این مقالهنیازمند بررسی توسط یک متخصص است. لطفاً پارامتردلیل یابحث در این الگو را برای مشخصکردن مشکل مقاله استفاده کنید. هنگام افزودن این برچسب لطفاً این درخواست را با یکویکیپروژهدر میان بگذارید.(نوامبر ۲۰۱۸)
میم (بهانگلیسی:meme) یامِم (بهفرانسوی:mème) یاالگوی رفتاری، واحد اطلاعات فرهنگی است که از طریق تقلید منتشر میشود. اصطلاح «میم» را (از واژهٔ یونانی mimema، بهمعنای «تقلیدشده») در سال ۱۹۷۶زیستشناس فرگشتی بریتانیاییریچارد داوکینز در کتاب خودژن خودخواه معرفی کرد. میم ایده یا رفتار یا روشی است که از طریقفرهنگ از فردی به فرد دیگر منتشر میشود – اغلب با هدف انتقال یک پدیدهٔ مشخص، موضوع یا معنایی که توسط آن بازنمایی میشود. یک میم به عنوان واحدی عمل میکند برای انتقال ایدههای فرهنگی، نمادها، یا رسمهایی که قابل انتقال هستند از ذهنی به ذهن دیگر از طریق نوشتار، سخنرانی، ژستها، مناسک یا سایر پدیدههای تقلیدپذیر با مضمونی قابل تقلید.
در سال ۱۹۷۶ریچارد داوکینز درکتابژن خودخواه از این واژه به منظور تأکید بر شباهت آن بهژن بهره جست.ریچارد داوکینز این کلمه را با کوتاه کردن mimeme که از کلمه یونانی mimema (به معنای «چیزی که تقلید شده») ابداع کرد. او اظهار میدارد که مایل به بکار بردن واژهای تک بخشی بوده است که از نظر آوایی شبیه به واژه «ژن» باشد.
فرهنگ لغت کالج دنیای جدید وبستر، میم را اینگونه تعریف میکند: «مفهوم، باور یا عملی که به عنوان واحدی از اطلاعات فرهنگی تصور میشود که ممکن است از فردی به فرد دیگر، تحت تأثیر تأثیراتی مشابهانتخاب طبیعی منتقل شود».[۱]
میمتیک نام یک رشته علمی است که به مطالعه میمها و فرگشت و گسترش فرهنگ آنها میپردازد.
میم، واحد اطلاعات فرهنگی است که از طریق تقلید منتشر میشود.زیستشناس فرگشتی بریتانیاییریچارد داوکینز در کتاب خودژن خودخواه میمها را همتایان فرهنگی ژنهای بیولوژیکی پنداشت و آنها را، همانند ژنهای «خودخواه»، بهگونهای فرض کرد که بر بازتولید خود احاطهٔ کامل دارند و درنتیجه در خدمت اهداف و غایت خود نیز هستند. با توجه به این اصطلاحات، میمها حامل اطلاعاتی هستند، تکثیر میشوند و از فردی به فرد دیگر انتقال مییابند، این توانایی را دارند که با تأثیر یا بدون تأثیر برسازگاری انسانی (تولیدمثل وبقا) تغییر یابند، بهطور تصادفیجهش یابند، و دستخوشانتخاب طبیعی شوند. بااینحال مفهوم میم تا حد زیادی بهصورت نظری باقی مانده است. همچنین با توجه به ایدهٔ خودخواهی و بهکارگیری این مفهوم در زمینهٔ تحول فرهنگها که پایه و اساس حوزهٔ ممِتیک را شکل میدهد، این مفهوم مناقشهانگیز است.[۲]
میمها در یک فرهنگ میتوانند به اشکال مختلفی درآیند، مانند یک طرزفکر، مهارت، رفتار، عبارت یا سبکی خاص. تکثیر و انتقال یک میم هنگامی رخ میدهد که یک فرد واحدی از اطلاعات فرهنگی را که متضمن یک میم است از فرد دیگری کپی کند. فرایند انتقال در درجهٔ نخست از طریق ارتباط کلامی، بصری یا الکترونیکی انجام میشود، از کتاب و مکالمه گرفته تا تلویزیون، ایمیل یااینترنت. میمهایی که بیشترین موفقیت را در کپیشدن و انتقالیافتن دارند، در یک فرهنگ غالب میشوند.[۲]
کندوکاو در روابط بین تحول فرهنگی، انتقال فرهنگی، و تقلید منجر به نظریههای جالبِتوجهی دربارهٔ میمها شده است. بهعنوان مثال، تصورات مختلفی دربارهٔ ماهیت میمها پدیدار شده است، مانند اینکه آنها سودمند، خنثی یا مضر هستند.
