برایتأییدپذیری کامل این مقاله به منابع بیشتری نیاز است. لطفاً با توجه بهشیوهٔ ویکیپدیا برای ارجاع به منابع، با ارائهٔمنابع معتبر بهبهبود این مقاله کمک کنید. مطالب بیمنبع را میتوان به چالش کشید و حذف کرد. یافتن منابع: "پادشاهی بهمن" – اخبار ·روزنامهها ·کتابها ·آکادمیک ·جیاستور(سپتامبر ۲۰۱۷) (چگونگی و زمان حذف پیام این الگو را بدانید) |
| پادشاهی بهمن | |
|---|---|
| زبان | فارسی |
| قالب | مثنوی |
| از کتاب | شاهنامه |
| پدیدآورنده | فردوسی |
| سال آفرینش | سدهٔ چهارم و پنجم هجری قمری |
| گونه (ژانر) | حماسه |
| موضوع | کینخواهی |
| سبک | خراسانی |
| شمار ابیات | ۱۶۰ برپایهٔویرایش خالقی مطلق |
| وزن | متقارب مثمن محذوف: فعولن فعولن فعولن فعول |
| شخصیتها | بهمن،زال،فرامرز پشوتن |
| فضا | ایران کیانی |
«پادشاهی بهمن» پانزدهمین داستانِ پادشاهان و ششمین پادشاهیکیان درشاهنامهٔفردوسی است که دورانِ شصتسالهٔ پادشاهیِبهمن را داستان میکند.[۱]
بهمن هنگامی که به قدرت رسید،رستم با نیرنگشغاد، کشته شده بود. او به کین خواهیاسفندیار، پدرش، به زابلستان لشکر کشید و علیرغم اصرارزال بر عدم کین خواهی، بهمن زال را به بند کشید.فرامرز وقتی از کین خواهی پدرش رستم، از کابل بازگشت، متوجه ماجرا شد و لشکری گرد کرد و به سوی استخر رفت. بهمن تا متوجه شد، لشکری جمع کرد. دو لشکر با یکدیگر تلاقی کرده در این پیکار بهمن پیروز شد. آنگاه بهمن، فرامرز را به دار آویخت.زال را زندانی کرد سپس با میانجیگریپشوتن عموی بهمن، او را از زندان آزاد کرد.[۲][۳]
در برخی نوشتهها ماجرای فوق به گونهای دیگر آمدهاست. بر پایهٔ نوشتههای طبری و ابناثیر. زال، فرامرز وزواره بدست بهمن کشته شدند. در بندهشن و بسیاری دیگر از نوشتههای فارسی و عربی دوران سلطنت بهمن را ۱۱۲ سال نوشتهاند، ولی در منابع دیگر پادشاهی او را ۸۰ تا ۱۲۰ سال هم نوشتهاند. همه منابع او را شاهی نیکوکار و درستکار نوشته و ستودهاند. اهمیتی که در نوشتههای زرتشتی به پادشاهی بهمن داده شده را میتوان دربهمنیشت دید که دوران پادشاهی شاهان را به شاخههای درختی که از هفت آهن ساخته شدهاند تعبیر کردهاست. در این اسناد، دورانپادشاهی گشتاسپ زرّین، دوران بهمن سیمین، دوران پادشاهی اردشیر بابکان برنجی، دوره پادشاهی بلاش اشکانی مِفرغی، دورهبهرام گور قلعی و دورهخسرو انوشیروان را فولادین برشمردهاند.[۴]
برخی منابع فارسی و عربی شمار فرزندان بهمن را پنج تن و برخی سه تن نوشتهاند. به روایتشاهنامه دو پسر به نامهای دارا و ساسان و سه دختر به نامهای خُمانی (همای) که دارای عنوان «چهرآزاد» است، در حالی که دربهمننامه ومجملالتواریخ همای دختر ملک حارث پادشاه مصر و ساسان نیز برادر بهمن است[۵]، در شاهنامه و بهمننامه همسر بهمن همای و درفارسنامه همسر وی دختری یهودی به نام راحب از نوادگانرحبعام بن سلیمان است[۶][۷]. بهمن هنگام در بستر بیماری همای را جانشین خود کرد. در شاهنامه آمدهاست پسر دیگر بهمن ساسان نام داشت، بهمن از اینکه دخترش را جانشین خود کرده بود، سرخورده شده بود، به نیشابور رفت در آنجا زن دیگر گرفت و آن زن برای بهمن پسری زاد که نام او را ساسان گذاشتند. ساسان دوم که نامش رفت، بر طبق نوشتهها، پدربزرگاردشیر بابکان، بنیانگذارشاهنشاهی ساسانی است.
در بخشهای پسینتر شاهنامه داستانی دیگر آمدهاست که با داستان بالا ناهمسان است، اما با داستانی که در نوشته پهلویکارنامه اردشیر بابکان آمده یکسان است. بر پایه داستان دوم، پس از مرگدارا در جنگ با اسکندر، پسر دارا که ساسان نام داشته به هندوستان گریخت و در آنجا زنی گرفت و نوادگان او تا چهار نسل همگی نام ساسان داشتند که نوه بزرگ بزرگ او پدر اردشیر بابکان است. بر پایه این داستان، تباراردشیر با میانجی همای به بهمن میرسد، نه با میانجی ساسان که در داستان نخست گفته شدهاست. دربندهشن و طبری، تبارنامه دیگری از اردشیر بابکان آمدهاست که تبار او را با میانجیهای دیگری به بهمن میرساند. همچون داستان نخست شاهنامه تبار اردشیر را با میانجی ساسان به بهمن میرساند و نه با همای.[۸]