زره رژه به سبککاتافراکت یک شاهزاده سکایی، همچنین به عنوان "مرد طلایی" شناخته میشود، ازقورغان ایسیک، یک سایت تدفین تاریخی در نزدیکیآلماتی،قزاقستان. حدود ۴۰۰–۲۰۰ پیش از میلاد.[۵][۶]
سکاها که ازفرهنگ آندرونوو،فرهنگ سینتاشتا وفرهنگ گورالواری پیشین مشتق شده بودند، بعدها تحت تأثیرتمدن باختر-مرو و هجوم ژنتیکی عصر آهنآسیای شرقی قرار گرفتند.[۱۱][۱۲] ایرانیان باستان، یونانیان باستان و بابلیان باستان به ترتیب از نامهای "سکا"، "سکایی" و "کیمریها" برای تمام کوچنشینان استپ استفاده میکردند. با این حال، نام "سکا" به طور خاص برای کوچنشینان باستانی استپ شرقی استفاده میشود، در حالی که "اسکیثها" برای گروه مرتبطی از کوچنشینان ساکن در استپ غربی به کار میرود.[۸][۱۳][۱۴]
اصلیترین مرجع مربوط به سکاهای باستان کتاب تاریخ هرودوت است. در پرتو نتایج حاصله از کندوکاوهای باستانشناسی میتوان بر توضیحات هرودوت مهر تأیید زد. با این حال، به نظر میرسد که وی اطلاعات کمی از بخش شرقی سرزمین سکاها داشته است. وی غالباً کلیگویی از وقایع استثنائی دارد و گویا بعضی از وقایع را که در یک منطقه ولی در دورههای مختلف رخ داده است، بهطور خلاصه بیان میکند. نظریه مورد علاقه هرودوت عقیده مبهم در مورد اقوام باستان ساکن در سرزمین سکاها و نظر نادرست وی در مورد وسعت و وضع کشور اغلب مورد بحث و نقد بوده است.[۲۴]
کلاهخود سکایی، آلیاژ مس،افراسیاب،سمرقند، سده ۶–۱ پیش از میلاد.
زبانشناساسوالد سمرنیی مترادفهای با ریشههای گوناگون برای واژهٔسکایی را بررسی کرد و اصطلاحات زیر را متمایز ساخت:Sakā𐎿𐎣𐎠,SkuthēsΣκύθης,Skudra𐎿𐎤𐎢𐎭𐎼, وSugᵘda𐎿𐎢𐎦𐎢𐎭.[۲۵]
اصطلاحSakā از ریشهٔ فعلی ایرانیsak-، به معنای «رفتن، سرگردان شدن» (مرتبط با «جستجو کردن») گرفته شده و بنابراین به معنای «کوچنشین» بود، که نامهای زیر از آن مشتق شدهاند:
ازریشه هندواروپایی(s)kewd-، به معنای «راندن، پرتاب کردن» (که واژهٔ انگلیسیshoot نیز از آن مشتق شده است)، که*skud- شکلدرجه صفر آن است، نام خود سکاها که توسط سِمِرِنی به صورت*Skuδa (تقریباً به معنای «کماندار») بازسازی شده است، مشتق شده است. نامهای بیگانه زیر از آن مشتق شدهاند:
زبان اکدی:𒅖𒆪𒍝𒀀𒀀Iškuzaya و𒊍𒆪𒍝𒀀𒀀Askuzaya، که توسط آشوریها استفاده میشد
تغییر صوتی دیرهنگامسکایی از /δ/ به /l/ منجر به تحول*Skuδa به*Skula شد. واژهٔ یونانیSkṓlotoiΣκώλοτοι از این مشتق شده است که به گفتهٔ هرودوت، نام خودخواندهٔ سکاهای شاهی بود.[۳۱][۳۲] تغییرات صوتی دیگرSugᵘda𐎿𐎢𐎦𐎢𐎭 را به وجود آوردهاند.[۲۵]اگرچهسکاها، سکاها وکیمریها مردمان کوچنشینایرانی نزدیک به هم بودند، وبابلیان باستان،ایرانیان باستان ویونانیان باستان به ترتیب از نامهای «کیمری»، «سکا» و «سکایی» برای تمام کوچنشینان استپ استفاده میکردند، و مورخان اوایل دوران مدرن مانندادوارد گیبون از اصطلاح سکایی برای اشاره به انواع مردمان کوچنشین و نیمهکوچنشین در سراسر استپ اوراسیا استفاده میکردند،
نام «سکایی» در پژوهشهای مدرن معاصر عموماً بهمردم ایرانی کوچنشینی اشاره دارد که از سده ۷ پیش از میلاد تا سده ۳ پیش از میلاد بر مناطق استپ و جنگل-استپ شمال دریای سیاه، کریمه، دره کوبان، و همچنین شبهجزیرههای تامان و کرچ تسلط داشتند،[۳۳][۳۴]
در حالی که نام «سکا» به طور خاص برای اعضای شرقی آنها که در شمال و شرقاستپ اوراسیا وحوضه تاریم ساکن بودند، استفاده میشود؛[۳۴][۱۰]
نامSakā توسطایرانیان برای اشاره به تمام قبایل کوچنشین ایرانی که در شمالامپراتوری آنها زندگی میکردند، از جمله کسانی که بیندریای خزر ومیرزاچول و کسانی که در شمالدانوب ودریای سیاه زندگی میکردند، استفاده میشد. در همین حال، آشوریها این کوچنشینان راایشکوزای (اکدی:𒅖𒆪𒍝𒀀𒀀Iškuzaya[۳۵][۳۶]) یاآسکوزای (اکدی:𒊍𒄖𒍝𒀀𒀀Asguzaya,𒆳𒊍𒆪𒍝𒀀𒀀mat Askuzaya,𒆳𒀾𒄖𒍝𒀀𒀀mat Ášguzaya[۳۵][۳۷]) مینامیدند، ویونانیان باستان آنها راسکوتای (یونانی باستان:ΣκύθηςSkúthēs,ΣκύθοιSkúthoi,ΣκύθαιSkúthai) میخواندند.[۳۸]
کتیبههای هخامنشی در ابتدا یک گروه ازSakā را فهرست میکردند. با این حال، پس از لشکرکشیداریوش یکم در سالهای ۵۲۰ تا ۵۱۸ پیش از میلاد علیه کوچنشینان آسیایی، آنها به دو گروه متمایز شدند که هر دو در آسیای مرکزی در شرق دریای خزر زندگی میکردند:[۳۸][۴۰]
