زئوس (بهیونانی:Ζεύς) دراساطیر یونانی، پادشاه خدایان و فرمانروای تمام زیارتگاههای واقع درکوه المپ است. او کوچکترین فرزندکرونوس ورئا از نژادتیتانها بود. معادل آن در اسطورههایرومیژوپیتر و در دین کرتیهاولخانوس است. نام زئوس مربوط است به کلمهٔ یونانیdios به معنی «درخشان». واژه زئوس با بخش نخست واژهلاتین ژوپیتر «Jupiter» و واژه مورد کاربرد برای روز پیوند دارد.زئوس ایزد آسمان رخشان و نیز توفان بهشمار میرفت و به همین دلیل سلاح اوآذرخش بود که آن را به سمت کسی که او را ناخشنود کرده، پرتاب میکردهاست. مواردی که او را بسیار خشمگین میکرد دروغگویی، پیمانشکنی و خیانت بودهاست. از دیگر نشانههای او میتوان به عصای سلطنتی، بلوط، عقاب وسپرش (ساخته شده از پوست بزآمالتئا) اشاره کرد.
کرونوس، پدر زئوس، شنیده بود که توسط یکی از فرزندانش سرنگون خواهد شد. به همین دلیل فرزندان خود را میبلعید. اما زئوس که فرزند ششم بود توسط رئا وگایا نجات پیدا کرد. رئا سنگ بزرگی را قنداقپیچ کرده و به کرونوس داد، وی نیز که فکر میکرد این سنگ بزرگ زئوس است آن را به جای زئوس بلعید. رئا نیز از این فرصت استفاده کرده و او را به غاری در کوههای دیکتی واقع درکرت برده و مخفی نمود.[۱] در آنجا بزی مقدس به نامآمالتئا زئوس را شیر خورانده و بزرگ میکرد که بعدها او بهعنوان پرستار زئوس شناخته میشد. سپس زئوس با کرونوس و دیگر تیتانها وارد جنگ شد و آنها را شکست داد و پدرش را سرنگون کرد. بچههای بلعیده شده را توسط معجونی از مس تند و شراب کهمتیس ساخته بود از شکم کرونوس بیرون آورد و به همراه آنها کرونوس را تا ابد درتارتاروس زندانی کرد. سپس با برادرانش براساس قرعه، فرمانروایی عالم را میان خود تقسیم کردند. زئوس فرمانروای آسمان و زمین شد،پوزئیدون فرمانروای دریاها و جهان زیرزمینی و دوزخ هم نصیبهادس شد.[۲]
زئوس ادامهی یونانی نام «دیئوس» است، کهایزد آسمان روز درافسانههای نیاهندواروپایی بوده و همچنین با عنوان «دیئوس پیتر» بهمعنایپدر آسمان شناخته میشده است.[۳][۴] این ایزد با همین نام درریگودا (دیوس بهسانسکریت ودایی) و درزبان لاتین (قابل مقایسه باژوپیتر) نیز شناخته میشود که از ریشهینیا-هندواروپایی *dyeu- گرفته شده است؛[۵] این ریشه بهمعنای «درخشیدن» است و در بسیاری از مشتقات خود به معانی «آسمان»، «بهشت» و «خدا» اشاره دارد.[۶] واژههای Zoj-z درزبان آلبانیایی و Zis درزبان مساپی، همریشه شفافی با نام زئوس هستند. در شکلهای یونانی، آلبانیایی و مساپی، خوشهی آوایی اصلی *di̯ (که در نیا-هندواروپایی وجود داشت) دچار دگرگونی واجی شده و به *dz تبدیل شده است.[۷][۸] زئوس تنها خدایی درایزدان المپنشین است که نامش چنین ریشهشناسی هندواروپایی شفافی دارد.[۹]
افلاطون درکراتیلوس،ریشهشناسی عامیانهای برای نام زئوس ارائه میدهد و آن را بهمعنای «علت زندگی برای همه چیز، همیشه» تفسیر میکند. این برداشت بر اساس بازیهای زبانی (جناس) میان القاب دیگر زئوس مانند Zen و Dia با واژگان یونانی برای «زندگی» (ζήν / zēn) و «بهسببِ» (διά / diá) است.[۱۰] با این حال، این ریشهشناسی و بهطور کلی روش افلاطون در استخراج معنا از واژهها، مورد تأییدزبانشناسی و پژوهشهای علمی مدرن نیست.[۱۱][۱۲]
دیودور سیسیلی نوشت که زئوس را Zen نیز مینامیدند، زیرا انسانها باور داشتند که او علت زندگی (zen) است.[۱۳] در حالی کهلاکتانتیوس نوشت که او را زئوس و Zen مینامیدند، نه به این دلیل که او بخشندهٔ زندگی است، بلکه چون نخستین کسی از فرزندانکرونوس بود که زنده ماند.[۱۴]
