Movatterモバイル変換


[0]ホーム

URL:


پرش به محتوا
ویکی‌پدیادانشنامهٔ آزاد
جستجو

شهربراز

این یک مقالهٔ خوب است. برای اطلاعات بیشتر اینجا را کلیک کنید.
بررسی‌شده
صفحه با تغییرات در انتظار سطح ۱ حفاظت شده‌است
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

وضعیت نسخهٔ صفحه

این یک نسخهٔ بررسی‌شده از صفحه است

ایننسخهٔ پایداری است که در۲۰ اکتبر ۲۰۲۵بررسی شده استتغییر در حال انتظار نیازمند بازبینی است.

شاهنشاه ایران و انیران
شهربراز
𐭧𐭱𐭨𐭥𐭥𐭥
شاهنشاه ایران وانیران[۱]
شاهنشاه ساسانی (ایران‌شهر)
سلطنت۲۷ آوریل – ۹ ژوئن ۶۲۹
پیشیناردشیر سوم
جانشینخسرو سوم
درگذشته۹ ژوئن ۶۲۹
تیسفون،ایران‌شهر
همسر(ان)میرهران
فرزند(ان)نیکتاس ایرانی
شاپور شهربراز
نیکه (فرزند دختر)، همسر تئودوزیوس فرزندهراکلیوس[۲]
خاندانخاندان مهران
پدراردشیر

پیرَگِ شَهْرْوَراز[۴] یاشَهرْبَراز (بهپارسی میانه:𐭧𐭱𐭨𐭥𐭥𐭥ت.ت.'شَهْرْوَراز') (درگذشته در ۹ ژوئن ۶۲۹) بیست و هفتمین پادشاهشاهنشاهی ساسانی از ۲۷ آوریل ۶۲۹ تا ۹ ژوئن ۶۲۹ بود. اواردشیر سوم را کشت وتخت پادشاهی را غصب کرد و خودش هم پس از چهل روز توسط اشراف‌زادگان ساسانی کشته شد. شهربراز پیش از غصب تخت پادشاهی، یکی ازاسپهبدهایخسرو پرویز بود. نامشهربراز در واقع یک عنوان افتخاری به معنای «گراز شاهنشاهی» است که نشان از چیره‌دستی او در فرماندهی نظامی و همچنین شخصیت ستیزه‌جوی او دارد. در ایران باستان،گراز با ایزدوهرام دراساطیر زرتشتی هم‌پیوند بود و نماد پیروزی به‌شمار می‌رفت. سرعتی که شهربراز وبهمن، دو سردار خسرو پرویز،سوریه،فلسطین،آناتولی،مصر و حتیلیبی دوردست را تسخیر کردند، «حیرت‌انگیز» شمرده شده است.[۵]

پیش‌زمینه و خانواده

[ویرایش]
نگاره‌ای از شهربراز درنامهٔ خسروان

شهربراز ازخاندان مهران بود[۶] که یکی ازهفت خاندان پارتی به‌شمار می‌رفت. او فرزند شخصی به نام اردشیر بود. او بعدها بهارتش ساسانیان پیوست و در آنجا به مناصب و مقام‌های بالایی دست یافت و به عنوان سپهبدنیمروز گماشته شد. او با میرهران خواهرخسرو پرویز، پادشاه ساسانی پیوند زناشویی بست که از او یک پسر به نامشاپور شهروراز داشت.[۷] همچنین شهربراز پسر دیگری به نامنیکتاس ایرانی داشت که ممکن است از همان زن یا از یک زن دیگرش باشد.

