Movatterモバイル変換


[0]ホーム

URL:


پرش به محتوا
ویکی‌پدیادانشنامهٔ آزاد
جستجو

شاهرخ

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
برای دیگر کاربردها،شاهرخ (ابهام‌زدایی) را ببینید.
شاهرخ
سلطان
پادشاه
بهادر
چهرهٔ بازسازی‌شدهٔ شاهرخ
دومین امپراتور تیموری
سلطنت۱۸ فوریهٔ ۱۴۰۵ – ۱۳ مارس ۱۴۴۷
۸ شعبان ۸۰۷ – ۱۶ ذی‌الحجه ۸۵۰
تاج‌گذاری۱۸ فوریهٔ ۱۴۰۵
۲۹ بهمن ۷۸۳
۸ شعبان ۸۰۷
پیشینتیمور
جانشینالغ‌بیگ
زاده۲۰ اوت ۱۳۷۷
۳۰ مرداد ۷۵۶
۶ ربیع‌الثانی ۷۷۹
سمرقند،ازبکستان
درگذشته۱۳ مارس ۱۴۴۷ (۶۹ سال)
۲۲ اسفند ۸۲۵
۱۶ ذی‌الحجه ۸۵۰
ری،ایران
آرامگاه
شهبانوگوهرشاد بیگم
همسران
ملکت آغا
توتی آغا
آق سلطان آغا
مهر نگار آغا
لائل تکین آغا
فرزند(ان)الغ‌بیگ میرزا
ابراهیم میرزا
بایسنقر میرزا
سیورغاتمیش میرزا
محمد میرزا
نام کامل
سلطان محمود[۱] معین‌الدین شاهرخ[۲]
خانداندودمان تیمور
پدرتیمور
مادرتغای طرهان آغا

شاهرخ میرزا (۸۵۰ – ۷۷۹ ه‍.ق/۱۴۴۷–۱۳۷۷ م) نام چهارمین پسرتیمور گورکانی (۸۰۷ – ۷۷۱ ه‍.ق/۱۴۰۵–۱۳۷۰ م) و یکی از جانشینان او و از بزرگ‌ترین پادشاهانتیموری است. شاهرخ میرزا هنرپرور و ادب‌دوست بود و بهعلم وهنر علاقه بسیار داشت. شورش‌های جدایی طلبانه را فرونشاند و بر آبادانی خراسان‌ همت گمارد. او پایتخت خود را ازسمرقند به شهرهرات منتقل کرد و آن شهر را مرکز هنرمندان و دانشمندان ساخت. سبک هنری یامکتب هرات تحت حمایت او و پسرشبایسنقر شکل گرفت.

همسر اوگوهرشاد بیگم نیز بناها، مساجد و مدارس بسیاری بنا کرد کهمسجد گوهرشاد مشهد ومسجد جامع هرات از آن جمله است.

پس از مرگ تیمور حاکمانی که از ترس حاضر به اطاعت او شده بودند هر کدام علم استقلال برافراشتند. هریک از فرزندان تیمور نیز در گوشه‌ای حکومتی تشکیل دادند. سرانجام شاهرخ با غلبه بر رقبا به‌عنوان جانشین پدر حکومت را در دست گرفت. او برخلاف پدرش مردی آرامش‌طلب بود و به عمران و آبادانی علاقهٔ بسیار داشت. این وضع در زمان جانشینان او نیز کم و بیش ادامه یافت. پس از او پسرشالغ‌بیگ (۸۵۰ – ۸۵۳ ه‍.ق/۱۴۴۷–۱۴۴۹ م)حکمران امپراتوری تیموری شد.

شاهرخ هم در عالم سیاست و هم مردم‌داری و هنر بسیار خوش درخشید.[۳] در سن بیست سالگی یعنی در سال ۷۹۹ه‍. ق حکمران مستقل خراسان گشت وسکه به‌نام خویش زد[۴] و در سن ۳۸ سالگی یعنی سال مرگ تیمور در ۸۰۷ ه‍.ق پادشاهی مستقل بود و در سال‌های ۸۰۹ ه‍.قمازندران، ۸۱۱ ه‍.قماوراءالنهر، ۸۱۷ ه‍.قفارس، ۸۱۹ ه‍.قکرمان و در ۸۲۳ ه‍.قآذربایجان را تصرف کرد و در اواخر سال ۸۲۳ ه‍.ق او را با اسکندر پسرقرایوسف حاکم سابق آذربایجان جنگی دست داد که منجر به فرار اسکندر گشت.[۴]

شاهرخ میرزا در سال ۸۳۰ ه‍.ق به‌وسیلهٔاحمد لر در مسجد جامع هرات به وسیلهٔ کارد مورد سوءقصد قرار گرفت ولی از مرگ نجات یافت. در سال ۸۳۲ ه‍.ق دوباره اسکندر به عراق و آذربایجان تجاوز کرد و شاهرخ در صحرایسلماس به جنگ او شتافت و اسکندر نیز بار دیگر فرار کرد.[۴]

