Movatterモバイル変換


[0]ホーム

URL:


پرش به محتوا
ویکی‌پدیادانشنامهٔ آزاد
جستجو

قزلباش

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
نگاره یک قزلباش دردوره صفویه

قِزِلباش (بهترکی آذربایجانی:Qızılbaş، بهترکی عثمانی:قزیل باش، بهترکی استانبولی:Kızılbaş)، گروهی متنوع از ایلاتترکمانشیعه مذهب و پیروطریقت صفویه بودند که از اواخر سده پانزدهم میلادی در نواحی آذربایجان و قفقاز ظاهر شدند وشاه اسماعیل یکم به یاری آن‌هاامپراتوری صفوی را پس از براندازی پادشاهیآق‌قویونلو بنیان گذاشت. ارتش ایران در آغاز دولت صفویه را قزلباش‌ها تشکیل می‌دادند. در میان قزلباش‌ها، قبایل ترکاغوز که ساکنآناتولی شرقی وآذربایجان بودند، از نظر تعداد و نفوذ بسیار مهم بودند و نام قزلباش معمولاً منحصراً برای آن‌ها کاربرد دارد.[۱][۲]

نام

[ویرایش]
نگاره‌ای ازشاه تهماسب یکم با کلاه قزلباش اثرفرخ بیگ

لغت «قزلباش» از دو واژهٔ ترکیقزل به معنی «سرخ» وباش به معنی «سر» تشکیل یافته‌است. اگرچه در زبان ترکی امروزی در ایران و آناتولی، واژهباش (Baş) به معنی کلاه هم استفاده می‌شود. وجه تسمیهٔ آن نیز به کلاه سرخی که پیروان این طریقت به سر داشتند مربوط می‌شود که توسطشیخ حیدر، پدر شاه اسماعیل یکم، برای صوفیانِ مرید خود ابداع شده بود. این کلاه همچنین با نام «تاج حیدری» هم شناخته می‌شود. نام قزلباش در اصل یک برچسب تحقیرآمیز بود کهعثمانیان به آن‌ها داده بودند؛ اما خیلی زود به عنوان یک نام تحریک‌کننده و غرورآمیز توسط پیروان طریقت صفویه پذیرفته شد.[۳][۱]

یک روایت دیگر آن است کهقزل درزبان ترکی آذربایجانی به معنایطلا است و با ترکیب قزل یعنی طلا و باش به معنی سر به واژهسر طلا می‌رسیم؛ به نظر می‌رسد چون شاهان صفوی برای ارتش قزلباش خود اهمیت بسزایی از جهت مرید و مرادی قائل بوده‌اند سر هرکدام از این افراد را به اندازه طلا ارزشمند می‌دانستند؛ یعنی یک قزلباش برای شاه صفوی به اندازه وزن سرش طلا می‌ارزد.[نیازمند منبع]

تشکیلات

[ویرایش]
[نشان]
این بخش نیازمند گسترش است می‌توانیدبا افزودن به آن کمک کنید.

قزلباشان متشکل از بسیاری از اقوام مختلف با پیشینه غالب (اما نه منحصراً) ترک زبان بودند که در پایبندی خود به نظم صفویه متحد شدند. قزلباش‌ها پس از اصلاحات نظامی شاه عباس یکم، به غیر از ترکمانان شامل اقوام کرد، لر، فارس و تالشی‌ها نیز بودند.

قزلباشان به عنوان مرید فرمانبردار رهبر خود یعنی «پیر» یا بزرگطریقت صفوی بودند که بعدها با عنوان «مرشد کامل» و پس از تأسیس پادشاهی، در جایگاه «پادشاه» متجلی شد. از این‌رو، تأسیس دولت صفوی، رابطه صرفاً مذهبی «پیر و مرید» در گذشته بین قزلباشان و رهبر صفوی را به یک رابطه سیاسی تغییر داد که در نتیجه، هرگونه نافرمانی صوفیان قزلباش در برابر دستور پیر طریقت، از «ناصوفیگری» به «خیانت به پادشاه» و «جنایت علیه دولت» تبدیل شد. یک مورد نمونه، برخورد شاه عباس یکم در سال ۱۶۱۴ بود؛ زمانی که او برخی از پیروان خود را با جرائم سیاسی (و نه مذهبی) به قتل رساند.[۴]

