ریشه این کلمه از زبانهای باستانی است و احتمالاً خاستگاه آنمیانرودان میباشد.
نامشیمی در همه زبانها برگرفته از همین واژه است. برخی نیز ریشه واژه کیمیا را اززبان یونانی دانستهاند.[نیازمند منبع] دانش کیمیا از ایران برآمد و از راه عربها به اروپا هم راه یافت.[نیازمند منبع] خود واژه شیمی در فارسی هم یکوامواژه از زبان فرانسوی است که خود تلفظ دگرگونشدهٔ واژه کیمیا است.
واژه «کیمیاگری» اززبان عربیal-kîmiyaˀ oral-khîmiyaˀ (الکیمیا یا الخیمیا، همچنینفارسی «کیمیا» به معنای «طلا») احتمالاً از افزودن حرف تعریف «ال» به واژهیونانی، «خمیا» (÷çìåßá) شکل گرفته است. تصور میشود این واژه همچنین با واژگان یونانی همچون «خیئین» به معنای «ریختن» و «خومیا» به معنای «روی هم ریختن»، «روی هم پاشیدن»، «ذوب کردن»، «آلیاژ کردن»، و «خوماتوس» به معنای «چیزی که بیرون ریخته میشود، شمش» مرتبط باشد. یکی از احکامدایوکلتیان، که در حدود سال ۳۰۰ پس از میلاد دریونان نوشته شده است، علیه نوشتههای مصریان باستان، در مورد انجام «خمیا»، تبدیل طلا و نقره سخن میگوید.کیمیا همچنین نام دختر خواندهٔ مولانا جلالالدین رومی نیز بوده است. البته در آثار مولانا این مطلب یافت نمیشود ولی در مقالات شمس به آن اشاره شده است.
از دیرباز تبدیلمس بهطلا و ساختداروی جاودانگی که به آناکسیر نیز گفته میشده، بیشترین تلاش کیمیاگران را به خود معطوف داشته است. با توجه به این مسئله، به کیمیا،علم اکسیر نیز گفته میشده است.
اکسیری که در عملیات کیمیا مورد بحث است بر هفت گونه است که از عناصر سهگانه نباتی، معدنی و حیوانی میباشد؛ که به صورت مفرد و مجموع آنها است.
اکسیر بهدست آمده از مواد معدنی.
اکسیر بهدست آمده از مواد حیوانی.
اکسیر بهدست آمده از مواد نباتی (گیاهی).
اکسیری که از مخلوط مواد حیوانی و گیاهی بهدست میآید.
اکسیری که از مخلوط مواد معدنی و گیاهی بهدست میآید.
اکسیری که از مخلوط مواد معدنی و حیوانی بهدست میآید.
اکسیری که از مخلوط مواد معدنی و گیاهی و حیوانی بهدست میآید.
در ادامه جابر، درکتاب الحاصل خود توضیحاتی در خصوص معادن هفتگانه و کیفیت بروز معادن (فلزات) از ترکیب گبریت (گوگرد) و زیبق (جیوه) میدهد.[۱]
دانش شیمی شکل نوین و توسعهیافتهای از دانش کیمیا است.
کیمیا به نظر باورمندان به آن عبارت است از روش تبدیل عناصر به یکدیگر. البته در قدیم بخاطر ارزش بسیار بالای طلا، کیمیاگران فقط به دنبال تبدیل عناصر به طلا و نقره بودند اما کسی که آگاه به رموز این علم باشد میتواند مواد مختلف را به یکدیگر تبدیل کند. در علم کیمیا شرایط خاص این تبدیل آمده است.
حدیثی ازعلی بن موسی الرضا، پیشوای هشتم شیعیان، نقل شده که معروف بهحدیث سلسلهالذهب به معنی حدیث سلسله طلائی است که کلمه ذهب مصدر مذهب است و مذهب یعنی راه و رسم تبدیل خاک یعنی انسان به طلا یعنی انسان کامل. البته اکثریت معتقدند که مذهب، اسم مکان از ریشه ذَهَبَ میباشد؛ و چون ذَهَبَ به معنی رفتن است پس مذهب یعنی «محلّ رفتن»؛ و محلَ رفتن همان راه است؛ لذا مذهب یعنی راه.