شاهرخ میرزا ۴۳ سالسلطنت کرد و ۶۹ سال عمر نمود و در تاریخ ۸۵۰ ه‍.ق درشهر ری درگذشت. وی در زمان سلطنت‌اش برای بازسازی خرابی‌ها که پدرش کرده بود کوشش کرد. دیوارهایهرات ومرو را ساخت و به‌آبادی شهرها همت گماشت. شاهرخ پادشاهی بود نیکوکار و اصحاب علم و دانش را گرامی می‌داشت و صنعت‌گران را مورد توجه قرار می‌داد و در زمان ویعلم وصنعت رواج یافت.موسیقی‌دان معروفعبدالقادر مراغه‌ای و آوازخوان‌های مشهوریوسف اندکانی،قوام‌الدین معمار ومولانا خلیل نقاش از هنرمندان آن دوره بودند.[۴]

مدعیان تاج و تخت تیمور

[ویرایش]

تیمور پس از ۳۶ سال سلطنت و بر جا گذاشتن قلمروی گسترده، در ۸۰۷ ه‍.ق دراُترار درگذشت. از وی ۳۱ پسر، نوه، نتیجه و نبیره باقی‌ماند[۵] از پسرانش،عمر شیخ وغیاث‌الدین جهانگیر در زمان حیات تیمور درگذشتند ومیرانشاه و شاهرخ نیز چون مورد توجه پدر نبودند، به جانشینی انتخاب نشدند[۶] و تیمور،پیرمحمد جهانگیر را که در آن زمان والیکابل بود، به جانشینی خود برگزید.[۷][۸] در این میان برای تصاحب تاج و تخت تیمور و خزائن فراوانی که از اطراف جهان درسمرقند جمع کرده بود نزاعی سخت و طولانی به راه افتاد.

میرانشاه و پسرشابابکر دردیار بکر وعراق عرب حکومت داشتند.عمر، پسر دیگر میرانشاه، حاکمآذربایجان وعراق عجم بود. پیرمحمد و رستم و اسکندر (پسران عمرشیخ)، به ترتیبفارس،اصفهان وهمدان را تحت فرمان داشتند. هریک از آنان می‌کوشیدند تا با کمک امیران و لشکریان، هر چه زودتر سمرقند، تختگاه تیمور را فتح کنند.

پیرمحمد که بنا به وصیت تیمور باید جانشین او می‌شد درقندهار بود و نتوانست به‌موقع به سمرقند برسد. برخی از امیران تیمور، به بهانهٔ عملی کردن نقشهٔ لشکرکشی تیمور بهچین،خلیل سلطان پسر میرانشاه را که درتاشکند بود، بر تخت نشاندند.[۹][۱۰] اما خلیل سلطان با مخالفت سایر امیرانِ قدرتمند تیمور و دیگر مدعیان حکومت روبرو شد. نخستین فرد از خاندان تیمور که مخالفت جدّی خود را با او آشکار کرد، سلطان حسین، نبیرهٔ دختری تیمور، والیماورای سیحون بود[۱۱][۱۲] اما نتوانست حمایت لشکریان را جلب کند و ناگزیر به شاهرخ پیوست و سپس در هرات به دستور او به قتل رسید.[۱۳][۱۴]

پیروزی شاهرخ بر رقیبان

[ویرایش]
مینیاتوری از مجی التواریخ از حافظ حبیب. داستان هوشنگ

شاهرخ درهرات خود را وارث تخت پدر نامید و به سبب اقتدار و کفایتش توانست تا اندازه‌ای بر دیگر مدعیان چیره شود. پیرمحمد درشیراز، برخلاف برادرانش، حمایتش را از شاهرخ که ناپدری‌اش نیز بود، اعلام کرد.[۱۵][۱۶][۱۷]

در همین زمان، درگیری و کشمکش میان مدعیان حکومت، یعنی پسران عمرشیخ (رستم، اسکندر، پیرمحمد و بایقَرا) و پسران میرانشاه (عمر و ابابکر و خلیل سلطان) آغاز شد.[۱۸][۱۹] شاهرخ با اینکه بسیاری از امیران، همچون امیرشاه ملک و حاکمان محلی، از او حمایت می‌کردند، از درگیری مستقیم با افراد خاندانش اجتناب کرد و به سروسامان دادنهرات مشغول شد.

از طرفی درتبریز واصفهان وشیراز وکرمان وسبزوار، به سبب بی‌کفایتی خلیل سلطان و درگیری مدعیان جانشینی، آشوب شده بود.[۲۰] خلیل سلطان پس از چهار سال حکومت در سمرقند که در طی آن به دلیل اینکه عاشق رقاصه ای با نام شاد ملک شد به عیش و نوش تمایل یافت و از رسیدگی به تحرکات رقبایش غافل گشت[۲۱] و باعث از بین بردن خزاین تیمور شد، در آخر هم گرفتارخدایداد حسینی، والی ماورایسیردریا، گشت.[۱۶][۲۲] شاهرخ در ۸۱۱ ه‍.ق بهماوراءالنهر لشکر کشید،خدایداد را کشت و خلیل سلطان را پس از رهایی بهری فرستاد و سمرقند را بهاُلُغ‌بیگ داد.[۲۳]

