شام یاشامات اصطلاحی تاریخی جغرافیایی است که به منطقهای کمابیش گسترده گفته میشود درجنوب غرب آسیا که از شمال به رشتهکوههایتوروس، از جنوب بهصحرای عرب، از خاور بهمیانرودان و از باختر بهدریای مدیترانه محدود است. در هزارهٔ دوم پیش از میلاد به این مکان بهویژه نواحی جنوبی آن،کنعان میگفتند.
این منطقه دربرگیرنده سرزمینهایی است که امروزه کشورهایسوریه،اردن،لبنان،فلسطین،قبرس، بخشهایی از جنوبترکیه و شرقمصر در آن جای دارند. گاهی بخشهایی از غربعراق را نیز جزو سرزمین شام بهشمار میآورند.
از شهرهای مهم سرزمین شام میتوان بهدمشق،انطاکیه،حلب اشاره کرد.
این سرزمین در زمانابوبکر ضمیمهٔ قلمرواسلام گشت و پس ازخلفای راشدین تا روزگارعباسیان جزئی از قلمرو اسلامی بوده، در زمانخلافت امویان (۷۵۰–۶۶۱ میلادی) شهر دمشقِ آن مرکز خلافت اسلامی نیز بود.[۵]
در سالهای ۶۷ تا ۶۳ پیش از میلاد،پومپه سردار رومی، سوریه وارمنستان را فتح کرده و آخرین پادشاهسلوکیان را از سلطنت عزل مینماید.جمهوری روم همسایهٔ پادشاهیاشکانی میشود.[۶]
در سال ۵۱ پیش از میلاد ارتش اشکانیان به سوریه حمله میکند.[۶]
در سال ۲۰ پیش از میلاد، درفش رومیان بازگردانده میشود.∗آناتولی وسوریه توسط دولتاشکانی بهروم پس داده میشود.[۶]
سرزمین شام از سپیدهدم تاریخ گهوارهٔ تمدن بوده است. تمدنهایی چون تمدنآرامیان،سریانیان،کنعانیان،فنیقیان،هوریان،اموریان و بسیاری دیگر در این سرزمین پدید آمدهاند و کتاب تاریخ را ستبرتر کردهاند.
محمّد، پیامبر اسلام، برای منطقهٔ شام اهمیت قائل بود چنانکه یک بار سپاهی سههزارنفری به فرماندهیجعفر بن ابیطالب وزید بن حارثه وعبدالله بن رواحه بهسویموته در جنوب شام فرستاد (غزوهٔ مؤته). مسلمانان راه به جایی نبرده و تنها توانستند پس از کشتهشدن فرماندهان خود به مدینه بازگردند. اقدام بعدیمحمّد نسبتبه این منطقه،عملیات تبوک بود که بهجز بستن چند قرارداد با برخی قبایل عربی، درگیری خاصی با رومیان دربرنداشت. محمّد در آخرین روزهای حیات خویش سپاه دیگری به فرماندهیاسامة بن زید سامان داد که تنها پس از مرگ او عازم شام شد و بدون نتیجهٔ خاصی بازگشت. همهٔ این رخدادها نشانگر اهمیت شام در نگاه محمّد است که طبیعی هم بود، چرا که منطقهٔ شامات به مدینه (مرکز حکومت محمّد و سپسراشدین) نزدیکتر بوده، مسلمانان با آن آشنایی داشتند. بعدها معلوم شد که شام برای خلفا هم اهمیتی بیش ازعراق دارد.[۷]
یادداشت: ترتیب نامها بر اساس حروف الفباست. آنچه در پرانتز جلوی هر نام آمده است، اکثراً نامها یا صفات دیگری است که در قرآن برای آن نام ذکر شده است؛ یا نسبت آن شخص.