Movatterモバイル変換


[0]ホーム

URL:


پرش به محتوا
ویکی‌پدیادانشنامهٔ آزاد
جستجو

فمینیسم

بررسی‌شده
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

وضعیت نسخهٔ صفحه

این یک نسخهٔ بررسی‌شده از صفحه است

ایننسخهٔ پایداری است که در۲۲ اوت ۲۰۲۵بررسی شده است.
ازمجموعه مقاله‌های
فمینیسم
گرایش‌های فمینیسم
فهرستآمازوناقتدارگریزبی‌خداسیاه‌پوستیچیکانامسیحیکنون‌خواهفرهنگیمجازیتفاوت‌های فردیاکوجنسیت و برابریبرابری طلبچاقساخت گرای فرانسویجنسیتجهانیفردگرااسلامییهودیهمجنس‌گرالیبرالماتیکیمارکسیستماتریالیستینوپسااستعماریپست‌مدرنضد سقط جنینپروتوفمینیسترادیکالجدایی‌طلبجنس-مثبتسوسیالیستنقطه‌نظرالهیاتجهان‌سومترنس‌فمینیسمزن‌گراییمثبت‌نگری سکس
مفاهیم
آزار جنسیاثرات فمینیسم بر جامعه‎اصلاح زبانبرتری مردانهبرابری جنسیتیبهداشت زنانبریدن آلت زنانهپروتوفمینیسمپسافمینیسمتوانمندسازی زنانجنبش فمینیستی (جنبش حق رأی زنان آفریقایی آمریکاییجنبش هنری فمینیستی) • حقوق زنانخشونت علیه زناندین مادرسالاری • روز جهانیدختر وزنانزنان در نیروی کارزنان و برابری‌خواهیزن‌ستیزیزن‌کشیشیءانگاری جنسیضدفمینیسمطرفداران فمینیسمفضای فقط زنانهفمینیسم در فرهنگفمینیسم و رسانهقتل ناموسینرینگی سمی
نظریه‌ها
روش فمینیستیمطالعات جنسیتجریان‌سازی جنسیتیزن‌کانونیکیریارکینگاه مردانمادرسالاریمطالعات زنانمطالعات مردانپدرسالارینوشتار زنانهانسان‌شناسیباستان‌شناسیهنر (نقد هنرینقد ادبی) • زیست‌شناسیبرابری جنسیتیاقتصادتحلیل گفتمان پساساختارگرایانهنظریه سیاسیعلوم تربیتیمعرفت‌شناسیالهیات (الهیات زن‌گرایانه) • سکس‌شناسیجامعه‌شناسینظریهٔ حقوقیهنرنقد ادبینظریهٔ فیلمبوم شناسی سیاسیمعماریجرم‌شناسی (دیدگاه خط سیر) • جغرافیافلسفه (زیبایی‌شناسیتجربه‌گراییمعرفت‌شناسیاخلاق (اخلاق عدالت) • اگزیستانسیالیسممتافیزیکفلسفه علم) • موضعیروان‌شناسی (درمان) • جنگ‌های جنسیسکس‌شناسیروابط بین‌الملل (سازه‌انگاری) • اگزیستانسیالیسممطالعات دانشگاهیتاریخ فمینیسمتاریخ زنانپورنوگرافی
جنبش‌ها و ایدئولوژی‌ها

فمینیسم (بهفرانسوی:Féminisme) گستره‌ای ازجنبش‌های سیاسی،ایدئولوژی‌ها وجنبش‌های اجتماعی است که به دنبال تعریف، برقراری و دستیابی بهحقوق برابر جنسیتی در مسائلسیاسی،اقتصادی، شخصی واجتماعیِ زنان است.[۱][۲][۳][۴] فمینیست‌ها بر این باورند کهجوامع، دیدگاه مردان را در اولویت قرار می‌دهند و با زنان در این جوامع به صورت منصفانه‌ای رفتار نمی‌شود.[۵] تلاش‌ها برای تغییر این وضعیت شامل مبارزه با کلیشه‌های جنسیتی و تلاش برای فراهم‌آوری موقعیت‌های تحصیلی و شغلی برابر با مردان برای زنان است.

سعی جنبش‌های فمینیستی در مبارزه برایحقوق زنان است؛ از جمله این حقوقحق رای، حق کار، حق کار دولتی،درآمد یکسان،پرداختی برابر میان زنان و مردان و از بین بردنفاصله موجود در این مسئله،حق مالکیت،حق تحصیل، حق امضای قرارداد، حقوق برابر درازدواج و حقمرخصی زایمان است. فمینیست‌ها همچنین براییکپارچه‌سازی اجتماعی و تضمین حق سقط‌جنین قانونی برای زنان تلاش کرده‌اند. از دیگر اهداف آنان محافظت از زنان ودختران در برابرتجاوز جنسی،آزار جنسی وخشونت خانگی است.[۶] تغییر در نوع پوشش و نوع نگاه جامعه به فعالیت‌های فیزیکی نیز معمولاً بخشی از جنبش‌های فمینیستی بوده است.[۷]

برخی از محققان، فمینیسم را محرک اصلیتغییرات اجتماعی برای حقوق زنان در طول تاریخ می‌دانند؛ این موضوع به خصوص درغرب پررنگ‌تر است؛ جایی که این جنبش را تا حد زیادی زمینه‌ساز دستیابی به حق رای زنان،زبان فراگیر،حقوق باروری (شامل دسترسی بهراه‌های پیشگیری از بارداری وسقط جنین قانونی)، حق امضای قرارداد ومالکیت می‌شناسند.[۸] با وجود اینکه تمرکز اصلی فمینیسم بر روی حقوق زنان است، برخی فمینیست‌ها مانندبل هوکس محدودیت در آزادی‌های مردان را بخشی از اهداف خود می‌دانند؛ زیرا باور دارند مردان نیز از نقش‌های سنتی جنسیتی آسیب می‌بینند.[۹]نظریه فمینیست، که از دل جنبش‌های فمینیستی برخاسته، به دنبال درک ماهیت نابرابری جنسیتی با استفاده از تجزیه و تحلیل نقش اجتماعی زنان و تجربه زندگی آنان است.[۱۰][۱۱]

تاریخجنبش‌های برابری‌خواهانه در ایران به اواخر دورهقاجاریه بازمی‌گردد. حقوق زنان در ایران با انطباق این کشور با ارزش‌های غربی در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم دستخوش تغییراتی شد و رو به بهبود نهاد. در طول قرن بیستم، جنبش‌هایسکولار،لیبرال،ناسیونالیست وچپ‌گرا معمولاً حقوق زنان را به عنوان بخشی از دغدغه‌های خود مطرح می‌کردند، اما واکنشی که بنیادگران و محافظه‌کاران مذهبی از خود نشان دادند تا به امروز مانع اصلی بهبود حقوق زنان در ایران بوده است. از زمانانقلاب ۱۳۵۷، فمینیسم در دیدنظام حاکم بر ایران برابر با «بی‌عفتی» در نظر گرفته می‌شود. اما سیاست‌های جمهوری اسلامی، به صورت ناخواسته منجر به افزایش آگاهی جنسیتی در میان مردم ایران شده است.[۱۲]

تاریخ

[ویرایش]
مقالهٔ اصلی:تاریخ فمینیسم

واژه

[ویرایش]

گفته می‌شودسوسیالیست وفیلسوف فرانسویشارل فوریه نخستین (در سال ۱۸۳۷) کسی بود که کلمه فمینیسم (féminisme در فرانسوی) را به کار برد.[۱۳] کلمه مذکور درفرانسه وهلند به سال ۱۸۷۲،[۱۴] دربریتانیا در دهه ۹۰ قرن ۱۹ و درآمریکا به سال ۱۹۱۰ برای اولین مرتبه پدیدار شد.[۱۵][۱۶]فرهنگ انگلیسی آکسفورد سال ۱۸۵۲ را به عنوان نخستین سالی که «فمینیست»[۱۷] و سال ۱۸۹۵ را اولین سالی که «فمینیسم» استفاده شد، می‌داند.[۱۸] بسته به اتفاقات تاریخی، فرهنگ و کشور، فمینیست‌ها اهداف و انگیزه‌های گوناگونی داشته‌اند. بیشتر مورخان فمینیست غربی معتقدند که باید همه جنبش‌های تاریخی که برای حقوق زنان به مبارزه برخاسته‌اند را به عنوان جنبش‌های فمینیستی به حساب آورد، حتی اگر آن افراد از این واژه برای جنبش خودشان استفاده نکرده باشند.[۱۹][۲۰][۲۱][۲۲][۲۳][۲۴] دیگر مورخان معتقدند که این کلمه تنها مناسب جنبش‌های امروزی فمینیستی است و باید جنبش‌های گذشته را «نیا-فمینیستی» به حساب آورد.[۲۵]

تظاهرات در پی حق رای در نیویورک، ۱۹۱۲

امواج فمینیسم

[ویرایش]

تاریخ جنبش فمینیستی غربی به چهار موج تقسیم می‌شود.[۲۶][۲۷][۲۸]موج اول تلاش زنان برای دستیابی به حق رای در قرون ۱۹ و ۲۰ را شامل می‌شود.موج دوم را مربوط بهجنبش آزادی‌بخش زنان می‌دانند. این جنبش در دهه ۶۰ میلادیقرن بیستم شروع شد و هدف آن برقراریبرابری اجتماعی و قانونی بود.موج سوم مربوط به جنبشی است که حدوداً در ۱۹۹۲ آغاز شد. تمرکز این موج بر فردیت و تفاوت‌ها بود.[۲۹] در نهایتموج چهارم به سال ۲۰۱۲ شروع شد. موج چهارم فمینیسم با استفاده ازرسانه‌های اجتماعی در پی مبارزه با آزار جنسی،خشونت علیه زنان وفرهنگ تجاوز برآمد. این موج بیشتر برای هشتگ «من هم» (Me Too) شناخته شده است.[۳۰]

قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰

[ویرایش]
تظاهرات فمینیستی در اعتصابات جهانی زنان در آرژانتین

اولین موج فمینیسم مربوط به قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ است. در ایالات متحده و بریتانیا، تمرکز اصلی این موج بر حقوق برابر برای زنان و مردان در قراردادهای قانونی، ازدواج، حضانت و مالکیت بود. نخستین ماده قانونی در ربط با این موضوع،مصوبه حضانت اطفال ۱۸۳۹ در بریتانیا بود که با استناد به دکترین سال‌های حساس (یعنی زمانی که بچه چهار سال یا کمتر دارد)، برای نخستین بار به زنان حق حضانت کودکانشان را داد.[۳۱][۳۲][۳۳] قوانین دیگر در بریتانیا، شاملمصوبه دارایی زنان متأهل ۱۸۷۰ می‌شود. این قانون که با مصوبه دیگری به همین نام در ۱۸۸۲ گسترش پیدا کرد، به زنان متأهل این حق را داد که مالک قانونی پولی که خودشان به دست آورده‌اند، باشند. این قانون تا سال ۱۸۹۷ در بیشتر قلمروهای بریتانیا به تصویب رسید.[۳۴] با پایان قرن ۱۹، فعالان حقوق زنان تمرکز اصلی خود را بر به دست آوردن قدرت سیاسی، به خصوصحق رای، قرار دادند؛ با این وجود برخی از فمینیست‌ها برای حقوق جنسی،زایمان واقتصادی زنان نیز فعالیت می‌کردند.[۳۵]

حق رای زنان (که شامل حق نامزدی برای حضور در پارلمان هم می‌شد) نخستین بار در اواخر قرن ۱۹ در مستعمرات بریتانیا دراسترالزی داده شد. مستعمرات خودمختار چوننیوزیلند در ۱۸۹۳،استرالیای جنوبی در ۱۸۹۵ واسترالیا در ۱۹۰۲ به زنان این حق را دادند که در انتخابات به عنوان رای‌دهنده یا نامزد شرکت کنند.[۳۶][۳۷]

در بریتانیا، مطابقمصوبه نمایندگی مردم ۱۹۱۸ به زنان بالای ۳۰ سال که صاحب دارایی و املاک بودند، حق رای داده شد. این قانون در ۱۹۲۸ گسترش پیدا کرد و همه زنان بالای ۲۱ سال را شامل شد.[۳۸]املین پنکهرست برجسته‌ترین فعال حقوق زنان در انگلیس بود که نشریهتایم با توضیح «او برای زنان عصر ما اندیشه‌ای شکل داد؛ او جامعه را به سمت مسیری جدید و بدون بازگشت رهنمون ساخت» نام او را درفهرست ۱۰۰ فرد مهم قرن بیستم قرار داد.[۳۹] در آمریکالوکرشیا مات،الیزابت کدی استانتون وسوزان آنتونی برای دستیابی زنان به حق رای فعالیت می‌کردند؛ آن‌ها همچنین پیش از این برایلغو برده‌داری در آن کشور مبارزه کرده بودند. این زنان تحت‌تاثیر عقاید مذهبیکوئیکرها بودند؛ مطابق این جنبش مذهبی، زنان و مردان در سایه خدا برابرند.[۴۰] موج اول فمینیسم در ایالات متحده بامتمم نوزدهمقانون اساسی ایالات متحده آمریکا که به زنان در همه ایالات حق رای داد، به پایان رسید. عبارتموج اول همزمان با آغازموج دوم در ربط با این دوره از فعالیت‌های فمینیستی به کار برده شد.[۳۵][۴۱][۴۲][۴۳][۴۴]

در اواخر حکومتدودمان چینگ برچین و در جریان جنبش‌هایی برای اصلاحات ماننداصلاحات صدروزه، فمینیست‌های چینی خواستار آزادی زنان از نقش‌های سنتی و جداسازی جنسیتیِنئوکنفوسیانیسم شدند.[۴۵][۴۶][۴۷] بعدها، زمانی کهحزب کمونیست چین به قدرت رسید، دولت این کشور تلاش کرد تا حضور زنان درنیروی کار این کشور را افزایش دهد و ادعا کرد که انقلاب با موفقیت موفق به آزادسازی زنان شده است.[۴۸]

بنا به گفته نَوَر الحسن جولی، فمینیسم عربی نزدیکی زیادی باملی‌گرایی عربی داشته است. در سال ۱۸۹۹،قاسم امین که او را «پدر» فمینیسم عربی می‌دانند، از اصلاحات اجتماعی و قانونی به سود زنان گفت.[۴۹] او پیوندهایی میان نقش زنان در جامعه مصر و ملی‌گرایی مصری ترسیم کرد که منجر به تأسیسدانشگاه قاهره و حرکتی ملی شد.[۵۰] در سال ۱۹۲۳،هدا شعراوی اتحادیه فمینیستی مصر را تأسیس کرد و خود رئیس آن شد؛ موضوعی که او را به یکی از نمادهای حقوق زنان عرب تبدیل ساخت.[۵۰]

مقاله شارلوت پرینگز گیلمان در Atlanta Constitution دربارهٔ فمینیسم

انقلاب مشروطه ایران در آغاز قرن بیستم زمینه‌سازجنبش زنان ایران شد؛ جنبشی که به دنبال دستیابیحقوق برابر برای زنان در تحصیل، ازدواج، کار و قانون بود.[۵۱] اما بعدها با روی دادنانقلاب ۱۳۵۷، حکومت جدید بسیاری از حقوقی کهزنان در جریان این جنبش به دست آورده بودند را مانندقانون حمایت از خانواده، به صورت سازماندهی شده لغو کرد.[۵۲]

اعطای حق رای بهزنان در فرانسه تا زماندولت موقت جمهوری فرانسه در ۲۱ آوریل ۱۹۴۴ طول کشید. مجمع ملی الجزایر در ۲۴ مارس سال ۱۹۴۴ به زنان حق مشمولیت اعطا کرد، اما تنها با اصلاحیه‌ای کهفرنان گرنیه به آن افزود،زنان الجزایری به عنوان شهروند کاملفرانسه به رسمیت شناخته شدند؛ نتیجتاً به حق رای هم دست پیدا کردند. پس از انتخابات نوامبر ۱۹۴۶ در فرانسه، روبرت وردیه، جامعه‌شناس، عنوان کرد که زنان به صورت استواری رای ندادند و خود را به طبقات مختلف اجتماعی تقسیم کردند؛ همانگونه که مردان به این طبقات تقسیم کرده‌اند. دردوره رشد موالید پس از جنگ جهانی دوم، از اهمیت فمینیسم کاسته شد. دو جنگ جهانی به صورت موقتی باعث رهایی برخی از زنان شده بودند، اما در دوره پس از جنگ، ارزش‌های محافظه‌کارانه جایگاه خود را پس گرفتند.[۵۳]

میانه‌های قرن ۲۰

[ویرایش]

در میانه‌های قرن بیستم، هنوز بسیاری ازحقوق اساسی از زنان دریغ می‌شد. درسوئیس، اعطای حق رای در انتخابات فدرالی به زنان در سال ۱۹۷۱ رخ داد؛[۵۴] پیش از آن یک رفراندوم به تاریخ ۱۹۵۹ برگزار شده بود و ۶۷٪ مردان سوئیسی در آن با رای دادن زنان مخالفت کرده بودند. در ۱۹۹۱، کانتوناپنزل اینرهودن آخرینکانتون (واحد اداری نیمه مستقل) سوئیس بود که حق رای به زنان در مسائل محلی را اعطا کرد، آن هم پس از اینکهدادگاه عالی فدرال آن کشور، آن را مجبور به این کار کرد.[۵۵] درلیختن‌اشتاین پس یک همه‌پرسی در ۱۹۸۴، زنان صاحب حق رای شدند. پیش از آن، سه رفراندوم دیگر به ترتیب در سال‌های ۱۹۶۸، ۱۹۷۱ و ۱۹۷۳ برگزار شده بود که در هیچ‌کدام با حق رای زنان موافقت نشده بود.

از دیگر فعالیت‌های فمینیست‌ها، تلاش برای انجام اصلاحات درقوانین خانواده که به شوهر حق کنترل زن را می‌داد، بود. اگرچه قانون سرپناه (قانونی در بریتانیا و آمریکا که حقوق قانونی زن را به شوهرش می‌داد) تا قرن بیستم در ایالات متحده و انگلستان لغو شده بود، اما هنوز در بسیاری ازکشورهای اروپا زنان متأهل از حقوق قانونی بسیار کمی برخوردار بودند. به عنوان مثال، در فرانسه تا سال ۱۹۶۵ زنان متأهل برای کار کردن نیاز به اجازه شوهر داشتند.[۵۶][۵۷] فمینیست‌ها همچنین در پی لغو قوانین «معافیت زناشویی» که شوهران را از محاکمه به دلیلتجاوز به همسرانشان معاف می‌کرد، بودند.[۵۸] پیش از این فمینیست‌های موج اول چونویکتوریا وودهال،ولترین دو سلیر والیزابت کلارک ولستنهولم المی برای لغو این قوانین تلاش کرده بودند، اما موفق نشده بودند؛[۵۹][۶۰] این قوانین یک قرن پس از آن در بیشترکشورهای غربی لغو شده است، اما هنوز در بسیاری ازکشورهای جهان وجود دارد.[۶۱]

املین پنکهرست خانه‌اش را در نیویورک فروخت و پس از آن به سفر در بریتانیا و ایالات متحده پرداخت تا برای حق رای زنان مبارزه کند.

فیلسوف فرانسویسیمون دو بووار در سال ۱۹۴۹ کتابجنسدوم (Le Deuxième Sexe) را منتشر کرد که در آن یک راه‌حلمارکسیستی و یک دیدگاهاگزیستانسیالیستی بر بسیاری از دغدغه‌های فمینیسم ارائه کرد.[۶۲] او به بیان احساس فمینیست‌ها در ربط با وجود ناعدالتی می‌پردازد.