حکومت شاهرخ

[ویرایش]
آرامگاه شاهرخ (سومین گور از سمت چپ) درگور امیر،سمرقند

طی پانزده سال بعد از درگذشت تیمور، به‌تدریج قدرت شاهرخ در خارج از مرزهای خراسان فزونی یافت. وی پس از گرفتنمازندران در ۸۰۹ ه‍.ق و ماوراءالنهر ومغولستان در ۸۱۱ ه‍. ق، بربلخ وتخارستان در ۸۱۲ ه‍.ق و برخوارزم در ۸۱۵ ه‍.ق چیره شد، در ۸۱۷ ه‍.ق عراق عجم و فارس را از اسکندر گرفت و همانند پدرش حکومت این نواحی را میان پسران و نوه‌هایش تقسیم کرد. در این مدت بسیاری از مدعیان حکومت از بین رفتند. عمر در ۸۰۹ ه‍.ق به دست برادرش ابابکر کشته شد و ابابکر راایدکو (والی کرمان) کشت، میرانشاه در ۸۱۰ ه‍.ق به دستقرا یوسف و پیرمحمد جهانگیر در ۸۱۱ ه‍.ق به‌دست وزیرشپیرعلی تاز به‌قتل رسیدند، خلیل‌سلطان هم در ۸۱۴ ه‍.ق به مرگ طبیعی درگذشت.[۲۴]

سیاست صلح‌جویانه

[ویرایش]

معین الدین شاهرخ مانند پدرش تیمور، فردی شجاع و جنگنده، اما برخلاف او سلیم و صلح‌جو بود. او با وجود صلح طلبی و مخالفت با خونریزی‌های بیهوده، در دفع سرکشان قاطع و جدی عمل می‌کرد. هر چند برای توسعه قلمرو خود جز در مواردی متعدد به ندرت دست به لشکرکشی زد، در حفظ و تسخیر آنچه آن را میراث پدر تلقی می‌کرد، خودداری نداشت. در دفع مخالفان همواره پیروز بود. اما مادامی که کار با صلح و دوستی پیش می‌رفت هرگز دست به جنگ نمی‌زد به‌طوری‌که از سلاح تدبیر بیش از توسل به شمشیر استفاده می‌کرد.[۳] فقط در واقعه سوءقصداحمد لُر، یک تن از متعصبانحروفیه، که در هرات او را با کارد زخمی‌کرد در ۸۳۰ ه‍.ق/ ۱۴۲۷م آن هم بدان سبب که احتمال توطئه‌ای در بین بود و گمان می‌رفت کهترکمانانقراقویونلو که شیعه بودند، در آن سوءقصد دست دارند، خشونت نشان داد.[۳] پس از این ماجرا امرای شاهرخ از این فرصت استفاده کردند و به سرکوب حروفیان و مخالفان پرداختند. خواجه عضدالدین (نوه دختری مؤسس فرقهحروفیه) و بسیاری از نزدیکان او را کشتند و سوزاندند. سپسمیر مخدوم نیشابوری، از عرفای مشهورخراسان را نیز به قتل رساندند. خوشنویس برجسته دربار شاهرخ به دوستی با احمد لر متهم شد و به زندان افتاد. حتیقاسم انوار را به جرم آن‌که دیوانش در حجرهٔاحمد لُر پیدا شده بود بهسمرقند تبعید کردند.[۲۵]

همچنین در طغیان نواده خود میرزا محمد، پسر بایسنقر هم که ظاهراً در اصفهان به تحریک برخی از عناصر ناراضی یا ماجراجو، ضد وی قیام کرد، مجازات محرکان را ضروری یافت و به قتل تعدادی از آن جماعت که از دین‌داران عصر نیز محسوب می‌شدند، فرمان داد.[۳]

او در ۸۳۰ ه‍.ق / ۱۴۲۷م در اوایل سلطنتش بیشتر کارها را به پسرشغیاث الدین بایسنقر واگذار کرد. اما علاقه بایسنقر به شعر و هنر و نیز اعتیادش به شراب‌خواری که عاقبت موجب مرگ زود هنگام او نیز شد، وی را به تدریج از چشم پدر انداخت.[۳]

نسبت به بعضی از مشایخصوفیه، و خصوصاً کسانی که گرایش‌هایشیعی داشتند، نیز نفرت یا سوءظن نشان می‌داد. اما این طرز تلقی که از جمله نسبت بهسید محمد نوربخش،سید قاسم انوار وصائن الدین ترکه با خشونت بیشتری همراه شد. این خشونت و برخورد قاطع نیز از احتمال ارتباط آن‌ها با ترکمانان آذربایجان - طوایف قراقویونلو که منسوب به تشیع بودند - ناشی می‌شد.[۳]

رابطه با سایر دولت‌ها

[ویرایش]

شاهرخ توانست از سرزمین‌های از هم گسیخته، قلمرو تقریباً یکپارچه‌ای فراهم سازد و با همسایگان و رقیبانش روابط دوستانه‌ای برقرار کند. چنان‌که سفیرانی ازچین،هند،شروان ودشت قپچاق به دربار او آمد و شد داشتند[۲۶]

