عِمارهٔ مَروزی | |
|---|---|
| نام هنگام تولد | ابومنصور عمارة بن محمد المروزی |
| زادهٔ | قرن چهارم هجری قمری |
| ملیت | ایرانی |
| پیشه | شاعر |
عِمارهٔ مَروزی[۱] یاعُمارهٔ مَروزیشاعر ایرانی بود که در اواخر دورهٔسامانیان و اوایل دورهٔآل سبکتکین میزیست.اسم، کنیه و نام پدر این شاعر فقط در کتابلبابالالباب و بهصورت «ابومنصور عمارة بن محمد المروزی» آمدهاست.
عوفی در کتابلبابالالباب این شاعر را در زمرهٔ شاعران دورهٔ سامانی ذکر کردهاست و چون از او در مدحسلطان محمود غزنوی نیز مدیحهای ذکر میکند معلوم میشود که عماره اساساً از شاعران عهد سامانی بوده ولی بعد از برچیده شدن اساس حکمرانی این حکومت و برآمدن غزنویان، همچونکسایی مروزی به ستایش سلطان محمود که به دادن پاداشهای بسیار به شعرا شهرت داشته پرداختهاست.[۲]
وی شعری در رثایاسماعیل منتصر سامانی پس از کشته شدن او سراییده و از آنجایی که اسماعیل منتصر در سال ۳۹۵ هجری قمری کشته شده، بنابرین عماره که مرثیهٔ او را گفته تا این تاریخ در قید حیات بوده.[۳]
علاوه برلبابالالباب، دراسرارالتوحید ومجمعالانساب نیز به عماره اشاره شدهاست. دراسرارالتوحید حکایتی دربارهٔابوسعید ابوالخیر ذکر شدهاست که وی پس از شنیدن شعری از مریدانش میخواهد نام شاعر را به او بگویند و آنها از عماره نام میبرند و سپس ابوسعید ابوالخیر به زیارت قبر عماره میرود. در حکایتی که درمجمعالانساب آمدهاست، روایت پاداشدادن سلطان محمود غزنوی به عماره را شرح میدهد.[۴]
| اندر غزل خویش نهان خواهم گشتن | تا بر دو لبت بوسه دهم چونش بخوانی |
| بنفشه داد مرا لعبت بنفشه قبای | بنفشه بوی شد از بوی آن بنفشه سرای | |
| بنفشه هست و نبیذ بنفشه بوی خوریم | بیاد همت محمود شاه بار خدای |
| آن میبدست آن بت سیمین من نگر | گوئی که آفتاب بپوست با قمر | |
| و آن ساغری که سایه بیفکند می برو | برگ گل سپیدست گوئی بلاله بر |
| بر روی او شعاع می از رطل برفتاد | روی لطیف و نازکش از نازکی بخست | |
| می چون میان سیمین دندان او رسید | گوئی کران ماه بپروی درون نشست |