کیمیاگران جملات خود را رمزآلود و با استفاده از کلمات عرفانی بیان میکردهاند.
کیمیاگری غربی همواره ارتباط تنگاتنگی باهرمتیسیزم، یک نظام فلسفی و روحانی که ریشههای آن درهرمس تریسمجیستوس، خدا و کیمیاگر اسطورهای مصری-یونانی است. هر دو رشته بر ظهورروسیکروسینیزم، یک جنبش مهم مخفی در قرن هفدهم تأثیر گذاشتند. در اوایل عصر جدید، همزمان با تبدیل کیمیاگری به شیمی، جنبههای عرفانی و سحرآمیز کانون توجهکیمیاگری روحانی مدرن واقع شد، که در آن کار با مواد صرفاً به عنوان نمادهای دگرگونی روحانی در نظر گرفته میشود.
امروزه، این شاخه به خاطر جنبههای عرفانی، اسرارآمیز و هنری آن عموماً مورد توجهمورخان علم وفلسفه قرار دارد. با این وجود، کیمیاگری یکی از منادیان اصلیدانش جدید بوده، و بسیاری از مواد و فرایندهای کیمیاگری باستان همچنان نقطه اتکای صنایع شیمی و فلزکاری مدرن است.
گرچه کیمیاگری اشکال متعددی دارد، درفرهنگ عمومی اغلب از آن در داستانها، فیلمها، و بازیها به عنوان روند مورد استفاده برای تبدیل سرب (یا دیگر فلزات) بهطلا یاد میشود. همچنین صورت دیگری وجود دارد که در آن از کیمیاگری به عنوان جستجویی برای یافتنسنگ جادو نام برده میشود که مادهای برای تبدیل مواد کمارزش مانند سرب به طلا یا اکسیری برای زندگی جاودان است.
بعد از ارائهجدول تناوبی توسطمندلیف، پرونده نیمه باز تبدیل تدریجی مس به طلا برای همیشه بسته شد و جزء علوم بی اساس طبقهبندی شد. پیش از آنکه علم شیمی به عنوان یکی از اصلیترین رشتههای علمی شناخته و معرفی شود، بسیاری از پدیدههایی که امروزه در محدوده قلمرو علم شیمی قابل توضیح و تفسیر است با استفاده از قوانین علم کیمیا مورد بررسی، تجزیه و تحلیل قرار میگرفت. یکی از مهمترین تحقیقاتی که در این زمینه انجام شده بود چگونگی تبدیل مس به طلا بود.
مس و طلا به ترتیب با اعداد اتمی ۲۹ و ۷۹ دو عنصری هستند که تعداد پروتونهای آنها میتواند بسیاری از خصوصیات و ویژگیهای آنها را تعیین کند. از آنجاییکه مس عنصر مقاومی است آزاد شدن سه پروتون در این عنصر مستلزم صرف انرژی قابل توجهی است که در نتیجه سبب میشود هزینه انرژی لازم برای تبدیل آن بیش از ارزش نهایی طلای به دست آمده باشد. تبدیل مس به طلا علاوه بر اینکه از نظر تئوری قابل تأیید است از نظر عملی نیز امکانپذیر بوده است. برندهجایزه نوبل شیمی سال ۱۹۵۱ موفق شده بود در سال ۱۹۸۰ میلادی مقدار اندکی از مس را به طلا تبدیل کند. این در حالی است که پیش از این نیز یک فیزیکدان روسی که در یک مرکز تحقیقات هستهای در نزدیکی سیبری کار میکرد متوجه شده بود که پوسته مسی رآکتور آزمایشی این مرکز به مرور زمان به طلا تبدیل شده بود و با استفاده از این تغییر توانسته بود به راهکاری برای تبدیل مس به طلا دست پیدا کند.
