Movatterモバイル変換


[0]ホーム

URL:


پرش به محتوا
ویکی‌پدیادانشنامهٔ آزاد
جستجو

ژان-ژاک روسو

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
ژان-ژاک روسو
پرتره‌ای از روسو توسط موریس کانتن دو لا تور (۱۷۵۳)
پرتره‌ای از روسو توسطموریس کانتن دو لا تور (۱۷۵۳)
زاده۲۸ ژوئن ۱۷۱۲
ژنو
درگذشته۲ ژوئیهٔ ۱۷۷۸ (۶۶ سال)
ارمنانویل، در نزدیکیپاریس
آرامگاهپانتئون (پاریس)
ملیتجمهوری ژنو
سال‌های فعالیتعصر روشنگری
همسر(ها)تِرِز لوواسور
امضا

ژان-ژاک روسو (بهفرانسوی:Jean-Jacques Rousseau) (انگلیسی:Jean-Jacques Rousseau) (زادهٔ ۲۸ ژوئن ۱۷۱۲ م. – درگذشتهٔ ۲ ژوئیه ۱۷۷۸ م.)فیلسوف،نویسنده وآهنگساز اهلجمهوری ژنو بود که درسدهٔ هجدهم و اوج دورهٔروشنگری اروپا می‌زیست. آثار او تاثیر زیادی برفلسفه غرب و نظریات سیاسی نوین مانندحقوق بشر ولیبرالیسم گذاشت.

اندیشه‌های او در زمینه‌هایسیاسی،ادبی وتربیتی، تأثیر بزرگی بر معاصران گذاشت. نقش فکری او که سال‌های زیادی از عمرش را درپاریس سپری کرد، به عنوان یکی از راه‌گشایان آرمان‌هایانقلاب کبیر فرانسه قابل انکار نیست. اگر چه روسو، از نخستین روشنگرانی است که مفهومحقوق بشر را به‌طور مشخص به کار گرفت، اما نزد او از این مفهوم تنها می‌توان به معنایی ویژه و محدود سخن به میان آورد. در مجموع باید گفت که وی رادیکال‌تر ازهابس وجان لاک وشارل دو مونتسکیو می‌اندیشید. شاید به همین دلیل است که برخی از پژوهشگران تاریخ اندیشه، وی را اساساً در تداوم سنت فکریعصر روشنگری نمی‌دانند، بلکه اندیشهٔ او را بیشتر در نقد فلسفهٔ روشنگری ارزیابی می‌کنند. البته تئو هابسن معتقد است روسو به نوع نگاه روشنگری باور داشت، ولی با چنان شدت غیرطبیعی‌ای که باعث می‌شد طرفدارانش را نیز افرادی از خود راضی، دنیاپرست و صرفاً دنبال منافع ببیند.[۱] برای روسو،صرف نظر کردن انسان از آزادی، به معنی صرف نظر کردن از خصلت انسانی و «حق بشری» است. روسو تلاش می‌کند، نوعی هماهنگی میان آزادی فردی و جمعی ایجاد نماید. وی این کار را در اثر معروف خودقرارداد اجتماعی که در سال ۱۷۶۲ میلادی نوشته شد، انجام می‌دهد. این کتاب روسو اولین اثر ترجمه شده به فارسی در سال ۱۳۰۰ شمسی توسطیدالله مایل تویسرکانی است.[۲]

یکی دیگر از کتاب‌های مهم روسو به نامامیل در زمینه تربیت کودکان است.تحریر کتابرویا پردازی های گردشگری تنها او پس از مرگ او ادامه یافت و در سال ۱۷۸۲م. به چاپ رسید.