عقاید

[ویرایش]
نگاره‌ای از قزلباشان با پرچم «یا علی ولی‌الله مدد» در جنگ با ازبکان

قزلباش‌ها ازعلویان آناتولی بودند که خود را شیعه می‌شمارند درحالی‌که اعتقادات ساده آنان بافقه شیعه ارتباطی نداشت و آمیخته‌ای بود از برخی روایات شیعه و افکاراسماعیلی و آدابتصوف و اعتقاد بهحلول وتناسخ و چیزهایی از آداب و رسوم پیش از اسلام ایران نظیر اینکهنوروز را بزرگ‌ترین عید خود می‌شمارند و با آیین و شکوه برپا می‌دارند. آداب و اندیشه‌های قزلباشان ظاهراً ریشه‌های کهن در آناتولی دارد.عبدالباقی گلپنارلی از شعار، لباس و کلاه سرخ قزلباش‌ها، حدس می‌زند که آغاز این اعتقادات به اواخر ساسانیان می‌رسد که ملحدینزرتشتی ومزدکی‌ها از بیم آزار و تعقیبموبدان به روم می‌گریختند و بعدهاخرمدینان بابکی و سپس‌تر اسماعیلیان به آناتولی پناه می‌بردند.[۵]حمله مغول به ایران باعث مهاجرت گسترده ایرانیان به مناطق مختلف از جمله آناتولی شد. این مهاجرت‌ها تأثیر قابل توجهی بر فرهنگ و ساختار اجتماعی و سیاسی آناتولی گذاشت و به نفوذ هرچه بیشتر ایرانیان در این منطقه منجر شد. فرقه‌هایتصوف نقش مهمی در این منطقه داشتند و فرقه‌های متعددی از صوفیان وجود داشت كه سرچشمه آن‌ها بهخراسان بازمی‌گشت. از جمله شخصیت‌هایی که با حمله مغول‌ها از خراسان به آناتولی مهاجرت کردند می‌توان بهحاجی بکتاش ولی وبابا الیاس خراسانی اشاره کرد که نقش موثری در ترویج علوی‌گری در آناتولی داشتند.[۶]

اعتقادات قزلباش‌ها که آمیخته‌ای از اجزاء برگرفته از منابع گوناگون است، به صورت سنت و فرهنگ عامه آنهاست که در کتاب خاصی تدوین نشده و سینه به سینه نقل شده است و عبادات آنان آیین‌های گروهی است که در شب‌های معینی از هفته به وسیله پیران آن‌ها رهبری می‌شد و زن و مرد در کنار هم حضور داشتند. با آشکار شدن اعتقادت علویشیخ جنید، پیوستن قزلباش‌ها بهطریقت صفوی به اوج خود رسید. شیخ جنید مقام ارشاد معنوی را با رهبری سیاسی و نظامی توأم کرد و به دست او پیوستگی میان قزلباش‌های آناتولی و دارالارشاد اردبیل استوار گردید و در دوره پسرششیخ حیدر و نوه‌اششاه اسماعیل این رشته ارتباط استوارتر شد. سیل مهاجرت قزلباش‌ها و پیوستن آن‌ها بهمرشد کامل روز به روز خروشان‌تر گردید و گروه‌هایی هم که در دیار خود ماندند دل‌هایشان در ایران بود. شاه اسماعیل صفوی که به یاری مهاجران قزلباش به سلطنت رسید، اگر دیوان اشعار منسوب به او واقعاً از او باشد، باید قبول کرد که او پیرو فقه شیعه نبوده است بلکه علوی بوده است و از دوره پسرش شاه تهماسب یکم بود که قزلباش‌های ایران پیرو احکام فقهای شیعه گردیدند. قزلباش‌های آناتولی با همان اعتقادات سنتی ماندند و علاقه آن‌ها به دولت صفوی و ارتباط آن‌ها با ایران بر جای ماند. برای رهبری آنان در هر ناحیه کسانی از ایران به نام «خلیفه» فرستاده می‌شدند. خلیفه‌ها علاوه بر تبلیغات سیاسی و مذهبی، پول‌هایی را هم جمع‌آوری می‌کردند و به ایران می‌فرستادند. رهبری خلیفه‌ها با «خلیفه‌الخلفا» بود که در اوایل صفویه یکی از مقامات مهم دولت صفوی بود. اما در آخرین سال‌های آن سلسله با پراکنده شدن قزلباش‌های آناتولی این سمت هم اهمیت سیاسی خود را از دست داد. از کتابتذكرةالملوک بر می‌آید که خلیفه‌الخلفا کارش این بوده که در شب‌های جمعه عده‌ای از صوفیان را در توحیدخانه جمع می‌کرد که ذکر می‌گفتند و نان و حلوا می‌خوردند و نیز به پیشنهاد او خلیفه‌هایی در ولایات برای امر به معروف و نهی از منکر برگزیده می‌شدند.[۷] درباره باور قزلباشان به شیخ حیدر در کتابعالم‌آرای امینی چنین آمده: «گویند همه آنها او را معبود خویش می‌دانستند و از وظایف نماز و عبادات اعراض کرده، جنابش را قبله و مسجود خود می‌شناختند. شیخ همدین اباحت را برای ایشان ترویج داده، قواعد شریعتخرمیان بابکی در میانشان نهاد».[۸]

