Movatterモバイル変換


[0]ホーム

URL:


پرش به محتوا
ویکی‌پدیادانشنامهٔ آزاد
جستجو

فلسفه هگل

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
Portrait of Hegel by an unidentified artist
فلسفه هگل
پیشگامان
پیروان
متن‌های اصلی
مکتب‌ها
دیگر

هگل فیلسوف آلمانی در ۲۷ اوت ۱۷۷۰ دراشتوتگارت به دنیا آمد. وی به مدت ۵ سال (از سال ۱۸۰۱) مقام استادیفلسفه را دردانشگاه ینا به عهده داشت.[۱] در سال ۱۸۱۶ بهدانشگاه هایدلبرگ رفت. چاپمنطق هگل، یکی از عوامل مؤثر انتقال وی به دانشگاه هایدلبرگ بود. او بعد از مدت دو سال، استاددانشگاه برلین شد. هگل به مدت دوازده سال در دانشگاه برلین در سمتش باقی‌ماند.[۱] وی در ۱۴ نوامبر ۱۸۳۱ در ۶۱ سالگی به علت ابتلاء به وبا درگذشت.

هگل برای دستیابی و کشف حقایق، روش و طریق خاصی را مطرح کرد و آن رادیالکتیک[۲] نامید. لغت دیالکتیک که از کلمه‌ای یونانی مشتق می‌گردد، به معنای گفتار و دلیل است و مفهوم آن، گفتگو و مجادله کردن است. هگل همچنینضدیت و تناقض را به دیالکتیک خود افزود. وی تناقض را پایه فعالیت طبیعت و موجودات دانسته که درصورت عدم وجود چنین تناقض و تضادی، سکون بر آن‌ها حکمفرما بود.

هگل می‌گوید من نظریاتهراکلیتوس[۳] را در دیالکتیک خود وارد کرده‌ام. هراکلیتوس به تغییر دائمی و عدم ثبات معتقد بود. از نظر هراکلیتوس، در این جهان از بودن خبری نیست و هرچه هست در حال شدن است.[۴]

از دیدگاه هگل، دیالکتیک سازش تناقض‌ها و اضداد در وجود اشیاء، ذهن و طبیعت است. همچنین دیالکتیک ازنظر او، سیر از وحدت به کثرت و از کثرت به وحدت است. هگل معتقد است که دیالکتیک ابزار تحقیق نیست، بلکه عین فلسفه و قاعده فکر و وجود است.[۵]

هگل شناخت را براساس سه واژه درخود، برای خود و درخود و برای خود بیان می‌کند که به ترتیب موید شناخت در سه مرحله ذهنی، عینی و درونی شدن است، به نحوی که در مرحله سوم، ذهنیت عینی به ذهنیت برمی گردد.

تفکرات فلسفی هگل

[ویرایش]

برخی از موارد مهم اندیشه‌های هگل عبارتنداز:

  • ذهن وواقعیت یک چیز هستند و دیالکتیک یعنی قانون سیر تحولات که در ذهن صورت می‌گیرد.
  • از طریق حس نمی‌توان به حقیقت اشیاء پی برد و دیالکتیک یعنی اصالت دادن به ورای محسوسات.
  • حقیقت و هستی چیزی نیستند جزعقل وعلم. به همین دلیل، به مذهب هگل، مذهب اصالت علم مطلق یا اصالت عقل گفته می‌شود.
  • اجزاء وجودی مستقل ندارند، بلکه مرتبه‌ای ازمراتب روان هستند. بدین ترتیب، طبیعت هم مجموعه کثرات نیست و درحقیقت صورتی از روان است. از دیدگاه او،فلسفه بالاترین مرتبه روان محسوب می‌گردد.
  • مراتب روان از هنگامی که سر از طبیعت بیرون می‌آورد شامل مراحل زیر است:[۵]
    • مقولات منطقی و فعل که در روان‌شناسی مورد مطالعه قرار می‌گیرد
    • اخلاق، حقوق و سیاست.
    • دیانت، هنر و فلسفه

از نظر هگل، فلسفه بالاترین مرتبه روان است.

هگل و طرد اصل علیت

[ویرایش]

از دیدگاه هگل،اصل علیت (نظام علت و معلول) نمی‌تواند تفسیر درستی از جهان هستی ارائه کند. به اعتقاد وی، براساس این اصل نمی‌توانیم به آخرین حلقه علت‌ها در توضیح جهان دسترسی پیدا کنیم. همچنین درصورت دستیابی به علت نهایی، باز هم سؤال از خود علت نهایی وجود دارد.