جنگ علیه امپراتوری بیزانس

[ویرایش]
همچنین ببینید:جنگ ایران و روم شرقی (۶۲۸–۶۰۲ میلادی)

نخستین باری که از شهربراز نام برده شده هنگامی بود که خسرو پرویز آخرین و فاجعه‌بارترین جنگ خود از سریجنگ‌های ساسانی-بیزانسی را آغاز کرد که این جنگ تا ۲۶ سال به درازا کشید. خسرو پرویز به همراه شهربراز و دیگر سپهبدهای بزرگش،قلعه دارا وادسا را در سال ۶۰۴ تسخیر کردند و در شمال، بیزانسی‌ها تا مرزهای کهن خود که مربوط به پیش از جنگ سال ۵۹۱ می‌شد، رانده شدند. در نبردهای سال ۵۹۱، خسرو پرویز بیشترارمنستان ایران، بخش‌هایی ازمیان‌رودان و نیمهٔ غربیپادشاهی ایبری را به بیزانسی‌ها داده بود. خسرو پرویز پس از بازپس‌گیری این سرزمین‌ها، از میدان نبرد دست کشید و میدان نبرد را به بهترین سپهبدهایش سپرد. شهربراز یکی از آنان بود. در سال ۶۱۰،هراکلیوس، یکارمنی[۸] که احتمالاً از نژاداشکانیان بود،[۹] بر ضدفوکاس، پادشاه بیزانسی شورش کرد و او را کشت و خود را پادشاهامپراتوری بیزانس خواند.[۱۰] در ۶۱۳، پس از اینکه شاه بیزانس شد، ضدحملهٔ بزرگی را علیه ساسانیان در بیرون ازانطاکیه به راه انداخت، اما شهربراز قاطعانه او را شکست داد.نبرد انطاکیه آسیب سنگینی بر ارتش بیزانس وارد کرد و شهربراز انطاکیه را گشود[۱۱][۱۲] تا ساسانیان دسترسی کشتی‌رانی بهدریای مدیترانه داشته باشند.

هراکلیوس و برادرشتئودور و همچنینژنرال نیکتاس، پس از شکست بیزانس در بیرون از انطاکیه، ارتش‌های خود را درسوریه با هم آمیختند، اما باز شهربراز آن‌ها را شکست داد. نیروهای شهربراز شهردمشق را محاصره و تسخیر کردند و شمار زیادی از سپاهیان بیزانسی را به بند کشیدند.[۱۳] افزون بر آن، شهربراز همچنین لشکری از روم را دردرعا شکست داد که این شکست، از دید اعراب تا آن اندازه مهم آمده بود که آن را در قرآن ذکر کرده‌اند.[۱۴]

نقشهٔ لشکرکشی‌ها از سال ۶۱۱ تا ۶۲۴ درسوریه،آناتولی،ارمنستان ومیان‌رودان

از برجسته‌ترین رویدادها در دوران شهربراز هنگامی بود که او ارتش ساسانیان را بهفلسطین برد و پس از یک محاصره خونین،اورشلیم را گشود؛ شهری که برای مسیحیان مقدس به‌شمار می‌رفت. پس از تسخیر اورشلیم،صلیب راستین پیروزمندانه به‌دست ایرانیان افتاد. در ۶۱۸، شهربراز به دستور خسرو پرویز برگزیده شد تا بهمصر بتازد و در ۶۱۹،اسکندریه، پایتختمصر بیزانس، به دست ساسانیان افتاد.[۱۵][۱۶] در زمان حمله به مصر،نیکتاس، پسرعموی هراکلیوس، فرماندار محلی مصر بود.

پس از سقوط اسکندریه، شهربراز و نیروهایش گستره فرمانروایی ساسانی از جنوب را تارود نیل گسترش دادند.[۱۷] در ۶۲۱، همه این استان در دست ساسانیان بود. در ۶۲۲، هراکلیوس ضدحمله‌ای در برابر ساسانیان درآناتولی انجام داد. شهربراز به آنجا فرستاده شد تا با او بجنگد، اما در نهایت از او شکست خورد.[۱۸]