شاهرخ در ایجاد رابطه‌ای درست با کشورهای اطراف نیز اهتمام بسیار ورزید که این امر نیز خود موجب گسترش تجارت، ایجاد آسایش و فراغت بیشتر برای عموم مردم شد. او حتی با فرمانروایانهند که پدرش تیمور قلمرو آن‌ها را غارت و رعایای ایشان را قتل‌عام کرده بود، رابطه دوستی برقرار کرد و از طریق ارسال هدایا و سفرا از آن‌ها دلجویی نمود. در موردچین نیز که پدرش تا واپسین لحظات حیات از فکر تسخیر و غارت آن جا بازنماند، راه دوستی پیش گرفت. به‌طوری‌که با مبادله سفیر و تبادل هدایا، در ایجاد روابط بازرگانی با آن سرزمین بسیار تلاش کرد.[۳] با این وجود شاهرخ هیچ‌گاه نتوانست قدرت تیموریان را در خارج ازمرزهای ایران وماوراءالنهر تثبیت کند. شاهرخ با وجود کامیابی‌هایش در سامان دادن به امور داخلی و از بین بردن رقیبان، پس از قدرت گرفتنترکمانانقراقوینلو درآذربایجان، نتوانست اقتدار خویش را در آنجا حفظ کند. با مرگقرا یوسف در ۸۲۳ ه‍. ق، شاهرخ حدود یک سالتبریز را در اختیار داشت و سه بار نیز بهآذربایجان لشکر کشید که آخرین بار در ۸۳۹ ه‍.ق بود ولی با وجود این پیروزی‌ها، نتوانست آن‌جا را زیر فرمان کامل خود درآورد و چون از بیم پسرانقرایوسف، کسی حکومت آذربایجان را نمی‌پذیرفت،[۲۷][۲۸] شاهرخ مجبور شد فقط به ذکر نامش در خطبه‌هایی که در آذربایجان خوانده می‌شد، اکتفا کند.

اقدامات عمرانی

[ویرایش]

از آنجایی که شاهرخ شاهد نتایج نامطلوب یورش‌های خونین و طوفانی امیر تیمور بود، خود را در ترمیم خرابی‌های ناشی از تاخت و تازهای پدر موظف می‌دید و از این که با تهاجم‌های تازه و مجدد، خرابی‌های جدیدی در اطراف قلمرو خود به‌وجود آید به‌طور جدی پرهیز می‌کرد. در اغلب موارد، شاهرخ تا جایی که ممکن بود از خشونت پرهیز می‌کرد چنان‌که این همه پرهیز از خشونت، از فرزند کسی مانند تیمور بسیار عجیب می‌نمود. از طرفی سلطنت آرام و صلح‌طلبانه او برای رعایایش که در طول مدت حیات تیمور، عمری را در دغدغه دایم و ناامنی مستمر نسبت به‌جان و مال خویش سپری کرده بودند، دوران التیام جراحات قلبی بود.[۳]

تحت تأثیر همین طرز تفکر بود که او شهرمرو را که از دورانحمله مغول به ایران ویران و بی‌آب مانده بود، آباد کرد و آبرود مرغاب را که مرو مدت‌ها از برکت وجود آن محروم مانده بود در جوی‌های این شهر دوباره جاری ساخت.[۳]

رابطه با دین

[ویرایش]

برخلاف تیمور که از دین تنها ملاقات باصوفیان را می‌شناخت، شاهرخ در رعایت دین و پیروی از شریعت صدق و اخلاص واقعی داشت. او در سفر و حتی در میدان جنگ، از به‌جا آوردن فرایض دینی غفلت نمی‌کرد. شاهرخ در ایجاد مساجد و تعمیر و ترمیم بقعه‌ها ورباط‌ها بسیار کوشش کرد و نسبت به علما و مشایخ صوفیه محبت می‌نمود.[۳]

خصوصیت منحصربه‌فرد شاهرخ حمایت آزادانه از علم را با اعتقادات اسلامی درآمیخته بود. شاهرخ برخلاف سایر اعضای خانوادهٔ تیمور علاقه‌ای به مشروب نداشت و تمام شراب‌هایی را که در هرات می‌یافت حتی شراب‌های پسرشمحمد جوکی را به زمین می‌ریخت.[۲۹]

در دورهٔ تیموریان،صوفی‌گری رواج و گسترش یافت و مشایخ و علما از احترام بسیاری برخوردار بودند. شاهرخ وسلطان حسین وسلطان ابوسعید از سلسلهٔنقشبندیان حمایت می‌کردند. از دیگر سلسله‌های مهم صوفیه در این دورهنوربخشیه بودند. فرقهٔحروفیه نیز در همین دوره شکل گرفت.[۳۰][۳۱] حروفیه ظاهراً دارای تشکیلات سیاسی گسترده‌ای بوده و بنا بر منابع، در سوءقصد به شاهرخ در ۸۳۰ ه‍.ق نیز نقش اساسی داشته‌اند.[۳۲][۳۳]

