Movatterモバイル変換


[0]ホーム

URL:


پرش به محتوا
ویکی‌پدیادانشنامهٔ آزاد
جستجو

مردم بختیاری

صفحه حفاظت‌شده
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

مردم بختیاری
یک خانواده عشایری بختیاری
مناطق با جمعیت چشمگیر
خوزستان،چهارمحال و بختیاری،اصفهان،لرستان
زبان‌ها
گویش بختیاری
دین
به‌طور رسمیاسلام (شیعه دوازده‌امامی)
قومیت‌های وابسته
لر،شوشتری‌،دزفولی‌

مردم بختیاری یا لربختیاری[۲][۳][۴][۵] یاایل بختیاری[۶] یکی از ایل‌هایقوم لر ساکن در جنوب غربایران است. که در استان‌هایخوزستان،چهارمحال و بختیاری،اصفهان،لرستان به‌طور گسترده‌ای زندگی می‌کنند.[۷][۸] در گذشته، تمام محل زندگی بختیاری‌ها به‌عنوانسرزمین بختیاری یا ناحیه بختیاری و کوه‌های بختیاری شناخته می‌شد.[۹][۱۰] بختیاری‌ها بهزبان لری باگویش لری بختیاری صحبت می‌کنند.[۱۱][۱۲][۴] ایل بختیاری از دو شاخهچهارلَنگ وهفت‌لَنگ تشکیل شده است،[۱۳] که چهارلنگ خود به ۵ باب و هفت‌لنگ به ۴ باب تقسیم می‌گردد و هر باب نیز از چندین طایفه تشکیل می‌شود.[۱۴] این تقسیمات که نمودار سازمانی ایل بختیاری خوانده می‌شود، به سده شانزدهم میلادی بازمی‌گردد و بر مبنای نظام خاص طبقاتی و مالیاتیطایفه‌های بختیاری سازمان یافته است.[۱۵]

اسکارفن نیدرمایر در کتاب آفتاب سوزان می‌نویسد.[۱۶]

بختیاری‌ها ایلی از لرها هستند که مرکز ایران را از کرمان تا کرمانشاه، زیر سلطه دارند و با این حال تنها عشیره ایرانی هستند که مفهوم میهن با مراتعشان فرق دارد، و در خدمات حکومتی قابل مقایسه با ایل‌های دیگر نیستند و دارای جسارت و دلیری غیرقابل انکاری هستند. به نظم و ترتیب پایبندند. رییس‌های آنها را می‌توان در شمار باسوادترین و کارآمدترین رییس‌های ایل‌ها به‌شمار آورد.

جمعیت

در کتاب بختیاریکا جمعیت بختیاری‌هایتک زبانه، ۲ میلیون نفر تخمین زده شده است و جمعیت بختیاری‌هایدو زبانه به علاوه آنهایی کهزبان مادری خودش را فراموش کرده‌اند را نزدیک ۲ میلیون نفر تخمین زده است.[۱۷]برخی منابع دیگر جمعیت ایل بختیاری را به‌طور حدودی ۴ میلیون نفر (بدون تاریخ) تخمین می‌زنند.[۱۸][۱۹]

پراکندگی

لرهای بختیاری، به‌طورعمده در میانه زاگرس در استان‌هایاصفهان،لرستان،خوزستان وچهارمحال‌وبختیاری زندگی می‌کنند. لربختیاری‌ها ۸۷ درصد از جمعیتچهارمحال و بختیاری[۲۰] و طبق برآوردهای سال ۱۳۹۵ حدود ۲۰ درصد جمعیت استاناصفهان[۲۱][۲۲][۲۳] را تشکیل می‌دهند و به همراه اعراب یکی از دو قوم اصلی بزرگ دراستان خوزستان می‌باشند.[۲۴]

قومیتاستانشهرستان‌های محل سکونت
لرهای بختیاریخوزستاندزفول،شوشترمسجدسلیمان،لالی،اندیکا،هفتگل،ایذه،باغملک،رامهرمز،اهواز،هندیجان

آبادان،دژپارت،هفتکل.لالی،صیدون،امیدیه،آغاجاری،بهبهان،ماهشهر،شوش،اندیمشک

چهارمحال و بختیاریتمام استان به جزسامان
لرستاندورود،الیگودرز،ازنا
مرکزیخمین،شازند
اصفهانشاهین شهر،فریدن؛ اصفهان،فولادشهر،سپاهان شهر؛ فریدونشهر،نجف آباد،چادگان،بویین میاندشت،زرین شهر،خمینی شهر؛ بهارستان
بوشهرجم،عسلویه
زنجاندهستان درسجین

بختیاری‌های اصفهان

لرهای بختیاری از دیرباز دراستان اصفهان ساکن بوده‌اند. بر اساس برآوردهای رسمی در سال ۱۳۸۹ بختیاری‌ها حدود ۸ درصد جمعیتاصفهان را تشکیل می‌دادند[۲۵] بر اساس رشد مهاجرت بالا ازخوزستان وچهارمحال و بختیاری مسئولاناصفهان جمعیت بختیاری‌هایاصفهان به جز باقی لرها را بیشتر ۲۰٪ تخمین می‌زنند که بیشتر در شهرهای شاهین شهر؛ فولادشهر،اصفهان و بهارستان ساکن هستند.[۲۶][۲۷] به‌عنوان مثال، در دورهٔ آماری ۱۳۸۵–۱۳۹۰، ۵۶٫۶ درصد مهاجرانی کهاستان چهارمحال و بختیاری را ترک کرده‌اند، مقصدشان استاناصفهان بوده است.[۲۸]

ایل‌های بختیاری

جایگاه مردم بختیاری، در دسته بندی قوم بزرگ لُر

هفت لنگ

  1. بختیاروند (بهداروند)
  2. دینارانی
  3. بابادی
  4. دورکی

چهارلنگ

  1. میوند (ممی‌وند)
  2. کیان ارثی
  3. موگویی
  4. زلکی (زلقی)
  5. ممصالح

تمام مردم بختیاری، از این ۹ باب می‌باشند، و یا اصالتشان به آنها باز می‌گردد.

پیشینه

سواران مشروطه خواه بختیاری

شواهد تاریخی

سرزمین کنونی بختیاری هزاران سال است که سکونت‌گاه گروه‌های «مختلف» انسانی می‌باشد. شواهد گوناگون نشان می‌دهد که سرزمین باستانی بختیاری‌ها ده هزار سال پیش، مسکونی بوده است. منابع و امکانات طبیعی از قبیلِآب،جنگل،مراتع، بارندگی مناسب، آبگیرهای فراوان و درّه‌های مستعد برای کشاورزی، این سرزمین را به یکی از بهترین زیستگاه‌ها و محل تجمع و سکونت گروه‌های انسانی در گذشته تبدیل نموده بود. افزون بر این امکانات، در بلندی‌هایزاگرس و دامنه‌های آن، محیط مناسبی برای رویش نباتات علوفه‌ای و گونه‌های مختلف حیوانات فراهم کرده بود.

شواهد باستان‌شناسی

کاوش‌هایباستان‌شناسی نشان می‌دهد که قدمتِ سکونتِ انسان در این منطقه بهچهل هزار سال می‌رسد. بازمانده‌های فرهنگیِ دورانِپارینه سنگی،میان سنگی،نوسنگی وشهرنشینی در این ناحیه به چشم می‌خورد.[نیازمند منبع]سرزمین بختیاری، ازجمله محدود سرزمین‌هایی است که انسان برای نخستین بار به اهلی کردنِ حیوانات و نباتات پرداخته یا به دیگر سخن، زندگی ده نشینی و کشاورزی را که لازمهٔ پیدایشتمدن می‌باشد، آغاز نموده است.[۲۹]

در کتابخلاصه تاریخ هنر آمده است:

ازدوره پارینه سنگیایران در کاوش غاری درتنگ پبده (کوه‌های بختیاری در شمال شرقلالی)، ابزارها و سلاح‌هایی از سنگ ناصاف (چکش، پیکان، تیغه و تبرسنگی) و در نواحی همیان، میرملاس و دوشه از توابعلرستان تصاویر جانوران و آدمیان منقوش بر صخره‌های قائم به رنگ‌های سیاه و زرد و سرخ یافت شده است که قدمتشان به حدود۱۵ هزار سال قبل از میلاد مسیح می‌رسد. صاحبانِ این آثار از راه شکار دسته جمعی و صید ماهی و گردآوری ریشه و بَرِ گیاهان، غذای خود را به‌دست می‌آورده‌اند.[۳۰]