موج دوم فمینیسم در اوایل دهه شصت در قرن ۲۰ آغاز شد[۶۳] و تا امروز هم ادامه دارد؛ نتیجتاً موج دوم و موج سوم به صورت همزمان به راه خود ادامه می‌دهند. در موج دوم، فمینیسم برابری را در مسائلی فراتر از حق رای جستجو می‌کند و در پی پایان دادن بهتبعیض‌های جنسیتی است.[۳۵] این موج نابرابری‌های سیاسی و فرهنگی را به‌طور پیوسته به هم مرتبط می‌داند و زنان را تشویق می‌کند که بخش‌های زندگی شخصیشان را عمیقاً سیاسی و بازتاب‌دهنده یک ساختار قدرت جنسیت‌زده بدانند. کارول هانیش، فعالیت فمینیست، شعار «شخصی سیاسی است» را به کار برد و این شعار با موج دوم فمینیسم پیوند خورده است.[۶][۶۴]

مشخصه موج دوم و سوم در چین بررسی مجدد نقش زنان در انقلاب کمونیستی و سایر جنبش‌های اصلاحاتی است. همچنین این امواج منجر به بحث‌هایی در ربط با این موضوع که آیا حق برابری جنسی در چین کاملاً به دست آمده است یا نه شده است.[۴۸]

در سال ۱۹۵۶، رئیس‌جمهورمصرجمال عبدالناصر از «فمینیسم دولتی» پرده برداشت. او هرگونه تبعیض علیه زنان را ممنوع اعلام کرد و به آنان حق رای داد، اما فعالیت سیاسی از سوی فعالان فمینیست را ممنوع اعلام کرد.[۶۵] در زمانریاست جمهوریانور سادات، همسر اوجهان سادات به صورت عمومی برای حقوق بیشتر برای زنان فعالیت می‌کرد، اما در آن زمان جامعه مصر و سیاست دولت آن کشور به سویاسلام‌گرایی و محافظه‌کاری پیش می‌رفت.[۶۶] با این حال برخی از فعالان یک جنبش جدید فمینیستی را پیشنهاد دادند:فمینیسم اسلامی. مطابق گفته فمینیست‌های اسلامی، زنان می‌توانند در محدوده قوانین اسلام به برابری دست پیدا کنند.[۶۷]

درآمریکای لاتین انقلاباتی صورت پذیرفت که همچنین بر جایگاه زنان هم در آن کشورها تأثیر گذاشت. یک نمونه از آن انقلاب نیکاراگوئه بود که ایدئولوژی فمینیستی آن باعث شد تا سطح رفاه زنان افزایش پیدا کند، اما این انقلاب موفق نشد که یک تغییر اجتماعی و ایدئولوژیک ایجاد کند.[۶۸]

بل هوکس، نویسنده، فعال اجتماعی و فمینیست

در سال ۱۹۶۳بتی فریدان کتابرازوری زنانه را منتشر کرد که نقش مهمی در رساندن صدای نارضایتی زنان آمریکایی داشت. این کتاب را معمولاً جرقه اصلی در آغازموج دوم فمینیسم در ایالات متحده می‌دانند.[۶۹] پس از ده سال از آغاز موج دوم، نیمی از نیروی کار در جهان اول را زنان تشکیل می‌دادند.[۷۰]

اواخر قرن ۲۰ و اوایل قرن ۲۱

[ویرایش]

موج سوم فمینیسم

[ویرایش]

ریشه‌هایموج سوم فمینیسم به ظهور یکخرده‌فرهنگ پانک فمینیستی موسوم بهرایت گرررل درالمپیا، واشینگتن، ایالات متحده[۷۱][۷۲] و شهادتآنیتا هیل در برابرکمیته قضایی سنای ایالات متحده آمریکا — که همه اعضای آن مرد و سفیدپوست بودند — ربط با آزار جنسی او توسطکلارنس توماس، نامزد عضویت دردیوان عالی ایالات متحده آمریکا، بازمی‌گردد.ربکا واکر کسی بود که عبارت موج سوم را در مقاله‌ای در واکنش به عضو شدن توماس در دیوان عالی که درمجلهمیز به کار برد:[۷۳][۷۴]

من این را خطاب به همه زنان، به خصوص زنان هم نسل خودم می‌نویسم: بگذارید انتخاب شدن توماس، همانگونه که به من یادآوری کرد، به شما هم یادآوری کند که تا پایان مبارزه هنوز راه درازی باقی است. بگذارید نادیده گرفته شدن تجربه یک زن شما را عصبانی کند. آن خشم را به یک قدرت سیاسی تبدیل کنید. به آن رای ندهید، مگر آن‌ها برای ما کاری کنند. با آن‌ها رابطه جنسی نداشته باشید، سر یک میز غذا نخورید، به آن‌ها اهمیتی ندهید، تا زمانی که آزادی ما برای کنترل تن‌ها و زندگیمان برایشان اولویت داشته باشد. من فمینیست پست‌فمینیسمی نیستم. منموج سوم هستم.[۷۳]

دستگیریِ یکسافراجت در لندن ۱۹۱۴ میلادی. سافروجت‌ها برای بدست‌آوردنِ حقِ رأی برای زنان بهم پیوسته بودند.

موج سوم فمینیسم همچنین تلاش کرد تا از تعریف موج دوم در ربط بازنانگی فاصله بگیرد یا آن را به چالش بکشد؛ فمینیست‌های موج سومی معتقد بودند که تعریف موج دوم بیش از حد به تجارب زنان سفیدپوست و طبقه متوسط-بالا اهمیت می‌داد. تمرکز موج سوم معمولاً بر «خرده‌سیاست‌ها» بود و الگوی موج دوم در ربط با اینکه چه چیزی برای زنان خوب است، یا نیست، را به زیر سؤال برد. موج سوم فمینیسم در تلاش بود که برداشتیپسا-ساختارگرایانه از جنسیت داشته باشد.[۳۵][۷۵][۷۶][۷۷] رهبران فمینیستی غیرسفید پوست مانندبل هوکس،گلوریا آنزالدوا،چلا ساندوال،چری ماراگو،آدری لرد،ماکسین هونگ کینگستون و بسیاری دیگر تلاش کردند تا در چهارچوب فمینیسم فضایی برای مسائل مرتبط با نژاد ایجاد کنند.[۷۶][۷۸][۷۹] موج سوم فمینیسم همچنین منجر به بحث‌هایی میان فمینیسیت‌هایی که معتقد بودندتفاوت‌های روانشناختی مهمی میان جنسیت‌ها وجود دارد و فمینیست‌هایی که معقتدند بودند هیچ تفاوت روانشناختی میان جنسیت‌ها وجود ندارد و نقش‌های جنسیتی فقط به دلیل شرایط اجتماعی هستند، شد.[۸۰]

فرضیه دیدگاه

[ویرایش]

فرضیه دیدگاه یا تئوری استندپوینت فرضیه‌ای است که عنوان می‌کند جایگاه اجتماعی یک شخص بر دانسته‌های او تأثیرگذار شد. این دیدگاه استدلال می‌کند که تحقیقات و نظریات زنان و جنبش فمینیسم را بی‌اهمیت به حساب می‌آورند و علم سنتی را بی‌طرفانه نمی‌بیند.[۸۱] از دهه ۱۹۸۰، فمینیست‌های نقطه‌نظری بر این موضوع پافشاری می‌کنند که جنبش فمینیسم باید برمسائل جهانی (مانند تجاوز،زنای محارم، تن‌فروشی) و مسائلی که در فرهنگ‌های مختلف وجود دارد (مانندختنه زنان در بخش‌هایی از جوامع آفریقایی و عرب یاسقف شیشه‌ای درکشورهای توسعه‌یافته که مانع از پیشرفت زنان می‌شود) تمرکز کند تا درک کند که چگونه نابرابری جنسیتی با نژادپرستی،همجنسگراهراسی،تبعیض طبقاتی واستعمارگری در «ماتریس سلطه» درآمیخته است.[۸۲][۸۳] فرضیه دیدگاه ریشه در تفکرات مارکسیستی مبنی بر اینکه طبقات ستم‌دیده به اطلاعاتی دسترسی دارند که در دسترس افراد متعلق به طبقات بالاتر نیست، دارد.[۸۴]

موج چهارم فمینیسم

[ویرایش]

موج چهارم فمینیسم در سال ۲۰۱۲ و زمانی که توجهات نسبت به این جنبش مجدداً اوج گرفت، آغاز شد. این موج با استفاده ازشبکه‌های اجتماعی در پیوند است.[۸۵] بنا به گفته محقق فمینیسم پرودنس چمبرلین، تمرکز موج چهارم بر عدالت برای زنان و مخالفت باآزار جنسی وخشونت علیه زنان است. مشخصه آن، بنا به گفته چمبرلین، این است که «نمی‌تواند باور کند برخی رفتارها هنوز هم می‌توانند وجود داشته باشند.»[۸۶]

عکسی از تظاهرات زنان در سال ۱۹۳۵ در فرانسه، در جنبش اعطای حق رای به زنان. زنان فرانسوی تا سال ۱۹۴۴ حق رای نداشتند.

کیرا کاکرین می‌گوید که موج چهارم فمینیسم با «تکنولوژی تعریف شده است» و مشخصه آن استفاده ازفیسبوک،توییتر،اینستاگرام،یوتیوب،تامبر و وبلاگ‌هایی مانندفیمینیستینگ است تا موضوعاتی نظیرزن‌ستیزی را به چالش بکشد و برایبرابری بیشتر تلاش کند.[۸۵][۸۷][۸۸][۸۵]

مسائلی که فمینیست‌های موج چهارمی بر آن توجه می‌کنند شاملآزار خیابانی،آزار در محل کار،آزار جنسی در پردیس دانشگاه‌ها وفرهنگ تجاوز است. رسوایی‌هایی در ربط با آزار، سوءاستفاده از زنان و دختران و قتل آنان منجر به گالوانیزه شدن این جنبش شده است. از جمله این اتفاقاتتجاوز گروهی ۲۰۱۲ دهلی،رسوایی جیمی ساویل در ۲۰۱۲،پرونده‌های تجاوز جنسی بیل کازبی،تیراندازی در آیلا ویستا در ۲۰۱۴، محاکمهژیان قمیشی در ۲۰۱۶،اتهامات آزار جنسی هاروی واینستین واثر واینستین که در پس آن به وجود آمد ورسوایی‌های جنسی ۲۰۱۷ وست‌مینستر است.[۸۹]

نمونه‌هایی از کارزارهای مرتبط با موج چهارم فمینیسم شاملپروژه جنسیت‌زدگی روزمره،مقاله جدیدی در کار نیست ۳،به جنسیت‌زدگی در بیلد پایان دهید،نمایش تشک،۱۰ ساعت پیاده‌روی در نیویورک به عنوان یک زن،#بله_همه_زنان،آزادی پستان،قیام یک میلیاردی،راهپیمایی ۲۰۱۷ زنان،راهپیمایی ۲۰۱۸ زنان وهشتگمن هم می‌شود. در دسامبر ۲۰۱۷، مجلهتایم گروهی از فعالان برجسته جنبش من هم را با عنوان «سکوت‌شکنندگان» به عنوانشخص سال انتخاب کرد.[۹۰][۹۱]

پُست‌فمینیسم

[ویرایش]

عبارت «پست‌فمینیسم» (پسا فمینیسم) برای توصیف گستره‌ای از دیدگاه‌ها دربارهٔ فمینیسم از دهه ۱۹۸۰ مورد استفاده قرار گرفته است. پُست‌فمینیست‌ها، ضدفمینیسم نیستند اما معتقدند که زنان به اهداف موج دوم دست پیدا کرده‌اند؛ آن‌ها منتقد اهداف موج سوم و چهارم فمینیسم هستند. این عبارت اولین بار برای توصیف ضدیت با موج دوم به کار رفت اما در حال حاضر به گستره وسیعی از نظریاتی که نسبت به گفتمان‌های پیشین فمینیسم، شامل موج دوم، انتقاد می‌کنند به کار می‌رود.[۹۲] دیگر پست‌فمینیست‌ها می‌گویند که فمینیسم دیگر برای جامعه امروز موضوعیتی ندارد.[۹۳] آملیا جونز نوشته است که مطالب پست‌فمینیستی دهه ۸۰ و ۹۰ موج دوم فمینیسم را به عنوان جنبشی یکپارچه به تصویر کشیدند.[۹۴] بنا به گفته دروتی چان، نوعی «روایت سرزنشی» در زیر نام پست‌فمینیسم پنهان شده است، آن‌ها فمینیست‌ها را به دلیل اینکه «هنوز در یک جامعه پست‌فمینیستی، جایی که (تا همین حالا)برابری جنسیتی به دست آمده است، هنوز به دنبال برابری هستند تخریب می‌کنند.» بنا به گفته چان، «خیلی از فمینیست‌ها از طرقی که از گفتمان حقوق و برابری علیه آن‌ها استفاده می‌شود، ابراز گله کرده‌اند.»[۹۵]

سیاست

[ویرایش]

سوسیالیسم

[ویرایش]
رز کوهن، یکی از فعالان حق رای زنان، در سال ۱۹۳۷ توسطاستالین در جریانپاکسازی بزرگ، دو ماه پس از اعدام شوهرش اعدام شد.

از اواخرقرن نوزدهم، تعدادی از فمینیست‌ها باسوسیالیسم در یک جبهه قرار گرفتند، حال آنکه دیگران سوسیالیسم را به دلیل «اهمیت کافی بهحقوق زنان ندادن»، بهنقد کشیده‌اند.آگوست ببل، از فعالانحزب سوسیال دموکرات آلمان (SPD)، اثری به نامDie Frau und der Sozialismus منتشر کرد که در آن، از ارتباط میان برابری میان جنسیت‌ها وبرابری اجتماعی گفت. در ۱۹۰۷،کنفرانس بین‌المللی زنان سوسیالیست در شهراشتوتگارت برگزار شد و در آن کنفرانس، حق رای به عنوان ابزاری برایمبارزه طبقاتی توصیف شد.کلارا زتکین، از اعضای حزب سوسیال دموکرات، خواستار اعطای حق رای به زنان شد تا «نظمی سوسیالیستی» برپا شود زیرا آن را «تنها نظمی که می‌تواند راه‌حلی رادیکال برای مسئله زنان ارائه کند» می‌دانست.[۹۶][۹۷]

دربریتانیا، جنبش زنان باحزب کارگر در پیوند بود. درایالات متحده،بتی فریدان که از پیش‌زمینه‌ای رادیکال برخاسته بود، به رهبریانجمن ملی زنان رسید. «زنان تندرو» نام قدیمی‌ترین سازمان سوسیالیستی فمینیستی ایالات متحده است و هنوز هم فعال است.[۹۸] در جریانجنگ داخلی اسپانیا،دولوریس ایباروریحزب کمونیست اسپانیا را رهبری می‌کرد. با اینکه او از برابری زنان و مردان حمایت می‌کرد، با جنگیدن زنان در خطوط مقدم مخالف بود که این موضوع باعث درگیری او بافمینیست اقتدارگریزموخرس لیبرس شد.[۹۹]

از جمله فمینیست‌هایایرلندی در اوایلقرن بیستمکنستانس مارکیویتش، یکانقلابی جمهوری‌خواه،سافرجت و سوسیالیست، بود. او در سال ۱۹۱۸ به اولین زنی بدل شد که به عنوان نماینده بهمجلس عوام بریتانیا راه پیدا کرد. با این حال، در پی پیروی از سین فین، حاضر نشد وارد مجلس عوام بریتانیا شود.[۱۰۰] او در سال ۱۹۲۱ درمجمع دوم ایرلند مجدداً انتخاب شد و به پارلمان راه یافت.[۱۰۱] به علاوه، مارکیویتش یکی از فرماندهانارتش شهروندان ایرلندی بود که جیمز کونالی، سوسیالیستی که فمینیست هم بود، در جریانقیام عید پاک در ۱۹۱۶ آن را رهبری کرده بود.[۱۰۲]

فاشیسم

[ویرایش]
اطلاعات بیشتر:زنان در آلمان نازی

فاشیسم دیدگاه‌های مبهم و دوگانه‌ای در ربط با فمینیسم دارد. یکی از خواسته‌هایی که درمانیفست فاشیسم در ۱۹۱۹ مطرح شد، گسترش حق رای به تمام شهروندانایتالیایی، شامل زنان ۱۸ ساله یا بیشتر (و حق نامزدی در انتخابات برای شهروندان بالای ۲۵ سال) بود. هرچند این خواسته تنها در سال ۱۹۴۶، چندی پس از شکست و سقوط فاشیسم به دست آمد. گروه‌های فاشیستی زنانه چون fasci femminilli جنبش‌های دستیابی به این اهداف را رهبری می‌کردند و تنها بخشی از خواسته‌های آنان در ۱۹۲۵ تحت فشار موئتلفان محافظه‌کارتربنیتو موسولینی تحقق پیدا کرد.[۱۰۳][۱۰۴]

تظاهرات فمینیست‌های شیلیایی علیهرژیم آگوستو پینوشه

بنا به گفته سیپریان بلامیرس، اگرچه فمینیست‌ها جزو آن دسته از کسانی بودند که با قدرت‌گیریآدولف هیتلر مخالفت کردند، اما فمینیسم رابطه پیچیده‌ای با جنبشنازی داشت. نازی‌ها با وجود اینکه مفاهیم سنتی جوامعپدرسالارانه و نقش زنان در آن را تبلیغ می‌کردند، مدعی بودند که برابری زنان و مردان در موقعیت کاری را قبول دارند.[۱۰۵] موسولینی و هیتلر هر دو از مخالفت خودشان با فمینیسم را ابراز داشتند[۱۰۵] و پس از اینکهحزب نازی در ۱۹۳۳ قدرت را درآلمان در دست گرفت، شروع به گرفتن حقوق سیاسی و فرصت‌های اقتصادی که فمینیست‌ها در دوره پیش ازجنگ جهانی اول و تا حدودی در دهه ۱۹۲۰ برای آن مبارزه کرده بودند، کرد.[۹۷] بنا به گفته نویسندگان کتابتاریخ زنان در غرب، در عمل یک جامعه فاشیستی یک جامعه سلسله‌مراتبی است و بر نیروی رجولیت مردان تأکید دارد، درحالی که زنان در تابعیت آنان قرار دارند.[۹۷] بلامیرس همچنین اضافه می‌کند کهنئوفاشیسم از دهه ۱۹۶۰ دیدگاه خصمانه‌ای نسبت به فمینیسم داشته و از زنان می‌خواهد که «نقش‌های سنتیشان را بپذیرند.»[۱۰۵]

جنبش حقوق مدنی و ضدنژادپرستی

[ویرایش]

جنبش حقوق مدنی سیاهپوستان آمریکا (۶۸–۱۹۵۵) و فمینیسم به‌طور متقابل بر یکدیگر اثر گذاشتند. بسیاری از فمینیست‌های غربی تئوری‌ها و ادبیات جنبش برابری نژادی آمریکا را پذیرفتند و میان حقوق زنان و حقوق غیرسفیدپوستان ایالات متحده موازاتی را رسم کردند.[۱۰۶] با وجود ارتباطاتی که میان دو جنبش وجود داشت، در طول دهه‌های ۱۹۶۰ و ۷۰ تنش‌هایی میان آن دو ایجاد شد زیرا برخی از زنان غیرسفیدپوست فمینیسم را جنبشی مخصوصسفیدپوستان،دگرجنسگرایان وطبقه متوسط می‌دانستند که مسائل نژادی و جنسیتی را درک نمی‌کند و به آن اهمیت نمی‌دهد.[۱۰۷] به صورت مشابهی، برخی از زنان فمینیست بر این نکات تأکید می‌ورزیدند که جنبش حقوق مدنی دارای عناصرهمجنس‌گراهراسانه وجنسیت‌زده است و به نگرانی‌های آن دسته از زنانی که در اقلیت هستند به اندازه کافی اهمیت نمی‌دهد.[۱۰۶][۱۰۸][۱۰۹] این انتقادات باعث ظهور تئوری‌های اجتماعی فمینیستی جدیدی در ربط باسیاست‌های هویتی و اشتراکات میاننژادپرستی،تبعیض طبقاتی و تبعیض جنسیتی شد؛ همچنین تفکرات فمینیستی جدیدی چونفمینیسم سیاه وفمینیسم چیکانا (مربوط بهمکزیکیان آمریکا) شد و تأثیرات شایانی برلزبین فمینیسم و هوست کوئیرهای رنگ‌پوست شد.[۱۱۰][۱۱۱][۱۱۲]