پس از این پیروزی، هراکلیوس لشکر بهآلبانیای قفقاز برد و زمستان را در آنجا گذراند.[۱۹] خسرو پرویز به شهربراز، شاهین وشهراپلاکان دستور داد نیروهای هراکلیوس را به دام اندازند.[۲۰] شاهین توانست لشکر بیزانسی را نابود کند. به خاطر حسادت بین فرماندهان ساسانی، شهربراز و لشکرش شتابزده کوشش کردند با پیروزی در جنگ افتخارآفرینی کنند. هراکلیوس با آن‌ها درتیگراناکرت دیدار کرد و لشکرهای شهراپلاکان و شاهین را یکی پس از دیگری منهدم نمود. پس از این پیروزی، هراکلیوس ازارس بگذشت و در دشت‌های آنسوی رود اردو زد. شاهین به همراه باقی‌مانده لشکرش و سپاهیان شهراپلاکان به شهربراز پیوست تا هراکلیوس را دنبال کند، اما باتلاق شتاب آنان را کند کرد.[۲۱][۲۲] درالیوویت، شهربراز لشکرش را بخش نمود و ۶٬۰۰۰ جنگجو را برای غافلگیر کردن هراکلیوس فرستاد و بقیه نیروهایش در الیوویت ماندند. هراکلیوس در فوریه ۶۲۵ دست به شبیخون در اردوی اصلی ارتش ایران زد و آن را نابود کرد. شهربراز به سختی، بی‌دفاع و به‌تنهایی، توانست بگریزد، اوحرم‌سرای خود، باروبنه و نیروهای خود را از دست داد.[۲۱]

هراکلیوس مانده زمستان را در شمالدریاچه وان سپری کرد. در ۶۲۵، نیروهایش کوشش کردند تا به سمتفرات برگردند. در تنها هفت روز، اوکوه آرارات و ۲۰۰ مایل ازرودخانه مورات را میانبر زد تادیاربکر وسیلوان را تسخیر کند که دژهای محکمی در بخش بالایی روددجله بودند.[۲۳][۲۴] هراکلیوس که توسط شهربراز دنبال می‌شد، سپس به سوی فرات پیشروی کرد. بر پایه منابععربی، او درساتیدما (باتمان چای امروزین) توقف کرد و شکست خورد؛ اما منابع بیزانسی، از این رخداد چیزی نگفته‌اند.[۲۴] یک زدوخورد کوچک دیگر بین هراکلیوس و شهربراز دررود سیهون در نزدیکیآدانا روی داد.[۲۵] شهربراز نیروهای خود را در کنار رودخانه، آن سوی بیزانسی‌ها مستقر کرد.[۲۶] پلی بر روی رودخانه پهن شد و بیزانسی‌ها با شتاب به آن‌سو تاختند. شهربراز به صورت نمایشی عقب‌نشینی کرد تا بیزانسی‌ها را غافلگیر کند، پیشقراولان ارتش هراکلیوس در عرض چند دقیقه نابود گشت. با وجود این، ایرانیان، از پوشش دادن پل کوتاهی کردند و هراکلیوس به همراه پس‌قراول، بی‌باک از تیرهایی که ایرانی‌ها با کمان شلیک می‌کردند، به آنسوی پل تاخت و جریان جنگ را بر ضد ایرانی‌ها دگرگون کرد.[۲۷] شهربراز به یک یونانی مرتد، تحسین خود از هراکلیوس را چنین ابراز داشت: «پادشاهتان را ببینید! او مثل یک سندان از این تیرها و نیزه‌ها نمی‌ترسد!».[۲۷] این جنگ برای بیزانسی‌ها یک عقب‌نشینی موفقیت‌آمیز به‌شمار می‌رفت که مدیحه‌سرایان به بزرگنمایی آن پرداخته‌اند.[۲۵] پس از جنگ، ارتش بیزانسی زمستان را درترابزون گذراند.[۲۷]

محاصره قسطنطنیه

[ویرایش]
مقالهٔ اصلی:محاصره قسطنطنیه
گستره قلمرو شاهنشاهی ساسانی، در بالاترین حد خود