پیدایش کشاورزی

انسان شناسان معتقدند کهانقلاب بزرگ نوسنگی یا پیدایشکشاورزی و تولید خوراک در نواحی شمالخلیج فارس تاسوریه اتفاق افتاده است که بههلال حاصلخیز شهرت دارد. کشتنباتات و غلات از این ناحیه آغاز گردید. تپه ماهورها و دامنه‌های شمال و شمال شرقخوزستان که محل کوچ بختیاری‌ها در زمستان (قشلاق) می‌باشد با ارتفاع نسبی ۳۰۰ تا ۱٫۵۰۰ متر از سطح دریا و متوسط بارندگی ۳۰۰ تا ۵۰۰ میلی‌متر بر مترمربع در سال، شرایط مساعدی برای رویشنباتات و کشتغلات فراهم ساخته است که در پهنۀهلال حاصلخیز قرار دارد. همچنین در شهرستان جم واقع دراستان بوشهر بختیاری‌ها به کشاورزی و دامپروری مشغول بودند.[نیازمند منبع]

همچنین برخی از حیوانات، به‌ویژهبز برای نخستین بار، در کوه‌هایبختیاری اهلی گردید.هنری تی رایتباستان‌شناسآمریکایی در سال‌های۱۹۷۵ و۱۹۷۶ میلادی در شمال شرقیخوزستان در دشتایذه ودشتگل بهمطالعات باستان‌شناسی مبادرت نمود و از حیات مستمر و فعال گروه‌های انسانی در۶ تا ۷ هزار سال پیش از میلاد، در این مناطق گزارش داد.

هزاره پنجم تا سوم پیش از میلاد

در هزاره پنجم تا سوم پیش از میلاد دردوره مس وعصر سنگ، شاهد ظهور قومعیلام هستیم که از کوه‌ها به دشت سرازیر شده و تمدّن تکامل یافته‌ای را تأسیس نمودند. اصالتلرها ممکن است بهعیلامیان وکاسیت‌ها برسد.[۳۱]

حدودچهارهزار سال پیش از میلاد در سرزمینی که شاملخوزستان،لرستان،پشتکوه (ایلام) وزردکوه است، حکومت عیلام رشد و تکامل یافت.[نیازمند منبع]مردم عیلام، دولت خود رااَنشان یاآنزان می‌خواندند و احتمال می‌رود به زبان آنزانی صحبت می‌کردند.[۳۲]

بیشترین آثار برجای مانده از دوره ایلامی، در پهنهشهرستان ایذه قرار دارد که شامل چندینکتیبه بهخط میخی و صدها نقش برجسته بر روی سنگ‌ها، صخره‌ها و کوه‌ها می‌شود و به همین علت باستان شناسان، این منطقه راسرزمین سنگ نگاره‌ها نام نهاده‌اند.

عصر آهن

مصنوعات فلزی فراوانی مربوط بهعصر آهن شامل: انواع سلاح‌ها، پیکره‌های کوچک اندام آدمی، ابزارهای ویژه اسب، سنجاق‌ها و ده‌ها ابزار و وسیلهٔ دیگر در بخش‌هایی ازلرستان وخوزستان کشف شده است که از زندگی گروه‌های بسیاری از انسان‌ها حکایت دارد.

هزاره دوم پیش از میلاد

در هزاره دوم پیش از میلاد،اگومحکومت کاسیان را در بخش علیای سرچشمه‌هایکارون، درکوه‌های بختیاری، تأسیس نمود.سناخریب شاه آشور در نبرد باعیلام به قومی باستانی بنام بروختیاری (بختیاری) در شمال عیلام اشاره می‌کند واژه بوکتی در متون سنگ نگارهایذه آمده که صورتی تغییر یافته از بخدی یابختیاری است.[۳۳]

آداب، رسوم و سنن فراوانی، پیوستگی بختیاری‌ها را، با پارسیان روایت می‌کند. تا جایی که برخی از منابع عقیده دارند که لرها وبختیاری‌ها بازماندگان قبیله‌هایمارافیان وماسپیانپارسی هستند که نخستین قبیله‌هایی بودند که بهکوروش پیوستند. شاید هم، که در کوهستان‌هایزاگرس و درون غارها زندگی می‌کردند.[۳۴]

با به قدرت رسیدنکورش بزرگ درپارسوماش وانشان، ازخوزستان تااستان فارس کنونی،پارس نامیده شد و در دورهاشکانیان بهالیمایید تغییر کرد. نام این منطقه در زمانساسانیان دوباره بهپارسه تغییر یافت و پس از زوال ساسانیان، در سده‌های نخستین اسلام، مورخ‌های تازی، همه‌یزاگرسنشینان راکرد نامیدند و منطقه آن‌ها راجبال خواندند.[۳۵] از سال سیصد هجری قمری به بعد، بهلر بزرگ مشهور شدند و از زمانصفویه به بعد نیز،کهگیلویه و بویراحمد، از آن جدا شد و مانده آن به نام بختیاری در جغرافیایایران آشکار گردید.[نیازمند منبع]درکوروش نامه گزنفون از قومی یاد شده بنام بختیرا یا بختری در حوالیشوش تاایلام که کوروش هنگام لشکرکشی به بابل با آنها برخورد کرده و بختیرا تغییر یافته نام بختیاری است.[۳۶]در جنگ اربیل، دارا (داریوش) پس از جنگ ایسود که با اسکندر کرد، تدارک لشکر تازه‌ای را می‌دهد و از این طایفه‌های نام برده: ایرانها، مدیها،《بختیاری‌ها》، آسوریها، هندی‌هاو … آمده است.[۳۷]

تبارشناسی

روایت‌های متفاوتی در مورد خاستگاه قومی لرهای بختیاری وجود دارد ولی همه پژوهشگران و مورخان بختیاریها را لُر دانسته‌اند[۳۸][۳۹] هوسه معتقد است که بختیاریها از طایفه «اوکسین» (اوزی) هستند که اسکندر در ۳۳۰ق‌م درخوزستان (ایذه) با آنها جنگیده است‌[۳۸] این گفته را نیزغلام حسین افضل الملک تأیید می‌کند.[۴۰] همچنین در این بارهسردار اسعد بختیاری می‌نویسد اوجین‌ها (اوکسین‌ها) که در کوهستان‌های بینشوش وفارس می‌زیستند، امروزه به بختیاری معروفند.[۴۱] گروهی دیگر، ریشۀ آنها را به بومی‌هایپارس (قوممارد) رسانده‌اند.[۳۸] حمداله مستوفی در کتابنزهت القلوب به تاریخ ۷۴۰ ه‍.ق با برشمردن ایالت‌های مختلفایران بزرگ در آن زمان و مشخص کردن حدود، مشخصات، تعداد نفوس و مساحت آن‌ها ازجمله عجم و عرب وفارس و آذربایجان و خراسان، ولایات مانرود (لر کوچک) و لر بزرگ را مشخص و جدا از کرد طبقه‌بندی کرده است.[۴۲] بر اساس مطالعات ژنتیکی صورت گرفته بختیاری‌ها در بین اقوام ایرانی‌تبار موجود درایران بیشترین شباهت ژنتیکی را با سایرلرها دارند.[۳۸][۴۳] بر اساس بعضی از گفته‌ها آن‌ها از نوادگانعزالدوله بختیار سر سلسله ملوکآل بویه هستند؛ طرفداران این نظر معتقدند ممکن است گروهی از نوادگانعزالدوله بختیار در زمان حکومتآل بویه در منطقه امروزی بختیاری‌ها ساکن شده باشند خود بختیاری‌ها معتقدند کلمهبختیاری مشتق از کلمهبختیاروند است. بختیاروند احتمال می‌رود همینبهداروند (یکی از طایفه‌های بزرگ بختیاری کنونی) امروزی است.[۳۸]