شاهرخ عده‌ای از موسیقی‌دانان، شاعران و خنیاگران عصر را گرد خود جمع کرده بود، اما این هرگز مانع از حضور او در مجالس حافظان قرآن و محضر علما و زیارت مقابر اولیاء نشد. شاهرخ زیارتمشهد رضوی را تقریباً به‌طور منظم و در هر فرصتی که دست می‌داد با اخلاص و علاقه تمام به جا می‌آورد. به علاوه زیارت مقبرهٔخواجه عبدالله انصاری را درگذرگاه هرات و زیارت مقبرهٔابواسحاق کازرونی را هر وقت که در نواحی فارس سفر می‌کرد، انجام می‌داد.[۳]

تفاوت اساسی در ساختار حکومتی جانشینان تیمور با خود او، رجحان دادن قوانین اسلامی بر قوانین مغولی (یاسا) بود که پس از آنکه شاهرخ، در ۸۱۵ ه‍.ق قوانین یاسا را لغو و فقه اسلامی را جانشین آن‌ها کرد، رایج گردید. پس از او نیز بیشتر فرمانروایان تیموری، از جملهابوسعید وسلطان حسین بایقرا به رعایت سنن اسلامی پایبند ماندند.[۳۴][۳۵][۳۶]

ترویج علوم و هنرها

[ویرایش]
مینیاتوری از مجتمع حفیز التواریخ

فرمانروایی شاهرخ را سرآغاز یک عصر جدید و تجدید حیات در بعضی از انواع هنر معرفی کرده‌اند. او پادشاهی بود نیکوکار و اصحاب علم و دانش را گرامی می‌داشت و ارباب صنعت را طرف توجه قرار می‌داد و در زمان وی علم و صنعت رواج یافت.[۴] توفیق شاهرخ در تسخیر تمامی قدرت در هرات و توجّه وی و بایسنقر به هنر، بسیاری از هنرمندان را از اقصی نقاط ایران به هرات کشاند و سبب شد که مراکز مهم پیشین اهمیت و اعتبار خود را از دست بدهد و در مرتبه‌ای نازلتر قرار گیرد.[۳۷] شاهرخ به همراه پسرش بایسنقر حامی و بانی شکل‌گیری مکتب هرات از سبک‌های مهم هنری در ایران بود و در تحت حمایت اونقاشان،خوشنویسان،تذهیبکاران را در هرات گردآورد تا برای وی ظریف‌ترین آثار هنری را درخط،تذهیب،جلدسازی وصحافی به وجود آوردند.[۳۸] کانون هنری بایسنقر در هرات به‌نامدارالصنایع کتاب سازی معروف بود[۳۹] و کتاب‌های پدیدآمده در این دوره شامل نفیس‌ترین مینیاتورها و استادانه‌ترین خوشنویسی‌ها هستند که به زیبایی تمام صحافی و جلدآرایی گشته‌اند.

بازیل گری معتقد است: «شاید شدت عمل‌های شاهرخ در رعایت شریعت اسلامی بود که او را به حمایت از تهیه کتاب‌هایی به غیر از شعر و داستان‌سرایی وامی‌داشت. از کتاب‌های خطی یافت شده در دوران او معلوم می‌شود که او هرگز بهترین نقاشان را برای کتابخانه خود از هرات و سایر جاها جذب نکرد و از طرف دیگر او حامی بزرگ محققان به‌خصوص مورخینی مانندحافظ ابرو وعبدالرزاق بوده است. گفته می‌شود او کتابجامع‌التواریخ تألیفخواجه رشیدالدین فضل‌الله را که در شرف نابودی بود نجات داد. در کتابخانه او به‌جای خلق آثار جدید بیشتر به تکثیر کتاب‌های قدیمی می‌پرداختند و به نوعی کمیت بر کیفیت می‌چربیده است.»[۴۰]

در عهد سلطنت او هرات که پایتخت دولتش بود، کانون درخشان هنر و ادب عصر محسوب می‌شد. وجودمولانا قوام الدین شیرازی، آن مهندس معمار نابغه و بی‌مانند که در آن ایام در هرات، به وی و همسر هنر پرورش گوهر شاد آغا، این فرصت و امکان را می‌داد تا مساجد، مدارس، و ابنیه عالی در قلمرو قدرت خویش بنا کنند.مسجد گوهرشاد درمشهد و در کنارحرم علی بن موسی‌الرضا ومسجد جامع گوهرشاد در هرات، از درخشانترین آثار معماری این عصر، مدیون طرح و تفکر قوام الدین شیرازی و آن ملکه هنر پرور عصر بود، که هنوز همچنان باقی است.[۳]

به سعی و تشویق شاهرخ، کتابخانه‌ای عظیم نیز در هرات به وجود آمد که جامع تعدادی از نفایس آثار بود. به علاوه بعضی هنرمندان عصر همچونعبدالقادر مراغی استاد موسیقی،مولانا خلیل مصور استاد نقاشی،یوسف اندکانی استاد آواز، از همان ایام، در دربار هرات، نام شاهرخ را پر آوازه ساختند.[۳]

