| قباد دوم کَوات 𐭪𐭥𐭠𐭲 | |
|---|---|
| شاهنشاه ایران وانیران[۱] | |
درخم قباد دوم | |
| بیست و هشتمین شاهنشاه ساسانی | |
| سلطنت | فوریه – سپتامبر ۶۲۸ |
| پیشین | خسرو دوم |
| جانشین | اردشیر سوم |
| زاده | ۵۹۰ |
| درگذشته | ۶۲۸ دستگرد،ایرانشهر |
| همسر(ان) | اَنزوئی (رومیتبار) |
| فرزند(ان) | اردشیر سوم |
| خاندان | خاندان ساسان |
| پدر | خسرو دوم |
| مادر | مریم |
قُباد دوم (بهپارسی میانه: 𐭪𐭥𐭠𐭲 کَوات؛ ۵۹۰ – ۶۲۸ میلادی) یاشیرویه بیستوهشتمینشاهنشاه ایران و انیران ازخاندان ساسان درایرانشهر بود که از ۲۴ فوریهٔ سال۶۲۸ میلادی به مدت چند ماه پادشاهی کرد. شیرویه پسرخسرو پرویز ومریم دخترموریکیوس، امپراتوربیزانس است. او علیه پدرش دست به کودتایی خونین زد. شیرویه در فهرست پادشاهان ساسانی، قَباد دوم است، اما در فهرست عمومی شاهان ایران باستان، با احتساب کیقَباد کیانی که به قَباد بزرگ شهرت داشته، قباد سوم بهشمار میآید.
در ۶۲۷ میلادیهراکلیوس مصمم شد که به طرفدستگرد برود. این محل در فاصلهٔ ۱۲۰ کیلومتریتیسفون، پایتختخسرو پرویز بود. در ۱۲ دسامبر، در نزدیکیبغداد کنونی، جنگی که به نامنبرد نینوا معروف است، بین رومیان و ایرانیان رخ داد. در این گرفتاری ترسی بر خسرو مستولی شد که در نتیجهٔ آن قشون ایران را رها نموده، فرار کرد با وجود این لشکر ایران مقاومت نموده و توانستند دشمن را در دستگرد متوقف کرده و از پیشروی هراکلیوس به سمت تیسفون جلوگیری نمایند. طغیان ناگهانیدجله وفرات و خرابی قسمتی از ایوان کسری در این اوقات برای خسرو فرصت و حوصلهٔ توقف در تیسفون را باقی نگذاشت. شکسته شدن سدها کشتزارهای اطراف را به باتلاق تبدیل کرد و ناکامی خسرو در ترمیم ویرانیها یک نشانهٔ بارز انحطاط دولت ساسانیان، در انظار عامه تلقی گشت. خسرو همراه زن محبوبششیرین و دو پسر اومردانشاه وشهریار، ازدجله عبور کرد و بهویه اردشیر در قسمت غربیدجله رفت.[۲]
در این روزهای بحرانی، نفوذ زن مسیحی خسرو به نامشیرین به قدری بود که شاه بالاخره درصدد درآمد به جای پسر بزرگش شیرویه،مردانشاه پسرش از شیرین را - که کودکی خردسال بیش نبود - به ولیعهدی انتخاب کند. مسئلهٔ انتخاب ولیعهد، در این هنگام که پادشاه ضعیف و بیمار شده بود، نمیتوانست با مداخلهٔ بزرگان و نجبا برخورد نکند. ناخرسندی نجبا از انتخاب مردانشاه با سعی شیرویه جهت نیل به حق خویش، خسرو را با یک توطئهٔ خانوادگی خونین روبهرو کرد. برخی از بزرگان هم به شیرویه پیوستند؛ از جملهشمطا پسر یزدین و مهرهرمزد پسرمردانشاه که پدران هر دوشانپاذگوسپان بودند و خسرو آنها را به قتل رسانده بود. پس به فرمان شیرویه،قلعه فراموشی را گشودند و عدهٔ زیادی از زندانیان سیاسی نجات یافته از آن، به هواخواهی شیرویه برخاستند.[۳]