شهربراز همراه یک ارتش کوچکتر، توانست از محاصره هراکلیوس بگریزد و یکراست به سمتخالکیدون رفت، جایی که نیرویی ساسانی درتنگه بسفر در آنسویقسطنطنیه قرار داشت. خسرو پرویز با خاقانآوارهای اوراسیایی هماهنگ کرده بود تا یک حملهٔ هماهنگ‌شده بر قسطنطنیه را از سوی اروپا و آسیا آغاز کنند.[۲۳] ارتش شهربراز در خالکیدون جای گرفت، درحالی‌که آوارها را در سوی اروپایی قسطنطنیه مستقر شدند وآب‌گذر والنز را نابود کردند.[۲۸] با اینکه نیروی دریایی بیزانس در تنگنا مانده بود، ساسانیان نمی‌توانستند نیرو به سوی اروپایی قسطنطنیه بفرستند تا به هم‌پیمانان خود یاری رسانند.[۲۹][۳۰] این به کاهش اثر محاصره انجامید، چرا که ساسانیان در جنگ‌های محاصره‌ای استاد بودند.[۳۱] افزون بر آن، ساسانیان و آوارها در برقراری ارتباط با یکدیگر از این سو به آن سویتنگه بسفر که از آن حفاظت می‌شد، مشکل داشتند. هرچند که بی‌شک، ارتباط‌هایی بین این دو وجود داشته است.[۲۳][۳۰][۳۲]

در ۷ اوت ۶۲۶ میلادی، ناوگانی از کلک‌های ساسانی که سپاهیان را از این سو به آن سوی تنگه بسفر می‌برد، توسط کشتی‌های بیزانسی محاصره و نابود شد.اسلاوهایی که در بین آوارها بودند سعی کردند از آن سویشاخ طلایی به باروهای دریایی حمله کنند، در حالی که قشون اصلی آوارها به باروهای زمینی حمله کردند. قایق‌های اسلاوی به کشتیهای بونوس پاتریسیانی تاختند و آن را نابود کردند. حمله زمینی آوارها از ۶ تا ۷ اوت شکست خورد.[۳۳] با رسیدن آوازه اینکه تئودور با قاطعیت شاهین را شکست داده (ظاهراً شاهین بر اثر اندوه زیاد مرده بود)، آوارها در عرض دو روز به سرزمین پشت ساحلبالکان عقب‌نشینی کرده و دیگر هرگز به‌طور جدی به قسطنطنیه حمله نکردند. با اینکه ارتش شهربراز هنوز در کلسدان اردو زده بود، خطر از سر قسطنطنیه گذشته بود.[۳۴][۳۵]

خسرو پرویز، دلسرد از شکست شهربراز، پیکی با نامه به کاردارگان فرستاد که جانشین شهربراز در ارتش غربی بود. خسرو در نامه گفت که کاردارگان باید شهربراز را بکشد و ارتش را بهتیسفون بازگرداند، اما سربازان بیزانسی جلوی آورندگان نامه را درگالاتیا گرفتند و نامه را بهکنستانتین سوم (فرزند هراکلیوس) دادند که او نامه را به پدرش داد. هراکلیوس پس از خواندن نامه، پیشنهاد کرد که نامه را در دیداری در قسطنطنیه به شهربراز رد کنند. شهربراز درخواست را پذیرفت و با هراکلیوس در قسطنطنیه دیدار نمود و پس از خواندن نامه به نیروهای هراکلیوس پیوست.[۳۶] سپس شهربراز محتوای نامه را برگرداند، به گونه‌ای که خسرو گفته که ۴۰۰ نفر از افسران باید کشته شوند، تا مطمئن شود که کاردارگان و سپاهیان به او وفادار می‌مانند.[۳۷] شهربراز ارتشش را به شمال سوریه برد که در آنجا می‌توانست در یک لحظه تصمیم بگیرد که با خسرو پرویز باشد یا هراکلیوس. با بی‌طرفی شهربراز، هراکلیوس موفق شد دشمنش را از بهترین و کارآموخته‌ترین نیروهایش محروم کند و خودش هم سرگرم نیرومند کردن نیروهای خود شد تا به ایران بتازد.[۳۸]

