سکونخا پیشوای کیمریان دورههخامنشیکیمریان، نقش ظرفی ازپونتی اواسط قرن ششم پ.م.
کیمِریها یاسیمِریها یاکیمریان (بهیونانی: Κιμμέριοι، در آشوری: Gimirri) مردمان کوچنشین و سوارکارایرانیتبار[۱][۲][۳] در دوران باستان بودند.
در فاصلهٔ قرنهای هشتم و هفتم پ.م. عامل سیاسی جدیدی درآسیای مقدم پدید آمد که تناسب نیروها را سخت دگرگون ساخت. این عامل نوینقبایل سوارکار و صحرانشین کیمریان و ترریان واسکیثها بودند که از نواحی کرانهٔدریای سیاه کوچ کرده و در آسیای غربی نفوذ نمودند.
بر پایه نوشتههایهرودوت خاستگاه اینان شمالقفقاز و دریای سیاه[۴] بوده است و میان سدههای هشتم و هفتم (پیش از میلاد) پیش از زایش مسیح، در آن سامان میزیستهاند. بر پایه نوشتههایآشوری کیمریها از مردمیایرانیزبان بودند.[۵]
هرودوت نام کیمری[۶] را به معنی عامیانهٔ آن تودهٔ مردم بدون شاه[۷] آورده است. این معنی حتّی به نویسندگان بخشوندیداداوستا رسیده بود که در آنجا این مردم را تحت نام تئوژیه[۸] قوم بدون سرور معرفی نمودهاند.[نیازمند منبع]
مطابق منابع کهنآشوری ویونانی، کیمریان اعم از کیمریانکردوخی وکپادوکی رعایای سکاییان پادشاهی شمال دریای سیاه یعنیاسکیتان[۹] بهشمار میآمدهاند و در اثر فشار همینان از سرزمینهای خود در شمال دریای سیاه به کوهستانهای شمالعراق و کوهستانزاگرس و کاپادوکیهٔآناتولی مهاجرت نمودند.[۱۰]
در کهنترین منابعیونانی، یعنی منظوماتهومر، ازاسکیتها سخنی گفته نشده است. درایلیاد از سرزمینفراکیان سوارکار … و میسیان[۱۱] که از نزدیک جنگ میکنند و دوشنگان مادیان و نوشندگان شیر.آبیان[۱۲] که مستمندند ولی از جمیع مردمان منصفترند صحبت میدارد.[۱۳]
دراُدیسه قهرمانان داستان از جزیرهٔ «ائه»[۱۴] به کشور افسانهایظلمات شمالی در مرز اقیانوسی که در ژرفا جاریست قدم مینهند.[۱۵] آنجا مردم[۱۶] و شهر[۱۷]کیمریان بوده[۱۸] و همیشه تاریکی و ابر آن را فرا گرفته و هرگز خورشید رخشنده به ایشان نظر نمیکند.[۱۹] به گفتهٔ مؤلف منظومهٔ مزبور مدخل کشور مُردگان در اینجاست.
به این معنی دورترین اقوام شمالی معلوم بریونانیان، کیمریان نام داشت و ضمناً اطلاع صحیحی از ایشان در دست نداشتند، زیرا «دموس» و «پولیس» در مورد کیمریان در واقع استعمال لغات آشنا و مأنوس است در مورد اوضاع زندگی قومی مجهول و ناآشنا. حتی معلوم نیست که در این بخش از منظومه نام کیمریان آمده باشد. استربون معتقد است که مؤلفادیسه بر اثر دستبردهایی که بهآسیای صغیر میزدند از وجود ایشان اطلاع حاصل کرده بوده و به ظنّ غالب حق بااسترابون است.