پس شیرویه خود را پادشاه خواند. همان شب نگاهبانان سلطنتی از قصری که خسرو با شیرین در آنجا خفته بودند، بیرون رفتند و سپیده دم از هر سو این بانگ برخاست «کواذ شاهنشاه» خسرو هراسان و بیمناک پای به گریز نهاد و خود را در باغ قصر پنهان کرد ولی او را یافته و دستگیر کردند و در خانهای که موسوم به خانهٔ هندو بود و انبار گنج محسوب میشد جای دادند گویند یکی از کفشگران در راه به آن جماعت که خسرو پرویز را میبردند مصادف شد و شاه را در دید که روی او را پوشانده بودند، او را شناخت و با قالب کفشی که در دست داشت ضربتی به او نواخت اما سربازی که همراه شاه بود، از این کار به خشم آمده، شمشیرش را کشید و سر کفشگر را از تنش جدا کرد.[۳]
خسرو به دستور شیرویه توسطگلینوش زندانی شد. خسرو از پادشاهی خلع شده و در روز ۲۳ یا ۲۴ فوریه ۶۲۸ میلادی محبوس گردید. خسرو پیش از مرگ جواب قسمتی از اتهامات خود را داد.محاکمه و دفاعیات خسرو پرویز، در تاریخ طبری ثبت شدهاست. پس از زندانی شدن خسرو بزرگان پارس پیش شیرویه آمدند و گفتند یک کشور دو شاه نباید داشته باشد یا بگو خسرو را بکشند، تا بندگان و فرمانبران تو باشیم یا تو را خلع کنیم و فرمانبردار خسرو شویم. شیرویه متحیر شد و دانست که اگر پدرش به قدرت بازگردد، همان آن که بنشیند، او را بکشد، پس تصمیم به کشتن پدر گرفت.[۴]
هفده یا هجده پسر خسرو که نامشان در روایتحمزه اصفهانی هست، به امر شیرویه اعدام شدند. سرانجام پنج روز بعد از دستگیری، خسرو پرویز در زندان به دستمهرهرمزد پسر مردانشاه، به قتل رسید.
وی پس از کشتن پدر، با نام قباد دوم بر تخت نشست و چند ماه سلطنت کرد. وی با رومیان صلح کرد. مرزهای دو کشور به حال قبل از جنگهای خسرو درآمد و اسیران دو جانب آزاد شدند وصلیب راستین به رومیان باز داده شد. شیرویه بعد از چند ماه، به بیماریطاعون درگذشت.[۵]
دستکم از دو اپیدمی مشخص بیماری طاعون در زمان جانشینان خسروپرویز آگاه هستیم. نخستین آنهاطاعون شیرویه است که نام خود را از قباد دوم گرفتهاست. این طاعون در ۶۲۷ – ۶۲۸ میلادی درتیسفون رخ داد و شیرویه به گمانی در اثر این بیماری در ۶۲۹ میلادی درگذشت.سیوطی نیز از واگیر طاعون یزدگردی، در بین سالهای ۶۳۴ – ۶۴۲ میلادی گزارش میدهد، یعنی زمانی که مهمترین نبردهای دولت ساسانی با سپاه اعراب درقادسیه (۶۳۶ میلادی)،جلولا (۶۳۷ میلادی) ونهاوند (۶۴۲ میلادی) رخ داد.[۶]

نامی فارسی، (به کسر شین و ضم را و فتح یا) «قباد دوم» پسرخسرو پرویز، در ۶۲۸ میلادی؛ کهخسرو پرویز از سلطنت خلع گردید به پادشاهی رسید، پدر خود را کشت و ۱۷ تن از برادران خود را به قتل رسانید، خود او نیز پس از شش ماه پادشاهی درگذشت، بعضی گفتهاند کهشیرین او را زهر داد و هلاک کرد و بعضی دیگر مرگ او را در اثر بیماریطاعون دانستهاند که آن موقع درایران بروز کرد و جمع کثیری را هلاک ساخت، او را شیرو و شیروی و شارویه نیز گفتهاند.[۷]
شیرویه زادهٔ: ۵۹۰ مدرگذشتهٔ: ۶۲۸ م | ||
| عنوان سلطنتی | ||
|---|---|---|
| پیشین: خسرو پرویز | شاهنشاه ایرانشهر ۶۲۸ – ۶۲۸ م | پسین: اردشير سوم |