موری نیوتن رتبارد | |
|---|---|
رتبارد ۱۹۹۴ | |
| زادهٔ | ۲ مارس ۱۹۲۶ |
| درگذشت | ۷ ژانویهٔ ۱۹۹۵ (۶۸ سال) نیویورک سیتی، نیویورک، ایالات متحده. |
| ملیت | آمریکایی |
| فعالیت دانشگاهی | |
| زمینه | اقتصاد،اقتصاد سیاسی،قانون طبیعی،آنارشیسم،کنششناسی،سکهشناسی،فلسفه حقوق،اخلاق،تاریخ اقتصادی |
| نهاد | انستیتوی پلیتکنیک دانشگاه نیویورک،دانشگاه نوادا، لاس وگاس |
| مکتب یا سنت | مکتب اتریش |
| دانشگاه | دانشگاه کلمبیا |
| تأثیرگذاران | ارسطو،تامس آکویناس،اویگن بوم فن باورک،اتین دو لا بوئسی،ادموند برک،شودوروف،فریدریش آوگوست فون هایک،ویلدر لین،لائوتسه،جان لاک،منکن،کارل منگر،لودویگ فن میزس،مولیناری،ناک،اوپنهایمر،آین رند،سه،جوزف شومپیتر،هربرت اسپنسر،اسپونر،بنجامین تاکر،آن روبر ژاک تورگو،هارپر[۱] |
| مشارکتها | بنیانگذارآنارکو-کاپیتالیسم، توسیع نظریهحقوق طبیعی،پراکسولوژی وتاریخ اقتصادی |
موری نیوتن رتبارد (بهانگلیسی:Murray Newton Rothbard) (زاده ۲ مارس ۱۹۲۶ – درگذشته ۷ ژانویه ۱۹۹۵)اقتصاددان، تاریخدان ونظریهپرداز سیاسیامریکایی است.
رتبارد از چهرههای نامدارمکتب اتریشی اقتصاد بود که با طرح گونهای ازآنارشیسم بازار آزاد، که خود آن راآنارکو-کاپیتالیسم مینامید، بر جنبشلیبرترین آمریکا و اندیشهی معاصر لیبرترین و لیبرالیسم کلاسیک تأثیر بنیادین گذاشت.[۲][۳][۴]رتبارد بیش از بیست کتاب نوشته است و از او بهعنوان چهرهای مهم در جنبش لیبرتارین آمریکا یاد میشود.[۵]
رتبارد بر اساس مفهوم ترتیب آنی مکتب اتریش، هواداری از اقتصاد آزاد در خلق پول، و محکوم کردن برنامهریزی متمرکز، از حذف کنترل قاهرانهی جامعه و اقتصاد به دست دولت مرکزی دفاع میکرد. او نیروی انحصاری دولت را بزرگترین خطر برای آزادی و رفاه بلندمدت مردم میدانست و حکومت را «سازمانی متشکل از ابزار سیاسی» و محلی برای غیراخلاقیترین، بیپرواترین و خودخواهترین افراد در هر جامعه میدانست که در کار چپاول سیستماتیک مردمان آزاد است.[۶][۷][۸][۹][۱۰]
راتبارد نتیجه گرفت که همه خدمات انحصاری ارائه شده توسط دولتها میتواند به گونهای بهتر از سوی بخش خصوصی ارائه شود. او بسیاری از مقررات و قوانینی را که ظاهراً برای «منفعت عمومی» وضع شده را قدرت رباییهای خودخواهانه توسط بوروکراتهای دولتی توطئهگر میدید که خود را به طرز نامحدودی بزرگ میکنند، به گونهای که گویی تابع مکانیسم قیمت نیستند. راتبارد میگفت ناکارآمدیهایی در خدمات دولتی وجود دارد و اظهار میکرد که اگر خدمات بر اساس رقابت در بخش خصوصی ارائه شود، مکانیسم قیمت میتواند آنها را حذف کند.[۱۱][۱۲][۱۳]
راتبارد به همین اندازه شرکتگرایی دولتی را محکوم کرد و بسیاری از مواردی را نقد میکرد که در آنها نخبگان کسب و کار با قدرت انحصاری دولت برای تأثیرگذاری بر قدرت و سیاست تنظیمی به نحوی که در برابر رقبایشان به ایشان نفع برساند، همکاری میکردند.[۱۴]