پرتره روسو از آلان رمزی

زندگی

[ویرایش]

تولّد و زندگی در سوئیس

[ویرایش]

ژان ژاک روسو در روز ۲۸ ژوئن سال ۱۷۱۲ در ژنو به دنیا آمد. ژنو در آن دوران دولت‌شهر وابسته بهکنفدراسیون سوئیس که امروز یکی از کانتون‌های سوییس است، بود. از سال ۱۵۳۶ میلادی ژنو یک جمهوریاوگنو شده بود و مرکزکالونیسم بود. پنج نسل قبل از روسو یکی از نیاکان او به نام دیدیر کتاب فروشی بود که شاید به خاطر انتشار مقالات پروتستان در سال ۱۵۴۹ از آزار و شکنجه‌های کاتولیک‌های فرانسه به ژنو فرار کرده بود و در آنجا به تجارت شراب می‌پرداخت.روسو به اینکه خانوادهٔ وی ازطبقه متوسط بودند در آن شهر حق رأی داشتند افتخار می‌کرد. او کتاب‌های خود را با نام ژان ژاک روسو شهروند ژنو امضا می‌کرد.پدر او، ایزاک روسو، همچون پدربزرگشساعت‌ساز بود. مادر او نه روز پس از تولدش درگذشت، و روسو تا ۹ سالگی نزد پدرش بزرگ شد. در سال ۱۷۲۲، ایزاک روسو برای فرار از زندانی شدن مجبور به ترک پسرش شد و او را به برادرش که یککشیشپروتستان بود سپرد. خانوادهٔ روسو در اصلفرانسوی بودند، ولی در سال۱۵۴۹ برای گریز از کشته شدن توسطکاتولیکها بهژنو روی آوردند. پس از چند ماه، عموی روسو او را به کشیش پروتستان دیگری به نام لامبرسیه (بهفرانسوی:Lambercier) در دهکده‌ای در جنوب ژنو سپرد، و روسو حدود دو سال را نزد او و خواهرش گذراند.

پس از آن، عموی روسو او را به عنوان یک شاگرد به یک حکاک معرفی کرد، و روسو علی‌رغم میلش تا ۱۶ سالگی نزد او این حرفه را فرا آموخت. روسو در کتاب اعترافات خود نوشته است که در این دوران وی دارای تمایلات جنسی مازوخیستی بوده است و گاهی خود را در مقابل زنان تنها، به امید تازیانه خوردن از آنها، برهنه می‌کرده است.[نیازمند منبع] در ۱۴ مارس ۱۷۲۵، بدون اطلاع قبلی به پدر یا عمویش ژنو را ترک گفت و تاانسی (بهفرانسوی:Annecy) پیاده سفر کرد.

دهکدهٔ شارمت، منزلی که روسو در آن در نوجوانی و جوانی در کنار مادام دو وارانس زندگی کرده است. این خانه امروزه به موزه‌ای برای تجلیل از روسو تبدیل گشته است.

در آن‌جا بهفرانسوا-لویز دو وارنس (بهفرانسوی:Madame de Warens) که به تازگی از همسر خود جدا و کاتولیک شده بود معرفی شد. مادام دو وارانس (که روسو دراعترافات خود از او با نام «مامان» یاد کرده است) از روسو ۱۳ سال بیش‌تر داشت و نه تنها سرپرست، بلکه بعدها معشوقهٔ او نیز شد. روسو که از روز اول دیدارش با مادام دو وارانس به او علاقه‌مند شده بود، دراعترافات خود آورده است که بارها عاشق شده است، ولی هیچ‌کدام از این عشق‌ها به زیبایی علاقهٔ او به «مامان» نبودند.

