دین معمولاً بهعنوان یکنظام اجتماعی-فرهنگی از رفتارها و اعمال تعیین شده،اخلاقیات، باورها، جهان بینیها، متون، مکانهای مقدس، پیشگوییها یا سازمانها تعریف میشود که عموماً بشریت را به عناصرماوراء طبیعی، ماورایی و معنوی مرتبط میکند.ادیان مختلف ممکن است حاوی عناصر مختلفی باشند یا نباشند، از چیزهای الهی، مقدسات، ایمان، یک موجود فراطبیعی یا موجودات ماوراء طبیعی، یا «نوعی غایت و تعالی که هنجارهایی را فراهم میکند. و قدرت تا آخر عمر». اعمال مذهبی ممکن است شامل مناسک، موعظه، دعا کردن، قربانی، فستیوال،اعیاد،خلسه،تشییع جنازه، مراسمازدواج،مدیتیشن،دعا،موسیقی،هنر،رقص، خدمات عمومی، یا سایر جنبههای فرهنگ بشری ادیان دارای تاریخها و روایات مقدسی هستند که ممکن است در متون مقدس و نمادها و مکانهای مقدس حفظ شود که بیشتر هدف آنها معنا بخشیدن به زندگی است. مذاهب ممکن است حاوی داستانهای نمادین باشند با هدف سعی در توضیح منشأ حیات، جهان و سایر پدیدهها ، که توسط پیروان گفته میشود و ممکن است درست نباشند. از قدیمایمان را علاوه برعقل، منبع اعتقادات دینی دانستهاند.
تخمین زده میشود که ۱۰۰۰۰ دین متمایز در سراسر جهان وجود دارد. حدود ۸۴ درصد از جمعیت جهان بهمسیحیت،اسلام،یهودیت، بودیسم یاهندوئیسم، و… نوعی از دین عامیانه وابسته هستند. جمعیتی که از نظر مذهبی وابستگی ندارند شامل کسانی میشود که با هیچ دین خاصی، ملحدان و ادم دینی همسانی ندارند. در حالیکه غیرمذهبیها در سطح جهانی رشد کردهاند، بسیاری از غیر مذهبیها هنوز عقاید مذهبی مختلفی دارند.
مطالعه دین شامل طیف گستردهای از رشتههای دانشگاهی، از جمله الهیات، فلسفه دین، دین تطبیقی، و مطالعات علمی اجتماعی است. نظریههای دین، تبیینهای گوناگونی برای منشأ و عملکرد دین ارائه میکنند، از جمله مبانی هستیشناختی هستی و اعتقاد دینی.
واژهٔ دین درزبانهای ایرانی ریشه دارد. واژه دین از واژهاوستاییدَئِنا ریشه میگیرد. خود واژه دئنا به ریشهکارواژه «دا» به معنی اندیشیدن و شناختن میرسد. واژه دهی درسانسکریت نیز از همین ماده ریشه گرفته است. پس از نوشتههای اوستاییدئنا دروندیداد دیده میشود. در وندیداد دئنا یا دین ارواح خوب و خالص را بهبهشت رهنمود میسازد.[۱]
درزبان اوستایی و نیزپارسی میانه به همکردها (ترکیبها) یی گوناگونی از این واژه برمیخوریم مانند: دین آگاهی، دین بُرداری (نمایش دینی)،دینکرد (کردار دینی)،دین یشت (نام شانزدهمین یَشت ازیشتهای بیست و یکگانهاوستا) و جز اینها.
واژهٔ religion در دیگر زبانها
religion/دین (از واژهٔ فرانسوی religion به معنای «جامعه دینی» و واژهٔ لاتین religionem (اسم religio) به معنای «احترام به چیزی مقدس، احترام به الههها»، «تعهد، رابطه بین بشر و الههها») ریشه در واژهٔ لاتین religio دارد، ریشههای اصلی آن نامشخص هستند. یک احتمال، ریشه یابی از واژهٔ مشابه le-ligare است، یعنی تفسیر منسوب بهسیسرون که Lego «خواندن»، یعنی re (دوباره) و lego در مفهوم «انتخاب کردن»، «دوباره مرور کردن» یا «با احتیاط اندیشیدن» را بهم مرتبط میسازد. پژوهشگران معاصر مانندتام هارپور وجوزف کمبل ریشه یابی ازLigare «پیوند داشتن، رابطه داشتن» را احتمالاً از واژهٔ پیشوندی re-ligare، یعنی re (دوباره) و ligare «رابطه داشتن» میسر میسازند.
