رُخَج[یادداشت ۱] (به فارسی باستان:هَرَئووَتیش، /𐏃𐎼𐎢𐎺𐎫𐎡𐏁 ،/harauvatiš[۱]، به یونانی باستان: Ἀραχωσία,Arachōsíā/ آراخوزیا) ازساتراپیهای شرقی شاهنشاهیهخامنشی در اطرافقندهار امروزی بوده. گاه سرزمین باستانیگنداره، سرزمینی که از نواحیرود کابل تارود سند وسعت داشته با این سرزمین اشتباه گرفته میشود.
اسکندر مقدونی در سال ۳۲۸ پیش از میلاد، به این سرزمین رسید و رُخّجیها را به اطاعت درآورده و کاپیشهکانیش[۲] پایتخت رُخَج را به نامش اسکندریه[۳] تغییر نام داد که همان گداره است.(گداره و قندهار پیشین را نباید با قندهار امروزی به اشتباه گرفت برای اطلاعات بیشتر به گداره و قندهار رجوع کنید) در متون فارسی و عربی پس از اسلام، این سرزمین رارُخَج مینامیدند.
رخج را در قدیم رخد نیز میگفتند.[۴] سرزمین رخج نام خود را از رود اصلی منطقه که امروزهارغنداب نامیده میشود گرفتهاست. رخد و اَرغَند هر دو شکلهای متفاوتی از یک واژه کهن ایرانی و به معنای «پرآب» هستند.[۵]
ایرانیان باستان که پیرامون سه هزار سال پیش برای سکونت به این سرزمین رسیدند آن را به یاد ایزدبانوی باران یعنی «اناهید-هرهوتی» (ناهید دارنده آبها)، هرهوتی (دارندهٔ آبها) نامیدند.[۶]
رود اصلی منطقه را نیز به نام رود بزرگ افسانههای ایرانی یعنی هَرَهُوَتی نامیدند. این رود در افسانهها از کوه هَرا[۷] سرچشمه گرفته و به دریای وُوروکَشا[۸] جاری میشود و سرچشمهٔ تمام آبهای جهان است.[۶] این نام به مرور به صورت ارغند درآمد و سپس ارغنداب نامیده شد.[۹]
تاریخ رخج باتاریخ سیستان و اقوام ایرانیتبار سکایی پیوند دارد. در روزگار باستان در آسیای میانه یوئهچیهای شکستخورده که هنوز بیشتر توان نظامی و تاختوتازشان را حفظ کرده بودند و از پشت، تحت فشار هیونگها بودند، به زیستگاه سکاها در نزدیکی فرارود تاختند و آنها را به سوی مناطق جنوبیتر راندند. بر اثر فشار همین قوم بود که سکاها به منطقهٔ رخج و سپس به زَرَنگ (سیستان کنونی) رانده شدند و نام قومشان را به منطقه سکستان (سیستان) دادند.[۱۶]
داریوش بزرگ از رُخج به نام سیستان ایران نام میبرد. این شهر آریایی همانگدروسیا باستانییونانیها است.اسکندر شرح لشکرکشیهایش را بهگدروسی در تاریخ ثبت کردهاست. وی از دریانوردی فرماندهاش به نامنیارخوس دردریای مکران (دریای عمان) نام بردهاست.
داریوش شاه گوید:
آن وهیزدات که خود رابردیا (فرزندکوروش بزرگ) میخواند او سپاه به رخج (سیستان) فرستاده بود. علیه وی «وان نام پارسی» بنده من شهربان رخج و مردی را سردار آنها کرده بود... داریوش میگوید بعد از نبرد با بردیای دروغین همه دروغگویان و شورشیانش را شکست دادم و فرمانروای رخج شدم.[۱۷]
↑ثلاثی، محسن: نگاهی به فرایند تاریخی تطور برخی اقوام ترک و عرب تبار در حوزه فرهنگ ایرانی. در: «نامه انسانشناسی». پاییز و زمستان ۱۳۸۱ - شماره ۲. (از صفحه ۱۲۱ تا ۱۳۲).
↑تاریخچه باستانی سیستان و بلوچستان بند ۱۰- از کتیبه جهانی بیستون
↑در پارسی «رَخُد» و «اَرغَند»، در پارسی میانه «رَخود /raxwad/»، در پارسی باستان «هَرَئووَتیش /harauvatiš/» (پارسی باستان: 𐏃𐎼𐎢𐎺𐎫𐎡𐏁)، در اوستایی «هَرَخْوَئیتی /haraxʷaitī/» (اوستایی: 𐬵𐬀𐬭𐬀𐬓𐬀𐬌𐬙𐬍) و در یونانی باستان «اَرَخُسیا (آراخوزیا)» (یونانی باستان: Ἀραχωσία)