براندازی خسرو پرویز

[ویرایش]

در ۶۲۷، خسرو نامه‌ای به شهربراز فرستاد، که در آن گفته بود او باید نیروهایش را به تیسفون بفرستد. شهربراز از گردن‌نهادن سرپیچی کرد و به آشورستان رفت و دراردشیر خوره اردویی برپا نمود. خسرو سپس فرخزاد را برای رایزنی با او فرستاد. فرخزاد در نهان علیه خسرو با شهربراز همدست شد.[۳۹]

یک سال پس از آن، بزرگ‌مالکان ساسانی که از جنگ با بیزانس و سیاست‌های جانگداز خسرو خسته شده بودند، قباد، پسر خسرو، که توسط پدرش به زندان افکنده شده بود را آزاد کردند. خانواده‌های فئودالی عبارت بودند از، خود شهربراز، که نماینده خانواده مهران بود،خاندان اسپهبدان، که نمایندهٔ آن سپهبدفرخ‌هرمز و دو تا از پسرانش به نام‌هایرستم فرخ‌زاد و فرخ‌زاد بودند. نماینده ارمنیان،ورازتیروتس باگراتونی وکنارنگ هم آخرین نماینده بود.[۴۰] در ماه فوریه، قباد به همراهاسپدگشنسپ، تیسفون را گرفت و خسرو پرویز را به زندان افکند. قباد دوم خود را در ۲۵ فوریه شاه ساسانی خواند و با کمک پیروز خسرو، همه برادران تنی و ناتنی خود را کشت، از جملهمردانشاه پسر عزیزکردهٔ خسرو پرویز و همسرششیرین. سه روز پس از آن، بهمهرهرمزد دستور داد تا پدرش را بکشد. با موافقت اشراف ایرانی، قباد با امپراتور روم، هراکلیوس صلح کرد و بدین سان همه سرزمین‌های تسخیر شده از بیزانس، دوباره به آن‌ها واگذار شد، اسیران جنگی آزاد شدند وتاوان جنگی هم پرداخت شد و چلیپای راستین و دیگر اشیاء مقدسی که در سال ۶۱۴ در اورشلیم به‌دست ساسانی‌ها افتاده بود به بیزانس بازگردانده شد.[۴۱][۴۲]

اشراف‌زادگان تلخ‌کام ساسانی، به دنبال از دست دادن سرزمین‌هایی که برای پیمان صلح لازم بودند، شروع به ایجاد ایالت‌های جداسر در امپراتوری ساسانی کردند. این به پراکندگی نیرو و منابع کشور انجامید. افزون بر این، سدها و آبراهه‌ها هم متروکه شدند، وطاعونی مرگ‌بار در استان‌های غربی ایران گسترش پیدا کرد. نیمی از مردم کشور نابود شدند کهشیرویه، شاه ایران هم یکی از آن‌ها بود. پس از شیرویه،اردشیر سوم ساسانی بر تخت نشست.[۹]

غصب کردن تخت پادشاهی

[ویرایش]
درخم شهربراز

پس از مرگ قباد دوم، هراکلیوس نامه‌ای برای شهربراز فرستاد که در آن گفته بود:[۴۳]

حال که شاه ایران مرده، تخت و پادشاهی برایت فراهم شده است. من آن را به تو و فرزندانت ارزانی می‌دارم. اگر ارتشی نیاز داری، هر اندازه که بخواهی برایت نیرو می‌فرستم.

