ماهی نام دستهای از جاندارانخونسرد آبزی است. آنها به کمکبالههایشان در آب حرکت میکنند، هنگام دور زدن از بالههای سینهای و هنگام حرکت سریع از بالهٔ دُمی استفاده میکنند. پوست بدن ماهیها از پولک پوشیده شده و لغزنده است. ماهیها باآبششهای دو طرف سر خود در آب تنفس میکنند. ادامهٔ نسل ماهیها با تخم ریزی در آب صورت میگیرد که از هر تخم یک ماهی متولد میشود. بهطور کلی میتوان گفت ماهیها در دستهٔآبزیان جای دارند و تخمگذار هستند.
ماهیها اعضایگروه نافراگیری از موجودات زندهاند که همهٔآبزیانآبششدارجمجمهدار که دست و پای آنهاانگشت ندارد در این دسته جای میگیرد. دستههایی مانندمخاطیواران،مکندهماهیها،غضروفماهیان وماهیان استخوانی همگی از این جملهاند. بیشتر ماهیها خونسردند به عبارت دیگر اجازه میدهند تا دمای بدنشان با دمای فضای پیرامون تغییر کند اما برخی شناگران چابک و بزرگ مانندکوسه بزرگ سفید وماهی تن دمای درونی بدنشان را کمی بالاتر نگه میدارند.[۱][۲] ماهیها در آبهای جهان رها شدهاند تقریباً در هر محیط آبی میتوان ماهی پیدا کرد، از جریانهای تند آب که از بالای کوهها سرچشمه میگیرد (مانندماهی تندابه) تامنطقهٔ مغاکی و حتیناحیهٔ هدل در عمیقترین نقاط اقیانوس ماهی زندگی میکند (مانندمارماهیسانان پلیکانی وقلابچهماهی). ماهیها ۳۳٬۱۰۰ گونهٔ توصیف شده دارند که در میان مهرهداران گستردهترین گونهٔ جانوری است.[۳] محل زندگی ماهی آب یا بهطور دقیقتر و علمیتر آب طبیعی است. هر جایی که آب طبیعی مثلبرکه و رودخانه وجود داشته باشد، ماهی میتواند در آنجا زندگی کند به عبارت دیگر به عنوان یک اصل علمی میتوان گفت که هر جا آب طبیعی وجود داشته باشد ماهی هم در آنجا وجود دارد.
ماهی یکی از منابع با اهمیت برای انسانها است به ویژه منبعخوراکی. ماهیگیران عمده یا افرادی که تنها برای گذران زندگی ماهی میگیرند این جانور را از فضای وحش صید میکنند (نگاه کنید بهماهیگیری یاپرورش ماهی) یا از استخرها یا قفسهایی که در اقیانوس کار گذاشتهاند (نگاه کنید بهآبزیپروری) ماهی بهدست میآورند. همچنین برخی ماهی را برای فروش به عنوانحیوان خانگی صید میکنند و درآکواریومها به نمایش میگذارند. در گذشته در میان برخی فرهنگها، ماهی نقشایزدی داشت از این رو به عنوان نماد مذهبی یا هنری در برخی کتابها و فیلمها نماد ماهی دیده میشود.
نخستین جاندارانی که میتوان گفت در دستهٔ ماهیها جای گرفتندطنابدارانی نرمتن بودند که نخستین بار در دورهٔکامبرین پدید آمدند. آنها با اینکه یکستون فقرات کامل نداشتند اما ازپشتمازه برخوردار بودند. این پشتمازه به آنها اجازه میداد تا نسبت بهجانداران بیمهره چابکتر باشند. ماهیها در دوراندیرینهزیستی هم به تکامل خود ادامه دادند و گوناگونی آنها بیشتر شد. بسیاری از ماهیها در دوران دیرینهزیستی به یک پوستهٔ سخت که مانند یک زره بدن آنها را میپوشاند مجهز شدند (تختهپوستان) این زره از آنها در برابر شکارچیان نگهداری میکرد. نخستین ماهی باآرواره در دورانسیلورین پدیدار شد پس از آن بود که جانورانی مانندکوسه به طبیعت افزوده شد.
لیدزماهی (چپ) بزرگترین ماهی شناخته شده در جهان؛ سنگوارههای این ماهی بیانگر طول ۱۳٫۵ تا ۲۷٫۶ متر است[۴] که ۲۱ تا ۲۵ سال طول میکشیده تا آنها به این طول برسند.[۵]دانکلاستخوان یک ماهی غول پیکر با ۱۰ متر طول که در دوران پیش از تاریخ زندگی میکرد.
ریشهٔ نخستین ماهیها به ۵۳۰ میلیون سال پیش و دورهٔانفجار کامبرین بازمیگردد. جد نخستین ماهیها یا جانورانی که به ماهیها بسیار همانند بودند،پیکایا،هایکو ایکثیس ومایلوکونمینجیا بوده است.[۶] سنگوارههای پیکایا و هایکوسنگوارهٔ انتقالی میان مهرهداران وبیمهرگان است[۷][۸] و میتوان گفت آنها از نخستین طنابدارانند.[۹][۱۰] پیکایا یکپشتمازه اولیه داشت؛ اندامی که بعدها بهستون مهرهها تبدیل شد. برخلاف بسیاری از جانوران دورهٔ کامبرین، این سردهها عناصر پایهٔ ستون مهرهها مانند پشتمازه، مهرههای ابتدایی، سر و دم با هندسهٔ مشخص و روشنی داشتند.[۱۱] اما هیچکدامآرواره نداشتند و خوراک آنها بهصورت فیلتر شده ازبستر دریا بهدست میآمد.[۱۲] بیآروارگان در شاخهٔطنابداران و زیرشاخهٔمهرهدارانند.[۱۳]
نخستینمهرهداران آروارهدار در اواخراردویسین پدید آمدند و دردوونین فراوان شدند. به آن دوران، اغلب «دوران ماهیها» گفته میشود.[۱۴] خانوادهٔ ماهیها یکگروه فراگیر نیست. از این رو فرگشت ماهی به عنوان یک «رویداد تکی و غیروابسته» مورد بررسی قرار نگرفته است.[۱۵]
گروه نافراگیر ماهیها عبارت است از هرکلادی شامل همهٔ ماهیها و همچنینچهاراندامانی که ماهی نیستند. به صورت سنتی ماهیها به سهردهای که منقرض نشدهاند تقسیم میشدند و گونههای منقرض شده هم گاهی در میانهٔ این درخت قرار میگرفتند گاهی هم ردهای ویژهٔ خودشان به آنها تعلق میگرفت:[۱۶][۱۷]در زیر علامت † برای گونههای منقرض شده است.
ردهبندی که در بالا ارائه شد در کارهای عمومی و غیرحرفهای کاربرد دارد. اما ماهیها به گروههایی با جزئیات دقیق تر تقسیم شدهاند که در ادامه گروههای اصلی آنها آورده شدهاند:
ماهیها در شکل و اندازههای گوناگون وجود دارند. این یکاژدهای دریایی برگدار است از خانوادهای نزدیک بهاسب دریایی. بالههای برگمانند این جانور به او کمک میکند تا در کنارجلبک دریایی در آب شناور باشد و در میان برگهای آن از دید خارج شود.
