در دورهٔ سامانیان، سادگی بیان و کهنگی تعبیرات و اصطلاحات مشخص است. غلبهٔ واژگان فارسی بر عربی و توجه به توصیفات طبیعی، ساده و محسوس از ویژگیهای شعر این دوره محسوب میشود. موضوعاتی که در شعر این دوره مطرح میشود اغلب معتدل و دور از اغراق هستند. تغزلات عاشقانه، پند و اندرز، حکمت با شیوهای شاعرانه و نه عالمانه نیز از مشخصات این دوره بهشمار میروند.قالبهای مهم در این عصرقصیده ومثنوی هستند. در قصیده معمولاً موضوع مدح، هجو و تغزل است و در مثنوی تمثیل، داستان و حماسه بیان میشود.
در دوره ترکان (غزنویان و سلجوقیان) شاعرانی چونعنصری ومنوچهری و پس از آنهاناصرخسرو وسنایی، به تدریج سادگی طبیعی را از شعر سبک خراسانی زدودند. در سبک این دوره افزونبر قصیده و مثنوی، برخی قالبهای تازه مانندترجیع بند،ترکیب بند،قطعه ومسمط نیز به کار رفته است. در این دوره انواع مباحث علمیفلسفه،ریاضیات،پزشکی،نجوم و آیاتقرآن واحادیث در شعرها وجود دارند. از اینرو شاعران در این مرحله، رنگی عالمانه به اشعار خود میزدند. روحیهٔ حماسی پیشین تدریجاً از بین رفته و جای خود را به حالات زاهدانه وصوفیانه داد. نیز اشعار عربی درمیان شاعران این دوره رواج بیشتری یافت؛ مثلاًمنوچهری که دیوان اشعار عربی را از برداشت نمیتوانست خود را از زیر نفوذ و تأثیر آن خارج سازد و ناصرخسرو و سنایی معلومات و مطالعات دینی خود را در شعر خویش میآوردند. بیان موضوعاتی مانند مدح و هجو و تغزل و پند و حکمت در شعر این دوره ادامه یافت، ولی در این میان اغراق و تا حدی اضافهگویی زیادتر شده و در واقع به نوعی تکامل یافت. با این همه کسانی مانند ناصر خسرو، مدح اغراقآمیز را به یک سو نهادند و حکمت و دین و اخلاق را به جای آن معنای قرار دادند. هرچند در ابتدای این سبک روح ملی و حماسی، خاصه در دوره سامانی جلوهای بارز داشت، ولی در پایان آن، این روحیه تضعیف شده و جای آن را روحیه زاهدانه کسانی مثل ناصرخسرو و اخلاق صوفیانه شاعرانی چون سنایی پر کرد. بهطور خلاصه میتوان گفت شروع این سبک با روحیه حماسی و پایان آن با روحیه صوفیانه بود.[۱]