شهربراز در ۲۷ آوریل ۶۲۹ (یا ۶۳۰)،[۴۴] تیسپون را با ۶٫۰۰۰ نیرو محاصره کرد.[۴۵] اما درگرفتن شهر ناتوان بود، پس باپیروز خسرو، فرمانده پارسی و وزیر سابق امپراتوری در دوره پادشاهی پدر اردشیر،قباد دوم، همدست شد. همچنین نامدارجشنس هم با او یار گشت؛ کسی که در سال ۶۲۶ به جانشینی شهربراز در نیمروز انتخاب شده بود.[۴۵] شهربراز همراه این دو چهرهٔ قدرتمند، تیسفون را تسخیر و اردشیر سوم و بسیاری از اشراف‌زادگان ساسانی را اعدام کرد، که از جمله این اشراف‌زادگان می‌توان به وزیر اردشیر،ماه‌آذر گشنسب اشاره نمود. سپس شهربراز شاه جدید امپراتوری ساسانی شد.[۴۶] کاردارگان که پس از غصب تخت شاهی مخالف شهربراز بود کشته شد.[۱۱]هراکلیوس همچنین فرزند مسیحی شهربراز، نیکتاس ایرانی را جانشین شهربراز خطاب کرده بود. جانشینی یک ایرانیِمسیحی بر تخت شاهی ساسانی، راه را برای مسیحی کردن ایران می‌گشود.[۴۷] پس از مدتی، شهربراز، شمتا فرزند یزدین، را در کلیسایمرقه مصلوب کرد.[۴۸] دلیل این اعدام این گونه گزارش شده که شمتا در زمان پادشاهی خسرو پرویز به شهربراز توهین کرده بوده است.[۴۹] چهل روز بعد، در مراسمی، شخصی به نام فرخ هرمزد، با پرتاب یک نیزه به سوی شهربراز، او را کشت. فرخ هرمزد سپس بهبوران‌دخت، دختر خسرو پرویز، کمک کرد تا به پادشاهی برسد.[۵۰][۵۱]

تأثیرات

[ویرایش]

شهربراز نقش بسیار برجسته‌ای درآخرین جنگ ایران و روم شرقی و رویدادهایی که پس از جنگ رخ دادند، بازی کرد. نتیجهٔ شورش او در برابر خسرو پرویز،پیروزی شکست‌آمیز بیزانس در برابر شاهنشاهی ساسانی بود و باعث شد شاهنشاهی ساسانی، درگیر جنگ داخلی شود. پس از مرگ شهربراز، فرزندش شاپور،بوران‌دخت را از پادشاهی برکنار کرد و خود را شاه امپراتوری ساسانی خواند. پادشاهی شاپور هم خیلی نپایید و خیلی زود اشراف‌زادگان ساسانی او را برکنار کردند.[۵۲] در همان دوره، نیکتاس ایرانی، فرزند شهربراز، به خدمت نظام بیزانسی وارد شد و بعدها درنبرد یرموک ازرشته‌جنگ‌های بیزانس و اعراب، از سرداران بیزانسی بود.[۵۳]

جستارهای وابسته

[ویرایش]