پاره‌ای از زیباترین نقاشی‌ها، ریشه در مکتب هرات دارند که به‌طور کامل با حمایت شاهزاده‌های تیموری در شهر هرات شکل گرفت و استاد بزرگ نقاشی یعنیکمال الدین بهزاد برخاسته از چنین مکتبی است. خطوط زیبای فارسی نظیرخط نستعلیق در دوره جانشینان تیمور شکل گرفت و آخرین مراحل تکاملی‌اش را در این دوره طی نمود. همچنین پاره‌ای از زیباترین آثارمعماری ایرانی در این دوره به وجود آمد که از آن جمله می‌توان به مسجد گوهرشاد در شهر مشهد و در کنار حرم علی بن موسی‌الرضا اشاره نمود. این مسجد که با حمایت گوهرشاد همسر شاهرخ تیموری ساخته شده است، یکی از درخشان‌ترین آثار معماری ایرانی است. در گوشه‌ای کتیبه‌های این مسجد و در سمت ایوان مقصوره آن، کتیبه‌ای از بایسنقر میرزا پسر شاهرخ وجود دارد که خود از خطاطان بزرگ عصر خویش بود.[۴۱]

میراث فرهنگی و هنری تیموریان و آنچه شاهرخ بنیان‌گذارد در اختیارصفویه قرار گرفت. معماری صفوی یا نقاشی و خوشنویسی آن عصر، کاملاً ادامهٔ میراثی است که از تیموریان برجای ماند. به‌ویژه که حاکمان صفوی با حمایت گستردهٔ خویش، این میراث را درخشان‌تر نموده، باعث رشد و گسترش آن گشتند.[۴۱] همچنین ادامهٔ این سنت هنری درگورکانیان هند یا امپراتوری مغولی هند قابل مشاهده است. بعدها و مقارن زمان برخاستن صفویه یکی از نوادگان تیمور با نامبابُر که در منطقهٔماوراءالنهر حکومت می‌کرد، با لشکری به هند حمله کرد و آنجا را فتح کرد و برخلاف جدش، در همان‌جا ساکن شد و سلسله درخشان گورکانیان هند را بنیان نهاد. سلسله‌ای که برخی از درخشان‌ترین آثار هنری و معماری نظیر بنایتاج محل در دوره ایشان بنا شده است.[۴۱]

زندگی شخصی

[ویرایش]

والدین

همسران

  • گوهرشاد بیگم، دختر غیاث‌الدین ترکان؛
  • ملکت آغا، دختر خیزر اوغلان جغتای، بیوهٔعمرشیخ میرزای یکم؛
  • توتی آغا، یک بانوی نارین مغول؛
  • آق سلطان آغا، دختر چرکس بن تیمان ایلچیگیدای؛
  • مهر نگار آغا، یک بانوی بیسوت ازبک؛
  • لائل تکین آغا.

پسران

  • میرزا محمد تراغای الغ‌بیگ (۱۳۹۴–۱۴۴۹ میلادی / ۷۷۳–۸۲۸ خورشیدی / ۷۹۶–۸۵۳ قمری) - از گوهرشاد بیگم. نایب‌السلطنهفرارود، سپس جانشین پدرش شد.
  • سلطان ابراهیم میرزا (۱۳۹۴–۱۴۳۵ میلادی / ۷۷۳–۸۱۴ خورشیدی / ۷۹۶–۸۳۸ قمری) - نایب‌السلطنهفارس.
  • غیاث‌الدین بایسنقر (۱۳۹۷–۱۴۳۳ میلادی / ۷۷۶–۸۱۲ خورشیدی / ۷۹۹–۸۳۶ قمری) - از گوهرشاد بیگم. پسر سوم هنردوست شاهرخ که هرگز ادعای مقام سلطنتی نداشت، ولی نقش مهمی را در دولت پدرش در سمرقند ایفا نمود.
  • سویورغاتمیش (۱۳۹۹–۱۴۲۶ میلادی / ۷۷۸–۸۰۵ خورشیدی / ۸۰۱–۸۲۹ قمری) - از ملکت آغا. نایب‌السلطنههند وغزنه.
  • محمد جوکی میرزا (۱۴۰۲–۱۴۴۴ میلادی / ۷۸۱–۸۲۳ خورشیدی / ۸۰۴–۸۴۸ قمری) - از گوهرشاد بیگم. نایب‌السلطنه گرمسیر و خوتال.

دختران

  • مریم سلطان آغا (متوفی ۱۴۴۱ میلادی / ۸۲۰ خورشیدی / ۸۴۵ قمری) - از گوهرشاد بیگم. ازدواج با محمد جهانگیر میرزا، پسر محمد سلطان میرزا، پسرجهانگیر میرزا، پسرتیمور.
  • قتلغ ترکان آغا - از گوهرشاد بیگم.
  • قتلغ سلطان آغا - از توتی آغا.
  • تغای ترکان آغا - از توتی آغا.
  • سعادت سلطان آغا - از گوهرشاد بیگم.
  • پاینده سلطان آغا - از آق سلطان آغا. ازدواج با یحیی میرزا، پسر محمد سلطان میرزا، پسرجهانگیر میرزا، پسرتیمور.

درگذشت شاهرخ و زوال تیموریان

[ویرایش]
درگذشت شاهرخ و زوال تیموریان

شاهرخ در اواخر عمر با شورشِ نوه‌اشسلطان محمد، پسربایسنقر و حاکم ری، مواجه شد و با وجود بیماری، به تشویق همسرشگوهرشادآغا بیگرم، در ۸۵۰ ه‍.ق به آنجا لشکر کشید. سلطان محمد گریخت و شاهرخ پس از ۴۳ سال سلطنت، در ری درگذشت.[۴۲][۴۳][۴۴] شورش سلطان محمد و مرگ شاهرخ، موجب زوال سریع این خاندان شد.