بسیاری ازآبزیان که در کاربرد معلوم، به عنوان ماهی معروف شدهاند با توجه به توضیحات بالا دیگر ماهی دانسته نمیشوند از آن جمله میتوان اشاره کرد به:سپیداج،ستاره دریایی،خارچنگ،حلزون صدفدار وعروس دریایی. در گذشته حتی زیستشناسان هم تفاوتی میان انواع آبزیان نمیدیدند و مواردی مانندتمساح،اسب آبی،دوزیستان،نهنگها،خوک دریایی و بسیاری از بیمهرگان دریا را به عنوان ماهی دستهبندی میکردند.[۲۳] اما در دانش امروز همهٔ پستانداران از جملهآب بازسانانی همچون نهنگ و دلفین به عنوان ماهی دانسته نمیشوند.[۲۴]
معمولاً ماهیها خونسردند، و هندسهٔ بدن آنها به گونهای است که بتوانند به سرعت شنا کنند، آنها با کمک آبشش اکسیژن را از آب بیرون میکشند یا اینکه از ابزاری برای تنفس هوای بیرون (جو) بهره میبرند. ماهیها دو باله دارند همچنین معمولاً یک یا دو (به ندرت سه) بالهٔ پشت دارند، یک باله در ناحیهٔ مقعد و یک دمِ باله-مانند. پوست ماهیها معمولاً باپولک (فَلس) پوشانده شده است و تخمگذارند.[۲۵]
هر کدام از مشخصاتی که دربارهٔ ماهیها گفته شد، استثناهایی هم دارد، برای نمونهماهی تن،شمشیرماهی و برخی گونههایکوسه دیده شده که خونگرم اند یا مشخصاتی همانندجانوران خونگرم پیدا کردهاند، آنها میتوانند بدنشان را از درون گرم کنند به گونهای که از دمای آب پیرامون گرمتر شود.[۲۱] هندسهٔ بدن (گذر جریان آب از کنار بدن) و روش شنا کردن همهٔ ماهیها یکسان نیست برای نمونه ماهیهایی مانندتُن،آزاد وگیش ماهیان در یک ثانیه میتوانند ۱۰ تا ۲۰ برابر طول بدن خود را شنا کنند، در حالی کهپرتوماهیها ومارماهیان در یک ثانیه نمیتوانند بیش از نیمی از طول بدن خود را شنا کنند.[۲۶] بسیاری از ماهیانی که در آبهای شیرین زندگی میکنند با استفاده از ساختارهای گوناگون همانطور که از آب اکسیژن بهدست میآورند از هوای بیرون هم اکسیژن بهدست میآورند.شُشماهی مانند چهاراندامان یک جفت شُش دارد،گورامی اندامی مانند ماز (هزارتو) دارد که مانند شُش کار میکند و میتواند از هوا اکسیژن بگیرد (مازماهیان). برخی گربهماهیها هم اکسیژن را از راه شکم خود دریافت میکنند.[۲۷] هندسهٔ بدن و بالههای ماهیها هم بسیار متغیر است به ویژه این تفاوت در میان آبزیانی که شبیه ماهی نیستند بیشتر دیده میشود مانند:اسب دریایی،قلابچهماهی،بادکنکماهی ومارماهیسانان پلیکانی. سطح پوست ماهی میتواند صاف باشد (مانندمارماهی رنگین) یا با انواع گوناگون پولک پوشیده شده باشد. همچنین ماهیهایی وجود دارند که بیشتر روی زمین زندگی میکنند؛گل خورک خوراکش را روی گل پیدا میکند و روی زمین با دیگر ماهیها اندرکنش دارد تنها هنگامی که بخواهد پنهان شود به زیر آب میرود.[۲۸] برخیگربهماهیسانان در زیر زمین، سفرههای آب زیرزمینی و در خاک برگهای اشباع از آب زندگی میکنند.[۲۹][۳۰]
بزرگترین ماهیها،کوسهنهنگ است که طول آن به ۱۸ متر میرسد،[۳۱] در حالی کهنوزادماهی فربه ماده، حداکثر ۸ میلیمتر طول دارد.[۳۲]
میتوان گفت گوناگونیگونههای ماهی به صورت یکسان میان ماهیهای دریایی و ماهیهای زیستبومآب شیرین تقسیم میشود. ناحیهٔهند-آرام مرکز اصلی گوناگونیهای ماهیهای دریایی است در حالی که ماهیهای آبهای شیرین بیشتر درحوضهٔ آبریز رودخانههای بزرگجنگلهای بارانخیز استوایی گوناگونی دارند به ویژه در بستر رودهایآمازون،کنگو ومکونگ. بیش از ۵۶۰۰ گونهٔ ماهی در آبهای شیرین منطقهٔ گرمسیریقارهٔ آمریکا و منطقهٔ معتدل آمریکای جنوبی وجود دارد (قلمرو نوگرمسیری). این گونههای ماهی نزدیک به ۱۰٪ همهٔ گونههایمهرهداران را پوشش میدهند. ناحیههای سرشار از مواد خوراکی بستر آمازون مانندکانتائو به تنهایی بیشتر از کل اروپا گوناگونی در ماهیهای آبهای شیرین دارند.[۳۳]
آبششها از تارهایی تشکیل شده است که مانند شانه کنار هم جای گرفتهاند.تیغکهای آبشش باعث افزایش سطح تماس با آب و درنتیجه دریافت اکسیژنِ بیشتر میشود.[۳۴] ماهیان استخوانی سه جفت، غضروفماهیان پنج تا هفت جفت و بیآروارگان نخستین هفت جفت کمان آبشش دارند. اما بدون تردید اجداد مهره دار، کمانهای آبششی بیشتری داشتند. برای نمونه، طنابداران بیش از ۵۰ جفت کمان آبشش داشتند.[۳۵]
یکلیتر هوا، ۲۱۰ سانتیمتر مکعب اکسیژن دارد، در حالی که یک لیتر آب شیرین تنها ۸ سانتیمتر مکعب اکسیژن دارد.[۳۶]چگالی آب ۷۷۷ برابر بیشتر و لزجت آن ۱۰۰ برابر هوا است.[۳۶] همچنین نرخواپخش اکسیژن در هوا ۱۰ هزار برابر بیشتر از آب است؛[۳۶] با توجه به تمام این نکات داشتن شُشهایی مانند کیسه برای ادامهٔ زندگی در آب به اندازهٔ کافی بازدهی ندارد و ماهیها مجبور به داشتن آبششند.[۳۶]
در ماهیان استخوانی آبششها در یک اتاقک شاخه-شاخه قرار گرفتهاند که روی آن را یک استخوان پوشانده است. این استخوان به آنها کمک میکند تا فشار آب داخل آبشش را تنظیم کنند و آب بتواند در مجراها حرکت کند. به این ترتیب، ماهی مجبور نیست برای ورود آب به آبشش همواره در حال حرکت باشد. روی آبشش هم غشائی وجود دارد که مانع از فرار آب به بیرون میشود.[۳۵]
برخیدوزیستان ولاروها، آبشش خارجی دارند[۳۷] که با بزرگ شدن جانور کارکردش کمتر میشود تا اینکه در بیشتر دوزیستان با شُش و در ماهیها با آبشش جایگزین میشود.[۳۸] برخی دوزیستان آبشش خارجی را در بزرگسالی نگه میدارند اما بخش پیچیدهٔ داخلی، مانند آنچه در ماهیها وجود دارد، در آغاز فرگشتچهاراندامان به صورت برگشتناپذیر حذف میشود.[۳۸]
کوسه و پرتوماهی پنج جفت شیار ورودی آب به آبشش دارند که با غضروف از هم جدا شدهاند. برخی کوسههای نخستین شش تا هفت ورودی آب داشتند.[۳۵] برخلاف ماهیان استخوانی، بیشتر کوسهها برای ورود آب به آبشش به جریان آب وابسته اند، یا ناچارند به سرعت به جلو شنا کنند. در حرکتهای آهسته یا جابجایی در کف دریا بهویژه در میانچارگوشماهی وپرتوماهی، آنهاروزنکهای خود را گشاد میکنند و جانور به جای دهان با مکیدن آب از راه روزنک تنفس میکند.[۳۵]
موشماهی، روزنک و شیار پنجم ورود آب به آبشش را از دست داده است. باقی ماندهٔ شیارهایش هم با استخوانی پوشانده شده است. این استخوان در ادامهٔسپتوم کمانهای آبشش تشکیل شده است.[۳۵]
بیفکماهی ومکندهماهی شیار ورودی آبشش ندارند به جای آن، آبشش در کیسههای مارپیچ با یک ورودی دایرهای جای دارد که در برخی گونهها ورودی کیسهها با هم یکی شده است. هر کیسه دو آبشش دارد، مکندهماهی هفت کیسه و بیفکماهی بسته به گونه، بین شش تا چهارده کیسه دارد. در بیفکماهی کیسهها باحلق در ارتباط است. در مکندهماهیهای بالغ، یک لولهٔ تنفسی جدا زیر حلق ایجاد شده است که غذا را از تنفس جدا میکند.[۳۵]
برخی ماهیها میتوانند با ساز و کارهای متفاوت از هوا، اکسیژن بگیرند. پوستمارماهی مهاجر میتواند به صورت مستقیم اکسیژن هوا را جذب کند.مارماهی الکتریکی از راه حفرهٔ دهانی (بوکال) هوا را تنفس میکند. گربهماهیهای خانوادههایمکندهدهانان،زرهدار وگربهماهی خاردار کوتوله هوا را از راه دستگاه گوارش خود جذب میکنند.[۳۹]شُشماهیها به جز شُشماهی استرالیایی واژدرسانان یک جفت شُش همانندچهاراندامان در بدن خود دارند. آنها هوای تازه را از راه دهان خود به داخل میکشند و هوای مصرف شده را از راه آبشش خود بیرون میکنند.ماهی سرسوسماری وکمان باله درون بدنشان کیسههای هوای دارای رگهای خونی است که به کمک آن اکسیژن هوا را جذب میکنند.کپورماهیسانان،درندهماهیان و بسیاری ازگربهماهیسانان هوای عبوری را از راه شکم خود تنفس میکنند.گلخورکها درست مانند قورباغهها، هوای عبوری را از راه پوست خود جذب میکنند. بسیاری از ماهیها ابزارهای جذب اکسیژن از هوا را دارند،مازماهیانی مانندگورامی وماهی بتا میتوانند با اندامی به نام هزارتو، اکسیژن را از هوا جذب کنند آنها میتوانند در شرایطی که بیشتر ماهیها از بیاکسیژنی میمیرند مانند جریانهای با سرعت کم، شالیزارها وجویها زنده بمانند.[۴۰] اندام تنفسی هزارتوی آنها از روز تولد کاربردی نیست بلکه با گذر زمان و رشد ماهی، این اندام تنفسی هم رشد میکند و کاربرد پیدا میکند.[۴۱] از این رو ماهیهایی که بومی مناطق کماکسیژن اند نسبت به دیگرانی که در مناطق با جریانهای سریع اند، اندام هزارتوی بزرگتر و پیشرفتهتری دارند.[۴۱]
آبششهایماهی تن درون سر ماهی؛ در این نگاره سر ماهی رو به زمین قرار گرفته به عبارت دیگر اگر در طرف دیگر قرار بگیریم رو به دهان ماهی نگاه میکنیم.