نئولیبرالیسم

[ویرایش]

تئوری فمینیستینئولیبرالیسم را به دلیل تأثیر منفی که بر جمعیتنیروی کار زنان در سطح جهانی، به خصوص درجنوب جهانی، داشته مورد نقد قرار می‌دهد. فرضیات و اهداف مردانه کماکان در تفکراتاقتصادی وژئوپولیتیکی غالب است[۱۱۳]: 177  و تجارب زنان در کشورهای غیرصنعتی معمولاً اثر منفی سیاست‌های مدرن‌سازی را نشان می‌دهد و این ادعا کهتوسعه به سود همه است را رد می‌کند.[۱۱۳]: 175 

بنا به پردازندگان تئوری نئولیبرالیسم، افزایش حضور زنان در نیروی کار منجر به افزایش پیشرفت اقتصادی می‌شود اما منتقدان فمینیست به این نکته اشاره کرده‌اند که افزایش حضور زنان به تنهایی منجر به دستیابی به برابری در روابط جنسیتی نمی‌شود.[۱۱۴]: 186–98  نئولیبرالیسم موفق نشده است که مشکلات مهم مانند کاهش پرداختی در «نیروی کار زنانه‌سازی شده»، ساختاری کهمردان ومردانگی را در اولویت قرار می‌دهد و سیاسی‌سازی نقش تابع زنان در خانواده و محل کار بپردازد.[۱۱۳]: 176  «زنانه‌سازی کار» به طبقه‌بندی مفهومی شرایط کاری رو به وخامت و کم‌ارزش‌سازی شده دارد که مطلوب، مهم وامن و امان نیست.[۱۱۳]: 179 کارفرمایان در جنوب جهانی پیشفرض‌هایی نسبت به نیروی کار زنانه دارد و به دنبال استخدام کسانی هستند که آن‌ها را افرادی قانع و مطیع می‌بینند که حاضرنددستمزد پایین را بپذیرند.[۱۱۳]: 180 ساختارهای اجتماعی در ربط با نیروی کار زنانه‌سازی شده نقش مهمی در این موضوع بازی کرده است و کارفرمایان اغلب بر ایده‌هایی که زنان را «حقوق‌بگیرانی دست دوم» که شایسته «آموزش و ترفیع نیستند» می‌دانند پافشاری می‌کنند تا «پرداختی کم آنان را توجیه کنند.»[۱۱۴]: 189 

تأثیر بر جامعه

[ویرایش]

جنبش فمینیسم با ایجاد تغییراتی بر جوامع غربی تأثیرگذار بوده که این تأثیرات شامل حق رای زنان، دسترسی بیشتر به حق تحصیل، کاهش فاصله دستمزد با مردان، حق به جریان انداختن پروسهطلاق، حق زنان جهت تصمیم‌گیری در مورد بارداری (شامل دسترسی بهراه‌های پیشگیری وسقط جنین) و حق مالکیت بوده است.[۸]

حقوق شهروندی

[ویرایش]
کشورهای قرمز رنگ کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان را امضا نکرده‌اند. کشورهای زرد رنگ آن را امضا کرده‌اند، اما به جریان نیانداخته‌اند.

از دهه ۱۹۶۰ تاکنون، کارزارهای در ربط با حقوق زنان[۱۱۵] در آمریکا و بریتانیا با واکنش‌های مختلفی روبرو شده است.[۱۱۶] سایر کشورهایاتحادیه اقتصادی اروپا توافق کرده‌اند که از وجود نداشتن قوانین تبعیض‌آمیز جنسیتی در جوامع اروپایی، اطمینان حاصل کنند.

از دهه ۱۹۶۰ تاکنون، کارزارهای در ربط با حقوق زنان[۱۱۵] در آمریکا و بریتانیا با واکنش‌های مختلفی روبرو شده است.[۱۱۷] سایر کشورهایاتحادیه اقتصادی اروپا توافق کرده‌اند که از وجود نداشتن قوانین تبعیض‌آمیز جنسیتی در جوامع اروپایی، اطمینان حاصل کنند.

برخی از کارزهای فمینیستی همچنین به ایجاد اصلاحات در مورد رفتارها در برابرآزار جنسی کودکان یاری رسانده‌اند. به عنوان مثال، دیدگاهی که دختران نوجوان را مسئول رابطه جنسی مردان با آن‌ها می‌دانست، امروزه جای خود را به این داده که مردان، از آنجا که بزرگسال هستند، مسئولیت رفتار خودشان را برعهده دارند.[۱۱۸]

در ایالات متحده آمریکا،سازمان ملی زنان (NOW) از سال ۱۹۶۶ جهت دستیابی به حقوق برابر برای زنان آغاز به کار کرد. از جمله فعالیت‌های این سازمان، تلاش برای تصویبمتمم حقوق برابر که به تصویب رسانده نشد،[۱۱۹] بوده است؛ با وجود عدم تصویب آن، برخی از ایالات‌ها خودشان به صورت جداگانه آن را به جریان انداخته‌اند. در ربط باحقوق باروری، دادگاهرو در برابروید حکم داد که زنان حق دارند به تنهایی دربارهٔ ادامه بارداری یا سقط جنین، تصمیم بگیرند. افزایش دسترسی زنان غربی بهراه‌های مطمئن پیشگیری از بارداری امکان تنظیم خانواده و حضور در مشاغل حرفه‌ای را به آنان داده است. این جنبش در دهه ۱۹۱۰ به رهبریمارگارت سنگر در آمریکا وماری استوپس در بریتانیا آغاز شد. در ۳ دهه پایانی قرن ۲۰، زنان غربی از طریق به دست آوردن این حق، به آزادی جدیدی دست پیدا کرده‌اند که به زنان این امکان را داد که برای زندگی بزرگسالیشان تصمیم‌گیری کنند و راه را برای حضور همزمان آنان در خانواده و مشاغل هموار کرد.[۱۲۰]

تقسیم کار در خانه با افزایش حضور زنان در مشاغل در طی قرن ۲۰ تحت تأثیر واقع شد. آرلی راسل هاشچایلد، یک جامعه‌شناس، در تحقیقات خود به این نتیجه رسید در صورتی که مرد و زن هر دو شاغل باشند، معمولاً وقتی که در محل کار سپری می‌کنند، یکسان است؛ اما باز هم زنان باید وقت بیشتری را صرف کار در خانه کنند،[۱۲۱][۱۲۲] هرچند کثی یانگ استدلال کرد که در برخی موارد زنان خودشان مانع از مشارکت برابر مردان در کار در خانه و فرزندپروری می‌شوند.[۱۲۳] جودیث کی. براون می‌نویسد: «زمانی که فعالیت‌های لازم برای امرار معاش این مشخصه‌ها را دارند، زنان معمولاً کار بیشتری انجام می‌دهند: شاغل نیازی ندارد از خانه دور باشد، وظایف نسبتاً خسته کننده هستند، نیازی به دقت زیادی ندارند و شغل خطرناکی نیست، می‌تواند با وجود وقفه صورت پذیرد و پس از تعلیق شدن، به سادگی از سر گرفته شود.»[۱۲۴]

در سطح قوانین بین‌المللی،مجمع عمومی سازمان ملل متحدکنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان (CEDAW) را تصویب کرده است وسازمان ملل آن را به عنوان یکمنشور حقوق شهروندی برای زنان در نظر گرفته است. تمام کشورهایی که آن کنوانسیون را تصویب کردند، آن را به جریان انداختند.[۱۲۵]ایران این قانون را امضا نکرده است.

دانش نظری حقوق

[ویرایش]

دانش نظری حقوق فمینیستی یکی از شاخه‌هایدانش نظری حقوق است که هدف آن آنالیز و برررسی رابطه میان زنان وقانون است. دانش نظری حقوق فمینیستی مسائل مربوط به سوگیری قانونی و اجتماعی علیه زنان و علیه افزایش حقوق قانونی آن‌ها را مورد بررسی قرار می‌دهد.[۱۲۶]

دانش نظری حقوق فمینیستی نشانگر واکنشی بهرویکرد فلسفی حقوق‌دانان امروزی که معمولاً قانون را به عنوان پروسه‌ای که می‌تواند منجر به از بین بردن جنسیت‌زدگی جامعه شود می‌دانند، است. حقوقدانان فمینیست بر این نظر هستند که این قوانین نمی‌توانند منافع قانونی زنان یا آسیبی که ممکن است تجربه کنند را به خوبی درک نمایند، چه برسد به اینکه بتوانند آن را مرتفع سازند.[۱۲۷]

تأثیرات بر زبان انگلیسی

[ویرایش]

لوس ایریگاره والن سیکسو نخستین کسانی بودند که تأثیر زبان‌هایی که به لحاظ دستوری میان جنسیت‌ها فرق می‌گذارند، را متذکر شدند.[۱۲۸] مدافعانزبان فراگیر، یعنی زبانی فاقد جنسیت دستوری باشد و به عنوان مثال، زنان و مردان را باضمیری یکسان خطاب کند، از این می‌گویند که زبان‌هایی که دارای جنسیت دستوری هستند، مانندانگلیسی، معمولاً بر برتری مردان دلالت دارند و نشانگر عدم برابری در جامعه هستند.[۱۲۹] بنا بهThe Handbook of English Linguistics، ضمایر مذکر و عناوین مشاغل که بنا به جنسیتشان مشخص می‌شوند (مانند waiter و waitress، هر دو به معنی «پیشخدمت») نمونه‌ای از آن است که «زبان انگلیسی به‌طور قراردادی مردان را به صورت پیشفرض به عنوان نمونه اولیه گونه انسان در نظر می‌گرفته است.»[۱۳۰]

اعضای مؤسس سازمان فمینیستی «زنان دیوار» در اورشلیم. زنان دیوار یک سازمان فمینیستی اسرائیلی است.

لغت‌نامهوبستر، ضمیر they را با توصیف «یکی از کلماتی که بیشترین جستجو را داشته» به عنوان ضمیری که فاقد جنسیت است و می‌تواند به جای she و he به کار رود، به عنوان کلمه سال ۲۰۱۹ انتخاب کرد.[۱۳۱]

دین

[ویرایش]

الهیات فمینیستی جنبشی است که به دنبال بازبینی سنت‌ها، اعمال، نوشته‌های مقدس مذهبی و الهیات از دیدی فمینیستی است. از اهداف الهیات فمینیستی این است که نقش زنان را در میان روحانیون و مقامات دینی افزایش دهد، تصویر مردانه‌ای که از خدا ارائه شده را بازبینی کند، جایگاهی در ربط با شغل و مادری برای زنان تعیین کند و دربارهٔ تصویر زنان در متون مقدس ادیان پژوهش کند.[۱۳۲]

فمینیسم مسیحی یکی از شاخه‌های الهیات فمینیستی است که به دنبال تفسیر و برداشتی از مسیحیت است که برابری زنان و مردان را به رسمیت می‌شناسد و بر آن است که این تفسیر برای درک کامل از مسیحیت ضروری است. هرچند فمینیست‌های مسیحی باورهای یکسانی ندارند، بیشترشان قبول دارند که خدا بر پایه جنسیت تبعیض قائل نمی‌شود. آن‌ها در مسائلی مانند ورود زنان به مراتب دینی، سلطه مردان بر و بالانسی در فرزندپروری در ازدواج مسیحی، ادعای نقص اخلاقی زنان و جایگاه پایین‌تر زنان نسبت به مردان، و رفتار کلی کلیسا با زنان فعال هستند.[۱۳۳][۱۳۴]

فمینیسم اسلامی به دنبال حقوق زنان، برابری جنسیتی وعدالت اجتماعی در چارچوب اسلامی است. فمینیست‌های مسلمان به دنبال این هستند که آموزه‌های برابری عمیق درقرآن را پر رنگ کنند و برداشت‌های پدرسالارانه اسلامی از آموزه‌های قرآن،حدیث وشریعت را بازبینی کرده تا جامعه‌ای دارای عدالت و برابری بیشتر پایه‌ریزی کنند.[۱۳۵] اگرچه این جنبش ریشه دراسلام دارد، اما رهبرانش از گفتمان‌هایسکولار و فمینیستی غربی پیروی می‌کنند و فمینیسم اسلامی را بخشی از جنبش جهانی فمینیسم می‌دانند.[۱۳۶]

فمینیسم بودایی جنبشی است که به دنبال بهبود جایگاه دینی، قانونی واجتماعی زنان دربودیسم است. این یکی از ابعاد الهیات فمینیستی است که در پی پیشرفت و درک برابری زن و مرد از دید اخلاقی، اجتماعی، روانی و در رهبری از دیدی بودایی است.[۱۳۷]

فمینیسم یهودی جنبشی است که به دنبال بهبود جایگاه دینی، قانونی و اجتماعیزنان در یهودیت است تا فرصت‌های جدیدی برای زنان در تجارب دینی و رهبری زنان یهودی ایجاد کند. از مهم‌ترین دغدغه‌های نخستین فمینیست‌های یهودی محرومیت از حضور در نیایش تمام مردانه «مینیان»، عدم پذیرش زنان به عنوان شاهد و عدم توانایی آنان در آغاز پروسهطلاق بود.[۱۳۸] بسیاری از زنان یهودی در طول تاریخ به رهبران جنبش‌های فمینیستی تبدیل شدند.[۱۳۹]

«زنان مسلمان - تزارها، بیگ‌ها و خان‌ها حقتان را از شما می‌گیرند.» یک پوستر چاپ شوروی در باکو، ۱۹۲۱

ویکای دیانی نام دین جدیدی است به مرکزیت آموزه‌های فمینیستی. این دین برپایه مادرسالاری مساوات‌خواهانه بنا شده است و خدا در آن مؤنث است. سوزانا پوداپست در دهه ۱۹۷۰ ویکای دیانی را در ایالات متحده تأسیس کرد.[۱۴۰]

فمینیست‌های بی‌خدا و سکولار ادیان را با دیدی فمینیستی نقد می‌کنند و باور دارند که بسیاری از ادیان قوانینی جهت سرکوب زنان دارند و مضامین و المان‌هایزن‌ستیزانه در نوشته‌های دینیشان دیده می‌شود.[۱۴۱][۱۴۲][۱۴۳]

پدرسالاری

[ویرایش]

پدرسالاری نظامی اجتماعی است که مطابق آن، جامعه حول محور حاکمیت مردان بنا شده است. در این نظام اجتماعی، زنان، کودکان و دارایی‌های خانواده کنترل و سلطه دارند. پدرسالاری بر پایه تابعیت زنان شکل گرفته است.[۱۴۴] بیشتر اشکال فمینیسم پدرسالاری را یکی از نظام‌های اجتماعی ناعادلانه می‌دانند که زنان را سرکوب می‌کند.کارول پیتمن می‌گوید که تمایز پدرسالارانه میان «مردانگی و زنانگی تفاوت سیاسی میان آزادی و انقیاد است.»[۱۴۵] درتئوری فمینیستی، معمولاً مفهوم پدرسالاری شامل همه مکانیزم‌های اجتماعی که نتیجه آن به کنترل مردان بر زنان است، می‌شود. تئوری فمینیستی پدرسالاری را برساخته اجتماع می‌داند و معتقد است که می‌شود با آنالیز انتقادی و آشکارسازی مظاهرش، بر آن غلبه کرد.[۱۴۶] برخیفمینیست‌های تندرو معتقدند که چون پدرسالاری عمیقاً در جامعه ریشه دوانده، تنها راه غلبه بر آن این است که زنان از مردان جدا شوند. این نوع از فمینیسم را «فمینیسم جدایی‌خواه» یا بعضاً «فمینیسم لزبین» هم لقب داده‌اند.[۱۴۷] البته دیگر فمینیست‌ها آن را «مردستیز» می‌دانند و از آن انتقاد کرده‌اند.[۱۴۸][۱۴۹][۱۵۰]

مردان و مردانگی

[ویرایش]

تئوری فمینیست به ساختار اجتماعیمردانگی و تأثیر آن در دستیابی به برابر جنسی هم پرداخته است. ساختار اجتماعی مردانگی از دید فمینیسم مشکل‌ساز است زیرا مردان را با خشونت پیوند می‌دهد و پدرسالاری و روابط نابرابر جنسیتی را تقویت می‌کند.[۷۷][۱۵۱] فرهنگ‌های پدرسالارانه برای «محدود کردن اشکال مردانگی» در دسترس مردان و نتیجتاً محدود کردن انتخاب‌های زندگی آنان مورد انتقاد قرار گرفته‌اند.[۱۵۲] برخی از فمینیست‌ها در مسائل مرتبط با مردان هم فعال هستند و موضوعاتی نظیر تجاوز به مردان و انتظارات اجتماعی منفی از مردان را پیش کشیده‌اند.[۱۵۳][۱۵۴][۱۵۵]

شرکت مردان در جنبش‌های فمینیستی از سوی فمینیست‌ها تشویق شده است و از دید آن‌ها برای دستیابی به پایبندی کامل جامعه به برابری جنسی اهمیت دارد.[۹][۱۵۶][۱۵۷] بسیاری از مردان فمینیست یا مردان حامی فمینیسم در مسائلی مانند حقوق زنان، تئوری فمینیست و مطالعات مردانگی فعال هستند. با این همه برخی استدلال می‌کنند که با وجود اینکه فعالیت‌های فمینیستی توسط مردان لازم است، اما به دلیل تأثیرات شدید اجتماعی پدرسالارانه بر روابط جنسیتی مشکل‌ساز است.[۱۵۸] امروزه در مواردی نظیر تئوری فمینیست و تئوری مردانگی توافق بر این است که زنان و مردان باید برای دستیابی به اهداف بزرگ‌تر فمینیسم همکاری کنند.[۱۵۲] گفته شده است که بخش بزرگی از این خواسته با پذیرفتنعاملیت زنان قابل دستیابی است.[۱۵۹]

فرهنگ

[ویرایش]

معماری

[ویرایش]

تحقیقات مربوط به جنسیت در ربط با معماری و مفهومی‌سازی آن، باعث شده است تا فمینیسم راه خود را به معماری نوین هم باز کند. پیوش ماثور عبارت «Archigenderic» (ترکیب دو کلمه معماری و جنسیت) را ابداع کرده و مدعی است که «طرح‌های معماری پیوند انکار ناپذیری با تعریف و قاعده‌مند کردن نقش‌ها، مسئولیت‌ها، حقوق و محدودیت‌های جنسیتی دارد.» هدف ماثور از طرح این موضوع بررسی «مفهوم معماری از بعد جنسیتی و مفهوم جنسیت بعد معماری» است.[۱۶۰]

دلورس هایدن در کتابانقلاب بزرگ درونی توضیح می‌دهد که «از دست رفتن سنت زنانه‌های» منجر به «بازتعریف کار خانگی و نیازهای مسکن زنان و خانواده‌هایشان شده است و معماران و شهرسازان را مجبور کرده است که تأثیراتی که طراحی مسکن بر زندگی خانواده می‌گذارد را مجدداً بررسی کنند» شده است.[۱۶۱] خانه ریتفلد شرودر نمونه‌ای است که نشان می‌دهد که زندگی نوین خانواده نیازمند معماری جدیدی است.[۱۶۲]

مشاغل

[ویرایش]

فعالان فمینیست همچنین گستره‌ای از «مشاغل فمینیستی» هم برپا کرده‌اند که شامل مواردی چون کتابفروشی‌های فمینیستی، اتحادیه‌های اعتباری فمینیستی، مطبوعات فمینیستی، کاتالوگ‌های سفارش پستی فمینیستی، رستوران‌های فمینیستی و غیره می‌شود. این مشاغل به عنوان بخشی از امواج دوم و سوم فمینیسم در دهه‌های ۱۹۷۰، ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ رونق پیدا کردند.[۱۶۳][۱۶۴] کارآفرینان فمینیست همچنین سازمان‌هایی چون «اتحادیه اقتصادی فمینیستی» را نیز تأسیس کردند. ۳ هدف عمده از ایجاد مشاغل فمینیستی وجود دارد: گسترش فمینیسم از طریق کار، ایجاد فضایی عمومی برای زنان و فمینیست‌ها، ایجاد شغل برای زنان با هدف جلوگیری از وابستگی اقتصادی آنان به مردان.[۱۶۵] مشاغل فمینیستی هنوز هم وجود دارند اما تعدادشان از سال ۲۰۰۰ تا کنون کاهش پیدا کرده است.[۱۶۵]

هنرهای بصری

[ویرایش]

جنبش هنری فمینیستی همزمان با توسعه کلی جنبش فمینیسم و معمولاً با استفاده از تاکتیک‌های خودسازمان‌دهی نظیر تشکیل گروه‌های آگاهی‌افزایی در دهه ۱۹۶۰ آغاز شده و در دهه ۱۹۷۰ به شکوفایی رسید.[۱۶۶] جرمی استریک، مدیر موزه هنرهای معاصر لس آنجلس جنبش هنری فمینیستی را «موثرترین جنبش جهانی در دوره پس از جنگ جهانی» توصیف کرد و پگی فلان می‌گوید که این جنبش «در چهار دهه گذشته گسترده‌ترین تحول هنری را ایجاد کرده است.»[۱۶۶] جودی شیکاگو، هنرمند فمینیستی که در دهه ۱۹۷۰ میهمانی شام را خلق کرد، در سال ۲۰۰۹ گفت «هنوز هم عقب‌ماندگی سازمانی و اصرار بر روایتی مردانه و اروپا محور وجود دارد. ما تلاش می‌کنیم آینده را تغیر دهیم: که دخترها و پسرها بتوانند درک کنند هنر زن‌ها استثنا نیست — این یک بخش معمولی تاریخ هنر است.»[۱۶۷] سایبرفمینیسم و پست‌هیومن رویکرد فمینیستی جدیدی را ایجاد کرده‌اند که به صدای شیوه‌هایی که «زنان هنرمند معاصر با جنسیت، شبکه‌های اجتماعی و مفهوم تجسم برخورد می‌کنند» تبدیل شده است.[۱۶۸]

ادبیات

[ویرایش]

از جمله نتایج جنبش فمینیست شامل ادبیات فمینیستی داستانی، ادبیات فمینیستی غیرداستانی و ادبیات منظوم فمینیستی نام برد که باعث افزایش علاقه نسبت به نوشته‌های زنان شده است. این ضمناً در پاسخ به تصوری که بر آن است حضور زنان در زمینه‌های مطالعاتی بی‌سابقه بوده است، باعث یک بازنگری کلی دربارهٔ مشارکت‌های تاریخی و دانشگاهی زنان شد.[۱۶۹] رابطه نزدیکی میان ادبیات فمینیست و کنش‌گری فمینیستی وجود دارد و نوشته‌های فمینیستی در هر دوره در نقش صدای نگرانی‌ها و ایده‌های فمینیستی ظاهر شدند.