Sakā tigraxaudā (𐎿𐎣𐎠 𐏐 𐎫𐎡𐎥𐎼𐎧𐎢𐎭𐎠) – «Sakā که کلاههای نوک تیزفریژی میپوشند»، که به نامMassagetae نیز شناخته میشدند.[۴۱][۴۲]
سکا هئومهورگه (𐎿𐎣𐎠 𐏐 𐏃𐎢𐎶𐎺𐎼𐎥𐎠) – به عنوان «Sakā کههوما (اطراف آتش) میگذارند» تعبیر شده است،[۴۳] که میتواند به عنوان «سکاهایی کههوما را میپرستند» تعبیر شود.[۴۴]
Sakā tayaiy paradraya (𐎿𐎣𐎠 𐏐 𐎫𐎹𐎡𐎹 𐏐 𐎱𐎼𐎭𐎼𐎹) – «Sakā که در آن سوی(دریای) سیاه زندگی میکنند»، که سکاهای پونتیک استپهای اروپای شرقی بودند.
یک اصطلاح اضافی در دو کتیبه دیگر یافت شده است:[۴۵][۳۸]
Sakaibiš tayaiy para Sugdam (𐎿𐎣𐎡𐎲𐎡𐏁 𐏐 𐎫𐎹𐎡𐎹 𐏐 𐎱𐎼 𐏐 𐎿𐎢𐎥𐎭𐎶) – «سکاهایی که در آن سویسغد هستند»، اصطلاحی که توسط داریوش برای مردمی که مرزهای شمال شرقی امپراتوری او را در انتهای مخالفساتراپی کوش (اتیوپیاییها) تشکیل میدادند، استفاده میشد.[۴۶][۴۷] پیشنهاد شده است که اینSakaibiš tayaiy para Sugdam همان مردمانSakā haumavargā بودهاند.[۴۸]
آدریان دیوید هیو بیوار به طور مقدماتیSk tꜣ را باSakā haumavargā یکی دانسته بود،[۵۱] وجان مانوئل کوک به طور مقدماتیSꜣg pḥ را باSakā tigraxaudā یکی دانسته بود.[۴۸] اخیراً، دانشمندرودیگر اشمیت پیشنهاد کرده است کهSꜣg pḥ وSk tꜣ ممکن است به طور جمعی بهSakā tigraxaudā/ماساژتها اشاره داشته باشند.[۵۲]
اگرچه ایرانیان باستان، یونانیان باستان و بابلیان باستان به ترتیب از نامهای «سکا»، «سکایی» و «کیمریها» برای تمام کوچنشینان استپ استفاده میکردند، اما پژوهشگران مدرن اکنون از اصطلاح سکا به طور خاص برای اشاره به مردم ایرانی که در شمال و شرقاستپ اوراسیا وحوضه تاریم ساکن بودند، استفاده میکنند؛[۷][۵۶][۸][۱۴] و در حالی که کیمریها اغلب توسط معاصران به عنواناز نظر فرهنگی سکایی توصیف میشدند، ممکن است از نظر قومی با سکاهای واقعی، که کیمریها با آنها مرتبط بودند و همچنین کیمریها را جابجا و جایگزین کردند، متفاوت بوده باشند.[۵۷]
قدمت سکاها، به سده هشتم پیش از میلاد مسیح برمیگردد.[۵۸][۵۹][۶۰] سکاها از سده هشتم پیش از میلاد تا آغاز عصر مسیحیت، بر دشتهای اوراسیا مسلط بودند و در قلمرو وسیعی از سواحل شمالی دریای سیاه در غرب، تا مرزهای شمالی چین در شرق، به زندگی چادرنشینی روزگار میگذراندند.[۶۱]
برخی از طوایف سکایی به درون پهنه مرکزی ایران روی آورده بودند و در کنارهٔ برخی مکانهای با طوایف ماد و پارس همسایه شدند. این تیرههای سکایی «بهصورت قبیلهای در ارتفاعات بالای جیحون نیز سکنی داشتند». این طایفههای سکایی در جنوب شرقی ایران نیز در منطقهای به نام «زرنگ» و «زرنج» حضور داشتند و فرماندهی آن ناحیه را نیز در دست داشتند. زرنگ به دلیل بودن سکاها «سکستان» (سکستان،سجستان،سیستان امروزی) نیز نام داشت.[۶۲]
آن دسته از سکاهای داخلفلات ایران، مانند سیستان و… در مقابل هجوم و ورود ترکان، به فلات ایران تا مدتها سدّ محکمی در شرق ناحیهٔ اصلی ایران ایجاد کرده بودند و در برابر تجاوزات آنها به حدود شرقی ایران پایداری داشتهاند که در بخش پهلوانی شاهنامه (یعنی داستانهای مربوط به رستم) نیز این موضوع منعکس است. برخی احتمال دادهاند کهخاندان سام وزال ورستم مذکور در شاهنامه فردوسی در واقع همان سکاهای سکنی گزیده در پهنه ایران هستند که درساتراپ «زرنگا» نیز زندگی میکردهاند.[۶۳][۶۴]
تا آنجا که مربوط به سکاهاست، آغاز تاریخ آنان را شاید بتوان حدود ۱۷۰۰ پیش از میلاد دانست، و آن هنگامی است که نخستین طوایف هندواروپایی بهرود ینیسئی رسیدند. این مهاجران از ینیسئی به غربرشتهکوه آلتای و به سویقفقاز رفتند. آنها اقتصادی ویژه خویش به وجود آوردند، برخی از آنها به صورت کشاورز در درههای حاصلخیز سکونت اختیار کردند و گروهی دیگر به صورت شکارچی و بدویان گلهدار، در دشتها اقامت گزیدند. این مهاجران تازهوارد، تا آن زمان، هنرریختهگری و استفاده ازمس را به خوبی فرا گرفته بودند. بعضی از کورههای ریختهگری آنها که در ژرفای زمین فرورفته با قالبهایی که برای ساختن داس مورد استفاده قرار گرفت کشف شده است. آنان ظروفی با رنگ متمایل به قهوهای میساختند و بر روی آنها طرحهای هندسی میکشیدند، و برای قطع درختان از ابزار و و تبرهایبرنزی استفاده میکردند.[۶۶]
