Movatterモバイル変換


[0]ホーム

URL:


پرش به محتوا
ویکی‌پدیادانشنامهٔ آزاد
جستجو

شاهنشاه

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
(تغییرمسیر ازشاه شاهان)
آیکون ترجمهٔ انگلیسی به فارسی
این مقاله دقیق، کامل و صحیح ترجمه نشده و نیازمندترجمه به فارسی است.

کل یا بخشی از این مقاله به زبانی به‌جز زبان فارسی نوشته شده‌است. اگر مقصود ارائهٔ مقاله برای مخاطبان آن زبان است، باید در نسخه‌ای از ویکی‌پدیا به همان زبان نوشته شود (فهرست ویکی‌پدیاها را ببینید). در غیر این صورت، خواهشمند است ترجمهٔ این مقاله را با توجه به متن اصلی و با رعایتسیاست ویرایش،دستور خط فارسی وبرابر سازی به زبان فارسی بهبود دهید و سپس این الگو را از بالای صفحه بردارید. همچنین برای بحث‌های مرتبط،مدخل این مقاله درفهرست صفحه‌های نیازمند ترجمه به فارسی را ببینید. اگر این مقاله به زبان فارسیبازنویسی نشود، تا دو هفتهٔ دیگرنامزد حذف می‌شود و/یا به نسخهٔ زبانی مرتبط ویکی‌پدیا منتقل خواهد شد.


اگرشما اخیراً این مقاله را به‌عنوان صفحهٔ نیازمند ترجمه برچسب زده‌اید، لطفاً عبارت
{{جا:نیاز به ترجمه|صفحه=شاهنشاه |زبان=نامشخص |نظر= }} ~~~~
را به پاییناین بخش ازفهرست صفحه‌های نیازمند ترجمه به فارسی بیفزایید. لطفاً

{{جا:هبک-ترجمه به فارسی|1=شاهنشاه}} ~~~~
را نیز در صفحهٔ بحث نگارنده قرار دهید.
این مقالهممکن است نیازمندتمیزکاری باشد تا بااستانداردهای کیفی ویکی‌پدیا هم‌خوانی پیدا کند. لطفاً در صورت امکان بهبهبود این مقاله کمک کنید.
این مقاله نیازمندویکی‌سازی است. لطفاً با توجه بهراهنمای ویرایش وشیوه‌نامه، محتوای آن را بهبود بخشید.
برای دیگر کاربردها،شاهنشاه (ابهام‌زدایی) را ببینید.
عناوین و القاب سلطنتی و اشرافی در ایران
پارسی
سلطنتی:
شاهنشاه
کیشاهشهبانو (بانبشن)
شاهپورشاهدخت
کوشانشاهسکانشاهمیشانشاهارمنشاهشروانشاهگیلانشاهکرمانشاهکابلشاهخوارزمشاهافشیناخشیدکنارنگ
اشرافی:
ویسپوهروزرگآزاددهقان
بانو
دیگر
امیر (میرزا) • صاحبقرانترخانخاتون
عنوانشاه شاهان به‌طور گسترده توسط پادشاهان ایرانی مانندداریوش بزرگ استفاده می‌شد.

شاهنشاه، شاهان‌شاه یاشاه شاهان[۷] عنوانی سلطنتی بود که عمدتاً توسط فرمانروایان خاورمیانه به کار می‌رفت، گرچه بیشتر در تاریخ ایران به ویژه در دورانهخامنشی وساسانی به چشم می‌خورد[۸]. این عنوان نخست در زمانامپراتوری آشور میانه توسط پادشاهتوکولتی نینورتای یکم (سلطنت ۱۲۳۳–۱۱۱۷ پ. م) استفاده شد و سپس در تعدادی از پادشاهی‌ها و امپراتوری‌های مختلف از جمله ایران، پادشاهی‌های مختلف هلنی، ارمنستان، گرجستان و اتیوپی مورد استفاده قرار گرفت.

این مقام معمولاً برابر باامپراتور شناخته می‌شود، زیرا این دو عنوان از نظر اقتدار و اعتبار از شاه بالاتر هستند. آخرین فرمانروایانی که از عنوان شاهنشاه استفاده کردند، پادشاهانسلسله پهلوی در ایران (۱۹۲۵–۱۹۷۹) بودند. حاکمانامپراتوری اتیوپی از عنوان Nəgusä Nägäst (به معنای واقعی کلمه "شاه شاهان") استفاده می‌کردند، که به‌طور رسمی به "امپراتور" ترجمه شد. نوع زنانه عنوان، همان‌طور که توسط زیودیتو اتیوپیایی استفاده می‌شد، ملکه ملکه‌ها (Ge'ez: Nəgəstä Nägäst) بود. در امپراتوری ساسانی، نوع زنانه مورد استفاده بانبِشنان بانبِشن یا ملکه ملکه‌ها (فارسی میانه: bānbishnān bānbishn) بود.

در یهودیت، ملک مالچه ای ملاخیم ("شاه شاهان") به عنوان نام خدا استفاده شد. "شاه شاهان" (βασιλεὺς τῶν βασιλευόντων) همچنین چندین بار در کتاب مقدس در اشاره به عیسی، به ویژه در نامه اول به تیموتاوس و دو بار در مکاشفه یوحنا استفاده شده است. در اسلام، به ویژه در احادیث اهل سنت، هم اصطلاح شاه شاهان و هم معادل ایرانی‌اش شاهنشاه استفاده شده است.