مادام دو وارانس ابتدا او را بهتورین فرستاد تا کاتولیک شود. پس از آن روسو نزد «مامان» درشارمت (بهفرانسوی:Charmettes)، دهکده‌ای در نزدیکی اَنسی، مستقر شد و موسیقی را نزد سرپرستش آموخت. روسو در کتاب اعترافات خود نوشته است که در این دوران وی به پیشنهاد مادام دو وارانس با او چندین بار همبستر شده است. روسو از دوران زندگی‌اش در اَنسی به عنوان بهترین دوران زندگیش دراتوبیوگرافی خود یاد کرده است. در سال ۱۷۳۰، سفری بهنوشاتل کرد که در آن سفر ملاقات کوتاهی با پدرش که دوباره ازدواج کرده بود داشت. او برای تأمین مخارج این سفر به تعلیم موسیقی پرداخت.او در سال ۱۷۳۴ منشی «مامان» شد و در سال ۱۷۳۹ اولین کتاب خود را در وصف دهکده‌ای که در آن زندگی می‌کرد نوشت.

زندگی در پاریس

[ویرایش]

در سال ۱۷۴۲، در حالی که به دنبال ثبت شیوهٔ جدیدی برای نوشتن موسیقی به پاریس سفر کرده بود، بادنیس دیدرو آشنا شد. او سپس در پاریس ساکن شد، و در سال ۱۷۴۵ با همسرش که در یک مسافرخانه کار می‌کرد آشنا شد. این زن از هوش چندانی برخوردار نبود و روسو نمی‌گذاشت که این زن در سالن‌های پاریس (که محفل زنان و مردان روشنفکر بود) همراه او حضور پیدا کند. روسو کتابچه کوچکی نوشته بود که در آن لغات مورد استفاده همسرش و معنای آن‌ها را ذکر کرده بود. آن‌ها دارای ۵ فرزند شدند، که هر کدام را به یتیم‌خانه سپردند. این موضوع، سال‌ها بعد، هنگامی که روسو کتاب امیل را که در مورد روش مطلوب تربیت کودکان است نوشت، توسطولتر (که روسو او را از دشمنانش می‌دانست) به جمع اعلام شد.ولتر در نامهٔ تندی که با نام دیگری امضا کرده بود، عمل او، در سپردن فرزندان خود به یتیم‌خانه و نوشتن کتابی در مورد تربیت کودکان را، مورد طعن و سرزنش قرار داد. روسو به این انتقاد دراعترافات خود (که پس از مرگش چاپ شد) پاسخ داد، و در واقع این اولین بهانه‌ای بود که به روسو انگیزهٔ نوشتناعترافات را داد.

در سال ۱۷۴۹، روسو با دیگر فیلسوفانعصر روشنگری همراه شد و به نوشتن مقالاتی در رابطه با موسیقی درآنسیکلوپدی پرداخت. او با شرکت و برنده شدن در مسابقهٔ آکادمی دیژون در سال ۱۷۵۰ و نوشتننخستین رساله خود در پاسخ به سؤال « «آیا بسط، توسعه و استقرار علوم و هنر موجب اصلاح اخلاق مردم است یا خیر؟»»، که برنده جایزه اول این آکادمی شد، شهرت یافت. به علت اندیشه‌های احساساتی و نو روسو، کم‌کم موجی از انتقاد و تمسخر از طرف روشن‌فکران و فیلسوفان این عصر همچونولتر،دیدرو ودالامبر برخاست.

دوران در به دری

[ویرایش]