کتیبههای آشوری مربوط به ۷۵۰–۷۰۰ پیش از میلاد از سکاها یاد کردهاند. آنها در آن زمان دراستپهای آسیای میانه زندگی میکردند و از تأثیر تمدنهایمیانرودانبابل وآشور به دور بودند. آنها تا حد زیادی تحت تأثیر تمدن برادران یکجانشین خود یعنیمادها وپارسها قرار داشتند که در نواحی جنوب آنها درفلات ایران زندگی میکردند. سکاها مانند قوم خویشاوند خودسرمتیها از جنبشهایمزدایی و زردشتی که سرانجام توانست اعتقادات مادها و پارسها را دگرگون کند، بدور بودند.
در اواخر قرن ۸ پیش از میلاد دستجاتی از قبایل سکایی به نامهای اسکیت (اشکیدا) وکیمری (گومری) در یک موج نوین هجرت قبایل آریایی با گذشتن از سرزمینهای شمالدریای خزر به نواحی قفقاز رسیدند. کیمریها از قفقاز راهی آسیا صغیر شده و در سال ۶۷۹ پیش از میلاد کوشیدند که وارد خاک آشور شوند، ولیاسرحدون با آنها مقابله کرد وبه دلیل اینکه راه حرکت به شرق (یعنی درون ماد) نیز بر آنها بسته بود، به ناچار به طرف نقاط مرکزیآسیای صغیر حرکت کردند. در این هنگام پادشاه کیمریها فردی به نامتئوشپا (تیاَسپ) بود. اسکیتها وارد قفقاز شرقی شده و در سرزمینی که اکنون کشورجمهوری آذربایجان است در ناحیهگنجه تارود کورا جاگیر شدند. یک سند آشوری خبر از آن میدهد کهاسپَکه پادشاه اسکیتها در دهه سوم قرن هفتم پیش از میلاد با شاهماننا متحد بوده است. اسپَکه (اسپه کایه) یک لفظ ایرانی میباشد که تلفظ کهن واژه سگ است. اسکیتها در زمینی اسکان یافتند که مورد ادعااورارتوییها بود، مانناها نیز از مدتی پیشتر از طرف اورارتوییها مورد تهدید قرار گرفته بودند. آنها میتوانستند به کمک هم با اورارتوییها مقابله کنند و حکومت آشور نیز متوجه اهمیت این اتحاد شده بود و درصدد نزدیک شدن به شاه اسکیتها برآمد و اسرحدون به شاه اسکیتها پیشنهاد دوستی داد.[۶۷]
درمورد سکاها حکایت دیگری هست که به عقیدهٔ من بیشتر مورد اعتماد است. موافق این حکایت سکاها ابتدا در آسیا مسکن داشتند، بعدماساگتها آنان را بیرون رانده و سکاها از رود آراکس (همان آمودریا) گذشته به زمینکیمریها وارد شدند. چون عده سکاها زیاد بود، کیمریها مشورت کردند که چه کنند. مردم عقیدهداشتند که برای خاک خود را به خطر نیندازند، پادشاهان به عکس معتقد بودند که پایداری کنند. بین پادشاهانی که ترجیح میدادند بجنگند تا کشته شوند، اختلاف شد و به دو دسته تقسیم گشته با هم جنگیدند و همه کشته شدند. بعد مردم جسد آنها را دفن و اراضی خود را رها کره و سکاها آنها را گرفتند. هنوز هم در مملکت سکاها قلعههای کیمری وجود دارد…روشن است که سکاها در تعقیب کیمریها راه را گم کرده وارد آسیا و مملکت ماد شدند، زیرا کیمریها در طول دریا حرکت کردند و سکاها به سمتقفقاز رفته و داخل ماد شدند. این روایت بین یونانیها و بربرها خیلی شایع است.[۶۸]
هرودوت در انتهای این گفتار از تهاجم سکاها به ایران در دورانخشتریته مادی یاد کرده؛ در حالی که سپاه مادنینوا پایتخت آشور را محاصره کردهبود. خبر تهاجم سکاها در سال ۶۳۳ پ.م بهآذربایجان خشتریته را ناچار کرد از نینوا بازگشته تا از کشور خود دفاع کند، شکست مادها در جنگی که در نزدیکیدریاچه ارومیه واقع شد، موجب شد سکاها به قدرت اولآسیا بدل شوند. از تاخت و تاز و غارتهای آنان درکتاب ارمیا از کتب مذهبی یهودیان نیز یاد شده است. ۹ سال بعد در سال ۶۲۴ پ.م فرزندشهووخشتره با کشتن رهبران آنان موفق به شکستشان شد.[۶۹] سکاها در روزگارمادها بارها به مرزهای ایران تاختند. آنها گاه باآشور همپیمان میشدند و زمانی بههمراه مادها با آشوریان میجنگیدند. به دنبال حملهٔ مجددآشور بهمادها،هووخشتره برای پایان دادن به حملات آشور باماننا و سکاها پیمان دوستی بست و عملاً با آشور وارد جنگ شد. بعد از سکاها،کیمریها (یکی دیگر از قبایل صحرانشین شمالقفقاز) به منطقهٔ شمالغرب ایران حمله کردند و در سر راه خود، دولتاورارتو در باختردریاچهٔ ارومیه و خاورآناتولی را نابود کردند.هووخشتره بزرگترین پادشاهماد در ده سال اول حکومتش موفق شد که رابطهٔ خوبی باپروتوثیس پادشاه سکاها برقرار کند. هووخشتره ارتشش را به دو بخشپیادهنظام مجهز بهنیزه وسوارهنظام تیرانداز (شکلی که از سکاها آموختهبود) تقسیم کرد و دولت نیرومندی در ماد تشکیل داد. هووخشتره پس از انقیاد سکاها درماد، گروهی از سکاها را به غربماد کوچ داد و این سرزمین را به نام آنانسکزی یاساکز خواندند که اکنون بهسقز معروف است. گیرشمن مینویسد: سکاها درزمان اشغال ایران، سَقِز، ناحیهای ازکردستان را پایتخت خود قرار دادند، که الان نیز، با قدمتی ۳۰۰۰ ساله، یکی از قدیمیترین شهرهای جهان بهشمار میآید؛ چنانکه آثاری از ایشان در آن حوالی پیدا شده؛ و گویند که کلمهٔ «سقز»، مشتق اسم «سَکا» است.[۷۰]
