ساموئل مایکل فولر | |
|---|---|
| زادهٔ | ۱۲ اوت ۱۹۱۲ |
| درگذشت | ۳۰ اکتبر ۱۹۹۷ (۸۵ سال) |
| ملیت | |
| پیشه | فیلمنامهنویس،رماننویس،کارگردان |
| سالهای فعالیت | ۱۹۳۶-۱۹۹۴ |
| همسر | مارتا داونز-فولر (؟-۱۹۵۹)کریستا لانگ (۱۹۶۷-۱۹۹۷) |
ساموئل مایکل فولر (بهانگلیسی:Samuel Michael Fuller) (زاده۱۲ اوت۱۹۱۲ – درگذشته۳۰ اکتبر۱۹۹۷)فیلمنامهنویس،رماننویس وکارگردان امریکایی بود که به خاطر فیلمهای ژانر کمبودجه همراه با مایههای بحثبرانگیز شناخته شد.
ساموئل فولر معروف بهسم فولر در۱۲ اوت سال۱۹۱۲ در ایالتماساچوستآمریکا در یک خانوادهیهودی مهاجرروسی به دنیا آمد. در ۱۲ سالگی نوشتن را درنیویورک ژورنال آغاز کرد. در ۱۷ سالگی نویسنده گزارشهای جنایی برایسندیگو سان بود. بعد شروع به نوشتنداستانهای کوتاه کرد و نخستین داستانهای جنایی عامهپسندش در سال ۱۹۳۵ منتشر شد.
در سال ۱۹۳۶ به عنوانسناریونویس باجیمز کروز در فیلمدارودسته نیویورکی همکاری کرد. فولر در طولجنگ جهانی دوم به عنوان یک سرباز در شمالآفریقا واروپا جنگید و موفق به دریافت مدالهای شجاعت ستاره برنز، ستاره نقره و قلاب ارغوانی شد. نخستین فیلم او وسترنی به ناممن به جسی جیمز شلیک کردم بود که در سال ۱۹۴۹ ساخت و به خاطرکلوزآپهایش از چهره بازیگران، مورد توجه قرار گرفت.[۱]
کلاهخود آهنی،بوسه عریان،پارک رو (نام یک روزنامه است)،جیببر خیابان جنوبی،چهل اسلحه،دالان شوک،شماره یک بزرگ قرمز (The Big Red One) وسگ سفید (بر اساس رمانی ازرومن گاری) برخی از مهمترین فیلمهای فولرند.
ساموئل فولر از نظر سبک تصویری و تدوین، تحت تأثیر سینمایاکسپرسیونیسم آلمانی ومونتاژ روسیپودوفکین بود. فیلمبرداری سیاه و سفید، نورپردازی «های کنتراست»، و زوایای دوربین غیرمتعارف فیلمهایدالان شوک وبوسه عریان، متأثر از سینمای اکسپرسیونیستی آلمان است.[۱]
ساموئل فولر، فیلمساز مؤلف و رادیکال سینمای مستقل آمریکا در زمان حیاتش، به دلیل سبک و نگاه غیرمتعارفاش مورد بیتوجهی اغلب منتقدانآمریکا وبریتانیا قرار گرفت اما در عوض فیلمهای او توجه منتقدان مجله فرانسویکایه دو سینما و سینماگرانموج نوی فرانسه را برانگیخت.
هالیوود و سینمای مسلط آمریکا ارزشهای کار فولر را نادیده گرفت اما او در دهه شصت، به وسیله منتقدان مجلهکایه دو سینما کشف شد و در ردیف سینماگران مؤلفی چونهاوارد هاکس،دان سیگل،باد باتیکر ورابرت آلدریچ قرار گرفت. با این حال برخلافرابرت آلدریچ که تحت تأثیر حرفهای نویسندگان کایه، به ایدههای جاهطلبانه روی آورد، اعتنایی به این ستایشها نکرد و همچنان استقلال و هویت فردی خود را حفظ کرد.