اکثر زبانها دارای واژگانی هستند که میتوان آنها را «دین» ترجمه کرد، ولی ممکن است کاربردهای متفاوتی داشته باشند، و بعضی زبانها هیچ واژهای برای دین ندارند؛ مثلاً، واژهٔسانسکریت dharma، را گاهی «دین» ترجمه کردند که به معنای شرع است. در جنوب آسیای باستان، مطالعهٔ شرع شامل مفاهیمی مانند ریاضت کشیدن برای رسیدن به تقوا و انجام آداب و رسوم تشریفاتی و عملی بود. در ژاپن قرون وسطایی، رابطهٔ مشابهی بین «قانون امپراتوری» و قانون جهانی یا «قانون بودایی» وجود داشته است، ولی این قوانین بعدها به منابع مستقلی از قدرت تبدیل گشتند. واژههای دیگری مانندکیش و مذهب گاه به همان معنی دین و گاه به معنی زیرشاخههایی از یک دین بکار میروند.
در زبان عبری، معادل دقیقی برای religion وجود ندارد، و یهودیت بین هویتهای دینی، ملی، نژادی، یا قومی تمایزی قائل نمیشود. یکی از مفاهیم اصلی آن، halakha است که گاهی «شرع» ترجمه میشود، که راهنمای انجام تکلیف دینی و اعتقاد و اکثر جنبههای زندگی روزمره میباشد.
مفهوم
دین مجموعهای از نظامهای فرهنگی، اعتقادی و جهان بینیهایی است که با ایجاد نمادهایی، انسان را به ارزشهای روحانی و گاه به ارزشهای معنوی ارتباط میدهد. بیشتر ادیان با شرح روایات، الگوها، سنن و تاریخهای مقدسشان قصد دارند که به زندگی معنا دهند یا به هستیشناسی بپردازند. آنها مایلند تا اصولی اخلاقی، دینی یا یک سبک زندگی بهتری از ایدههایشان را دربارهٔ ماهیت انسان و جهان هستی ارائه دهند.
گاهی واژهٔ دین با ایمان یا نظام اعتقادی اشتباه گرفته میشود، اما دین با باور شخصی که جنبهٔ عمومی دارد متفاوت است. اکثر ادیان رفتارهایی همچون مراحل سلوک روحانی، تعریفی که پیروان یا اعضای همان دین از آن دارند، مجامع عمومی، نشستهای منظم [مذهبی] یا خدماتی که به منظور حل مشکلات یا عبادات [انجام میشود] مکانهای مورد احترام (چه طبیعی باشد یا بنا شده) یا کتابهای مقدس سازماندهی میشوند. اعمال [مذهبی] یک دین همچنین ممکن است شامل آیینها، مراسم یادبود از نعمتهای یک خدا یا خدایان، قربانیها، جشنها، ضیافتها، بیخودی، تشرّف، مراسم تدفین، خدمات ازدواج و نکاح، مراقبه، موسیقی، هنر، رقص،خدمات عمومی یا دیگر جنبههای فرهنگی انسان شود.
دین میتواند بخش مرکزی هویت فرد باشد. فرهنگ لغتهای مدرن دین را یک سیستم سازمان یافته از اعتقادات و مناسک با محوریت یک موجود یا موجودات ماوراء طبیعی تعریف میکنند. تعلق به یک مذهب اغلب بیش از به اشتراک گذاشتن اعتقادات آن و شرکت در مراسم آن است. همچنین به معنای بخشی از یک اجتماع و گاهی فرهنگ است. ادیان جهان از جهات مختلف شبیه هم هستند.استفان پروترو، محقق، از این شباهتها به عنوان «شباهتهای خانوادگی» یاد میکند. همه ادیان شامل مناسک، کتاب مقدس و روزهای مقدس و مکانهای تجمع هستند.[۲]
دین را این گونه تعریف میکند «دین نظامی است یگانه از اعتقادات و اعمال مربوط به امور مقدّس ـ جدا از امور غیرمقدّس و ممنوع. این اعتقادات و اعمال کسانی که به آنها باور دارند را در یک مجتمعی معنوی به نام «کلیسا» (سازمان دینی) متحد میکند. چیزهای مقدس محدود به خدایان یا ارواح نیستند. برعکس، یک چیز مقدس میتواند سنگ، درخت، چشمه، سنگریزه، تکه چوب، خانه، در یککلام، هر چیزی مقدس باشد. باورهای دینی، اسطورهها، جزمها و افسانهها، بازنماییهایی هستند که ماهیت این مقدسات و فضایل و قدرتهایی که به آنها نسبت داده میشود را بیان میکنند.»[۳]
میتوان گفت در بعضی از ادیان بزرگان و عالمان آن دین سعی میکنند که بخشهایی از دستورها و عقاید دینی را به وسیلهٔاستدلال وبرهان عقلی توجیه کنند و از این نظر قابل استناد بهعقل بنظر برسند.