هرودوت از بوسپورکیمری، گذرکیمری، ناحیه کیمری و استحکامات کیمری یاد میکند. مؤلفان بعد نیز چند محل دیگر را به نام شهر کیمری (کیمرید)[۲۰] و کوه کیمریه میخوانند و … با این حال به احتمال قویبوسپور کیمری فقط به منظور تشخیص و تمیز آن ازبوسپور فراکیه[۲۱] به نام کیمری یاشمالی نامیده شده است. این تسمیه اصطلاحاً با لغاتی کههومر به کار برده و مربوط به قرن هشتم پ.م. است مطابقت دارد و کشف شبهجزیرهٔ کریمه وتنگه کرچ را هم توسط یونانیان باید مربوط به آن عصر دانست.[۲۲] به هر تقدیر مردم محلی این تنگه را «پنتیکپه» یعنی راه ماهی مینامیدند، نه تنگهٔ کیمری؛ و این خود از نام شهری که در آنجا ساخته شد[۲۳] پیداست؛ و منشأ اشتقاق اسکیتی این کلمه روشن میباشد؛ ولی باید آن را فقط مربوط به تنگه دانست نه شهر. لااقل در آغاز چنین بوده است. اما دیگر نامها - از قبیل «کیمریک»، «استحکامات کیمری»، «گذر کیمری» … ممکن است از نام تنگه مأخوذ باشد. کلمهٔ «کوهکیمری» فقط یکبار در تألیفاتعهد عتیق دیده میشود و اطمینان وجود ندارد که در این مورداسترابون اشتباه نکرده باشد.
این نکته نیز شایستهٔ یادآوری است که تسمیهٔ فلان نقطهٔ مسکون یا محل به نام گروه یا قبیلهای دلیل بر آن است که گروه یا قبیلهٔ مزبور در آن محل تودهٔ اصلی ساکنان را تشکیل نمیداده. والا نام وی نمیتوانست علامت مشخصه باشد و بس. باقی میماند موضوع سرزمین کیمریان؛ ولی نمیدانیم محل آن کجاست. با این حال از روی مسیر حرکت کیمریان بسویآسیای مقدم میتوان حدس زد که مسکن بدوی ایشان بخش غربیقفقاز شمالی بوده است و شایدشبه جزیره تامان را نیز در بر میگرفته. البته ممکن است که درشبه جزیره کریمه نیز عدهای کیمری در میان ساکنان اصلی آنجا[۲۴] وجود داشته. اما هنگامیکهیونانیان کریمه را مستعمرهٔ خویش ساختند به کیمریان برنخوردند.
به هر حال برای اثبات اینکه کیمریان ساکنان بَدَوی سراسر سرزمین ساحل شمالیدریای سیاه تافراکیه بودهاند و این نام مشترکی است که قبایل ساکن آن محل قبل ازاسکیتها خود را بدان میخواندند دلایل کافی در دست نیست.
استرابون که مؤلفی متأخر نسبت به آن زمان بوده ولی فوقالعاده از روی صداقت و دقّت از منابع گوناگون قدیمی استفاده کرده، دربارهٔ مسیر هجوم کیمریان بهآسیا و بالنتیجه مسکن بدوی ایشان، نظر دیگری ارائه میدهد. نظرهایاسترابون به قرار زیر است:منقول است که در زمانهومر یا اندکی پیشتر کیمریان تاائولید ویونیه پیش تاختند. ائولید بخش شمالی و ایونیا بخش مرکزی کرانهٔدریای اژه درآسیای صغیر است.
اینکههومر از کیمریان اطلاع داشت … در تاریخ وقایع مربوط به دوران هجوم کیمریان - اندکی قبل از زمان او - ثابت شده است.
کیمریان به ساکنان داخل کشور واقع در طرف راستپونت[۲۵] تایونیه دستبرد میزدند.کالیسفن میگوید کهسارد پایتختلیدی را نخست کیمریان و بعدترریان ولیکیهها گرفتند.[۲۶] و به قول او این نکته راکالین شاعر غزلسرا نیز تأیید میکند.[۲۷]
در عهد قدیم ماگنتها[۲۸] بالکل توسط قوم کیمری یاتررها … معدوم شدند. کالین میگوید که ماگنتها هنوز در آن زمان زندگی سعادتمندی داشته با موفقیت علیهافستیان وآرخیلوخیان[۲۹] میجنگیدند. ظاهراً وی در آن زمان از مصیبتی که به ایشان روی آورده بود اطلاع داشت …کالین از یک هجوم دیگر کیمریان، در زمان قدیمتر وقوع یافته بود سخن میگوید. وی مینویسد:اکنون لشکریان خطرناک کیمریان هجوم کردهاند۰[۳۰] و مقصودشان تصرفسارد است[۳۱] است.