خسرو معتضد معتقد است، بختیاری‌ها از اصیل‌تریناقوام ایران بوده‌اند. چنانچه در اطلاعات آن چنین آورده شده که پارسی‌ها با ایلامی‌ها (هلتمتی‌ها) درآمیختند و نژاد واحدی به وجود آوردند که بعدها در دوره‌هایهخامنشی و ساسانی هسی یا اوکسی یا اوزی یاهوزی نامیده شدند و در سده ۶ هجری قمری به نام لر بزرگ و در اوایلدوره صفویه، بختیاری خوانده شدند. مورخان یونانی گفته‌اند که در ناحیه شرقی شهر کنونیاهواز، مردمی به نام اوکسی ساکن بوده‌اند. این واژه، یونانی شده «اوژ» است. هسی یا خوزی یاهوزی، که نامخوزستان از آن گرفته شده، همان اوکسی‌ها هستند که در معبر پارس یا تنگ تکاببهبهان را بر قشون اسکندر مقدونی بستند و تلفاتی بر سپاه او وارد ساختند.[۴۴] طایفه‌های پارسی در سده‌های ۶ و ۷ قبل از میلاد (۲۷۰۰ سال پیش) در دامنه‌های ارتفاعات بختیاری در شرقشوشتر و در دو سویرود کارون مستقر شدند. پس از اینکه پارس‌ها برخوزستان دست یافتند، کاسی‌ها (اقوام ساکنایران از هزاره سوم قبل از میلاد) در اثر اختلاط و آمیزش در آن‌ها مستهلک شدند و در نتیجه، نژاد واحدی به وجود آمد که بعدها مبانی و ریشه‌های مردم بختیاری را به وجود آورد. تیره‌هایی از این قوم بودند که در تمام جنگ‌ها در رکاب شاهانهخامنشی دیده می‌شدند. کاسی‌ها و خوزی‌ها در پیشاپیش سپاه جاوید خشایارشا در نبرد ترموپیل و آتن شرکت داشتند. حتی در نقش برجسته‌های الیمایی تصاویری دیده می‌شود که بی‌شباهت با لباس‌های محلی بختیاری نیست یا مجسمه مرد شمی (۵۰ق. م) که از بخش شمی شهرستانایذه پیدا شده، خود گواه این ادعاست.[۴۴]

نام‌شناسیِ بختیاری

خسرو خان سردار ظفر معتقد است، که بختیاری‌ها در زمانصفویه (۱۳۷۲–۱۵۰۱ میلادی) به این نام شهرت جسته‌اند.

حمدلله مستوفی در شمارش تبارهایلر بزرگ از بختیاری‌ها نام برده است. تباری که پس از نیرومند شدن آوازه بیشتری یافت و سرانجام به بیشتر سرزمین‌هایی که امروزه محل سکونتلر بزرگ است، چیره شد.حمدلله مستوفیبختیاری‌ها را از تبارهای بزرگایران می‌داند، که بهلر بزرگ نیز شناخته شده‌اند.[۴۵] حمدالله مستوفی اشاره به طایفه‌های کرد از مناطق جبل السماق به مناطقلر بزرگ می‌کند. براساس نظرمینورسکی، شرق‌شناس مشهور، به احتمال زیاد، این طایفه‌ها همانطایفه‌های لری بوده‌اند کهشهاب الدین العمری به آن‌ها اشاره کرده است. به گفتهشهاب الدین العمری طوایفی ازلرها درسوریه ومصر زندگی می‌کردند، اماصلاح الدین ایوبی از چالاکی و زبردستی آن‌ها در بالا رفتن از صخره‌های سرسخت به وحشت افتاد و دستور قتل‌عام آن‌ها را صادر کرد. این روایت شاید علل برگشت اینطایفه‌های لر را بهلرستان تا حدی روشن کند.[۴۶] سکندر امان الهی نیز ضمن تأیید نظر مینورسکی دلایل دیگری را نیز برای اشتباه بودن گفتهحمدالله مستوفی ذکر کرده است. به گفته او زمان مهاجرتی که حمدالله مستوفی ذکر کرده با تاریخی کهشهاب الدین العمری برای قتل‌عاملرها درسوریه ومصر آورده یکی است و طایفه‌های مهاجر ازسوریه به احتمال زیاد همانلرهایی هستند کهصلاح الدین ایوبی آنان را وادار به برگشت بهلر بزرگ کرد.[۴۷]

تقسیم‌بندیمردم لر به لر بزرگ و کوچک، به زمان حکومتهزاراسپیان در منطقهلرستان بازمی‌گردد. ناملر کوچک نیز به مردماستان لرستان وایلام امروزی داده شده بود.

رومن گیرشمن باستان‌شناس سرشناسفرانسوی می‌نویسد:

من جای جای این سرزمین پا نگذاشته‌ام، مگر اینکهایلامی را یافته‌ام.

[نیازمند منبع]

حسین پژمان بختیاری،شاعر معاصر می‌نویسد:

کلمهبختیاری، به تنهایی،خوشبخت معنی می‌دهد و شاید هم بعضی از رؤسای طایفه‌ها به این نام شهرت داشته‌اند، که به‌احتمال زیاد بعدها تمام افراد ایل به این نام شناخته شده‌اند.[نیازمند منبع]

مردم‌شناسی

بختیاری‌ها یکی از قوم‌های ایرانی ساکن غرب و جنوب غربایران به‌شمار می‌آیند، که با عنوان «ایل بختیاری» شناخته می‌شوند.[۳][۴۸][۴۹] بختیاری‌ها بطورعمده بهگویش بختیاری، که یکی از گویش‌هایزبان لری است، سخن می‌گویند.[۱۱][۵۰][۵۱][۵۲]دانشنامه ایرانیکا ودانشنامه جهان اسلام سکونتگاه این ایل را ازفریدن در غرب استاناصفهان تا شمال، شرق و مرکزاستان خوزستان معرفی می‌کنند.[۶][۱۱]

سکونتگاه

زردکوه

بختیاری‌ها درچهارمحال و بختیاری، شرق و شمالخوزستان، غرباصفهان و شرق و جنوبلرستان ساکن هستند.[۴۸]

چهارمحال و بختیاری شامل:چهار محلِلار،کیار،میزدج،گندمان به‌علاوهٔسرزمین‌های بختیاری می‌باشد و از این رو به آنچهار محال و بختیاری گفته‌اند.

سرزمین‌های بختیاری از شهردورود دراستان لرستان و از طرفی دیگر ازشهرستان امیدیه دراستان خوزستان تا شهرداران دراستان اصفهان را در بر می‌گیرد.

این سرزمین‌ها به دو بخشگرمسیر وسردسیر تقسیم می‌شود.

تقسیمات لرستان

سکونتگاه بختیاری‌ها پیش ازصفویان،لرستان خوانده می‌شد اما پس از آن سکونتگاه این ایل، به نامسرزمین بختیاری نامگذاری شد.[۵۳][۵۴]

گویش لری بختیاری

مقالهٔ اصلی:گویش بختیاری

گویش بختیاری یاگویش لری بختیاری، گویش مردم بختیاری است.[۱۱]گویش بختیاری ازجملهگویش‌های جنوب غربی ایران و یکی از شاخه‌هایزبان لری به‌شمار می‌رود. این گویش تفاوت‌های اندکی با سایر شاخه‌های زبان لری ازجملهلری خرم‌آبادی وگویش بویراحمدی دارد.

گویش‌های لری دارای تفاوت‌هایی کوچک هستند.[۶][۵۲]دانشنامه ایرانیکا زبان لری را به دو دسته کلیلری شمالی ولری جنوبی تقسیم کرده است.[۵۱][۵۲] از سوی دیگرفهرست لینگوییست لری را به سه دسته شمالی، بختیاری و جنوبی دسته‌بندی کرده است.[۵۵] بنابراین می‌توان لری را به سه دسته زیر تقسیم کرد که خود شامل گویش‌های مختلف است.[۵۵]

سازمان اجتماعی

یکی از ویژگی‌های سازمان اجتماعی ایل بختیاری، وجود واحدهای اجتماعی بسیار و در هم‌تنیده در داخل ایل است که درجه بسیار بالایی از گروه‌بندی عمودی، در سطوح مختلف در آن جلوه‌گر است. ساختارِ اجتماعی از یکسیاه چادر آغاز گشته و تاایل ادامه می‌یابد.

سیاه چادر

هر چادر مأوای یک خانوادهٔ بختیاری است که به آن مال نیز می‌گویند.

اولاد

هراولاد مشتمل بر سه تا دوازده سیاه چادر یا بیشتر است که خانوادهٔ گسترده‌ای است واردو نیز خوانده می‌شود.