در سال ۱۷۵۶ روسو پاریس را ترک کرد و تا سال ۱۷۶۲ زندگی ییلاقی درمونمورانسی، ولدوآز را برگزید. در سال ۱۷۶۱، رمان «رمانتیک» (این صفت حدود یک قرن بعد به سبک روسو داده شد)هلوئیز جدید را با موفقیت منتشر کرد. پس از آن،قرارداد اجتماعی وامیل را در سال ۱۷۶۲ نوشت. این دو اثر خشمپارلمان فرانسه و نیزهلند را برانگیخت، و حتی در ژنو و برن نیز ممنوع شد. امیل در ژنو در برابر جمع عموم پاره و آتش زده شد، و روسو به ناچار شبانه به نوشاتل گریخت و تحت حمایتفریدریک دوم (کبیر) پادشاهپروس درآمد. خشم مردم روسو را ناگزیر به فرار دوباره کرد و در سال ۱۷۶۵ بهانگلستان روی آورد و نزددیوید هیوم (بهانگلیسی:David Hume)، نویسنده و فیلسوف انگلیسی پناه یافت. او در انگلستان نوشتن اتوبیوگرافی خود،اعترافات را آغاز نمود.انزوا، آوارگی و زندگی پر فشار روح و روان او را چنان پریشان کردند که روسو را تا مرز جنون پیش بردند و او تا پایان زندگی خود دچار اختلالاتسادومازوخیسم وپارانویا بود، به‌طوری‌که فکر می‌کرد همه علیه او توطئه می‌کنند. در این هنگام مقاله مشهوری در روزنامه‌ای منتشر شد که مزین به آرم پادشاهی پروس بود و بدون نام نویسنده منتشر شد. در این مقاله به شکل طنز آمیزی نوشته شده بود که اگر روسو طالب درد و رنج است،فردریک کبیر پادشاهپروس از آنجا که دوستدار روشنفکران است می‌تواند این درد و رنج را برای روسو فراهم کند و به روسو پیشنهاد شده بود که به پروس بیاید. این مقاله باعث شد که روسو باهیوم قطع رابطه کند، چرا که می‌پنداشت که او در نوشتن آن مقاله نقش داشته است. نامهٔ آخر او به هیوم در پاریس نیز منتشر شد و مورد توجه معاصران او قرار گرفت.روسو در سال ۱۷۷۰ با شرط عدم انتشار کتاب اجازه یافت تا به فرانسه بازگردد.

مرگ

[ویرایش]
مقبرهٔ ژان ژاک روسو درپانتئون (پاریس)

روسو واپسین سال‌های حیاتش را در روستایی در حومه پاریس، با آرامش گذراند و به نگارش زندگانی شخصی و عاطفی خود پرداخت. او سرانجام در روز ۲ ژوئیه ۱۷۷۸ به علتسکته مغزی، در منزل خود در نزدیکی پاریس چشم از جهان فروبست. برخی از معاصران او همچونمادام دو استائل اعتقاد داشتند که او خودکشی کرده است.رویاهای گردشگر تنها، اثر خیال‌بافانه ناتمام او، و کتاب مشهوراعترافات، که شرح زندگی ۶۶ سالهٔ اوست، پس از مرگ او منتشر شدند.

فلسفه روسوئیست

[ویرایش]

طبیعت

[ویرایش]