او استدلال میکرد که مالیاتگیری نمادی از دزدی اجباری در مقیاس بزرگ، و «انحصار زوری» برای ممنوع کردن خرید داوطلبانه خدمات کارامدتر دفاعی و قضایی از تأمین کنندگان رقیب است.[۸][۱۵]اوبانکداری مرکزی وبانکداری ذخیره کسری تحت نظام پول فیات را شکلی از اختلاس قانونی شده مورد حمایت دولت میداند و معتقد است که این نظام پولی با اصول و اخلاقیات لیبرترین در تضاد است.[۱۶][۱۷][۱۸][۱۹]رتبارد با دخالتگرایی نظامی، سیاسی و اقتصادی در امور دیگر کشورها مخالف بود.[۲۰][۲۱]
موری ررتبارد از دیوید و ری راتبارد به دنیا آمد. والدین او یهودیانی بودند که از لهستان وروسیه بهایالات متحده مهاجرت کرده بودند. پدرششیمیدانی مهاجریهودی ازلهستان و مادرش مهاجری یهودیروس بود.[۲۲]
پس از ورود بهدانشگاه کلمبیا، لیسانس خود را در رشته ریاضیات و اقتصاد در ۱۹۴۵ و فوقلیسانس را در ۱۹۴۶ دریافت کرد. دکترای اقتصاد خود را در ۱۹۵۶ زیر نظرجوزف دورفمن در ۱۹۵۶ دریافت کرد.[۲۳][۲۴]
راتبارد، افزون برفلسفه،تاریخ و اقتصاد و برخی موضوعات دیگر،شطرنج،معماری کلیساییسبک باروکآلمان وجازهای نخستین را بسیار دوست میداشت.[۲۵] او مخالف و منتقد تباهیدنجاز و آوازهای مردمپسند و تبدیل آن بهموسیقی راک وبیباپ بود.[۲۶]
راتبارد به قانونی باور داشت که مطابق آن مردم گرایش دارند که در آنچه بدترین در آنند، تخصص یابند. مثلاًهنری جرج در همهکاری بسیار خوب بود به جز زمین، اما در ۹۰٪ اوقات به نگارش دربارهٔ زمین میپرداخت.فریدمن در همهکاری بسیار خوب بود به جز پول، اما تمرکزش بر پول بود![۲۷]در ۱۹۵۳ و درشهر نیویورک او با جواَن شوماخر (بهانگلیسی:JoAnn Schumacher) ازدواج کرد، کسی که راتبارد، او را چهارچوب اصلی زندگی و کارش قلمداد میکرد.[۲۳]
سرانجام راتبارد در ۱۹۹۵ درمنهتن بر اثرحمله قلبی درگذشت. مرثیهنامهنیویورک تایمز راتبارد را چنین معرفی کرد: «اقتصاددان و فیلسوفی اجتماعی که پرحرارت به دفاع از آزادی فردی در برابر مداخلات دولت میپرداخت.»[۲۸]
راتبارد از منتقدین سرسخت اندیشه اقتصادیکینزی و نظریهفایدهگراییجرمی بنتام فیلسوف بود.[۲۹][۳۰] در عوض روش خودش مبتنی بر این نگاه بود که نظریه اقتصادی اتریشی اثبات درستی پیامد عملی این واقعیت است که انسانها در عمل هدفمند مشغول میشوند.[۳۱] راتبارد با توجه به نظرهای بازار آزادیش، استدلال کرد که حتی دفاع ملی و حفاظت از افراد باید در بازاری رقابتی و بدونانحصار اجباری دولت عرضه شود.[۲۳]
راتبارد درانسان، اقتصاد و حکومت انواع مختلف مداخله حکومت را به سه رده تقسیم میکند: «مداخله توهمی»، که مداخله در فعالیتهای غیر مبادلهای خصوصی؛ «مداخله دودویی»، که مبادلهٔ بین افراد و حکومت به زور است؛ و «مداخله مثلثی»، که مبادلهٔ بین افراد به اجبار دولت است. بنا به سنفرد آیکیدا، نوعشناسی راتبارد «شکافها و ناسازگاریهایی را که در فرمولبندی اصلی میزس به نظر میرسید را حذف میکند.»[۳۲][۳۳]