امروزه میتوان با استفاده از شتابدهندهها، عناصر را به یکدیگر تبدیل کرد. در سیستمهای شتابدهنده عناصر مختلف تحت تأثیر میدانهای الکتریکی یا مغناطیسی قرار میگیرند. حرکت عناصر در مسیر شتابدهندههای ضلعی یا مدور سبب برخورد آنها با پروتونها و نوترونهای آزاد شده و در نتیجه عناصر یا ایزوتوپهای جدید ساخته میشود. ایجاد چنین تغییراتی از طریق رآکتورهای هستهای نیز امکانپذیر است. در طبیعت نیز همواره با افزودن پروتون یا نوترون به اتمهای هیدروژن در رآکتور هستهای یک ستاره میتوان عناصر جدیدی را تولید کرد.
البته در خصوص عناصر سنگینتر از آهن که عدد اتمی آن ۲۶ است انجام چنین فرایند مشابهی تنها از تغییرات هستهای ایجاد شده در یکابرنواختر امکانپذیر است. اگر چه ممکن است چنین به نظر برسد که استفاده از این راهکار برای تولید طلا از مس متداول و مرسوم نخواهد بود اما نکته قابل توجه این است که اساساً انجام چنین واکنشی امکانپذیر و شدنی است. سنگهای معدنی نظیر سولفید سرب (گالن)، کربنات سرب (کروسیت) و سولفات سرب (انگلیست) اغلب متشکل از عناصری مانند روی، طلا و نقره هستند. اگر این سنگهای معدنی را خرد کنیم با استفاده از روشهای شیمیایی میتوان طلا را از مس جدا کرد.
در بیان سرّ کیمیاشیخ بهایی چنین شعری سروده است:
از طلق «۱» درهمی، وز فرّار «۲» درهمی
وانگاه از عقاب «۳» دو جزءِ مُکرَّمی «۴»
پس حلّ و عقد «۵» کن تو نه با کوره و دمی
واللهُ شاهدٌ هو إکسیرُ أعظمی «۶»
که اگر بر سرّ آن وقوف یافتی، مکتومش بدار از نااهل «۷»؛ و آن را در بیان این شعر منتسب بهعلیّ بن ابیطالب - علیه افضل التحیّة و الثَّناء - در ایّام شَباب «۸» در نجف اشرف به پارسی سرودم، که فرموده است:
خُذِ الفرّارَ و الطّلقا
وَ شَیئاً یُشبِهِ البَرقا «۹»
فإن مَزَّجتَهُ سَحقاً «۱۰»
مَلَکتَ الغربَ وَ الشَّرقا!
__________
(۱) طلق: تلک، یکی ازاجسام معدنی برنگ سفید نقره ای شفاف
(۲) فرّار: جیوه
(۳) عقاب: نشادر/ نوشادر: ملحی (نمکی) است جامد و مُتبَلوِر و بیرنگ و بو، که از ترکیب جوهر نمک (اسید کلریدریک) وآمونیاک به دست میآید و نام علمیش کلرور آمونیوم است. (لغتنامه دهخدا)
(۴) مُکرَّم: گرامی کرده شده و بزرگ داشته شده؛ بزرگ و معظّم
(۵) حلّ و عقد: تجزیه و ترکیب
(۶) یعنی: خدا گواهست که این همان اِکسیر اعظم است (که مس را به طلا تبدیل میکند).
(۷) مکتوم: پوشیده
(۸) شَباب: جوانی
(۹) یعنی: چیزی را که شبیه به برق است. شاید منظور علیبنابیطالب در هزار و چهارصد سال پیش، پیشگویی از ظهور نیروی برق در عصر ما باشد، که میتوان از نشادر نیز برق بهدستآورد. اوایل که رادیو آمده بود، یک نمونه رادیو استکانی بود که توسط دهها استکان و ماده شیمیایی نوشادر، برق لازم برای روشن شدن رادیو تأمین میشد. و میدانیم که بمباران الکترونی اتم (برای تبدیل به اتم دیگر) نیز با نیروی برق صورت میگیرد. پس شاید نقش نشادر در این ترکیب، سوخت نیروی برق جهت بمباران الکترونی مس و تبدیل آن به طلا باشد!