در زمانی که قزلباشانتبریز را فتح کردند، در میان سران‌شان حتی یک کتاب در موردشیعه دوازده‌امامی وجود نداشت. به ناچار کتابعلامه حلی از کتابخانه شهر تهیه شد تا راهنمای دینی برای دولت باشد.[۹] علمای شیعه در شکل‌گیری سیاست‌های مذهبی صفویه در اوایل مشارکت نداشتند. در آینده علمایی مانند شیخ کرکی از لبنان، عراق و بحرین وارد شدند تا عمل و اعتقادات اثنی عشری را اشاعه دهند.

سیمای قزلباشان

[ویرایش]
[نشان]
این بخش نیازمند گسترش است می‌توانیدبا افزودن به آن کمک کنید.
بازسازی سیمای یک جنگجوی قزلباش؛ واقع در کاخ سعدآباد.

قزلباش‌ها معمولاً ریش‌های خود را می‌تراشیدند و سبیل‌های درازی می‌گذاشتند و بر روی سر تراشیده خود کلاهی سرخ رنگ بر سر می‌گذاشتند. در قسمتی که کلاه سر را می‌پوشاند، گشاد و نوک آن تنگ و بلند بود و به نشانهٔ ۱۲ امام شیعه، ۱۲ خط راه راه روی کلاه دیده می‌شد ودستار غالباً سفید‌رنگ دور آن پیچیده می‌شد.شاه‌عباس بزرگ تغییراتی در کلاه ایجاد کرد و ‌اندازه کلاه را از بیرون دستار به چهار انگشت رساند. همچنین برای کاستن قدرت امرای قزلباش، اجازه بر سر نهادن این کلاه به دیگران مانند سربازان ارمنی و گرجی داد.[۱۰]

نوعی دیگر از کاربرد این کلاه در معیت کلاهخود جنگی بود. برای این کار با ایجاد شکافی گرد در رأس کلاه‌خود و گذراندن برجک کلاه قزلباش از زیر سوراخ آن، دو سرپوش را باهم بر سر می‌نهادند که در نگاره‌های دورۀ صفویه مشهود است.[۱۱]

ایلات قزلباش

[ویرایش]
نگاره یک قزلباش در دورهشاه سلطان حسین اثرکرنلیوس دبروین

ایل‌های قزلباش عمدتاً ازتُرک‌های اغوز ساکنآذربایجان وآناتولی شرقی تشکیل شده بود.[۱][۲][۳] با پیوستن خان‌ها و قبایل جنوبسبلان،قره‌داغ ودشت مغان به قزلباش‌ها و فرمانبری کامل آن‌ها از شاه اسماعیل، قدرت و توان قزلباشان که در آن زمان در حکم ارتش ایران بودند، بالا رفت. بعدها، با پیوستن ایل‌ها و قبایل کوچک قزلباش به یکدیگر، ایل بزرگشاهسون تشکیل شد.

هفت ایل اصلیترکمان که ایلات قزلباش را تشکیل دادند عبارت بودند از:[۱][۳][۱۲]

  1. ایل افشار
  2. ایل قاجار
  3. ایل تکلو
  4. ایل روملو
  5. ایل شاملو
  6. ایل ذوالقدر
  7. ایل استاجلو

ایلات ترکیایل بیگدلی (Beğdili)،بیات (Bayat)،شمگانی (Shamgani)،قاراملی (Qaramanlı)،بهارلو (Baharlı)،آلپات (Alpaut)،ارشلی (Ərəşli)،قازاخلی (Qazaxlı) نیز از ایلاتی بودند که بعدها به قزلباشان پیوستند. ایلاتی غیرترک نیز در میان قزلباشان وجود داشتند که توسط ترکمانان «تاجیک» یا فارس نامیده می‌شدند. مانند:[۲][۱۳]

  • برخی قبیله‌ها و خاندان‌های پارسی

و دیگر اقوام های ایرانی تبار چون:

رقابت میان طوایف ترک و اشراف ایرانی، مشکل بزرگی در اوایل پادشاهی صفوی بود. به گفتهولادیمیر مینورسکی: «تنش بین این دو گروه اجتناب‌ناپذیر بود زیرا ترکمانان هیچ جایی در سنت ملی ایرانی نداشتند». شاه اسماعیل یکم با انتصاب وکیل‌های تاجیک (فارس) به عنوان فرمانده ایلات قزلباش، سعی در کنترل این مشکل داشت. ترکان قزلباش این را توهینی برای خود طلقی می‌کردند و درگیری میان آنها باعث مرگ ۳ تن از ۵ وکیل ایرانی منصوب شده گشت. تندروی‌هایی که بعدها باعث محرومیت ترکان توسط شاه عباس یکم شد.[۱۴]

تاریخ

[ویرایش]
[نشان]
این بخش نیازمند گسترش است می‌توانیدبا افزودن به آن کمک کنید.
این بخش ممکن است بهویراستاری نیاز داشته باشد. لطفاً تا جایی که ممکن است آن را از نظردستور زبان، شیوه نگارش، املا و انشا بهتر کنید. (چگونگی و زمان حذف پیام این الگو را بدانید)
برگی ازشاهنامه طهماسبی که در آنرستم در میان ایرانیانی است که کلاه قزلباش بر سر دارند.

حامیان اصلی صفویان، ایلاتترکمان بودند که قزلباش خوانده می‌شدند.[۱۵] مهم‌ترین قبایل قزلباش عبارت بودند ازایل افشار،ایل قاجار،ایل شاملو،ایل تکلو،ایل ذوالقدر،ایل روملو وایل استاجلو، که همگی ازآناتولی وسوریه بهایران آمده بودند. هر دودمان به بخش گوناگونی از ایران مهاجرت کرد و رهبرانشان پس از فتح آن مناطق به حکومت آن دیار منصوب شدند؛ بنابراین استاجلوها درآذربایجان و بخشی درعراق عجم وکرمان اقامت کردند؛ طایفه قهرمانلو درشیروان و ایل شاملو درخراسان اقامت نمود، و ایل تکلو حکمرانیاصفهان،همدان و بخش‌هایی از عراق عجم را گرفت؛فارس در دست ایل ذوالقدر بود، ایل افشارکهگیلویه وخوزستان را داشت وبغداد در کنترل طایفه ماوشلو قبیله‌ای کوچکتر و منشعب ازآق‌قویونلو بود. در واقع، مهاجرت قبایل تُرک از آناتولی و سوریه به ایران، که مربوط به قرن چهاردهم است، در به قدرت رسیدن صفویه و ماندگاری آن‌ها به عنوان یک دودمان سیاسی کمک زیادی کرد.[۱۵] در تاریخ بعدی ایران، قبایل تُرک نقش اصلی را ایفا کردند. دودمان صفوی با کمک ارتش متشکل از قبایل تُرک قزلباش (افشار، قاجار، شاملو، تکلو، ذوالقدر، روملو و استاجلو) به حکومت رسید و قدرت را حفظ کرد.نادرشاه افشار از شاخه خراسان از طایفه قرخلو قبیله افشار برخاست و پس از درهم شکستن افغان‌ها،دودمان افشاری را تأسیس کرد و در نیمه دوم قرن هجدهم میلادی، حکومت ایران به دست مجموعه دیگری از روسای قزلباش، یعنی ایل قاجار افتاد. در ایران طی سال‌های ۱۵۰۱ تا ۱۷۲۲ قدرت نظامی معمولاً منشأ ایلی داشت و قدرت سیاسی نیز از آن پیروی می‌کرد و قدرت نظامی و سیاسی در ایران عموماً در دست قبایل تُرک بود.[۱۵]