تَش

مقالهٔ اصلی:تش

مجموع چند اولاد،تش نامیده می‌شود. سرپرستیِ هر تش را فرد کاردان و فعالی از همان تَش به‌عهده دارد که بهریش‌سفید مشهور است.

تیره

درطوایفِ مختلف بختیاری هر تیره به چندتش تقسیم می‌گردد. در کوچ‌ها، اردوهایی که با هم خویشاوندند به صورتِ واحدهای کوچنده (تیره) -که جمعیت هر کدام به چند صد نفر بالغ می‌شود- گرد هم می‌آیند، بنابراین مجموع چند تش، که همگی با هم خویشاوند هستند را یک تیره می‌نامند.

طایفه

از ترکیبِ تیره‌ها،طایفه به وجود می‌آید که پرجمعیت‌ترین آن‌ها عبارتند از:بابادی،اورک،زلقی،گندلی،شهنی،بهداروند،ممی‌وند،زراسوند و….

باب

باب یابلوک، نتیجهٔ ترکیبِ چند طایفه است. (مانند:ممی‌وند،زلقی، دورکی) ولی هیچ نسبت خویشاوندی میان طایفه‌های یک باب وجود ندارد و به مجموع چند طایفه که از نظر جغرافیایی نزدیک به هم زندگی کرده‌اند، باب گفته می‌شود.

شاخه

چند باب با هم یکشاخه می‌سازند. ایلِ بختیاری در کل دو شاخهٔ اصلی دارد کهچهارلنگ وهفت‌لنگ نامیده می‌شوند.

چهارلنگ و هفت لنگ

مقاله‌های اصلی:چهارلنگ وهفت‌لنگ

هفت لنگ وچهارلنگ دو شاخه مهم مردم بختیاری‌اند. هر چند که این دو شاخهٔ ایل بختیاری از نظر فرهنگی، تفاوت چندانی با هم ندارند، اماپراکندگی محل سکونت، باعث ایجاد تفاوتِ نه چندان زیادی، در گویش و لهجه آن‌ها شده است،[۵۶] که در مجموع هر دو شاخه، بهگویش بختیاری سخن می‌گویند.[۵۷]چهارلنگ بختیاری از پنج باب تشکیل شده است و شاخه هفت لنگ شامل چهار باب می‌باشد.

ایل

هر یک از این باب‌ها یا بلوک‌ها به یکی از دو شاخه ایل بختیاری، یعنیهفت‌لنگ وچهارلنگ تعلق دارند.

این قبیل واحدهای اجتماعی، محیط‌هایی هستند که همبستگی واقعی -نه تنها در حالات درگیری با گروه‌های دیگر- بلکه در امور روزمره کار تولیدی نیز، در داخل آن‌ها برقرار است. گله داری، کاشت و برداشت محصول را اعضای هم‌نیای هر اردو یا طی کوچ، اعضای هم‌نیای تیره، همراه باهم انجام می‌دهند. در این سطح، خانواده‌های به‌هم پیوسته، به‌واقع در حکم گروه‌های صنفی‌اند.[۵۸]

سازمان سیاسی

ساختار قدرت سیاسی از ویژگی‌های دیگر سازمان ایلی بختیاری‌هاست. این ساختار، نمودار چنان درجه‌ای از تمرکز سلسله مراتب است، که به‌طورمعمول در نظام‌های مبتنی بر خویشاوندی، بعید انگاشته می‌شود. تا دهه ۱۳۳۰–۱۳۴۰ ش قدرت در دست «ایلخانی» (بالاترین مقام ایل) و «ایل بیگی» (دستیار او) متمرکز بود و سپس، در سطوح مختلف هرم ایلی، در میان کلانتران طایفه‌ها و کدخداهای تیره‌ها و ریش سفیدانِ اولاد یا تش‌ها تقسیم می‌شد. این مقامات حافظ نظم و مجری عدالت بودند و میان افراد ایل و خارج از ایل در مقام واسطه عمل می‌کردند؛ ولی از نظر تأثیری که بر زندگی روزمره بختیاری‌ها داشتند، مهم‌ترین وظیفه آن‌ها هماهنگ‌کردن کوچ و حل و فصل دعاوی مربوط به استفاده بیش از حد از چراگاه‌ها و آبشخورها بود. این مسئولیت، که در اصل خدمتی به افراد ایل به‌شمار می‌رفت، به منشأ امتیاز اقتصادی و اجتماعی (مانند دسترسی به بهترین چراگاه‌ها، امکان جذب اتباع و جز آنها) تبدیل شد. در نتیجه طبقه‌ای از خان‌ها ظهور کرد که با صحرانشینان ساده («لرها» که با نام ایل‌هایلرستان نباید خلط شود) فرق فاحش داشت. رهبری بالای ایل نیز از وظیفه اصلی خود که ایجاد هماهنگی بود پا فراتر گذاشت و با بستن مالیات و سربازگیری و گردآوری دارودسته سیاسی (بسته) هوادار منافع و مصالح خان‌ها، رفته رفته نقشی خودکامه یافت.

عواملی خارج از ایل نیز به تحول رهبری سیاسی بختیاری‌ها در این جهت کمک کرد. یکی از مهم‌ترین آن عوامل اعطای اراضی خالصه به هر یک از خان‌ها به پاداش خدمات نظامی یا جز آن بود و این رسم از سده‌ها پیش رواج داشت. این اراضی، برخلاف زمین‌های واقع در پهنۀ ایل، ملک شخصی خان بود.[۵۹]

دخالت مستقیم حکومت‌های ایران در عزل و نصب رؤسای ایل، عامل دوم قدرت یافتن بی‌حد و حصر دستگاه خانی بختیاری‌ها بود. این امر در سده دوازدهم شروع شد و در عصر قاجاریه به صورت شیوه‌ای مرسوم درآمد. شاهانقاجار در پی آن بودند که از طریق نظام حکومت غیرمستقیمِ به‌طور عمده مبتنی بر قدرت خان‌ها، ایل‌ها و نواحی مجاور آن‌ها را مهار کنند.[۶۰]

وفاداری به شاه، دریافت پاداش‌های فراوان از قبیل القاب و افتخارات گوناگون را در پی داشت، ولی کوچک‌ترین لغزش نیز بیرحمانه مجازات می‌شد. پس از چنین خطایی بود کهعلی‌مردان‌خان، رئیس ایلچهارلنگ، یاغی خوانده شد و در ۱۲۵۷ به زندان افتاد و راه برای رقبای هفت لنگ او هموار گردید.ناصرالدین شاه،حسینقلی خان را در ۱۲۷۹ به نظامت و در ۱۲۸۶ به ایلخانی بختیاری‌ها منصوب کرد. او نخستین کسی بود که این عنوان را یافت و در ایل به لقب «ایلخانی» معروف شد. در ۱۲۹۹ شاه ترتیب قتل او را داد و برادرشامامقلی خان حاجی ایلخانی، را به جای او منصوب کرد. از آن زمان تا ۱۳۳۵ ش که لقب خان ملغی شد، به‌طور تقریبی بی‌هیچ وقفه‌ای رؤسای ایل از فرزندان یکی از این دو برادر بودند. در نتیجه این قتل، بختیاری‌ها به بستگان ایلخانی‌ها و حاجی ایلخانی‌ها تقسیم شدند، ولی تعبیر صحیح‌تر آن است که این تقسیم را وسیله‌ای برای حفظ وحدت ایل در برابر توطئه‌های حکومت مرکزی به‌شمار آوریم. این نوع دسته‌بندی بی‌گمان یکی از عجیب‌ترین جنبه‌های سازمان اجتماعی بختیاری‌هاست و نظیر آن در هیچ جامعه دیگری نشده است.[۶۱]

عامل سوم که به تحکیم قدرت خان‌های بختیاری افزود، حضور شرکت‌های انگلیسی دراستان خوزستان از اواخر سده سیزدهم بود. در پی ساختن راه لینچ در ۱۳۱۵، که از طریقایذه واردل از جنوبسرزمین بختیاری می‌گذشت، درمسجدسلیمان و بعدها در نواحی دیگر گرمسیر،میدان‌ها نفتی کشف و استخراج شد. در برابر تعهد خان‌ها، مبنی بر حفظ امنیت تأسیسات نفتی، ۵٪ درصد ازسهام نخستین کمپانی اکتشافی به آن‌ها داده شد، که از طریقشرکت نفت بختیاری به آن‌ها تعلق می‌گرفت و در نتیجه بخشی از سودشرکت نفت ایران و انگلیس به مدت ۲۵ سال و نیز غرامت هنگفت پس از خلع ید از شرکت، به آن‌ها تعلق گرفت.[۶۲]