رئا بهجای زئوس نوزاد، سنگی را که در قنداق پیچیده شده بهکرونوس میدهد. گلدان سفالی با نقاشی سرخنقش، حدود ۴۶۰–۴۵۰ پیش از میلاد،موزه متروپولیتننیویورک
درتئوگونیا، اثرهزیود (حدود ۷۳۰–۷۰۰ پیش از میلاد)،کرونوس پس از آنکه پدرشاورانوس را اخته میکند، به فرمانروای برترکیهان تبدیل میشود و با خواهرشرئا ازدواج میکند. از این پیوند، سه دختر و سه پسر به دنیا میآیند:هستیا،دمتر،هرا،هادس،پوزئیدون، و در نهایت، کوچکترین فرزند از میان این شش نفر، یعنی زئوس. کرونوس هر یک از فرزندانش را بلافاصله پس از تولد میبلعد، زیرا پیشگوییای از سوی والدینش،گایا و اورانوس، دریافت کرده بود که بر اساس آن، یکی از فرزندان خودش، همانگونه که او پدرش را سرنگون کرده بود، روزی او را سرنگون خواهد کرد. این موضوع باعث اندوهی بیپایان برای رئا میشود، و هنگامی که از فرزند ششم خود، یعنی زئوس باردار میشود، نزد پدر و مادرش گایا و اورانوس میرود تا راهی برای نجات فرزندش و انتقام از کرونوس بیابد. رئا طبق دستور والدینش، به شهرلیکتوس درجزیره کرت سفر میکند و در آنجا زئوس را به دنیا میآورد. او نوزاد را به گایا میسپارد تا بزرگش کند، و گایا او را به غاری در کوهآیگیوس میبرد و در آنجا پنهان میکند. سپس رئا بهجای نوزاد، سنگی را که در قنداق پیچیده شده بود به کرونوس میدهد؛ و کرونوس، بیآنکه متوجه فریب شده باشد، سنگ را میبلعد، با این تصور که فرزندش را بلعیده است.
در حالی که هزیود تنها منبعی است که لیکتوس را بهعنوان محل تولد زئوس ذکر میکند، دیگر نویسندگان مکانهای متفاوتی را برای زادگاه او گزارش دادهاند: شاعر اوملوس اهلکورینس (قرن ۸ پیش از میلاد) به نقل ازجان لیدیایی، معتقد بود زئوس درلیدیه به دنیا آمده است، شاعراسکندریکالیماخوس (حدود ۳۱۰–۲۴۰ پیش از میلاد) درسرود به زئوس، محل تولد او راآرکادیا ذکر میکند،دیودور سیسیلی (قرن ۱ پیش از میلاد) در بخشی از آثار خود کوه آیدا را زادگاه زئوس معرفی میکند، اما در جای دیگر مینویسد که او در دیکته به دنیا آمده است،آپولودور (قرن ۱ یا ۲ میلادی) نیز بهطور مشابه مینویسد که زئوس در غاری در دیکته متولد شده است. در قرن دوم میلادی،پائوسانیاس نوشت که شمار کسانی که ادعا میکنند زئوس در میان آنها زاده یا پرورش یافته، آنقدر زیاد است که نمیتوان همهشان را شمرد.
آمالتئا شاخ فراوانی (کورنکوپیا) را در دست دارد که زئوس نوزاد از آن غذا میخورد. نقشبرجستهای از مرمر، متعلق به قرن دوم میلادی،موزه واتیکان
در حالی که تئوگونیا چیزی درباره دوران کودکی زئوس نمیگوید جز اینکه او بهسرعت رشد کرد، منابع دیگر روایتهای دقیقتری ارائه میدهند. بهگفته آپولودوروس، رئا پس از بهدنیا آوردن زئوس در غاری در دیکته، او را به دونیمف بهنامهای آدرستهآ و ایدا، دختران ملیسئوس، میسپارد تا از او نگهداری کنند. آنها زئوس را با شیر بز مادهای به نامآمالتئا تغذیه میکردند، در حالی کهکوریبانتها از غار محافظت کرده و نیزههایشان را بر سپرهایشان میکوبیدند تا کرونوس صدای گریه نوزاد را نشنود. دیدوروس سیکولوس نیز روایت مشابهی ارائه میدهد؛ او میگوید پس از زایمان، رئا بهکوه ایدا میرود و زئوس نوزاد را به کوریبانتها میسپارد. کوریبانتها نیز او را نزد چند نیمف (که نامی از آنها برده نمیشود) میبرند تا او را با ترکیبی از عسل و شیر بز آمالتئا پرورش دهند. او همچنین اشاره میکند که کوریبانتها «هیاهوی بزرگی برپا کردند» و با این کار، کرونوس را فریب دادند. همچنین روایت میشود که زمانی که کوریبانتها زئوس نوزاد را حمل میکردند، بند ناف او کنار رود تریتون جدا شد.