ممکن است میمها ذاتاً مضر تفسیر شوند زیرا به گفتهٔ برخی محققان میمها انگلها یا ویروسهای ذهناند؛ هنگامی که با ذهن انسان تلفیق شوند، هدف اصلیشان تکثیر شدن میشود، درحالیکه انسان کنترل کمی بر آنها دارد یا هیچ کنترلی ندارد.
برخی میمها بیخطر یا مفید هستند اما میتوانند خطرناک شوند زیرا پس از آنکه در ذهن انسان جای گرفتند خود را به دست سوءاستفاده میسپارند. بهعنوان مثال، اگرچه میمهای مرتبط با تفکرات مذهبی یا سیاسی ممکن است برای افراد دارندهشان مفید باشند، اما همین میمها زمانی که به افرادی با میمهای سیاسی و فرهنگی متفاوت تحمیل شوند، ممکن است باعث آسیب شود، مانند اتفاقی که در جریان ازدسترفتن سنتهای مذهبی، ثبات اجتماعی یا سیاسی میافتد. میمهای مرتبط با تفکرات مذهبی یا سیاسی نیز ممکن است مورد سوءاستفاده قرار گیرند؛ مثل مواردی از فرقههای مذهبی یا دستههای افراطی که ممکن است منجر به مرگ افراد شوند.
میمهای مفید میتوانند شامل مواردی باشند که سلامت و بقای انسان را ارتقا میدهند مانند میمهای مرتبط بابهداشت.[۲]
طرفداران این نظریه را مطرح میکنند که میمها یکپدیده ویروسی هستند که ممکن است توسط انتخاب طبیعی به شیوه ای مشابه بافرگشت تکامل یابند.[۳] میمها این کار را از طریق فرآیندهای مشابه با فرآیندهایتغییر،جهش،رقابت ووراثت انجام میدهند، که هر کدام بر موفقیت تولیدمثلی یک میم تأثیر میگذارند. میمها از طریق رفتاری که در میزبان خود ایجاد میکنند پخش میشوند. میمهایی کهتکثیر کمتر پربار میشوند ممکن است تبدیل بهمنقرض شوند، در حالی که بقیه ممکن است زنده بمانند، پخش شوند و (در خوب یا بد) جهش پیدا کنند. میمهایی که بهطور مؤثری تکرار میشوند، از موفقیت بیشتری برخوردارند، و برخی ممکن است حتی زمانی که برای رفاه میزبان خود مضر هستند، بهطور مؤثر تکرار شوند.[۴]مفهوم میمها را به عنوان همسانی برای ژنها در نظر میگیرند، از این منظر که آنها خود-تکثیر، جهشیابنده و واکنش پذیر نسبت به فشارهای انتخابکننده هستند. طرفداران اینگونه استدلال، میگویند که میمها پدیدههایی ویروسمانند هستند که ممکن است از طریقانتخاب طبیعی به روشی مشابه فرگشت طبیعی به وجود بیایند. میمها این کار را از طریق فرایندهای تغییر، تقلید، رقابت و توارث انجام میدهند که هر کدام از آنها بر موفقیت تکثیرپذیری آن اثر میگذارد. میمها از طریق رفتاری که در میزبانان خود شکل میدهند تکثیر میشوند. میمهایی که با فراوانی کمتری منتشر شوند منقرض خواهند شد، در حالی که ممکن است سایر آنها باقی مانده، پخش شده و کمو بیش تقلید شوند. میمهایی که با بالاترین اثرگذاری تکرار شوند موفقیت بیشتری را نیز کسب میکنند و برخی نیز به نحو کارآمدی تکثیر میشوند، حتی زمانی که آنها برای بهزیستی میزبانان خود زیانبخش باشند. حوزهای از مطالعات که «ممتیکس» نامیده میشود در دههٔ ۱۹۹۰ میلادی پدید آمد تا مفاهیم انتقال میمها را تحت چارچوب مدل کاملی بررسی کنند. منتقدانی از طیفهای مختلف، امکان آزمون میمها به لحاظ تجربی توسط مطالعات دانشگاهی را به چالش کشیدهاند، اگر چه پیشرفتها در زمینه عکسبرداری از فعالیتهای عصبی امکان مطالعات تجربی را ایجاد کرده است، برخی مفسران درعلوم اجتماعی ایدهای که براساس آن کسی بتواند فرهنگ را در قالب واحدهایی مجزا طبقهبندی کند مورد پرسش قرار میدهند و بهطور خاص در مورد ذات زیستی بنیانهای این تئوری موضع انتقادی داشتهاند. سایرین نیز استدلال میکنند که این نوع از کاربرد این مفهوم نتیجه برداشت نادرست از طرح اصلی است.