خان‌های بختیاری، در سایه این مشروعیت مضاعف از جانب مقامات خارجی و نیز مزایا و دستاوردهای آن، توانستند هم سلطهٔ خود را بر ایل تحکیم بخشند و هم جای پایی در دستگاه حکومت مرکزی پیدا کنند. اینان، در صورت بروز مشکل با شاه، نیروهای سهمگینی در اختیار داشتند که می‌توانستند به میدان روانه کنند، کما اینکه در زمانانقلاب مشروطه چنین کردند، حال آنکه چنین نیرویی به سرمایه هنگفت حاصل از فروش نفت تجهیز شده بود. اقدامات نظامی بر نفوذ و اعتبار خان‌ها در میان افراد ایل افزود. بختیاری‌ها، در نخستین سال‌های سده چهاردهم، به واقع، دولتی موازی در دولت شمرده می‌شدند.[۶۳][۶۴]

فرهنگ

سیاه چادر بختیاری

فرهنگ آن چیزی است که مردم با آن زندگی می‌کنند.ادوارد تیلور فرهنگ را مجموعه پیچیده‌ای ازدانش‌ها،باورها،هنرها،قوانین،اخلاقیات،عادات و هرچه که فرد به‌عنوان عضوی ازجامعه از جامعهٔ خویش فرامی‌گیرد تعریف می‌کند.[۶۵][۶۶]

کوچ ایل بختیاری

اگر چه در دهه‌های آغازینِ سده حاضر گروه‌های بسیاری از ایل بختیاری نیز همانند سایر ایل‌ها وعشایر ایران یکجانشین شدند، اما هنوز هم بخشی از ایل‌های بختیاری،کوچ‌رو هستند. کوچ‌روهای بختیاریزمستان را در دشت‌های شرقخوزستان وتابستان را در بخش‌های غربیچهارمحال و بختیاری ازجملهلردگان واردل به سر می‌برند. به مسیرهای کوچ در اصطلاحایل راه می‌گویند.

ضرب‌المثل‌ها

مقالهٔ اصلی:ضرب‌المثل‌های بختیاری

ضرب‌المثل‌های اولیه توسط افراد گمنامی به وجود آمده که شناخته شده نیستند. ضرب‌المثل‌ها جملات موزون، پرمعنی و به‌طورمعمول منظومی هستند که سینه به سینه و نسل به نسل منتقل شده‌اند. قابلِ درک بودن برای تمام مردم، سادگی، کوتاهی، توانایی رساندنِ مفهوم، کاربردِ عمومی و حالتطنزِ مثل‌ها سبب شده جایگاه ویژه‌ای در بین مردم داشته باشند.

موسیقی

موسیقی مردم بختیاری را می‌توان شاخه‌ای از موسیقی لری دانست. اینموسیقی به وسیله سازهایی مانندسرنا،کُرنا وکوس و سازهای بادی کوچکتر از سرنا و کرنا نواخته می‌شود.تشمالها سرپرستیِ موسیقی در ایل را بر عهده دارند و اکنون نیز در مجالسعروسی ومراسم سوگواری بختیاری‌ها وظیفه اجرای موسیقی‌های محلی مردم بختیاری را بر عهده دارند.

باورها

مقالهٔ اصلی:باورهای بختیاری‌ها

در بین بختیاری‌ها مانند دیگر اقوام، باورهای زیادی وجود دارند که با زندگی مردم عجین شده و تمام کارها و برخوردهای روزمره‌شان، بر اساس همین باورها صورت می‌گیرد. باورها (خرافی یا غیر خرافی) جزئی ازفرهنگ هر قوم و منشأ حرکت و نشان دهندهٔ نحوهٔ زندگی افراد هستند.

عزاداری

مقالهٔ اصلی:عزاداری بختیاری‌ها

در بختیاری‌ها هرگاه کسی از دنیا می‌رود مثل اینکه همهٔ طایفه عضوی از خانواده را از دست داده و ماتم زده می‌شوند. مراسم عزاداری در بین بختیاری‌ها به شکل خاصی برگزار می‌شود که نحوهٔ انجام آن در نقاط مختلف تفاوت‌هایی نیز با هم دارند.

گاگریو

مقالهٔ اصلی:گاگریو

در هنگام عزا، گونه‌ایسرودهٔ عزا به‌وسیلهٔ زنان خوانده می‌شود که به آنگاگریو می‌گویند. در آغازِ خواندنِ گاگریو، رسم بر اینست که یکی از زنانِ سرشناس وبی‌بی‌های ایل شروع به خواندنِ بیتی از گاگریوه می‌کند و همهٔ زنان نیز با وی همنوا می‌شوند و آن بیت به بیتِ ترجیعی تبدیل می‌شود و زنان پس از خواندنِ هر چند بیتی آن بیت را دوباره تکرار می‌کنند. به‌طورمعمول پس از خواندنِ چهل بیت یا کمتر، زنِ دیگری خواندنِ اشعار و تکرارِ آن‌ها را بعهده می‌گیرد و زنانِ دیگر نیز با وی همنوا شده و این کار در مجالسِ ترحیم ممکنست ساعت‌ها به درازا بینجامد.

شیرهای سنگی

شیر سنگی از نمادهای فرهنگیِ مردم بختیاری.
مقالهٔ اصلی:شیرهای سنگی

شیر سنگی از نمادهای فرهنگ مردم بختیاری است که درگویش لری،برد شیر گفته می‌شود. بختیاری‌ها به‌طورمعمول بر سر قبر جوانان، پهلوانان و بزرگانِ خودشیر سنگی قرار می‌داده‌اند.شیر سنگی،تندیس‌هایی از جنس سنگ‌اند که در گذشته توسطسنگ‌تراش‌هایایل بختیاری درایران و دراستان چهارمحال و بختیاری و شمالاستان خوزستان به شکلشیر تراشیده می‌شدند و به نشانهٔشجاعت،دلاوری و ویژگی‌هایی چون هنرمندی درشکار و تیراندازی درجنگ و مهارت درسوارکاری برآرامگاه بزرگان قوم خود قرار می‌دادند.[۶۷]

شهرهفشجان در گذشته یکی از مراکزِ مهمِ شیر تراشی بوده است و اکنون تعدادی ازسنگ‌تراش‌های قدیمی درهفشجان در قیدِ حیاتند. شیرهایی که در قبرستان‌های هفشجان باقی‌مانده است از زیباترین و خوش‌نقش‌ترین شیرهای سنگی برشمرده می‌شوند. قدیمی‌ترین شیرِ سنگی موجود دراستان چهار محال و بختیاری مربوط به دورهصفویه است. بنا به گفته‌ها، شیر سنگی یادگار، دورانِماد هاست (اما قدیمی‌ترین شیر سنگی کشف شده مربوط به ایلامی هاست). در ۳ دههٔ گذشته شیرهای سنگیِ بی‌نظیرِ این قبرستان به غارت رفته‌اند. به‌طوری‌که از هزاران شیر سنگی این شهر، تنها تعداد، انگشت شماری باقی‌مانده است.پرویز تناولی از معروف‌ترین مجسمه سازانِایران کتابی در خصوصِ شیر سنگی به چاپ رسانده است که شیر سنگیِ هفشجان را از مهم‌ترین نمونه‌های ایران برشمرده است.[۶۸]

کهن‌ترین شیرهای سنگی درهفشجان

کوشک

یک کوشک صخره‌ای در درهٔبیرگان (کوهرنگ)

کوشک‌ها، حفره‌ها یا اتاق‌هایی کنده شده در صخره‌ها یا اتاق‌هایی ساخته شده بر روی سطح زمین هستند، که به‌عنوانِ گونه‌ای مقبرهٔ خانوادگی در ایل بختیاری موردِ استفاده قرار می‌گرفتند.[نیازمند منبع] در این روش، وقتی یک نفر از اعضای پر نفوذِ خانواده فوت می‌کرد، درِ کوشک را باز کرده و بقایای فردِ درگذشتهٔ پیشین را با احترام به کناری نهاده و جسد تازه را در آن قرار می‌داده و در آن را دوباره می‌بستند.[نیازمند منبع] امروزه این روش منسوخ شده و دیگر از آن برای خاکسپاری درگذشتگان استفاده نمی‌شود. از این نمونه کوشک در دو سویزردکوه -یعنیبازفت وبیرگان- وجود دارد.