کیمریان که گاهی ترریان نیز نامیده میشود[۳۸] غالباً به طرف راستپونت و نواحی مجاور آن حمله میکردند و گاهی واردپافلاگونیه[۳۹] یا حتیفریجیه میشدند[۴۰] … اغلب هم کیمریان و همترریان اینگونه حملات را به عمل میآوردند. میگویند کیمریان را سرانجاممادیا پیشوایاسکیتها از فریجیه بیرون راند.
چنانکه از مستخرجات بالا مشهود است استرابون معتقد بود که حملات کیمریان از جهت شمال غربی و از طریقبغاز بسفر صورت میگرفته و کیمریان از آنجا در ائولید و یونیه وپافلاگونیه و حتیفریجیه نفوذ میکردند؛ ولی واضح است کهاسترابون چنانکه باید و شاید تفاوت میان قبایلی را که در قرنهای هشتم و هفتم پ.م. بهآسیای صغیر دستبرد میزدند نمیدانسته؛ و سبب اینکه استرابون گاهی کیمریان وفراکیان وترریان[۴۲] را یکی میداند و گاهی ایشان را بااسکیتها اشتباه میکند، همین است؛ و حال آنکه نویسندگان متقدّم این خطا را مرتکب نمیشدند.
با استفاده از نوشتههای مؤلفان قرن هفتم پ. م؛ که در اثراسترابون و دیگران منقول است چنین میتوان استنتاج نمود: کیمریان در قرن هشتم پ.م. زمانهومر به فریجیه، پافلاگونیه،ویفینیه،میسیا،لیدی،ائولید، ویونیه درآسیای صغیر دستبرد میزدند. ظاهراً کیمریان در قلعوقمع پادشاهیفریگیه کهمیداس آخرین شاه آن که حدود سال ۶۷۶ تا ۶۷۴ پ.م. درگذشت، شرکت جستند. نخستین بار سارد را در عهدژیگس در حدود سال ۶۵۴ پ.م. مسخّر ساختند گویا در همان زمانافس را نیز تصرف کردند. بعدها، در زمانآردیس پسر ژیگس یعنی احتمالاً در حدود سالهای ۶۴۶ و ۶۴۵ پ.م.لیکیان و ترریان[۴۳]سارد وماگنسیا را مسخّر ساختند.
سرانجام کیمریان بااسکیتها مصادف شدند و محتملا مانند ترریان مغلوبمادیا پیشوای اسکیتها گشتند. چنانکه بعد مشاهده میشود رونق کار مادیا در حدود دهههای پنجم و چهارم قرن هفتم پ.م. بود. پس از آن بهطوریکههرودوت میگوید در سواحل شمالی آسیای صغیر نزدیکسینوپ متمکّن گشتند. در پایان قرن هفتم پ.م. بهطور قطع مغلوبآلیات شاهلیدی شدند.
از آنجاییکه استرابون دو هجوم را بهآسیای صغیر قبول دارد میتوان چنین فرض کرد که یکی از این دو حمله - یعنی حملهٔ اولی سال ۶۷۶ تا ۶۷۴ - از طرف کیمریان انجام گرفته و برخلاف آنچه استرابون معتقد است نه از مغرب به مشرق، بلکه در امتداد کرانهٔقفقازیدریای سیاه در همان جهتی که هرودوت ذکر میکند صورت گرفته باشد.[۴۴] استرابون وکالیماخ نیز از نام پیشوای مزبور «لیگدامیس» مطلع بودند. نویسندهٔ اخیرالذکر مینویسد که وی نتوانستافس وگسیخا را تصرّف کند.