در میان متفکران قرن هجدهم دو دیدگاه عام و البته متضاد نسبت به طبیعت وجود داشت. گروهی از متفکران که قریب به اتفاق شان بهجنبش روشنگری تعلق داشتند و عقل و تجربه را مایهٔ خوشبختی و سعادت بشر می‌پنداشتند، طبیعت را وحدتی زمانی-مکانی و بی‌جان می‌دانستند که از قوانین جبریفیزیک نیوتونی تبعیت می‌کند. در مقابل روسو و بخشی از متفکرانرومانتیک هم‌عصر واکنش شدیدی نسبت به چنین دیدگاهی دارند. روسو در رسالهٔ «گفتاری در باب علوم و هنرها» به سختی و با شدت به علوم جدید و هنرهای مدرن می‌تازد، چرا که دستاوردهای آن‌ها را از دو منظر عامل ایجاد نابرابری در میان ابنای بشر می‌داند. یکی آن‌که پیشرفتعلوم طبیعی و رونق هنرهای زیبا، از طرفی نیازهای جدیدی به وجود می‌آورد که هر فرد برای به دست آوردن آن‌ها نیاز به رقابت و استثمار سایر انسان‌ها دارد. این نیازهای به زعم روسو «کاذب» موجب ایجاد طبقات اجتماعی و بندگی و بردگی بخشی از جامعهٔ انسانی می‌شود. دیگر آن‌که پیشرفت علوم و هنرها موجب نمایش تفاوت‌های میان انسان‌ها از حیث استعدادشان در زمینه‌های علمی و هنری می‌شود. آن‌ها که پایه‌گذار این علوم و هنرها هستند یا استعداد بیشتری در آن‌ها دارند بر دیگران چیره می‌شوند. در واقع به گمان روسوتقسیم کار که با پیشرفت علوم و صنعت اجتناب‌ناپذیر است یکی از مهم‌ترین عوامل ایجادکنندهٔ نابرابریست. روسو در مقابل هنرهای مدرن و علوم که آن‌ها را جلوه‌هایی از تمدن و منشأ مالکیت می‌داند، نظریهٔ بازگشت به طبیعت را مطرح می‌کند. بر طبق این نظریه، بشر به عنوان موجودی پاک و یگانه با طبیعت به دنیا آمده است، اما قوانین جامعه و اصول تمدن و در رأس آن‌هامالکیت خصوصی موجب فساد بشر و دوری او از معصومیت اولیه‌اش شده است. از این جهت پیشنهاد روسو برای اصلاح جوامع بشری، نظریه‌ای واپسگراست که بازگشت به حالت اولیه را توصیه می‌کند. به قولآیزایا برلین در کتابریشه‌های رومانتیسم، روسو هم مانند تمام متفکران رمانتیک دچار پارانویا (بدبینی نسبت به جامعه، عصر خویش و متفکران معاصر) و نوستالژی (ناکجاآبادی که با بازگشت به آن بشر دوباره طعم سعادت را می‌چشد) است. هرچند بسیاری از متفکران معاصر عقاید رادیکال روسو و بینش او از ناملایمات تمدن مدرن آن‌هم در زمان اوج و شکوفایی آن را نشانهٔ نبوغ و تیزبینی او قلمداد می‌کنند و تاریخ اندیشهٔ بشری را از این جهت مدیون او می‌دانند.[۳]

مالکیت

[ویرایش]

روسو در کتابگفتار دوم ایستار غیر دوستانه‌ای نسبت به مالکیت داشت اما درقرارداد اجتماعی آن را یک نهاد اساسی دانست. اما هیچگاه فکر برابری اقتصادی را رها نکرد. روسو می‌گفت هیچ‌کس نباید بتواند کسی را بخرد و هیچ‌کس نباید ناگزیر به فروش خود باشد. او به روشنی مالکیت را ابزار سلطه بر آن‌هایی دانست که آن را ندارند، بنابراین گفت که مالکیت باید تحت ارادهٔ عمومی باشد. نظریهٔ او نزدیک به نظریه‌هایسوسیالیستی است. از نظریهٔ او دربارهٔ مالکیت این‌گونه برداشت شده است که روسو،همزیستی مسالمت‌آمیزآزادی سیاسی ونابرابری اقتصادی را دردموکراسی غیرممکن می‌بیند. او از اصل برابری اقتصادی پشتیبانی می‌کرد و خواستار لغو امتیازهایآریستوکراتها و قدرت‌های ثروت بود.[۴]

تربیت

[ویرایش]

شاید بتوان کتاب امیل را مهم‌ترین اثر روسو در تربیت دانست. کتاب در مورد مراحل تربیت پسری به نام امیل بر اساس ایده‌های طبیعت گرایانه روسو است.

عشق و نفرت

[ویرایش]
تاریخ فلسفه
بر پایهٔ تمدن و مکان
بر پایه دین
بر پایه دوره و زمان
بر پایهافراد شاخص
بر پایه مکتب
بر پایه روش فلسفی
نشان درگاهدرگاه فلسفه

برابری و آزادی

[ویرایش]