پرچم سپاهیان قزلباشان در دورهشاه عباس بزرگ با نشانشیر و خورشید

یکی از مشکلات مهمی که شاه اسماعیل پس از استقرار دولت صفوی با آن روبرو شد این بود که چگونه می‌توان شکاف بین دو گروه قومی عمده در این کشور را از بین برد: ترکمانان قزلباش به عنوان «مردان شمشیر» که با توان نظامی او را به قدرت رسانده بودند، و عناصر پارسی که «مردان قلم» بودند و صفوف اداری و تشکیلات مذهبی در دولت صفوی را پر کردند همان‌گونه که طی قرن‌ها تحت حاکمان قبلی ایران (اعم از عرب، ترک، مغول، یا ترکمان) این مسئولیت را عهده‌دار بودند. به عقیدهمینورسکی، اصطکاک بین این دو گروه اجتناب‌ناپذیر بود، زیرا قزلباش‌ها بخشی از فرهنگ ملی پارسی نبودند. ترکمانان همانند نفت و آب به‌راحتی مخلوط نمی‌شدند و این دوگانه‌گی جمعیت عمیقاً بر مدیریت نظامی و مدیریت مدنی ایران تأثیر می‌گذاشت. راه حل شاه اسماعیل برای این مشکل ایجاد مقام «وکیل نفس نفیس همایون» بود، یعنی جانشین و معاون شاه در هر دو مقام دینی خود به عنوان مرشد کامل صوفیان، و به عنوان شاه یا حاکم موقت دولت. این واقعیت که اولین کسی که برای تصدی این سمت انتخاب شد،حسین‌بیگ شاملو، یکی ازاهل اختصاص ولَلِ‍ه (مربی) شاه اسماعیل طی دوران کودکی درگیلان بود، از اهمیت بیشتری برخوردار است، زیرا حسین‌بیگ یکی از فرماندهان قزلباش بود. این آزمایش به نتیجه نرسید، زیرا وی بسیار قدرت گرفت و توسط شاه اسماعیل در سال ۱۵۰۴ برکنار شد. سپس شاه اسماعیل یک فرد فارس را به این مقام منصوب نمود، اما این سیاست، که در آن کینه و خصومت آشکار قزلباش همچنان ادامه داشت، حتی کمتر موفقیت‌آمیز بود. بین سال‌های ۱۵۰۸ و ۱۵۲۴، شاه پنج نفر از فارس‌ها را پیاپی به مقام وکیل منصوب کرد که از این پنج نفر، اولی یک سال پس از انتصاب درگذشت و در یکی از تواریخ گفته شده که وی موقعیت ترک‌ها را تضعیف نمود. نارضایتی قزلباشان از هرگونه تضعیف موقعیت مسلط آن‌ها در سیستم اداری صفوی، تحت نظر وکیل دوم نیز مورد توجه قرار گرفت و هنگامی که او به فرماندهی ارتش صفوی درماوراءالنهر منصوب شد، قزلباشان خدمت تحت فرماندهی او را یک توهین قلمداد کردند، و عدم حمایت از وی در میدان جنگ موجب کشته‌شدن او گردید. سومین وکیل ایرانی درجنگ چالدران کشته شد و وکلای چهارم و پنجم نیز توسط قزلباشان به قتل رسیدند. این واقعیت که شاه اسماعیل بر انتصاب وکلای ایرانی [غیرقزلباش] اصرار داشت، فقط می‌تواند به معنی ترس او از خطر تمرکز تمام قدرت در دست امرای قزلباش باشد، همانگونه که بلافاصله پس از مرگ شاه اسماعیل و تسلط قزلباشان بر کنترل حکومت، مشخص گردید که این احساس خطر او صحیح و بسیار واقعی بوده‌است،[۳] عملی که بعدها انگیزه‌بخششاه عباس برای محرومیت و تضعیف ترکمان‌ها شد.

آزار و اذیت قزلباش‌ها در پی جانشینی تدریجی قزلباش‌ها توسطشاه عباس در رده‌های نظامی و اداری صفوی صورت گرفت. به دلیل سیاست‌های او وشاه صفی یکم، قزلباش‌ها شروع به چرخش و شورش علیه صفویان کردند. این امر سپس منجر به پذیرش عقاید کلاسیک اثنی عشری توسط ایران شد و شاه عباس به‌همراه علمای شیعه در مبارزه با عقاید قزلباش‌ها با هم همکاری کردند و در نهایت باعث انحطاط عقاید آن‌ها به نفع تفسیری ارتدکس از تشیع دوازده امامی شدند.[۱۶][۱۷]

نگاره‌ای از یک سوار قزلباش در دورانشاه سلیمان یکم درسفرنامه شاردن

نیروهای نظامی قزلباش‌ها در درجهٔ اول خود را متعهد به اطاعت از سران قبیله و خاندان (اویماقِ) خود می‌دانستند و حقوق و مواجب خود را نیز از این سرانِ ایل دریافت می‌کردند.شاه عباس اول، با تشکیل نیروهای شاهسَوَن، که تنها از شاه حقوق می‌گرفتند و زیر فرمان مستقیم گماشتگان شاه بودند، در کنار تشکیل سپاه «غلامان خاصه شریفه»، سعی در افزایش قدرت شاه در مقابل خودسری‌های برخی امرای قزلباش داشت.