راتبارد درقدرت و بازار مینویسد که نقش اقتصاددان در بازار آزاد محدود است ولی نقش و قدرت اقتصاددان در دولتی که بهطور پیوسته در اقتصاد دخالت میکند گسترش مییابد، زیرا مداخله مشکلاتی را به راه میاندازد که نیاز به بررسی و توصیه سیاستهای بیشتر دارد. راتبارد استدلال میکند که این منفعت شخصی ساده باعث میشود بسیاری از اقتصاددانان نسبت به مداخلهٔ فزایندهٔ دولت تعصب داشته باشند.[۳۴][۳۵]
راتبارد به قانونی باور داشت که مطابق آن مردم گرایش دارند که در آنچه بدترین در آنند، تخصص یابند. مثلاًهنری جرج در همهکاری بسیار خوب بود به جز زمین، اما در ۹۰٪ اوقات به نگارش دربارهٔ زمین میپرداخت.فریدمن در همهکاری بسیار خوب بود به جز پول، اما تمرکزش بر پول بود![۲۷]

راتبارد در اواخر دههٔ ۱۹۴۰ پرسید در اقتصاد لسه فر، چرا حفاظت پلیس خصوصی نتواند جای خدمات حفاظتی دولت را بگیرد و در ۱۹۴۹ به این نتیجه رسید که این شدنی است. او تحت تأثیرآنارشیستهای فردگرای آمریکایی قرن نوزدهم نظیرلیسندر اسپونر وبنجامین تاکر و اقتصاددان بلژیکیگوستاو دو مولیناری بود که در این باره مینوشتند که یک سیستم چگونه میتواند کار کند.[۳۶] در نتیجه او «اقتصادلسه فر میزس را با نظرات مطلق گرایانه در خصوصحقوق بشر و نفی حکومت» از آنارشیستهای فردگرا ترکیب کرد.[۳۷]
راتبارد در خصوص مسئلهٔ اخلاق، از میزس جدا شد، چون میزس ترجیح میداد از مباحث اخلاقی پرهیز کند و نشان دهد که قوانین اقتصادی مداخلهگرا از دستیابی به اهدافشان بازماندهاند. راتبارد معتقد بود که قوانین مداخلهگرا در واقع به برخی از جمله حتی افرادی که ممکن است مخرب باشند منفعت میرسانند، و نتیجتاً بنیانی اخلاقی برای بازار آزاد ضروری است. اصل او «خود مالکیتی» بود. او با اعمال این اصل به قانون قرارداد، نوشت که این اخلاقی نیست که مردم با قرارداد خود را به بردگی بکشند.[۳۸] دیدگاههای اخلاقی راتبارد، همچنین تحت تأثیرلیبرالیسم کلاسیک و امپریالیسم ستیزیراست قدیم قرار داشت.[۳۹]
راتبارد در ۱۹۵۴، در کنار چندین دانشجوی دیگر لودویگ فن میزس، چونجورج ریسمن ورالف ریکو، در ارتباط باآین رند بنیانگذارآبجکتیویسم قرار گرفتند. او به زودی از رند جدا شد، و بین دیگر چیزها، نوشت که نظرات او آن طور که اعلام میکرد اصیل نبود ولی بهارسطو،تامس آکویناس وهربرت اسپنسر شباهت داشت.[۴۰] راتبارد در ۱۹۵۸ پس از انتشار رماناطلس شورید از رند، راتبارد نامهای به او نوشت و کتابش را «گنجخانهای بیپایان،» و «نه تنها بهترین رمانی که نوشته شده، بلکه یکی از بهترین کتابهای داستانی یا غیرداستانی که نوشته شده،» خواند. او همچنین نوشت که «شما زمینهٔ حقوق طبیعی و فلسفهٔ حقوق طبیعی را به من معرفی کردید،» که او را برانگیخت «سنت افتخارآمیز حقوق طبیعی» را بیاموزد.