دربرداشت عامه از کیمیاگران، آنان دانشمندانشبه علم، دروغگو و شیاد تلقی میشوند، که تلاش میکردندسرب را بهطلا تبدیل کنند، و بر این باور بودند که جهان ازچهار عنصر آب، باد، خاک و آتش تشکیل شده و بیشتر وقت خود را صرف ترکیبداروها،سموم، وشربتهای معجزهآسا میکردند.
گرچه برخی از کیمیاگران در واقع متقلب، دروغگو و شیاد بودند، اما بیشتر کیمیاگران را محققان زیرک و دانشمندان سرشناس همچوناسحاق نیوتن ورابرت بویل تشکیل میدادند. بدعت گزاران به دنبال بررسی ماهیت مواد و فرایندهای شیمیایی بودند. آنها میبایست به آزمایش، دانش سنتی،قواعد سرانگشتی و اندیشه فرضی برای کشف اسرار جهان مادی متوسل میشدند.
همزمان، کیمیاگران به وضوح میدانستند که «چیزی» در فرایندهای شیمیایی، حتی در عمیقترین تغییرات حالت و ظاهر فیزیکی حفظ میشد؛ یعنی اینکه، آن مواد دارای برخی «اصول» بودند که تحت اشکال متعدد خارجی مخفی شده، و از طریق استفاده صحیح نمودار میشدند. در طول تاریخ این رشته، کیمیاگران تلاش کردهاند به ماهیت این قواعد پی ببرند، و نظم و ترتیبی در نتایج آزمایشهای شیمیایی آنها — که اغلب توسط واکنشگرهای ناخالص یا ضعیف، فقدان ابزار سنجش کیفی، و نامگذاری گیجکننده و بیثبات تقلیل مییافت، پیدا کنند.
مهترین اهداف کیمیاگران تبدیلفلزات رایج بهطلا ونقره، و نیز خلق یک «نوشدارو،» یعنی دارویی بود که تمام بیماریها را درمان کرده و زندگی را به مدت نامحدودی طولانی کند. گرچه اینها تنها موارد استفاده از این علم نبودند، اما این اهداف بیش از همه ثبت شده و شناخته شده است. کیمیاگراناروپا ازقرون وسطی زمان بسیاری صرف جستجو برای یافتن «سنگ فلاسفه»، یعنی مادهای اسطورهای کردند که تصور میشد بخش اصلی هر دوی آن اهداف باشد. تصور میشد سنگ فلاسفه میتواند به نحو اسرارآمیزی دانش کیمیاگران را افزایش داده به نحوی که بتوان از طریق آن به هر چیزی دست یافت. کیمیاگران در طول قرنها از وجهه و حمایت بسیاری برخوردار بودند، گرچه این پشتیبانی صرفاً به واسطه پیگیری این اهداف، یا تفکر رمزآلود و فلسفی حاکم بر فعالیت آنان نبوده است. بلکه این شهرت بیشتر به خاطر فعالیتهای این جهانی بود که آنان برای صنایع «شیمی» زمان خود، مانند اختراعباروت، آزمایش وتصفیهسنگ معدنفلزکاری، تولیدجوهر، رنگینه،رنگ، ومواد آرایشیدباغیچرم، تولیدسرامیک وشیشه، عصارهگیری و تولید نوشیدنیها داشتند. (به نظر میرسد که تهیه «نوشیدنی قوی»، «آب حیات»، «تجربه» تقریباً رایجی در میان کیمیاگراناروپایی بوده است).