استفاده تاریخی

[ویرایش]

هند باستان

[ویرایش]

درتاریخ هند،زبان سانسکریت کلماتی مانند Chakravarti Rajadhiraja و Maharadhiraja از جمله اصطلاحاتی هستند که برای به کار بردن عنوان «شاه شاهان» مورد استفاده قرار گرفته است.[۹][۱۰] این کلمات همچنین درآرنیکه و دیگر قسمتهایریگ‌ودا (۱۷۰۰ پیش از میلاد - ۱۱۰۰ پیش از میلاد) مشاهده می‌شود.[۱۱]

میان‌رودان باستان

[ویرایش]

آشور و بابل

[ویرایش]
عنوانشاه شاهان یکی از عناوینی بود که توسطآشوربانی‌پال، پادشاهامپراتوری آشوری نو استفاده می‌شد.

عنوان شاه شاهان نخستین بار توسطپادشاهامپراتوری آشورتوکولتی نینورتای یکم (که بین ۱۲۳۳ تا ۱۱۹۷ پیش از میلاد پادشاهی کرد) با عنوانšar šarrāni معرفی شد. این عنوان معنای تحت‌اللفظی داشت، زیرا "šar" به‌طور سنتی فقط فرمانروای دولت‌شهر بود. با تشکیلامپراتوری آشور میانه، فرمانروایان آشوری شاهانی را در شهرهای ایالتی منصوب کرده و به معنای واقعی کلمه به "شاه شاهان" تبدیل شدند.[۱] پس از سلطنت توکولتی-نینورتا، این عنوان گه‌گاه توسط شاهان آشور وبابل مورد استفاده قرار می‌گرفت.[۲] فرمانروایان بعدی آشوری برای استفاده از "šar šarrāni" عبارتند ازاسرحدون (۶۸۱–۶۶۹ پیش از میلاد) وآشوربانیپال (۶۶۹–۶۲۷ پیش از میلاد).[۱۲][۱۳] "شاه شاهان"، به عنوان šar šarrāni، یکی از عناوین متعدد آخرین پادشاهامپراتوری بابل نو،نبونعید (۵۵۶–۵۳۹ قبل از میلاد) بود.[۱۴]

عناوین رجزخوانی که مدعی مالکیت چیزهای مختلف بودند در طول تاریخ بین‌النهرین باستان رایج بود. به عنوان مثال، پدربزرگ آشوربانی پالسارگون دوم از عنوان‌های "'شاه بزرگ'، شاه قدرتمند،پادشاه جهان، استفاده کرد.[۱۵]

کاربرد در ماد و اورارتو

[ویرایش]

عنوان شاه شاهان گه‌گاه در کتیبه‌های شاهاناورارتو به چشم می‌خورد.[۲] شاهان ماد و اورارتو اگرچه شواهدی در دست نیست، اما این احتمال وجود دارد که این عنوان توسط حکامپادشاهی ماد نیز استفاده می‌شده است، زیرا حاکمان آن بیشتر نماد و القاب سلطنتی خود را از اورارتو و جاهای دیگر میانرودان وام گرفته‌اند.شاهنشاهی هخامنشی نوع فارسی عنوان، Xšâyathiya Xšâyathiyânâm، به شکل مادی است که نشان می‌دهد هخامنشیان ممکن است آن را از مادها گرفته باشند نه از میانرودان.[۱۶]

کتیبه‌ای به زبان آشوری بر روی استحکامی در نزدیکی دژتوشپا از پادشاهساردوری یکم اورارتو به عنوان سازنده دیوار و دارنده عنوان «شاهنشاه» یا

«شاه شاهان»[۱۷]

این کتیبه پادشاه ساردوری، پسر شاه بزرگ لوتیپری، پادشاه قدرتمندی است که از جنگیدن نمی‌ترسد، چوپان شگفت‌انگیز، پادشاهی که بر شورشیان حکومت می‌کرد. من ساردوری هستم، پسر لوتیپری، شاه شاهان و شاهی که خراج همه شاهان را دریافت کرد. ساردوری پسر لوتیپری می‌گوید: من این بلوک‌های سنگی را از شهر آلنیونو آوردم. من این دیوار را ساختم

ایران

[ویرایش]

کاربرد در شاهنشاهی هخامنشی

[ویرایش]
خشایارشا بزرگ از خود به عنوان «شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه ولایات با زبانهای مختلف، شاه این سرزمین بزرگ دور و نزدیک، پسر شاهنشاه داریوش هخامنشی» یاد کرده است.

شاهنشاهی هخامنشی، که در ۵۵۰ پیش از میلاد پس از سقوط پادشاهی ماد تأسیس شد، در طول قرن ششم پیش از میلاد به سرعت گسترش یافت.آناتولی ولیدیه در ۵۴۶ پیش از میلاد، امپراتوری نو بابل در ۵۳۹ پیش از میلاد،مصر باستان در ۵۲۵ پیش از میلاد وسند (رود) در ۵۱۳ پیش از میلاد فتح شد. هخامنشیان از دولت ساتراپال استفاده می‌کردند، که به دلیل انعطاف‌پذیری و تحمل شاهنشاهان هخامنشی در برابر حاکمان کم و بیش خودگردان، ضامن موفقیت سیستم اداری بود. اگرچه برخی مناطق تقریباً بدون هیچ گونه درگیری خودمختار شدند (مانند لیسیا و کیلیکیه)، مناطق دیگر شاهد تلاش‌های مکرر برای شورش و جدایی بودند.[۱۸]مصر یک نمونه بارز بود، که غالباً علیه اقتدار هخامنشیان قیام می‌کرد و تلاش می‌کرد تافرعون خود را تاج‌گذاری کند. اگرچه سرانجام شکست خورد،شورش بزرگ ساتراپ‌ها ۳۶۶–۳۶۰ پیش از میلاد مشکلات رو به رشد ساختاری درون شاهنشاهی را نشان می‌داد.[۱۹]