هگل معتقد است که فلسفه‌هایی که براساس اصل علیت بنا شده‌اند، فلسفه نیستند، زیرا تأکید بر اصل علیت کاری است که علم انجام می‌دهد، درحالی‌که فلسفه باید جهان را تفسیر کند.[۶] از نظر هگل، برای تفسیر و توضیح جهان باید به دلیل و نتیجه روی آورد نه اصل علت و معلول. درحقیقت، از طریق دلیل و استدلال است که نتیجه حاصل می‌گردد.

فلسفه دین هگل

[ویرایش]

هگل برخلافکانت که معتقد بود شیء فی نفسه هیچ‌گاه برایانسان قابل درک نیست. هگلچیستی خدا را برای انسان قابل درک می‌دانست. از دیدگاه اوخدا ازجهان جدا نیست. در واقع خدا یک تجرید واره یا مفهومی انتزاعی و بی محتوا نیست. انسان، خدا را که موضوع آفرینش جهان می‌باشد، فقط در پیوند باآگاهی می‌شناسد. به گفته خود هگل ضرورت درونی این آگاهی، آشکارگی (manifesting) و بیرون ساختن خود در دیگری (Other) است. در مرحله بالاتر این آشکارگی می‌توان گفت که آنچه خدا می‌آفریند، خود خداست. در واقع آفرینش جهان در حکم خود آشکارگی خداوند است.روح آشکارگی مطلق است.

فلسفه تاریخ هگل

[ویرایش]

در نگاه هگل به فلسفه،تاریخ نقشی کلیدی و اساسی دارد. ازنظر وی، فلسفه یعنی شناخت تاریخ جهانی. فلسفه، شناختواقعیت و دربردارنده تاریخ است.[۱] فلسفه‌ای که گزارش تاریخ نباشد، فلسفه نیست. به اعتقاد هگل، تاریخ جهانی، مسیر و مقصدی دارد که تابع عقلی مطلق است.

هگل برای درک فلسفه تاریخ، کتاباصول فلسفه حق خود را پیشنهاد می‌کند و مدعی اثری ناب حتی در تمامی دوران تاریخ فلسفه است.[۱] او معتقد است که هدف و غایتی در زندگی اقوام و ملت‌ها وجود دارد. مقصود واحد و غایت کلی در رویدادهای زندگی ملت‌ها یا اقوام، تحققآزادی است. هدف جهان و زندگانی انسان، خوشبختی نیست، بلکه رسیدن بهخودآگاهی یا آزادی است.[۱]

از دیدگاه هگل، فلسفه تاریخ یعنی نگاه خردمندانه یا اندیشمندانه به آن. فلسفه تاریخ، کامل تر از فلسفهدولت است، اگرچه دولت یکی از شرایط تاریخ و بالاترین شکل جامعه انسانی است.

ایده‌های هگل و مارکس از تاریخ

[ویرایش]

برخی از ایده‌های همانند هگل و مارکس از تاریخ عبارتنداز:[۱]

  • وجود دیالکتیک عام در تاریخ
  • تضاد و تناقض، اساس تکامل است.
  • نبرد میان طبقه‌ها
  • وجود تضاد درونی در طبقه حاکم
  • قهر، یکی از ابزارهای تکامل اجتماعی یا سیاسی است.

هگل‌گرایی

[ویرایش]

هگل گرایی که به نوعی پذیرفتن دیالکتیک هگل است، خود به دو گروه تقسیم گردید:

هگلی‌های کهن

[ویرایش]

این گروه به عنوان ادامه دهندگان راه هگل، با پذیرفتن اندیشه‌های او در مقام یک فیلسوف تمام، هگلی‌های کهن نامیده شدند که پس از مدتی به هگلی‌های دست راستی شهرت یافتند. اینان مورد انتقاد گروه هگلی‌های جوان (چپ هگلی) قرار گرفتند، چون از دیدگاه آنها، گروه کهن سعی نکردند حقیقت هگل گرایی را درک کنند و فقط به حفظ فلسفه هگل بسنده کردند.

بعضی از افراد گروه هگلی‌های دست راستی که می‌توان ذکر کرد:

گابلر، گوشل، هنینگ، ادوارد گانس، هوتو، فورستر، کارل روزنکرانتز، داوب، کونرادی و هرمان هینریش.

هگلی‌های جوان

[ویرایش]

گروه هگلی‌های جوان (هگلی‌های چپ)، دیالکتیک هگل را پذیرفتند، اما نه با مفهومی که هگل ارائه می‌کرد. عمر مکتب هگلی‌های جوان از سال انقلابی ۱۸۳۰ تا انقلاب ۱۸۴۸ بود.[۷]

اگرچه هگلی‌های دست چپی، هگل را به عنوان یک فیلسوف ستایش می‌کردند، ولی از دیالکتیک وی معنایی دیگر ارائه نمودند. به عنوان مثال دیالکتیکانگلس ومارکس-که چپ هگلی بودند-دیگر دیالکتیک هگل نبود، بلکه بهماتریالیسم دیالکتیک معروف شد. در ماتریالیسم مارکس و انگلس، نه تنها خبری ازایده‌آلیسم ومتافیزیک (مابعدالطبیعه) هگل نیست، بلکه این بخش از افکار هگل به چالش کشیده می‌شود.