بخش اعظم پژوهش‌های اولیه فمینیستی صرف کشف و احیای متونی گردید که توسط زنان نوشته شده‌اند. در پژوهش‌های ادبی فمینیستی غربی، مطالعاتی چونمادران رمان (۱۹۸۶) از دیل اسپندر و ظهور زن رمان‌نویس (۱۹۸۶) از جین اسپنسر که بر اینکه زنان همیشه مشغول خلق آثار نوشتاری بودند اصرار داشتند، تأثیر بی‌سابقه‌ای از خود به جا گذاشتند.

به‌طور موازی با افزایش علاقه پژوهشگران به این موضوع، خیلی از چاپخانه نیز به سراغ نوشته‌هایی از خود رفتند که برای مدت‌ها چاپ نشده بود. ویراگو پرس فهرست بزرگی از رمان‌های چاپ شده در قرون ۱۹ و ۲۰ را در ۱۹۷۵ مجدداً چاپ و عرض کرده و به یکی از نخستین انتشارات‌های تجاری تبدیل شد که به پروژه احیا می‌پیوندد.[۱۷۰] در دهه ۱۹۸۰، پاندورا پرس که اثر اسپندر را هم چاپ کرده بود، کتابی جامع دربارهٔ رمان‌های قرن ۱۸ که توسط زنان نوشته شده بودند را به چاپ رساند. در سال‌های اخیر، بروادویو پرس به چاپ رمان‌های سده‌های ۱۸ و ۱۹ که بسیاریشان تاکنون چاپشان متوقف شده بود، ادامه می‌دهد و انتشارات دانشگاه کنتاکی رمان‌های قدیمی نوشته زنان را منتشر می‌کند.

برخی از آثار ادبی به نوشته‌های کلیدی فمینیستی تبدیل شدند. احقاق حقوق زنان (۱۷۹۲) از مری ولستون‌کرافت یکی از قدیمی‌ترین نوشته‌های فلسفی فمینیستی است. اتاقی از آن خود (۱۹۲۹) از ویرجینیا وولف به این نکته پرداخت که سنت ادبی تحت سلطه مردان است و باید فضایی ادبی برای زنان نویسنده در آن باز شود.

علاقه گسترده به نوشته‌های زنان به ارزیابی کلی و گسترش معیارهای ادبی مربوط است. علاقه به ادبیات پسااستعماری، ادبیات دگرباشان، آثار نویسندگان رنگین‌پوست و آثار فرهنگی گروه‌هایی که به‌طور تاریخی به حاشیه رانده شده بودند منجر شده در آنچه که «ادبیات» خوانده می‌شود، تجدید نظر شده و آثاری چون نوشته‌های کودکان، ژورنال‌ها، نامه‌ها، سفرنامه‌ها و موارد دیگر که تاکنون «ادبی» به حساب نمی‌آمدند، درحال حاضر مورد توجه پژوهشگران قرار بگیرند.[۱۶۹][۱۷۱][۱۷۲] بیشتر ژانرها و زیرژانرها هدف چنین بررسی‌هایی بودند و نتیجتاً مطالعات ادبی وارد قلمروهای جدیدی چون ادبیات گوتی و علمی تخیلی زنانه گردیده است.[۱۷۳]

بنا به گفته الیس رائه هلفورد، گونه‌های علمی تخیلی و فانتزی اهمیت به سزایی برای انتقال تفکرات فمینیستی دارند، به خصوص که پلی میان نظریه و واقعیت هستند.[۱۷۴] ادبیات علمی تخیلی زنانه گاهی در سطوح دانشگاهی به جهت بررسی ساختارهای اجتماعی در درک جنسیت، تدریس می‌شوند.[۱۷۵] مهم‌ترین نوشته‌های این نوع شامل دست چپ تاریکی (۱۹۶۹) از اورسولا لو گویین، مرد مؤنث (۱۹۷۰) از جوانا روس، خویشاوندی (۱۹۷۹) از اکتاویا باتلر و سرگذشت ندیمه (۱۹۸۵) از مارگارت اتوود می‌شود.

ادبیات فمینیستی غیرداستانی نقش مهمی در رساندن صدای نگرانی‌ها در ربط با تجارب زندگی زنان داشته است. به عنوان مثال، می‌دانم چرا پرنده در قفس می‌خواند از مایا آنجلو شدید تأثیرگذار بود، زیرا نوع به خصوصی از نژادپرستی و جنسیت‌زدگی که زنان سیاه‌پوستی که در ایالات متحده رشد پیدا می‌کنند با آن روبرو هستند را بازنمایاند.[۱۷۶] به علاوه، بسیاری از جنبش‌های فمینیستی شعر را به عنوان وسیله‌ای که می‌توانند از طریق آن اندیشه‌های فمینیستی را به مخاطبان عمومی بنمایانند، سودمند یافته‌اند.[۱۷۷]

اهمیت دیگری که نوشته‌های زنان دارد، این است که می‌تواند توسط فمینیست‌ها، درحالی که نشانگر قدرت و تأثیری که زنان در جوامع گذشته داشته‌اند است، برای صحبت در ربط با وضعیت زندگی زنان در گذشته مورد استفاده قرار بگیرد.[۱۷۸] یکی از مهم‌ترین شخصیت‌ها در این رابطه هروثسویثا (۹۳۵–۱۰۰۱) است. او نخستین زن شاعر آلمانی و نخستین تاریخ‌نگار زن بود و آثارش یکی از محدود نوشته‌هایی است که دربارهٔ زندگی زنان در قرون وسطی از دید یک زن سخن رانده است.[۱۷۹][۱۸۰].

موسیقی

[ویرایش]

موسیقی زنان به آن موسیقی گفته می‌شود که توسط زنان، برای زنان یا دربارهٔ زنان ساخته شده باشد.[۱۸۱] این ژانر به عنوان تجلی موسیقایی موج دوم فمینیسم،[۱۸۲] در کنار جنبش‌های کارگری، حقوق مدنی و صلح‌طلبانه، شکل گرفت.[۱۸۳] جنبش مذکور توسط لزبین‌هایی چون کریس ویلیامسون، مگ کریستیان، مارجی آدام، فعالان سیاه‌پوست آمریکایی چون برنیس جانسون ریگون و گروهش سوئیت هانی در راک و فعالان صلح‌طلب چون هالی نی‌یر آغاز شد.[۱۸۳] این همچنین به صنعت بزرگ‌تر موسیقی زنان نیز اشاره دارد که در آن علاوه بر خوانندگان، زنان نقش‌هایی چون موزیسین‌های استودیو، تهیه‌کننده، مهندس صدا، تکنسین، طراح جلد، عرضه‌کننده، بازاریاب و هماهنگ‌کننده فستیوال‌ها را هم عهده‌دار هستند.[۱۸۱]

بیلی هالیدی، خواننده جاز و ترانه‌نویس آمریکایی، نیویورک، ۱۹۴۷

در دهه ۱۹۸۰ در جریان موسیقی‌شناسی جدید،[۱۸۴] فمینیسم به یکی از دل‌مشغله‌های موسیقی‌شناسان‌ها تبدیل شد. پیش از آن، موسیقی‌شناسان در دهه ۱۹۷۰ شروع به کشف زنانی که در زمینه‌هایی آهنگ‌سازی استعداد کرده بودند و مفاهیمی چون اثر برجسته، نابغگی، ژانر و دوره‌بندی را از دیدی فمینیستی مورد بررسی قرار دادند. به بیانی دیگر، سؤالی مبنی بر اینکه زنان موسیقی‌دان چگونه در تاریخ سنتی موسیقی قرار می‌گیرند، پرسیده می‌شد.[۱۸۴] در جریان دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ که موسیقی‌شناسانی چون سوزان مک‌کلاری، مارسیا سیترون و روث سولی دلایل فرهنگی که باعث به حاشیه‌رانده‌شدن زنان می‌شدند را مورد بررسی قرار داد، این گرایش‌ها ادامه پیدا کرد. مضامینی که مورد بررسی قرار گرفتند شامل موسیقی به عنوان گفتمانی مردانه، حرفه‌ای‌گری، برخورد با موسیقی زنان، بررسی مکان‌های تولید موسیقی، نسبت ثروت و تحصیلات زنان، مطالعات موسیقی عامه در ربط با هویت زنان، اندیشه‌های پدرسالارانه در آنالیز موسیقی و مفاهیمی چون «جنسیت و تفاوت» می‌شود.[۱۸۴]

با وجود اینکه درهای صنعت موسیقی از مدت‌ها پیش بر روی زنان برای مشاغلی چون خوانندگی باز بوده است، کمتر پیش می‌آید که زنان به جایگاه‌هایی چون رهبری ارکستر برسند.[۱۸۵] در موسیقی عامه نیز زنان زیادی به عنوان خواننده فعالیت می‌کنند اما زنان کمی وجود دارند که پشت دستگاه صداآمیزی می‌نشینند و تهیه‌کنندگی را برعهده می‌گیرند.[۱۸۶]

حقوق زنان در کشورهای در حال توسعه

[ویرایش]

بر اساس یک نقل قول قدیمی منسوب بهآکسفام، زنان که تقریباً نیمی از جمعیت دنیا را تشکیل می‌دهند «حدود دو سوم از کارهای دنیا را انجام داده، تنها ده درصد از درآمد جهانی را به دست می‌آورند، و کمتر از یک درصد از دارایی جهان را در اختیار دارند». گرچه صحت این آمار بر اساس داده‌های جدید زیر سؤال رفته است، ولی همچنان سهم زنان از درآمد جهانی بیش‌تر از ۲۳٫۵٪ تا ۳۶٪ برآورد نمی‌شود.[۱۸۷] این موضوع نشان می‌دهد که بیشتر کار آن‌ها بی مواجب و اغلب در ارتباط با وظایف خانه‌داری مانند به دنیا آوردن و پرورش کودکان، نظافت و حفظ خانوار، نگهداری از سالمندان و بیماران است. علاوه بر کارهای روزمره خانگی، همچنین بسیاری از زنان کارهای خارج از خانه را تقریباً با دستمزد پایین انجام می‌دهند.[۱۸۸] از یک میلیارد بی‌سواد در سطح جهان، دو سوم آن‌ها زنان هستند و بیش از ۵۳٪ از کودکان محروم ازآموزش ابتدایی را دختران تشکیل می‌دهند، اگرچه این وضعیت رو به بهبود است، چنان‌که بین سال‌های ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۸ تعداد کودکانی که تحصیل بازماندند از ۱۱۵ به ۶۷ میلیون نفر کاهش یافت.[۱۸۹]

نظریه

[ویرایش]
اطلاعات بیشتر:نظریه فمینیست

نظریه فمینیست گسترش فمینیسم به حوزه‌های نظری یا فلسفی است. این ورود به رشته‌های مختلفی از جمله انسان‌شناسی، جامعه‌شناسی، اقتصاد، مطالعات زنان، نقد ادبی، تاریخ هنر، روانکاوی و فلسفه را شامل می‌شود. نظریه فمینیست به دنبال درک نابرابری جنسیتی است بر سیاست‌های جنسیتی، روابط قدرت و جنسیت تمرکز دارد.[۱۹۰][۱۹۱][۱۹۲][۱۹۳][۱۹۴][۱۹۵] ضمن نقد این روابط اجتماعی و سیاسی، تمرکز اصلی آن بیشتر بر ارتقا حقوق و منافع زنان است. موضوعات بررسی‌شده در نظریه فمینیست شامل تبعیض، کلیشه‌سازی، شیءانگاری (به ویژه شیءانگاری جنسی)، سرکوب و مردسالاری است.[۱۰][۱۱] در زمینه نقد ادبی، ایلین شوالتر معتقد است توسعه نظریه فمینیسم سه مرحله دارد. او اولین مورد را «نقد فمینیستی» می‌نامد که در آن خواننده فمینیست آثار مردان را می‌خواند و ایدئولوژی‌های پشت پدیده‌های ادبی را بررسی می‌کند. شوالتر دومی «نقد زنانه» (از فرانسوی la gynocritique) نام داده که در آن نویسنده زن است و دربارهٔ مسائل پیش روی زنان می‌نویسد. آخرین مرحله نیز «نظریه جنسیت» است و در آن تأثیرات ادبی نظام جنسیت بررسی می‌شود.[۱۹۶]

اندیشه‌های فمینیستی

[ویرایش]

تعریف‌هایی که فمینیست‌ها از فمینیسم کرده‌اند تحت تأثیر تربیت، ایدئولوژی یا طبقهٔ اجتماعیِ آن‌ها شکل گرفته است.

فمینیسم لیبرال

[ویرایش]
مِری وُلستون‌کرَفت از نویسندگان و فیلسوفانِ قرنِ هجدهمِ بریتانیا
مقالهٔ اصلی:فمینیسم لیبرال

فمینیسمِ لیبرال یافمینیسمِ اصلاح‌طلب یکی از شناخته شده‌ترین گرایش‌های اندیشه فمینیستی است، چهره معتدل یا رسمی فمینیسم را نشان می‌دهد و به تبیین جایگاه زنان بر اساس حقوق برابر و موانع مصنوعی در برابر مشارکت زنان در عرصه عمومی که فراسوی خانواده و خانه‌داری واقع شده می‌پردازد.فمینیست‌های لیبرال، در تبیین نابرابری جنسی به مواردی همچونتقسیم کار جنسی، جدایی عرصه عمومی و خصوصی (که مردان بیشتر در عرصه نخستین و زنان عرصه دوم جای دارند)، و فرایند اجتماعی کردن کودکان بگونه‌ای که بتوانند در بزرگسالی نقشی متناسب با جنسیت شان ایفا کنند، اکتفا می‌کنند.

به نظر فمینیست‌های لیبرال، نظاملیبرالیستی با برخورداری از نهادها و حقوق معین قانونی اش بیش از هر جامعه دیگری اجازه آزادی و برابری فردی می‌دهد؛ اما حتی اینجا هم فرصت‌های برابر، بانژادپرستی و تبعیض جنسی مخدوش می‌گردد. تبعیض جنسی مثل نژادپرستی انسان‌ها را در قالب شخصیتی انعطاف‌ناپذیر محبوس و اجتماع را از شکوفایی استعداد اعضای آن محروم می‌کند، از آنجا که زنان را دست کم می‌گیرد از شکوفایی گرامی‌ترین ارزش‌های فرهنگی جلوگیری می‌کند.

لیبرال‌ها معتقدند به بیشتر انسان‌ها می‌توان آموزش داد تا منطقی بودن انتقاد فمینیسمی از روابط تبعیض‌آمیز اجتماعی را درک کنند.برنامه‌هایفمینیسم لیبرال برای از میان برداشتن نابرابری جنسی عبارتند از:

  1. بسیج امکانات سیاسی و قانونی که در حال حاضر برای تغییر وضع در دسترس‌اند.
  2. تأمین فرصت‌های برابر اقتصادی.
  3. اصلاح نهادهای خانواده، مدرسه، و رسانه‌های همگانی.

در مجموع،تمرکز فمینیسم لیبرال بر اصلاح جامعه است، نه تغییر انقلابی آن.

فمینیسم مارکسیستی

[ویرایش]
فمینیسم مارکسیستی
مقالهٔ اصلی:فمینیسم مارکسیستی

مبانی و چارچوب نظریفمینیسم مارکسیستی برآمده از آراءمارکس وانگلس است. کتاب «منشأ خانواده،مالکیت خصوصی و دولت» انگلس، منبعِ کلاسیکِ فمینیست‌های مارکسیست است. بسیاری از داده‌های انسان شناسانه این رویکرد بر اساس نظریات مورگان طرح‌ریزی شده است. افرادی همچوناگوست ببل،کلارا زتکین،الکساندرا کولنتای، ایولین رید، و لیز واگل، صاحب نظران اصلی فمینیسم مارکسیستی به‌شمار می‌آیند.

این گرایش از اندیشه فمینیستی بر اساس الگوی تحلیلی اندیشه مارکسیستی به تبیین چرایی موقعیت تحت ستم زنان می‌پردازد و پس از آن توضیح می‌دهد که برای تغییر این وضعیت چگونه باید مبارزه کرد. معتقدین به فمینیسم مارکسیستی بر این نظرند که اساس ستمی که بر زنان روا می‌رود ناشی از مالکیت خصوصی، تقسیم کار جنسیتی و در آخر نظام خانواده مردسالار است. از دیگر سو، نظام سرمایه‌داری را عامل اصلی بازتولید این نابرابری می‌دانند. به بیان دیگر، دشمن اصلی فمینیست‌های مارکسیست،نظام طبقاتی (اقتصادی) است که زنان را در موقعیت فرودست جای داده است. استراتژی پیشنهادی فمینیست‌های مارکسیست برای تغییر وضعیت موجود و رفع نابرابری‌های جنسیتی، تلاش برای تحقق انقلاب سوسیالیستی و تأسیس جامعه کمونیستی است که تحت لوای آن موقعیت زنان با مردان برابر خواهد شد.