[۴۱][۴۲][۴۳] رتبارد چند ماه دیگر هم دوباره به حلقهٔ او پیوست، ولی به زودی به دلیل تفاوتهای متعدد با رند از جمله دفاع راتبارد از آنارشیسم از او جدا شد. بعدها، راتبارد حلقهٔ رند را در نمایشنامهٔموتسارت یک سرخ بود و نوشته «جامعهشناسی فرقهٔ این رند» هجو کرد.[۴۴][۴۵][۴۶]
او در سالهای بعد دیدگاههای اخلاقی و سیاسیش را بهطور کامل توسعه داد. شلدن ریکمن او را «نظریهپرداز پیشروی لیبرترینسملاکی رادیکال که با اقتصاد اتریشی آمیخته، که نشان میدهد که بازارهای آزاد کامیابی گسترده، همکاری اجتماعی و هماهنگی اقتصادی ایجاد میکنند بدون انحصار، رکود یا تورمهای شدید که ریشهشان را میتوان در مداخله دولت دید» توصیف میکند.[۴۷] او اینها را به دیدگاههای مدرنتر مربوط میکرد و نوشت: «در بدنه اندیشه شناخته شده به نام 'اقتصاد اتریشی'، توضیحی علمی برای کار کردن بازار آزاد (و نتایج مداخله دولت در آن بازار) وجود دارد که آنارشیستهای فردگرا میتوانند به آسانی از آن درولتانشاوئونگ سیاسی و اجتماعیشان بهره ببرند.»[۴۸]
راتبارد با آنچه بیش از حد تخصصیسازی دانشگاهها میدانست مخالف بود و خواستار آمیختن حوزههای اقتصاد، تاریخ، اخلاق وعلوم سیاسی به منظور ایجاد یک «علم آزادی» بود. راتبارد پایه اخلاقی جایگاه آنارکو-کاپیتال خود را در دو تا از کتابهایش توصیف کرد:برای یک آزادی جدید، منتشر شده در ۱۹۷۳، واخلاق آزادی، منتشر شده در ۱۹۸۲. راتبارد در قدرت و بازار (۱۹۷۰)، توصیف میکند که یک اقتصاد غیرحکومتی چگونه میتواند کار کند.[۴۹]
راتبارد در ۱۹۶۳، نوشت «انقلاب سیاهان بعضی عناصری دارد که باید مطلوب یک لیبرترین باشد، با بقیه آن باید مخالف باشد. نتیجتاً لیبرترین با جداسازی اجباری و خشونت پلیسی و در عین حال با ادغام اجباری و مهملاتی نظیر سهمیهٔ شغلی اجباری قومی مخالفت میکند.[۵۰]» بنا بر گفتهٔ زندگینامهنویس راتبارد، جاستین ریموندو، اومالکوم ایکس را یک «رهبر بزرگ سیاه» میدانست و معتقد بودمارتین لوتر کینگ به این دلیل محبوب سفیدهاست که «نیروی اصلی مهارکنندهٔ انقلاب کاکاسیاهها» بود. راتبارد استفادهٔلیندون جانسون از نیروی نظامی برای سرکوب آشوبهای شهری در ۱۹۶۸ پس از ترور کینگ را با استفادهٔ او از نیروهای آمریکایی درجنگ ویتنام مقایسه میکند.[۵۱]
او در کتاب ۱۹۷۴ خودمساوات خواهی بمثابه قیام علیه طبیعت و دیگر انشاها بیان کرد، «برابری در نظم طبیعی چیزها نیست، و نبرد برای برابر ساختن همگان در هر جنبه (جز در برابر قانون) مسلماً تبعات فاجعهباری در برخواهد داشت.»[۵۲] راتبارد در آن نوشت، «در قلب چپ مساوات خواه این باور بیمارگونه وجود دارد که واقعیت هیچ ساختاری ندارد؛ این که دنیا یک لوح سفید است که میتوان آن را در هر لحظه تنها با اعمال ارادهٔ انسانی به هر سوی دلخواهی تغییر داد.»[۵۳] راتبارد همچنین بیان کرد که حکومت محوران پژوهش دانشگاهی در خصوص نژاد را سرکوب کردند تا هدفشان مبنی بر استفاده از حکومت برای اعمال اهداف مساوات خواهانه را جامعه عمل بپوشانند.[۵۴]