شاملوها واستاجلوها در زمان حکومت خاندان صفوی قدرتمندترین خاندان قزلباش بودند. مهم‌ترین افراد نزدیک بهشاه اسماعیل (اهل اختصاص) در ابتدای به قدرت رسیدن وی از شاملوها بودند و تا زمان شاه عباس اول، شاملوها قوی‌ترین و بانفوذترین قبایل قزلباش بودند.تَکَلّوها، پس از واقعهٔ رویارویی باشاه تهماسب یکم و مطرودشدن‌شان، دیگر قدرت چندانی در میان قبایل قزلباش نداشتند و نفوذ خود را از دست دادند.افشارها وقاجارها ابتدا دارای قدرت و نفوذ کمی در ساختار قدرت بودند، اما با زوال قدرت صفوی توانستند هر یک برای مدتی خود را به‌عنوان قدرت اول کشور مطرح کنند.

امرای قزلباش عموماً به‌عنوان امرای نظامی و حاکم ولایات تعیین می‌شدند، اما معمولاً امور دیوانی و وزارت در حیطهٔ کاریِ آن‌ها قرار نداشت. بالاترین مقام قزلباش، «امیرالامرا» بوده‌است.

در زمان شاه عباس یکم، ایلات قزلباش منحل شده و از ادغام تعدادی از قزلباش‌ها، ایلشاهسَوَن ایجاد شد. با اصلاحاتی که در زمان شاه عباس یکم صورت گرفت، مقام‌های «وکیل» و «امیرالامرا»، که بی‌استفاده شده بودند، با جایگاه «سپه‌سالار» جایگزین شدند کهفرماندهی کل قوا ــ اعم ازترکمان و غیرترکمان ــ را بر عهده داشت.[۱۸]

قزلباشان امروزی

[ویرایش]

افغانستان

[ویرایش]
محمد نایب شریف، رهبر گروهقزلباش‌های افغانستان در طولجنگ اول افغان و انگلیس میان سال‌های ۱۸۳۹ تا ۱۸۴۲ میلادی.
نگاره‌ای از یک بانوی قزلباش در کابل

قزلباش‌ها درافغانستان عمدتاً در مناطق شهری مانندکابل،قندهار یاهرات زندگی می‌کنند. برخی از آن‌ها، از نوادگان سپاهیان به جا مانده از لشکرنادرشاه هستند.[۱۹][۲۰]با این حال، برخی دیگر در زمانامپراتوری درانی به این کشور آورده شدند.[۲۱]زمان‌شاه درانی سواره نظامی متشکل از ۱۰۰٬۰۰۰ نفر داشت، که بیشتر آن‌ها قزلباش بودند.[۲۲] قزلباش‌های افغانستان در گذشته پست‌های مهمی در ادارات دولتی داشتند و امروزه به تجارت یا پیشه‌وری مشغول هستند. از زمان ایجاد افغانستان، آن‌ها یک عنصر مهم و تأثیرگذار سیاسی جامعه را تشکیل می‌دهند. تخمین جمعیت آن‌ها از ۳۰٬۰۰۰ تا ۲۰۰٬۰۰۰ نفر متغیر است.[۲۳]

مونت‌استوارت الفنستون، در آغاز قرن نوزدهم، قزلباش‌های کابل را به عنوان شهرک‌نشینان ترک توصیف می‌کند، که در بین خودشان به فارسی و ترکی صحبت می‌کنند.[۲۴] آنهایی که به عنوان دانشمند، مرفه و با نفوذ توصیف می‌شوند، به نظر می‌رسد که زبان ترکی مادری خود را به زبان فارسی تغییر داده‌اند و در واقع ترک‌های پارسی‌مآب شده‌اند.[۲۵] فلورنتیا سیل (همسررابرت هنری سیل) ووینسنت ایر که هر دو از همراهان مونت‌استوارت الفنستون بوده‌اند نیز، قزلباشان افغانستان را با عنوان «پارسی‌ها، ایرانی‌تبار یا از نوادگان ایرانی‌ها و کلاه سرخ» توصیف کرده‌اند.[۲۶][۲۷]

نفوذ قزلباش‌ها در دولت باعث ایجاد خشم در میان طوایفپشتون حاکم شد، به ویژه پس از اینکه قزلباشان آشکارا با انگلیسی‌ها در جریانجنگ اول افغان و انگلیس (۱۸۳۹–۱۸۴۲) متحد شدند. در جریان کشتار اقلیت‌های شیعه در افغانستان توسطعبدالرحمن خان، قزلباش‌ها «دشمنان دولت» اعلام شدند و توسط دولت و اکثریتسنی مذهب تحت تعقیب و قتال قرار گرفتند.[۲۸] درسرود ملی پیشین افغانستان (۲۰۰۶–۲۰۲۱) در سطر سوم، از قزلباش‌ها به عنوان یک قوم یاد شده بود.