از سوی دیگر، کیمیاگران هرگز تمایلی به جداسازی جنبههای فیزیکی (شیمیایی) صنعت خود از تفسیراتمتافیزیکی را نداشتند. در حقیقت، از روزگار قدیم تاعصر جدید،فیزیک بدون جنبههای ماورا طبیعی به اندازهمتافیزیک فاقد جلوه فیزیکی نارضایتآمیز بود.از یک سو، فقدان اسامی رایج برای مفاهیم و فرایندهای شیمیایی، و همچنین پنهانکاری، منجر شد کیمیاگران اصطلاحاتکتاب مقدس واسطورهشناسی،اخترشناسی،علوم اسرارآمیز، و دیگر حوزههای اسطورهای ومحرمانه را به عاریت بگیرند؛ به نحوی که حتی سادهترین دستورالعمل شیمیایی همانند یکطلسم پیچیده و سحرآمیز قرائت میشد. علاوه بر این، کیمیاگران در این امور به دنبال چارچوب نظری بودند تا بتوانند مجموعه حقایق آزمایشی از هم گسیخته و فزاینده خود را در آن جای دهند.
ازقرون وسطی برخی از کیمیاگران به طرز فزایندهای این جنبههایمتافیزیکی را به عنوان بنیان راستین کیمیاگری در نظر گرفته و موادشیمیایی، حالتهایفیزیکی، و فرایندهای مواد را به عنوان استعاره از ماهیتها، حالات و تغییر ماهیتهای روحانی مدنظر قرار دادند و معنای تحت لفظی فرمولهای کیمیاگری به عنوان وسیلهای برای پنهان کردن فلسفه روحانی خود به کار بردند که تضاد با نظرات کلیسای قرون وسطی از ملزومات آن بود که میتوانست آنها را به شکنجهگاههای مأموران استنطاق کلیسا به دلیل کفرگویی هدایت کند.[۲] بنابراین، هم تبدیل فلز رایج به طلا و هم نوشداروی عمومی نماد تکامل از یک حالت ناقص، فسادپذیر و بیدوام به یک حالت کامل، سالم، فسادناپذیر و جاودانه هستند؛ و سنگ فلاسفه نیز بیانگر کلید اسرارآمیزی بود که این تکامل را ممکن میساخت.در مورد خود کیمیاگر نیز، هدف دوگانه نماد تکامل وی از جهل به روشنگری بود، و سنگ نیز نشاندهنده یک واقعیت یا قدرت روحانی پنهان بود که میتوانست به آن هدف بینجامد. در متونی که با این نگرش نگاشته شدهاند،نمادهای کیمیا، نمودارها، و تصاویر متنی از آخرین فعالیتهای کیمیاگران عموماً دارای لایههای چندگانه معنا، تمثیل، و اشاراتی به دیگر آثار رمزآمیز است؛ و باید برای کشف معنای آنها به نحو مقتضی آنها را رمزگشایی کرد.
پاراسلسوس در کتابسؤال و جواب کیمیاگری خود در استفاده از فلزات به عنوان نماد به روشنی اشاره میکند:
س. هنگامی که فیلسوف از طلا و نقره سخن میگوید، آیا به آنچه از آن درک کردهاند اشاره میکنند یا سخن آنها دربارهٔ طلا و نقره عامیانه است؟ ج. بدون معنی طلا و نقره عامیانه مرده است در حالیکه سخن فیلسوفان سرشار از زندگی است.[۳]
برخی محققان انسانگرا اکنون این تمثیلهایمتافیزیکی و روحانی را به عنوان واقعیترین و ارزشمندترین جنبهکیمیاگری در نظر گرفته، و حتی مدعی شدهاند که تبدیلکیمیاگری به شیمی «تباهی» سنت سحرآمیز اولیه بود.کیمیاگران روحانی معاصر چنین عقیدهای دارند. بیشتردانشمندان از سوی دیگر، نگرشی عکس این نگرش دارند: از نظر آنان، گذر از بخش مادیکیمیاگری به شیمی معاصر ""مسیر درست «در تکامل رشته بود، و شاخه متافیزیکی کیمیاگری» چرخش نادرستی" بود.با این وجود، در هر یک از این دو عقیده، تفسیر سادهلوحانه برخی حرفهایها یا امیدهای واهی که دیگران تبلیغ میکردند نباید کمکهای کیمیاگران راستین را تضییع کند.