سکونخا، رهبر سکاهای تیزخود، در مقابلداریوش به زنجیر کشیده شده است.
در اویل دورانهخامنشیان، درگیریهای مرزی با سکاها ادامه داشت. در سال ۵۲۹ پ.مکوروش به قبایل سکاها درآسیای مرکزی (شمالشرق ایران) حمله کرد و در جنگ باماساگتها کشته شد. وی را درپاسارگاد دفن کردند.[۶۹].
داریوش دیگر پادشاه هخامنشی در سال ۵۱۲–۵۱۴ پ.م به سکاها در ناحیه شمالقفقاز ودریای سیاه حمله میکند.[۶۹] . و برای تنبیه سکاها تا مرکزاروپا وبسارابیا پیشروی کرد. هرودوت نقل میکند که سکاها از راهکار کوچنشینان استفاده نمودند و به جای رویارویی و جنگیدن با سپاه هخامنشی، گریختند و سپاه داریوش را تا داخل اعماق سرزمینهای خود کشاندند. هرچند لشکرکشی داریوش نتوانست سکاها را زیر یوغ هخامنشیان درآورد؛ ولی آسیای غربی را برای سه قرن از حملات چادرنشینان سکایی در امان نگاه داشت.[۶۵]
برخی اسناد تجاری بابل، مربوط به دوران نبوکدنصر دوم و نبونئید نشان میدهد که کیمریان و اسکیتها، حتی پیش از فتح میانرودان به وسیله پارسها، بر ابزارهای نظامی بابلیها اثر گذاشته بودند.[۷۱]
سکاها در سده پنجم پیش از میلاد مسیح، آداب و رسوم بابلی را پذیرفته بود. همه میدانند که مردمان قبیلههای سکایی، در سپاه هخامنشی شرکت داشتند و با زندگی نظامی آشنایی داشتند. بیشتر آنها، در زیرمجموعه «سوارکار تیرانداز» به هخامنشیان خدمت میکردند. در یک سند بابلی به سال ششم پادشاهی کمبوجیه دوم (۵۲۴ پ. م) که در اوروک کشف گردید، اشاره شده که عدهای از سکاها به عنوان سرباز در بابل خدمت میکنند. گروهی از سربازان سکایی، مأمور حفاظت از قایقهای باری (مواد غذایی) بودند که به فرمان دربار شاه، ارسال میگشت. در یکی از گزارشهای اسناد بابلی، بار قایق حاوی مواد غذایی به وسیله معبد اثانا ارسال شده بود. همین متن نیز به مترجمانی اشاره میکند که خدمات آنها برای ایجاد ارتباط میان سکاها و بابلیها ضروری بوده است.[۷۲]
سکاها در نبرد هخامنشیان و یونانیان شرکت داشتند و به همراه کادوسیان و مادها در یک جناح قرار داشتند و تحت فرماندهیآتروپات بودند.آریان مورخ یونانی ترکیب سپاه هخامنشی در جنگ گوگمل را چنین آورده است:باختریها،سغدیها وهندیهای مجاور باختر به فرماندیبسوس والیباختر بودند. ساکها که از سکاهای آسیایی و مستقلند ولی متحدداریوش میباشند و تحت فرماندهی ماباسس هستند.هندیهای کوهستان تحت فرماندهی برسائت والیرخج بودند.سوارهایپارتی،هیرکانی وتپوری تحت فرماندهی فراتافرن بودند.مادیها،کادوسیان و سکاها تحت فرماندهیآتروپات بودند. سکنه دریای سرخ را اُرُنتوبات وآریوبرزن و اکسینِس اداره میکردند. برشوشیها واوکسیان اُگزاتر پسر آبولیتاس ریاست داشت و بر بابلیها، سیتاکیان و برکاریان، بوپار ریاست داشت.ارمنیها به سرداری اُرونت و میثروستِس بودند وکاپادوکیها به سرداری آریآرسِس بودند و سل سوریان و بینالنهرینیها به فرماندهی مازه والیبابل بودند.[۷۳]
آریان در مورد آرایش جنگی چنین آورده است: در جناح چپسواره نظامغربی و دهایی و رخجی صف بسته بودند و نزدیک آن سواره نظام و پیادهنظام پارسی که با هم مخلوط بودند. در جناح راست سل سوریان، اهالیمیانرودان،مادیها،پارتیها، سکاها و پس از آنتپوریها وهیرکانیها ایستاده بودند. در قلب، داریوش با تمام خانواده و نجبای ایران قرار گرفته بود و هندیها و کاریان و آناپاستها و تیراندازانآمارد در اطراف او بودند.[۷۴]
بنیانگذاران امپراتوریاشکانی، گروهی از قبایل سکایی موسوم بهپرنی بودند، که با یورش به منطقهپارت، و تحمیل شکستهای سنگین بریونانیان دولت خود را پایهریزی کردند. خاستگاه اولیه پرنیها احتمالاً جنوبروسیه بوده است.[۷۵]
