ادیب شرف الدین عبدالله بن فضلالله بن عبدالله وصاف شیرازی یاشهابالدین/ شرفالدین عبداﷲ بن عزالدین فضلالله شیرازی ملقب بهوصاف الحضره و متخلص بهشرف و مشهور بهوصاف(زاده ۶۶۳شیراز - درگذشته ۷۲۸) از ادیبان ومورخان و شاعران سده هفتم و هشتم هجری قمری است.[۱]

شهابالدین یا شرفالدین عبدالله بن فضلالله شیرازی، معروف به وصّاف الحضره و شرف شیرازی، ادیب و شاعر سدهٔ هفتم هجری قمری است. اطلاعات موجود در باب وصّاف بسیار اندک است و تنها همین قدر معلوم است که به سال ۶۶۳ق در شیراز زاده شده و در همان شهر به کسب دانش پرداخته و سرانجام به خدمت دیوانی درآمده بودهاست. پدر او، فضلالله، ملقب به عزّالدین، از عُمّال دولتی ایلخانان در فارس بود.وصاف شیرازی مانند پدرش در شمار عاملان دیوانی دولتایلخانی فارس درآمد و مورد لطفخواجه صدرالدین احمد خالدی زنجانی، نایبامیر طغاجار حاکمفارس گردید. مدتی نیز مورد لطفرشیدالدین فضلالله همدانی وغازان خان و سلطانالجایتو قرار گرفت.
وصّاف که علاوه بر تاریخنگاری در سرودن شعر فارسی و عربی نیز دستی داشته، بسیاری از ابیات و قطعات و قصاید خود را، به مناسبت، در متن کتاب خویش ذکر کردهاست. تمامی منابعی که در باب شعر وصّاف اطلاعی به دست دادهاند بر این نکته تصریح کردهاند که وی صاحب دیوان مستقلی نبوده و اشعارش را در ضمن تاریخ وصّاف آوردهاست. این موضوع خود باعث کمتوجهی و نادیده گرفتن اشعار او در پژوهشهای ادبی شده و در نتیجه ضرورت فراهم آوردن آنها را در یک مجموعهٔ مستقل موجب گشتهاست.
قبر وی ما بین تکیه چهلتنان و حافظیه است.[۲] که این قبر توسط میراث فرهنگی و گردشگری فارس در کنار قبور تاریخی مشاهیر بزرگ فارس (از جمله خاندانامام جمعه و دیگر بزرگان فارس) به باغ موزه مشاهیر تبدیل شده است. لازم است بارگاهی شایسته برای این مورخ شهیر در باغ موزه مشاهیر شیراز احداث و خیابانهایی به نام وصاف شیرازی نیز در شهرها نام گذاری شود.
وصاف از سال ۶۹۹ بقصد تحریر ذیلی بر تاریخ جهانگشای جوینی شروع به نوشتن کتاب معروفش «تجزیه الامصار و تزجیه الاعصار» (پراکنده شدن شهرها و گذشت روزگاران) کرد که در پنج جلد تألیف شده و بهتاریخ وصاف معروف است. وی علاوه بر مقام بلند خود در نثر متکلف مصنوع، در شعر عربی و فارسی نیز دست داشته که بسیاری از ابیات و قطعات و قصاید خود را در کتاب خویش ذکر کردهاست.
تاریخ وصاف رویدادهای سالهای ۶۵۶ق (فتح بغداد) تا ۷۲۸ق (اواسط سلطنتابوسعید بهادرخان) را در بر میگیرد. بخشی نیز بین جلد چهارم و پنجم گنجانده شده که خلاصهای است از تاریخجهانگشای جوینی. این کتاب نه تنها در زمان حیات مؤلف آن از اقبال خوبی برخوردار شد، بلکه پس از آن نیز همواره مورد توجه مورخان بوده است؛ چنانکه اغلب نویسندگان تواریخ بعدی، از جمله صاحبروضة الصفا و حبیب السّیر، در ذکر حوادث سالهای مزبور عین عبارات وصّاف را نقل کردهاند.
Ezzat al-Sadat Motahari and Alireza Golshani,“Vasaf al-Hazrah’s Tomb,” Iran Nameh, 27:2-3(2012), ۱۰۲–۱۰۵.