ملیگرایی و عشق به آمریکا باعث شد که بسیاری فولر را آمریکاییترین فیلمساز سینمای آمریکا بدانند.اندرو ساریس منتقد سرشناس آمریکایی او را یک «آمریکایی اصیل» خواند وکالین مک آرتور دربارهٔ او نوشت: «اگرفورد وکازان را استثنا کنیم، هیچ فیلمسازی در هالیوود این چنین پیوسته روح آمریکایی را در آثارش جستجو نکردهاست.»مارتین اسکورسیزی نیز او را کلهشقترین فیلمساز دهه پنجاه آمریکا دانستهاست. با این حال، عشق به آمریکا مانع از آن نشد که فولر نتواند بحرانها، تنشها و تنازعات نژادی، روانی و سیاسی این جامعه را نبیند و با رویکرد انتقادی به آن نگاه نکند.
در فیلمهای او ازرؤیای آمریکایی و دروغها و فریبهای سینمای هالیوود خبری نیست. جنگ،بحران هویت،نژادپرستی و جنون آمریکایی، تمهای محوری آثار او را تشکیل میدهند. او جستجوگر ریشههای شرارت و ریاکاری در زندگی آمریکایی است. دنیای فیلمهای او بهشدت تلخ، افسرده و اندوهبار است. در فیلمهای او نوعی حس مخوف پرتاب شدن به درون ماجرایی وجود دارد که راه بازگشت ندارد. به گفته اسکورسیزی، فیلمهای او پادزهری علیه سرخوشی زمانجنگ سرد است.
از نظر سیاسی با اینکه گرایشهایراستگرایانه در آثار فولر دیده میشود اما همیشه فردی مستقل و منتقد نیروهای چپ و راست بودهاست. توجه و تأکید او بر هویت آمریکایی و جنبههایضدکمونیستی فیلمجیببر خیابان جنوبی (برنده شیر برنزیجشنواره ونیز) باعث شد که منتقدان بریتانیایی آن را فیلمی فرصتطلبانه و فولر را همدستسناتور مککارتی معرفی کنند.
آمریکای دهه شصت در نظر ساموئل فولر، تبدیل بهدارالمجانین شده بود. فولر تمام اشکال جنون آمریکایی را در فیلمدالان شوک، بازنمایی کرده بود. دیوانههای این فیلم، محصول پارانویایجنگ سرد ونژادپرستیاند. شخصیت جانی برت در این فیلم، آمیزهای از حس گناه،ازخودبیگانگی و جنون است و سایهروشنهایاکسپرسیونیستیاستنلی کورتز، فیلمبردار فیلم، به خوبی ترسیمکننده ترسها، کابوسها و دلهرههای اوست.
توهم، خیال، جنایت و خشونت عناصر اصلی فیلمهای فولر است که هم درفیلمهای نوآر و جنایی او (جیببر خیابان جنوب،بوسه عریان ودالان شوک) و هم در فیلمهای جنگیاش (کلاهخود آهنی،شماره یک بزرگ قرمز وخانه نئین) قابل ردیابی است.
شخصیتهای فولر، مرموز، کمحرف و خونسردند ودیالوگهایش موجز، طعنهآمیز و ویرانگرند و در عین حال که کیفیتی شاعرانه دارند. خشونت و جنسیت به نحو ارگانیکی در آثار او درهم تنیده شدهاند. تأکید فولر بیشتر بر جنایتکاران است تا قربانیان. تماشاگر چارهای ندارد جز اینکه در هراسها و کابوسهای آنها سهیم شود.[۱]
در صحنهای از فیلمپیرو خله ساختهژان لوک گدار،ژان پل بلموندو از ساموئل فولر که تنها در کنج دیوار ایستاده و مثل همیشهسیگار برگش را دود میکند، نظرش را درباره سینما می پرسد و فولر جواب می دهد: «سینما مثل میدان جنگ است. سینما یعنی عشق، نفرت، اکشن، مرگ و در یک کلمه احساس.»
به اعتراف فیلمسازانی چونمارتین اسکورسیزی،جیم جارموش وکوئنتین تارانتینو، ساموئل فولر و فیلمهای او تأثیر عمیقی بر کارهای آنها داشتهاست.
جشنواره کارلووی واری، چندی پیش با نمایش مجموعهای از نسخههای ترمیمشده آثار ساموئل فولر، از این سینماگر بزرگ و مستقل سینمای آمریکا تجلیل کرد.[۱]