بدین ترتیب، جنبش فمینیستی باید بر زنان کارگر متمرکز باشد و مبارزه اصلی خود رامبارزه طبقاتی بداند. حوزه عمل فمینیست‌های مارکسیست، عرصه عمومی است، و بیشتر بر طبقات فرودست جامعه تمرکز دارد. فمینیست‌های مارکسیست تلاش دارند تا زنانِ کارگر را به جمع نیروهای خواهان انقلاب سوسیالیستی ملحق کنند.

فمینیسم رادیکال

[ویرایش]
مقالهٔ اصلی:فمینیسم رادیکال

یکی از اصلی‌ترین تفاوت‌های فمینیسم رادیکال با گرایش‌های فمینیستی متقدم بر آن، نشات نگرفتنش از دستگاه‌های دیگر اندیشه است، دستگاه‌هایی که فمینیست‌های رادیکال «مردانه» تلقی می‌کنند. فمینیسم رادیکال به زنانگی ارزش مثبتی بخشیده و زنان را به مثابه طبقه‌ای فرودست در برابر مردان قلمداد می‌کند. شاید بتوان گفت عمده‌ترین مفهوم در این جریان فمینیستی «ستم جنسی» به عنوان کهن‌ترین و شدیدترین شکل نابرابری است، ستمی که زنان به واسطه زن بودن خود متحمل آن می‌شوند. البته فمینیست‌های رادیکال تنها به نقد ستمی که بر زنان روا داشته می‌شود اکتفا نمی‌کند بلکه پیشتر رفته و تمامی اشکال سلطه و سرکوب را ناشی از تفوق مردانه اعلام می‌دارد.

فمینیسم رادیکال به رغم شباهت روش شناختی با جریان‌های سوسیالیستی – مارکسیستی، از منتقدان جدی آنان به‌شمار می‌رود. آنان به جای مسئله «کار و تولید»، بر احساسات جنسی و جامعه‌پذیری زنان تأکید می‌کنند و اعلام می‌دارند که هر زنی، فارغ از طبقه، نژاد،گروه سنی و… منافع مشترکی با دیگر زنان دارد. توالی منطقی چنین تفکری، تلقی مردان به عنوان یک گروه دشمن و جدایی طلبی جنسیتی است؛ امری که خود به نقد «ناهمجنس گرایی» نیز منتهی می‌شود.[۱۹۷]رادیکال‌ها اگرچه سلطه طلبی مردانه را نه امری ذاتی، بلکه ساختاری اجتماعی تلقی می‌کنند، اما از آن جا که ستم جنسی را عمیقاً تثبیت شده می‌دانند از مدلی انقلابی برایتغییر اجتماعی دفاع می‌کنند.ازوالری سولاناس می‌توان به عنوان مشهورترین چهرهٔ فمینیست رادیکال نام برد. وی مؤسس انجمنی به نامانجمن تکه‌تکه کردن مردان بود و پس از ترور ناموفق هنرمند مطرح،اندی وارهول، به شهرت رسید.[۱۹۸]

آندریا دورکین وکاترین مک‌کینون نیز دیگر چهره‌های مطرح فمینیست رادیکال هستند.[۱۹۹]

فمینیسم روان‌کاوانه

[ویرایش]

اصطلاح «روان کاوی» برگرفته از نظریه ای است کهفروید در سه مقاله دربارهٔ نظریهٔ جنسی از آن استفاده کرد و رشد زنانگی را بر اساس «رشک ورزی به آلت نرینه» در دختر، و رشد مردانگی را بر حسب «عقدهٔادیپ» به مثابهٔ نفی مادر دانست. با نقدهایی که فمینیستها، به خصوص موج دومیها، به فروید وارد آوردند و نظریات روان‌کاوانهٔ او را دارای سوگیری جنسیتی دانستند، نظریه‌هایروان کاوی جدیدی شکل گرفتند که به نظریه‌های جنسیت معروف شدند.

فمینیست‌ها از نظریات روان کاوانهٔ فروید برای توضیح این مسئله استفاده کردند که چطور آموزش‌هایدوران کودکی بر ناخودآگاه انسان اثر گذاشته و در دوران بزرگسالی سر باز می‌کند.نانسی چودوروف، کارول گیلیکان،کیت میلت وژولیت میچل را می‌توان جزء فمینیست‌های روانکاو به حساب آورد. به‌طور مثال {چودوروف} به نقش مادر در به آغوش کشیدن فرزند و هویت یابی جنسی فرزند از طریق مادر اشاره می‌کند و توضیح می‌دهد که چرا پسران زودتر مستقل شده و دختران علاقه‌مند به برقراری ارتباطهای عاطفی هستند.

ژاک لاکان، یکی دیگر از مفسران روش فروید و از تأثیرگذاران بر فمینیسم روانکاوانه است که عدم برخورداری ازآلت تناسلی را نمادی فرهنگی می‌داند و از تعبیراتزیست شناختی فروید فاصله می‌گیرد. او در عین حال بر رابطهٔ هویت یابی جنسی ویادگیری زبان تأکید می‌کند. ایریگاری، یکی از شاگردان و منتقدان لاکان است و در کنارهلن سیکسو از بانیان مکتب «نوشتار زنانه» شمرده می‌شود. مکتبی که می‌خواهد از موضع بدن زنان بنویسد و زنانه نوشتن را ترویج دهد.

فمینیسم سوسیالیستی

[ویرایش]

در نتیجه مجادلات میان فمینیست‌های رادیکال و فمینیست‌های مارکسیست، بر سر علتِ فرودستی زنان و چگونگی تغییر وضعیت در دهه ۱۹۷۰ رایج بود؛ نظریه‌های جدیدی شکل گرفتند که بهفمینیسم سوسیالیستی شهرت یافتند. ژولیت میشل، هایدی هارتمن، و آلیسون جگر از جمله صاحب نظران اصلی این گرایش نظری هستند. مقاله «ازدواج ناموفق فمینیسم و مارکسیسم»، اثر هایدی هارتمن، از جمله آثار کلاسیک این جریان فکری است.

مسئله اصلی فمینیست‌های سوسیالیست توضیح چگونگی ترکیب نظامسرمایه‌داری و نظام مردسالاری است. به بیان دیگر، آن‌ها معتقدند که برای تحلیل وضعیت فرودستی زنان و همچنین طراحی استراتژی مبارزاتی برای تغییر وضعیت نباید صرفاً نگاهی تک بعدی داشت (صرفاً طبقاتی مانند مارکسیست‌ها یا صرفاً روانکاوانه مانند برخی رادیکال‌ها)؛ بلکه باید مجموعه‌ای از شرایط و علل را در ایجاد موقعیت فرودست زنان بررسی کرد.

از این رو، فمینیست‌های سوسیالیست، معتقدند که برای تغییر وضعیت موجود در جهت رسیدن به جامعه برابر باید مبارزه‌ای «همزمان» با نظام مردسالاری و سرمایه‌داری صورت پذیرد. بدین ترتیب، فضای عمل و حوزه مبارزه از نظر فمینیست‌های سوسیالیست محدود به کارخانه‌ها نیست، بلکه مجموعه حوزه‌های عمومی و خصوصی که زنان در آن‌ها مورد تبعیض قرار دارند، مکانی برای مبارزه است. در واقع، شیوه عمل فمینیست‌های سوسیالیست، شیوه چند جانبه است.

به‌طور کلی، نظریه فمینیستی هدف اصلی اش درک نابرابری جنسیتی و تمرکز بر سیاست‌های جنسیت، روابط قدرت و تمایلات جنسی است.

فمینیست‌های لیبرال بر لزوم برابری در عرصهٔ عمومی تأکید می‌کنند. فمینیست‌های مارکسیست نظامسرمایه‌داری را عامل اصلی تبعیض جنسیتی برمی‌شمارند.فمینیست‌های رادیکال، مردسالاری درحوزهٔ عمومی و خصوصی را زیر سؤال می‌برند و از نظریات روان کاوانه برای تفسیر نابرابری سود می‌برند و فمینیست‌های سوسیالیست مردسالاری و سرمایه‌داری را با هم نقد می‌کنند و راهکار ارائه می‌دهند. فمینیسم سیاه، اکوفمینیسم، فمینیسم پسااستعماری و پست‌فمینیسم نیز نمونه‌هایی از دیگر انواع فمینیسم است که در موج سوم فمینیسم پا به عرصهٔ وجود گذاشته‌اند.

فمینیسم گفتمانی است مشتمل بر جنبش‌ها، نظریه‌ها و فلسفه‌های گوناگون که هدف غایی آن به مبارزه طلبیدن نظم موجود و احقاق حقوق زنان برای یک زندگی بهتر است. در حقیقت شاید بتوان گفتآرمان فمینیست‌ها در طول مبارزهٔ تاریخی خود، تبدیل جهان به جای بهتری برای زندگی زنان است. با این حال متأثر از شرایط اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و دیگر متغیرهای اثربخش، تلاش فمینیست‌ها با فراز و فرودهای بسیاری همراه بوده است که این موضوع را به خوبی می‌توان در دغدغه‌ها و خواسته‌های این گروه طی مقاطع مختلف مشاهده کرد.

جنبش زنان در ایران

[ویرایش]

زنان ایرانی درمبارزات مشروطیت فعالانه شرکت داشتند و از حدود سال ۱۲۸۵ سازمان‌های زنان شکل گرفتند و درمشروطه خواهی شرکت کردند. اما این جنبش ملی زنان، یک خرده جنبش و بخشی از جنبش بزرگ ملی ایران با هدف استقلال کشور و اجرای قانون اساسی بود. مشارکت زنان در این وقایع سیاسی خودجوش بود و از احساسات ملی‌گرایانه جدید آن‌ها و تمایلِ به رسمیت شناخته شدن نیرو می‌گرفت.[۲۰۰] برای تحلیل جریانات فعال زنان دردورهٔ مشروطه، چند نکته را باید در نظر گرفت. نکتهٔ اول، بررسی تحولات اجتماعی سال‌های پیش از مشروطه، یعنی از ابتدایدورهٔ قاجار. نکتهٔ دوم، آشکار کردن این مسئله که تحول وضعیت زنان، به‌ویژه از زمان مشروطه به بعد، به مقدار زیادی متأثر از جریان مدرنیته و جریان فمینیسم بود. بخش دیگرِ بحث مسائل زنان را نیز باید دراعزام دانشجو به خارج و همچنین جریاناتروزنامه‌نگاری و پرداختن به مسائل زنان برای بررسی بیشتر از سوی جامعه دانست.[۲۰۱][۲۰۲]

تشکّل‌های زنان درانقلاب مشروطیت که در دوره اوّل انقلاب مشروطیت درایران در دفاع از انقلاب مشروطیت و احقاق حق برابری و رفعستم بر زنان به‌وجود آمدند متنوع و بی‌شمار بودند.[۲۰۳]

در جریان تحولات سیاسیانقلاب مشروطهفعالیت بیرونی زنان بیشتر شد. انجمنهای خصوصی و سازمان‌های مخفی ایجاد شدند، در تظاهرات‌ها شرکت کردند و به اقدامات غیرخشونت‌آمیز پرداختند.[۲۰۴] هرچند که سرانجام درقانون اساسی مشروطه (۱۲۸۵ خورشیدی) بسیاری از حقوق زنان همچون قوانینازدواج،طلاق، سرپرستی فرزند و… نادیده گرفته شد و زنان را در کنار مهجوران و مجرمان ازحق رأی محروم کرده بود.[۲۰۵]

پیشینه

[ویرایش]

در دورهٔقاجار نگرش زنان به وضعیت خود، پذیرش سرنوشت و تسلیم در برابر شرایطِ موجود بود. بهدختران از کوچکی ساکت نشستن و تحرک کم، سؤال نکردن و اطاعت کردن از مردان -حتی برادر کوچک‌تر خود- آموزش داده می‌شد. این الگویجامعه‌پذیری تا دوره‌های بعد نیز ادامه یافت.[۲۰۵] در این دوران، هیچ گروه اجتماعی‌ای نمی‌توانست از حقوق و منافع خود دفاع کند که باجداسازی جنسیتی شدیدی که در این دوران وجود داشت*،[۲۰۶] در مورد زنان شدیدتر می‌شد زیرا آن‌ها هم با این محدودیت‌های شدید مواجه بودند و هم از ارتباط و تأثیر متقابل با «محیط بیرون از خانه» محروم بودند.[۲۰۴]

نویسندگان بزرگ مشروطیت همچونکسروی،ملک‌زاده،آدمیت،نظام مافی،محیط مافی،ناظم الاسلام کرمانی،صفائی،دولت‌آبادی،رضوانی در آثار خود اشاراتی به تشکل‌های زنان در انقلاب مشروطیت می‌کنند:[۲۰۳] انجمن‌هایی همچونانجمن آزادی زنان در ۱۹۰۷،[۲۰۳]انجمن مخدرات وطن در ۱۲۸۹،[۲۰۷]اتحادیه نسوان وطن‌خواه و انجمنهای دیگر که در حال چالش باسنت وفرهنگ رایج جامعه در آن زمان بودند.

پس از مشروطیت

[ویرایش]

تنها معدودی از این زنانِ طرفدار مشروطیت، هوادارحقوق زنان بودند اما نخستین زنانی که درجنبش حقوق زنان ایران شرکت کردند یا خودشان از مشروطه‌خواهان و فعالان جنبش ملی دهه ۱۲۸۰ بودند (مانندصدیقه دولت‌آبادی وبانو امیر صحی ماه‌سلطان) یا از خانواده‌هایروشنفکرملی‌گرا بودند (مانندمحترم اسکندری). بعد از سرد شدن تب مشروطه‌خواهی، «انبوه زنان بی‌سواد به اندرونی‌های سابق خود بازگشتند» و تنها زنان تحصیل‌کرده و روشنفکر جنبش حقوق زنان را پی گرفتند.[۲۰۰]

در این زمان مردان مشروطه‌خواه روشنفکری همچونمیرزاده عشقی،ملک‌الشعرا بهار،ایرج میرزا و… نیز از جنبش نوخاسته حقوق زنان حمایت می‌کردند به ویژه در حق تحصیل و کنار گذاشتنحجاب. مثلاً در ۱۲ مرداد ۱۲۹۰ محمدتقیوکیل‌الرعایا، نماینده مجلس نخستین بار در ایران برابری زن و مرد را در مجلس شورا مطرح کرده و خواستار حق رأی برای زنان شد که مجلس را شوکه کرد و با مخالفت یکی از روحانیان مجلس مواجه شد.[۲۰۰]هرچند که این حمایت‌ها نتوانست نتیجه چندانی داشته باشد، اما درمقایسه با حمایت از خواسته‌های زنان در جریانانقلاب ۱۳۵۷ قابل توجه‌تر بود.[۲۰۸]

روی هم رفته، هر چند مشروطیت بهره‌مند از حضور اجتماعی زنان بود اما نتایج قابل اعتنایی برای زنان نداشت. پیروزی انقلاب مشروطه عملاً هیچ موفقیت ویژه‌ای را برای زنان به‌همراه نداشت. امتیازات و حقوق زنان نسبت به گذشته تغییری نکرد. قانون اساسی مشروطه حق و حقوق خاصی برای زنان در نظر نگرفت. این امر خودبه‌خود زنان را به واکنش واداشت. از این زمان به بعد با نام‌های مختلفی از انجمن‌ها و جمعیت‌های زنانه طرفدارحقوق زنان، نظیرانجمن مخدرات وطن وجمعیت نسوان وطن‌خواه و … برخورد می‌کنیم.[۲۰۹]

دورهٔ پهلوی

[ویرایش]

با فرمانرضاشاه روز۱۷ دی درتاریخ ایران تا سال ۱۳۵۷ خورشیدی، بهروز آزادی زنان شناخته می‌شد.[نیازمند منبع]

انقلاب سفید و حق رأی زنان

[ویرایش]
زنان ایران در ۱۳۴۱ خورشیدی -برای نخستین‌بار در تاریخِ خود- به‌پای صندوق‌های رأی می‌روند

از سال ۱۳۳۸ خورشیدی و بعد از سخنرانیشاه در جلسههیئت وزیران، مسئله دادن حق رأی به زنان از سویحکومت پهلوی، به بحث داغ نشریات، مجلس و رادیو و تلویزیون تبدیل شد. رسانه‌های جمعی تبلیغ می‌کردند که شاه جسورانه و یک‌تنه از دادن حق رأی به زنان در برابر مخالفان حمایت می‌کند. سرانجام در آخرین اقدام، در روز چهارم بهمن سال ۱۳۴۱ خورشیدی، سازمان زناناعتصاب عمومی یک‌روزه‌ای را اعلام کرد. این اعتصاب از حمایت کامل دولت برخوردار بود و شرکت‌کنندگان در آن فقط کارمندان دولت بودند. دو روز بعد از اعتصاب، یعنی در روز ششم بهمن، رفراندومی برای کسب حمایت مردم از فرمان شش ماده‌ای شاه معروف به انقلاب سفید، برگزار شد.[۲۰۹]در چهارچوبانقلاب سفید در ۶ بهمن ۱۳۴۱ خورشیدی،قانون انتخابات اصلاح شد و دست‌آوردِ اصل پنجمِانقلاب شاه‌ومردم، شرکت زنان در انتخابات در شرایط حقوقیِ مساوی با مردان بود، چه برای انتخاب شدن و چه برای انتخاب کردن. در پیِ این اصل، زنان چون مردان توانستند درتعیین سرنوشت خود برای نخستین‌بار نقش مهمی بازی کنند وحق رأی به‌دست آورند.[نیازمند منبع]قانون حمایت خانواده در پی دادن حقّ انتخاب و حقّ شرکت درمجلس شورای ملی در تاریخ ۲۷ فروردین ۱۳۴۲ خورشیدی تصویب شد. این قانونطلاق یک طرفه را لغو می‌کرد.چندهمسری به‌سختی انجام می‌گرفت. زن‌ها حقّ درخواست طلاق به‌دست آوردند و برای سرپرستی کودک نیز مادر دارای حق شد و کودک پس از طلاق یا درگذشت پدر به مادر سپرده می‌شد.[۲۱۰]

زنان ایران پس از اجرای اصل پنجم توانستند در امور ملّی مشارکت و همراهی کنند و به مقاماتی چون وزارت، سفارت، نمایندگی دومجلس سنا و شورای ملّی، استادی دانشگاه‌ها، قضاوت، وکالت دادگستری، حضور در شهرداری‌ها، مدیریت شرکت‌ها و مقامات کلیدی دیگر برسند.[۲۱۱]

به اعتقادمحمدرضا پهلوی بررسی شمار شرکت کنندگان در انتخابات پارلمانی و نسبت آن‌ها به جمعیت فعّال ایران (بر اساس آمار حکومت وقت) نشان داده است که تا چه اندازه حسّ مشارکت عمومی در مردم برانگیخته شده بود. بر اساس آمار انتخابات دوره بیست‌ویکم تا بیست‌وچهارم قانون‌گذاری به‌ترتیب ۲۶٪ و ۴۱٪ و ۴۴٬۵٪ افزایش را نشان داد و شمار آرا در چهار دورهٔ پیشین ۱٬۶۷۴٬۴۰۰ بود و در آخرین دورهٔ انتخابات پیش از سال ۱۳۵۷ به ۵٬۱۰۳٬۶۸۳ رسید.[۲۱۲]

با تحقق یافتن اصل پنجم، انتقادها و مخالفت‌هایی جدّی به‌ویژه از سوی روحانیت مطرح شد و تأثیرات این اصل بر زنان و جامعه را از زاویه‌ای دیگر جُستند.