تقلید از جلد آلبومبیتلزابی رود (۱۹۶۹)، که در آن اعضای گروه از جاده در مقابلابی رود استودیوز در یک ردیف عبور میکنند. بین طرفداران و بازدیدکنندگانلندن محبوب شده است.چهار بازیگر زن ژاپنیفرانچایز رسانهایتانتی اپرا میلکی هولمز جلد بیتلز را در سال ۲۰۱۰ بازسازی کردند و با لباسهای فیلمشان میم اصلی بیتلز را گسترش دادند.در سال ۲۰۱۱، چهارکازپلی میم بالا را در طول همایش مانگا پاریس مانگا ۲۰۱۲ در گذرگاه زبرا در پاریس تقلید کردند؛ بنابراین میم را از وضعیت ریشه ای سال ۱۹۶۹ که در لندن اتفاق افتاده بود، بیشتر جدا کرد.
میمها، مشابه ژنها، از نظر استعدادشان برای تکثیر متفاوت است. میمهای موفق باقی میمانند و پخش میشوند، در حالی که میمهای نامناسب متوقف میشوند و فراموش میشوند؛ بنابراین، میمهایی که در تکرار و بقا مؤثرتر هستند، در مجموعه میمها انتخاب میشوند.میمها ابتدا نیاز به نگهداری دارند. هر چه یک میم بیشتر در میزبان خود بماند، شانس انتشار آن بیشتر است. وقتی یک میزبان از یک میم استفاده میکند، عمر میم افزایش مییابد.[۵] استفاده مجدد از فضای عصبی میزبان کپی یک میم خاص برای میزبانی میمهای مختلف بزرگترین تهدید برای کپی آن میم است.[۶] یک میم که طول عمر میزبان خود را افزایش میدهد، عموماً بیشتر زنده میماند. برعکس، میمی که طول عمر میزبان خود را کوتاه میکند، سریعتر ناپدید میشود. با این حال، از آنجایی که میزبانها فانی هستند، نگهداری برای تداوم یک میم در دراز مدت کافی نیست. میمها نیز نیاز به انتقال دارند.
میمها با کپی کردن از یک سیستم عصبی به سیستم دیگر، یا از طریق ارتباط یاتقلید تکثیر میشوند. تقلید اغلب مستلزم کپی برداری از رفتار فرد دیگری است. ارتباط ممکن است مستقیم یا غیرمستقیم باشد، جایی که میمها از طریق یک نسخه ضبط شده در یک منبع بی جان، مانند کتاب یاپارتیتور از فردی به فرد دیگر منتقل میشوند. آدام مک نامارا پیشنهاد کرده است که میمها را میتوان به عنوان میم داخلی یا خارجی (i-memes یا e-memes) طبقهبندی کرد.[۷]
برخی از مفسران انتقال میمها را به گسترشعفونت تشبیه کردهاند. "اصطلاح "سرایت" اغلب با میمتیکها همراه است. ممکن است بگوییم که برخی از میمها مسری هستند، یا مسریتر از بقیه هستند." ,جرم تقلیدی وخودکشی تقلیدی نمونهای از میمها هستند که به عنوان تقلید مسری از ایدهها دیده میشوند. ناظران تقلید مسری میمها را از پدیدههای غریزی مسری مانند خمیازه کشیدن و خندیدن که آنها را رفتارهای فطری (و نه از نظر اجتماعی آموخته شده) میدانند، متمایز میکنند.[۸]
کمیت والدین: ایده ای که بر تعداد فرزندان فرد تأثیر میگذارد. کودکان بهطور خاص به ایدههای والدین خود واکنش نشان میدهند، و بنابراین ایدههایی که مستقیم یا غیرمستقیم نرخ زاد و ولد بالاتر را تشویق میکنند، با نرخ بالاتری نسبت به ایدههایی که از افزایش نرخ تولد جلوگیری میکنند، تکرار میشوند.
