فیلم نوآر (به فرانسوی: Film noir، به معنی «فیلم سیاه») اصطلاحی است که برای توصیف نوعی از فیلمهای جنایی، معمایی و گاه عاشقانه بهکار میرود که در دهههای ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ میلادی درسینمای آمریکا شکل گرفت. این فیلمها معمولاً فضایی تاریک، بدبینانه و پراضطراب دارند و موضوع آنها اغلب دربارهٔ جنایت، خیانت، فساد و فروپاشیاخلاقی است. سبک بصری فیلم نوآر با نورپردازی تند و سایههای عمیق، خیابانهای بارانی،ضدقهرمانها، و زنان مرموز و فریبنده شناخته میشود.[۱]
فیلم نوآر بیش از آنکه یک گونهٔ سینمایی مشخص باشد، حالوهوایی است که در آثار گوناگون، از فیلمهایکارآگاهی گرفته تا درامهای روانشناختی، نمود پیدا میکند. از فیلمهای شاخص این سبک میتوان به «شاهین مالت» (۱۹۴۱)، «غرامت مضاعف» (۱۹۴۴) و «غیبت طولانی» (۱۹۴۶) اشاره کرد. تأثیر فیلم نوآر بعدها در سینمای جهان گسترش یافت و در دهههای بعد با نام «نئو نوآر» (neo-noir) در آثاری چون «محله چینیها» (۱۹۷۴) و «راننده تاکسی» (۱۹۷۶) ادامه پیدا کرد.[۲]
فیلم نوآرهای این دوره اغلب با فیلمبرداری سیاه و سفید و نورپردازی پُرسایهروشن شناخته میشوند. ریشه سبک بصری فیلم نوآر به سینمایاکسپرسیونیسم آلمان میرسد. فیلم نوآر را نخستین بار در ۱۹۴۶نینو فرانک دربارهٔ فیلمهایآمریکایی به کار برد، گرچه آن زمان در فیلمسازی آمریکا رواج پیدا نکرد. در دوره کلاسیک، بیشتر فیلمهای این سبک،ملودرامهای جنایی بودند. ساخت این سبک فیلم به هالیوود محدود نماند و در چندین دوره، ازجمله دورهٔ کلاسیک، دراروپا،آمریکای لاتین وآسیا نیز ساخته شد.
برخلاف دیگر ژانرها مانندوسترن که به راحتی میشود آنها را تعریف و طبقهبندی کرد، سبک نوآر همواره ابهامآمیز و معماگونه بوده و با هر طبقهبندی ناسازگار بوده و اینکه آیا نوآر یک ژانر است یا مجموعهای منسجم از فیلمها، بیپاسخ مانده است.
نوآر را نخستین بار نینو فرانک در ۱۹۴۶ به کار برد. البته این اصطلاح تا مدتها رواج نیافت و زمانی گذشت تا وارد بحثهای تئوریک سینمایی شود. سرانجام در دهه ۷۰ بود که نوآر، رواج بیشتری یافت.
در ۱۹۵۵ریمون بورد واتین شامتون در مقالهای تاریخی با نام «چشمانداز فیلم نوآر آمریکایی» ادعا کردند که در ۱۹۴۶ سینماروهایفرانسوی به برخی فیلمهای آمریکایی برخوردند که در سالهای جنگ ندیده بودند. آثاری که به قول آنها در لحن غیررایج و خشن، مشترک بودند. آنها این فیلمها را چنین فهرست کردند: کابوسوار، غریب،اروتیک، پُرتعلیق و خشن، بررسی جنایت و جنبههایروانشناسی آن، مأموران فاسد، قهرمانان مردّد، روسپیان و…
سینمای نوآر، خاص و به شدت سبکمند است. در دوران کلاسیک معمولاً شخصیتهای اوّل این آثار، منزوی و به شدتکلبیمسلک بودند که شاید بتوانهامفری بوگارت را نماد آنها دانست. تعریف فیلم نوآر وامدار اوست.
فیلمبلید رانر (۱۹۸۲). مانند بسیاری از فیلمهای نوآر کلاسیک، این فیلم در نسخهای ازلس آنجلس فیلمبرداری شده است که در آن دائماً باران میبارد و بخار در پیشزمینه، یک کلیشهٔ آشنا است؛ در حالی که «نمای بیرونی دودی مایل به آبی» حالت سیاه و سفید را بهروز میکند.
زیباییشناسی نوآر سنتی شاید بیش از هر چیز ازاکسپرسیونیسم آلمانی تأثیر گرفته باشد. اکسپرسیونیسم، جریانی هنری در آلمان در سالهای ۱۹۱۰ تا ۱۹۲۰ بود که درنقاشی،تئاتر،عکاسی،مجسمهسازی،معماری وسینما حضور داشت. برخی از تکنیکها و شاخصهای آن که کمتر مورد مناقشهاند و در واقع مؤلفههای فیلم نوآر بهشمار میروند، عبارتاند از:
بسیاری از صحنهها در شب میگذرند و نورپردازی پُرکنتراست بر صحنهها حاکم است.
مانند اکسپرسیونیسم آلمان، با قاببندیهای مورب و خطوط شکسته روبهرو هستیم که بیثباتی و بیتعادلی القا میکنند.
خیابانهای خلوت نوآر عموماً خیس و بارانخورده هستند.
اندوهناک است و جبری. انگار تقدیری بر پیشانی شخصیتها حک شده و گریزی از آن نیست.
از نظر نمادها: خیابانهای تاریک، پیالهفروشیهای کوچک و آپارتمانهای مدرن دارد.
از نظر سبک: راوی،فلاشبک، نورپردازیهای اکسپرسیونیستی، ترکیببندیهای بیمرکز و بیثبات دارد.
از نظر روایی: تأکید بر انگیزههای روانشناختی نامتعارف، سرگشتگی و سرخوردگی قهرمان مرد به دنبال درست پیشنرفتن برنامهاش.[۳] بسیاری از مؤلفهها و نگرش نوآر کلاسیک از مکتب ادبیهاردبویلد (بهانگلیسی: Hardboiled) (جریانی درادبیات داستانی پلیسی که نویسندگانی چوندشیل همت وریموند چندلر داشت) در داستانهای جنایی، در دورانرکود بزرگ آمریکا سرچشمه گرفته بود.