خاستگاه واقعی کیمریان آشکار نیست، مینماید که از تبارهندواروپایی بوده باشند و زبانشان هم از شاخهزبانهای ایرانی یاتراکیهای بوده است. آنها بهاسکیتها از دید زبان و فرهنگ بسیار نزدیک بودهاند و برخی هردوی اینان را یکی پنداشتهاند، در منابع شرقی که مهمترینشان الواح میخی آشور وسنگنبشته بیستون است گزارش متفاوتی دارند. منابعآشوری وبابِلی بین این دو تفاوت قائل است اما سنگ نبشتهٔبیستون این دو را یکی دانسته است همچنین برخی گزارشها کیمریان را از تبارآریایی میدانند. مدارک شرق باستانی بهطور غیرمستقیم وجود قبایل کیمری را تأیید میکنند، گذشته از تذکر مشکوکی که در نبشتههای هیروگلیفهیتیکارکمیش[۴۵] دربارهٔ کیمریان دیده میشود گزارشهای جاسوسان آشوری ازاورارتو[۴۶] قدیمترین اطلاعات را در دسترس میگذارند. جاسوسان مزبور از شکست فاحشی که در طی لشکرکشیروسای یکم پادشاه اورارتو به کشورگامریان به وی وارد آمده سخن میگویند.
کشور گامریان را بنا به توضیح گزارش دهندگان، سرزمینگورانی ازاورارتو جدا میکرد و در مرزهای شمال غربی منطقهٔ نفوذ اورارتو قرار داشت.[۴۷] ممکن استسارگون دوم پادشاهآشور در پیکار با کیمریان به سال ۷۰۵ پ.م. کشته شده باشد. اگر چنین باشد با در نظر گرفتن وضع آن دوران مرزهای برّی دوَل، این این واقعه فقط در مشرق آسیای صغیر ممکن الوقوع بود.[۴۸]
کیمریان، تصویری بر تابوتی ازکلازومن اواسط قرن ششم پ.م.
در سال ۶۷۹/۶۷۸ پ.م. بنا به تاریخ بابلی، کیمریان وارد خاک آشور شدند ولیتئوشپا پادشاه کیمری مغلوباسرحدون پادشاه آشور گشت و ظاهراً این شکست درآسیای صغیر به تئوشپا وارد آمد؛ ولی در همان سال به کیمریانی برمیخوریم که در لشکرآشور به سِمت سپاهی مزدور خدمت میکردهاند. در حدود سالهای ۶۷۴/۶۷۶ پ.م. بنا به مدارک باستانی که به مدد منابعاورارتویی مکشوف گردیده کیمریان دولتفریجیه را که در مرکز آسیای صغیر قرار داشت تارومار کردند.[۴۹]
اتحاد میانروسای دوم پادشاه اورارتو و کیمریان و فرمانفرمایان دیگر چندی بعد از وقایع بالا نیز بر جا بود و موجب نگرانی آشور گشت. آشوریان بیم داشتند که اورارتوییان و کیمریان از قرارگاه خویش به ناحیهٔشوباریو[۵۰] درکوههای ساسون - در بخش غربی تاورارمنستان - که در سال ۶۷۳ پ.م. بهدست آشوریان افتاده بود حمله کنند.
در حدود سال ۶۶۰ پ.م.لیدی وتابال در مقابل خطر کیمریان به کمک آشور متوسل شدند، نزدیک سال ۶۵۴ پ.م. گوگو (گیگ) پادشاه لیدی در پیکار با کیمریان کشته شد.
بطوریکه مشاهده میشود حرکت کیمریان از مشرق به طرف مغرب - برخلاف گفتهٔاسترابون که معتقد بود از مغرب به مشرق رفتهاند - میتواند تا حدودی مورد بررسی قرار گیرد. ظاهراً قرارگاه بدوی کیمریان در آسیا، مشرق آسیای صغیر بوده است و بعد به بخشهای شمال غربی آن رفتند. گمان میرود که کیمریان مدتی نیز درآسیای صغیر فرمانروایی کردند و فقط پس از سقوط ایشان که در سال ۶۴۵ پ.م. وقوع یافت حکومت آسیای صغیر بهدستلیدی افتاد.