ماهیهایی که از هوا تنفس میکنند به دو دسته تقسیم میشوند، ماهیهای مجبور به تنفس هوا (obligate air breathers) و ماهیهای مختار به تنفس هوا (facultative air breathers). از جمله ماهیهای مجبور به تنفس هوا میتوان بهشُشماهیهای آفریقایی اشاره کرد کهمجبورند هوا تنفس کنند وگرنه میمیرند. از جمله ماهیهای مختار به تنفس در هوا، گربهماهیلجنخوار است که تنها زمانی هوا تنفس میکند که لازم باشد در غیر این صورت از آبششهایش استفاده میکند. بیشتر ماهیهایی که از هوا اکسیژن میگیرند به دلخواه این کار را میکنند آنها ترجیح میدهند انرژی خود را صرف سطح آب آمدن نکنند و خود را در معرض خطر شکارچیان قرار ندهند.[۳۹]
دستگاه گردش خون ماهیها به صورت یک حلقهٔ بسته است. به این معنی کهقلب خون را در یک حلقه در سراسر بدن به گردش درمیآورد. در بیشتر ماهیها قلب چهار بخش دارد شامل دو محفظه، یک بخش ورود و یک بخش خروج.[۴۲] بخش نخست که سینوس ونوسوس نام دارد کیسهای با دیوارهٔ نازک است که خون را پیش از آنکه به بخش دوم،دهلیز برسد ازسیاهرگ میگیرد. دهلیز خود یک محفظهٔ ماهیچهای بزرگ است که مانند یک راه یکطرفه خون را به بخش سوم،بطن میبرد. بطن دیوارههای ماهیچهای ضخیم دارد و خون را نخست به بخش چهار (یک لولهٔ ماهیچهای بزرگ) و سپس به بیرون قلب پمپ میکند. بخش چهار کهپیاز شریانی نام دارد بهآئورت متصل است و از این راه خون به آبششها میرسد.[۴۳]
گوارش غذا در ماهی، عملاً ازدهان شروع میشود. آنها به کمکدندانهای خود طعمه یا غذای گیاهی را میگیرند و به سمتمری هدایت میکنند. بیشتر ماهیان شکارچی، طعمه خود را درسته قورت میدهند. بعضی از ماهیها، مانندکوسهها، از دندان خود برای کَندن یک قطعه از شکار استفاده میکنند. غذا پس از رسیدن به گلو، از راه مری، که یک لوله ساده با دیوار ماهیچهایست، واردمعده میشود. معدهٔ ماهیهای مختلف، متفاوت است اما در بیشتر ماهیان، معده یک کیسه یا لوله مستقیم یا خمیده است که دیوارهٔ ماهیچهای و پوشش غدهای دارد. غذا در معده هضم میشود و در زمان خروج، کاملاً به صورتمایع در میآید. بین معده و روده، مجراهایی ازکبد وپانکراس وارد لوله گوارش میشوند. طول روده بسته به نوع ماهی و غذایی که میخورد، متفاوت است. رودهٔ ماهیان گوشتخوار، کوتاهتر و روده گیاهخواران طولانیتر است. مواد غذایی از طریق روده جذب خون ماهی و مواد اضافی و جذب نشده، از راه مقعد، از بدن ماهی خارج میشود.[۴۴]
دستگاه اصلی دفعکننده در ماهیها، مانند سایرمهرهداران،کلیه است. همچنین مقداری از دفع توسط دستگاه گوارش،پوست و آبششها صورت میگیرد. در مقایسه با مهرهداران خشکی، ماهیان در حفظ غلظت ثابت آب و مواد محلول مانند نمکها در بدن خود در دشواریهایی دارند. بهخصوص، ماهیهای آب شور در محیطی زندگی میکنند که غلظتنمک در آن، بیش از حدی است که آنها بتوانند در درون بدن خود تحمل کنند. این وضعیت در ماهیهای آب شیرین، برعکس است و آب محیط غلظت کمتری از بدن ماهی دارد؛ بنابراین سازوکارهای دفع و بهخصوص کلیه، نقش مهمی در حفظ تعادل مواد شیمیایی بدن ماهی بر عهده دارد. مخاط پوست تا حدی مانع پدیدهٔ اسمز –پدیدهای که تمایل دارد غلطت نمک در بدن ماهی را با غلظت آب محیط برابر کند– میشود. کلیه نیز نمکها و آب اضافی را دفع میکند تا غلظت مناسب در بدن ماهی حاصل شود.[۴۵]
نمای مغز ماهیقزلآلای رنگینکمان از سمت کمر آن. از بالا به پایین به ترتیب، پیاز بویایی، مخ، بخش تشخیص نور و بینایی، اندام بخش شنا، تعادل و حس الکتریکی
در مقایسه با دیگر مهرهداران، ماهیها معمولاً نسبت به اندامشان، مغز کوچکی دارند؛ عموماً وزن مغز یک ماهی یک-پانزدهم وزن مغز یک پرنده یا پستاندار همردیفش (از نظر بزرگی) است.[۴۶] با این حال ماهیهایی وجود دارند که مغز نسبتاً بزرگی دارند، از آن میان میتوان بهپیلماهیان وکوسه اشاره کرد. سنگینی مغز این ماهیها همانند پرندگان وکیسهداران است.[۴۷]
مغز یک ماهی به چندین ناحیه تقسیم میشود. در پیش،پیاز بویایی قرار دارد. یک ساختار زوج که سیگنالهای فرستاده شده ازسوراخهای بینی را به کمک دوعصب بویایی، دریافت و پردازش میکند.[۴۶] برای ماهیهایی که با کمک حس بویایی شکار میکنند مانند کوسهها، گربه ماهیها وبیفکماهیها، پیاز بویایی بسیار بزرگ است. در پشت پیاز بویایی، دو عضو با ساختاری همانندمخِآبپردهداران پیشرفته وجود دارد. در ماهیها، مخ بیشتر درگیر حسبویایی است.[۴۶]
ارتباط میان مغز پیشین ومیانمغز با کمکمغز میانجی برقرار میشود. در نگارهٔ نشان داده شده این بخش در زیر اندام بینایی قرار دارد و در تصویر دیده نمیشود. مغز میانجی کارهای مرتبط باهورمونها وهمایستایی را انجام میدهد.[۴۶]غده صنوبری درست در بالای مغز میانجی جای گرفته است. این بخش مسئول تشخیص نور است،ساعت زیستی بدن جانور را تنظیم میکند و دگرگونیهای رنگ بدن را کنترل میکند.[۴۶]
درون میانمغز دو عضو تشخیص نور قرار دارند، در ماهیهایی که با کمک بینایی خود به شکار میروند مانندقزلآلای رنگینکمان وسیکلید این اندامها بزرگتر است.[۴۶]
مغز پشتی یامغز پیشاپسین ویژهٔ شنا کردن و حفظ تعادل است.[۴۶] این بخش مغز دیگر اندامهای زوج ندارد بلکه تکی است و از همهٔ بخشها بزرگتر است.[۴۶] این بخش از مغز در بیفکماهیها ومکندهماهیها نسبتاً کوچک است در حالی که درپیلماهیان این بخش بزرگتر است و ظاهراً مسئولحس الکتریکی ماهی نیز میباشد.[۴۶]ساقه مغز، بخش پسین مغز است که بار کنترل ماهیچهها و اندامهای بدن را بر دوش دارد در ماهیهای استخوانی، ساقهٔ مغز،تنفس فیزیولوژیک وتنظیم فشار اسمزی را هم انجام میدهد.[۴۶]
ماهیها با کمک نشانههای اختصاصی که در محیط وجود دارد و نقشهای که در ذهنشان از محیط دارند با در نظر گرفتن نمادها و ویژگیهای خاص هر منطقه جهتیابی میکنند. رفتار ماهیها درهزارتوها نشان داده است که آنها از حافظهٔ فضایی و توان تشخیص تفاوتها با کمک حافظهٔ دیداری برخوردارند.[۴۸]
در آزمایشهای انجام شده از سوی ویلیام تاولگا، نشانههایی مبنی بر این که ماهیها نسبت بهدرد و ترس پاسخ میدهند، پیدا شده است. برای نمونهوزغماهیان هنگامی که شوک الکتریکی بر آنها وارد میشد، ناله و خرخر میکردند همچنین هنگامی که با یک الکترود روبرو میشدند باز همین واکنش را از خود نشان میدادند.[۴۹]
در سال ۲۰۰۳ دانشمندان اسکاتلندیدانشگاه ادینبرو و مؤسسهٔ رازلین به این نتیجه رسیدند که قزلآلای رنگینکمان رفتاری مرتبط با درد همانند دیگر جانوران از خود نشان میدهد. برای این آزمایشزهر زنبور واستیک اسید درون لبهای ماهی تزریق شد و دیده شد که ماهی در پاسخ بدنش را به این سو و آن سو میبرد و لبهایش را به همدیگر و به زمین میمالد؛ این رفتار همانند رفتاری است که پستانداران در برابر این درد انجام میدادند تا از آن رهایی یابند.[۵۰][۵۱] الگویی که نورونها پیام میفرستادند همانند الگوی نورونهای انسانی بود.[۵۱]