بیشترین اهتمام روسو به آزادی و برابری مردم، در کتابقرارداد اجتماعی بود که محقق شد. روسو گفت که دولت باید بیشترین خیر عمومی و آزادی را تأمین کند. اما آزادی بدون برابری وجود نخواهد داشت؛ بنابراین دولت باید برابری خواه باشد. روسو گفت که برابری به معنای برابری کامل قدرت و ثروت نیست، بلکه به این معنی است که هیچ‌کس نباید آنقدر ثروتمند باشد که دیگری را بخرد یا کسی آن قدر تهیدست که خود را بفروشد. هیچ‌کس نباید قدرتی بیش از آن قدرتی که قانون به او داده است، داشته باشد و آنچه که قانون به او داده است باید با نیروی طبیعی و روح آن‌ها سازگار باشد. بدون برابری آزادی نیست و اگر هم هست، پوچ است. روسو گفت آزادی انسان در آن است که از معیارهای عالی اخلاقی پیروی کند، حقوق خود و دیگران را رعایت کند و از دولت (قانون) پیروی کند.[۵]

دین

[ویرایش]

روسو در کتاب چهارمقرارداد اجتماعی موضع خود را در مورد دین مشخص می‌کند. او می‌گوید وجود کلیسا به برقراری دو قوهٔ قانونگذاری، دو حکمران، و تقریباً دو میهن منجر می‌شود و این وضع را نتیجهٔ دو وظیفهٔ متضاد دانست و اعلام کرد هر فردی دیر یا زود ناگزیر است بین ایمان به دین و وفاداری به دولت یکی را انتخاب کند. او گفت قوانین صادر شده از طرف کلیسا با قوانینجامعهٔ مدنی در تعارض است و تنها دولت باید مردم را زیر کنترل داشته باشد. روسو به این معتقد بود که کلیسا باید زیر نظر دولت باشد. همان نظری کهمنتسکیو نیز اعلام داشته بود .
روسو در فصل هشتم این کتاب گفت: «آن کس که بگوید غیر از دین من در هیچ دینی رستگاری نیست باید از کشور رانده شود»[۶]

روسو دین اومانیستی یا دین مدنی (Civil religion) را در فرانسه پدیدآورد. از مشخصه‌های این دین نداشتن پیامبر یا اعتقاد به خدا و معاد است به‌طوری که آدمیان دارای مبدأ و سرانجام نیز هستند.

مجموعه آثار

[ویرایش]

تفکرات تنهاییرساله ایمان و اعتقاد

جستارهای وابسته

[ویرایش]

منابع

[ویرایش]

پانویس

[ویرایش]
  1. هابسن، تئو.«ژان-ژاک روسو — بخش اول: فیلسوف انقلاب فرانسه». ترجمهٔ مهدی عباسی. گیتی. بایگانی‌شده ازاصلی در ۲۳ فوریه ۲۰۱۷. دریافت‌شده در۲۱ دی ۱۳۹۵.
  2. روند تاریخی نخستین مواجههٔ ایرانیان با نویسندگان بزرگ فرانسوی زبان از رهگذار ترجمهٔ آثار ادبی فارسی، ایوان، فصلنامه فرهنگی هنری ایران و فرانسه، شماره 2، 2018،http://ccip-iwan.com/fa/روند-تاریخی-نخستین-مواجهه-ی-ایرانیان-ب/[پیوند مرده]
  3. «نسخه آرشیو شده»(PDF). بایگانی‌شده ازاصلی(PDF) در ۹ اکتبر ۲۰۱۶. دریافت‌شده در۷ اکتبر ۲۰۱۶.
  4. عبدالرحمن عالم،تاریخ فلسفه سیاسی غرب، ص. ۳۷۰
  5. عبدالرحمن عالم،تاریخ فلسفه سیاسی غرب، ص. ۳۶۵
  6. عبدالرحمن عالم،تاریخ فلسفه سیاسی غرب، ص. ۳۷۶

