وی آثار متعددی دارد که برفلسفهٔ سیاسیسدهٔ بیستم و بعد از آن مؤثر بودهاست. در نظر اشمیت،سیاست چیزی نیست مگر تصمیمگیری فردحاکم دروضعیت استثنایی؛ یا به عبارت دیگر، کنش ترسیم یک مرز در فضای استثنایی برخاسته از تعلیق هرگونهقانون به قصد مشخصساختن قلمروحاکمیت و ایجاد تمایز میان درون و برون، خودی و غیرخودی، و نهایتاً دوست و دشمن. از اینرو، گردآوردن گروهی از آدمیان در قالب یک گروه یاملت واجدحاکمیت سیاسی در تقابل با سایر گروهها، و (امکان) وقوعجنگ، مضمون اصلیمفهوم امر سیاسی است.[۳] وی برآن است که همانطور کهاخلاق به خیر و شر،زیباییشناسی و هنر به زیبا و زشت،اقتصاد به سود و زیان میپردازد، سیاست نیز به «دوست» و «دشمن» میپردازد. سیاست به حوزهٔ خاصی از فعالیت انسان مربوط نیست… گروهبندی واقعی دوست-دشمن بنا به ماهیت خود چنان قوی و قاطع است که جای معیارها و انگیزههای تاکنون خالصاً دینی، خالصاً اقتصادی، خالصاً فرهنگی را میگیرد.[۴]
کارل اشمیت در مقالهاشDie Diktatur (دیکتاتوری)، به بررسی بنیادهای جمهوری جدیدالتأسیس وایمار پرداخت و بر مقامرئیسجمهور آلمان تأکید کرد. در این مقاله، اشمیت عناصر مؤثر و غیرمؤثر قانون اساسی جدید کشورش را مقایسه کرد. او مقام رئیسجمهور را بهعنوان یک عنصر نسبتاً مؤثر دید، بهدلیل قدرت اعطاشده به رئیسجمهور برای اعلاموضعیت استثنایی (Ausnahmezustand).
اشمیت تلاش کرد تا آنچه را که به عنوان یک تابو در اطراف مفهومدیکتاتوری میدید، حذف کند و نشان دهد که این مفهوم هر زمان که قدرت به طرقی غیر از فرآیندهای کند سیاست پارلمانی و بوروکراسی اعمال شود، ضروری است:[۵]
اگر قانون اساسی یک دولت دموکراتیک باشد، پس هر نفی استثنایی از اصول دموکراتیک، هر اعمال قدرت دولتی مستقل از تأیید اکثریت، میتواند دیکتاتوری نامیده شود.
برای اشمیت، هر دولتی که قادر به اقدام قاطع باشد، باید یک عنصر دیکتاتوری را در قانون اساسی خود شامل شود. اگرچه مفهوم آلمانیAusnahmezustand بهترین ترجمهاش "وضعیت اضطراری" است، اما به معنای واقعیوضعیت استثنایی است که به گفته اشمیت، قدرت اجرایی را از هرگونه محدودیت قانونی که معمولاً اعمال میشود، آزاد میکند. استفاده از اصطلاح "استثنایی" در اینجا باید تأکید شود: اشمیتحاکمیت را بهعنوان قدرتتصمیمگیری برای آغازوضعیت استثنایی تعریف میکند، همانطور کهجورجیو آگامبن به آن اشاره کرده است. به گفته آگامبن،[۶] مفهومسازی اشمیت از "وضعیت استثنایی" به عنوان بخشی از مفهوم مرکزی حاکمیت، پاسخی به مفهوم "خشونت خالص" یا "انقلابی"والتر بنیامین بود که هیچ ارتباطی با حق نداشت. از طریق وضعیت استثنایی، اشمیت همه انواع خشونت را تحت حق گنجاند.
مقاله «دیکتاتوری» با مقاله دیگری در سال ۱۹۲۲ به نامPolitische Theologie (الهیات سیاسی) دنبال شد؛ در آن اشمیت نظریات اقتدارگرایانهاش را با تعریف معروفش تقویت میکند: "حاکم کسی است که در مورد استثنا تصمیم میگیرد." اشمیت با "استثنا"، خروج ازحاکمیت قانون تحت دکترینوضعیت استثنایی (Ausnahmezustand) را که او برای مدیریت یک بحران معرفی کرده است، تعریف میکند، که او به طور کلی به عنوان "موردی از خطر شدید، تهدیدی برای وجود دولت، یا مشابه آن" تعریف میکند. به همین دلیل، "استثنا" برای اشمیت به عنوان یک "مفهوم مرزی" درک میشود زیرا در حوزه نظم قانونی عادی نیست. اشمیت این تعریف از حاکمیت را با تعاریف ارائه شده توسط نظریهپردازان معاصر در این زمینه، به ویژههانس کلسن، که در چندین نقطه در مقاله نقد شده است، مخالف میداند. وضعیت استثنایی یک نقد به "نرمالیسم"، یک مفهومحقوقگرایانه از قانون است که توسط کلسن توسعه یافته است به عنوان بیانگر قواعدی که انتزاعی و به طور کلی قابل اجرا هستند، در تمام شرایط.[۷]
یک سال بعد، اشمیت از ظهور ساختارهای قدرتتوتالیتر در مقالهاش "Die geistesgeschichtliche Lage des heutigen Parlamentarismus" (وضعیت ذهنی-تاریخی پارلمانداری امروز، که به عنوانبحران دموکراسی پارلمانی توسط الن کندی ترجمه شده است) حمایت کرد. اشمیت به انتقاد از شیوههای نهادی سیاست آزاد پرداخت و استدلال کرد که این شیوهها با اعتقادی به بحث منطقی و باز بودن توجیه میشوند که با واقعیت سیاست پارلمانیسیاست حزبی که در آن نتایج دراتاقهای پر از دود توسط رهبران حزبی به دست میآید، در تضاد است. اشمیت همچنین یک تقسیم اساسی بین دکترین لیبرالتفکیک قوا و آنچه که او ماهیتدموکراسی خود میداند، یعنی هویت حاکمان و محکومان، را مطرح میکند. اگرچه بسیاری از منتقدان اشمیت امروز، ماننداستیون هولمز درآناتومی ضدلیبرالیسم، با نگاه بنیادیاقتدارگرایانه او مخالفت میکنند، ایده عدم سازگاری بین لیبرالیسم و دموکراسی یکی از دلایل ادامه علاقه بهفلسفه سیاسی اوست.[۸]
فیلسوف ایتالیاییجورجیو آگامبن در فصل ۴ کتابشوضعیت استثنایی (۲۰۰۵)، استدلال کرد که الهیات سیاسی اشمیت باید به عنوان پاسخی به مقاله تأثیرگذاروالتر بنیامین (به سوی نقد خشونت) خوانده شود.[۹]
↑مراد فرهادپور (۱۳۸۷)، «پیشگفتار»،قانون و خشونت، تهران: فرهنگ صبا، ص. صفحهٔ ۱۰،شابک۹۷۸-۹۶۴-۲۹۳۵-۱۵-۴
↑نادر شهریوری (۱۳۸۵٫۴٫۲۰).«کارل اشمیت؛ مرید وفادار هابز».روزنامهٔ شرق. ص. صفحهٔ شش.از پارامتر ناشناخته|ماه= صرفنظر شد (کمک);تاریخ وارد شده در|تاریخ= را بررسی کنید (کمک)نگهداری یادکرد:تاریخ و سال (رده)