هنر تیراندازی

مهرزاد قنبری سردار اکبری طی مقاله‌ای در اینباره می‌گوید:

مردان دلاور و سخت کوش ایل بختیاری از دیر باز در نزد بومی‌های فلاتایران به سوارکاری و تیراندازی شهره بودند. چنان‌که رسته برجسته تیر اندازانارتش ایران در دوره‌هایصفوی،افشاریه،زندیه وقاجار از نخبگان تیراندازان ایل بختیاری تشکیل می‌شد.[۶۹]

امروزه نیز هر خانوار ازعشایر بختیاری حداقل یک قبضه اسلحه (مجاز) در اختیار دارد، تا علاوه بر شکار و حفظ کیان ایل، بتواند در مواقع لزوم به استفاده از مهارت خود به دفاع از مرزهای میهن مبادرت نماید. بزرگان ایل اول فنی را که به فرزندان خود می‌آموزند، تیراندازی وسوارکاری است. تیراندازان بختیاری گاه چنان در این فن مهارت پیدا می‌کنند، که می‌توانند سواره و به تاخت، اشیا متحرک را هدف قرار دهند. ازجمله دلاورمردی‌های تیراندازان و سوارکاران بختیاری می‌توان نقش ایشان در فتح هرات (زمان نادرشاه)،جنبش مشروطه ایران،فتح تهران اشاره کرد.

تن‌پوش

پوشش زنان

سرپوش، لچک =

لَچَک، کلاهی است که زیر مینا استفاده و با انواع سکه‌های قدیمی، مروارید، سنگ و پولک تزیین می‌شود و انواع گوناگون دارد. سیخکی، ریالی، صدف، که رایج‌ترین آن ریالی می‌باشد که از سکه‌های قدیمی استفاده می‌شود.

مِی‌نا

روسری از جنسحریر و ابعاد بسیار زیاد به شکل مستطیل است که به‌صورت بسیار ویژه‌ای به سر می‌کنند. مِینا را با سنجاق محکم توسط بندی از یک‌سوی لچک به‌سوی دیگر آن از پشت سرشان می‌آویزند که به آن سیزن گفته می‌شود و بعد موهای جلوی سر را تاب می‌دهند و از زیر لچک بیرون می‌آورند و در پشت مینا پنهان می‌کنند و آن موها راترنه می‌نامند و با مهره‌هایی با رنگ‌های گوناگون آن را تزئین می‌کنند که جلوه‌ای خاص به زیبایی مینا می‌دهد.

تن‌پوشِ

پیراهنی به نامجومه یاجوه است. این پیراهن به‌طورمعمول دو چاک در اطرافِ کمر دارد و تا پایینِ کمر می‌رسد و زیر آن دامن بسیار پرچینی به نامشولارقری می‌پوشند که برای تهیه آن گاه از ۸ تا ۱۰ متر پارچه استفاده می‌شود.

جلیقه

روی پیراهن پوشیده می‌شود که از جنسِمخمل است. همچنین زنان بازوبندی (بازی‌بند) نیز به‌دست می‌کنند که با مهره‌های رنگی و سنگ تزیین می‌شود. البته استفاده از آن خیلی رایج نیست و بیشتر در مراسم عروسی پوشیده می‌شود.

پوشش پایین‌تنه

از شلواری معمولی وگیوه استفاده می‌شود. رنگ لباس زنان بختیاری، الهام گرفته از طبیعت است. زنان و دختران جوان در رخت‌های خود از رنگ‌های روشن استفاده می‌کنند و رنگ لباس خانم‌های مسن به‌دلیل احترام به سن و سال آن‌ها تیره است.

پوشش مردان

پوشش مردان بختیاری،موزه فلک‌الافلاک،خرم‌آباد

جامهٔ مردان بختیاری از اصیل‌ترین نوع پوشش‌هایی است، که پیشینه آن به دورانِایران باستان بازمی‌گردد.[نیازمند منبع] این جامهٔ دیرینه، از چهار بخش تشکیل شده است.

سرپوش

کلاهینمدی است به رنگ‌های مشکی، قهوه‌ای روشن و تیره و سفید که به آنکلاه خسروی هم گفته می‌شود. در ابتدا خان‌ها کلاه سفید رنگ خسروی به‌سر می‌گذاشتند اما بعد از اینکهرضا شاه آنان را تخت قاپو (یکجانشین) کرد، آنان را از پوشیدنِ لباسبختیاری نیز منع کرد، به همین دلیل به مرور زمان کلاه سفید جای خود را به کلاه سیاهِ مردم عادی داد. امروزه دیگر کودکان کلاه سفید خسروی به‌سر می‌گذارند.[نیازمند منبع]کلاه خسروی همان‌طور که از نامش پیداست، طرحش از کلاه خسروان، پادشاهان ساسانی است، که این خود نشان دهندهٔ قدمت تاریخی فرهنگ منطقه می‌باشد.[نیازمند منبع]

چوقا

مقالهٔ اصلی:چوقا
بافت اصلی چوقا

در ابتدا مردان بختیاری بالاپوشی به نامقبا داشتند، که از کنار چاک داشت و همین‌طور از آستین‌های فراخی برخوردار بود اما بعد منع لباس توسطرضاشاه، بالا پوشی به نامچوقا که رعایا آن را می‌پوشیدند متداول شد که دستباف زنان عشایر بود. چوقا از پشمبز به دو رنگ سیاه و سفید تهیه می‌شود و خاصیت ضدباران دارد. گرما را درزمستان نگه می‌دارد و درتابستان رطوبت و خنکی را حفظ می‌کند. نقش‌های چوقا، ستون‌هایی کوتاه و بلند هستند و نقوشی که در پس و پیش آن ترسیم شده، الهام گرفته شده از زیگوراتچغازنبیل است[نیازمند منبع] که در واقع نامچوقا از واژهچغازنبیل گرفته شده است.[نیازمند منبع] این ردای بلند، نخستین بار مورد استفادهمادها قرار گرفت (که تصاویر آن بر گور دخمه‌های مادی موجود است) همچنین در بعضی از حجاری‌های عهدساسانی، بر تن بزرگان دیده می‌شود.[نیازمند منبع]

شلوار دبیت

برای پوششِ پایین‌تنه از شلواری به رنگ مشکی استفاده می‌گردد که شلواری گشاد است و از پارچه‌ای موسوم بهدبیت سیاه رنگ دوخته می‌شود و از یکصد سال گذشته به این سوی، به‌دلیل استفاده از محصولات پارچه‌ای کارخانه دبیت منچسترانگلستان به آنشلوار دبیت نیز گفته می‌شود. از مجسمه برنزی که درایذه کشف گردیده ومجسمه مرد شمی نام دارد و درموزه ایران باستان نگهداری می‌شود، چنین به‌نظر می‌رسد، که این شلوار از البسهٔ دوراناشکانی می‌باشد.[نیازمند منبع]

پاافزار

بر نقوش بازمانده ازپادشاهان هخامنشی گونه‌ای پا افزار (کفش) بر پای پادشاهان پارسی آشکار است، که شباهت زیادی با آنچه بختیاری‌ها گیوه می‌نامند، دارد. به‌طور کلی پوشش مردان بختیاری بیش از دو هزار و هفتصد سال قدمت دارد[نیازمند منبع]، که این بیان‌گر آنست که بختیاریان همان‌طور که زبان، نژاد و فرهنگ خود را از اختلاط و دست اندازی مصون داشته، پوشش و لباس خود را نیز محفوظ و اصیل نگاه داشته‌اند.[۷۰]