جیمز. دی. رُز ازدانشگاه وایومینگ ادعا کرد نتیجهٔ این پژوهشها ایراد دارد چون در آن اثبات نشده که ماهی هشیاری و آگاهی نسبت به درد دارد به ویژه گونهای از هشیاری که در ما دیده میشود.[۵۲] رُز بحث میکند که از آنجایی که مغز ماهیها با انسان بسیار متفاوت است، احتمالاً رفتار ماهی، آگاهانه و ارادی نبوده، از این رو رفتاری که ماهی در برابر درد انجام داده که همانند واکنش انسانی بوده، میتوانسته دلیل دیگری داشته باشد. یک سال پیش از این آزمایش رُز نتایج پژوهشی را منتشر کرده بود مبنی بر این که ماهیها نمیتوانند درد را حس کنند چون در مغز آنهانوقشر وجود ندارد.[۵۳] اما رفتارشناس جانوران،تمپل گراندین بحث میکند که ماهیها میتوانند هشیاری نسبت به درد داشته باشند هرچند که از نوقشر برخوردار نیستند چون گونههای مختلف یک رفتار یا فرایند یکسان را با بهرهگیری از بخشهای متفاوت مغز انجام میدهند.[۵۱]
امروزه حامیان حقوق جانوران توجه جامعهٔ جهانی را بهرنج و زجر احتمالی ماهیها در اثر ماهیگیری جلب کردهاند از این رو در برخی کشورها مانند آلمان برخی روشهای ماهیگیری ممنوع شده است؛ در بریتانیا هم افرادی که با ماهیها بدرفتاری کنند را مجرم میداند و حکم محکومیت بر آنها میدهد.[۵۴]
برای بیشتر ماهیها،بینایی اهمیت خیلی زیادی دارد. ساختار چشم ماهی، کموبیش شبیه سایر مهرهداران است.چشم بیشتر ماهیانی که در آبهای عمیق و تاریک زندگی میکنند بزرگتر از چشم آنهاست که در آبهای کمعمق و روشنند. بیشتر آنهاعدسیکروی دارند و برای تنظیم کردن دیدِ خود روی اشیاء دور یا نزدیک، آن را در کرهٴچشم به حرکت درمیآورند. علیرغم غیرشفاف بودن آب وشکست نور در آن، اغلب ماهیها بهخوبی میبینند. آزمایشهای تجربی نشان میدهد که همه، یا بیشتر ماهیهایی که در آبهای کمعمق زندگی میکنند،دید رنگی دارند.[۴۵]شبکیهٔ چشم ماهی دارای هر دو نوع یاختههایاستوانهای ومخروطی است (یاختهٔ مخروطی برای بینایی در نور کافی و تشخیص رنگها و سلولهای استوانهای برای بینایی در نور کم وطول موج کوتاهتر). برخی ماهیها پرتوهایفرابنفش را نیز میبینند و برخی دیگر میتوانندنور قطبی شده را هم ببینند. در میانبیآروارگان،مکندهماهی چشمان پیشرفتهتری دارد درحالی کهبیفکماهیها بینایی بسیار ابتدایی دارند.[۵۵] بینایی ماهیها با توجه به محل زندگی آنها سازگاری پیدا کرده برای نمونه ماهیهایی که در بخشهای عمیق اقیانوس زندگی میکنند بینایی آنها با تاریکی سازگاری خوبی پیدا کرده است.[۵۶]
شنوایی یک حس مهم در بیشتر گونههای ماهی است اما توان شنیدن و ردیابی منبع صدا در زیر آب که سرعت حرکت صوت بیشتر از هوا است، کاهش مییابد. شنوایی در زیر آب با کمکهدایت استخوانی صورت میگیرد و ردیابی و جایابی منبع صدا به نظر از روی تفاوتهای موجود در دامنه که به کمک هدایت استخوانی درک میشود، انجام میگیرد.[۵۷] جانوران آبزی مانند ماهیها از ابزاری تواناتر در شنوایی برخوردارند که برای شرایط زیر آب بهینه است.[۵۸]
دستگاه حسی خط جانبی در کوسه
ماهیها صدا را با کمک خط جانبی و گوشهایشان درک میکنند. برخی ماهیها مانند برخی گونههایکپور وشاهماهی صدا را از راه کیسههای شنای خود میشنوند، این کیسهها به عنوان ابزاری در شنوایی به آنها کمک میکند.[۵۹]
بعضی از ماهیها مانند گربهماهی و کپور، دارای یک سیستم تقویت شنوایی ه نام اندام وِبِری (برگرفته از نامارنست هاینریش وبر) هستند که متشکل از استخوانهای کوچکی است که بهگوش درونی وصلاند و لرزشهای کیسه شنا را به گوش منتقل میکنند.[۶۰]
با اینکه آزمایش میزان شنوایی کوسهها دشوار است، اما احتمالاً شنوایی آنها بسیار خوب است و میتوانند شکار را از چند کیلومتری شناسایی کنند.[۶۱] سوراخهای کوچکی که در هر سوی سر آنها وجود دارد (منظورروزنک نیست) مستقیماً از یک کانال نازک بهگوش درونی راه دارد. خط جانبی هم روشی همانند دارد و از راه یک سری سوراخها به نام روزنههای جانبی به فضای بیرون راه دارد. این مطلب نشان میدهد که سرچشمه و بنیاد این دو اندام تشخیص صدا و لرزش که با هم همکاری میکنند یکسان است.[۶۲] خط جانبی در ماهی و دوزیستان آبزی یک دستگاه شناسایی جریان در آب است همچنین نسبت به لرزشهای با بسامد پایین نیز حساس است. دریافتکنندههای مکانیکی یا مکانو رسپتور، سلولهای موییِ تأمینکنندهٔ تعادل و حس شنواییاند این سلولها اطلاعات مکانیکی محیط پیرامون مانند کشش، فشار و جابجایی را در اختیار جانور میگذارند و در درجهٔ نخست در ردیابی، شکار، و حرکت دستهجمعی ماهیها کاربرد دارند. دریافتکنندههای حس الکتریکی، سلولهای مویی اصلاح شده از دستگاه خط جانبیاند.[۶۳]
دستگاهبویایی شامل اندامها وپیاز بویایی از اندامهای اصلی اند که از فضای پیرامون برای ماهی اطلاعات بهدست میآوردند و تأثیر مستقیم در زندگی اجتماعی، یافتن خوراک، جفتگیری و زنده ماندن ماهی از دست شکارچیان دارد.[۶۴] ارتباط مستقیم اندامهای بویایی با فضای بیرون بهویژه آلودگیها یا فلزهای سنگین و … باعث میشود تا این اندامها به راحتی آسیب ببینند اما بدن ماهی چنان طراحی شده که پس از آسیب خیلی زود میتواند آن را بازسازی کند برای نمونهگورخرماهی میتواند حتی نورونهای آسیب دیده را هم از نو بسازد.[۶۴] در بیشتر ماهیها اندامهای بویایی بسیار پیشرفته است و این اندامها در بخش بالایی سر قرار دارد اما در ماهیهای باستانی تر مانند ششماهی اندام بویایی در بخش پایینی سر قرار دارد. هر سوراخ بینی در ماهی دو بخش دارد مسیری که آب از آن وارد میشود با مسیری که آب از آن خارج میشود به این ترتیب که بخش ورودی و خروجی هر سوراخ بینی با یک لایهٔ نازک پوستی از هم جدا شده است.[۶۵] در بیشتر ماهیها مجرای بویایی و شنوایی به هم راه ندارد به جز بیفکماهی، موشماهی و برخیپیوستهاستخوانان.[۶۵]
بویایی در کوسهها بسیار پیشرفته است. دستگاه بویایی این جانور در یک مجرای کوتاه میان پشت و جلوی سوراخهای بینی قرار دارد و برخلاف ماهی استخوانی با هم یکی نشده است. برخی گونههای کوسه میتوانند بوی خون درآب دریا را با نسبتی به کوچکییک در میلیون هم تشخیص دهند.[۶۶]
همچنین کوسهها میتوانند جهت بویی که حس میکنند را هم تشخیص دهند آنها این کار را بر اساس زمانبندی هر بار که هر یک از سوراخهای بینی، بو را حس کردهاند، انجام میدهند.[۶۷] میتوان گفت بویایی ماهیها نسبت به جانوران خاکی مانند پستانداران چیزی کم ندارد.[۶۵]
ماهیها برای جفتگیری از خود بوی خاصی ترشح میکنند برای نمونه ماهی قرمز این بو را از راه ادرار خود منتشر میکند، ماهیها با این کار هم در مییابند که کدام ماهیها برای جفتگیری آماده اند و هم اینکه آمادگی غدههای خود را میسنجند. بوهای جنسی را بیشتر ماهیهای نر تولید میکنند. حتی ماهیهای بسیار کوچک که بویایی ضعیف تری نسبت به ماهیهای بزرگ دارند اما از بویایی جنسی برخوردارند.[۶۵]
ماهیها با کمک بویایی میتوانند جمعیت ماهیها و گونهها را هم تشخیص دهند و حتی ماهیهایی که با آنها نسبت دارند را شناسایی کنند.[۶۵] ماهیهایی مانند سالمون با کمک حس بویایی برای تخمریزی و تکمیل چرخهٔ زندگی به همان جایی بازمیگردند که نخستین بار در آن به دنیا آمدند.[۶۸][۶۹]
دریافتکنندههای میدان الکترومغناطیسی یا آمپول لورنزینی و کانالهای تشخیص حرکت در سر کوسهمکانیابی الکتریکی فعال، اجسام رسانا باعث تمرکز در میدان مغناطیسی و اجسام مقاوم به جریان باعث پخش شدن میدان میشود.