کیمیاگری از همان روزهای نخست، رابطه نزدیکی بااخترشناسی داشته است که در جهان اسلام و در اروپا، عموماً همان مکتب اخترشناسیبابلی یونانی بوده است. نظامهای کیمیاگری اغلب بر این فرض استوار بود که هر یک از هفتسیاره که قدیمیان از آن تحت عنواننشان اخترشناختی یاد میکردند بافلز خاصی در ارتباط بود. برای جزئیات بیشتر رجوع شود به مقاله جداگانهای در مورداخترشناسی و کیمیاگری.هرمنیتیسیزم با هر دوی اخترشناسی وجادو مرتبط بود.
کارل گوستاو یونگ کیمیاگری را همچون شاخهای از روانشناسی غربی میدید که هدف آن دستیابی بهفرایند فردیت است، به تعبیر او کیمیاگری همچون مجرایی به سوینوزایی است که در آن فلسفه عرفانی خود را پاکسازی کرده است که بدین گونه یونگ کیمیاگری را قابل مقایسه بایوگا در غرب میدانست. او همچنین متون کیمیاگری چینی را در مسیر نظریهروانشناسی تحلیلی خود برای تحقیق فرایند فردیت میدانست.
کیمیاگری غربی به عنوان نیای شیمی مدرن شناخته میشود. تا قرن شانزدهم، کیمیاگری در اروپا یک علم جدی تلقی میشد؛ بهطور مثال،اسحاق نیوتن بیشتر وقت و آثار خود را به کیمیاگری اختصاص داد (رجوع شود بهمطالعات سری اسحاق نیوتن) تا به نور یا فیزیک، که وی بیشتر شهرت خود را مدیون آن است. دیگر کیمیاگران سرشناس غرب عبارتاند ازراجر بیکن،توماس آکویناس،تایکو براهه،توماس براون، وپارمیجیانینو. سقوط کیمیاگری در قرن هجدهم همزمان با ظهور شیمی مدرن، که چارچوب دقیقتر و قابل اعتمادتری برای تبدیل مواد و طب در قالب طرح کلی جهانی بر مبنایمادهگرایی خردگرا فراهم میآورد، آغاز شد.
در نیمه نخست قرن نوزدهم، یک شیمیدان سرشناس، به نام بارونکارل ریچنباخ، بر روی مفاهیمی نظیر مفاهیم کیمیاگری قدیم، همچوننیروی قصیده کار کرد، اما تحقیق وی جایی در علوم شناخته شده برای خود نیافت.
تبدیل مواد، هدف قدیمی کیمیاگری، در قرن بیستم یعنی زمانی که فیزیکدانان توانستند از طریق یک واکنش اتمی اتمهای سرب را به طلا تبدیل کنند بار دیگر مطرح شد. با این وجود، اتمهای جدید طلا،ایزوتوپهای بیثباتی بودند، که تنها پنج ثانیه دوام یافته و پس از آن تجزیه میشدند. اخیراً، گزارشهایی در ارتباط با تبدیل عناصر به صورت آزمایشی (از طریقالکترولیز یاخلاء صوتی) محور بحثگداخت سرد در سال ۱۹۸۹ بوده است. هیچیک از این ادعاها هنوز به نحوی قابل اعتماد تکرار نشده است.
نمادگرایی کیمیا گهگاه در قرن بیستم مورد استفادهروانشناسان و فلاسفه قرار گرفته است.کارل گوستاو یونگ بار دیگر نمادگرایی و نظریه کیمیا را بررسی کرده و معنای درونی کیمیاگری را به عنوان مسیرمعنویت مطرح کرد. فلسفه، نمادها و روشهای کیمیاگری درپسانوگرایی، همچون جنبشعصر جدید شاهد رنسانس خود بوده است.