کارآمدی والدین: ایده ای که نسبت کودکانی را که ایدههای والدین خود را اتخاذ میکنند افزایش میدهد.جداییخواهی فرهنگی نمونهای از تمرینی است که در آن میتوان انتظار نرخ بالاتری از تکرار میم را داشت - زیرا میم برای جداسازی مانعی در برابر قرار گرفتن در معرض ایدههای رقیب ایجاد میکند.
تبلیغ دینی: افکار عموماً فراتر از فرزندان خود به دیگران منتقل میشود. ایدههایی کهتبلیغ دینی یک میم را تشویق میکنند، همانطور که در بسیاری از جنبشهای مذهبی یا سیاسی دیده میشود، میتوانند میمها را بهصورت افقی در یک نسل خاص تکرار کنند، و سریعتر از انتقال میمها از والدین به فرزند گسترش مییابند.
حفاظتی: ایدههایی که بر آنهایی که آنها را نگه میدارند تأثیر میگذارد تا برای مدت طولانی همچنان آنها را حفظ کنند. ایدههایی که باعث افزایش طول عمر در میزبان خود میشود، یا میزبان خود را به ویژه در برابر رها کردن یا جایگزینی این ایدهها مقاوم میکند، قابلیت حفظ میمها را افزایش میدهد و در مقابل رقابت یاتبلیغ دینی دیگر میمها محافظت میشود.
مخالف: ایدههایی که بر کسانی که آنها را وادار به حمله یا خرابکاری به ایدههای رقیب و/یا آنهایی که آنها را نگه میدارند تأثیر میگذارد. زمانی که میم به خودی خود تجاوز به میمهای دیگر را تشویق میکند، تکرار مخالف میتواند در انتقال میم مزیتی ایجاد کند.
شناختی: ایدههایی که توسط اکثر جمعیتی که با آنها مواجه میشوند، قانعکننده تلقی میشوند. میمهای منتقل شده به صورت شناختی به شدت به مجموعه ای از ایدهها و ویژگیهای شناختی دیگر که در حال حاضر بهطور گسترده در جمعیت وجود داشته است، بستگی دارد، و بنابراین معمولاً منفعلانه تر از سایر اشکال انتقال میم منتشر میشود. الگوهای رفتاری منتشر شده در انتقال شناختی به عنوان خود تکراری به حساب نمیآیند.
انگیزشی: ایدههایی که افراد به دلیل درک منافع شخصی در پذیرش آنها، اتخاذ میکنند. به بیان دقیق، میمهای منتقلشده با انگیزه به خودی خود منتشر نمیشوند، اما این شیوه انتقال اغلب در ارتباط با میمهایی است که در حالتهای کارآمد والدین، تبلیغی و حفاظتی خود تکرار میشوند.
جهش، انتخاب و انتقال عمودی میمهای خداباورانه در قوانین مذهبی
مطالعه قوانین مذهبی باستانی و مدرن خاور نزدیک، جهش، انتخاب و انتقال عمودی واحدهای متنی تقویتکنندهبرازش (توان یک ارگانیسم برای بقا و تولیدمثل) را که به عنوان الگوهای رفتاری خداباورانه تعریف میشوند، آشکار میکند. اولین میمهای خداباورانه ثبت شده بهاضطراب مرگ میپرداخت و اولین رابطه انسان با خدا را تعریف میکرد. الگوهای رفتاری خداباورانه که از نظر تئوری میتوانند بربرازش از طریق انتخاب و گنجاندن در قوانین مذهبی تأثیر بگذارند، شامل باورهای دیکته شده در مورد:
خودآگاهی در دنیایی ناشناخته: میمهای خداباور یهودی نسبت به سایر داستانهای پیدایشخاور نزدیک پاسخهای معتبرتری به پرسشهای خودآگاهی از جمله: از کجا آمدهام؟ خدا کیست؟ وقتی من بمیرم چه اتفاقی میافتد؟ آیا زندگی پس از مرگ وجود دارد؟ ارائه میدهد. روی این زیرساخت با اعتبار فزاینده، الگوهای خداباورانه دیگری ایجاد شد که موفقیت باروری را تسهیل میکرد.