دریافتکنندههای الکتریکی به ماهی این امکان را میدهد تامیدان الکتریکی و جریانهای پیرامونش را احساس کند. برخی ماهیها مانند گربهماهی، کوسه و مارماهی اندامی دارند که به کمک آن میتوانند پتانسیل الکتریکی ضعیف در حد میلی ولت را هم درک کنند.[۷۰] ماهیهای دیگر مانندکاردماهیسانان آمریکای جنوبی جریانهای الکتریکی ضعیفی تولید میکنند که از آن در راهیابی و ارتباط با دیگران بهره میبرند. اندامهای دریافتکنندهٔ الکتریکی در کوسهها،آمپولهای لورنزینی نام دارد شمار آنها بیش از صدها هزار است. کوسه از این اندامها در شناساییمیدان الکترومغناطیسی که همهٔ موجودات زنده تولید میکنند استفاده میکند.[۷۱] کوسهها به ویژهکوسهٔ سرچکشی با کمک این اندامها، شکار خود را پیدا میکند. دستگاه تشخیص الکتریکی کوسه در میان تمام موجودات زنده، بهترین است. کوسه میتواند شکاری که زیر ماسه پنهان شده است را با کمکمیدان الکتریکی که تولید میکند شناسایی کند. حرکتجریانهای اقیانوسی درمیدان مغناطیسی زمین، میدانهای الکتریکی تولید میکند که احتمالاً کوسهها با کمک این میدانها راه خود را پیدا میکنند.[۷۲]
برخی ماهیها مانندگربهماهی برقی با کمک دستگاهِ درک میدانهای الکتریکی مجاور، میتوانند در میان آبهای گلی راه خود را پیدا کنند. این ماهیها با بهرهگیری از دگرگونیهای طیفی و مدولاسیون دامنه، فاکتورهایی مانند شکل، بزرگی، فاصله، سرعت و رسانایی جسم را تشخیص میدهند. همچنین تشخیص، جنس، سن وسلسله مراتب در میان گونهها با کمک همین میدان الکتریکی قابل تعیین است. برای ماهیهایی که در آبهای شور اند، تغییرات میدان الکتریکی در حدود 5nV/cm هم قابل تشخیص است.[۷۳]
ماهیپوزهپارویی، پلانکتونها را با کمک دریافتکنندههای الکتریکیِ کنشپذیر (passive) که بر روی پوزهٔ برجستهاش وجود دارد شکار میکند. گروههای بزرگ پلانکتون، سیگنالی در حدود ۰٫۵ تا ۲۰ هرتز تولید میکنند که برای این ماهی قابل تشخیص است.[۷۴]
دریافتکنندههای مغناطیسی این توان را میدهند تا جانور با کمکمیدان مغناطیسی زمین جهتها را پیدا کند. در ۱۹۸۸ دانشمندان دریافتند که در جمجمهٔماهی آزاد قرمز، آهن مغناطیسی شده (single domain magnetite) وجود دارد که در آن در دریافت مغناطیسی کمک میکند.[۷۵]
ماهی آزاد معمولاً هزاران کیلومتر از محل تولد خود دور میشود و دوباره به آن بازمیگردد.[۷۶]
ماهی آزاد، اوایل زندگی خود را در رودخانهها سر میکنند سپس به سوی دریا شنا میکنند و دوران بزرگسالی خود را آنجا سپری میکنند پس از آن دوباره به رودخانه بازمیگردند تا در آنجا تخمریزی کنند. آنها معمولاً به همان رودخانهای بازمیگردند که در آن زاده شدهاند، حتی گاهی دقیقاً همان جایی که تخم شان نخستین بار گذاشته شده است را پیدا میکنند.[۷۷] گمان بر این است که هنگامی که آنها در اقیانوساند با کمک دریافتکنندههای مغناطیسی خود جای کلی رودخانهای که در آن زاده شدهاند را پیدا کنند و هنگامی که به رود نزدیک شدند از حس بویایی خود برای پیدا کردن خانهٔ اولیهشان استفاده میکنند. به عبارت دیگر با استفاده از میدان مغناطیسی زمین و دریافتکنندههای شیمیایی (بویایی) راه را پیدا میکنند.[۷۸]
بیشتر ماهیها با حرکت جانبی بدن و استفاده از دُم خود نیرویرانش برای حرکت رو به جلو را ایجاد میکنند و برای سرعتهای کم و ایجاد پایداری بیشتر از بالههای دیگر خود مانند بالهٔ مقعد، پشت و غیره استفاده میکنند.[۷۹] در مقابل، گونههایی از ماهی با کمک جفت بال جلویی و میانی خود شنا میکنند. گروه دوم معمولاً آهستهتر شنا میکنند، اما در صورت نیاز، بهویژه هنگامی که در میانآبسنگ مرجانی باشند، میتوانند سرعت شنای خود را افزایش دهند. با این حال نسبت به ماهیهایی که از دم و بدن خود برای شنا استفاده میکنند آهستهترند.[۸۰][۸۱]
شنا با کمک دم و حرکت بدن، بازدهی بالایی دارد و سرعت بیشتری ایجاد میکند. پس برای شنای پیوسته و طولانی مناسب است[۸۲] و بیشتر در ماهیهایی دیده میشود که مجبورند مهاجرتهای طولانی داشته باشند. در مقابل، شنا با کمک بالههای کناری بدن به ماهی کمک میکند تا در پیچها و تغییر مسیر بهتر و سریع باشد. در نتیجه در ماهیهای کوچک که نیاز به فرار از موقعیتهای خطرناک دارند دیده میشود.[۸۳] برخی ماهیها مانندگورخرماهی در جریان رشد و بسته به شرایط آب، روش شنا کردن خود را تغییر میدهند.[۸۴]
بافت استخوان و ماهیچه در ماهی چگالتر از آب است. از این رو ماهیهای استخوانی برای تعیین عمق شنا وشناوری از کیسههای هوا کمک میگیرند. برخی ماهیها در این کیسههالیپید ذخیره میکنند. ماهیهایی که کیسههای هوا ندارند برای شناوری ازنیروی برآر کمک میگیرند. آنها برای تولید نیروی برآر از بالههای شکمی خود استفاده میکنند تا در عمق خاصی بمانند. مشکل این روش این است که این ماهی برای شناوری در عمق دلخواهشان همواره باید در جابجایی باشند و اینکه نمیتوانند به عقب شنا کنند یا در آب ثابت بمانند.[۸۵][۸۶]
با اینکه بیشتر ماهیها خونسردند اما استثناهایی وجود دارد. تنهاماهیهای استخوانی (زیرردهٔپیوستهاستخوانان) که خونگرم اند در زیرراستهٔتنماهیواران قرار دارند کهنولماهی، ماهی تُن وماهی تن پروانهای را شامل میشود که ریشهٔتبار آن بهماهی خالخالی بازمیگردد.[۸۷]ماهماهی نیز این گونه است، این ماهی که از جملهٔدهانگردماهیسانان است در سال ۲۰۱۵ به خوبی مورد بررسی قرار گرفت و روشن شد که این ماهی با کمک ماهیچههای شنایش تولید حرارت میکند تا بدنش را هنگامی که جریان آب خلاف جهت از خود بیرون میدهد (هنگام تنفس) گرم میکند تا حداقل گرما را ازدست داده باشد.[۸۸] این ماهی برای شکار طعمههایی مانندماهی مرکب میتواند خیلی فعال عمل کند و مسافتهای طولانی را شنا کند چون این توان را دارد که تمام بدنش حتی قلبش را گرم نگه دارد.[۸۹] این ویژگی بیشتر در پستانداران و پرندگان دیده میشود. توانایی تنظیم دمای بدن درغضروفماهیان، کوسههای خانوادهٔسفیدکوسگان (پوربیگل، ماهی خالخالی، سالمون، وکوسهٔ سفید) وکوسه دمدراز دیده میشود اما میزان این توانایی متفاوت است کمترین آن در نولماهی است که تنها میتواند چشمها و مغزش را گرم کند و بیشترین آن در ماهی تن باله آبی و کوسهٔ پوربیگل است که میتواند تا ۲۰ درجه بالاتر از دمای آب پیرامون، بدنش را گرم کند.[۸۷]
