گراتزیا در ۲۷ سپتامبر ۱۸۷۱ در شهر نیورو در جزیرهٔساردینیا در خانوادهای ازطبقهٔ متوسّط به دنیا آمد. زنان در جامعه عقبافتادهای مانند ساردنیقرن نوزدهم وضعیت مناسبی برای تحصیل و فعالیت اجتماعی نداشتند برای همین گراتزیا تا سوم ابتدایی بیشتر درس نخواند. اما از آنجا که در خانهٔ عمهاش کتابخانهٔ بزرگی وجود داشت او توانست در آنجا و تحت تعلیمات خصوصی معلمی در خانهٔ عمهاش معلومات خود را افزایش دهد و ضمن مطالعه آثار ایتالیایی به مطالعه آثار نویسندگان فرانسوی و روس بپردازد. او به آثارگابریله دانونزیو شاعر و نویسندهٔ معاصر هموطناش علاقه ویژهای داشت.
زندگی خانوادگی او در دوران نوجوانی و جوانی روز به روز سختتر میشد. پدر در حال ورشکستگی بود و یکی از برادرانش،سانتوس، به مشروبخواری افراطی رو آورده بود و دیگری،آندرئا به جرم ضرب سکه تقلبی و جرائم دیگر مدتی در زندان بهسر برد. با این وجوددلدا شروع به نوشتن کرد و در هفده سالگی اولینداستان کوتاهاش به نامخون کسی از اهالی ساردنی برای یکی از مجلات رم فرستاد که در آن مجله منتشر شد.
دلدا در آخرین سالهای قرن نوزدهم، ۱۸۹۶ با انتشار نخستین رمانش،راه خطا به شهرت رسید و در نخستین سالسده ۲۰ (میلادی) در بیست و نه سالگی باپالمیرو مادزانی ازدواج کرد و همراه او بهرم رفت و تا پایان عمر در آن شهر زندگی کرد و صاحب دو پسر به نامهایساردوس وفرانتز شد.
او خیلی زود به نویسندهای پرکار تبدیل شد و در فاصله سالهای ۱۹۱۲ تا ۱۹۱۹ تقریباً هر سال یک کتاب منتشر کرد. تا این که در ۱۹۲۶ برندهجایزه نوبل ادبیات شد و تا کنون هیچ زن ایتالیایی دیگری نتوانستهاست این جایزه را کسب کند.
آخرین کتابی که در زمان حیاتاش منتشر شد،کلیسای مریم منزوی، داستان زن جوانی است که سرطان دارد. گراتزیا دلدا خود نیز در ۱۵ اوت ۱۹۳۶ بر اثر ابتلا بهبیماری سرطان درگذشت. چند ماه پس از مرگ او پسرشساردوس نیز مرد و کمی بعد پسر دیگرشفرانتز نیز از دنیا رفت. اما به هر حال فرزندانفرانتز نامهها و دستنوشتههای او را حفظ کردند و هماکنون نسخههای دستنویس آثار او در موزه شهر نوئورو نگهداری میشود و آثار او در کتابخانهٔ ملی رم موجود است.