جستارهای وابسته

پانویس

  1. «Bakhtiâri#A language of Iran».اتنولوگ.۲۰۱۳. دریافت‌شده در۱۲ نوامبر ۲۰۱۴.
  2. امان‌الهی بهاروند،قوم لر،۹۳.
  3. ۳٫۰۳٫۱بختیاری،تاریخ بختیاری،۶۲.
  4. ۴٫۰۴٫۱خدابخش قربان‌پور دستکی (زمستان ۱۳۸۱).«ایران‌شناسی: بختیاری‌ها؛ گذشته و حال». مجله مطالعات ملی. دریافت‌شده در۳۱ اکتبر ۲۰۱۴.
  5. "AŠĀYER"(به انگلیسی).دانشنامه ایرانیکا.Archived from the original on 15 April 2013. Retrieved31 October 2014.
  6. ۶٫۰۶٫۱۶٫۲«BAḴTĪĀRĪ TRIBE». Encyclopaedia Iranica. دریافت‌شده در۸ ژانویه ۲۰۱۴.
  7. جین راف گارثویت، تاریخ سیاسی اجتماعی بختیاری، ترجمه مهراب امیری، انتشارات انزان، تهران ۱۳۷۲
  8. «نسخه بایگانی شده». بایگانی‌شده ازاصلی در ۶ آوریل ۲۰۱۴. دریافت‌شده در۱۸ سپتامبر ۲۰۱۳.
  9. «بختیاری ایرانیکا».
  10. «بختیاری | دائرةالمعارف بزرگ اسلامی | مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی».www.cgie.org.ir. دریافت‌شده در۲۰۲۳-۰۵-۰۶.
  11. ۱۱٫۰۱۱٫۱۱۱٫۲۱۱٫۳«بختیاری». دانشنامه جهان اسلام. دریافت‌شده در۲۹ دی ۱۳۹۰.
  12. > نتایج تفصیلی ایلی سرشماری اجتماعی اقتصادی عشایر کوچنده ۱۳۸۷
  13. حسین ابراهیمی ناغانی (۲۲ اسفند ۱۳۸۸).«اسامی طایفه‌ها و شعب ایل بختیاری». سایت «انسان‌شناسی و فرهنگ». بایگانی‌شده ازاصلی در ۷ اکتبر ۲۰۱۳.
  14. Iraj Bashiri (۲۰۰۲).«The Bakhtiari Tribe». angelfire.com.
  15. Tribes and Empire on the Margins of Nineteenth-Century Iran
  16. زیر آفتاب سوزان ترجمه کیکاووس جهانداری(۲۸۸).
  17. کتاب بختیاریکا، امیررستمی بابادی (ص۵۵الی ۶۰).
  18. «بختیاری رسم نماز نداره؟ / داستان‌های مستر جیکاک و ارادت بختیاری‌ها به دیانت».ایمنا.۲۰۲۲-۱۱-۲۲. دریافت‌شده در۲۰۲۵-۰۱-۱۷.
  19. «ایل بختیاری | گویش، لباس و فرهنگ عشایر بختیاری + عکس». هومسا. دریافت‌شده در۲۰۲۵-۰۱-۱۷.
  20. شماره کتابشناسی ملی:۲۸۷۷۸۳۱/طرح بررسی و سنجش شاخص‌های فرهنگ عمومی کشور (شاخص‌های غیرثبتی){گزارش}:استان چهارمحال و بختیاری/به سفارش شورای فرهنگ عمومی کشور؛ مدیر طرح و مسئول سیاست گذاری:منصور واعظی؛ اجرا:شرکت پژوهشگران خبره پارس -شابک:۱–۴۴–۶۶۲۷–۶۰۰–۹۷۸ *وضعیت نشر:تهران-موسسه انتشارات کتاب نشر ۱۳۹۱ *وضعیت ظاهری:۳۰۰ ص:جدول (بخش رنگی)، نمودار (بخش رنگی).
  21. استان اصفهان - سایت جامع اطلاعات استانی.
  22. Geomatics and Cartographic Research Centre, Carleton University."Atlas of the Languages of Iran".iranatlas.net(به انگلیسی). Retrieved2023-03-27.
  23. «در مورد اصفهان در ویکی تابناک بیشتر بخوانید».www.tabnak.ir. دریافت‌شده در۲۰۲۳-۰۳-۲۷.
  24. «معرفی خوزستان خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران».
  25. شماره کتابشناسی ملی:۲۸۷۷۸۳۱/طرح بررسی و سنجش شاخص‌های فرهنگ عمومی کشور (شاخص‌های غیرثبتی){گزارش}:استان اصفهان/به سفارش شورای فرهنگ عمومی کشور؛ مدیر طرح و مسئول سیاست گذاری:منصور واعظی؛ اجرا:شرکت پژوهشگران خبره پارس -شابک:۱–۴۴–۶۶۲۷–۶۰۰–۹۷۸ *وضعیت نشر:تهران-موسسه انتشارات کتاب نشر ۱۳۹۱ *وضعیت ظاهری:۲۳۵ ص:جدول (بخش رنگی)، نمودار (بخش رنگی).
  26. استان اصفهان - سایت جامع اطلاعات استانی.
  27. کتاب جمعیت‌شناسی عمومی استان اصفهان، پژمان عقدک، مهناز مستاجران نشر 1387،(ص۱۲۸)شابک: 978-964-524-173-۳.
  28. اسناد راهبردی برنامهٔ ششم توسعهٔ استان اصفهان (1400-1396) -جلد سوم: حوزه‌های فرابخشی(PDF). اصفهان: سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی استان اصفهان.۱۳۹۶. ص. ۳۳ و ۶۲ و ۶۷ و ۷۳ و ۷۵ و ۸۳ و ۸۴ و ۸۶. بایگانی‌شده ازاصلی(PDF) در ۱۶ ژوئن ۲۰۲۱. دریافت‌شده در۵ مه ۲۰۲۳.
  29. امان‌الهی بهاروند.اسکندر: قوم لر، انتشارات آگاه، تهران، ۱۳۷۴.
  30. مرزبان، پرویز:خلاصه تاریخ هنر؛ انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹ شمسی، چاپ هفتم.
  31. Grugni, V; Battaglia, V; Hooshiar Kashani, B; Parolo, S; Al-Zahery, Net al. (2012)."Ancient Migratory Events in the Middle East: New Clues from the Y-Chromosome Variation of Modern Iranians".PLoS ONE.۷ (۷): e41252.doi:10.1371/journal.pone.0041252.PMC 3399854.PMID 22815981.
  32. راوندی، مرتضی: تاریخ اجتماعی ایران؛ انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۵۶.
  33. شهرام یوسفی (مقاله روند تأسیس و تحکیم اتابکان لرستان(۵۸).
  34. ویلسون، آرنولد:بختیاری‌ها، ترجمه محمد میرزایی، نامه علوم اجتماعی، دوره جدید، شماره ۱، ۱۳۶۹.
  35. بنه وار من، ایل من: علی بهرامی آسترکی
  36. کوروش نامه گزنفون (ص۷۶).
  37. درکتاب تاریخ یونان، فصل اول، صفحه(۲۴۴).
  38. ۳۸٫۰۳۸٫۱۳۸٫۲۳۸٫۳۳۸٫۴«بختیاری».دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. دریافت‌شده در۲۶ مارس ۲۰۱۶.
  39. «دائرة المعارف بزرگ اسلامی - مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی - کتابخانه مدرسه فقاهت».lib.eshia.ir. دریافت‌شده در۲۰۲۲-۰۱-۱۴.
  40. غلامحسین افضل الملک، افضل التواریخ، ج۱، ص۳۱۷، به کوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران، ۱۳۶۱ش.
  41. «تاریخ بختیاری سردار اسعد نسخه خطی ص ۶۹».
  42. «بویر احمدی».دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. دریافت‌شده در۲۶ مارس ۲۰۱۶.
  43. شاهسوار، فرهاد (۱۳۹۲).«مقایسه آنالیز ژنوتیپی KIR/HLA در جمعیت‌های لر و ایرانی»(PDF). یافته.
  44. ۴۴٫۰۴۴٫۱TABNAK، تابناک | (۱۳۹۱/۱۱/۲۴–۱۸:۰۳).«مدعی تاریخ‌نگاری از تحریف تاریخ ملت ایران چه سودی می‌برد؟».fa. دریافت‌شده در2024-02-19.تاریخ وارد شده در|تاریخ= را بررسی کنید (کمک)
  45. حمدالله مستوفی.تاریخ گزیده، به کوشش عبدالحسین نوایی. تهران، ۱۳۳۹
  46. مینورسکی، ولادمیر (۱۳۶۲).رساله لرها و لرستان. ترجمهٔ سکندر امان‌اللهی بهاروند و لیلی بختیاری. تهران. ص. صفحه ۲۳.
  47. امان الهی بهاروند، سکندر (۱۳۷۰).قوم لر. تهران: انتشارات آگاه. ص. صفحه ۳۵.
  48. ۴۸٫۰۴۸٫۱"AŠĀYER"(به انگلیسی).دانشنامه ایرانیکا. Archived from the original on 6 October 2014. Retrieved4 October 2014.{{cite web}}: نگهداری یادکرد:ربات:وضعیت نامعلوم پیوند اصلی (link)
  49. "BAḴTĪĀRĪ TRIBE"(به انگلیسی).دانشنامه ایرانیکا. Archived from the original on 16 December 2012. Retrieved4 October 2014.{{cite web}}: نگهداری یادکرد:ربات:وضعیت نامعلوم پیوند اصلی (link)
  50. "Bakhtyārī"(به انگلیسی).دانشنامه بریتانیکا. Archived from the original on 6 October 2014. Retrieved4 October 2014.{{cite web}}: نگهداری یادکرد:ربات:وضعیت نامعلوم پیوند اصلی (link)
  51. ۵۱٫۰۵۱٫۱"LORI LANGUAGE ii. Sociolinguistic Status of Lori"(به انگلیسی).دانشنامه ایرانیکا. Archived from the original on 29 July 2014. Retrieved4 October 2014.{{cite web}}: نگهداری یادکرد:ربات:وضعیت نامعلوم پیوند اصلی (link)
  52. ۵۲٫۰۵۲٫۱۵۲٫۲"LORI DIALECTS"(به انگلیسی).دانشنامه ایرانیکا. Archived from the original on 6 October 2014. Retrieved4 October 2014.{{cite web}}: نگهداری یادکرد:ربات:وضعیت نامعلوم پیوند اصلی (link)
  53. پشتدار، علی‌محمد (۱۳۷۶).لرها و لرستان از دیدگاه ولادیمیر مینورسکی. ج. ۷. علوم انسانی «ایران شناخت». ص. ۱۶۰ تا ۱۸۳. دریافت‌شده در۴ اکتبر ۲۰۱۴.
  54. امان‌اللهی بهاروند (۱۳۹۱).قوم لر. ص. ۷۷.
  55. ۵۵٫۰۵۵٫۱"Language by Country"(به انگلیسی).فهرست لینگوییست. ۱۰ سپتامبر ۲۰۱۴. Archived fromthe original on 10 September 2014. Retrieved10 September 2014.
  56. خسروی، عبدالعلی.فرهنگ بختیاری، تهران:۱۳۶۸
  57. کریمی، اصغر.سفر به دیار بختیاری، تهران:۱۳۶۸
  58. اصغر کریمی، نظام مالکیت ارضی در ایل بختیاری
  59. M.C. Cooper, Grass, New York 1925; G.N. Curzon, Persia and the Persian question, London 1892, II, 330-387
  60. J.P. Digard, "De la nإcessitإ et des inconvإnients, pour un Baxtyri, dtre Baxtyri. Communautإ، territoire et inإgalitإ chez des pasteurs nomades d'Iran," in Equipe إcologie et anthropologie des sociإtإs pastorales, ed., pastoral production and society/production pastorale et sociإtإ، Cambridge 1979, 127-139
  61. D. Brooks, "The enemy within: limitations on leadership in the Bakhtiari," in The conflict of tribe and state in Iran and Afghanistan, ed., R.Tapper, London 1983, 337-363
  62. ورجاوند، پرویز. بامدی، طایفه‌ای از بختیاری، تهران:۱۳۴۶
  63. هنر و مردم، سال شانزدهم، ش ۱۸۹–۱۹۰، (تیر و مرداد ۱۳۵۷)، ص ۶۷–۸۳
  64. A. Rosman, P. G. Rubel, "Nomad-sedentary interethnic relations in Iran and Afghanistan", IJMES, ۷/۴ (1976), 545-570
  65. ادوارد تایلر، فرهنگ ابتدائی
  66. «دانش‌نامهٔ رشد». بایگانی‌شده ازاصلی در ۱۹ نوامبر ۲۰۱۶. دریافت‌شده در۱۳ ژوئن ۲۰۱۴.
  67. «بزرگ‌ترین شیرسنگی‌های ایران…»، خبرگزاری میراث فرهنگی.
  68. پرویز تناولی (۱۳۸۸سنگ قبر، تهران: انتشارات بن گاه، ص. ص ۱۳۲،شابک ۹۷۸-۶۰۰-۵۲۶۸-۰۷-۲
  69. رستمی، بهمن.فرهنگ بختیاری‌ها، (صفحه. ۴۱)
  70. فرهنگ بختیاری‌ها، بهمن رستمی ص. ۶۳
  71. «توهین به یکی از کهن‌ترین اقوام ایرانی در سریال سرزمین کهن». قانون آنلاین.۲۵ بهمن ۱۳۹۲. بایگانی‌شده ازاصلی در ۲ مارس ۲۰۱۴. دریافت‌شده در۲۸ اکتبر ۲۰۱۹.
  72. «دلیل اعتراض بختیاری‌ها به سریال «سرزمین کهن» چیست؟». رادیو فردا.۲۶ بهمن ۱۳۹۲.