شاهرخ به سن هفتاد و دو سالگی و به سال ۸۵۰ ه‍.ق/ ۱۴۴۶م درگذشت. هنگام مرگ او تنها فرزندش الغ‌بیگ میرزا در قید حیات بود که او هم بیشتر از آنکه یک فرمانروا و حاکمی سیاستمدار باشد، یک محقق و ریاضی‌دان بود.[۴۵] شاهرخ برخلافتیمور، جانشینی برای خود انتخاب نکرد. دو فرزندش، بایسنقر و جوکی میرزا در زمان حیات او درگذشته بودند[۴۶][۴۷] و فرزند دیگرش،الغ‌بیگ بیشتر اوقات در سمرقند بود و به عنوان مهمان به دربار پدر دعوت می‌شد و در امور سلطنت دخالتی نداشت.[۴۸] از این رو حکمرانان مختلف به جان هم افتادند و سقوط خاندان تیموری که پس از مرگ تیمور شکل گرفت، دوباره آغاز شد و این بار با سرعت بیشتری رو به نابودی رفت.

جستارهای وابسته

[ویرایش]

احمد لر

پانویس

[ویرایش]
  1. İlker Evrim Binbaş, Intellectual Networks in Timurid Iran: Sharaf al-Dīn ‘Alī Yazdī and the Islamicate Republic of Letters (2016), p. 265
  2. Karim Najafi Barzegar,Mughal-Iranian relations: during sixteenth century (2000), p. 17
  3. ۳٫۰۰۳٫۰۱۳٫۰۲۳٫۰۳۳٫۰۴۳٫۰۵۳٫۰۶۳٫۰۷۳٫۰۸۳٫۰۹۳٫۱۰۳٫۱۱۳٫۱۲شاهرخ تیموری
  4. ۴٫۰۴٫۱۴٫۲۴٫۳۴٫۴لغت‌نامه دهخدا، ذیل عبارت شاهرخ میرزا
  5. خواندمیر، ۱۳۱۷ ش، ص ۳۳۹–۳۴۰
  6. معین الدین نطنزی، ص ۴۳۵
  7. تاج السلمانی، ج ۸، گ ۲۲ پ
  8. غیاثی، ص ۲۱۲
  9. تاج السلمانی، گ ۴۲ پ، ۴۶ ر
  10. شرف الدین علی یزدی، ج ۲، ص ۴۷۳، ۴۷۷–۴۷۹
  11. ابن عربشاه، ص ۲۵۱
  12. شرف الدین علی یزدی، ج ۲، ص ۴۸۳
  13. حافظ ابرو، ج ۳، ص ۸۲–۸۸
  14. میرخواند، ج ۶، ص ۵۲۳–۵۲۴
  15. حافظ ابرو، ج ۳، ص ۱–۲، ۴۳–۴۵
  16. ۱۶٫۰۱۶٫۱شرف الدین علی یزدی، ج ۲، ص ۵۱۱
  17. میرخواند، ج ۶، ص ۴۹۸–۵۰۱، ۵۲۰–۵۲۱
  18. حافظ ابرو، ج ۳، ۷۳–۷۸
  19. میرخواند، ج ۶، ص ۵۰۴–۵۲۰
  20. حافظ ابرو، ج ۳، ص ۲۵–۳۰
  21. تاریخ ایران دوره تیموریان پژوهش از دانشگاه کمبریج، چاپ پنجم ترجمه دکتر یعقوب آژند، چتپ پنجم، سلطنت شاهرخ.
  22. تاج السلمانی، گ ۱۷۶ پ
  23. دولتشاه سمرقندی، ص ۳۵۴–۳۵۶
  24. حافظ ابرو، ج ۳، ص ۲۲۸، ۳۴۱–۳۴۲، ۴۳۷
  25. علی میرانصاری.«احمد لر».دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  26. حافظ ابرو، ج ۳، ص ۲۰۳، ۲۷۳–۲۷۵، ۴۰۸–۴۱۰
  27. جعفری، ص ۸۰–۸۱
  28. دولتشاه سمرقندی، ص ۳۹۱
  29. بازیل گری ص ۷۴
  30. رومر، ص ۱۳۵–۱۳۸
  31. سابتلنی، ۱۹۸۸ ب، ص ۴۹۴
  32. حافظ ابرو، ج ۴، ص ۹۱۳–۹۱۷
  33. اسفزاری، بخش ۲، ص ۸۴–۸۶
  34. ابن عربشاه، ص ۲۹۸
  35. خواندمیر، ۱۳۷۲ ش، ص ۱۷۳
  36. یارشاطر، ص ۷–۸
  37. دانشنامه جهان اسلام، ص ۱۹۵
  38. از سعدی تا جامی ص ۴۳۱
  39. مجلهٔ هنر و مردم، شمارهٔ ۴۹، آبان سال ۱۳۵۵
  40. بازیل گری ص۷۴
  41. ۴۱٫۰۴۱٫۱۴۱٫۲«دانشنامه رشد، تیمور لنگ». بایگانی‌شده ازاصلی در ۳ اکتبر ۲۰۱۸. دریافت‌شده در۱۰ ژوئیه ۲۰۰۹.
  42. عبدالرزاق سمرقندی، ج ۲، جزء۲، ص ۸۶۲، ۸۶۵
  43. جعفری، ص ۱۲۳–۱۲۵
  44. دولتشاه سمرقندی، ص ۳۳۸–۳۳۹، ۴۰۵–۴۰۸
  45. «دانشنامه رشد، جانشینان تیمور». بایگانی‌شده ازاصلی در ۳ اکتبر ۲۰۱۸. دریافت‌شده در۶ ژوئن ۲۰۲۲.
  46. دولتشاه سمرقندی، ص ۳۵۱، ۳۹۵–۳۹۶
  47. اسفزاری، بخش ۲، ص ۸۷–۹۱
  48. بارتولد، ص ۱۷۸