پس ازانقلاب ۱۳۵۷ ایران وضعیت زنان دوباره تغییر کرد و برخی از حقوقی که زنان در دوره پهلوی به‌دست آورده بودند لغو شد مانندقانون خانواده وحق سقط جنین، و اختیار درحجاب.[۲۱۳]

گرایش‌های دین‌مدارانه

[ویرایش]

در هنگام مشروطه و پس از آن، جامعهٔ مذهبی خود را از جریان مدرن‌سازی کنار می‌کشید و دغدغهٔ اصلی آن اصلاحات اجتماعی در لوای عمل بهاحکام دینی بود؛ بنابراین با وجود فعالیت زنان تحصیل‌کردهٔ مُتدین در این جنبش،مطالبات زنانه به معنای مُدرن آن مطرح نبود. زنان مُتدین فعال در مقطع اولجنبش مشروطه خود را عضوی ازجامعه می‌دانستند و دغدغهٔ آن‌ها دغدغهٔ عمومی جامعه بود. ازاین‌رونگاه جنسیتی برای آن‌ها معنا نداشت، بلکهدین، اولویت اصلی آن‌ها بود.[۲۰۱]

جمعیت فمینیست‌ها

[ویرایش]

بر اساس نظرسنجی سال ۲۰۱۴ از Ipsos که در ۱۵ کشور توسعه‌یافته انجام شده بود، ۵۳٪ پاسخ‌دهندگان خود را فمینیست اعلام کردند؛ حال آنکه ۸۷٪ اعلام کردند که «باید با زنان و مردان بسته به توانایی‌های آن‌ها برابر رفتار شود.» اما تنها ۵۵٪ زنان معتقد بودند که با آن‌ها به صورت برابر با مردان رفتار می‌شود و آزادی رسیدن به رویاهایشان را دارند.[۲۱۴] در کنار هم گذاشتن این نظرسنجی‌ها نشان داد که باید میان «هویت فمینیستی» و موافقت با «رفتارها و باورهای فمینیستی» تمایز قائل شد.[۲۱۵]

در یک نظرسنجی مربوط به سال ۲۰۱۵، تنها ۱۸٪ آمریکایی‌ها خودشان را فمینیست اعلام کردند. با این وجود، ۸۵٪ عنوان داشتند که به «برابری برای زنان» معتقدند. با وجود موافقان برابری جنسیتی درصد بالایی را تشکیل می‌دادند، ۵۲٪ اعلام کردند که فمینیست نیستند، ۲۶٪ گفتند که «تردید دارم» و ۴٪ پاسخی ندادند.[۲۱۶] تحقیقات جامعه‌شناختی نشان می‌دهد که در آمریکا، افزایش سطح تحصیل سبب حمایت بیشتر از مسائل فمینیستی می‌شود. همچنین، حمایت از فمینیسم میان لیبرال‌ها نسبت به محافظه‌کاران بیشتر است.[۲۱۷][۲۱۸]

بر اساس چند نظرسنجی مختلف، تنها ۷٪ بریتانیایی‌ها خود را فمینیست می‌دانند، درحالی که ۸۳٪ عنوان کردند از فرصت‌های برابر برای زنان حمایت می‌کنند – درصد حمایت از این موضوع در میان مردان (۸۶٪) نسبت به زنان (۸۱٪) بیشتر بود.[۲۱۹][۲۲۰]

واکنش‌ها

[ویرایش]

گروه‌های مختلف به فمینیسم واکنش نشان داده‌اند و زنان و مردان هر دو در میان موافقان و مخالفان این گروه‌ها حضور داشته‌اند. در میان دانشجویان آمریکایی، تعداد کسانی که از فمینیسم حمایت می‌کنند، نسبت به فمینیست‌ها، چه در میان زنان و چه در میان مردان، بیشتر است.[۲۲۱][۲۲۲][۲۲۳] رسانه‌های آمریکا بیشتر فمینیسم را به صورت منفی و فمینیست‌ها را «بیگانه با کار و فعالیت‌های روزمره زنان عادی» نشان می‌دهند.[۲۲۴][۲۲۵] اما تحقیقات اخیر نشان داده زمانی که مردم با فمینیست‌ها و دربارهٔ فمینیسم صحبت می‌کنند، دید مثبت‌تری نسبت به این جنبش پیدا می‌کنند.[۲۲۶]

حمایت‌ها

[ویرایش]

حمایت از فمینیسم به گونه‌ای است که فرد از ارزش‌های این جنبش حمایت می‌کند، اما خود را فمینیست نمی‌داند. این کلمه معمولاً به مردانی که به صورت فعال از فمینیسم حمایت می‌کنند، اشاره می‌کند. فعالیت‌های مردان حامی فمینیسم معمولاً شامل فعالیت‌هایی از قبیل جنبش‌های ضدخشونت با همکاری پسران و مردان جوان در مدارس و مشاوره دادن به مردانی که مرتکب خشونت شده‌اند، می‌شود. همچنین مردان حامی فمینیسم به کارهایی نظیر مراقبت از سلامت مردان، فعالیت علیه پورنوگرافی و تلاش برای تصویب قانونی علیه آن، تحصیلات مردان و آموزش‌های مربوط به برابر جنسیتی در مدارس هم می‌پردازند. فمینیست‌ها و زنان نیز معمولاً به حامیان فمینیسم در این موضوع یاری می‌رسانند.[۲۲۷][۲۲۸]

مخالفت‌ها

[ویرایش]
مقالهٔ اصلی:ضدفمینیسم

مخالفت با فمینیسم می‌تواند مخالفت با کلیت این جنبش یا بخش‌هایی از آن باشد.[۲۲۹] در قرن ۱۹، تمرکز مخالفت با فمینیسم بر روی مخالفت با اعطای حق رای به زنان بود. بعدها، مخالفان ورود زنان به موسساتآموزش عالی بر این نکته پافشاری می‌کردند که تحصیل حاوی بار فیزیکی زیادی است که زنان نمی‌توانند از پس آن برآیند. دیگر مخالفان فمینیسم با مسائلی چون استخدام زنان به عنوان نیروی کار، حق آنان در پیوستن به اتحادیه‌ها، عضویت در هیئت ژوری یا کنترل آن‌ها بر روی بارداری و جنسیت خود مخالفت می‌کردند.[۲۳۰]

برخی مردم به این دلیل با فمینیسم مخالفت می‌کنند که آن را در تضاد با ارزش‌های سنتی یا باورهای دینی خود می‌بینند. این مخالفان فمینیسم، به عنوان مثال، معتقدند که پذیرش اجتماعی طلاق و پذیرش اجتماعی ازدواج نکردن اشتباه و آسیب‌زا است. آن‌ها بر این نظرند که «مردان و زنان به صورت پایه‌ای متفاوتند و نقش‌های سنتی که در جامعه ایفا می‌کنند باید حفظ شود.»[۲۳۱][۲۳۲][۲۳۳] در بین این گروه، افرادی هم مخالف استفاده حضور زنان در کارگاه‌ها، مناصب سیاسی و پروسه رای‌گیری و همین‌طور کاهش چیرگی مردان بر خانواده هستند.[۲۳۴][۲۳۵]

نویسندگانی چونکامیل پالیا،کریستینا هوف سومرز،جین بتکه الشتین،الیزابت فاکس-جنویز،لیزا لوسیل اونز[۲۳۶] ودفنه پاتای با وجود اینکه خود را فمینیست می‌دانند، با بخش‌هایی از فمینیسم مخالفت کرده‌اند. آن‌ها، به عنوان مثال، می‌گویند که فمینیسم معمولاً بامردبیزاریهمزاد پنداری می‌کند یا حقوق زنان را بالاتر از حقوق مردان قرار می‌دهد. آن‌ها فمینیسم افراطی را هم برای مردان و هم برای زنان آسیب‌زا به حساب می‌آورند.[۲۳۷] دفنه پاتای و نورتا کورتژ معتقدند که اطلاق لفظ «مخالف فمینیسم» به این دسته، جهت ساکت کردن مباحثات دانشگاهی در ربط با فمینیسم است.[۲۳۸][۲۳۹] لیزا لوسیل اونز معتقد است دادن برخی حقوق به زنان به صورت انحصاری، «مردسالارانه» است زیرا باعث می‌شود زنان از انجام وظایف اخلاقی خود محروم شوند.[۱۵۹]

اومانیسم سکولار

[ویرایش]

اومانیسم سکولار جنبشی اخلاقی است که به دنبال مخالفت با اصول غیرمنطقی، شبه‌علم و خرافات است. اومانیست‌های مخالف فمینیسم این پرسش را مطرح می‌کنند که «چرا فمینیسم (تحت‌اللفظی: زن‌گرایی) آری، اما اومانیسم (انسان‌گرایی) نه؟» اما برخی از اومانیست‌ها هم این استدلال را پیش می‌کشند که اهداف اومانیسم و فمینیسم تا حد زیادی یکسان هستند و تمایز تنها در انگیزه‌هاست. به عنوان مثال، یک اومانیست ممکن است حق سقط‌جنین را در چارچوب اخلاقی سودمند ببیند، به جای اینکه انگیزه یک زن در دستیابی به آن را در نظر گرفته باشد. نتیجتاً، ممکن است کسی اومانیست باشد اما فمینیسم نباشد؛ با این حال این دلیل نمی‌شود که جنبش‌های اومانیسم فمینیستی وجود نداشته باشند.[۲۴۰][۲۴۱] اومانیست‌ها در نیا-فمینیسم دردوران رنسانس نقش مهمی بازی کردند؛ چنان‌که اومانیست‌ها بودند که «زنان تحصیل کرده» را با وجود پایه‌های مردسالارانه جامعه به اشخاص محترمی تبدیل کردند.[۲۴۲]

جستارهای وابسته

[ویرایش]

منابع

[ویرایش]
  1. Lengermann, Patricia; Niebrugge, Gillian (2010)."Feminism". In Ritzer, G.; Ryan, J.M. (eds.).The Concise Encyclopedia of Sociology. John Wiley & Sons. p. 223.ISBN 978-1-4051-8353-6.
  2. Mendus, Susan (2005) [1995]. "Feminism". InHonderich, Ted (ed.).The Oxford Companion to Philosophy (2nd ed.). Oxford University Press. pp. 291–294.ISBN 978-0-19-926479-7.
  3. Hawkesworth, Mary E. (2006).Globalization and Feminist Activism. Rowman & Littlefield. pp. 25–27.ISBN 978-0-7425-3783-5.
  4. Beasley, Chris (1999).What is Feminism?. New York: Sage. pp. 3–11.ISBN 978-0-7619-6335-6.
  5. Gamble, Sarah (2006) [1998]. "Introduction". In Gamble, Sarah (ed.).The Routledge Companion to Feminism and Postfeminism. London and New York: Routledge. p. vii.
  6. ۶٫۰۶٫۱Echols, Alice (1989).Daring to Be Bad: Radical Feminism in America, 1967–1975. Minneapolis: University of Minnesota Press.ISBN 978-0-8166-1787-6.
  7. Roberts, Jacob (2017)."Women's work".Distillations. Vol. 3, no. 1. pp. 6–11. Retrieved22 March 2018.
  8. ۸٫۰۸٫۱Messer-Davidow, Ellen (2002).Disciplining Feminism: From Social Activism to Academic Discourse. Durham,NC: Duke University Press.ISBN 978-0-8223-2843-8.
  9. ۹٫۰۹٫۱hooks, bell (2000).Feminism Is for Everybody: Passionate Politics. Cambridge, Massachusetts:South End Press.ISBN 978-0-89608-629-6.
  10. ۱۰٫۰۱۰٫۱Chodorow, Nancy (1989).Feminism and Psychoanalytic Theory. New Haven, Conn.: Yale University Press.ISBN 978-0-300-05116-2.
  11. ۱۱٫۰۱۱٫۱Gilligan, Carol (1977)."In a Different Voice: Women's Conceptions of Self and of Morality".Harvard Educational Review.47 (4): 481–517.doi:10.17763/haer.47.4.g6167429416hg5l0.ISSN 0017-8055. Archived fromthe original on 9 January 2021. Retrieved8 June 2008.
  12. «FEMINIST MOVEMENTS i. INTRODUCTION, ii. IN THE – Encyclopaedia Iranica».www.iranicaonline.org. دریافت‌شده در۲۰۲۰-۰۵-۲۴.
  13. Goldstein, Leslie F. (1982). "Early Feminist Themes in French Utopian Socialism: The St. -Simonians and Fourier".Journal of the History of Ideas.43 (1): 91–108.doi:10.2307/2709162.JSTOR 2709162.
  14. Dutch feminist pioneerMina Kruseman in a letter to Alexandre Dumas – in: Maria Grever, Strijd tegen de stilte. Johanna Naber (1859–1941) en de vrouwenstem in geschiedenis (Hilversum 1994)شابک‎۹۰−۶۵۵۰−۳۹۵−۱, p. 31
  15. Offen, Karen (1987). "Sur l'origine des mots 'féminisme' et 'féministe'".Revue d'Histoire Moderne et Contemporaine.34 (3): 492–96.doi:10.3406/rhmc.1987.1421.JSTOR 20529317.
  16. Cott, Nancy F. (1987).The Grounding of Modern Feminism. New Haven: Yale University Press. p. 13.ISBN 978-0-300-04228-3.
  17. "feminist".Oxford English Dictionary (3rd ed.).Oxford University Press. 2012.An advocate or supporter of the rights and equality of women. 1852:De Bow's Review ('Our attention has happened to fall upon Mrs. E. O. Smith, who is, we are informed, among the most moderate of the feminist reformers!')
  18. "feminism".Oxford English Dictionary (3rd ed.).Oxford University Press. 2012.Advocacy of equality of the sexes and the establishment of the political, social, and economic rights of the female sex; the movement associated with this.
  19. Spender, Dale (1983).There's Always Been a Women's Movement this Century. London: Pandora Press. pp. 1–200.
  20. Lerner, Gerda (1993).The Creation of Feminist Consciousness From the Middle Ages to Eighteen-seventy. Oxford University Press. pp. 1–20.
  21. Walters, Margaret (2005).Feminism: A very short introduction. Oxford University. pp. 1–176.ISBN 978-0-19-280510-2.
  22. Kinnaird, Joan; Astell, Mary (1983)."Inspired by ideas (1668–1731)". In Spender, Dale (ed.).There's always been a women's movement. London: Pandora Press. pp. 29–.
  23. Witt, Charlotte (2006)."Feminist History of Philosophy".Stanford Encyclopedia of Philosophy. Retrieved23 January 2012.
  24. Allen, Ann Taylor (1999)."Feminism, Social Science, and the Meanings of Modernity: The Debate on the Origin of the Family in Europe and the United States, 1860–1914".The American Historical Review.104 (4): 1085–113.doi:10.1086/ahr/104.4.1085.JSTOR 2649562.PMID 19291893.
  25. Botting, Eileen Hunt; Houser, Sarah L. (2006)."'Drawing the Line of Equality': Hannah Mather Crocker on Women's Rights".The American Political Science Review.100 (2): 265–78.doi:10.1017/S0003055406062150.JSTOR 27644349.
  26. Humm, Maggie (1995).The Dictionary of Feminist Theory. Columbus: Ohio State University Press, p. 251.
  27. Walker, Rebecca (January–February 1992). "Becoming the Third Wave".Ms.: 39–41.
  28. Chamberlain, Prudence (2017).The Feminist Fourth Wave: Affective Temporality. Palgrave Macmillan.ISBN 978-3-319-53682-8.
  29. Krolokke, Charlotte; Sorensen, Anne Scott (2005). "Three Waves of Feminism: From Suffragettes to Grrls".Gender Communication Theories and Analyses: From Silence to Performance. Sage. p. 24.ISBN 978-0-7619-2918-5.
  30. "Feminism: The Fourth Wave".Encyclopaedia Britannica. Retrieved21 May 2019.
  31. Wroath, John (1998).Until They Are Seven, The Origins of Women's Legal Rights. Waterside Press.ISBN 1-872870-57-0.
  32. Mitchell, L. G. (1997).Lord Melbourne, 1779–1848. Oxford University Press.
  33. Perkins, Jane Gray (1909).The Life of the Honourable Mrs. Norton. John Murray.
  34. "Married Women's Property Act 1882".legislation.gov.uk. UK Government. 1882. Retrieved17 April 2017.
  35. ۳۵٫۰۳۵٫۱۳۵٫۲۳۵٫۳Freedman, Estelle B. (2003).No Turning Back: The History of Feminism and the Future of Women. Ballantine Books. p. 464.ISBN 978-0-345-45053-1.
  36. "Votes for Women Electoral Commission". Elections New Zealand. 13 April 2005. Archived fromthe original on 14 September 2013. Retrieved31 March 2013.
  37. "Women and the right to vote in Australia". Australian Electoral Commission. 28 January 2011. Retrieved26 April 2013.
  38. Phillips, Melanie (2004).The Ascent of Woman: A History of the Suffragette Movement and the Ideas Behind it. London: Abacus. pp. 1–370.ISBN 978-0-349-11660-0.
  39. Warner, Marina (14 June 1999)."Emmeline Pankhurst – Time 100 People of the Century".Time Magazine. Archived fromthe original on 26 August 2013. Retrieved1 June 2020.
  40. Ruether, Rosemary Radford (2012).Women and Redemption: A Theological History (2nd ed.). Minneapolis: Fortress Press. pp. 112–18, 136–39.ISBN 978-0-8006-9816-4.
  41. DuBois, Ellen Carol (1997).Harriot Stanton Blatch and the Winning of Woman Suffrage. New Haven, Conn.: Yale University Press.ISBN 978-0-300-06562-6.
  42. Flexner, Eleanor (1996).Century of Struggle: The Woman's Rights Movement in the United States. The Belknap Press. pp. xxviii–xxx.ISBN 978-0-674-10653-6.
  43. Wheeler, Marjorie W. (1995).One Woman, One Vote: Rediscovering the Woman Suffrage Movement. Troutdale, OR: NewSage Press. p. 127.ISBN 978-0-939165-26-1.
  44. Stevens, Doris; O'Hare, Carol (1995).Jailed for Freedom: American Women Win the Vote. Troutdale, OR: NewSage Press. pp. 1–388.ISBN 978-0-939165-25-4.
  45. Ko, Dorothy; Haboush, JaHyun Kim; Piggott, Joan R. (2003).Women and Confucian cultures in premodern China, Korea, and Japan. University of California Press.ISBN 978-0-520-23138-2.
  46. Ma, Yuxin (2010).Women journalists and feminism in China, 1898–1937. Cambria Press.ISBN 978-1-60497-660-1.
  47. Farris, Catherine S.; Lee, Anru; Rubinstein, Murray A. (2004).Women in the new Taiwan: gender roles and gender consciousness in a changing society. M.E. Sharpe.ISBN 978-0-7656-0814-7.
  48. ۴۸٫۰۴۸٫۱Dooling, Amy D. (2005).Women's literary feminism in 20th-century China. Macmillan.ISBN 978-1-4039-6733-6.
  49. Stange, Mary Zeiss; Oyster, Carol K.; Sloan, Jane E. (2011).Encyclopedia of Women in Today's World. SAGE. pp. 79–81.ISBN 978-1-4129-7685-5.
  50. ۵۰٫۰۵۰٫۱Golley, Nawar Al-Hassan (2003).Reading Arab women's autobiographies: Shahrazad tells her story. University of Texas Press. pp. 30–50.ISBN 978-0-292-70545-6.
  51. Ettehadieh, Mansoureh (2004)."The Origins and Development of the Women's Movement in Iran, 1906–41". In Beck, Lois; Nashat, Guity (eds.).Women in Iran from 1800 to the Islamic Republic. University of Illinois Press. pp. 85–106.ISBN 978-0-252-07189-8.
  52. Gheytanchi, Elham (2000)."Chronology of Events Regarding Women in Iran since the Revolution of 1979". In Mack, Arien (ed.).Iran since the Revolution. Social Research, Volume 67, No. 2.
  53. Bard, Christine (May–June 2007)."Les premières femmes au Gouvernement (France, 1936–1981)" [First Women in Government (France, 1936–1981)].Histoire@Politique(به فرانسوی) (1).
  54. "The Long Way to Women's Right to Vote in Switzerland: a Chronology". History-switzerland.geschichte-schweiz.ch. Retrieved2011-01-08.
  55. "United Nations press release of a meeting of the Committee on the Elimination of Discrimination against Women (CEDAW), issued on 14 January 2003". Un.org. Retrieved2011-09-02.
  56. Guillaumin, Colette (1994).Racism, Sexism, Power, and Ideology. pp. 193–95.
  57. Meltzer, Françoise (1995).Hot Property: The Stakes and Claims of Literary Originality. p. 88.
  58. Allison, Julie A. (1995).Rape: The Misunderstood Crime. p. 89.
  59. Bland, Lucy (2002).Banishing the Beast: Feminism, Sex and Morality. pp. 135–49.ISBN 978-1-86064-681-2. Retrieved25 August 2013.
  60. Palczewski, Catherine Helen (1995-10-01). "Voltairine de Cleyre: Sexual Slavery and Sexual Pleasure in the Nineteenth Century".NWSA Journal.7 (3): 54–68 [60].ISSN 1040-0656.JSTOR 4316402.
  61. Crowell, Nancy A.; Burgess, Ann W. (1997).Understanding Violence Against Women. p. 127.
  62. Bergoffen, Debra (16 August 2010) [17 August 2004]."Simone de Beauvoir". Metaphysics Research Lab, CSLI, Stanford University. Retrieved4 December 2011.
  63. Whelehan, Imelda (1995).Modern Feminist Thought: From the Second Wave to 'Post-Feminism'. Edinburgh: Edinburgh University Press. pp. 25–43.ISBN 978-0-7486-0621-4.
  64. Hanisch, Carol (1 January 2006)."Hanisch, New Intro to 'The Personal is Political' – Second Wave and Beyond".The Personal Is Political. Archived fromthe original on 15 May 2008. Retrieved8 June 2008.
  65. Badran, Margot (1996).Feminists, Islam, and nation: gender and the making of modern Egypt. Princeton University Press.ISBN 978-0-691-02605-3.[کدام صفحه؟]
  66. Smith, Bonnie G. (2000).Global feminisms since 1945. Psychology Press.ISBN 978-0-415-18491-5.
  67. "Islamic feminism means justice to women".The Mili Gazette. Retrieved31 March 2013.
  68. Parpart, Jane L.; Connelly, M. Patricia; Connelly, Patricia; Barriteau, V. Eudine; Barriteau, Eudine (2000).Theoretical Perspectives on Gender and Development. Ottawa, Canada: International Development Research Centre. p. 215.ISBN 978-0-88936-910-8.
  69. Margalit Fox (5 February 2006)."Betty Friedan, Who Ignited Cause in 'Feminine Mystique,' Dies at 85".The New York Times. Retrieved19 February 2017.
  70. Hunt, Michael (2016).The World Transformed: 1945 to the Present. New York: Oxford University Press. pp. 220–223.ISBN 978-0-19-937102-0.
  71. Piepmeier, Alison (2009).Girl Zines: Making Media, Doing Feminism. New York: New York University Press. p. 45.
  72. Feliciano, Steve (19 June 2013)."The Riot Grrrl Movement". New York Public Library.The emergence of the Riot Grrrl movement began in the early 1990s, when a group of women in Olympia, Washington, held a meeting to discuss how to address sexism in the punk scene. The women decided they wanted to start a 'girl riot' against a society they felt offered no validation of women's experiences. And thus the Riot Grrrl movement was born.
  73. ۷۳٫۰۷۳٫۱Walker, Rebecca (January 1992)."Becoming the Third Wave"(PDF).Ms.: 39–41.ISSN 0047-8318.OCLC 194419734. Archived fromthe original(PDF) on 15 January 2017. Retrieved21 February 2018.
  74. Baumgardner, Jennifer;Richards, Amy (2000).Manifesta: Young Women, Feminism, and the Future. New York:Farrar, Straus and Giroux. p. 77.ISBN 978-0-374-52622-1.
  75. Henry, Astrid (2004).Not my mother's sister: generational conflict and third-wave feminism. Bloomington: Indiana University Press. pp. 1–288.ISBN 978-0-253-21713-4.
  76. ۷۶٫۰۷۶٫۱Gillis, Stacy; Howie, Gillian; Munford, Rebecca (2007).Third wave feminism: a critical exploration. Basingstoke: Palgrave Macmillan. pp. xxviii, 275–76.ISBN 978-0-230-52174-2.
  77. ۷۷٫۰۷۷٫۱Faludi, Susan (1992).Backlash: the undeclared war against women. London: Vintage.ISBN 978-0-09-922271-2.
  78. Walker, Alice (1983).In Search of Our Mothers' Gardens: Womanist Prose. San Diego: Harcourt Brace Jovanovich. p. 397.ISBN 978-0-15-144525-7.
  79. Leslie, Heywood; Drake, Jennifer (1997).Third Wave Agenda: Being Feminist, Doing Feminism. Minneapolis: University of Minnesota Press.ISBN 978-0-8166-3005-9.
  80. Gilligan, Carol (1993).In a different voice: psychological theory and women's development. Cambridge, Massachusetts: Harvard University Press. p. 184.ISBN 978-0-674-44544-4.
  81. "standpoint theory | feminism".Encyclopædia Britannica. Retrieved2016-02-10.
  82. Hill Collins, P. (2000).Black Feminist Thought: Knowledge, Consciousness, and the Politics of Empowerment. New York: Routledge. pp. 1–335.
  83. Harding, Sandra (2003).The Feminist Standpoint Theory Reader: Intellectual and Political Controversies. London: Routledge. pp. 1–16, 67–80.ISBN 978-0-415-94501-1.
  84. "standpoint theory | feminism".Encyclopædia Britannica. Retrieved2016-02-10.
  85. ۸۵٫۰۸۵٫۱۸۵٫۲Cochrane, Kira (10 December 2013)."The Fourth Wave of Feminism: Meet the Rebel Women".The Guardian.
  86. Chamberlain, Prudence (2017).The Feminist Fourth Wave: Affective Temporality. Cham: Springer. p. 115.ISBN 978-3-319-53682-8.
  87. Solomon, Deborah (13 November 2009)."The Blogger and Author on the Life of Women Online".The New York Times. Retrieved16 March 2016.
  88. Zerbisias, Antonia (16 September 2015)."Feminism's Fourth Wave is the Shitlist".NOW Toronto. Retrieved21 April 2016.
  89. For Cosby, Ghomeshi, #MeToo, and fourth wave, see Matheson, Kelsey (17 October 2017)."You Said #MeToo. Now What Are We Going To Do About It?",The Huffington Post.
    For Savile and fourth wave, see (Chamberlain 2017، صص. 114–115)
    For page three, Thorpe, Vanessa (27 July 2013)."What now for Britain's new-wave feminists – after page 3 and £10 notes?",The Guardian.

