| گروی زره | |
|---|---|
| اطلاعات کلی | |
| نام | گروی |
| نام کامل | گرویزره |
| منصب | سردار |
| محل پیکار | دره میانکوه زیبد وکوه کنابد |
| نژاد | ترکان چین |
| دودمان | افراسیاب |
| آئین | مزدیسنا |
| ملیت | توران |
| سایر اطلاعات | |
| شناخته شده | قاتلسیاوش |
| جنگها | ایران وتوران |
| آخرین نبرد | جنگ دوازده رخ |
| نوع نبرد | تن به تن |
| حریف نبرد | گیو |
| نتیجه نبرد | اسارت گرویزره |
گُروی زره پهلوانی تورانی و از خویشانافراسیاب است که در کشتنسیاوش مکرها کرد و سرانجام سَر او را بُرید.درحالیکه یک بار زمانیکه افراسیاب وی را به دست جَلاد سپرد تا گردن بزند؛ سیاوش به میانجیگری برخاست و آنقدر اصرار کرد تا آتش خشم شاه فرونشاند و او را از مرگ حتمی بِرهاند.
درجنگ دوازده رخ،گیو او را در نبرد تَنبهتَن اسیر کرد.کیخسرو شاه ایران سر او را به کین پدرش سیاوش از تَن جدا کرد.
| گرویزره کز میان سپاه | سراسر بر او بود نفرین شاه |
وقتی در جنگ دوازدهرخ (یازدهرخ) پهلوانان دو طرف نَبَردِ تَنبهتَن را آغاز کردند، گیو با گرویزره درآویخت. جُرم گرویزره این بود زمانی که سیاوش در توران مهمان بود بر اثر اختلافاتی که با شاه توران پیدا کرد افراسیاب فرمان قتل او را صادر نمود. به سبب سیما و شخصیت والای سیاوش پهلوانان تورانی در کشتن او تردید کردند، اما فردی پلید حاضر گشت تا او را ذبح کند.[۱] به استناد متون پس از قتلعام هزار تن از جنگجویان همراه سیاوش نوبتسیاوش رسید. گرویزره ریشهای او را به دست گرفت و کشان بر روی سنگی مناسب آورد و در مقابل دیدگان تورانیان سر از تنش جدا کرد.
در نبرد دوازدهرخ فرصت انتقام از گرویزره که همیشه مورد نفرینکیخسرو بود به دست گیو افتاد. گیو با او درافتاده، با ضربهٔ عمود که بر کلاهخود او وارد نمود، خون از سر بر صورتش جاری ساخت. سپس او را زنده نَزدِ کیخسرو بُرد تا شاه ایران انتقام سیاوش را از او سِتاند و کیخسرو همانگونه سَر از تنش جداکرد که او سَر از تن سیاوش جدا کرده بود:
| و دیگرگرویزره دیو نیو | برون رفت با پورگودرزگیو | |
| به نیزه فراوان بر آویختند | همی زهر با خون بر آمیختند | |
| سناندار نیزه ز چنگ سوار | فرو ریخت از هول آن کارزار | |
| کمان بر گرفتند و تیر خدنگ | یک اندر دگر تاخته چون پلنگ | |
| همی زنده بایست مر گیو را | کز اسپ اندر آرد گوِ نیو را | |
| چنان بسته در پیشخسرو بَرَد | ز ترکان یکی هدیهٔ نو بَرَد[۲] |
این یکمقالهٔ خردشاهنامه است. میتوانید باگسترش آن به ویکیپدیا کمک کنید. |