هیگینوس، نویسنده فابوله، روایتی را نقل میکند که در آن کرونوس بهجای بلعیدن، پوزیدون را به دریا و هادس را به جهان زیرزمینی میفرستد. هنگامی که زئوس متولد میشود، هرا (که او نیز بلعیده نشده)، از رئا میخواهد که نوزاد زئوس را به او بسپارد، و رئا هم سنگی را به جای زئوس به کرونوس میدهد تا آن را ببلعد. هرا، زئوس را به آمالتئا میسپارد، که گهوارهاش را از درختی میآویزد؛ جایی که نه در آسمان است، نه روی زمین و نه در دریا؛ به این معنا که وقتی کرونوس بعداً به دنبال زئوس میگردد، نمیتواند او را پیدا کند. هیگینوس همچنین میگوید که ایدا، آلتهآ و آدرستهآ – که معمولاً فرزندان اقیانوس (اوکئانوس) در نظر گرفته میشوند – گاهی بهعنوان دختران ملیسئوس و دایههای زئوس معرفی میگردند.
بر پایه قطعهای ازاپیمنیدس، دو نیمف بهنامهای هِلیکِه و کینوسورا دایههای زئوس جوان بودهاند. کرونوس برای یافتن زئوس به جزیره کرت سفر میکند، اما زئوس برای پنهان کردن حضور خود، به شکل یک مار درمیآید و دو دایهاش را به خرس تبدیل میکند. طبق گفتهموسائوس، پس از تولد زئوس، رئا او را بهتمیس میسپارد. تمیس نیز زئوس را به آمالتئا میسپارد، که صاحب یک بز ماده بوده و با شیر آن بز، زئوس جوان را تغذیه میکرده است.
آنتونینوس لیبرالیس در اثر خود، دگردیسیها، میگوید که رئا زئوس را در غاری مقدس در کرت به دنیا میآورد؛ غاری که پر از زنبورهای مقدس بوده و همان زنبورها دایههای نوزاد میشوند. این غار، زمینی ممنوعه برای انسانها و خدایان بهشمار میرفته، اما گروهی از دزدان برای دزدیدن عسل وارد آن میشوند. وقتی آنها نگاهشان به قنداق زئوس میافتد، زرههای برنزیشان از تنشان جدا میشود، و زئوس قصد داشت آنها را بکشد، اگر دخالتمویرای و تمیس نبود. در نهایت، او آنها را به گونههای مختلفی از پرندگان تبدیل میکند.
زئوس بدون ریش در حالی به تصویر کشیده شده که صاعقهای را به سوی پیکری زانو زده (احتمالاً یکی از تایتانها) پرتاب میکند. این نقش در تاقچهی گورگون ازمعبد آرتمیس درکورفو قرار دارد و در موزه باستانشناسی کورفو به نمایش گذاشته شده است.
بر اساس تئوگونیا، پس از آنکه زئوس به سنمردانگی میرسد، کرونوس بهواسطه نیرنگهای گایا و همچنین مهارت و نیروی زئوس، مجبور میشود پنج فرزند بلعیدهشده و سنگ را بالا بیاورد؛ احتمالاً به ترتیب معکوس، یعنی ابتدا سنگ را و سپس هر یک از فرزندان را به ترتیب عکس بلعیدن. سپس زئوس آن سنگ را دردلفی برپا میکند تا از آن پس نشانهای باشد و شگفتیای برای انسانهای فانی. پس از آن، زئوسسیکلوپها (غولهای تکچشم) را آزاد میکند و آنها نیز از سر قدردانی، رعد و برق را که پیشتر گایا پنهان کرده بود، به زئوس میدهند. بعد از اینجنگ تایتانها (تایتانوماکی) آغاز میشود: نبرد میاناولمپنشینان به رهبری زئوس وتایتانها به رهبری کرونوس برای تصاحب فرمانروایی جهان. زئوس و همراهانش ازکوه اُلمپ میجنگند و تایتانها از کوه اُتْریس. نبرد به مدت ده سال ادامه مییابد، بدون آنکه پیروزی مشخصی حاصل شود، تا اینکه زئوس به توصیه گایا،هکاتونکایرها (صددستها) را آزاد میکند؛ آنها نیز همانند سیکلوپها در اعماق زمین زندانی بودند. زئوس به آنها نکتار و آمبروزیا (خوراک و نوشیدنی خدایان) میدهد و روحیهشان را بازمیگرداند، و آنها با کمک به زئوس در جنگ موافقت میکنند. سپس زئوس حمله نهایی خود را علیه تایتانها آغاز میکند و صاعقههایی را بر سرشان فرومیفرستد، در حالی که هکاتونکایرها بارانی از سنگها را بر آنان میبارند. سرانجام، تایتانها شکست میخورند؛ زئوس آنها را بهتارتاروس تبعید میکند و نگهبانیشان را به هکاتونکایرها میسپارد.