    For Isla Vista killings, seeBennett, Jessica (10 September 2014)."Behold the Power of #Hashtag Feminism".Time.

  90. Zacharek, Stephanie; Dockterman Eliana; and Sweetland Edwards, Haley (6 December 2017)."The Silence Breakers",Time magazine.
  91. Redden, Molly, and agencies (6 December 2017)."#MeToo movement named Time magazine’s Person of the Year",The Guardian.
  92. Wright, Elizabeth (2000).Lacan and Postfeminism (Postmodern Encounters). Totem Books.ISBN 978-1-84046-182-4.
  93. Modleski, Tania (1991).Feminism without women: culture and criticism in a 'postfeminist' age. New York: Routledge. p. 188.ISBN 978-0-415-90416-2.
  94. Jones, Amelia (1994). "Postfeminism, Feminist Pleasures, and Embodied Theories of Art". In Frueh, Joana; Langer, Cassandra L.; Raven, Arlene (eds.).New Feminist Criticism: Art, Identity, Action. New York: HarperCollins. pp. 16–41, 20.
  95. Chunn, D. (2007). "Take it easy girls": Feminism, equality, and social change in the media. In D. Chunn, S. Boyd, & H. Lessard (Eds.), Reaction and resistance: Feminism, law, and social change (pp. 31). Vancouver, BC: UBC Press.
  96. Badia, Gilbert (1994).Zetkin. Femminista senza frontiere. University of Michigan. p. 320.ISBN 978-88-85378-53-7.
  97. ۹۷٫۰۹۷٫۱۹۷٫۲Duby, Georges; Perrot, Michelle; Schmitt Pantel, Pauline (1994).A history of women in the West. Cambridge, Massachusetts: Belknap Press of Harvard University Press. p. 600.ISBN 978-0-674-40369-7.
  98. The Radical Women Manifesto: Socialist Feminist Theory, Program and Organizational Structure. Seattle, WA: Red Letter Press. 2001.ISBN 978-0-932323-11-8.
  99. Ibárruri, Dolores (1938).Speeches & Articles, 1936–1938. University of Michigan. p. 263.
  100. John McGuffin (1973)."Internment – Women Internees 1916–1973". Retrieved22 March 2009.
  101. "Countess Constance de Markievicz".ElectionsIreland.org. Archived fromthe original on 28 September 2019. Retrieved22 March 2009.
  102. Bunbury, Turtle."Dorothea Findlater – One Hundred Years On". Retrieved5 January 2016.Perhaps the most awkward arrest Wheeler made was Countess Markievicz, his wife's first cousin.
  103. Hägg, Göran (2008).Mussolini: En studie i makt [A study in power](به سوئدی). Stockholm: Norstedt.ISBN 978-91-1-301949-9.
  104. Passmore, Kevin (2003).Women, Gender and Fascism in Europe, 1919–45. Piscataway, N.J.: Rutgers Univ. Press.ISBN 978-0-8135-3308-7.
  105. ۱۰۵٫۰۱۰۵٫۱۱۰۵٫۲Blamires, Cyprian (2006).World Fascism: A Historical Encyclopedia. Vol. 1. ABC-CLIO. pp. 232–33.ISBN 978-1-57607-940-9.
  106. ۱۰۶٫۰۱۰۶٫۱Levy, Peter (1998).The Civil Rights Movement. Westport, Conn.: Greenwood Press.ISBN 978-0-313-29854-7.
  107. Code, Lorraine (2000)."Civil rights".Encyclopedia of Feminist Theories. Taylor & Francis.ISBN 978-0-415-13274-9.
  108. hooks, bell (2014-10-03).Feminist Theory.doi:10.4324/9781315743172.ISBN 978-1-315-74317-2.
  109. Manditch-Prottas, Zachary (2019). "Meeting at the Watchtower: Eldridge Cleaver, James Baldwin's No Name in the Street, and Racializing Homophobic Vernacular".African American Review.52 (2): 179–195.doi:10.1353/afa.2019.0027.ISSN 1945-6182.
  110. Roth, Benita (2004).Separate Roads to Feminism: Black, Chicana, and White feminist movements in America's second wave. Cambridge University Press.ISBN 978-0-521-52972-3.
  111. Winddance Twine, France; Blee, Kathleen M. (2001).Feminism and Antiracism: International struggles for justice. NYU Press.ISBN 978-0-8147-9855-3.[کدام صفحه؟]
  112. ""The Combahee River Collective Statement" (1977)",Available Means, University of Pittsburgh Press, pp. 292–300, 2001,doi:10.2307/j.ctt5hjqnj.50,ISBN 978-0-8229-7975-3
  113. ۱۱۳٫۰۱۱۳٫۱۱۱۳٫۲۱۱۳٫۳۱۱۳٫۴Peterson, V. Spike (2014)."International/Global Political Economy". In Shepherd, Laura J. (ed.).Gender Matters in Global Politics (2 ed.). Routledge.ISBN 978-1-134-75259-1.
  114. ۱۱۴٫۰۱۱۴٫۱Elias, Juanita; Ferguson, Lucy (2014)."Production, Employment, and Consumption". In Shepherd, Laura J. (ed.).Gender Matters in Global Politics. Routledge.ISBN 978-1-134-75259-1.
  115. ۱۱۵٫۰۱۱۵٫۱Lockwood, Bert B. (2006).Women's Rights: A Human Rights Quarterly Reader. The Johns Hopkins University Press.ISBN 978-0-8018-8374-3.
  116. "FROM SUFFRAGE TO WOMEN'S LIBERATION: FEMINISM IN TWENTIETH CENTURY AMERICA by Jo Freeman".
  117. "FROM SUFFRAGE TO WOMEN'S LIBERATION: FEMINISM IN TWENTIETH CENTURY AMERICA by Jo Freeman".
  118. Rush, Florence (1988).The Best Kept Secret: Sexual Abuse of Children. Englewood Cliffs: Prentice-Hall.ISBN 978-0-07-054223-5.
  119. "The National Organization for Women's 1966 Statement of Purpose".
  120. "Margaret Sanger".
  121. Hochschild, Arlie Russell; Machung, Anne (2003).The Second Shift. New York: Penguin Books.ISBN 978-0-14-200292-6.
  122. Hochschild, Arlie Russell (2001).The Time Bind: When Work Becomes Home and Home Becomes Work. New York: Henry Holt & Co.ISBN 978-0-8050-6643-2.
  123. Young, Cathy (2000-06-12)."The Mama Lion at the Gate".Salon.com. Retrieved17 December 2015.
  124. Brown, Judith K. (October 1970)."A Note on the Division of Labor by Sex".American Anthropologist.72 (5): 1073–78.doi:10.1525/aa.1970.72.5.02a00070.
  125. "Convention on the Elimination of All Forms of Discrimination against Women New York, 18 December 1979". Office of the United Nations High Commissioner for Human Rights. Retrieved31 March 2013.
  126. Garner, Bryan, ed. (2014).Black's Law Dictionary (10th ed.). St. Paul, Minn.: Thomson Reuters. p. 985.ISBN 978-0-314-61300-4.Feminist jurisprudence examines … the history of legal and social biases against women, the elimination of those biases in modern law, and the enhancement of women's legal rights and recognition [status] in society.
  127. Minda, Gary (1995).Postmodern Legal Movements: Law and Jurisprudence at Century's End. N.Y.C.:NYU Press. pp. 129–30.ISBN 978-0-8147-5510-5.Feminist legal scholars, despite their differences, appear united in claiming that 'masculine' jurisprudence … fails to acknowledge, let alone respond to, the interests, values, fears, and harms experienced by women.
  128. Farideh Dayanim Goldin.«Overcoming Gender: The Impact of the Persian Language on Iranian Women's Confessional Literature»(PDF).
  129. Miller, Casey;Swift, Kate (1988).The Handbook of Nonsexist Writing. N.Y.C.: Harper & Row. pp. 45, 64, 66.ISBN 978-0-06-181602-4.
  130. Aarts, Bas; McMahon, April, eds. (2006).The Handbook of English Linguistics. Malden, Mass.: Blackwell.ISBN 978-1-4051-1382-3.
  131. Welle (www.dw.com)، Deutsche.«Gender-neutral 'they' named 2019 word of the year | DW | 11.12.2019».DW.COM (به انگلیسی). دریافت‌شده در۲۰۲۰-۰۶-۱۰.
  132. Bundesen, Lynne (2007-03-30).The Feminine Spirit: Recapturing the Heart of Scripture. Jossey-Bass.ISBN 978-0-7879-8495-3.
  133. Haddad, Mimi (2006)."Egalitarian Pioneers: Betty Friedan or Catherine Booth?"(PDF).Priscilla Papers.20 (4). Archived fromthe original(PDF) on 13 July 2015.
  134. Anderson, Pamela Sue; Clack, Beverley (2004).Feminist philosophy of religion: critical readings. London: Routledge.ISBN 978-0-415-25749-7.
  135. Badran, Margot (17–23 January 2002)."Islamic Feminism: What's in a Name?". Retrieved17 December 2015.
  136. Catalonian Islamic Board (24–27 October 2008)."II International Congress on Islamic Feminism". feminismeislamic.org. Archived fromthe original on 14 January 2007. Retrieved9 July 2008.
  137. Gross, Rita M. (1992).Buddhism After Patriarchy: A Feminist History, Analysis, and Reconstruction of Buddhism. Albany, New York:State University of New York Press. p. 127.ISBN 978-0-7914-1403-3. Retrieved7 October 2012.
  138. Plaskow, Judith (2003). "Jewish Feminist Thought". In Frank, Daniel H. (ed.).History of Jewish philosophy. Leaman, Oliver. London: Routledge.ISBN 978-0-415-32469-4.
  139. Marjorie Ingall (18 November 2005)."Why are there so many Jewish feminists?". Forward Magazine. Archived fromthe original on 22 May 2015. Retrieved31 May 2015.
  140. Wisdom's Feast: Sophia in Study and Celebration, p. 9, Susan Cole, Marian Ronan, Hal Taussig. 1996
  141. Gaylor, Annie Laurie,Woe to the Women: The Bible Tells Me So, Freedom From Religion Foundation, Inc. (1 July 1981)شابک‎۱−۸۷۷۷۳۳−۰۲−۴
  142. Ali, Ayaan HirsiThe Caged Virgin: A Muslim Woman's Cry for Reason, Free Press 2004,شابک‎۹۷۸−۰−۷۴۳۲−۸۸۳۳−۰
  143. Miles, Rosalind,Who cooked the Last Supper?,Random House Digital, Inc. , 2001,شابک‎۰−۶۰۹−۸۰۶۹۵−۵
  144. Encyclopedia of sex and gender. Detroit, Mich.: Macmillan Reference. 2007.
  145. Pateman, Carole (1988).The Sexual Contract, Stanford: Stanford University Press, p. 207.
  146. Tickner, Ann J. (2001)."Patriarchy".Routledge Encyclopedia of International Political Economy: Entries PZ. Taylor & Francis. pp. 1197–98.ISBN 978-0-415-24352-0.
  147. Sarah Hoagland, Lesbian Ethics: toward new value
  148. Friedan, Betty. The Second Stage: With a New Introduction. Cambridge, Massachusetts: Harvard Univ. Press, 1981 1986 1991 1998, 1st Harvard Univ. Press pbk. ed. (شابک‎۰−۶۷۴−۷۹۶۵۵−۱) 1998.
  149. Bullough, Vern L. Human sexuality: an encyclopedia, Taylor & Francis, 1994,شابک‎۰−۸۲۴۰−۷۹۷۲−۸
  150. (Echols 1989، p.  78 & n.  124 ("124. Interview with Cindy Cisler.") and see p.  119)
  151. Tong, Rosemarie Putnam (1998).Feminist Thought: A More Comprehensive Introduction (2nd ed.). Boulder, Colo.: Westview Press. p. 70.ISBN 978-0-8133-3295-6.
  152. ۱۵۲٫۰۱۵۲٫۱Gardiner, Judith Kegan (2002).Masculinity studies and feminist theory. Columbia University Press. pp. 96, 153.ISBN 978-0-231-12278-8.
  153. Uviller, Rena K. (1978). "Fathers' Rights and Feminism: The Maternal Presumption Revisited".Harv. Women's L.J.: 107.
  154. Shanley, Mary (January 1995). "Unwed fathers' rights, adoption, and sex equality: Gender-neutrality and the perpetuation of patriarchy".Columbia Law Review.95 (1): 60–103.doi:10.2307/1123127.JSTOR 1123127.
  155. Levit, Nancy (1996). "Feminism for Men: Legal Ideology and the Construction of Maleness".UCLA Law Review.43 (4).SSRN 1297365.
  156. Digby, Tom (1998). Men Doing Feminism. New York: Routledge.شابک‎۹۷۸−۰−۴۱۵−۹۱۶۲۵−۷.
  157. Phillips, Layli,The Womanist reader, CRC Press, 2006,شابک‎۰−۴۱۵−۹۵۴۱۱−۸
  158. Jardine, Alice, Paul Smith,Men in feminism,شابک‎۰−۴۱۵−۹۰۲۵۱−۷
  159. ۱۵۹٫۰۱۵۹٫۱Owens, Lisa Lucile (May 2014). "Coerced parenthood as family policy: feminism, the moral agency of women, and men's 'Right to Choose'".Alabama Civil Rights & Civil Liberties Law Review.5 (1).SSRN 2439294.
  160. Mathur, Piyush (1998). "The archigenderic territories: Mansfield park and a handful of dust".Women's Writing.5 (1): 71–81.doi:10.1080/09699089800200034.
  161. Dolores Hayden,The Grand Domestic Revolution: A History of Feminist Designs for American Homes, Neighborhoods, and Cities, MIT Press, 1981. p. 3
  162. Friedman, Alice T. , "Family Matters: The Schroder House, by Gerrit Rietveld and Truus Schröder,"Yale University Press, 2006. p. 81.
  163. Echols (1989), pp. 269–278.
  164. Hogan, Kristen (2016).The Feminist Bookstore Movement: Lesbian Antiracism and Feminist Accountability. Durham, North Carolina: Duke University Press.
  165. ۱۶۵٫۰۱۶۵٫۱Davis, Joshua (2017).From Head Shops to Whole Foods: The Rise and Fall of Activist Entrepreneurs. New York: Columbia University Press. pp. 129–175.
  166. ۱۶۶٫۰۱۶۶٫۱Blake Gopnik (22 April 2007)."What Is Feminist Art?".The Washington Post. Retrieved3 December 2011.
  167. Hoban, Phoebe (December 2009)."The Feminist Evolution".ARTnews. Archived fromthe original on 18 January 2012. Retrieved4 December 2011.
  168. Ferrando, Francesca (2016)."A feminist genealogy of posthuman aesthetics in the visual arts".Palgrave Communications.2 (16011): 16011.doi:10.1057/palcomms.2016.11.
  169. ۱۶۹٫۰۱۶۹٫۱Blain, Virginia; Clements, Patricia; Grundy, Isobel (1990).The feminist companion to literature in English: women writers from the Middle Ages to the present. New Haven: Yale University Press. pp. vii–x.ISBN 978-0-300-04854-4.
  170. Gilbert, Sandra M. (4 May 1986)."Paperbacks: From Our Mothers' Libraries: women who created the novel".The New York Times.
  171. Buck, Claire, ed. (1992).The Bloomsbury Guide to Women's Literature. Prentice Hall. p. vix.
  172. Salzman, Paul (2000). "Introduction".Early Modern Women's Writing. Oxford UP. pp. ix–x.
  173. Term coined by Ellen Moers inLiterary Women: The Great Writers (New York: Doubleday, 1976). See also Juliann E. Fleenor, ed. ,The Female Gothic (Montreal: Eden Press, 1983) and Gary Kelly, ed. ,Varieties of Female Gothic 6 Vols. (London: Pickering & Chatto, 2002).
  174. Helford, Elyce Rae (2005)."Feminist Science Fiction". In Westfahl, Gary (ed.).The Greenwood Encyclopedia of Science Fiction and Fantasy. Greenwood Press. pp. 289–291.ISBN 978-0-300-04854-4.
  175. Lips, Hilary M. (1990)."Using Science Fiction to Teach the Psychology of Sex and Gender".Teaching of Psychology.17 (3): 197–98.doi:10.1207/s15328023top1703_17.
  176. Shah, Mahvish (2018)."I Know Why The Caged Bird Sings: Angelou's Quest to Truth and Power".Feminism in India.
  177. Poetry Foundation (2018-11-29)."A Change of World".Poetry Foundation.
  178. Case, Sue-Ellen (December 1983)."Re-Viewing Hrotsvit".Theatre Journal.35 (4): 533–542.doi:10.2307/3207334.JSTOR 3207334.
  179. Sack, Harald (2019-02-06)."Hrotsvitha of Gandersheim – The Most Remarkable Women of her Time".SciHi Blog(به انگلیسی). Retrieved2019-12-06.
  180. Frankforter, A. Daniel (February 1979)."Hroswitha of Gandersheim and the Destiny of Women".The Historian(به انگلیسی).41 (2): 295–314.doi:10.1111/j.1540-6563.1979.tb00548.x.ISSN 0018-2370.