بعضی از ادیان نیز فراعقلی اند، یعنی بخشهایی از آن مستقل از عقل و بر مبنایعشق وعاطفه واحساسات و اعتقاداتی مبنی بر این امور اند و حتی گاهی بر پایه اعتقاداتی ناشی از تقلید از پدران قبیله و فامیل و اطرافیان است.
در باور پیروان ادیان، موجود یا موجوداتی که فراتر از قوانین جاریطبیعت هستند اینجهان را آفریده و بر آن فرمانروایی میکنند و انسان میتواند از راهعبادت وپرستش او/آنان از واکنش آن موجود یا آن چند موجود استفاده نماید و به درجهای از حسامنیت و آرامش برسد.[۶]دربارهٔ اینکه «موجود آفریننده» مورد نظر ادیان چه خصوصیاتی دارد و تعداد و صفات و اهداف آنها چیست و طول عمر و ابعاد و شمار پیامآوران آنها چه تعداد و اندازه است در میان ادیان اختلاف نظرهای بسیار زیادی وجود دارد.
مجموعه دین از دو بخش تشکیل شده است:
آموزهها و گزارههای اعتقادی (هستها /اصول)
دستورهای عملی، اخلاقی و ارزشی که بر پایه آموزههای اعتقادی استوار شدهاند (بایدها /فروع).
در ادیان مختلف، این آموزههای اعتقادی تلاش میکنند تا پاسخی برای درک معماهای هستی و آنچه درک نشدنی است (بینهایت) بدهند
نظریههای زیادی در مورد خاستگاههای دین وجود دارد.گِرِگ ام. اپستاین، کشیش رشتهٔ انسانیت در دانشگاه هاروارد، اظهار میدارد که لزوماً اکثر ادیان بزرگ دنیا مبتنی بر این اصل هستند که موجودات و نیروهای الهی میتوانند نشانهٔ عدالت در ماوراءالطبیعه باشند که در طبیعت قابل رؤیت نیستند.
جیمز فریزر اسطورهشناس انگلیسی نوشته است همه ادیان در گذشته در اصل،آیینهای باروری بودند که بر گرد پرستش وقربانی کردن و الوهیت خورشیدی متمرکز بودند که در زمان بهار با الههٔ زمین وصلت مینماید، این افسانه عصاره همهٔ اساطیر عالم است.[۷]
بسیاری از کارهایامیل دورکیم بر کارکردهایی دین بر جامعه تأکید دارد. بینشهای دورکیم امروزه همچنان بر تفکرات جامعه شناختی در مورد کارکردهای دین تأثیر میگذارد.[۸]
معنا و هدف دادن به زندگی
درک بسیاری از مسائل در زندگی دشوار است. حتی در عصر بسیار علمی امروز، بسیاری از جنبههای مرگ و زندگی یک راز باقی مانده است و ایمان و اعتقادات مذهبی به بسیاری از مردم کمک میکند تا چیزهایی که علم نمیتواند پاسخگو باشد را درک کنند.[۸] روانشناسی آمریکایی،اریک اریکسون ابراز میکند که دین بهطور بالقوه میتواند پاسخها و دیدگاههای نهایی را در مورد مسائل دستنیافتنی زندگی ارائه دهد.[۹]
تقویت وحدت و ثبات اجتماعی
این یکی از مهمترین بینشهایامیل دورکیم بود. دین ثبات اجتماعی را حداقل از دو جهت تقویت میکند. اول، باورهای مشترکی را به مردم ارائه میدهد و بنابراین عامل مهمی در اجتماعی شدن است. دوم، عمل مشترک به دین، مانند عبادتگاهها، افراد را از نظر جسمی دور هم جمع میکند، ارتباطات و سایر تعاملات اجتماعی آنها را تسهیل میکند و در نتیجه پیوندهای اجتماعی آنها را تقویت میکند.[۸]
عامل کنترل اجتماعی
دین رفتارهای اخلاقی را به مردم میآموزد و بنابراین به آنها کمک میکند که چگونه اعضای خوب جامعه باشند در نتیجه نظم اجتماعی را تقویت میکند. در سنت یهودی-مسیحی،ده فرمان شاید معروفترین مجموعه قوانین برای رفتارهای اخلاقی باشد.[۸]