توانایی بالا بردن دمای بدن در ماهیهایی دیده میشود که همگی بزرگ اند،ماهی لجهزیاند و مصرف انرژی بالایی دارند تا بتوانند مسافتهای طولانی را سفر (مهاجرت) کنند. از این رو میتوان گفت که توان بالابردن دمای بدن با داشتن استانداردهای بالاتر درمیزان سوختوساز پایه بدن ارتباط مستقیم دارد که باعث میشود این ماهیها ظرفیت بالاتری در انجام فعالیتهای فیزیکی مختلف به صورت همزمان داشته باشند و سرعت سوخت و ساز بدن شان بالاتر باشد.[۹۰]
بیش از ۹۷ درصد ماهیها،تخمگذارند؛ از جملهماهی آزاد،ماهی قرمز،سیکلید،ماهی تن ومارماهی سانان.[۹۱] تخمماهی لجهزی معمولاً در آب معلق میماند. بسیاری از ماهیان آب شیرین و ماهیهایی که در سواحل دریا زندگی میکنند، در کف دریا یا لابلای گیاهان دریایی تخم میگذارند و برخی هم تخمهای چسبنده دارند. مرگومیر تخمها و بچهماهیها معمولاً خیلی زیاد است و از صدها، هزاران یا حتی در مواردی میلیونها تخم، تنها تعداد کمی به سن بلوغ میرسند.[۹۲] اندازه تخم ماهیها بسته به گونه، اندازه ماهی و شرایط محیطی متفاوت است. قطر تخممکندگان وماهی سفید برابر ۲ میلیمتر، قزلآلا از ۳ تا ۴ میلیمتر و ماهی آزاد ۸ میلیمتر است.[۹۳]
اندامهای جنسی ماهی شاملبیضهها وتخمدانها است. در بیشتر گونههای ماهی، غدههای جنسی به صورت جفت اند و بزرگی آنها با هم برابر است اما گاهی بخشی از این غدهها یا همهٔ آنها در هم ادغام شدهاند.[۹۴] ماهینر با استفاده از بیضه،اسپرم را بهصورت یک مایع سفیدرنگ تولید میکند که به آنمنی ماهی گفته میشود.تخمک در بدن ماهی ماده، در تخمدان ساخته و از طریقمجرای ادرار به بیرون از بدن ماهی سرازیر میشود. در برخی موارد، تخمکها ابتدا در داخل بدن ماهی مادهبارور میشوند. در برخی از گونهها، تخم تا زمان تولد بچهماهیها در بدن ماهی باقی میماند. به این روش تولید مثل، اصطلاحاًزندهزایی گفته میشود. بعضی از خانوادههای متعلق بهچارگوشماهیها،پرتوماهیها وکوسهماهیها زندهزا هستند.[۹۲] همچنین برخی گونههای ماهی زینتی، مانند اعضای خانوادهٔرنگینماهیان (گوپی،مولی بالهبادبانی و…) نیززندهزایی میکنند.[۹۵] همچنین گونههای معدودی از ماهیان، در مقطعی از طول زندگی خود،نرماده میشوند؛ یعنی هم قابلیت تولید اسپرم و هم تخمک را پیدا میکنند. با این حال، خودباروری در ماهیان خیلی نادر است.[۹۶]
به ماهیهایی که از تخم خارج میشوند، لارو گفته میشود. به بدن لاروها یککیسه ناف متصل است که از آن تغذیه میکنند. پس از جذب کامل کیسه ناف، ماهی باید خودش تغذیه کند.[۹۷] فرایند دگرگونی لارو به ماهی جوان که طی مدت کوتاهی رخ میدهد و با چشم قابل ملاحظه است،دگردیسی نام دارد.[۹۸]
در بسیاری از گونهها، ماهی نر یا ماهی ماده یا هردو، از تخم و بچهماهیها مراقبت میکنند.سیچلایدها با کندن گودال در بستر ماسه، لانهای فراهم میکنند،ماهی آبنوس لانه خود را با گیاهان دریایی و رشتههای چسبنده میسازد،ماهی گورامی برای تخمها حبابهایی در سطح آب ایجاد میکند و بعضی از گونههای سیچلاید وگربهماهی، از تخمها و بچهها در دهان خود نگهداری میکنند. بعضی از ماهیها برایتولید مثل مسیر بسیار درازی را از دریا به سرچشمه رودخانه (مانند ماهی آزاد) یا برعکس (مانندمارماهی مهاجر) میپیمایند.[۹۶]
مانند دیگر جانوران، ماهیها نیز ممکن است از بیماری رنج برند. عمومیترین دفاع ماهی در برابر بیماریها، پوست و پولک آن و یک لایه مایع مخاطی است که توسطروپوست ترشح میشود و مانع رشدمیکروبها در بدن میشود. اگر عاملهایبیماریزا در این سدهای دفاعی نفوذ کنند، بدن ماهی باالتهاب به آنها پاسخ میدهد، در اثر التهاب جریان خون در ناحیهٔ عفونی بیشتر میشود و آن بخشگلبول سفید بیشتری برای نابودی عفونت دریافت میکند.[۹۹] در چند سال گذشتهواکسنهایی برای ماهیهای پرورشگاهی و تزئینی (آکواریومی) تهیه شده است. برای نمونه برای پیشگیری ازکورَک درماهی آزاد پرورشی یاتبخال درکپور گلگون واکسنهایی تولید شده است.[۱۰۰][۱۰۱]
برخی گونههای ماهی وظیفهٔ نظافت مواد زائد خارجی را بر عهده میگیرند، بهترین نمونه، زمردماهی خط آبی از خانوادهٔزمردماهیان است که میتوان آن را درآبسنگ مرجانیاقیانوسهای هند وآرام پیدا کرد. این ماهیهای کوچک به پاکسازی محل میپردازند از این رو ماهیهای دیگر به گونهای برخورد میکنند تا توجه این ماهیهای نظافت چی را به خود جلب کنند.[۱۰۲] پاکسازی در میان دیگر گروههای ماهی هم دیده شده که جالبترین مورد آن مربوط است به دو گروهسیکلید از یکسَردهٔ مشترک، Etroplus maculatus یا پاککننده و Etroplus suratensis یا گروه ماهیهای با اندام بزرگتر که خدمات میگیرد.[۱۰۳]
دستگاه ایمنی ماهیها، به اندازهپستانداران پیشرفته نیست. این دستگاه، از دو بخش تشکیل شده است: محافظت از تهاجم بیرونی و کنترل عوامل بیماریزای درونی. محافظت جسمی به صورتفلس و لایههایدرم واپیدرم ایجاد میشود که دفاع در برابر آسیبهای جسمی و ارگانیسمهای بیماریزای محیط را بر عهده دارد.پوشش مخاطی حاویباکتریکش وقارچکش است به دفاع از بدن در مقابل عوامل بیرونی کمک میکند و میتواند انگلها را از اتصال به ماهی منصرف نماید. ماهیها دارای برخی مصونیتهای کلی هستند که از مواد شیمیایی موجود در خون آنها تأمین میشود:اینترفرون شیمیایی ضدویروس وپروتئین واکنشی سی بلافاصله به باکتریها و ویروسها حمله میکنند. به محض اینکه بدن ماهی، یک بیماریزا را تشخیص دهد، اقدامات هماهنگی را برای مقاومت در برابر آن انجام میدهد: نخست، نقاط ورودی بدن مسدود میشود تا از نفوذ بیشتر عامل بیماریزا جلوگیری شود.سلولهای آسیبدیده،هیستامین تولید میکنند تا ورودیهای بدن در نزدیکی آنها دچارالتهاب شود وسلولهای خونی را به سمت خود نزدیک کنند.فیبرینوژن و فاکتورهای لخته شدن نیز مانعی ازفیبرین ایجاد میکنند.گلبولهای سفید به همان ناحیه جذب میشوند و اجسام خارجی را میگیرند و آنها را برای قرنطینه یا دفع بهطحال وکلیه منتقل میکنند. کارایی سیستم ایمنی ماهیها تحت تأثیر محیط است. آب سرد، عملکرد دستگاه ایمنی را کند میکند و به همین دلیل، ماهیهای آلوده تمایل دارند به مناطق گرم تر بروند.[۱۰۴]
