جنبش اشغال وال استریت نمونهای از یک جنبش اجتماعی پوپولیستی بود. این جنبش که در سال ۲۰۱۱ ازوال استریت درنیویورک آغاز شد، باشعار نمادین «ما ۹۹٪ هستیم»، تقابل میان عامهٔ مردم (طبقهٔمتوسط و فرودست) با نخبگان اقتصادی و سیاسی (۱٪ ثروتمند) را مورد توجه قرار داد.مطابق نمودار نولان، پوپولیسم (وتوتالیتاریسم) در سمت چپ پایین قرار دارد.
مفهوم پوپولیسم یعنی بزرگداشت مفهوم مردم (یا توده) تا حد مفهومی مقدس و باور به اینکه هدفهای سیاسی را میباید به خواست و نیروی مردم جدا از حزبها و نهادهای موجود پیش برد. پوپولیسم خواست مردم را عین حق واخلاق میداند و معتقد است که باید میان مردم و حکومت رابطهٔ مستقیم وجود داشته باشد. همچنین با ایمانی ساده، فضایل مردم را در برابر منش فاسد طبقهٔ حاکم یا هر گروهی که موقعیت سیاسی و منزلت اجتماعی برتر داشته باشد، قرار میدهد و میستاید. یکی از ویژگیهای عوامگرایی یافتن توطئههای ضد مردمی در هر جا است. این برداشت معمولاً به دشمنیهای نژادی و قومی دامن میزند.[۳]
نظریهٔ عوامگرایی فلسفی بر اساس آرایهربرت شیلر بنیان گذاشته شده و بر این فرض اوّلیه مبتنی است که عامهٔ مردم افرادی ناآگاه، منفعل و ضعیف هستند. تاریخچهٔ پوپولیسم به میانهسده نوزدهم میلادی و به جنبشهای مختلفی مانندشوروی برمیگردد. ریشهٔ عوامگرایی در میان روشنفکران تندرویروسیه در دههٔ ۱۸۶۰ با ظهورنارودنیکها (مردمباوران) پدید آمد. نارودنیکها معتقد بودند که روسیه بدون اینکه مرحلهٔسرمایهداری را بگذراند، میتواند مستقیماً بهسوسیالیسم برسد و اساس آن را میتوان برکمونهای روستایی گذاشت. در دههٔ ۱۸۷۰ دانشجویان نارودنیک بهروستا (میان مردم) رفتند تا تخم انقلاب را بپراکنند.[۴]
پوپولیسم به عنوان یک جریان فکری و سیاسی، از اوایل قرن نوزدهم در واکنش به صنعتی شدن و تمرکز اقتصادی شکل گرفت. روشنفکران و هنرمندان اروپایی بهویژه شاعران رمانتیک مانندوردزورث،شلی وبلیک، نسبت به تأثیرات مخرب صنعتی شدن و شهرنشینی بر جامعه انتقاد داشتند. آنان در برابر «آسیابهای شیطانی»انقلاب صنعتی، زندگی روستایی را ستودند و نگرشی ضدصنعتی و ضدعقلگرایی علمی اتخاذ کردند. این نگاه انتقادی، هرچند عمدتاً در میان نخبگان فکری شکل گرفت، امّا بعدها الهامبخش جنبشهای اجتماعی و سیاسی شد که با الگوهای توسعهٔسرمایهداری مخالفت میکردند. پوپولیستها بهجای تولید متمرکز و بزرگمقیاس، از بنگاههای کوچک فردی درکشاورزی وصنعت حمایت میکردند. این تفکر در میان گروههایی که ابزار تولید را در اختیار داشتند، مانند دهقانان و پیشهوران و حتی در میان کارگران صنعتی که از استثمار و پرولتریزه شدن رنج میبردند، رواج یافت. برخی مهاجران از روستاها به شهرها نیز، به دلیل نوستالژی زندگی سنتی، مواضع ضدصنعتی اتخاذ کردند.[۵]
پوپولیستها درروسیهحزب زمین و آزادی را تأسیس کردند. پوپولیسم در آغاز به این اعتقاد اشاره داشت که انقلاب کار مردم (که در روسیه معنای آن دهقانان بود) نه اقلیت مبارز انقلابی است. در پایان قرن نوزدهم مارکسیستهای روسیه که به عمل سازمانی و حزب پیشرو باور داشتند، به همهٔ روشهای انقلابی رقیبان غیرمارکسیست خود برچسب پوپولیستی زدند و این عنوان به صورت تحقیرآمیزی رواج یافت.
از ۱۹۴۵، پوپولیسم در آمریکا را میتوان در روش کسانی چون سناتورجوزف مککارتی وجورج والاس یافت. برخی نیز ظهورچپ نو را با شور و شوق، پیروزی جهانی عوامگرایی شمردند.