شاهان هخامنشی از عناوین مختلف، به‌طور برجستهشاه بزرگ وشاه کشورها استفاده می‌کردند، اما شاید برجسته‌ترین عنوان شاه شاهان باشد (به معنی "Xšâyathiya Xšâyathiyânâm" درزبان پارسی باستان) ،[۲] برای هر شاهنشاه هخامنشی ثبت شده است. عنوان کامل شاهنشاهداریوش بزرگ "شاه بزرگ، شاه شاهان، شاهپارس،فرعون مصر وشاه کشورها بود.[۲۰][۲۱] کتیبه ای در شهر وان توسطخشایارشا خود را اینگونه می‌خواند[۲۲]

من خشایارشا هستم، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه ولایات با زبانهای زیاد، شاه این سرزمین بزرگ دور و نزدیک، پسر شاهنشاه داریوش هخامنشی.

کاربرد در شاهنشاهی اشکانی و ساسانی

[ویرایش]
مهرداد یکم (ح. ۱۷۱ – ۱۳۲ پ. م) نخستین شاه ایرانی پس از سقوط هخامنشیان بود که از عنوان «شاه شاهان» استفاده کرد و با آغاز پادشاهی برادرزاده‌اشمهرداد دوم (ح. ۱۲۴ – ۹۱ پ. م)، این عنوان تا زمان سقوطشاهنشاهی ساسانی در ۶۵۱ میلادی در استفاده ثابت باقی ماند.

این عنوان شاهان اشکانی در زمان حضورشان در بابل "Aršaka šarru" ("پادشاه ارساکید")، "شاه شاهان" (ثبت شده به عنوان "šar šarrāni" "توسط بابلی‌های معاصر)[۲۳] نخستین بار توسطمهرداد یکم (r. ۱۷۱–۱۳۲ پیش از میلاد) پذیرفته شد، اگرچه او به ندرت از آن استفاده می‌کرد.[۲۴][۲۵] عنوان همچنین توسط برادرزاده مهرداد یکم،مهرداد دوم استفاده شد، که پس از تصویب آن در ۱۱۱ پیش از میلاد، از آن بسیار استفاده کرد، حتی آن را در سکه خود وارد کرد (به عنوان یونانی BAΣIΛEΥΣ BAΣIΛEΩN)[۴]تا ۹۱ پیش از میلاد.[۲۶]استفاده از این عنوان توسط مهرداد دوم و جانشینان وی احیای عنوان شاهنشاهی قدیم هخامنشی نبود (زیرا تقریباً یک دهه پس از فتح بین‌النهرین توسط خود مهرداد دوم) مورد استفاده قرار نگرفت) اما در واقع از کاتبان بابلی نشأت گرفته است.[۲۷]مهرداد دوم صرف نظر از چگونگی کسب این عنوان، اقدامات آگاهانه ای را انجام داد تا به عنوان وارث و احیا کننده سنتهای هخامنشی شناخته شود،تاج را به عنوان سرپوش معمولی روی سکه‌های اشکانی معرفی کرد و چندین کارزار را به سمت غرب به شیوه سابق هخامنشی انجام داد.[۴]

این عنوان درزبان پارسی میانه وزبان پارتی به عنوان āhān šāh ترجمه شد و تا زمانی که اشکانی‌ها توسطخاندان ساساناردشیر بابکان ازمیان رفت، همچنان استفاده می‌شد. باایجادشاهنشاهی ساسانی. خود اردشیر از نوع جدیدی از عنوان استفاده کرد و «شاهنشاه ایرانیان» (فارسی میانه: šāhān šāh ē ērān) را معرفی کرد. جانشین اردشیر، شاپور اول، نوع دیگری را معرفی کرد. «شاهنشاه ایرانیان و انیران» (فارسی میانه: šāhān šāh ē ārān ud anērān)، احتمالاً تنها پس از پیروزی‌های شاپور در برابرامپراتوری روم (که منجر به ترکیب جدید غیر سرزمین‌های ایران در امپراتوری). این نوع، «شاهنشاه ایرانیان و غیرایرانی‌ها»، روی سکه تمام شاهنشاهان ساسانی بعدی ظاهر شد.[۳] آخرین شاهنشاه ساسانییزدگرد سوم بود (r. ۶۳۲–۶۵۱ میلادی). سلطنت وی با شکست و فتح ایران توسطاعراب پایان یافت و آخرین شاهنشاهی تاریخ ایران پیش از اسلام به پایان رسید.[۲۸] شکست یزدگرد و سقوط شاهنشاهی ساسانی، ضربه ای بود به احساسات ملی ایرانیان، که دیر بهبود یافت. اگرچه تلاش‌هایی برای بازسازی شاهنشاهی ساسانی صورت گرفت، حتی با کمکدودمان تانگ از چین، این تلاش‌ها ناموفق بود وفرزندان یزدگرد در تاریکی تاریخ محو شدند.[۲۹][۳۰][۳۱]

عنوان شاهنشاه توسط مسلمانان بعدی مورد انتقاد قرار گرفت و آن را با ایمانمزدیسنا مرتبط دانست و از آن با عنوان «بی تقوا» یاد کرد.[۳۲]

نوع زنانه این عنوان درشاهنشاهی ساسانی ، همان‌طور که برای دخترشاپور یکم (r. ۲۴۰–۲۷۰ بعد از میلاد) ادور آناهید گواهی شده بود، مطابقت "bānbishnān bānbishn" (" بانبِشنان بانبِشن") بود. عنوان مشابه شهر بانبیشن برای همسر شاپور اولخوریم گودرز استفاده شده است.[۳۳]

احیای عنوان

[ویرایش]
پناه خسرو، که بیشتر بانام عربیعضدالدوله دیلمی خود شناخته می‌شود عنوان «شاهنشاه» را در ایران در سال ۹۷۸ میلادی، بیش از سه قرن پس از سقوطشاهنشاهی ساسانی؛ استفاده کرد.