هویت
تأثیر دین بر شکلگیریهویت نیز ممکن است از تأثیر جامعه ناشی شود. اگر هنجارهای جامعه برای اکثر افراد جامعه الزامآور باشد،هویت دینی ممکن است نقش مهمی در شکلگیریهویت داشته باشد. قدرت پیوند نیز به دوره تحت پوشش بستگی دارد. به نظر میرسد که دین در قدیم در مقایسه با جامعه مدرن نیرومندتر بوده است. در گذشته، بیشتر جوامع تمایل به مذهبی بودن داشتند. این بدان معناست که تأثیر دین بر هویت در چنین جوامعی قوی خواهد بود. این در تضاد با جامعه مدرنی است که دین هنوز نقش مهمی در آن ایفا میکند، اما در مقایسه با گذشته بسیار کمتر است. تأثیر دین در شکلگیری هویت در این نوع صورت ممکن است کمتر باشد. بهطور کلی، مذهب بسته به شرایط، گروههای تحت پوشش و دوره تحت پوشش، یک عامل کلیدی در شکلگیری هویت است.[۹]
بهزیستی روانی و جسمی بیشتر
ایمان و عمل دینی میتواند با ایجاد آسایش برای افراد در مواقع ناراحتی و افزایش تعامل اجتماعی آنها با دیگران در مکانهای عبادت، بهزیستی روانی را افزایش دهد. بسیاری از مطالعات نشان میدهند که افراد در هر سنی، نه فقط افراد مسن، اگر متدین باشند از زندگی خود شادتر و راضیتر هستند. ظاهراً دینداری سلامت جسمانی بهتری را نیز ارتقا میدهد و برخی مطالعات حتی نشان میدهند که افراد مذهبی تمایل بیشتری به زندگی نسبت به افرادی که مذهبی نیستند، دارند.[۸]
بر اساس تحقیقی که در دسامبر ۲۰۱۰ در مجلهبازنگری جامعهشناختی آمریکا منتشر شد، شادتر بودن افراد مذهبی نه به علت وابستگی به فرقه یا اعتقاد خاصی، بلکه از لذتهای اجتماعی ناشی از شرکت داشتن در خدمات منظم ناشی میشود. گردهم آمدن با دیگران درکلیسا، معبد یا کنیسه به مردم اجازه میدهد تا شبکههای اجتماعی، روابط نزدیکتر و در نهایت رضایت بیشتری از زندگی به دست بیاورند.[۱۰]
بهبودافسردگی در زمینه مذهبی بهتر پیش میرود. طبق مقالهای که در سال ۱۹۹۸ درمجله آمریکایی روانپزشکی منتشر شد، بیماران مسنی که به دلیل مشکلات جسمی در بیمارستان بستری بودند و از افسردگی نیز رنج میبردند، اگر دین جزء ذاتی زندگی آنها بود، امکان بهبود آنان از مشکلات روحیشان بیشتر بود. دانشمندان درمجله روانشناسی بالینی در سال ۲۰۱۰ گزارش دادهاند که اعتقاد به خداوند مهربان پاسخ به درمان روانپزشکی در بیماران افسرده را بهبود میبخشد. به گفته پاتریشیا مورفی، محققدانشگاه راش، این افزایش پاسخ و ایجاد احساس امید در بیمار، به دیگر عواملی که ممکن است به وسیله مذهب اعطا شود، ارتباطی ندارد.[۱۰]
برانگیختن مردم جهت تغییرات مثبت اجتماعی
دین چند دهه پیش در توسعه جنبش حقوق مدنی جنوب آمریکا نقش اساسی داشت. اعتقادات مذهبیمارتین لوتر کینگ و دیگر فعالان حقوق مدنی را برانگیخت تا جان خود را برای جداسازی مناطق جنوبی به خطر بیندازند. کلیساهای سیاهپوست در جنوب نیز به عنوان محیطی عمل میکردند که در آن جنبش حقوق مدنی جلساتی برگزار میکرد، اعضای جدید را جذب میکرد و پول جمعآوری میکرد.[۸]
نابرابری و تعارض
