میهای کارویی | |
|---|---|
| نخستوزیر مجارستان | |
| دوره مسئولیت ۳۱ اکتبر ۱۹۱۸ – ۱۱ ژانویه ۱۹۱۹ | |
| پادشاه | کارل یکم تا ۱ نوامبر ۱۹۱۸ آرشیدوک یوزف آگوست به عنوان نایبالسلطنه تا ۱۶ نوامبر ۱۹۱۸ |
| رئیسجمهور | خودش تا ۱۱ ژانویه ۱۹۱۹ |
| پس از | یانوش هادیک |
| پیش از | دنش برینکی[الف] |
| رئیسجمهور مجارستان | |
| دوره مسئولیت ۱۶ نوامبر ۱۹۱۸ – ۲۱ مارس ۱۹۱۹ رئیس اجرایی کشور: ۱۶ نوامبر ۱۹۱۸ – ۱۱ ژانویه ۱۹۱۹ | |
| پس از | آرشیدوک یوزف آگوست |
| پیش از | شاندور گاربائی |
| اطلاعات شخصی | |
| زاده | Károlyi Mihály Ádám György Miklós ۴ مارس ۱۸۷۵ بوداپست،اتریش-مجارستان |
| درگذشته | ۱۹ مارس ۱۹۵۵ (۸۰ سال) وانس،فرانسه |
| آرامگاه | گورستان خیابان فیومه |
| حزب سیاسی | حزب استقلال و ۴۸ |
| همسر(ان) | کاتینکا آندراشی |
| فرزندان | اِوا آدام یودیت |
گرافمیهای کارویی (بهمجاری:Nagykárolyi Károlyi Mihály Ádám György Miklós) (زاده ۴ مارس ۱۸۷۵ با ناممیهای آدام جرج میکلوش کارویی دربوداپست – درگذشته ۱۹ مارس ۱۹۵۵ دروانس) سیاستمدار، نخستوزیر و اولین رئیسجمهورجمهوری خلق مجار در ۱۹۱۸–۱۹۱۹ و پس ازجنگ جهانی دوم سفیرمجارستان در فرانسه بود. از او در نوشتهها به عنوانگراف سرخ یاد میشود.
نقد فعالیتهای سیاسی کارویی بسیار بحثبرانگیز است، اگرچه اتفاق نظر کلی وجود دارد که وی یک رهبر ضعیف و شکستخورده بود. او در دورانمیکلوش هورتی، به عنوان خائن به وطن و مقصر اصلیتریانون محکوم شد؛ از سوی دیگرانی اما دولتمردی مورد احترام بود که سیاستهای اشتباه جنگ در امپراتوری اتریش-مجارستان و فرورفتن مجارستان در فاجعه جنگ جهانی اول را شناسایی و گوشزد کرد. این تناقض نظر همچنان در بین جناحهای مختلف سیاست داخلی مجارستان در قرن بیست و یکم نیز پابرجاست.
میهای کارویی، مارس ۱۸۷۵ در خانوادهایکاتولیک، بسیار متمول و اشرافی که از قرن هفدهم نقش مهمی در سرنوشت مجارستان داشتند دربوداپست متولد و در کاخ کارویی درفُت،پشت بزرگ شد. او که در بدو تولدلبشکری و با یک چشم تقریباً نابینا متولد شد قربانیازدواج فامیلی بود و شکل ظاهری صورتش تأثیر عمیقی در دوران کودکی و رشد شخصیتش در آینده گذاشت. کارویی تا چهارده سالگی بهسختی میتوانست مفهوم صحبت کند ولی با یک عمل جراحی و تمرین مستمر توانست گفتار نسبتاً طبیعی داشتهباشد.[۱] او سه ساله بود که مادرش،گرِفین گئورگینا کارویی در اثر بیماری سل درگذشت[۲] و پدرش، گراف دیولا کارویی نیز خیلی زود دوباره ازدواج کرد.[۳] در نتیجه کارویی را نزد مادربزرگش نهادند که در حد افراط از او حمایت میکرد. در جوانی این نقص جسمی او را به تظاهر بیشتر سوق میداد و او به بازیچوگان، راندن ماشین سریع و قمار بیحد روی آورد.[۱]
در اوایل دههٔ بیست زندگی، کارویی تحت تأثیر سنت خانوادگیفرانکوفونی خود چندین سال را در پاریس گذراند و به انگلستان و آمریکا نیز سفر کرد. در این بین هم باسوسیالیسم آشنایی پیدا میکرد، نه نتها نوشتههایکارل مارکس را میخواند حتی با سوسیالیستهای مطرحی همچون سیدنی وب وبئاتریس وب در لندن نیز ملاقاتهایی داشت. در ۲۶ سالگی بهعنوان نمایندهٔ مستقل در پارلمان حاضر شد ولی نتیجه را باخت. سرانجام ریاست انجمن کشاورزی ملی مجارستان را به دست گرفت و سال بعد از آن، ۱۹۱۰ درمجلس سفلا در ردیف اپوزیسیون، شاخهٔ رادیکالحزب استقلال و ۴۸ که حزبی وفادار به نظرات سیاسیلایوش کشوت بود، جای گرفت.[۱]