راتبارد همچون رندالف بورن معتقد بود که «جنگ مایه بقای حکومت است.» به گفته دیوید گوردون، این دلیل مخالفت راتبارد با سیاست خارجی تهاجمی بودهاست.[۲۳]
راتبارد معتقد بود که جنگهای جدید لازم نیست و اطلاع از این که دولت چگونه شهروندان را درگیر جنگهای پیش تر کرد، حائز اهمیت است. دو نوشته بر پایه این نظرات نوشته شد «جنگ، صلح و حکومت» و «آناتومی حکومت.» راتبارد از دید ویلفردو پرتو، گایتانو مسکا و رابرت میچلز برای ساختن مدلی از کارکنان، اهداف وایدئولوژی حکومت بهره برد.[۵۵][۵۶] در نوشتهای به مناسبت مرگ دوست تجدیدنظر طلب تاریخی اش هری المر بارنز، راتبارد نوشت:
ورود ما بهجنگ جهانی دوم اقدامی حیاتی در قالب کردن یک نظامی گری دائمی بر اقتصاد و جامعه، در حاکم کردن یک حکومت همواره پادگانی، یک مجتمع خودسر نظامی-صنعتی، یک سیستم سربازگیری دائمی بر کشور بود. این اقدامی حیاتی در خلق اقتصادی مخلوط بود که دولت بزرگ، نظامی ازسرمایهداری در انحصار حکومت، حکومت مرکزی با همکاری کسب و کار بزرگ و وحدت گرایی بزرگ آن را اداره میکند.[۵۷]
در اوایل دهه ۱۹۵۰، در سمینارهایی کهاقتصاددان اتریشیلودویگ فن میزس دردانشگاه نیویورک ترتیب داده بود، شرکت کرد و زیر نظر او به مطالعه پرداخت و به شدت تحت تأثیر کتابکنش انسانی او قرار گرفت. او توجه گروه اصلی حامیان پژوهشگران لیبرال کلاسیک در دهه ۱۹۵۰ و اوایل ۱۹۶۰ را به خود جلب کرد. راتبارد نگارش کتابی درسی را آغاز کرد تاکنش انسانی را بهشیوهای مناسب برای دانشجویان سالهای نخست دانشگاه توضیح دهد؛ نمونه فصلی که او دربارهٔ پول و اعتبار نگاشت، تأیید میزس را در پی داشت. همچنانکه راتبارد به این کار میپرداخت، پروژهاش را دگرگون کرد. دستآورد این کوشش،انسان، اقتصاد، و حکومت، کتابی شد که از متون اصلیاقتصاد اتریشی است. از ۱۹۶۳ تا ۱۹۸۵، او در انستیتو پلیتکنیک بروکلین تدریس کرد که بعدتر بخشی ازدانشگاه نیویورک دربروکلیننیویورک شد. از ۱۹۸۶ تا زمان مرگش او استاد برجستهدانشگاه نوادا در لاس وگاس بود. راتباردمرکز مطالعات لیبرتارین را در ۱۹۷۶ ومجله مطالعات لیبرتارین (بهانگلیسی:Journal of Libertarian Studies)را در ۱۹۷۷ تأسیس کرد. او در بنیانگذاریمؤسسه لودویگ فن میزس همکاری کرد و بعدها معاون آکادمیک آن شد. در ۱۹۸۷ او آغاز به تهیه مجله پژوهشیمروری بر اقتصاد اتریشی (بهانگلیسی:Review of Austrian Economics) کرد که هماکنونفصلنامه اقتصاد اتریشی (بهانگلیسی:Quarterly Journal of Austrian Economics) خوانده میشود.[۲۳]