استراتژیها و رفتارها نسبت به دیگران و درونخانواده هستهای، کاهش تعارض بین افراد گروه از جمله تأثیرات این میمها بود. خدای عبری دستور داد: «در دل خود از برادرت متنفر مباش، همسایه خود را به هیچ وجه ملامت مکن و بر او گناه مکن. انتقام مکن و از فرزندان قوم خود کینه ای نداشته باش، بلکه تو باید همسایه خود را مانند خودت دوست داشته باشی، من خداوند هستم.» استراتژی کلی به وضوح به همکاری برای کل جمعیت تغییر کرده بود. سایر ممهای خداباورانه خانواده هسته ای را از طریق قوانین سختگیرانه در مورد اطاعت و احترام به والدین و حفظ خانواده از طریق رعایت دقیق مناسک مذهبی تثبیت کردند.
رفتارهای جنسی مناسب در ازدواج: قانون دینی میگوید که مردان و زنان یهودی باید ازدواج کنند و به عنوان زن و شوهر باید بچهدار شوند.[۱۰]
منع اعمال جنسی ناهنجار مانندزنا با محارم،زنا،همجنسگرایی،حیوانخواهی،اختگی وفحشای مذهبی میتواند توان انسان را برای بقا و تولیدمثل را بیشتر کند. جهش قابل توجهی از میم خداباوری باستانی خاور نزدیکقربانیکردن کودک در عهد عتیق در داستانقربانی کردن اسحاق مستند شده است. میمهای خداباورانه منتقل شده عمودی در قانون عبری تا حد زیادی در قوانین مذهبی مسیحی و مسلمانان گنجانده شده است. جهشهای میمهای خداباورانه در طول انتقال عمودی به این قوانین دیگر باعث میشود که ثبات برازش برای جمعیتغیریهودی وعرب یکسان باشد و به دلیل استراتژیهای مختلف مورد استفاده برای تولید قوانینهمگن وارتدکس قابل توجه است.[۱۰]
در اوایل قرن بیستویکم میمهای اینترنتی یا میمهایی که در فرهنگ اینترنتی پدیدار میشوند، محبوبیت یافتند و علاقهای دوباره به مفهوم میم ایجاد کردند. میمهای اینترنتی از طریق تقلید، معمولاً بهوسیلهٔایمیل، رسانههای اجتماعی و انواع مختلف وبسایتها از فردی به فرد دیگر انتشار مییابند. آنها اغلب بهشکل تصاویر، ویدئوها یا سایر رسانههایِ حاوی اطلاعات فرهنگی هستند که بهجای جهش تصادفی، افراد عمداً آنها را تغییر دادهاند. بااینحال تغییر تعمدی آنها، تلقی اصلی داوکینز از میمها را نقض میکند و به همین دلیل داوکینز و تا حدی دیگر محققان میمهای اینترنتی را علیرغم شباهت میم اینترنتی به دیگر انواع میمها، بازنمود متفاوتی از مفهوم میم (در معنایی که آنها آن را اولبار وضع کردند) میپندارند.[۲]
داوکینز به سه شرطی که برای وقوع فرگشت باید وجود داشته باشد اشاره کرد:[۱۱]
تنوع، یا معرفی تغییرات جدید به عناصر موجود؛
وراثت یا تکثیر، یا ظرفیت ایجاد کپی از عناصر؛
دیفرانسیل «سازگاری»، یا فرصتی برای اینکه یک عنصر کم و بیش متناسب با محیط باشد نسبت به یک عنصر دیگر.