دراین دوره ایران تحت سلطه یک رشته از سلسله‌های کوتاه مدت ایرانی مسلمان قرار داشت. از جملهدولت سامانی وصفاریان. اگرچه کینه ایرانیان علیهخلافت عباسی متداول بود، این رنجش به عنوان جنبش‌های مذهبی و سیاسی که سنت‌های قدیمی ایران را با سنت‌های جدید عربی ترکیب می‌کرد به جای شورش‌های تمام عیار، نمایان شد. به نظر می‌رسد که سلسله‌های جدید هیچ گونه علاقه ای برای احیای شاهنشاهی‌های گذشته نداشتند، آنها هیچگاه سلطه خلفا را زیر سؤال نبردند و به‌طور فعال فرهنگ عربی را ترویج کردند. اگرچه سامانیان و صفاریان نیز به‌طور فعال احیای زبان فارسی را ترویج می‌کردند، اما سامانیان همچنان وفادار حامی عباسیان بودند و صفاریان، علیرغم اینکه گاهی در شورش‌ها شرکت داشتند، هیچ‌یک از ساختارهای سیاسی گذشته ایران را احیا نکردند.[۳۴]

دودمانآل بویه، با خاستگاه ایرانیدیلمیان، در سال ۹۳۴ میلادی در مناطق مرکزی ایران به قدرت رسید. برخلاف سلسله‌های پیشین، که توسطامیر (عنوان) حکومت می‌کردند و می‌خواستند ازخلفا دلجویی کنند، آل بویه آگاهانه نمادها و شیوه‌های گذشته شاهنشاهی ساسانی را احیا کرد.[۳۵] منطقهدیلمستان از زمان سقوط شاهنشاهی ساسانی در برابر خلافت مقاومت کرده بود، تلاش‌ها برای بازگرداندن حاکمیت بومی ایران که بر اساس سنت‌های ایرانی بنا شده بود بسیار بود، هر چند ناموفق بود.اسفار بن شیرویه، ملی‌گرای زرتشتی و ایرانی، در سال ۹۲۸ بعد از میلاد علیه سامانیان قیام کرد و قصد داشت تاج بر سر خود بگذارد، تاج و تخت طلا را بر پا کند و با خلیفه جنگ کند. برجسته تر،مرداویج زیاری، کهزیاریان را تأسیس کرد) نیز زرتشتی بود و به‌طور فعال مشتاق بازسازی شاهنشاهی گذشته بود. از وی نقل قول شد که قول می‌دهد حکومت اعراب را از بین ببرد و شاهنشاهی ایران را احیا کند و تاجی شبیه به تاجی کهخسرو انوشیروان داشت برسر کند.[۳۶]مرداویج در زمانی که توسط نیروهای ترک خود کشته شد، در حال برنامه‌ریزی برای لشکرکشی به سویبغداد، پایتخت عباسیان بود. حکام بعدی زیاری مسلمان بودند و هیچ تلاشی مشابه انجام ندادند.[۳۷]

پس از مرگ مرداویج، بسیاری از نیروهای او به خدمت بنیان‌گذار سلسله آل بویه،عمادالدوله دیلمی رفتند.[۳۷], امیر آل بویه، پناه خسرو، که بیشتر با لقاب (نام افتخاری) خودعضدالدوله دیلمی شناخته می‌شد، پس از شکست دادن خویشاوندان سرکش و تبدیل شدن به تنها فرمانروای سلسله آل بویه در سال ۹۷۸ میلادی، خود را "شاهنشاه" نامید.{{پانویس‌های تودرتو|اگرچه عنوان "ادود الدوله" متداول‌ترین نظر است، اما برخی شواهد اندک نشان می‌دهد که ممکن است پیش از این توسط حاکمان آل بویه، احتمالاً توسط پدر داولارکنالدوله دیلمی یا عمویعمادالدوله دیلمی) استفاده شده باشد.[۳۸] جانشینان وی که به طور کامل بر تمام امارات آل بویه نظارت کامل داشتند، خود را "شاهنشاه" نامیدند.[۳۹][۴۰]

در زمان درگیری‌های آل بویه، عنوان مورد اهمیت قرار گرفت. هنگامی که بخش قابل توجهی از ارتش فیروز خسرو (لقبجلال لالدوله دیلمی) در دهه ۱۰۴۰ قیام کرد و مایل بود امیر بویر دیگرعمادالدوله ابوکالیجار را به عنوان حاکم بر سرزمین‌های کل سلسله به سلطنت برساند، آنها سکه‌هایی به نام او ضرب شد که یک طرف آن نام خلیفه حاکم (القائم بامر الله) را نشان می‌داد و روی دیگر آن کتیبه "" "مالک العادل شاهنشاه" "بود..[۴۱] ابو کلیجار در بحث شرایط صلح، به نوبه خود جلال را در نامه ای با عنوان "شاهنشاه" خطاب کرد.[۴۲]