۶۸.https://www.tabnak.ir/fa/news/302121/مدعی-تاریخ‌نگاری-از-تحریف-تاریخ-ملت-ایران-چه-سودی-می‌برد

منابع

  • بختیاری، سرداراسعد (۱۳۸۳).تاریخ بختیاری. تهران: اساطیر.شابک ۹۶۴-۵۹۶۰-۲۹-۰.
  • امان‌الهی بهاروند، سکندر (۱۳۹۳).قوم لر. تهران: نشر آگه.شابک ۹۶۴-۳۲۹-۱۳۵-۹.
  • جین راف گارثویت، تاریخ سیاسی اجتماعیبختیاری، ترجمه مهراب امیری، انتشارات انزان،تهران:۱۳۷۲
  • Garthwaite, Gene R. Khans and Shahs: A Documentary Analysis of the Bakhtiyari in Iran. New York and Cambridge, U.K. : Cambridge University Press, 1983.
  • خسروی، عبدالعلی.تاریخ و فرهنگ بختیاری
  • بنه وار من ایل من (تاریخبختیاری پس از ساسانیان)، علی بهرامی بهرام‌سری آسترکی، ۱۳۸۲٬۱۳۹۲
  • حاجت پور، موسی.جامعه‌شناسی عشایر بختیاری
  • امانی، منصور.تاریخ ایذه و قوم بختیاری
نشریه‌ها
دانشنامه‌ها
  • کریمی، اصغر.«بختیاری».مقاله. مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. بایگانی‌شده ازاصلی در ۲۵ نوامبر ۲۰۱۰. دریافت‌شده در۱۳ دی ۱۳۹۱.
  • امیراحمدی، بهرام.«بختیاری (۲)».مقاله. دانشنامه جهان اسلام. دریافت‌شده در۱۳ دی ۱۳۹۱.
  • J. -P. Digard, G. L. Windfuhr, A. Ittig (December 15, 1988). "BAḴTĪĀRĪ TRIBE".دانشنامه ایرانیکا(به انگلیسی). Vol. ۳. Bibliotheca Persica Press.{{cite encyclopedia}}: نگهداری یادکرد:نام‌های متعدد:فهرست نویسندگان (link)
  • Beck, Lois (۲۰۰۴).«Bakhtiari». Encyclopedia.com. دریافت‌شده در۱۹ اکتبر ۲۰۱۴.

پیوند به بیرون

درویکی‌انبار پرونده‌هایی دربارهٔمردم بختیاری موجود است.
گروه‌های قومی
گروه‌های دینی
گروه‌های قومی
گروه‌های قومی مرتبط
مردمان باستانی
منشأ
زبان‌ها
دین‌های ایرانی
دسته‌بندی بختیاری‌ها
هفت لنگ
دورکی
بختیاروند
بابادی باب
دینارانی
چهارلنگ
محمود صالح
ممی‌وند
کیان ارثی
زلکی
موگویی
برگرفته از «https://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=مردم_بختیاری&oldid=43078440»
رده‌ها:
رده‌های پنهان:

[8]ページ先頭

©2009-2025 Movatter.jp