آپولودور روایت مشابهی ارائه میدهد و میگوید زمانی که زئوس به بزرگسالی میرسد، ازمتیس کمک میگیرد. متیس دارویی قیآور به کرونوس میدهد که باعث میشود او سنگ و پنج فرزند بلعیدهشدهاش را بالا بیاورد. پس از آن، زئوس وارد نبردی دهساله با تایتانها میشود. در ادامه، بهدنبال پیشگویی گایا، زئوس سیکلوپها و هکاتونکایرها را از تارتاروس آزاد میکند؛ پیش از آن، نگهبان آنها، کامپِه را میکشد. سیکلوپها صاعقه را به زئوس، نیزه سهشاخه را به پوزئیدون و کلاهخود نامرئی را به هادس میدهند. در نهایت، تایتانها شکست میخورند و هکاتونکایرها به نگهبانان آنها گماشته میشوند. بر اساسایلیاد، پس از این نبرد، زئوس جهان را با دو برادرش، پوزئیدون و هادس، از طریق قرعهکشی تقسیم میکند: زئوس آسمان را به دست میآورد، پوزئیدون دریا را، و هادس جهان زیرزمینی را؛ در حالی که زمین و کوه المپ قلمروی مشترک باقی میمانند.
زئوس (در مرکز سمت چپ) در حال نبرد با پُرفیریون (در انتهای سمت راست)، جزئیاتی از نقشبرجستهٔ گیگانتوماخی (نبرد با غولها) ازمحراب پرگامون، موزهٔ پرگامونبرلین.
هنگامی که زئوس جایگاه خود را بهعنوان پادشاه کیهان تثبیت میکند، حکومت او بهسرعت با چالشهایی روبرو میشود. نخستین این چالشها از سوی غولهایی به اسمگیگانتها است که در نبردی معروف به گیگانتوماخی با خدایان المپ وارد جنگ میشوند. به گفتهٔهسیود، گیگانتها فرزندانگایا هستند که از قطرات خونی پدید آمدند که هنگام اخته شدناورانوس توسط کرونوس بر زمین چکید؛ با این حال، در تئوگونیا اشارهای به نبرد میان خدایان و غولها نشده است. روایت کاملتر این نبرد را آپولودور ارائه میدهد. او میگوید که گایا، از سر خشم نسبت به زئوس بهخاطر زندانی کردن فرزندانش (تایتانها)، از اورانوس، غولها را میزاید. پیشگوییای به خدایان میرسد که میگوید غولها تنها بهدست یک فانی شکستپذیرند، نه بهتنهایی توسط خدایان. گایا که این را میشنود، به دنبال فارماکُن (گیاهی جادویی) میرود که بتواند غولها را در برابر مرگ محافظت کند. اما زئوس بهائوس (سپیدهدم)،سلنه (ماه) وهلیوس (خورشید) فرمان میدهد که نتابند، و خودش تمامی آن گیاهان را جمعآوری میکند. سپس ازآتنا میخواهد کههراکلس (هرکول) را فرا بخواند. در جریان نبرد، پُرفیریون، یکی از نیرومندترین غولها، به هرکول وهرا حملهور میشود. زئوس، با نیرنگ، میل جنسی شدیدی نسبت به هرا در پرفیریون ایجاد میکند. درست زمانی که او قصد دارد به هرا تجاوز کند، زئوس با صاعقه به او ضربه میزند و هرکول با تیری، ضربهٔ نهایی را وارد کرده و او را میکشد.