هنگامی که نبرد بین ابو کلیجار و جلال الدوله از سر گرفته شد، جلال، برای ابراز برتری بر کلیجار، از خلیفه القائم برای استفاده از عنوان «شاهنشاه» اولین فرمانروای آل بویه، درخواست رسمی کرد. با انجام این کار می‌توان فرض کرد که خلیفه عنوان را به رسمیت شناخته است. (زیرا عنوان بعداً مورد استفاده قرار گرفت)، اما استفاده جلال از آن در مسجد باعث اعتراض به شخصیت ناپسند آن شد.[۳۲]

به دنبال آن، این موضوع به هیأتی از حقوقدانان که توسط خلیفه گردهم آمده بودند، مطرح شد. اگرچه برخی مخالف بودند، اما به‌طور کلی این نهاد حکم داد که استفاده از «مالک العادل شاهنشاه» قانونی است.[۴۳]

پادشاهی‌های هلنی (سلوکی)

[ویرایش]
اگرچه فرمانروایان هلنیامپراتوری سلوکی اغلب عناوین و افتخارات قدیم پارسی را به خود اختصاص می‌دادند، اماتیمارخوس یکی از معدود نمونه‌های ملموس حاکم سلوکی است که از عنوان «شاه شاهان» استفاده می‌کند.

فتوحاتاسکندر مقدونی به شاهنشاهی هخامنشی خاتمه داد و متعاقباً تقسیم امپراتوری خود اسکندر منجر به ارث بردنامپراتوری سلوکی از سرزمینهایی شد که قبلاً با سلسله هخامنشیان مرتبط بودند. اگرچه اسکندر خود از هیچ‌یک از عناوین سلطنتی قدیمی ایران استفاده نمی‌کرد، در عوض از عنوان جدید خود «شاه آسیاً استفاده کرد» (βασιλεὺς τῆς Ἀσίας),[۴۴] پادشاهانامپراتوری سلوکی بیشتر خود را با نظام سیاسی پارس هماهنگ می‌کردند. عنوان رسمی اکثر پادشاهان سلوکی «شاه بزرگ» بود که مانند «شاه شاهان»، عنوانی با اصالت آشوری، اغلب توسط حُکام هخامنشی مورد استفاده قرار می‌گرفت و قصد داشت برتری دارنده آن را بر سایر فرمانروایان نشان دهد. «شاه بزرگ» به‌طور برجسته برایآنتیوخوس یکم (r. ۲۸۱–۲۶۱ پیش از میلاد) در استوانه بورسیپا و برایآنتیوخوس سوم (r. 222-۱۸۷ پیش از میلاد) در طول دوران حکومت وی تأیید شده است.[۴۵]

در اواخر امپراتوری سلوکی، عنوان «شاه شاهان» حتی شاهد احیا بود، علیرغم این واقعیت که قلمرو تحت کنترل امپراتوری به‌طور قابل توجهی کوچکتر از دوران پادشاهان اولیه سلوکی بود. ظاهراً این عنوان با پادشاه سلوکیان،تیمارخوس (۱۶۳–۱۶۰ پیش از میلاد) که خود را «شاه شاهان» می‌خواند و این عنوان در منابع خارج از امپراتوری نیز مورد گفت‌گو قرار گرفته است.[۴۶] برخی از حاکمان غیر سلوکی حتی عنوان را برای خود برگزیدند، به ویژه درپادشاهی پنتوس.[۴۷][۴۸]

ارمنستان

[ویرایش]
شاه شاهانتیگران دومارمنستان بزرگ با چهار پادشاه وابسته در اطراف او

پس از شکست از شاهنشاهی اشکانی تحت رهبری مهرداد دومارمنستان بزرگ ۱۰۵ پیش از میلاد، وارث تاج و تخت ارمنی،تیگران دوم گروگان گرفته شد و در دربار اشکانی نگهداری می‌شد تا اینکه آزادی خود را در ۹۵ پیش از میلاد خرید. با واگذاری «هفتاد دره» درآتورپاتکان) و تصاحب تاج و تخت ارمنی.[۴۹][۵۰]تیگران برای مدت کوتاهی در قرن اول پیش از میلاد بر قوی‌ترین امپراتوری خاورمیانه که خود ساخته بود، فرمانروایی کرد. پس از تسخیر سوریه در ۸۳ پیش از میلاد، تیگرانس عنوان «شاه شاهان» را به خود گرفت. پادشاهان ارمنیدودمان باگراتونی از زمان فرمانرواییآشوت سوم ۹۵۳–۹۷۷ بعد از میلاد تا پایان سلسله در ۱۰۶۴ میلادی این عنوان را احیا کردند و آن را به عنوان شکل ایرانیش «شاهنشاه» تبدیل کردند.[۵۱]

گرجستان

[ویرایش]

شاه شاهان درپادشاهی متحد گرجستان توسط پادشاهداویت چهارم (۱۰۸۹–۱۱۱۲۵ میلادی) استفاده شد، به عنوان "سبک حاکمیت گرجستان درزبان گرجی. همه پادشاهان بعدی گرجستان، مانندملکه تامار، از این عنوان برای توصیف حاکمیت خود بر همه اصول، گرایان و شاخه‌های گرجی استفاده کردند. استفاده آنها از عنوان احتمالاً از عنوان پارسی باستان گرفته شده است.[۵۲][۵۳]