دشمنی دیرینهٔ کارویی باایشتوان تیسا، نخستوزیر یک بار در ژانویه ۱۹۱۳ به دوئل کشیدهشد؛ آن دو از سر انتخابات ۱۹۰۵ با یکدیگر دشمنی سیاسی داشتند. در پی یک اختلاف سیاسی، کارویی از دست دادن با تیسا امتناع ورزید و این کار او به دوئلی یک ساعته باسابر رسید. تیسا زخمی بر بازوی کارویی وارد کرد و این گونه دوئل به پایان رسید.[۴]

کارویی که در سال دوم در جبهه جنگید، به تدریج مواضعی موافق باتفاهم مثلث اتخاذ کرد و رهبریفراکسیونی کوچک ولی به شدت فعال را با دیدگاههای ضدجنگ و صلحطلبی در پارلمان بر دست گرفت.[۵] عقاید سیاسی او موجبات اتحادش را با رادیکالهای داخلی و سوسیال دموکراتها فراهم کردهبود. او اعتقاد داشت بدون اصلاحات دموکراتیک و تغییر در سیاستهمگونسازی فرهنگی اقلیتهای قومی، به زودی تنشهای اجتماعی و ملی فزاینده باعث فروپاشی مجارستان خواهد شد. مخالفان وی و بیشتر از همه، نخستوزیرایشتوان تیسا درست بر عکس این مسئله معتقد بودند تسلیم در برابر خواستههای دموکراتیک و ملیگرایانه نظم اجتماعی را متزلزل میکند و منجر به فروپاشی فوری و تجزیه پادشاهی مجارستان میشود.[۶]
کارویی همچنین در تمام دوران جنگ با دیپلماتهای تفاهم مثلث، انگلیسی و فرانسوی بهصورت پنهانی درسوئیس تماس داشت. او همواره در تماسهایش با نیروهای تفاهم مثلث خود را طرفداراصول چهاردهگانهوودرو ویلسون معرفی میکرد.[۷] کارویی سادهلوحانه بر آن بود که اصول ویلسون میتواند شرایط صلح عادلانهای به دست آورد.[۶]
در پایانجنگ جهانی اول، در بحبوحه فروپاشی پادشاهیاتریش-مجارستان، اتحادی سیاسی از رهبران احزاب دموکراتیک و آشتی تشکیل شد که در ۲۵ اکتبر ۱۹۱۸، در هتل آستوریای بوداپست با اعلام شورایی ضد دولتی به نام شورای ملی مجار به رهبری کارویی احراز هویت کرد. شورای ملی با صدور دوازده اعلامیه خواستار پایان سریع جنگ، استقرار استقلال کشور، اصلاحات دموکراتیک و سازش با ملیتهای قومی بدون به خطر انداختنتمامیت ارضی کشور شد. در ۳۱ اکتبر جمعیت کثیری با گل داوودی برکلاه سازمانهای اداری در بوداپست را به تسخیر درآورد. انقلاب بدون خونریزی به غیر از یک استثناء پیروز شد؛ایشتوان تیسا نخستوزیر پیشین به قتل رسید. در همین روزکارل به اجبار کودتا و نخستوزیری کارویی را پذیرفت.[۸] پس از این کارویی با نیت صلحطلبی زیر بار درخواست رئیسجمهور ایالات متحده وودرو ویلسون مبنی بر خلع سلاح ارتش مجارستان رفت. اعلام آتشبس با رهبریبِلا لیندِر[ب] بدون هیچ مقام سیاسی یا اجرایی در بامداد سوم نوامبر توسط تلگرافی به فرماندهان ارتش فرستاده شد.[۹] ارتش مجارستان در حالی به وطن بازمیگشت که همچنان در بیرون مرزها (و نه در داخل)، در صربستان،رومانی وایتالیا در حال جنگ بود. با حکم خلع سلاح، مجارستان به نقطهٔ کاملاً آسیبپذیری رسید و بلافاصله پس از آن بود که چکها، صربها و رومانیاییها با استفاده از این فرصت منحصر به فرد اشغال مجارستان را آغاز کردند.[۱۰] در زمان حاکمیت کابینهٔ صلحطلب کارویی، مجارستان کنترل تقریباً ۷۵ درصد از خاک خود را در پیش از جنگ جهانی اول به مساحت ۴۱۱٬۳۲۵ کیلومتر مربع بدون مقاومت مسلحانه از دست داد و در معرض اشغال خارجی قرار گرفت.[۸]