منظور از صید بیرویه، ماهیگیری در مقدارهای بسیار زیادی است که جمعیت ماهیهای بالغ را آنقدر کاهش دهد که قادر به بازیابی جمعیت خود نشوند. صید بیرویه، معمولاً روشهایی برای صید انبوه را در بر میگیرد که در آن مقدار زیادی ماهی یا دیگر جانوران آبزی دیگر نیز بهصورت ناخواسته صید میشوند. این روشها،اکوسیستم دریاها و اقیانوسها را به خطر میاندازد و بسیاری از گونههای آبزی از جمله ماهیان را در خطر انقراض قرار میدهد.[۱۱۱] یک نمونه از ریزش جمعیت در ماهیها،ساردین آمریکای جنوبی است که در ساحلهای کالیفرنیا صید میشد. اوج ماهیگیری این گونه در سال ۱۹۳۷، برابر با ۷۹۰ هزارتن بزرگ بود که در سال ۱۹۶۸ به ۲۴ هزار تن بزرگ سقوط کرد و از آن پس، ماهیگیری این گونه صرفهٔ اقتصادی خود را از دست داد.[۱۱۲] صید بیرویه، همچنین یک خطر جدی برای ماهیهای خوراکی مانندماهی روغن وماهی تن است.[۱۱۳][۱۱۴]
بزرگترین مشکل، اختلاف نظر میانعلوم و مهندسی شیلات وصنعت ماهیگیری است. این دو گروه در بحث توان ماهیها در جبران جمعیت ازدست رفتهشان در اثر ماهیگیری شدید دچار اختلاف اند. در جاهایی مانند اسکاتلند،نیوفاندلند و آلاسکا، صنعت ماهیگیری باعث استخدام افراد زیادی میشود از این رو دولتها از این صنعت حمایت میکنند[۱۱۵][۱۱۶] از سوی دیگر دانشمندان شیلات به شدت معتقدند که باید از ماهیها حفاظت شود و هشدار میدهند که با ادامهٔ این روند تا پنجاه سال دیگر بسیاری از گونههای ماهی دیگر وجود نخواهند داشت.[۱۱۷][۱۱۸]
ماهی لوتی نیل در صورتی که امکان رشد فراهم باشد میتواند تا طول ۲ متر و وزن ۲۰۰ کیلوگرم رشد کند.[۱۱۹]
یکی از نگرانیهای اصلی برای ادامهٔ زندگی ماهیها تخریب یا آسیب به محل زندگی آنها است، عواملی مانندآلودگی آب، ساخت سد، حذف آب برای ایجاد محل زندگی برای انسان و ورودگونههای مهاجم[۱۲۰] به محل زندگی آنها از جملهٔ این موارد است.[۱۲۱]
در طول تاریخ همواره ماهی به عنوان یک منبع خوراکی برای انسان اهمیت داشته است؛ اهمیتپروتئین ماهی چه بهدست آمده از راه ماهیگیری در دریاهای آزاد یا پرورش ماهی روز به روز در میان ملتها بیشتر میشود. گذشتهٔ پرورش ماهی به ۳۵۰۰ سال پیش از میلاد، درچین بازمیگردد.[۱۲۵] روی هم رفته نزدیک به یک-ششم پروتئین مصرفی در جهان از راه ماهی گرفته میشود.[۱۲۶]
گرفتن ماهی با هدف خوراکی یا ورزشی،ماهیگیری نام دارد اما تلاش سازماندهی شده از سوی انسان برای گرفتن ماهی،شیلات نام دارد. شیلات یک کار اقتصادی بزرگ است که از راه آن برای میلیونها انسان درآمد ایجاد میشود.[۱۲۶] انسانها همچنین برای به دست آوردن گوشت ماهی، اقدام به تکثیر و پرورش دادن ماهی در محوطههای محصور (مانندحوضچه یااستخر) میکنند که به آنپرورش ماهی گفته میشود. پرورش ماهی، سریعترین نوعدامداری برای تولید غذا با منشأ جانوری است که امروزه نیمی از گوشت ماهی مصرفی در جهان را تأمین میکند و بهعنوان راهی برای اجتناب از ماهیگیری بیرویه محسوب میشود. متداولترین ماهیهای پرورشی عبارتند ازماهی سالمون،ماهی تن،ماهی قزلآلا ولوزیماهی.[۱۲۷] در سال ۲۰۱۶ میلادی، ۱۷۱ میلیون تن ماهی به ارزش تخمینی ۳۶۲ میلیارد دلار صید شده که ۴۷ درصد از آن ماهی پرورشی بوده است. سرانه مصرف ماهی در جهان در دهههای اخیر سیر صعودی داشته و از ۹ کیلوگرم در سال ۱۹۶۱ به ۲۰٫۲ کیلوگرم در سال ۲۰۱۵ رسیده است. رشد این شاخص، بهطور متوسط، ۱٫۵ درصد در سال بوده است. تولید فزایندهٔ ماهی پرورشی، نقش مؤثری در رشد تولید و عرضهٔ گوشت ماهی در جهان داشته است. در سال ۲۰۱۵، در حدود ۱۷ درصد از پروتئین حیوانی مورد نیاز جهان، از گوشت ماهی تأمین شد.[۱۲۸]
پرورش ماهی به حدود ۶۰۰۰ سال پیش از میلاد، بازمیگردد؛ بومیان گاندیجمارا درویکتوریای استرالیا، مارماهی پرورش میدادند. آنهادشتهای سیلابی به گستردگی ۱۰۰کیلومتر مربع را که در همسایگی دریاچهٔکاندا قرار داشت، به مجموعه ای از مجراها و سدها تبدیل کرده بودند و با استفاده ازگرگورهای بافته شده مارماهیها را شکار میکردند و به جای مناسب هدایت میکردند تا از آنها نگهداری کنند تا همهٔ سال مارماهی تازه داشته باشند.[۱۲۹][۱۳۰] بوج بیم در جنوب غرب ویکتوریا که یکی ازمیراث جهانی یونسکو است، به عنوان یکی از قدیمیترین محلهای آبزیپروری جهان شناخته میشود.[۱۳۱]
ماهیگیری بیش از اندازهٔ گونههای خاص از ماهی یا بازههای رکود در ماهیگیری به همراه تقاضای روزافزون برای پروتئین با کیفیت باعث شد تا به صورت گستردهتر، افراد به پرورش ماهی روی بیاورند و گونههایی از ماهیها را به صورت اهلی پرورش دهند.[۱۳۶][۱۳۷] در آغاز همه بر این باور بودند که مانندانقلاب سبز که در سدهٔ ۲۰ میلادی، کشاورزی و دامپروری را دگرگون کرد، قرار است یک «انقلاب آبی» در زمینهٔ ماهیگیری و آبزیپروری اتفاق بیفتد.[۱۳۸] با این تفاوت که جانوران خشکیزی سالها بود که اهلی شده بودند و از این راه نیاز انسان به آنها تامین میشد اما بیشتر ماهی مورد نیاز به صورت غیراهلی و از راه دریا تامین میشد. در ۱۹۷۳ژاک-ایو کوستو، اقیانوسشناس مشهور، با ابراز نگرانی از تقاضای روز افزون خوراک دریایی چنین گفت: «نیاز به سیر کردن جمعیتِ رو به رشدِ زمین، ما را بر آن میدارد، که با فهم تازه و فناوری تازه به دریا روی بیاوریم»[۱۳۹]
آبزیپروری برخلاف دامپروری (جانوران خشکی) برای انسان هزینهٔ بسیار کمتری دارد چون بیشتر بیماریهای انسان از جانوران اهلی سرچشمه میگیرد.[۱۴۰] با این حال آبزیپروری نیز به سالها پژوهش و بررسی احتیاج دارد،[۱۴۱] تا محیط زندگی ماهیها پاکیزه بماند و ماهیها دچار انگل یا انواع بیماریها نشوند؛ مانندشپش دریایی که انگلی است که به ماهیهای سالمون آسیب میزند.[۱۴۲]
تیلاپیا، ماهی آزاد و گربهماهی مهمترین گونههای ماهی پرورشی در جهاناند.[۱۴۳] در مناطق مدیترانه ای،ماهی تُن بالهآبی نیز پرورش مییابد.[۱۴۴]
در سال ۱۳۶۹ میلادی،هونگوو از چین شرکتی تأسیس کرد که کار آن ساخت لولهایپرسلان بزرگ بود. در این لولههای پرسلان، ماهی قرمز نگهداری میشد پس از آن کمکم ظرفهای گِرد به شکل تُنگ ماهی امروزی جایگزین لولههای پرسلان شد.[۱۴۵] البته برخی بر این باورند که رومیان باستان نخستین کسانی بودند که آکواریوم را اختراع کردند، آنها در مخزنهایی از جنس سنگ مرمر، گربهماهی سفید نگه میداشتند اما در درستی این مطلب تردید وجود دارد.[۱۴۶]