پالمیرا

[ویرایش]

پس از مبارزات موفقیت‌آمیز علیه شاهنشاهی ساسانیان در سال ۲۶۲ میلادی، که کنترل روم را بر سرزمینهایی که از دست "شاهنشاه"شاپور یکم، فرمانروای شهر پالمیرا،اذینه از دست رفته بود بازگرداند، پادشاهی پالمیرن را تأسیس کرد. اودیناتوس، هرچند که یک رعیت رومی بود، عنوان "Mlk Mlk dy Mdnh" (شاه شاهان و مصر شرق) را بر عهده گرفت. پسر اودیناتوس،هیرودیانوس (حایران اول) به عنوان پادشاه مشترک وی مورد تحسین قرار گرفت، همچنین عنوان شاه شاهان به او داده شد.[۵۴][۵۵] استفاده از عنوان احتمالاً با اعلام پادشاهی پالمیرن به عنوان دولت جانشین قانونی امپراتوری سلوکیان یونان، که تقریباً همان سرزمین‌های نزدیک خود را تحت کنترل داشت، توجیه شد. هرودیانوس درانطاکیه، که آخرین پایتخت سلوکیان بود، تاجگذاری کرد[۵۵]اگرچه پس از مرگ اودیناتوس و هیرودیانوس، پسر دوم و جانشین اودناتوس از همین عنوان استفاده کرد،وبالاتوس و مادرشزنوبیا به آن را رها کردند، در عوض عنوان رومی را انتخاب کردند "آگوستوس (عنوان ) ("امپراتور") و "' آگوستا' '(" ملکه ")[۵۶]

از دیدگاه مذاهب

[ویرایش]

اسلام

[ویرایش]

در دیناسلام، از به کار بردن اصطلاح «شاه شاهان» برای یک انسان دیگر، منع شده است.[نیازمند یادکرد دقیق] درصحیح بخاری وصحیح مسلم [دو کتاب صحیح ازکتاب‌های شش گانهٔ حدیث صحیح]، ازابوهریره روایت شده کهمحمد،پیامبر اسلام گفته است:

«همانا بدترین عنوان، عنوانِشاه شاهان است؛ چرا که هیچ شاهی که دارای قدرت مطلق باشد، به جزخدا (الله) وجود ندارد.»

علّت ممنوع شدن این واژه در اسلام[نیازمند یادکرد دقیق] به دلیل مقایسه و تشبیهی است که در آن، میان مخلوق و خالق به کار گرفته شده است.[نیازمند یادکرد دقیق] این ممنوعیّت در راستای این هدف تعبیه شده است که جاه و جلال و شکوه تنها به خدا اختصاص داده شود. کاربرد مطلق این اصطلاح در مورد خداوند، که در متون قطعی و شناخته‌شدهٔ اسلامی استفاده از آن واجب و الزام‌آور تلقی شده است، به صورت تعبیر «مالک» می‌باشد که بدین معانیست: اسم چهارم از اسماء شناخته‌شدهٔ الهی (اسماءالله)، پادشاهی که صاحب همه چیز است، شاهی که مورد اطاعت قرار می‌گیرد، پروردگار پادشاه، کسی که صاحب اختیار کاملست، صاحب اختیاری که از هرگونه نقص، پاک و بری است، پروردگار تنها و یگانه‌ای که بر همهٔ قدرت‌های دنیوی غالبست.

از دیگر ویژگی‌های این پروردگار، با عنوان «مالک المُلک»: پادشاه هر دو عالم، کسی که مالک ابدی قلمرو جهانست و بر آن حاکمیّت دارد، کسی که صاحب اختیار و هدایت‌کننده و پادشاه جهانست و پادشاهی و صاحب اختیاری را به هر کس که بخواهد، عطا می‌کند.[نیازمند یادکرد دقیق]

تامارای گرجی بعداً ملقب به تامار کبیر، ملکهٔگرجستان در فاصلهٔ سالهای ۱۱۸۴ تا ۱۲۱۳م

مسیحیت

[ویرایش]

عیسیمسیح نیز درکتاب مقدسشاه شاهان نامیده شده است، به خصوص درکتاب مکاشفه، بند و آیات ۱۷:۱۴ و ۱۹:۱۶. عیسی درانجیل متی، آیهٔ ۲۸:۱۸ می‌گوید که تمامی قدرت‌هایی که بر روی زمین موجود بوده، به او داده شده است. باز درانجیل یوحنا آیهٔ ۱۸:۳۶ وی می‌گوید که قلمرو حکومت و پادشاهی او، تنها منحصر به این کره خاکی نیست. (در زبانعبری، این جهان یا این دوران یا این عالم، با عنوانهازه اولام hazeh olam شناخته می‌شود که در تضاد باهابا اولام haba olam، می‌باشد که در واقع با عنوان جهان آینده یا عالم بعدی یا دورانی که خواهد آمد، شناخته می‌شود و قلمرو پادشاهی مسیح مشتمل بر هر دوی این عالم هاست)[نیازمند یادکرد دقیق][نیازمند منبع]

یک سنت وابسته به مسیح گرایی در ایمان و آئینیهودی، که تشکیلاسرائیل و همین‌طور استقلال سیاسی آنان ازامپراتوری روم بر مبنای آن شکل گرفته است، استناد به نسخه‌ای است که مطابق آن، مسیح دوباره درسرزمین موعود، یعنیاسرائیل ظهور خواهد کرد و ظهور او با عنوان پادشاه قادر و توانای دوران خواهد بود. (نگاه کنید بهسیکاری Sicarii، در حالی که مسیح در موعظه‌ای معنوی، از پادشاهی، به جای آن استفاده می‌کند)[نیازمند یادکرد دقیق][نیازمند منبع]