۱۳ نوامبر در پی انقلاب، کارل با صدور اعلامیهای حق مجارستان را در تعیین سیاست به رسمیت شناخت و اتحاد اتریش-مجارستان به پایان رسید. کارویی بدون انتخابات، دولتجمهوری خلق مجارستان را با عنوان رئیسجمهور موقت در ۱۶ نوامبر تأسیس کرد.[۸] به موجبآتشبس بلگراد که کارویی بامتفقین به امضا رساند، ارتش مجارستان به شش لشکر پیاده و دو سواره محدود شد و خطوط مرزی تعیین شدهای در کنترل مجارستان باقی میماند. بلافاصله پس از آتشبس، بر اساس قرارداد نیروهایصربستان و فرانسه از جنوب پیشروی کرده و کنترلبانات وکرواسی را در دست گرفتند، چکسلواکی نیز شمال مجارستان و بخشی از دامنههایکوههای کارپات را اشغال کرد و نیروهای رومانی مجاز به پیشروی تارود ماروش بودند. با این وجود، یک روز پس از امضای قرارداد، صربستان تا شهرپچ پیشروی کرد.[۱۱][۱۲]
دولتهای کارویی و نخستوزیر دِنِش بِرینکِی[الف] در مجموع بیش از چهل قانون و حدود چهارصد فرمان ارائه کرده و توسط شورای ملی به تصویب رساندند؛ طبق قوانین جدید مردان بالای ۲۱ و زنان بالای ۲۴ سال با هر زبانی دارایحق رأی میشدند.[۱۳] در این قوانین آزادی مطبوعات، تشکلها و اجتماعات گنجانده شدهبود.[۱۰] با وجود اینکه دولت برای بسیاری از اصلاحات برنامهریزی کردهبود، اما در نهایت هیچ بخشی از صنعت یا تجارت ملی نشد و زمین بین دهقانان توزیع نگردید.[۱۴] در مورد اصلاحات ارضی و تقسیم زمینهای کشاورزی به دهقانان عملاً فقط کارویی بخشی از املاکش را به کشاورزان روستای خود درکاپولنا بخشید.[۸] قرار بود انتخابات عمومی هم طبق قوانین جدید در آوریل ۱۹۱۹ برگزار شود که جمهوری خلق مجار در آن زمان دیگر موجودیت نداشت.[۱۳]
پس از تظاهرات بیکاری ۲۰ فوریه ۱۹۱۹، که منجر به درگیری مسلحانه در برابر تحریریهنپساوا[پ] شد، وی سی و دو رهبرحزب کمونیست مجارستان، از جملهبلا کون را به زندان انداخت.[۱۵]

یکی از اهداف اصلاحات کارویی، برابری ملیتها بود که تئوریسین آن اُسکار یاسی[ت] وزیر ملیت برای مدتها روی مفهومی به نامسوئیس شرق کار کردهبود. آنها میخواستند به ملیتها استقلال گسترده اعطا کنند، که برای مثال، نه تنها دوره ابتدایی بلکه تحصیلات دوره متوسطه نیز به زبان خود آنها تدریس شود. این امر بنا بود رهبران ملیتهای، عمدتاً رومانیایی، اسلواک و روتنیایی را وادار کند تا مردم خود را با حداکثر خودمختاری در مرزهای مجارستان نگه دارند. این تلاش البته ناکام ماند و در عمل فقط شوابها در مجارستان باقی ماندند.[۱۶]
در ارتش اتریش-مجارستان، که افسران آن عمدتاً ضدکارل بودند، در بخش ارتش مجارستان، فقط یکگروهان از هرهنگ دارای بیش از ۷۵ درصد سرباز مجار بود. با این حال وزیر دفاع امپراتوری (تا اکتبر ۱۹۱۸)، ژنرال شاندور سورمای[ث] معتقد بود همین ارتش برای محافظت از مرزهایمجارستان تاریخی کاملاً کافی است.[۱۷] سورمایِ باتجربه در فرماندهی جبهه جنگ و ارتش، به دستور کارویی بازداشت شد وبلا لیندر، که به عنوان اولین وزیر جنگ دولت کارویی معرفی شد، خلع سلاح ارتش مشترک را با عجله اجرایی کرد. جمله معروف او: «دیگر به ارتش نیاز نیست. هرگز نمیخواهم سربازی را ببینم» بود.[۱۸]