بلغارستان، یونان و رومانی

[ویرایش]

سرزمین‌هایی مانندباباداغ دررومانی تادیدیموتیچو دریونان سرزمین قزلباش‌های امروزی است. این سرزمین‌ها شامل بخشی از شرقبلغارستان، از جمله شهرهایی ماننددوبروجا وسیلیسترا است.[۲۹] اکثر قزلباش‌ها توسط مقامات عثمانی از قرن‌های ۱۵ تا ۱۷، به صورت داوطلبانه یا به اجبار از آناتولی به دوبروجا تبعید و ساکن شدند.[۳۰] جوامع قزلباش درلودوگوری (Deliorman) نیز حضور دارند.[۳۱] قزلباش‌ها هویت واقعی خود را پنهان می‌کنند و ظاهراً برای همسایگان ترک یا بلغار، خود را سنی ارتدوکس معرفی می‌کنند، یا بسته به اینکه چه کسی آن‌ها را مخاطب قرار می‌دهد ادعا می‌کند کهبکتاشی هستند.[۳۱] بر اساس سرشماری سال ۱۹۹۲، ۸۵٬۷۷۳ شیعه در بلغارستان زندگی می‌کردند.[۳۰]

پانویس

[ویرایش]
  1. ۱٫۰۱٫۱۱٫۲۱٫۳Britannica 2020, Kizilbash.
  2. ۲٫۰۲٫۱۲٫۲Minorsky 1943, p. 16–18.
  3. ۳٫۰۳٫۱۳٫۲۳٫۳Savory & Karamustafa 2012, ESMĀʿĪL I ṢAFAWĪ.
  4. Roger M. Savory, "The office ofkhalifat al-khulafa under the Safawids", in JOAS, lxxxv, 1965, p. 501
  5. «سفارتنامه‌های ایران، محمد امین ریاحی، ص ۳۴».
  6. رحيم رييس‌نيا و زهرا ربانی.«بررسی زمينه‌های نفوذ فرهنگی ايران در آناتولی».
  7. «سفارتنامه‌های ایران، محمد امین ریاحی، ص ۳۶–۳۴».
  8. فضل بن روزبهان خنجی،عالم آرای امینی، تصحیح محمداکبر عشیق، ص ۲۶۸.
  9. Moojan Momen, "An Introduction to Shi'i Islam", Yale Univ. Press, 1985,شابک‎۰−۳۰۰−۰۳۴۹۹−۷, p. 397
  10. http://www.shiitestudies.com/article_28801.html
  11. محمد حسن‌پور گوهری (۱۱ شهریور ۱۴۰۲).«معیتِ کلاه و خود و تعبیر غلط آن به کلاه‌خود». وب‌سایت مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب.
  12. حمیدرضا صفاکیش،صفویان در گذرگاه تاریخ، انتشارات سخن، تهران، ۱۳۸۰.
  13. Savory, RogerM. (1965). "The consolidation of Safawid power in Persia".Der Islam.41 (1): 71–94.doi:10.1515/islm.1965.41.1.71.S2CID 161679360.
  14. Savory, RogerM. (1964). "The significance of the political murder of Mirza Salman".Islamic Studies. Karachi.3: 181–191.
  15. ۱۵٫۰۱۵٫۱۱۵٫۲Matthee 2008, SAFAVID DYNAST.
  16. Minorsky 1943, p. 188.
  17. Arjomand, Said Amir (1994)."Introduction: Religion and Statecraft in Pre-Modern Iran".Iranian Studies.27 (1/4): 5–8.doi:10.1080/00210869408701817.ISSN 0021-0862.JSTOR 4310883.
  18. Bosworth, C. E.; Digby, S. (1997). "Ispahsālār, Sipahsālār".The Encyclopedia of Islam, New Edition, Volume IV: Iran–Kha. Leiden and New York: BRILL. pp. 208–210.ISBN 90-04-05745-5.
  19. 5. The Rise of Afghanistan, page 124 //Afghanistan: A Military History from Alexander the Great to the War Against the Taliban. Author:Stephen Tanner. First published in 2002 by Da Capo Press; (revised edition) reprinted in 2009. Philadelphia: Da Capo Press, 2009, 375 pages.شابک‎۹۷۸۰۳۰۶۸۱۸۲۶۴
  20. The Dictionary. — N. — Nadir Shah Afshar, page 305 – 306. //Historical Dictionary of Afghanistan. Fourth edition. Author: Ludwig W. Adamec. Lanham, Maryland: Scarecrow Press, 2012, XCV+569 pages.شابک‎۹۷۸۰۸۱۰۸۷۸۱۵۰
  21. Noelle-Karimi, Christine (1995).The Interaction Between State and Tribe in Nineteenth-century Afghanistan: The Reign of Amir Dost Muhammad Khan (1826-1863)(به انگلیسی). University of California, Berkeley.
  22. Noelle, Christine (2012-06-25).State and Tribe in Nineteenth-Century Afghanistan: The Reign of Amir Dost Muhammad Khan (1826-1863)(به انگلیسی). Routledge.ISBN 978-1-136-60317-4.
  23. Social Structure. — Ethnic Groups, page 104. //Afghanistan: A Country Study. Editors: Richard F. Nyrop, Donald M. Seekins. Baton Rouge: Claitor's Law Books and Publishing Division, 2001, 226 pages.شابک‎۹۷۸۱۵۷۹۸۰۷۴۴۳
  24. Mountstuart Elphinstone, An Account of the Kingdom of Caubul, pp. 320–321
  25. Henry Yule, "Hobson-Jobson", London, 1886, p. 380
  26. Lady Sale, "A Journal of the Disasters in Afghanistan 1841–42",London, Murray 1843, p. IX
  27. Vincent Eyre, "The Military Operations at Cabul", London, Murray, MDCCCXLIII, p. XXXI.
  28. U.S. Library of Congress, "Afghanistan: The society and its environment", index s.v.Qizilbash, (Link)
  29. Canbakal, Hülya (November 2009)."The Ottoman State and Descendants of the Prophet in Anatolia and the Balkans (c. 1500-1700)".Journal of the Economic and Social History of the Orient.52 (3): 542–578.doi:10.1163/156852009X458241.ISSN 0022-4995.JSTOR 25651184. Retrieved6 May 2023.
  30. ۳۰٫۰۳۰٫۱Eminov, A. (2000). Turks and Tatars in Bulgaria and the Balkans. Nationalities Papers, 28(1), 129-164.
  31. ۳۱٫۰۳۱٫۱H. T. Norris (1993).Islam in the Balkans: Religion and Society Between Europe and the Arab World. p. 98.