در زمان اشکانیان و در حدود اواخر قرن دوم پیش از میلاد سکاهای کوچنشین در مرزهای شرقیاشکانیان پیشروی کردند و نواحیقندهار وسیستان امروزی را تسخیر نمودند. سکاها از آنجا بهکابل وپنجاب نیز نفوذ کردند. تسخیر سیستان دائمی بود، چنانچه نام سیستان در واقع به نام این اقوام برمی گردد. آنها در این دوره مشکلات بزرگی برای اشکانیان به وجود آوردند و اشکانیان را تا سراشیبی سقوط پیش بردند. چنانچه فرهاد دوم (ح۱۳۸ یا ۱۳۷- ح۱۲۸ ق. م) در نبرد با سکاها کشته شد و جانشین او اردوان دوم (ح۱۲۸- ح۱۲۳ ق. م) نیز در نبرد با آنان به طرز مرگباری زخمی گردید. تنها در زمانمهرداد دوم بود (ح۱۲۳–۸۷ ق. م) که اشکانیان توانستند بر سکاها غلبه یابند و مهرداد دوم سکاهای سیستان را تحت فرمان اشکانیان درآورد.[۶۵]
سیستان، بعد از ناپدید گشتن سکاها، جزئی از امپراتوری ساسانیان شد. در زمان شاپور یکم، این منطقه، با نام کاملش، سَکِستان،تورستان () و هند، تا کنارههای دریا، استان (بهفارسی میانه: شَهر) امپراتوری بود و گاهی به فرزند شاهنشاه واگذار میشد. در یکچهارم (کوست) شرقی این استان، اداره هر دو منطقه زرنج و هرات را به پایتخت اداری خود در زرنج منتقل کرد و آتشکده ایالتی زرتشتیان در آنجا پابرجا بود. هنگامی که پای اعراب در قرن اول هجری / هفتم میلادی بدانجا رسید، مهاجمان با موبد موبدان و رئیس هیربد مواجه گشتند. آتشکده کرکویه بعد حمله اعراب دستنخورده باقی ماند. با این حال، در گزارشهای تاریخی، وجود کلیسای نسطوری با اسقف آن، مکتوب گشته است.[۷۶]
از زبان سکاها در دوره باستان هیچ اثر مکتوبی در دست نیست.[۷۷] گزارشهایهرودوت از افسانهها و داستانهای اسکیتی و به وجود ادبیات بسیار غنی و به ویژه، حماسی زبان سکایی باستانی گواهی میدهد.[۷۸] به روایت هرودوت، پس از پیروزی سومین شاه ماد (هووخشتره) بر سکاهای غاصب (اسکیتیها) و بازستانی امپراتوری ماد، با آنها با مهربانی رفتار کرد و «پسرانی را بدیشان سپرد تا به زبان خود و هنر تیراندازی را بدانها بیاموزد».[۷۹]
به اعتقاددیاکونوف زبان اسکیتها وزبان مادها بقدری بهم نزدیک بود که تفاهم میان ساکنانپادشاهی ماد و پادشاهی اسکیت را مقدور میساخت.[۸۰]
تنها آثار بازمانده از زبان سکایی باستان، برخی اسامی افراد، قبیلهها و مکانها در کتیبههای یونانی منطقه پنتوس و در آثار یونانی است، که بر اساس آنها و به کمک زبانهای ایرانی باستان (اوستایی و فارسی باستان) و نام چند مکان (تپه، رودخانه در اوکراین و جنوب روسیه)، میتوان برخی از واژههای این زبان را بازسازی کرد.[۸۱]
رضایی باغبیدی، ۲۳ واژه را گردآوری کرده است:[۸۲][۸۳]
سکایی
باستان
فارسی
نو
abra
آسمان
arya
آریایی
danu
رود
kuti
سگ
mrga
مرغ، پرنده
syava
سیاه
xsas
شش
zaranya
زر، زرین
ap
آب
aspa
اسب
gausa
گوش
madu
عسل
raupasa
روباه
varka
گرگ
xvar
خوردن
hvan
خواندن، فراخواندن
arma
دست
baga
بغ، پروردگار
hazahra
هزار
matuka
ملخ
sauka
آتش
varaza
گراز
zantu
قبیله
زبان سکایی باستان، گویشهای مختلفی داشته که دو تا از آنها، اسکیتی و سرمتی بودند. به روایت هرودوت، زبان سرمتها اسکیتی است، اما به اصالت باستانیاش صحبت نمیشود. شواهد نشان میدهد که دستکم در برخی از گویشهای اسکیتی-سرمتی باستان xv ایرانی باستان به f و d ایرانی باستان در میان دو مصوت به l (یعنی d < δ < l) تبدیل گشته است. مانند farna* به معنی «فر، فره» از xvarnah و skula* (نام یکی از شاهان اسکیتی) از skuda.[۸۴]
زبان سکایی میانه، یازبان ختنی اززبانهای ایرانی میانه است[۸۵] آثاری که بهزبان سکایی در اواخرسده نوزدهم میلادی و اوایلسده بیستم میلادی درتُمشُق،[Latin ۱] نزدیک مارالباشی[Latin ۲] واقع در شمالشرقیکاشغر و درختن، در جنوبشرقی همان شهر بهدست آمده است. همهٔ این آثار متعلق بهبوداییهاست و حتی آثار غیردینی سکایی نیز رنگ و صبغهٔ بودایی دارد. آثار غیردینی بخشی شامل نامههای خصوصی و بخشی شامل مکاتبات دیوانیِ ختن است. آثار سکایی را به دو دستهٔ سکاییِ ختنی (یا ختنیِ مطلق) و سکایی تمشُق تقسیم میکنند. آثار تمشقی از نظر زبانی کهنه تر هستند.[۸۶]
براساس پژوهشهای ژنتیکی صورت گرفته بر اسکلتهای باقی مانده از سکاها در منطقهسیبری، کشورروسیه، هاپلوگروپ بخش عمده مردان سکایی متعلق بههاپلوگروپ R1a-z93 است، که این هاپلوگروپ عموماً درمردمان هندواروپایی رایج بوده و طی مهاجرتآریاییها پخش شده است.[۸۷] این هاپلوگروپ بیشتر در نواحی شرقی ایران رایج است.