در تئوگونیا، پس از آنکه زئوس تایتانها را شکست داده و به تارتاروس تبعید میکند، فرمانرواییاش با تهدیدی جدید مواجه میشود: هیولایی به نامتایفون، موجودی غولپیکر با بدن مارمانند که برای بهدست آوردن کنترل کیهان با زئوس وارد نبرد میشود. بنا بر روایتهزیود، تایفون فرزند گایا وتارتاروس است، و دارای صد سر مارگونه و آتشافکن است. هزیود میگوید اگر زئوس بهموقع متوجه حضور این موجود نمیشد، تایفون میتوانست بر فانیان و نامیرایان سلطه پیدا کند. آن دو وارد نبردی سهمگین میشوند، اما زئوس بهسرعت با آذرخشهایش تایفون را شکست میدهد و او را به تارتاروس میافکند. اما در روایتاپیمنیدس، تایفون زمانی که زئوس در خواب است، وارد کاخ او میشود. زئوس بیدار شده و او را با آذرخش نابود میکند.اِشیل وپیندار نیز مانند هزیود، زئوس را برندهٔ قاطع نبرد با تایفون میدانند، و او را با آذرخش شکست میدهد. در مقابل، آپولودور داستانی پیچیدهتر روایت میکند: مانند روایت هزیود، تایفون فرزند گایا و تارتاروس است که از خشم گایا پس از شکست تایتانها بهدنیا میآید. هیولا به آسمان حمله میکند و همهٔ خدایان از ترس، به حیوان تبدیل شده و بهمصر میگریزند؛ تنها زئوس میماند و با آذرخش و داس با او مبارزه میکند. تایفون زخمی میشود و به کوه کاسیوس در سوریه عقبنشینی میکند. آنجا زئوس را با پیچش بدنش اسیر کرده، رگها و زردپیهای دست و پای او را از بدنش جدا میکند. زئوس ناتوان، به غاری در کیلیکیه منتقل میشود، جایی که موجود مادهای به نام دلفینه از او نگهبانی میکند. در ادامه،هرمس و ایگیپان زردپیهای زئوس را بازمیگردانند، او را احیا کرده و به میدان نبرد بازمیگردانند. تایفون که به کوه نیسا گریخته، در آنجا ازمویرایها (الهههای سرنوشت) میوههایی فاسدکننده دریافت میکند که نیروی او را تضعیف میکنند. سپس به تراکیه میگریزد و کوههایی بهسوی زئوس پرتاب میکند، اما زئوس آنها را با آذرخش بازمیگرداند. در نهایت، هنگام فرار تایفون به سمتسیسیل، زئوسکوه آتنا را بر سر او پرتاب کرده و کار او را یکسره میکند.
نونوس نیز روایتی طولانیتر و پرجزئیاتتر از آپولودور ارائه میدهد، با این تفاوت که در روایت او،کادموس وپن زردپیهای زئوس را پس میگیرند؛ آنها با موسیقی تایفون را فریب داده و از او میدزدند. درایلیادهومر، داستان دیگری از تلاش برای سرنگونی زئوس وجود دارد: هرا، پوزئیدون و آتنا توطئهای برای به زنجیر کشیدن زئوس طراحی میکنند. اماتتیس (الههٔ دریایی و مادرآشیل) بریارئوس، یکی از صددستیها (هکاتونکایرها) را به المپ میآورد، و با دیدن او، خدایان توطئهگر از ترس، نقشهٔ خود را رها میکنند.
بر اساس روایت هزیود، نخستین همسر زئوس،متیس، یکی ازاوکئانیدها، دختراناوکئانوس وتتیس، بود. اما با این حال، هنگامی که متیس در شرف به دنیا آوردن دختری به نامآتنا است، پیشگوییای از سوی گایا و اورانوس به زئوس میرسد: پس از این دختر، پسری از متیس زاده خواهد شد که زئوس را از پادشاهی خدایان و انسانها سرنگون خواهد کرد. زئوس، برای جلوگیری از تحقق این پیشگویی، متیس را بهطور کامل میبلعد. اما متیس از درون بدن زئوس همچنان با او سخن میگوید و مشاوره میدهد. با گذر زمان، آتنا از سر زئوس متولد میشود، ولی فرزند پسر هرگز ظاهر نمیشود و تهدید براندازی خنثی میگردد. آپولودور نیز روایتی مشابه ارائه میدهد، اما اضافه میکند که متیس برای فرار از آغوش زئوس بارها تغییر شکل میدهد، ولی در نهایت تسلیم میشود. در این روایت، تنها گایا است که زئوس را از تولد فرزندی خطرناک هشدار میدهد. در قطعهای که احتمالاً از مجموعه آثار هزیود است و توسط فیلسوف خریسیپوس نقل شده، انگیزه زئوس از نزدیکی با متیس، خشم او از هرا بهدلیل بهتنهایی زادنهفائستوس عنوان شده است. در این روایت، زئوس با متیس میآمیزد، سپس او را میبلعد و از این طریق، آتنا از درون خودش زاده میشود. در مقابل، یک شرحنویس بر ایلیاد روایت دیگری ارائه میدهد: طبق این نظر، متیس هنگام بلعیدهشدن توسط زئوس، باردار از برونتس، یکی ازسیکلوپها، بوده، نه خود زئوس.