پوپولیسم را در جنبشهای روستایی اروپای شرقی پیش از ۱۹۳۹ و نیز درفاشیسم ونازیسم و در بسیاری از جنبشهای آزادیبخشجهان سوم میتوان یافت.[۳]
نمونهای از پوپولیسم نوین را که میتواند مورد مطالعه قرار گیرد، دگرگونیهای دو دههٔ جاری در جهان سیاستایتالیا است. هنگامی کهسیلویو برلوسکونی در سال ۱۹۹۴ میلادی همراه با حزب جدید خودفورزا ایتالیا وارد مبارزههای سیاسی ایتالیا شد، گونهٔ تازهای از پوپولیسم را که بر تمرکز بر کنترل رسانهها برپا شده پدیدآورد. برلوسکونی و همپیمانانش با بهکارگیری این شیوه سه مرتبه انتخابات مختلف را در سالهای ۱۹۹۴، ۲۰۰۱ و با کمک دست راستیهای جدیدمردم آزاد در سال ۲۰۰۸ بردند. او توانست حدود ۱۰ سالنخستوزیر ایتالیا باشد.[۶]
جلب پشتیبانی مردم با توسل به وعدههایی کلّی و مبهم[۷] و معمولاً با شعارهای ضدامپریالیستی.
پیشبرد اهداف سیاسی، مستقل از نهادها و احزاب موجود، با فراخوانی تودهٔ مردم به اعمال فشار مستقیم بر حکومت.
۳. بزرگداشت و تقدیس مردم یا خلق، با اعتقاد به اینکه هدفهای سیاسی باید به اراده و نیروی مردم و جدا از احزاب یا سازمانهای سیاسی پیش برود.
البته آیین و سنت سیاسی پوپولیستی، در هر کشوری شکل ویژهای داشته است. در نهضتهای پوپولیستی، معمولاً ائتلافی آشکار یا ضمنی، میان طبقات مختلف با منافع متفاوت و گاه متعارض برقرار میشود. تداخل قشرهای گوناگون در این نهضتها بهطور عمده ناشی از عدم تشکل طبقاتی و عدم وجود مرزبندی روشن طبقاتی است. پوپولیسم دارای مشخصاتعوامفریبی، تقدیس شخص رهبر فرهمند، تعصب، تکیه بر تودههای محروم، نداشتنایدئولوژی مشخص همراه با عناصری از ضدیت با امپریالیسم وملیگرایی است.[۸] رهبران پوپولیست ادعا میکنند تنها نماینده مردم واقعی یا اکثریت خاموش هستند.[۷]
پوپولیسم در هر دو گرایش سیاسیچپ وراست وجود دارد. پوپولیستهای راستگرا پوپولیسم را با نوعی ازبومیگرایی و پوپولیستهای چپگرا پوپولیسم را با نوعی ازسوسیالیسم ترکیب کرده و میآمیزند.[۷]
از نگاه کوتاه، پوپولیسم دموکراتیک است؛ چرا که میخواهد حق حاکمیت مردم و حکومت اکثریت را به رسمیت بشناسد و سیاست بازتابی از خواست مردم باشد، امّا در اصل بالیبرال دموکراسی در تضاد است. رهبران پوپولیستکثرتگرایی را به رسمیت نمیشناسند و «دیگران» را مسئول وضع موجود میدانند.[۷]
طرفداران پوپولیسمدموکراسی را به عنوان حاکمیت مستقیم مردم میبینند، در حالی که مخالفان آن بر اصول لیبرال، نمایندگی و حقوق فردی تأکید دارند. در پوپولیسم، مرجعیت از مردم گرفته میشود، امّا در دموکراسی از طریق قانون و نظارتهای عمومی اعمال میشود. در دموکراسی، تنوع فردی مورد احترام است ولی در پوپولیسم تمایل به ایجاد یک هویت جمعی اجباری وجود دارد که تفاوتها را سرکوب میکند. این رویکرد ممکن است بهتوتالیتاریسم منتهی شود، جایی که خواست رهبران پوپولیست در اولویت قرار میگیرد و مخالفان سیاسی سرکوب میشوند. در نهایت، پوپولیسم به تهدید تنوع فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی منجر میشود و ممکن است جامعه را به سوی یک نظام توتالیتر سوق دهد.[۵]
محمود احمدینژاد (راست) و هوگو چاوز (چپ) رؤسای پیشین ایران و ونزوئلا از نمونه رهبران پوپولیست بهشمار میروند. آنان با اتخاذ تاکتیکهای بسیجکننده، توزیع منابع از طریق یارانهها و خدمات اجتماعی در کوتاهمدّت و نیز شعارهای عدالتخواهانه، رویکردی پوپولیستی در پیش گرفتند. این اقدامات در نهایت به رکود، تورم، فقر و تبعیض منجر شد و طبقات متوسط و پایین این کشورها را تضعیف کرد.