آلانان مردمی ایرانی احتمالا مرتبط باماساژتها (سکاهای تیزخود) بودند که به قفقاز کوچیدند و برخی از آنها مهاجرتشان را به اروپا و حتی به شمال آفریقا ادامه دادند. عموماً آنها به عنوان بخشی از اتحادیه بزرگی از قبایل کوچنشین ایرانی باستانی یعنیسرمتیان در نظر گرفته میشوند که از سده سوم پیش از میلاد تا سده چهارم میلادی براستپ پونتیک تسلط داشتند.[۸۸][۸۹][۹۰][۹۱][۹۲][۹۳]
تاریخ آلانها را میتوان به ۳ دوره، «مهاجرت گسترده تا پیش از مسیحیت»، «آغاز مسیحیت تا هجوم مغول»، «پسا حمله مغول» تقسیم کرد.[۹۴]
در دوران اول، آلانها کوچرو، جنگجو، و خنیاگر بودند که در جنگیدن تبحر داشتند و در دوران رومیان، اشکانیان و ساسانیان، نقش آفریدند. سوارهنظام آنها نوگرائید. آنها در جنگ با روم، با مهرداد (میتراداتس) همدست شدند؛ همانطور که در ارمنستان، ماد و پارت، با رومیها در قرن یکم و دوم پس از میلاد متحد گشتند.امیانوس مارسلینوس، اقتصاد چادرنشینی و خصلتهای جنگی آنها را توصیف کرده است.[۹۵]
حمله هونها، آلانیها را به دو قسمت اروپایی وقفقازی دوپاره کرد. برخی از آلانیهای اروپایی، مجبور به مهاجرت به همراه مردم اروپای شرقی، به اروپای غربی گشتند. به همراه قبایل آلمانی ویزیگوتی و وندالی، به گال (فرانسه) و اسپانیا مهاجرت کردند و حتی پای برخی از آنها به شمال آفریقا رسید. آلانها در جبهه رومیها، در جنگدشت کاتالونی (۴۵۱ میلادی) جنگیدند؛ جنگی کهفلاویوس آییتیوس، آتیلا (رهبر هونها) را، شکست داد. در ۴۶۱ و ۴۶۴، آنها ایتالیا را تاراج کردند. پس از مرگ آتیلا، آنها با قبایل آلمانی، علیه سلطه هونها شوریدند تا خودشان را رها سازند.[۹۶]
زره سوارهنظام متعلق به یک خانواده سلطنتی سکا در حدود ۲۰۰-۴۰۰ پیش از میلاد، که با نام «جنگجوی طلایی» نیز شناخته میشود، یافت شده درکورگان ایسیک، جنوبشرق قزاقستان امروزی.[۹۷][۹۸]
قالی پازیریک قدیمیترین فرش جهان که در گور یخزدهٔ یکی از فرمانروایان سکایی کشف شد.
↑Rhie, Marylin M. (2002).Early Buddhist art of China and Central Asia. Leiden: Brill. p. Fig. 5.70d.ISBN978-90-04-11499-9.Fig. 5.70d Gold mail suit, crown and leg covers, from an Issik tomb, period of the Saka tribes, 5th to 4th century B.C., Institute of Archaeology, History and Ethnography, Alma-Ata, Kazakhstan (after Shiruku rodo no yuihO, pl. 18)
↑۷٫۰۷٫۱(Beckwith 2009، ص. 68) "دانشمندان مدرن بیشتر از نام سکا برای اشاره خاص به ایرانیان استپ شرقی و حوضه تاریم استفاده کردهاند"
↑۸٫۰۸٫۱۸٫۲۸٫۳(Dandamayev 1994، ص. 37) "در پژوهشهای مدرن نام 'سکاها' برای قبایل باستانی شمال و شرق آسیای مرکزی و ترکستان شرقی محفوظ مانده است تا آنها را از ماساژتهای مرتبط منطقه آرال و سکاهای استپهای پونتیک متمایز کنند. این قبایل به زبانهای ایرانی سخن میگفتند و شغل اصلی آنها شبانی کوچنشینی بود."