چهره‌هایی که گروه هگلی‌های جوان را در سال ۱۸۳۰ تشکیل می‌دادند یا پس از آن به این گروه افزوده شدند:[۷]

آرنولد روگه،لودویگ فوئرباخ، ماکس اشتیرنر، دیوید اشتراوس، برونو بائر، اگوست فون سیزکفسکی، کارل اشمیت، کارل مارکس،فریدریش انگلس، وادگار و برادر برونو بائر.

جستارهای وابسته

[ویرایش]

پانویس

[ویرایش]
  1. ۱٫۰۱٫۱۱٫۲۱٫۳۱٫۴۱٫۵دست غیب، عبدالعلی
  2. Dialectic
  3. Heraclitus
  4. بدره‌ای، فریدون. ص ۴۲۹
  5. ۵٫۰۵٫۱رحیمی بروجردی، علیرضا
  6. مطهری، مرتضی. صفحات ۱۷۹ و ۱۸۰
  7. ۷٫۰۷٫۱فاطمی، فریدون

منابع

[ویرایش]
  • دست غیب، عبدالعلی. ترجمهفلسفه تاریخ هگل بن کیمپل. چاپ کاوش. انتشارات بدیع. چاپ اول (۱۳۷۳)
  • طباطبائی، محمد حسین.اصول فلسفه و روش رئالیسم. جلد چهارم. انتشارات صدرا. چاپ ششم (پاییز ۱۳۷۵)
  • رحیمی بروجردی، علیرضا. سیر تحول اندیشه و تفکر عصر جدید در اروپا. چاپ اول (۱۳۷۰). ناشر: شرکت چاپ و انتشارات علمی.
  • مطهری، مرتضی. مقالات فلسفی. انتشارات صدرا. چاپ چهارم (آذر ۱۳۷۶).
  • بدره‌ای، فریدون. ترجمه بزرگان فلسفههنری توماس. شرکت انتشارات علمی و فرهنگی. چاپ سوم (۱۳۷۹)
  • فاطمی، فریدون. ترجمه هگلی‌های جوان لارنس استپلویچ.نشر مرکز. چاپ اول (۱۳۷۳)
  • معصوم بیگی، اکبر. ترجمه هگل (دربارهٔ فلسفه) ریموند پلنت.نشر آگه. چاپ دوم (زمستان ۱۳۸۶)

مطالعه بیش‌تر

[ویرایش]
  • والتر ترنس استیس،فلسفهٔ هگل، ترجمهٔ حمید عنایت، تهران
  • وکریم مجتهدی،هگل و فلسفهٔ او، تهران: انتشارات امیرکبیر
  • پیتر سینگر،هگل، ترجمهٔ عزت‌الله فولادوند، تهران: انتشارات طرح نو
شاخه‌های سنتی
فلسفه‌های مضاف
بر اساس دوره
باستان
چین
یونان و
روم
هند
ایران
قرون وسطی
۹ تا ۱۶ میلادی
اروپا
شرقی
هندی
اسلامی
یهودی
جدید
۱۷ تا ۱۹ میلادی
افراد
ایده / ماده
دیگر
معاصر
۲۰ تا ۲۱ میلادی
تحلیلی
قاره‌ای
دیگر
نظریه‌ها
زیبایی‌شناسی
اخلاق
اختیار
متافیزیک
معرفت‌شناسی
ذهن
هنجارمندی
هستی‌شناسی
واقعیت
  • غیره
بر پایه منطقه
فهرست‌ها
متفرقه
فیلسوفان خردگرا
فیلسوفان رمانتیک
فیلسوفان ایدئالیست آلمانی
فیلسوفان نوکانتی
فیلسوفان هگلی
فیلسوفان مارکسیست ونئومارکسیست
فیلسوفان اگزیستانسیالیست
هرمنوتیک وپدیدارشناسی
ساختارگرایی،پساساختارگرایی وپست‌مدرنیسم
سایر فیلسوفان
نظریه‌های فلسفی
مفاهیم
مقاله‌های مرتبط
اصطلاحات مرتبط
جنبه‌ها
سوگیری
تغییرات
فرهنگ
گروه‌زدگی
دانش
متافیزیک
ارزش‌شناسی
نمونه‌ها
نگرش
ایدئولوژی سیاسی و اقتصادی
دین
مکاتبفلسفه
برگرفته از «https://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=فلسفه_هگل&oldid=41524887»
رده‌ها:

[8]ページ先頭

©2009-2025 Movatter.jp