بلعیدن متیس توسط زئوس بهعنوان پایان چرخهی جانشینی خشونتآمیز دراساطیر یونان تعبیر میشود؛ اورانوس را پسرش کرونوس سرنگون کرد، کرونوس هم توسط پسرش زئوس سرنگون شد اما زئوس، برخلاف پدرش، تهدید را پیشاپیش در نطفه خفه میکند؛ بهجای بلعیدن فرزند، مادرِ بالقوه را میبلعد. بنابراین، زئوس با جذب و درونیسازی متیس که نماد خرد و تدبیر است، هم خرد او را در خود میگنجاند و هم تهدید را نابود میکند. این اسطوره را میتوان تمثیلی از تلفیق خرد زنانه با قدرت مردانه برای تحکیم فرمانروایی زئوس دانست.
در روایت هزیود، همسر دوم زئوس،تمیس است، یکی از دخترانتایتان اورانوس و گایا، که از اوهورایها را به دنیا میآورد، که شاملیونومیا، دیکه وایرنه هستند، و همچنین سهمویرای:کلوتو،لاکسیس واتروپوس. روایتی ازپیندار، تمیس را همسر نخست زئوس مینامد و بیان میکند که او توسط مویرایها (که در این روایت دختران او نیستند) به کوه اُلمپ برده میشود، جایی که همسر زئوس میگردد و برای او هورایها را به دنیا میآورد. بر اساس گفته هزیود، زئوس سپس با اورینومه، یکی از اوکئانیدها، همبستر میشود و از او پدر سهخاریتس میگردد: آگلایا، ائوفروسینه و تالیا. سپس زئوس با خواهرشدمتر همپیوند میشود وپرسفونه را پدید میآورد. پیوند بعدی زئوس بانماسینی تایتان است؛ همانگونه که در آغاز کتاب تئوگونیا توصیف شده، زئوس در پیریا در هر شب به مدت نه شب با نماسینی میخوابد و از او نه موسه را پدید میآورد. شریک بعدی اولتو تایتان است که از او دوقلوهاآپولون وآرتمیس را به دنیا میآورد؛ که طبق سرود هومری به آپولون، درجزیره دلوس زاده میشوند. در روایت هزیود، تنها در آن زمان است که زئوس خواهرشهرا را به همسری خود درمیآورد.
او همچنین باهرا که خواهرش نیز بود، ازدواج کرد. انتظار بر آن بود که همسر زئوس کاملاً در حد مقام وی باشد. غالباً در اساطیر همسر اصلی زئوس و ملکهٔالمپنشینان همانا هرا و نام او به معنی قهرمانبانو است و این عنوان مقامی در خور همسر پادشاه خدایان است. هرا درآرگوس کیش ویژه خود را داشت و بیتردید بازمانده ایزدبانوی مادر یونانی بود. هرا برای همسرشآرس،هفائستوس،هبه،ایلیثیا واریس را بهدنیا آورد.
زئوس بهخاطر داشتن ماجراهای عشقی فراوان از معشوقههایش فرزندان بسیاری داشت. هنگامی که زئوسلدا ملکهٔاسپارت را فریفت، خود را بهشکل یک قوی زیبا درآورد و از تخمی که لدا به عمل آورد دو جفت فرزند دوقلو بهدنیا آمدند:کاستور و پولوکس،کلوتایمنسترا وهلن تروایی و ازآلکمنه صاحبهراکلس نامآورترین پهلوان یونانی شد،ائوروپه که برایشمینوس،رادامانتوس وسارپدون بهدنیا آورد و… او را نماد عاشقپیشگی و عشق باختن با زنان بیشمار و حیلهگریهای گوناگون برای پنهان ساختن خیانتهایی که به همسرش میکرد معرفی کردهاند. در برابر این پرسش که چرا این کردارها را به سرور و فرمانروای کل خدایان نسبت دادهاند، محققان و دانشپژوهان گفتهاند که زئوسی که در آوازها و داستانها از او یاد میشود آمیزهای است از تمامی خدایان. هرگاه پرستش وی به شهری میرسید که خود خدایان فرمانروا داشت، آن دو به تدریج در هم ادغام میشدند. همسر آن خدا نیز به زئوس میرسید. اما نتیجه ناخوشایند بود و یونانیان ادوار بعد اینگونه عشقبازی و شهوترانی بیپایان را نپسندیدند.[۱۵]
تندیس زئوس در المپیا فیدیاس آتنی، در حدود سال ۴۳۵ پیش از میلاد، این مجسمهٔ ۱۲ متری را ساخته و زینت نیایشگاه زئوس درالمپیا کرد. این مجسمه که یکی ازعجایب هفتگانهٔ دنیای قدیم شناخته میشد، بعدها دزدیده شد. تصویر فوق نقاشی سده ۱۶ از این مجسمهاست.