منابع

[ویرایش]

  • دانشنامه رشد، معین الدین شاهرخ تیموریبایگانی‌شده در ۴ ژوئن ۲۰۰۹ توسطWayback Machine
  • دانشنامه جهان اسلام
  • دانشنامه رشد، جانشینان تیموربایگانی‌شده در ۳ اکتبر ۲۰۱۸ توسطWayback Machine
  • دانشنامه رشد، تیمور لنگبایگانی‌شده در ۳ اکتبر ۲۰۱۸ توسطWayback Machine
  • گری، بازیل- نقاشی ایران- انتشارات عصرجدید- ترجمه شروه، عربعلی- تهران ۱۳۶۹- ص۷۴
  • لغت‌نامه دهخدا، ذیل عبارت شاهرخ میرزا
  • برزین. پروین، نگاهی به تاریخچه تذهیب قرآن، مجله هنر ومردم، ش ۴۹، آبان سال ۵۵
  • براون، ادوارد، تاریخ ادبیات ایران، به تصحیح علی اصغر حکمت، از سعدی تا جامی، چاپخانه بانک ملی ایران، تهران، ۱۳۲۷
  • غیاث الدین بن همام الدین خواندمیر، تاریخ حبیب السیر فی اخبار افرادالبشر، چاپ کتابخانه خیام جلد ۳ ص ۵۵۳و۵۵۴
  • تاریخ سرجان ملکم، ص ۱۵۹
  • تاریخ مفصل ایران، تألیف عبداللّه رازی، ص ۳۵۳
  • ابن عربشاه، زندگانی شگفت‌آور تیمور
  • معین الدین محمد اسفزاری، روضات الجنات فی اوصاف مدینة هرات، چاپ محمدکاظم امام، تهران ۱۳۳۸–۱۳۳۹ ش
  • تاج السلمانی، شمس الحسن، ج ۸، چاپ عکسی از نسخهٔ خطی کتابخانه لالااسماعیل افندی، ش ۳۰۴، با ترجمة آلمانی از هانس روبرت رومر، ویسبادن ۱۹۵۵م
  • عبداللّه بن لطف اللّه حافظ ابرو، زبدة التواریخ، چاپ کمال حاج سیدجوادی، تهران ۱۳۸۰ش
  • غیاث الدین بن همام الدین خواندمیر، تاریخ حبیب السیر فی اخبار افرادالبشر، چاپمحمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۲ش
  • دولتشاه سمرقندی، کتاب تذکرة الشعراء، چاپ ادوارد براون، لندن ۱۳۱۸/۱۹۰۱
  • شرف الدین علی یزدی، ظفرنامه: تاریخ عمومی مفصّل ایران در دورة تیموریان، چاپ محمد عباسی، تهران ۱۳۳۶ش
  • عبدالرزاق سمرقندی، مطلع سعدین و مجمع بحرین، ج ۲، چاپ محمد شفیع، لاهور ۱۳۶۵–۱۳۶۸
  • معین الدین نطنزی، منتخب التواریخ معینی، چاپ ژان اوبن، تهران ۱۳۳۶ ش
  • احسان یارشاطر، شعر فارسی در عهد شاهرخ (نیمهٔ اول قرن نهم)، یا، آغاز انحطاط در شعر فارسی، تهران ۱۳۳۴ش
  • Wilhelm Barthold, Ulug Beg und seine Zeit , Leipzig ۱۹۳۵
  • H. R. Roemer, "The successors of T ¦âmu ¦r", in The Cambridge history of Iran , vol. 6, ed. Peter Jackson and Laurence Lockhart, Cambridge ۱۹۸۶
  • Maria Eva Subtelny, "Ba ¦bur's rival relations: a study of kinship and conflict in 15 th - 16 th century Central Asia", Der Islam , Vol. 66, no. ۱ (۱۹۸۹)

امپراتوران
جنگ‌ها و درگیری‌ها
معماری
وابسته
برگرفته از «https://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=شاهرخ&oldid=43061409»
رده‌ها:
رده‌های پنهان:

[8]ページ先頭

©2009-2025 Movatter.jp