↑(Unterländer و دیگران 2017): "در طول هزاره اول پیش از میلاد، مردم کوچنشین در سراسر استپ اوراسیا از کوههای آلتای تا منطقه شمالی دریای سیاه و تا حوضه کارپات گسترش یافتند... مورخان یونانی و ایرانی هزاره اول پیش از میلاد وجود ماساژتها و ساروماتها، و بعداً، سرمتها و سکاها را ثبت کردهاند: فرهنگهایی که مصنوعاتی مشابه آنچه در بناهای یادبود سکایی کلاسیک یافت میشود، مانند سلاحها، زین و برگ اسب و یک سنت هنری متمایز "سبک حیوانی" داشتند. بر این اساس، این گروهها اغلب به فرهنگ سکایی نسبت داده میشوند..."
↑۱۰٫۰۱۰٫۱Kramrisch, Stella."Central Asian Arts: Nomadic Cultures".Encyclopædia Britannica Online. Retrieved1 September 2018.The Śaka tribe was pasturing its herds in the Pamirs, central Tien Shan, and in the Amu Darya delta. Their gold belt buckles, jewelry, and harness decorations display sheep, griffins, and other animal designs that are similar in style to those used by the Scythians, a nomadic people living in the Kuban basin of the Caucasus region and the western section of the Eurasian plain during the greater part of the 1st millennium bc.{{cite web}}:line feed character in|website= at position 26 (help)
↑Kumar, Vikas; Wang, Wenjun; Zhang, Jie; Wang, Yongqiang; Ruan, Qiurong; Yu, Jianjun; Wu, Xiaohong; Hu, Xingjun; Wu, Xinhua; Guo, Wu; Wang, Bo; Niyazi, Alipujiang; Lv, Enguo; Tang, Zihua; Cao, Peng (April 2022)."Bronze and Iron Age population movements underlie Xinjiang population history".Science(به انگلیسی).376 (6588): 62–69.Bibcode:2022Sci...376...62K.doi:10.1126/science.abk1534.ISSN0036-8075.PMID35357918.S2CID247855352.Of these, the Sakas were the descendants of Late Bronze Age (LBA) herders (such as the Andronovo, Srubnaya, and Sintashta) with additional ancestries derived from Lake Baikal (Shamanka_EBA) (EBA, Early Bronze Age) and BMAC populations (1, 17, 18). Sakas have been associated with the Indo-Iranian Khotanese language, which was spoken in southern Xinjiang before spreading to other parts of the region (19).
↑(David و McNiven 2018): "کوچنشینی اسبسوار به عنوان فرهنگ 'کوچنشینان اولیه' شناخته شده است. این اصطلاح گروههای قومی مختلفی (مانند سکاها، ماساژتها و یوئهچی) را در بر میگیرد..."
↑۱۴٫۰۱۴٫۱(Diakonoff 1985): ایرانیان تمام کوچنشینان شمالی را «سکا» مینامیدند، همانطور که یونانیان آنها را «سکایی» و بابلیان آنها را «کیمری» میخواندند.
↑Caspari, Gino; Sadykov, Timur; Blochin, Jegor; Hajdas, Irka (1 September 2018). "Tunnug 1 (Arzhan 0) – an early Scythian kurgan in Tuva Republic, Russia".Archaeological Research in Asia.15: 82–87.doi:10.1016/j.ara.2017.11.001.ISSN2352-2267.S2CID135231553.
↑(Beckwith 2009، ص. 85) "مردم سکا، یا شاکا، سپس مهاجرت طولانی خود را آغاز کردند که با فتح شمال هند توسط آنها پایان یافت، جایی که آنها همچنین به عنوان هندو-سکاها شناخته میشوند."
↑خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب<ref> غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نامSinor_173 وارد نشده است. (صفحهٔراهنما را مطالعه کنید.).
↑Callieri, Pierfrancesco (2016)."SAKAS: IN AFGHANISTAN".Encyclopædia Iranica.The ethnonym Saka appears in ancient Iranian and Indian sources as the name of the large family of Iranian nomads called Scythians by the Classical Western sources and Sai by the Chinese (Gk. Sacae; OPers. Sakā).
↑Jacobson, Esther (1995).The art of the Scythians: the interpenetration of cultures at the edge of the Hellenic world. Handbuch der Orientalistik / hrsg. von B. Spuler ... Abt. 8. Handbook of Uralic studies. Leiden New York Köln: Brill. p. 31.ISBN978-90-04-09856-5.
↑۳۴٫۰۳۴٫۱* (Dandamayev 1994، ص. 37): "در پژوهشهای مدرن نام 'سکاها' برای قبایل باستانی شمال و شرق آسیای مرکزی و ترکستان شرقی محفوظ مانده است تا آنها را از ماساژتهای مرتبط منطقه آرال و سکاهای استپهای پونتیک متمایز کنند. این قبایل به زبانهای ایرانی سخن میگفتند و شغل اصلی آنها شبانی کوچنشینی بود."
(Cernenko 2012، ص. 3): "سکاها در عصر آهن اولیه زندگی میکردند و در مناطق شمالی استپهای دریای سیاه (پونتیک) ساکن بودند. اگرچه 'دوره سکایی' در تاریخ اروپای شرقی کمی بیش از ۴۰۰ سال، از سده ۷ تا سده ۳ پیش از میلاد، به طول انجامید، تأثیری که این سوارکاران بر تاریخ دوران خود گذاشتند به حدی بود که هزار سال پس از آنکه به عنوان یک مردم مستقل از بین رفته بودند، سرزمین اصلی آنها و مناطقی که بسیار فراتر از آن تسلط داشتند همچنان به عنوان 'سکاییه بزرگ' شناخته میشد."
(Melyukova 1990، صص. 97–98): "از پایان سده ۷ پیش از میلاد تا سده ۴ پیش از میلاد، استپهای آسیای میانه توسط دو گروه بزرگ از قبایل ایرانیزبان خویشاوند – سکاها و سرمتها – سکونت داشت [...] "[می]توان با اطمینان اظهار داشت که از پایان سده ۷ تا سده ۳ پیش از میلاد، سکاها دشتهای استپی منطقه شمال دریای سیاه، از دان در شرق تا دانوب در غرب را اشغال کردند."