داروهای سنتی به وسیله شیوههای داروشناسی یا ترکیبی از شیوههای داروشناسی و روحانی کیمیاگری تهیه میشدهاند. درطب چینی سنتهای کیمیاگریپائو ژی میتوانست طبیعت دما و مزه جسم مریض یا مسمومشده را تغییر دهد. درآیورودا،سامسکاراس برای تغییر فلزهای سنگین و گیاهان سمی برای خارج کردن زهرشان استفاده میشد. در گیاهپزشکی نیز چنین اثری مشاهده میشود[۴] و این فعالیتها تاکنون نیز ادامه دارد.[۵][۶][۷]
در سال ۱۹۱۹ارنست رادرفورد ازتجزیهٔ مصنوعی برای تبدیلنیتروژن به اکسیژن استفاده کرد. پس از آن زمان این فرایند یا تبدیل در یک مقیاسرادیو ایزوتوپ ترکیبی تجاری به وسیلهٔ بمباران کردن هستهٔ اتمی با ذرات پر انرژی ازشتابدهندههای ذره جدید و درراکتورهای هستهای انجام شده است. در واقع در سال ۱۹۸۰ بود کهگلن تی. سیبرگ (Glenn T. Seaborg) سرب را به طلا تبدیل کرد اما میزان انرژی مصرفی و مقادیر میکروسکوپی تولید شده هر نوع استفادهٔ اقتصادی را منتفی ساخت.
در سال ۱۹۶۴جرج اهساوا (George Ohsawa) ومیشیو کوشی (Michio Kushi) بر اساس ادعاهایکرنتین لوئیس کرورن (Corentin Louis Kervran) ظاهراً موفق شدند با استفاده از یک قوس الکتریکیسدیم را بهپتاسیم تبدیل کنند و پس از آنکربن واکسیژن را بهآهن تبدیل کردند. در سال ۱۹۹۴ر. ساندارسان (R. Sundaresan) وج. باکریس (J. Bockris) گزارش کردند که واکنشهای همجوشی را در تخلیههای الکتریکی میان میلههای کربنی فرورفته در آب مشاهده کردهاند. اما هیچیک از این ادعاها را دانشمندان دیگر تکرار نکردند و اندیشه کیمیاگری در حال حاضر کاملاً بیاعتبار شده است.
گزیده و نمادی از کتابی که در قرن هفدهم در مورد کیمیاگری نوشته شده است. نمادهای به کار رفته دارای تناظر یک به یک با نمادهایی است که در آن زمان درستارهشناسی به کار میرفته است.
کیمیاگری دربرگیرنده سنتهای فلسفی متعددی است که دامنه آن چهار هزاره و سه قرن است. میل شدید این سنتها به زبان رمزآمیز و نمادین بررسی تأثیرات متقابل و روابط تکوینی آنها را دشوار میسازد.
چندین شاخهٔ اصلی در این میان شناسایی میشود، که به نظر میرسد دستکم در مراحل اولیه پاگیری خود، تا حدود زیادی مستقل بودهاند:کیمیاگری چین، به مرکزیتچین و حوزه تأثیر فرهنگی آن؛کیمیاگری هند درشبه قاره هند وکیمیاگری غربی، که مرکزیت آن در طول چندین هزاره بینمصر،یونان، وروم، جهاناسلام، و سرانجاماروپا متغیر بوده است. کیمیاگری چین ارتباط تنگاتنگی باتائوئیسم داشته است و کیمیاگری هندی بهادیان دارمایی مربوط میشده است، در حالیکه کیمیاگری غربی نظام فلسفی خاص خود را به وجود آورده، که تنها ارتباط ظاهری آن با مذاهب اصلی غرب بوده است. هنوز مشخص نشده است که آیا این دو شاخه دارای ریشهای مشترکند، یا تا چه حدی بر یکدیگر تأثیر گذاشتهاند.
↑The Practical Handbook ofPlant Alchemy: An Herbalist's Guide to Preparing Medicinal Essences, Tinctures, and Elixirsby Manfred M. Junius Healing Arts Press 1985
Azogue. Journal for the Historical-Critical Study of Alchemy: Azogue is an electronic journal covering all aspects of the history of alchemy. It tries to stimulate and communicate research, theory, methodology and analytical strategies on this role.