داوکینز تأکید میکند که فرایند فرگشت بهطور طبیعی هر زمان که این شرایط وجود داشته باشند اتفاق میافتد و فرگشت فقط برای عناصر آلی مانند ژنها اعمال نمیشود. او میمها را نیز دارای ویژگیهای لازم برای فرگشت میداند و بنابراین فرگشت میم را نه صرفاً مشابه فرگشت ژنتیکی، بلکه پدیده ای واقعی و تابع قوانینانتخاب طبیعی میداند. داوکینز خاطرنشان کرد که همانطور که ایدههای مختلف از یکنسل به دیگری منتقل میشوند، ممکن است بقای افرادی که آن ایدهها را به دست میآورند افزایش دهند یا از آن بکاهند یا بر بقای خود ایدهها تأثیر بگذارند. برای مثال، یک فرهنگ خاص ممکن است طرحها و روشهای منحصربهفردی برای ساختابزار ایجاد کند که به آن مزیت رقابتی نسبت به فرهنگ دیگر بدهد؛ بنابراین، هر طرح ابزار تا حدودی شبیه بهژن بیولوژیکی عمل میکند، زیرا برخی از جمعیتها آن را دارند و برخی دیگر ندارند، و عملکرد میم مستقیماً بر حضور طرح در نسلهای آینده تأثیر میگذارد. داوکینز با رعایت این تز که در فرگشت میتوان ارگانیسمها را صرفاً بهعنوان «میزبان» مناسب برای تولید مثل ژنها در نظر گرفت، استدلال میکند که میتوان افراد را بهعنوان «میزبان» برای تکثیر میمها در نظر گرفت. در نتیجه، یک میم موفق ممکن است نیازی به ارائه هیچ مزیتی برای میزبان خود داشته باشد یا نداشته باشد.[۱۱]
برخلاف فرگشت ژنتیکی، فرگشت ممتیک میتواند هر دو ویژگیداروینیسم ولامارکیسم را نشان دهد. ممهای فرهنگی ویژگی وراثت لامارکی را دارند زمانی که میزبان بخواهد الگوی داده شده را از طریق استنتاج به جای کپی کردن دقیق آن تکرار کند. به عنوان مثال، انتقال یک مهارت ساده مانند چکش زدن میخ را در نظر بگیرید، مهارتی که زبان آموز از تماشای نمایش بدون تقلید از هر حرکت گسستهای که توسط معلم در نمایش الگوبرداری شده است، تقلید میکند.[۱۲]سوزان بلکمور تفاوت بین دو حالت وراثت را در فرگشت میمها متمایز میکند و حالت داروینی را «کپی کردن دستورالعملها» و لامارکی را به عنوان «کپی کردن محصول» توصیف میکند.[۱۳]
خوشههایی از میمها، یا «میمپلکس» (همچنین بهعنوان «مجموعههای میم» شناخته میشوند)، مانند آموزهها و نظامهای فرهنگی یا سیاسی، نیز ممکن است در پذیرش میمهای جدید ممپلکسها شامل گروههایی از میمها هستند که با هم تکثیر میشوند و با هم تطبیق مییابند.[۱۴] میمهایی که در یکمیمپلکس موفق قرار میگیرند ممکن است با «بر کول سوار شدن» در مورد موفقیتمیمپلکس مورد پذیرش قرار گیرند.به عنوان مثال، جان دی. گوتش در مورد انتقال، جهش و انتخاب ممپلکسهای مذهبی و میمهای خداباورانه موجود بحث میکند.[۱۵] میمهای خداباورانه مورد بحث شامل «منع اعمال جنسی ناهنجار مانندزنا با محارم،زنا،همجنسگرایی،حیوانخواهی،اختگی وفحشای مذهبی» است که ممکن است انتقال عمودی ممپلکس مذهبی والدین را افزایش داده باشد. میمهای مشابه در اکثر ممپلکسهای مذهبی گنجانده میشوند و با گذشت زمان سختتر میشوند. آنها به یک «قانون خدشه ناپذیر» یا مجموعهجزماندیشی تبدیل میشوند و در نهایت بهقانون سکولار راه پیدا میکنند. این را میتوان به عنوان انتشار یکتابو نیز نامید.
جان گری در مقالهمیم یک ایده خطرناک مینویسد، «میم چیزی نیست جز یک دگم شبه علمی که در آن میمها با ژنها، ویروسها، انگلها یا عوامل عفونی که برای بقای خود در مغز انسان رشد میکنند مقایسه میشوند. میم یک ایده خطرناک است که تهدیدی برای مطالعه جدی آگاهی و تکامل فرهنگی است.»[۱۶] نقدهای دیگری بر این دیدگاه از عرصهنشانهشناسی و توسط کسانی همچونترنس دیکن وکلوی کول ارائه شده است.ارنست مایر از دیگر منتقدان این دیدگاه است.