همچنین در مسیحیت، در مورد اصطلاحشاه شاهان، این تعبیر ترجیح داده می‌شود که آن اشاره به خدا و پدری است که تخت خویش را در آسمان، به عنوان فرمانروای اصلی و نهایی جهان برافراشته است و او، بالاتر و والامقامتر از همهٔ پادشاهان فانی است. در این مفهوم، پروردگار پروردگاران یا خدای خدایان، عنوانی مترادف و هم معنا با پروردگار است، که معمولاً توسط پدران روحانیکلیسا مورد استفاده واقع می‌شود. (به عنوان نمونه در کتاب: مقابله با بدعت گزاران، جلد ۲۶، مبحث: ایرنائوس Irenaeus).[نیازمند منبع]

بودیسم

[ویرایش]

بودا نیز درپالی تریپیتاکا Pali Tripitaka، با عنوان «شاه شاهان» مورد اشاره قرار گرفته است.

یهودیت

[ویرایش]

در آئینیهودیت، تعبیر «شاه شاهان» (به زبانعبری: Melech ha-M'lachim) عبارتی است که به خدا اشاره می‌کند، چراکه نام او را نمی‌توان بر زبان جاری نمود. این تعبیر به‌طور معمول به صورت:Melech Malchei Ha-M'lachimیعنی: پادشاهِ پادشاهِ پادشاهان به کار برده می‌شود، و به این ترتیب، آن را یک قدم بالاتر از عنوانی که توسط سلطان هایبابل و شاهنشاهان ایران به کار برده می‌شده، قرار داده‌اند. این کاربرد، در کتاب مقدس و به‌خصوص در قسمتی از آن که کتابدانیال نبی نامیده می‌شود، به چشم می‌خورد.

عیسی مسیح به عنوان شاه شاهان، یک شمایل روسی مربوط به سال ۱۶۹۰ میلادی

فرقه‌های روسی

[ویرایش]

سلیوانف Selivanov، که از بنیان‌گذاران فرقهٔ مذهبیاسکوپتسی Skoptsi به‌شمار می‌آید، و در این فرقه که از فرقه‌هایروسیمسیحی بود، عمل قطععضو جنسی وآلت تناسلی رواج دارد، خود راپسر خدا خواند و اعلام کرد که فرزند خداوند در شخص امپراتورپتر سوم مجسم گردیده است. وی نیز مدعی دارا بودن عنوان «شاه شاهان» و حتی «خدای خدایان» بود.

فرقه‌ای در اتیوپی

[ویرایش]

هایله سلاسی Haile Selassie، امپراتور اسبقحبشه (اتیوپی)، خود را این گونه معرفی می‌کرد:

«من، امپراتور اتیوپی، به عنوان: شاه شاهان، صاحب اختیار صاحب اختیاران، و به عنوان غلبه‌کننده بر شیر قبیله یهودا، شناخته می‌شوم»

وی بر مبنای همین عناوین و ارجاع دادن آن‌ها در کتاب مقدسشان، به عنوان: خدا، در میان اعضایجنبش راستافاری نگریسته می‌شد.

تاریخ معاصر

[ویرایش]

ایران

[ویرایش]

پس از پایانآل بویه در ۱۰۶۲، عنوان شاهنشاه تا زمان مدرن به‌طور متناوب توسط حکام ایران استفاده می‌شد. این عنوان، که به عنوان شاهینشاه ترجمه می‌شود، بر روی برخی از سکه‌هایآلپ ارسلان (۱۰۶۳–۱۰۷۲)، دومین سلطانامپراتوری سلجوقی استفاده می‌شود.[۵۷]

عنوان شاهنشاه توسطشاه اسماعیل یکم (۱۵۰۱–۱۵۲۴)، بنیان‌گذاردودمان صفویان استفاده شد. اسماعیل با تصرفتبریز در سال ۱۵۰۱، خود را شاهآذربایجان و شاهنشاه ایران اعلام کرد.[۵۸] اصطلاح šāhanšāh-e-Irān، شاهنشاه ایران برای دوره صفویه و دوره قبلامپراتوری تیموری (زمانی که مورد استفاده نبود) اثبات شده است.[۵۹]نادرشاه، بنیان‌گذارافشاریان در سال ۱۷۳۹ عنوان «شاهنشاه» را استفاده کرد تا بر برتری خود برمحمدشاه گورکانیامپراتوری گورکانی تأکید کند.[۶۰]

عنوان شاهنشاه بر روی سکهٔ ۲۰ ریالی به مناسبت یادبودبازی‌های آسیایی ۱۹۷۴ تهران

سلسله قاجار در سال ۱۹۲۵ سرنگون شد ودودمان پهلوی جایگزین آن شد. هر دو پادشاه این سلسله،رضاشاه (۱۹۲۵–۱۹۴۱) ومحمدرضا پهلوی (۱۹۴۱–۱۹۷۹)، قبل از آنکه سلسله پهلوی باانقلاب ۱۳۵۷ به پایان برسد، از عنوان «شاهنشاه» استفاده کردند.[۶۱] اگرچه محمدرضا پهلوی تا آن زمان بیست و شش سال به عنوان «شاه» پادشاهی کرده بود، اما تنها در ۲۶ اکتبر ۱۹۶۷ درتاج‌گذاری مجللتهران عنوان «شاهنشاه» را به دست آورد. او تصمیم گرفت تا این لحظه منتظر بماند تا عنوان را به دست آورد زیرا به نظر خودش تا آن زمان «لیاقت آن را نداشت». او همچنین می‌گوید «افتخار شاهنشاه یک کشور فقیر نبود» (که او تا آن زمان ایران را چنین می‌دانست).[۶۲]رئیس فعلی خاندان پهلوی،رضا پهلوی، به صورت نمادین خود را در ۲۱ سالگی پس از مرگ پدرش «شاهنشاه» اعلام کرد. ۱۹۸۰.[۶۳]