اگر فرضی که مکرراً اظهار شده - دایر بر اینکه کیمریان از طریقداریال وآلاگیر بهقفقاز رفتند - درست باشد به احتمال قوی قبل از اقامت در مشرقآسیای صغیر در قفقاز مرکزی سُکنا گزیده بودهاند. اکنون این سؤال پیش میآید؛ آیا کیمریان به نواحی شرقیتر و از آنجمله بهآذربایجان وارد شدند یا نه؟
یک گواه مشکوک وجود دارد که کیمریان در قرن هشتم پ.م. در آذربایجان اقامت داشتهاند. این نامهای است از طرف شخصی بنامآراد سین به عنوان منادی دولتی (سخنگوی دولت)[۵۱] و ظاهراً مربوط است به زمان جنگ کیمریان بااورارتو در فاصلهٔ سالهای ۷۲۰ تا ۷۱۴ پ.م. در این نامه نویسنده گزارش میدهد که پیشوای کیمریان از طریق سرزمین ماننا[۵۲] وارد خاک اورارتو شده است. اگر فرض کنیم که کیمریان در آن زمان هنوز در قفقاز مرکزی استوار بودهاند چنین حملهای کاملاً ممکن بوده است؛ ولی در عین حال قسمت ستردهٔ این نامهٔ ناقص را - که لفظماننا به جای آن گذاشته شده - به نحو دیگری هم میتوان استنباط کرد.
در تمام مواردی که متون باستانی شرقی ازگامیر،گومر،گیمیری وگیمیرای سخن میگویند آیا کمیریان را در نظر دارند یا نه؟ قبلاً میتوان گفت، احتمال اینکه آشوریان امکان تشخیص یا تمایل به تمیز فلان یا بهمان قبیلهٔ مهاجم را داشته بودند، اندک است؛ بنابراین دلیلی نداریم که بگوییم آشوریان در تشخیص منشأ قومی و لسانی قبایل دقیقتر بودهاند؛ و اگر چه در زباناکدی برایوحشیان شمالی به لفظ فصیح یک کلمه و تعریف عمومی و کلی یعنیاومن مندا[۵۳] وجود داشت ولی در گفتگوی عادی کلمهٔ کیمریان نیز همان مفهوم عمومی را میرسانده. به هر حال در لهجهٔبابِلی وضع چنین بوده است. گواه در این مورد روایت بابلیسنگ نبشتههای هخامنشی است که اصطلاحگیمیری در آنها بهطور کلی برای همهٔصحرانشینان و از آنجملهاسکیتها وسکایانآسیای میانه بکار رفته است. بدین سبب هیچ تضمینی وجود ندارد که متون آشوری و بابلی تحت عنوان «کیمریان»، گاهیترریان و اسکیتها را نام نبرده و ایشان را به اسمی که برای آشوریان و بابلیان آشناتر بوده است نخوانده باشند. همچنانکهپارسیان تمام صحرانشینان را بنامسکایان که به گوش ایشان آشناتر بود میخواندند ویونانیان بر روی هم قبایل چادرنشین رااسکیت مینامیدند.
با اینکه آشوریان و بابلیان مفهوم و محتوای لفظ «کیمّری» را بسط دادند، در آغاز «کیمّریان» واقعاً قبیلهای بودهاند و حتی این نامی بود که قبیلهٔ مهاجم بهآسیا، خود خویشتن را بدان میخوانده؛ زیرا که چون این قبیله قبلاً بر آشوریان بالکل مجهول بوده است ممکن نیست بنام دیگری جزء آنکه خود خویشتن را بدان میخواندند به اسم دیگری خوانده باشند.[۵۴] بدین سبب اصطلاح «کیمّریان» از لحاظ منشأ نام یک قبیله یا گروه کوچکی از قبایل است که واقعاً وجود داشتهاند[۵۵] و صحرانشین بودهاند و در قرن هشتم پ.م. بهآسیای مقدم هجوم کردند و به ظن غالب مبدأ حرکتشانشبه جزیره تامان یا نواحی غربیقفقاز شمالی بوده است؛ بنابراین اگر این اصطلاح را در مورد تمام ساکنان دوران ماقبل اسکیت سرزمینهای ساحلیدریای سیاه، بکار ببریم صحیح نیست، به ویژه که اسکیتهایی که متعاقب کیمریان بهآسیا هجوم کردند از نظرگاه باستانشناسی قبیلهای «ما قبل اسکیت» بودند.