منابع

[ویرایش]

انگلیسی

[ویرایش]

پیوند به بیرون

[ویرایش]
درویکی‌انبار پرونده‌هایی دربارهٔقزلباش موجود است.
ایران صفوی (۱۷۳۶–۱۵۰۱)
سران کشور
ایدئولوژی و مذهب
تاریخ سیاسی
تاریخ نظامی
فرهنگ و تمدن
جستارهای وابسته
مردمان ترک
اجتماع‌های آذربایجانی
اجتماع‌های گاگائوز
اجتماع‌های قزاق
اجتماع‌های قرقیز
اجتماع‌های ترکمن۱
اجتماع‌های ترکیه‌ای۲
اجتماع‌های ازبک
اقلیت‌های ترک
در چین
اقلیت‌های ترک
در کریمه
اقلیت‌های ترک
در ایران
اقلیت‌های ترک
در افغانستان
اقلیت‌های ترک
فدراسیون روسیه
اقوام ترک منقرض‌شده
دور از وطن
۱ترکمن‌هایی که درترکمنستان،افغانستان وایران زندگی می‌کنند، نباید با ترکمن/ترکمان‌هایشام (عراق وسوریه) که دارای هویت ترکیه‌ای-عثمانی هستند، اشتباه شود.
۲ این فهرست تنها مناطقی را شامل می‌شود که در ملک ترکیه عرفی هستند. (به عبارت دیگر ترک‌هایی که هنوز در سرزمین‌هایامپراتوری عثمانی پیشین زندگی می‌کنند).
تاریخ
جغرافیا
جمعیت‌شناسی
سیاست
اقتصاد
فرهنگ
برگرفته از «https://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=قزلباش&oldid=42968339»
رده‌ها:
رده‌های پنهان:

[8]ページ先頭

©2009-2025 Movatter.jp