(Ivantchik 2018): "سکاها، مردمی کوچنشین با ریشه ایرانی که در سرزمینهای استپی شمال دریای سیاه در طول سدههای ۷–۴ پیش از میلاد شکوفا شدند (شکل ۱). برای گروههای مرتبط در آسیای مرکزی و هند، نگاه کنید به [...]"
(Sulimirski 1985، صص. 149–153): "در نیمه اول هزاره اول پیش از میلاد، حدود ۳۰۰۰ تا ۲۵۰۰ سال پیش، بخش جنوبی اروپای شرقی عمدتاً توسط مردمان ایرانیتبار اشغال شده بود [...] مردمان اصلی ایرانیزبان منطقه در آن دوره سکاها و سرمتها بودند [...] [ب]جمعیت سکاییه باستان به هیچ وجه همگن نبود، و خود سکاها نیز مردمانی همگن نبودند. کشوری که به نام آنها نامگذاری شده بود توسط قبیله اصلی آنها، 'سکاهای شاهی' (هرودوت، iv. 20)، که ایرانیتبار بودند و خود را 'اسکولوتوی' (iv. 6) مینامیدند، اداره میشد؛ آنها کوچنشینانی بودند که در استپهای شرق دنیپر تا دان و در استپهای کریمه زندگی میکردند [...] همسایگان شرقی 'سکاهای شاهی'، ساروماتها، نیز ایرانی بودند؛ کشور آنها در استپهای شرق دان و ولگا امتداد داشت."
(Sulimirski و Taylor 1991، ص. 547): "نام 'سکایی' در نویسندگان کلاسیک دیده میشود و برای اشاره به یک گروه قومی یا مردم، که در متون خاور نزدیک نیز ذکر شدهاند و در منطقه شمال دریای سیاه ساکن بودند، به کار رفته است."
(West 2002، صص. 437–440): "کاربرد عادی یونانی (و بعداً لاتین) میتوانست هر بربر شمالی از منطقه عمومی استپ اوراسیا، راهروی تقریباً بدون درخت از علفزارهای چندساله مقاوم به خشکی که از دانوب تا منچوری امتداد داشت، را سکایی بنامد. هرودوت به دنبال دقت بیشتر است، و این مقاله بر سکاهای او متمرکز است که به استپ پونتیک شمالی تعلق دارند [...] این سکاهای واقعی به نظر میرسد همان کسانی باشند که او آنها را سکاهای شاهی مینامد، یعنی گروهی که ادعای هژمونی داشتند [...] ظاهراً جنگجو-شبانی بودند. عموماً توافق شده است که از آنچه از نامهای آنها میدانیم، اینها مردمانی ایرانیتبار بودند [...]"
(Jacobson 1995، صص. 36–37): "وقتی از سکاها صحبت میکنیم، به آن سکا-سیبریهایی اشاره داریم که در دره کوبان، شبهجزیرههای تامان و کرچ، کریمه، سواحل شمالی و شمال شرقی دریای سیاه، و مناطق استپی و پایین جنگل-استپی که اکنون بین اوکراین و روسیه مشترک است، از سده هفتم تا سده اول پیش از میلاد ساکن بودند [...] آنها تقریباً به طور قطع به یک زبان ایرانی سخن میگفتند [...]"
(Di Cosmo 1999، ص. 924): "اولین کوچنشینان تاریخی استپ، سکاها، از حدود سده هشتم پیش از میلاد در استپ شمال دریای سیاه ساکن شدند."
Rice, Tamara Talbot."Central Asian arts: Nomadic cultures".Encyclopædia Britannica Online. Retrieved4 October 2019.[سَکا] سگکهای کمربند طلایی، جواهرات و تزئینات زین و برگ، طرحهای گوسفند، گریفین و دیگر حیوانات را به نمایش میگذارند که از نظر سبک مشابه طرحهای مورد استفاده سکاها، مردمی کوچنشین ساکن در حوضه کوبان منطقه قفقاز و بخش غربی دشت اوراسیا در بیشتر قسمتهای هزاره اول پیش از میلاد هستند.
↑(Olbrycht 2021): "ظاهراً داههها موجودیتی متفاوت از دیگر گروههای شناختهشدهتر سکاها، یعنی سکاهای (Sakā) تیگراخودا (ماساژتها، سرگردان در ترکمنستان) و سکاهای (Sakā) هومهورگا (در فرارود و فراتر از سیردریا) را نشان میدادند."
↑Briant, Pierre (29 July 2006).From Cyrus to Alexander: A History of the Persian Empire.Eisenbrauns. p. 178.ISBN978-1-57506-120-7.This is Kingdom which I hold, from the Scythians [Saka] who are beyond Sogdiana, thence unto Ethiopia [Cush]; from Sind, thence unto Sardis.
↑Tokhtas’ev, Sergei R. (1991)."Cimmerians".Encyclopædia Iranica.As the Cimmerians cannot be differentiated archeologically from the Scythians, it is possible to speculate about their Iranian origins. In the Neo-Babylonian texts (according to D’yakonov, including at least some of the Assyrian texts in Babylonian dialect)Gimirri and similar forms designate the Scythians and Central Asian Saka, reflecting the perception among inhabitants of Mesopotamia that Cimmerians and Scythians represented a single cultural and economic group
↑Rhie, Marylin M. (2002).Early Buddhist art of China and Central Asia. Leiden: Brill. p. Fig. 5.70d.ISBN978-90-04-11499-9.Fig. 5.70d Gold mail suit, crown and leg covers, from an Issik tomb, period of the Saka tribes, 5th to 4th century B.C. , Institute of Archaeology, History and Ethnography, Alma-Ata, Kazakhstan (after Shiruku rodo no yuihO, pl. 18)