گرچه بهطوریکه حدس زده میشوداسکیتها یک یا دو نسل بعد از کیمریان در آسیا پدید آمدند، ولی با این حال ممکن است آنان را معاصر یکدیگر بحساب آورد. اگر از لحاظ باستانشناسی اسکیتها را «ماقبل اسکیت» بدانیم، این گفته در مورد کیمریان نیز صادق خواهد بود. اگر اسکیتهایی که به آسیا هجوم کردند از نظرگاه باستانشناسی نیز «اسکیت» بشماریم، پس باید کیمریان را هم از آن طایفه محسوب داریم. باید در نظر داشت که کیمریان[۵۶] دیری در میان اقوام آسیایی نزیستند و بزودی ناپدید شدند و در محیط آسیایی جذب گردیدند ولی ظهور ناگهانی ایشان و عواقب شومی که اقامت کوتاه آن قبیله دربرداشت در ذهن مردم اثر عمیقی باقی گذاشت.
از لحاظ حل مشکل اختلاف یا تشابه قومی کیمریان و اسکیتها موضوع زبان ایشان اهمیت شایان دارد، زیرا که دربارهٔ زباناسکیتها نظر روشنی هست؛ ولی متأسفانه برای داوری در زبان کیمریان تنها منبع اطلاع، نام سه پیشوا و رهبر ایشان است که در متون میخیآشور باقی مانده:تئوشپا،توگدامی وسانداک شاترو.
↑J.Harmatta: "Scythians" UNESCO Collection of History of Humanity: Volume III: From the Seventh Century BC to the Seventh Century AD, Routledge/UNESCO. 1996, p. 182
↑از این فقط چنین نتیجه گرفته میشود که در نظریونانیان قرنهای دهم تا هشتم پ. م؛ که قطعهٔ بالا را میتوان به آن عصر مربوط دانست همسایگان فراکیه (کرانهٔ غربیدریای سیاه) قبایلی بودند که به پرورشاسب اشتغال داشتند و شاید هم صحرانشینشان میشمردند.
↑حدس زده میشود که باستانیترین کولونییونانی بر کرانهٔدریای سیاه - یعنیسینوپ - نخستین بار در پایان قرن نهم پ.م. تأسیس گشته بود. گمان نمیرود که نخستین بحر پیماییهای یونانیان به کرانههای شمالی دریای سیاه پیش از آن تاریخ صورت گرفته باشد.
↑Tevkr. مردمتروآ در شمال غربیآسیای صغیر ؟. ظاهراً همچنانکه در مورد کاریان دیده شده، منظور نظر مهاجرت آنچه اصطلاحاً «اقوام دریا» نامیده میشدهاند، بوده که در دوران سقوط پادشاهیهیتیها در پایان هزارهٔ دوم پ.م. صورت گرفت
↑گالاتها. سلتها یا گِلهایی بودهاند که در قرن سوم پ.م. به آسیای صغیر هجوم و نفوذ کرده بودند.
↑Tearko. فرعونتاخارکا، که سالیان دراز رقیب آشوریان در قرن هفتم پ.م. بود.
↑در کشورآشور کارمندی را که رأس امور احضار افراد لشکری بوده «منادی دولتی» میخواندند. در ازای این شغل ناحیهای در درهٔزاب بزرگ برسم پاداش برای ایشان معیّن شده بود. این ناحیه که در مرز شمالی آشور قرار داشته یکی از مراکز جاسوسی و فعالیت سیاسی آشور بوده و منادی دولتی در هر دو زمینه فعالانه شرکت میجسته.
↑اگر اینجای خالی درست پر شده باشد ولی چندان اعتمادی به درستی آن نیست.