مکتب اتریش در تلاش است تااصول موضوع کنش انسان را (که در سنت اقتصاد اتریشیپراکسیولوژی (کنششناسی) خوانده میشود) کشف کند. ازاقتصاد بازار آزاد حمایت میکند و منتقداقتصاد دستوری است. مبلغان اثرگذار آناویگن فن باوم-باورک،فردریش هایک ولودویگ فن میزس هستند. راتبارد مدعی است که کل تئوری اقتصاد اتریشی محصول فکر بر نتایج منطقی این واقعیت است که آدمی درگیر کنش هدفمند میشود.[۳۱] در تأمل بر این اصول موضوع بود که او معتقد شد که قیمت انحصاری در بازار آزاد به وجود نمیآید[نیازمند منبع]، او همچنین بخش زیادی از دیدگاهانتظارات عقلایی را در اقتصاد پیشاپیش مطرح کرد.[نیازمند منبع]راتبارد، مطابق با دیدگاهش از بازار آزاد، استدلال میکند که به جای عرضه از راهانحصار اجباری دولت، حفاظت شخصی و دفاع ملی نیز میبایستی به بازار محول شود.[۲۳] راتبارد منتقد سرسختاقتصاد کینزی[۵۸] و تئوریفایدهگراییجرمی بنتام است.[۵۹]
راتبارد درانسان، اقتصاد و دولت، انواع مداخلات دولت را در سه دسته جای میدهد: «مداخلات یکسویه» که دخالت در اعمال شخصی افراد بدون مبادله و عوض است؛ «مداخلات دوسویه» که مبادلاتی بین افراد و دولت برقرار میکند؛ و «مداخلات سهجانبه» که مبادلات تحت کنترل دولت است میان افراد.سنفورد ایکدا میگوید که تیپولوژی روتباد «شکافها و ناسازگاریهایی که در صورتبندی میزس ظاهر میشود را از بین میبرد.»[۳۲][۶۰]
راتبارد در تاریخ و فلسفه سیاسی نیز صاحب دانش بود. کتابهای او، همچونانسان، اقتصاد، و حکومت،قدرت و بازار،اخلاق آزادی،برای آزادی تازه، از سوی برخی، کارهایی کلاسیکی درحقوق طبیعی و اندیشههایلیبرتارین قلمداد میشوند که چشماندازی ازبازار آزاد،آنارشیسم ضد دولتی و فلسفهحقوق طبیعی لیبرتارین را در تجزیه و تحلیل ردهای از موضوعات اقتصادی (و همزمان) اجتماعی ترکیب میکنند. به سبب مطالعهمکاتب اقتصادی بازار آزاد پیش ازآدام اسمیت او دانش وسیعی نیز در تاریخ اندیشههای اقتصادی داشت و در کار چند جلدی ناتمامش،تاریخ اندیشههای اقتصادی از دیدگاه اتریشی، دربارهٔ آن به بحث مینشیند.[۶۱]
درقدرت و بازار، راتبارد مینویسد که نقش اقتصاددان در بازار آزاد محدود است، اما در حکومتی که مدام در بازار دخالت میکند، نقش و قدرت اقتصاددان، همچنانکه مداخلات در مسائلی را هدف میگیرد که نیازمند تشخیص و توصیههای سیاستگذاری بیشتر است، فزونی مییابد و گستردهتر میشود. راتبارد چنین استدلال میکند که این نفع شخصی در پیشداوری بسیاری از اقتصاددانان و تغییر دیدگاهشان به تمایل به افزایش مداخلات دولتها نقش دارد.[۶۲][۶۳]
مقالات
مشارکت در کتب
تک نگاریها
This article originally appeared in the final issue ofLeft & Right
{{cite web}}:Check date values in:|year= (help)