پیوند به بیرون

[ویرایش]
درویکی‌انبار پرونده‌هایی دربارهٔژان-ژاک روسو موجود است.
مجموعه‌ای از گفتاوردهای مربوط بهژان-ژاک روسو در ویکی‌گفتاورد موجود است.
مأثورات
مفاهیم
شاخه‌های سنتی
فلسفه‌های مضاف
بر اساس دوره
باستان
چین
یونان و
روم
هند
ایران
قرون وسطی
۹ تا ۱۶ میلادی
اروپا
شرقی
هندی
اسلامی
یهودی
جدید
۱۷ تا ۱۹ میلادی
افراد
ایده / ماده
دیگر
معاصر
۲۰ تا ۲۱ میلادی
تحلیلی
قاره‌ای
دیگر
نظریه‌ها
زیبایی‌شناسی
اخلاق
اختیار
متافیزیک
معرفت‌شناسی
ذهن
هنجارمندی
هستی‌شناسی
واقعیت
  • غیره
بر پایه منطقه
فهرست‌ها
متفرقه
نویسندگان و شاعران قرن هجدهم میلادی فرانسه
حوادث مدنی و سیاسی ویژه سال
۱۷۸۸
۱۷۸۹
۱۷۹۰
۱۷۹۱
۱۷۹۲
۱۷۹۳
۱۷۹۴
۱۷۹۵
۱۷۹۷
۱۷۹۹
مبارزات انقلاب
1792
1793
1794
1795
1796
1797
1798
1799
1800
1801
۱۸۰۲
رهبران نظامی
فرانسه ارتش فرانسه
فرانسه نیروی دریایی فرانسه
Opposition
امپراتوری اتریشامپراتوری اتریش
پادشاهی بریتانیای کبیرپادشاهی بریتانیای کبیر
جمهوری هلندجمهوری هلند
 پادشاهی پروس
امپراتوری روسیهامپراتوری روسیه
اسپانیاامپراتوری اسپانیا
سایر چهره‌های مهم و جناح‌ها
Society of 1789
ژیروندنs
The Plain
Montagnards
Hébertists
andEnragés
سایرین
نفوذ متفکران
تأثیرات فرهنگی
موضوعات
متفکران
انگلستان
فرانسه
ژنو
آلمان
یونان
ایرلند
ایتالیا
هلند
لهستان
پرتغال
Romania
روسیه
صربستان
اسپانیا
اسکاتلند
ایالات متحده
فیلسوفان
رده:نظریه‌های اجتماعی
مفاهیم اجتماعی
مقاله‌های مرتبط
کشورها
جنبش‌ها
نویسندگان
موسیقی
الهیدانان و
فیلسوفان
هنرمندان تجسمی
انواع
عمومی
نظریه
برنامه‌ها
حقوق
توزیع مجدد/
توزیع مجدد
دانشمندان
(اثر اصلی)
فیلسوفان خردگرا
فیلسوفان رمانتیک
فیلسوفان ایدئالیست آلمانی
فیلسوفان نوکانتی
فیلسوفان هگلی
فیلسوفان مارکسیست ونئومارکسیست
فیلسوفان اگزیستانسیالیست
هرمنوتیک وپدیدارشناسی
ساختارگرایی،پساساختارگرایی وپست‌مدرنیسم
سایر فیلسوفان
نظریه‌های فلسفی
مفاهیم
مقاله‌های مرتبط
Ideas
Schools
کلاسیک
محافظه‌کار
اجتماعی
Other
By region
آفریقا
آسیا
اروپا
آمریکای لاتین
و کارائیب
آمریکای شمالی
اقیانوسیه
چهره‌های اساسی

See also:
History of
Liberalism
Organisations
عمومی
کتابخانه‌های ملی
نهادهای پژوهش هنری
واژه‌نامه‌های زندگی‌نامه‌ای
پایگاه‌های دادهٔ علمی
سایر
برگرفته از «https://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=ژان-ژاک_روسو&oldid=42812373»
رده‌ها:
رده‌های پنهان:

[8]ページ先頭

©2009-2025 Movatter.jp