مطابق با خواستهٔمتفقین ژنرال آلمانی،آگوست فون مکنسن که به دلیل نقشش در آزادسازیترانسیلوانی از محبوبیت زیادی در میان مردم مجارستان برخوردار بود نیز دستگیر و به انگلیسیها تحویل داده شد.[۱۹] بلا لیندر، سپس جانشین سوم مکنسن، ویلهلم بوهم[ج] و قائم مقام وزیر جنگ، اورل استرومفلد[چ] را به وزارت امور خارجه جنگ منصوب کرد، که سازماندهی مجدد ارتش را آغاز کند. اما این کار چنان کند و راکد بود که به گفته ناظران فرانسوی، یگانهای مجاری از نظر نظامی تا پایان دسامبر هیچ ارزشی نداشتند.[۲۰]
کارویی هیچ دستورالعملی برای حفاظت مسلحانه از مرزها صادر نکرد تا اینکهکولوژوار در ۲۴ دسامبر توسط ارتش رومانی، اشغال شد و آتشبس بهطور کامل نادیده گرفته شد. او در ۲ مارس ۱۹۱۹ اعلام کرد: «ما در شرایط اضطراری این کشور را با سلاح آزاد خواهیم کرد. اگر آنها بخواهند با ما صلحی کنند که به معنای تجزیه مجارستان باشد، من این صلح را امضا نمیکنم.»[۲۱]
در ۲۰ مارس، فرناند ویکس فرانسوی تصمیمموافقتنامههای حومه پاریس،یادداشت ویکس را تسلیم دولت کارویی کرد که به بهانهٔ جلوگیری از ورودانقلاب روسیه، به ارتش رومانی اجازه میداد تا خطساتمارنمتی-نادیکاروی-نادیواراد-آراد پیشروی کنند و در غرب نیز خواستار منطقهای بیطرف در دلدشت بزرگ شامل:سگد،دبرتسن،بکشچابا،دیولا وهودمزوواشارهی شدهبود. این دستور قابل قبول دولت کارویی نبود و به استعفای کابینه در ۲۱ مارس انجامید.[۲۲] کارویی دستور کابینهٔ جدید داد ولی خاطرنشان کرد که دولت جدید باید تنها از سوسیال دموکراتها (که بدون اطلاع او با کمونیستها ائتلاف کردهبودند) انتخاب شود؛ با کودتایبلا کون، کارویی استعفا داد وجمهوری شورایی در ۲۱ مارس ۱۹۱۹ تأسیس شد و تا اول اوت همان سال برای ۱۳۳ روز ادامه یافت.[۲۳]

پس از فرار به خارج از کشور در ژوئیه ۱۹۱۹، کارویی به یک سوسیالیست دست چپی تبدیل شد. در جنگ جهانی دوم دربریتانیا سکنی گزید و در ۱۹۴۴ جنبشی برای مجارستان جدید و دموکراتیک سازماندهی کرد.[۶] او فقط توانست در ۱۹۴۶ به مجارستان بازگردد و تصدی پُست سفیر در پاریس (۱۹۴۷–۴۹) به او سپرده شد ولی پس از دستگیریلاسلو رایک و برای اعتراض بهدادگاه نمایشی استعفا داد و هرگز به مجارستان بازنگشت.[۲۴] کارویی سرانجام در ۱۹ مارس ۱۹۵۵ دروانس در سن ۸۰ سالگی درگذشت.[۶]

دو جلد کتابی که کارویی از خاطراتش در غربت نوشته، در دورانکمونیسم در مجارستان چاپ شدند: در برابر همهٔ جهان، ۱۹۲۵[۲۵] و خاطرات: ایمان بدون توهم، ۱۹۵۴.[۲۶]
در دورهٔ کمونیسم به رهبرییانوش کادار در سال ۱۹۷۵ بهجهت تقدیر از حمایتهای میهای کارویی از حزب سوسیال دموکرات مجارستان (اولین جمهوری مجارستان) وحزب کمونیست مجارستان (دومین جمهوری مجارستان)، مجسمهای از او درمیدان کشوتبوداپست در نزدیکیساختمان پارلمان مجارستان نصب کردند. در سالهای پس از فروپاشی دولت کادار، چندین بار مجسمه با رنگ مورد حمله قرار گرفت. در نوامبر ۲۰۱۰ معاون رئیسحزب یوبیک، اِلود نوواک تابلویی به گردن مجسمه آویزان کرد که در آن نوشته بود: «من مسئولتریانون هستم.»[۲۷] در سال ۲۰۱۲، که کار نوسازی میدان کشوت و تغییر شکل آن به سالهای پیش ازجنگ جهانی دوم آغاز شد، مجسمه را به شهرشیوفُک در یک پارک منتقل کردند.[۲۸]
در بسیاری از شهرها خیابانهای همنام او تغییر پیدا کردهاند. در مرکز شهر بوداپست خیابان میهای کارویی به کارویی تغییر یافته تا ارتباطی با شخص او نداشته باشد.[۲۹]
{{cite web}}:|نویسنده= has generic name (help){{cite web}}:|نویسنده= has generic name (help)