جستارهای وابسته

[ویرایش]

پانویس

[ویرایش]
  1. ۱٫۰۱٫۱Handy 1994, p. 112.
  2. ۲٫۰۲٫۱۲٫۲۲٫۳King of kings in Media and Urartu.
  3. ۳٫۰۳٫۱Yücel 2017, pp. 331–344.
  4. ۴٫۰۴٫۱۴٫۲Olbrycht 2009, p. 165.
  5. Pinkerton 1811, p. 124.
  6. Dejene 2007, p. 539.
  7. زبان اکدی:šar šarrāni;[۱]زبان پارسی باستان:Xšâyathiya Xšâyathiyânâm;[۲]زبان پارسی میانه:šāhān šāh;[۳]زبان فارسی نو: شاهنشاه،Šâhanšâh;زبان یونانی: Βασιλεὺς Βασιλέων,Basileùs Basiléōn;[۴]زبان ارمنی: արքայից արքա,ark'ayits ark'a;زبان سانسکریت:महाराजाधिराज, Mahārājadhirāja;زبان گرجی: მეფეთ მეფე,Mepet mepe;[۵]زبان گعز: ንጉሠ ነገሥት,Nəgusä Nägäst[۶]
  8. Yarshater 1989.
  9. Pasricha 1998, p. 11. در زبان سانسکریت، «چاکراوارتی» به معنی شاه شاهان است.
  10. Atikal & Parthasarathy (tr.) 2004, p. 342.
  11. Mookerji 1914, p. 71.
  12. Karlsson 2017, p. 7.
  13. Karlsson 2017, p. 10.
  14. Oshima 2017, p. 655.
  15. Levin 2002, p. 362.
  16. King of kings in Media and Urartu & p.
  17. Tušpa (Van).
  18. Engels 2011, p. 20.
  19. Engels 2011, p. 21.
  20. DARIUS iv. Darius II.
  21. Achaemenid Dynasty.
  22. Cartwright 2018.
  23. Simonetta 1966, p. 18.
  24. Daryaee 2012, p. 179.
  25. Schippmann 1986, pp. 525–536.
  26. Shayegan 2011, p. 43.
  27. Shayegan 2011, p. 44.
  28. Kia 2016, pp. 284–285.
  29. «:: زبان فارسی | مقاله و جستار | تلاشی برای بازگشایی رازی از تاریخ… ::». بایگانی‌شده ازاصلی در ۵ ژانویه ۲۰۱۰. دریافت‌شده در۲۰ ژوئن ۲۰۱۱.
  30. اصول حکومت آتن،ارسطو، ترجمه و تحشیه:محمدابراهیم باستانی پاریزی، با مقدمه:غلامحسین صدیقی، شرکت سهامی کتاب‌های جیبی، چاپ سوم، ۱۳۷۰، صفحه:۱۱۶
  31. تاریخ تمدن، ویل دورانت، ترجمه:امیرحسین آریان پور و دیگران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ هفتم، ۱۳۸۰، جلد دوم، صفحه: ۴۹۰
  32. ۳۲٫۰۳۲٫۱Amedroz 1905, p. 397.
  33. Sundermann 1988, pp. 678–679.
  34. Madelung 1969, p. 85.
  35. Goldschmidt 2002, p. 87.
  36. Madelung 1969, p. 86.
  37. ۳۷٫۰۳۷٫۱Madelung 1969, p. 87.
  38. Madelung 1969, p. 85}".
  39. Clawson & Rubin 2005, p. 19.
  40. Kabir 1964, p. 240.
  41. Amedroz 1905, p. 395.
  42. Amedroz 1905, p. 396.
  43. Amedroz 1905, p. 398.
  44. Fredricksmeyer 2000, pp. 136–166.
  45. Engels 2011, p. 27.
  46. انگلس 2011, p. 28.
  47. Engels 2011, p. 28.
  48. Kotansky 1994, p. 181.
  49. Strabo, Geography.
  50. Olbrycht 2009, p. 178.
  51. Greenwood 2011, p. 52.
  52. Dzagnidze 2018.
  53. Vashalomidze 2007, p. 151.
  54. Hartmann 2001, pp.149,176,178.
  55. ۵۵٫۰۵۵٫۱Andrade 2013, p.333.
  56. Ando 2012, p.210.
  57. CNG, 208. Lot:462.
  58. Lenczowski 1978, p. 79.
  59. Iranian Identity.
  60. NĀDER SHAH.
  61. Saikal & Schnabel 2003, p. 9.
  62. National Geographic Magazine, p. 9.
  63. Goodspeed 2010.

کتاب‌شناسی

[ویرایش]

وبگاه

[ویرایش]
برگرفته از «https://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=شاهنشاه&oldid=41707922»
رده‌ها:
رده‌های پنهان:

[8]ページ先頭

©2009-2025 Movatter.jp