پانویس

[ویرایش]
  1. MacKenzie،ĒRĀN, ĒRĀNŠAHR،534.
  2. Kaegi 2003, pp. 152, 188.
  3. https://tourajdaryaee.godaddysites.com/blog/f/a-note-on-šahrwarāz-in-egypt
  4. (Pourshariati 2008، ص. ۱۰۱)
  5. دریایی،۵۰.
  6. (Pourshariati 2008، ص. ۱۸۱)
  7. (Pourshariati 2008، ص. ۲۰۵)
  8. (Treadgold 1997، ص. ۲۸۷)
  9. ۹٫۰۹٫۱(Shapur Shahbazi 2005), "Sasanian Dynasty"
  10. Olster 1993, p. 133.
  11. ۱۱٫۰۱۱٫۱(Martindale، Jones و Morris 1992، ص. ۱۲۷۸)
  12. Kaegi 2003, pp. 70–71.
  13. Kaegi 2003, pp. 75–77.
  14. (Peter Crawford 2013، ص. 43)
  15. (Dodgeon، Greatrex و Lieu 2002a، صص. ۱۹۶, ۲۳۵)
  16. (Howard-Johnston 2006، صص. ۱۰, ۹۰)
  17. (Dodgeon، Greatrex و Lieu 2002a، ص. ۱۹۶)
  18. (Kaegi 2003، ص.۱۱۴)
  19. (Kaegi 2003، ص. ۱۲۸)
  20. (Kaegi 2003، ص. ۱۲۹)
  21. ۲۱٫۰۲۱٫۱(Kaegi 2003، ص. ۱۳۰)
  22. (Dodgeon، Greatrex و Lieu 2002b، ص. ۲۰۴)
  23. ۲۳٫۰۲۳٫۱۲۳٫۲(Oman 1893، ص.۲۱۰)
  24. ۲۴٫۰۲۴٫۱(Kaegi 2003، ص. ۱۳۱)
  25. ۲۵٫۰۲۵٫۱(Kaegi 2003، ص. ۱۳۲)
  26. (Norwich 1997، ص. ۹۱)
  27. ۲۷٫۰۲۷٫۱۲۷٫۲(Norwich 1997، ص. ۹۲)
  28. (Treadgold 1997، ص.۲۹۷)
  29. (Kaegi 2003، ص. ۱۳۳)
  30. ۳۰٫۰۳۰٫۱(Kaegi 2003، ص. ۱۴۰)
  31. (Dodgeon، Greatrex و Lieu 2002b، صص. ۱۷۹–۱۸۱)
  32. (Kaegi 2003، ص. ۱۳۴)
  33. (Kaegi 2003، ص. ۱۳۷)
  34. (Oman 1893، ص.۲۱۱)
  35. (Norwich 1997، ص. ۹۳)
  36. (Kaegi 2003، ص. ۱۴۸)
  37. (Dodgeon، Greatrex و Lieu 2002b، ص. ۲۰۵)
  38. (Kaegi 2003، ص. ۱۵۱)
  39. (Pourshariati 2008، ص. ۱۴۷)
  40. (Pourshariati 2008، ص. ۱۷۳)
  41. (Oman 1893، ص.۲۱۲)
  42. (Kaegi 2003، صص.178,۱۸۹–۱۹۰)
  43. (Pourshariati 2008، ص. ۱۷۷)
  44. (Pourshariati 2008، ص. ۱۸۲)
  45. ۴۵٫۰۴۵٫۱(Pourshariati 2008، ص. ۱۸۰)
  46. (Pourshariati 2008، صص. ۱۸۱, ۱۸۳)
  47. (Kaegi 2003، صص. ۱۸۸–۱۸۹, ۲۰۶)
  48. Morony 2005, p. 188.
  49. Kaegi 2003, p. 176.
  50. (Pourshariati 2008، ص. ۱۸۴)
  51. Morony.
  52. (Pourshariati 2008، صص. ۲۰۴, ۲۰۵)
  53. (Martindale، Jones و Morris 1992، ص. ۹۴۳)

منابع

[ویرایش]

پیوند به بیرون

[ویرایش]
  • Howard-Johnston, James (2010)."ḴOSROW II".Encyclopaedia Iranica, Online Edition. Retrieved23 February 2013.{{cite encyclopedia}}: نگهداری CS1: پست اسکریپت (link)
شهربراز
زادهٔ: ؟ مدرگذشتهٔ: ۶۲۹ م
عنوان سلطنتی
پیشین:
اردشیر سوم
شاهنشاه ایران‌شهر
۲۷ آوریل ۶۲۹ م – ۹ ژوئن ۶۲۹ م
پسین:
خسرو سوم
درگاه‌ها:
§ مدعیان یا غاصبان تخت را نشان می‌دهد.
برگرفته از «https://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=شهربراز&oldid=42894055»
رده‌ها:
رده‌های پنهان:

[8]ページ先頭

©2009-2025 Movatter.jp