  181. ۱۸۱٫۰۱۸۱٫۱Lont, Cynthia (1992)."Women's Music: No Longer a Small Private Party". In Garofalo, Reebee (ed.).Rockin' the Boat: Mass Music & Mass Movements. Cambridge, Massachusetts: South End Press. p. 242.ISBN 978-0-89608-427-8.
  182. Peraino, Judith A. (2001)."Girls with guitars and other strange stories".Journal of the American Musicological Society.54 (3): 692–709.doi:10.1525/jams.2001.54.3.692. Archived fromthe original on 2012-11-08.
  183. ۱۸۳٫۰۱۸۳٫۱Mosbacher, Dee (2002).Radical Harmonies. San Francisco, CA: Woman Vision.OCLC 53071762.
  184. ۱۸۴٫۰۱۸۴٫۱۱۸۴٫۲Beard, David; Gload, Kenneth. 2005. Musicology: The Key Concepts. London and New York: Routledge.
  185. Duchen, Jessica (28 February 2015)."Why the male domination of classical music might be coming to an end".The Guardian.
  186. Ncube, Rosina (September 2013)."Sounding Off: Why So Few Women in Audio?".Sound on Sound.
  187. Glenn Kessler (March 3, 1015)."The zombie statistic about women's share of income and property".The Washington Post(به انگلیسی). RetrievedMay 3, 2020.
  188. ekins. 1992
  189. «نسخه آرشیو شده». بایگانی‌شده ازاصلی در ۲۶ ژوئن ۲۰۲۰. دریافت‌شده در۲۶ ژوئن ۲۰۲۰.
  190. Zajko, Vanda; Leonard, Miriam (2006).Laughing with Medusa: classical myth and feminist thought. Oxford: Oxford University Press. p. 445.ISBN 978-0-19-927438-3.
  191. Howe, Mica; Aguiar, Sarah Appleton (2001).He said, she says: an RSVP to the male text. Madison, NJ: Fairleigh Dickinson University Press. p. 292.ISBN 978-0-8386-3915-3.
  192. Pollock, Griselda (2007).Encounters in the Virtual Feminist Museum: Time, Space and the Archive. Routledge. pp. 1–262.
  193. Ettinger, Bracha;Judith Butler; Brian Massumi; Griselda Pollock (2006).The matrixial borderspace. Minneapolis: University of Minnesota Press. p. 245.ISBN 978-0-8166-3587-0.
  194. Brabeck, M. and Brown, L. (With Christian, L. , Espin, O. , Hare-Mustin, R. , Kaplan, A. , Kaschak, E. , Miller, D. , Phillips, E. , Ferns, T. , and Van Ormer, A.). (1997). Feminist theory and psychological practice. In J. Worell and N. Johnson (Eds.) Shaping the future of feminist psychology: Education, research, and practice (pp.15–35). Washington, D.C. : American Psychological Association.
  195. Florence, Penny; Foster, Nicola (2001).Differential aesthetics: art practices, philosophy and feminist understandings. Aldershot, Hants, England: Ashgate. p. 360.ISBN 978-0-7546-1493-7.
  196. Showalter, Elaine (1979)."Towards a Feminist Poetics". In Jacobus, M. (ed.).Women Writing about Women. Croom Helm. pp. 25–36.ISBN 978-0-85664-745-1.
  197. Echols, Alice (1989). Daring to Be Bad: Radical Feminism in America, 1967–1975. Minneapolis University of Minnesota Press. p. 416.ISBN0-8166-1787-2.
  198. https://www.nytimes.com/2020/06/26/obituaries/valerie-solanas-overlooked.html
  199. https://simple.wikipedia.org/wiki/Radical_feminism
  200. ۲۰۰٫۰۲۰۰٫۱۲۰۰٫۲ساناساریان، صص ۴۲–۴۶
  201. ۲۰۱٫۰۲۰۱٫۱«نسخه آرشیو شده». بایگانی‌شده ازاصلی در ۲۶ اکتبر ۲۰۱۷. دریافت‌شده در۲۵ اکتبر ۲۰۱۹.
  202. http://www.ensani.ir/fa/content/112010/default.aspx
  203. ۲۰۳٫۰۲۰۳٫۱۲۰۳٫۲پارسا بناب، یونس
  204. ۲۰۴٫۰۲۰۴٫۱ساناساریان، ص ۳۸
  205. ۲۰۵٫۰۲۰۵٫۱ساناساریان، ص ۳۰
  206. در این دوره در خانه‌ها و خیابان‌هاجدایی جنسیتی وجود داشت که تادوره پهلوی نیز ادامه یافت به ویژه درمیان طبقات پایین‌تر جامعه: در خانه‌ها اندرونی و بیرونی مجزا بود، زنان از میهمانان زن و مردان از میهمانان مرد پذیرایی می‌کردند. در خیابان‌های پرجمعیت مانندلاله‌زار،شاه آباد وامیریه نیز در ساعت‌های پرجمعیت عصر زنان باید از یک پیاده‌رو عبور می‌کردند و مردان از پیاده‌رویی دیگر. زنانی که می‌خواستند برای کاری به سمت دیگر خیابان بروند باید از پاسبان اجازه می‌گرفتند و تحت نظر او به‌سرعت حرکت می‌کردند. ساناساریان، ص ۳۰
  207. ناهید، عبدالحسین
  208. آفاری، ژانت ص ۱۰
  209. ۲۰۹٫۰۲۰۹٫۱http://www.mehrnews.com/news/2229094/وضعیت-زنان-در-رژیم-پهلوي-از-کشف-حجاب-تا-تلاش-برای-به-فساد-کشاندن
  210. Sanasarian، Eliz (۱۹۸۲).The Women's Rights Movement in Iran: Mutiny, Appeasement, and Repression from 1900 to Khomeini. New York: Praeger Publishers.
  211. Afkhami، Gholam Reza (۲۰۰۹).The Life and Times of the Shah. University of California Press. ص. ۲۴۹.
  212. محمدرضا پهلوی:به سوی تمدن بزرگ، انتشارات پارس، چاپ سوم، لس‌آنجلس، ۲۰۰۷، ص ۱۲۵–۱۲۶
  213. Sanasarian 124–129
  214. Clark, Julia (2014)."Can Men Be Feminists Too? Half (48%) of Men in 15 Country Survey Seem to Think So". Retrieved26 August 2016.
  215. Harnois, Catherine E. (October 2012). "Sociological Research on Feminism and the Women's Movement: Ideology, Identity, and Practice".Sociology Compass.6 (10): 823–832.doi:10.1111/j.1751-9020.2012.00484.x.
  216. Allum, Cynthia (9 April 2015)."82 percent of Americans don't consider themselves feminists, poll shows".The New York Times. Archived fromthe original on 28 August 2016. Retrieved26 August 2016.
  217. Harnois, Catherine E. (23 November 2015). "Race, Ethnicity, Sexuality, and Women's Political Consciousness of Gender".Social Psychology Quarterly.78 (4): 365–386.doi:10.1177/0190272515607844.
  218. Harnois, Catherine E. (15 November 2016). "Intersectional Masculinities and Gendered Political Consciousness: How Do Race, Ethnicity and Sexuality Shape Men's Awareness of Gender Inequality and Support for Gender Activism?".Sex Roles.77 (3–4): 141–154.doi:10.1007/s11199-016-0702-2.
  219. "Attitudes to Gender in 2016 Britain – 8,000 Sample Study for Fawcett Society".Survation(به انگلیسی). 2016-01-18. Retrieved2019-06-28.
  220. Sanghani, Radhika (2016-01-15)."Only 7 per cent of Britons consider themselves feminists".The Telegraph(به انگلیسی).ISSN 0307-1235. Retrieved2019-06-28.
  221. Zucker, Alyssa N. (2004)."Disavowing Social Identities: What It Means when Women Say, 'I'm Not a Feminist, but ...'".Psychology of Women Quarterly.28 (4): 423–35.doi:10.1111/j.1471-6402.2004.00159.x.
  222. Burn, Shawn Meghan; Aboud, Roger; Moyles, Carey (2000). "The Relationship Between Gender Social Identity and Support for Feminism".Sex Roles.42 (11/12): 1081–89.doi:10.1023/A:1007044802798.
  223. Renzetti, Claire M. (1987). "New wave or second stage? Attitudes of college women toward feminism".Sex Roles.16 (5–6): 265–77.doi:10.1007/BF00289954.
  224. Lind, Rebecca Ann; Salo, Colleen (2002)."The Framing of Feminists and Feminism in News and Public Affairs Programs in U.S. Electronic Media".Journal of Communication.52: 211–28.doi:10.1111/j.1460-2466.2002.tb02540.x.
  225. Roy, Robin E.; Weibust, Kristin S.; Miller, Carol T. (2007)."Effects of Stereotypes About Feminists on Feminist Self-Identification".Psychology of Women Quarterly.31 (2): 146–56.doi:10.1111/j.1471-6402.2007.00348.x.
  226. Moradi, B.; Martin, A.; Brewster, M. E. (2012)."Disarming the threat to feminist identification: An application of personal construct theory to measurement and intervention".Psychology of Women Quarterly.36 (2): 197–209.doi:10.1177/0361684312440959.
  227. Lingard, Bob; Douglas, Peter (1999).Men Engaging Feminisms: Pro-Feminism, Backlashes and Schooling. Buckingham, England: Open University Press. p. 192.ISBN 978-0-335-19818-4.
  228. Kimmel, Michael S.; Mosmiller, Thomas E. (1992).Against the Tide: Pro-Feminist Men in the United States, 1776–1990: A Documentary History. Boston: Beacon Press.ISBN 978-0-8070-6767-3.[کدام صفحه؟]
  229. Simpson, John A.;Weiner, Edmund S.C. (1989), "Anti-feminist", inSimpson, John A.;Weiner, Edmund S. C. (eds.),The Oxford English Dictionary (2nd ed.), Oxford New York: Clarendon Press Oxford University Press,ISBN 978-0-19-861186-8.
  230. Kimmel, Michael (2004)."Antifeminism". InKimmel, Michael;Aronson, Amy (eds.).Men and masculinities a social, cultural, and historical encyclopedia. Santa Barbara, California: ABC-CLIO. pp. 35–37.ISBN 978-1-57607-774-0.
  231. Lukas, Carrie (2006), "Marriage: happier ever after", inLukas, Carrie (ed.),The politically incorrect guide to women, sex, and feminism, Washington, DC Lanham, Maryland: Regency Publishing, p. 75,ISBN 978-1-59698-003-7,Feminists' assault on marriage also has played a role in devaluing marriage. Radical feminists view marriage as a cruel trap for women, perpetuating patriarchy, and keeping women subservient to men. They lament the roles that women and men tend to assume in traditional marriages, believing that women get the worse deal from the marriage contract.
  232. Kassian, Mary (2005), "Introduction: the tsunami of feminism", in Kassian, Mary (ed.),The feministmystique mistake: the radical impact of feminism on church and culture (2nd ed.), Wheaton, Illinois:Crossway Books, p. 10,ISBN 978-1-58134-570-4,The feminist assault on traditional gender roles and families began in earnest in the 1960s and increasingly turned radical in the 1970s.
  233. Schlafly, Phyllis (1977). "Understanding the difference". InSchlafly, Phyllis (ed.).The power of the positive woman. New Rochelle, New York: Arlington House. p. 12.ISBN 978-0-87000-373-8.The second dogma of the women's liberationists is that, of all the injustices perpetuated upon women through the centuries, the most oppressive is the cruel fact that women have babies and men do not. Within the confines of the women's liberationist ideology, therefore, the abolition of this overriding inequality of women becomes the primary goal. This goal must be achieved at any at all costs – to the woman herself, to the baby, to the family, and to society. Women must be made equal to men in their abilitynot to become pregnant andnot to be expected to care for babies they may bring into the world.
  234. Gottfried, Paul (21 April 2001)."The trouble with feminism".LewRockwell.com (web magazine).Lew Rockwell. Retrieved30 September 2006.
  235. al-Qaradawi, Yusuf (2008), "Women and family in Islamist discourses: 'When Islam prohibits something, it closes all the avenues of approach to it'", inCalvert, John (ed.),Islamism: a documentary and reference guide, Westport, Conn: Greenwood Press, p. 62,ISBN 978-0-313-33856-4,Islamists are aggrieved at the support of ostensibly Muslim governments for the 'alleged' legal emancipation of women, including granting women the right to vote and hold public office, in addition to limited rights to initiate divorce. Although many Muslim women take pride in the fact that they now perform jobs and enter professions once reserved for men, for most Islamists female employment and legal emancipation are dangerous trends that lead to the dissolution of traditional gender roles associated with the extended family.
  236. "Department of Sociology: Lisa Lucile Owens".Columbia University in the City of New York. Retrieved13 October 2015.
  237. Sommers, Christina Hoff (1995).Who Stole Feminism? How Women Have Betrayed Women. New York: Simon & Schuster. p. 320.ISBN 978-0-684-80156-8.
  238. Patai, Daphne (2003), "Policing the academy:'Anti-feminist intellectual harassment'", inPatai, Daphne; Koertge, Noretta (eds.),Professing feminism: education and indoctrination in women's studies, Lanham, Maryland: Lexington Books, pp. 278–79,ISBN 978-0-7391-0455-2,...the book [Antifeminism in the Academy by Clark, Vévéet al] attempts to extend an already dubious concept – hostile environment harassment – to encompass a whole new range of thought and behavior. Delineating the many types of alleged anti-feminist practices perpetrated in colleges, universities, and publishing houses around the country, contributors to this book propose in all seriousness that measures be taken against a new and pervasive kind of offense: 'antifeminst intellectual harassment.'
  239. Danowitz Sagaria, Mary Ann (January 1999). "Review: Reviewed Work:Antifeminism in the Academy by Vévé Clark, Shirley Nelson Garner, Margaret Higonnet, Ketu H. Katrak".The Journal of Higher Education.70 (1): 110–12.doi:10.2307/2649121.JSTOR 2649121.
  240. Doran, Tatiana; West, Robin (June 1998). "Feminism or Humanism?".The Yale Law Journal.107 (8): 2661.doi:10.2307/797353.JSTOR 797353.
  241. O’Sullivan, Cordelia Tucker (7 March 2015)."Why Humanism and feminism go hand in hand".HumanistLife. Retrieved9 January 2019.
  242. Ross, Sarah Gwyneth, 1975- (2009).The birth of feminism: woman as intellect in renaissance Italy and England. Harvard University Press.ISBN 978-0-674-03454-9.OCLC 517501929.{{cite book}}: نگهداری یادکرد:نام‌های متعدد:فهرست نویسندگان (link)

برای مطالعهٔ بیشتر

[ویرایش]
  • علیرضا اسمعیل زاد.اندیشه‌های سیاسی غرب در دوران مدرن؛ دیالکتیک اندیشه‌ها. انتشارات قومس.
  • جامعه‌شناسی زنان؛ ترجمهمنیژه نجم عراقی؛نشر نی
  • چیستی فمینیسم؛ ترجمه محمدرضا زمردی؛ انتشارات روشنگران و مطالعات زنان
  • درآمدی جامع بر نظریه‌های فمینیستی؛ ترجمهٔمنیژه نجم عراقی؛ نشر نی
  • سیطرهٔ جنس؛مرتضی مردیها و محبوبه پلک نیا، نشر نی
  • فرهنگ تشریحی ایسم‌ها (مشتمل بر ۱۹۹۰ ایسم از علوم مختلف): عزیزالله علیزاده، تهران: فردوس، ۱۳۹۱، (گالینگور، وزیری) ۶۵۶ صفحه.ISBN 978-964-320-482-2
  • مبانی فلسفی فمینیسم،خسرو باقری نوع پرست، نشروزارت علوم
  • مطالعات توسعه؛ جفری هینز، ترجمه رضا شیرزادی و جواد قبادی،نشر آگه

پیوند به بیرون

[ویرایش]
فمینیسمدرپروژه‌های خواهر ویکی‌پدیا
تاریخ فمینیسم
عمومی
اجتماعی
حق رأی زنان
جنبش‌ها و ایدئولوژی‌ها
عمومی
الهیات فمینیستی
نژاد و تبار
مفاهیم
نظریه فمینیستی
بر پایهٔ کشور
فهرست‌ها
افراد
دیگر
گونه‌های رایج
جامعه
دیدگاه‌ها
سیاست
واکنش‌ها
سیاست‌های تبعیض‌آمیز
اقدامات متقابل
مطالب وابسته
کتابخانه‌های ملی
سایر
برگرفته از «https://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=فمینیسم&oldid=42460879»
رده‌ها:
رده‌های پنهان:

[8]ページ先頭

©2009-2025 Movatter.jp