فرمانروایی زئوس خالی از تهدید نبود. افیئالتس و اوتوس، دو غولی که با نام آلودز[۱۶] شناخته میشدند سعی کردند تاج و تخت زئوس را سرنگون کنند. آنها هر سال یکذراع (واحد اندازهگیری در باستان که برابر بود با فاصله آرنج تا نوک انگشت وسط یا حدوداً ۴۴ سانتیمتر) در عرض و یکفاتوم در ارتفاع رشد میکردند. وقتی نه ساله شدند اندازهای برابر با نه ذراع در عرض و نه فاتوم در ارتفاع داشتند و بدین سبب برای نبرد با ایزدان مصمم شدند. آنها سپس با قرار دادن کوههای اوسا بر روی المپ، و نهادن کوه پلیون بر روی اوسا موفق به صعود به آسمانها و تهدید المپنشینان شدند. آنها اعلام کردند با پرکردن دریا بهوسیلهٔ کوهها، زمینهای خشک را بهوجود میآورند. افیئالتس از هرا و اوتوس از آرتمیس خواستگاری کرد و آرس را به زنجیر کشیدند. اما هنگامی که قصد داشتند به آرتمیس حمله کنند و او نیز توان مقابله با آنها را نداشت، برادرشآپولون گوزنی بین آنها فرستاد. این مسئله باعث شد آنها دیوانهوار خشمگین شوند و یکدیگر را بکشند. در نسخههای دیگر این افسانه چنین آمده که آرتمیس مسئول مرگ آنها بود. آرتمیس خود را به شکل گوزنی درآورد و خود را به میان آنها نهاد و دو برادر برای کشتن گوزن تیرهای خود را به سوی او پرتاب کردند که به یکدیگر اصابت کرده و کشته شدند. دو برادر دردنیای زیرین مجازات شدند، آنها توسط مارها، پشتبهپشت به ستونی بسته شدند. میان آنها جغدی نیز بر روی ستون قرار داشت.
گیگانتها هیولاهایی بودند که تعداد آنها صد نفر برآورد شدهاست. آنها به دستور گایا برای باز پس گرفتن سلطنت و قدرت تیتانها به زئوس و دیگر المپنشینان حمله کردند. بعد از اینکه پیشگویی شده بود هیچیک از گیگانتها بهدست ایزدان از بین نخواهند رفت و برای شکست دادن هیولاها به یک فانی نیاز است، المپنشینان از هراکلس تقاضای کمک کردند و با همکاری یکدیگر توانستند آنها را شکست دهند.