در باورهای ساکنان باستانی منطقه امروزیفلسطین،داجون، خدای باروری، قدرتهای زندگیبخش طبیعت،غله وکشاورزی، بالاتنهای شبیه انسان و دمی شبیه ماهی داشت. بر اساس افسانههای چینی،چین باستان توسطفو هسی، با سَرِ مرد و دم ماهی، بنیانگذاری شد. او اولین فرمانروا از سه حاکم اسطوره ای چین باستان و مخترع نوشتن، ماهیگیری و تلهگذاری بود. بر اساس افسانههای یونانی،گلائوکوس، یک پیرمرد ماهیگیر بود که با خوردن یک گیاه جادویی،عمر جاودان یافت، اما در عوض مجبور شد همیشه در آب زندگی کند؛ چون بازوانش به باله و پاهایش به دم ماهی تبدیل شد.نومو نیز موجودی شبیه به ماهی بود که توسط بعضی از قبیلههایمالی درآفریقا پرستش میشد.[۱۴۷] همچنین در افسانههای اروپایی،پری دریایی یک موجود افسانهای با بالاتنهٔ انسان و دم ماهی است که بهموسیقی علاقه دارد.[۱۴۸] پری دریایی در داستانهایهزار و یک شب نیر آمده است.[۱۴۹] در ادبیات معاصر هم پری دریایی به عنوان یک موجود خیالی مورد توجه برخی نویسندگان قرار گرفته است؛ مانند داستان «پری دریایی کوچولو» ازهانس کریستین آندرسن.[۱۵۰]
درآیین بودایی، ماهی طلایی یکی ازهشت فرخنده و نماد آسودگی، غرق نشدن و آزادانه حرکتکردن است؛ دقیقاً همانطور که ماهی میتواند آزادانه در آب حرکت کند.[۱۵۱] این نماد همچنین مفهوم خوشبختی، باروری و فراوانی را دربردارد و معمولاً به شکل ماهی کپور نمایش داده میشود؛ چون ماهی کپور زیباست،طول عمر زیادی دارد و در فرهنگهایآسیای شرقی، مقدس شمرده میشود.[۱۵۲]
ایکتیس به معنی ماهی،نمادی شامل دو کمان متقاطع است که در تقاطع سمت راست از هم عبور میکنند و یادآور تصویر یک ماهی است. این نشان، در دورانمسیحیت اولیه، به عنوان یک نماد سرّی در میان مسیحیان کاربرد داشت.[۱۵۳] امروزه به این تصویر، «نشان ماهی» یا «ماهی مسیح» میگویند[۱۵۴] و به معنای اعتقاد به مسیحیت است.[۱۵۵] درکتاب یونس، یک ماهی غول پیکر،یونس پیامبر را بلعید.[۱۵۶]
ظرف سفالی با نقشمایه ماهیان چرخان؛ بازمانده از تل باکون؛ هزاره چهارم پ. م؛ موزه ملی ایران
بر اساس باور زرتشتیان، هنگامی کهاهورامزدا درخت گوکَرَن را در دریای فراخکرت آفرید، اهریمنچلپاسهای فرستاد تا ریشه درخت را بجود و حیات را نابود کند. اما در اطراف ریشه درخت در اعماق دریا، دو کَرماهی پیوسته بهدور ریشه چرخیدند تا وزغ و دیگر جانوران زیانآور را از آن دور نگاه دارند. «ماهیان چرخان» از بنمایههای مورد استفاده در هنر ایرانند که بر روی سفالینهها و ظروف فلزی تصویر شدهاند. از نقشمایههایقالی ایرانی، طرح ماهی دَرهَم —معروف به هراتی— است.[۱۵۷] بسیاری ازایرانیان، درجشن نوروز، یک ظرف آب حاویماهی قرمز را درسفره هفتسن قرار میدهند.[۱۵۸]
تصویر ماهی در هنر و کتابها بسیار آمده است؛ فیلمهایی ماننددر جستجوی نمو[۱۶۰] و کتابهایی مانندپیرمرد و دریا[۱۶۱] از این نمونهاند. ماهیهای بزرگ بهویژه کوسه معمولاً موضوعفیلمهای ترسناک ومهیج بودهاند؛ ازجملهرمان آروارهها[۱۶۲] که فیلمیبه همین نام هم از روی آن ساخته شد که خود، الهامبخش و تأثیرگذار بود.[۱۶۳] در عالم سینما و هنر، ماهی پیرانا هم مانند کوسه، ترسناک به تصویر کشیده شده است. از جمله در فیلمپیرانا. البته برخلاف تصور عمومیپیرانای شکم قرمز، یک ماهی بسیار خجالتی و لاشهخوار است که احتمال آسیبزدن آن به انسان بسیار کم است.[۱۶۴]
↑Martill, D.M. , 1988, "Leedsichthys problematicus, a giant filter-feeding teleost from the Jurassic of England and France",Neues Jahrbuch fur Geologie und Palaontologie Monatshefte1988 (11): 670-680
↑Dawkins 2004, p. 289: "Obviously vertebrates must have had ancestors living in the Cambrian, but they were assumed to be invertebrate forerunners of the true vertebrates — protochordates. Pikaia has been heavily promoted as the oldest fossil protochordate."
↑Benton, M. J. (1998) The quality of the fossil record of vertebrates. Pp. 269–303, in Donovan, S. K. and Paul, C. R. C. (eds), The adequacy of the fossil record, Fig. 2. Wiley, New York, 312 pp.
↑Albert, J.S. , and W.G.R. Crampton. 2005. Electroreception and electrogenesis. pp. 431–472 in The Physiology of Fishes, 3rd Edition. D.H. Evans and J.B. Claiborne (eds.). CRC Press.
↑Zimmerman, T. , Smith, J. , Paradiso, J. , Allport, D. , & Gershenfeld, N. (1995). Applying Electric Field Sensing to Human-Computer Interfaces. IEEE SIG.
↑Heatwole, SJ; Fulton, CJ (2013). "Behavioural flexibility in coral reef fishes responding to a rapidly changing environment".Marine Biology.160 (3): 677–689.doi:10.1007/s00227-012-2123-2.
↑Breder, CM (1926). "The locomotion of fishes".Zoologica.4: 159–297.
↑Blake, R. W. (2004). "Review Paper: Fish functional design and swimming performance".Journal of Fish Biology.65 (5): 1193–1222.doi:10.1111/j.0022-1112.2004.00568.x.
↑Weihs, Daniel (2002). "Stabilityversus Maneuverability in Aquatic Locomotion".Integrated and Computational Biology.42 (1): 127–134.doi:10.1093/icb/42.1.127.PMID21708701.
↑McHenry, Matthew J.; Lauder, George V. (2006). "Ontogeny of Form and Function: Locomotor Morphology and Drag in Zebrafish (Danio rerio)".Journal of Morphology.267 (9): 1099–1109.doi:10.1002/jmor.10462.PMID16752407.
↑R. C. Cipriano (2001), Furunculosis And Other Diseases Caused ByAeromonas salmonicida. Fish Disease Leaflet 66. U.S. Department of the Interior.[۱]بایگانیشده در ۷ مه ۲۰۰۹ توسطWayback Machine
↑"'FAO: 'Fish farming is the way forward.'(Big Picture)(Food and Agriculture Administration's 'State of Fisheries and Aquaculture' report)." The Ecologist 39.4 (2009): 8-9. Gale Expanded Academic ASAP. Web. 1 October 2009. <http://find.galegroup.com/gtx/start.do?prodId=EAIM.>.
↑Imsland, Albert K.; Reynolds, Patrick; Eliassen, Gerhard; Hangstad, Thor Arne; Foss, Atle; Vikingstad, Erik; Elvegård, Tor Anders (2014-03-20). "The use of lumpfish (Cyclopterus lumpus L.) to control sea lice (Lepeophtheirus salmonis Krøyer) infestations in intensively farmed Atlantic salmon (Salmo salar L.)".Aquaculture. 424–425: 18–23.doi:10.1016/j.aquaculture.2013.12.033.