سپس نوبت به اژدهایتایفون رسید تا با نفس آتشینش به آسمانها حمله کند. این هیولای ترکیبی که چشمانش همانند آتش برق میزدند، ظاهری شبیه به انسان داشت اما از کمر به پایین بدن او از افعیها پوشیده شده بود. تمام این مشکلات از شکست خوردن گیگانتها بهدست المپنشینان و خشمگینتر شدن گایا ناشی میشد. گایا بهتارتاروس رفته و تایفون را بهدنیا آورد که از تمام فرزندان او در اندازه و قدرت برتری داشت. تایفون از همه کوهستانها بزرگتر بود و سر او اغلب به ستارگان برمیخورد و وقتی دستهایش را باز میکرد یکی به مشرق و دیگری به مغرب میرسید و بهجای انگشتان یکصد سر اژدها داشت، و دارای بال بود و از چشمانش آتش بیرون میزد و تیفون آنقدر وحشتناک بود که وقتی خدایان متوجه حمله او به آسمان شدند از ترس همه به مصر گریخته و شکل حیوانها را به خود گرفتند. در اینجا بود که زئوس از فواصل دور او را با آذرخش خود مورد هدف قرار داد و در فواصل نزدیک با سلاح داس خود به او ضربه وارد میکرد. هنگامیکه تایفون پا به فرار گذاشت، زئوس او را تا کوههای کاسیوس تعقیب نمود. اما تایفون داس را از چنگ زئوس درآورد، تاندونهای دست و پای او را قطع کرده و او را بر روی شانههای خود گذاشت و از طریق دریا به غاری در سرزمینکیلیکیه حمل کرد. همچنین او تاندونهای مفاصل او را در پوست خرس پنهان کرد که توسط مادهغولی محافظت میشد. در این هنگام بود کههرمس به نجاتزئوس شتافت و به صورت نوازندهای دورهگرد نزدیک او میشود و تایفون را فریب میدهد و تاندونها را برای تعمیر سازش از او میگیرد؛ و زئوس هم نیروی خود را بازمییابد و با استفاده از تیرهای آذرخش، او را از بین میبرد.[۱۷]
درجنگ تروآ پس از آنکه با شکستپاریس ازمنلائوس از سپاه یونانیان، جنگ بهظاهر پایان مییابد، خدایان در المپ شورایی برپا میکنند و خواستار خون بیشتری میشوند. زئوس به صلح رأی میدهد ولی چون همسرش هرا سخن به مخالفت با او میراند، رأی خود را پس میگیرد و به نابودی تروا رضایت میدهد.[۱۸]
در هنر، معمولاً زئوس به مانند یک مرد میانسال همراه با ریش اما دارای چهرهای جوان و نیرومند تصویر میشد. او بسیار شاهوار و باابهت بهنظر میرسید. نقاشان و هنرمندان سعی در بازسازی قدرت زئوس در کارهای خود دارند، معمولاً با دادن حالتی که گویا در حال پرتاب کردن آذرخش خود است. مجسمههای زیادی از زئوس وجود دارد، اما بدون شک زئوسآرتمیزیوم زیباترین آنهاست. در گذشته گمان میشد که پیکر پوزئیدون است، این تندیس در موزهٔ ملی باستانشناسیآتن قابل دیدن است.
Hard, Robin (2004),The Routledge Handbook of Greek Mythology: Based on H.J. Rose's "Handbook of Greek Mythology", Psychology Press, 2004.شابک۹۷۸−۰−۴۱۵−۱۸۶۳۶−۰.Google Books.
Hesiod,Theogony, inThe Homeric Hymns and Homerica with an English Translation by Hugh G. Evelyn-White. Cambridge, Massachusetts: Harvard University Press; London: William Heinemann Ltd. 1914.Online version at the Perseus Digital Library.
Homer,The Iliad with an English Translation by A. T. Murray, Ph.D. in Two Volumes. Cambridge, Massachusetts: Harvard University Press; London: William Heinemann, Ltd. 1924.Online version at the Perseus Digital Library.
Homer;The Odyssey with an English Translation by A. T. Murray, Ph.D. in Two Volumes. Cambridge, Massachusetts: Harvard University Press; London: William Heinemann, Ltd. 1919.Online version at the Perseus Digital Library.
Parada, Carlos,Genealogical Guide to Greek Mythology, Jonsered, Paul Åströms Förlag, 1993.شابک۹۷۸−۹۱−۷۰۸۱−۰۶۲−۶.
Pausanias,Pausanias Description of Greece with an English Translation by W.H.S. Jones, Litt.D., and H.A. Ormerod, M.A., in 4 Volumes. Cambridge, Massachusetts, Harvard University Press; London, William Heinemann Ltd. 1918.Online version at the Perseus Digital Library.
Salowey, Christina, "The Gigantomachy", inThe Oxford Handbook of Heracles, pp. 235–50, edited by Daniel Ogdon, Oxford University Press, 2021.شابک۹۷۸−۰−۱۹۰−۶۵۱۰۱−۵.
Sistakou, Evina, "Homer in the Library: Callimachus' Literary Response to Homeric Philology", inMore than Homer Knew – Studies on Homer and His Ancient Commentators, edited by Antonios Rengakos, Patrick Finglass and Bernhard Zimmermann,De Gruyter, 2020.شابک۹۷۸−۳−۱۱۰−۶۹۳۵۸−۴.Online version at De Gruyter.
Smith, Scott R., and Stephen M. Trzaskoma,Apollodorus'Library and Hyginus'Fabulae: Two Handbooks of Greek Mythology, Hackett Publishing, Indianapolis/Cambridge, 2007.شابک۹۷۸−۰−۸۷۲۲۰−۸۲۱−۶.Google Books.