دین میتواند نابرابری اجتماعی و تعارض اجتماعی را نیز تقویت و ارتقا دهد. این دیدگاه تا حدی ازکارل مارکس الهام گرفته شده است، او گفت که دینافیون تودهها است (مارکس، ۱۸۴۳). منظور او این بود که دین مانند مواد مخدر، مردم را از شرایط موجود خوشحال میکند. بسیاری از مردم بر این باورند که اگر رنج خود را تحمل کنند، در آخرت پاداش خواهند گرفت. دیدگاههای مذهبی آنها باعث میشود طبقه سرمایهدار را در فقر خود سرزنش نکنند و در نتیجه قیام نکنند. مارکس گفته است، به این دلایل، دین فقرا را به پذیرش سرنوشت خود سوق میدهد و به حفظ سیستم موجود نابرابری اجتماعی کمک میکند.[۸]
نابرابری جنسیتی
دین همچنین با ارائه کلیشههای منفی در مورد زنان و تقویت دیدگاههای سنتی در مورد تبعیت آنها از مردان، نابرابری جنسیتی را ارتقا میدهد.[۸] نظریهپردازانفمینیست ادعا میکنند که اگرچه زنان بهطور معمول کسانی هستند که کودکان را به دینداران تبدیل میکنند، اما بهطور سنتی قدرتهای بسیار کمی در ادیان داشتهاند.[۱۱]
افزایش درگیری اجتماعی
دین میتواند درگیری اجتماعی را ترویج دهد، و تاریخ جهان نشان میدهد که افراد و تمام جوامع و ملتها کاملاً آماده تعقیب، کشتن و جنگ بر سر اختلافات مذهبی هستند.[۸]
افزایش حرمت نفس
بسته به محل زندگی، ممکن است دین موجب شود انسان احساس بهتری نسبت به خود داشته باشد. بر اساس مطالعهای که در ژانویه ۲۰۱۲ انجام شده است، افرادی که مذهبی هستند ازعزت نفس بالاتری برخوردار هستند و سازگاری روانی بهتری نسبت به افرادی که مذهبی نیستند، در آنها دیده میشود اما این مزیت مذهبی فقط برای افرادی است که در کشورهایی زندگی میکنند که دین آنها گسترده و مهم است. یافتههایی که در مجلهفیزیولوژیکال ساینس گزارش شده است، نشان میدهد که مذهبی بودن یک فرد متدین در ترکیه موجب تقویت شادی در آن شخص میشود، اما درسوئدسکولار چنین مزیتی مشاهده نمیشود.[۱۰]
مرکز تحقیقات پیو نتایج یک نظرسنجی گسترده و ۳۵۰۰۰ نفری دربارهٔ وضعیت دین در آمریکا را در سال ۲۰۱۵ منتشر کرد. در این نظرسنجی تفاوت فاحش نرخ باروری بین اعضای سنتهای مختلف مذهبی به چشم میخورد. طبق دادههای مرکز تحقیقات پیو، یکمورمون میتواند انتظار داشته باشد که بهطور متوسط در طول زندگی خود ۳٫۴ نوزاد به دنیا آورد. یهودیان، کاتولیکها و بیشتر فرقههای پروتستانیسم دارای نرخ باروری بین ۲ تا ۲٫۵ هستند. در انتهای پایین طیف زادوولد،خداناباوران، با ۱٫۶ کودک وندانمگراها، که میانگین کودکان آنها فقط ۱٫۳ کودک است قرار دارند. همچنین در این نظرسنجی روندهای دوگانه کاهش پایبندی به ادیان مسیحی و افزایش ظهور افراد بیدین نیز دیده میشود. بر اساس گزارش پیو، پیشبینی میشود سهم افرادی که اعتقاد خاصی ندارند در جمعیت آمریکای شمالی طی ۴۰ سال آینده افزایش یابد. اما سهم چنین افرادی در جمعیت جهان، تا حدی به دلیل نرخ پایین باروری کاهش یابد.[۱۲]
توسعهٔ دین فراخور فرهنگهای مختلف اشکال مختلفی به خود گرفته است. برخی ادیان تأکید را بر باورها قرار دادهاند در حالیکه ادیان دیگر بر اعمال تکیه دارند. برخی ادیان روی تجربیات دیداری، ایمان فردی تمرکز دارند در حالیکه دیگر ادیان فعالیتهای جمعی دینی را ارزشمندتر میدانند. برخی ادیان ادعا میکنند که جهانی هستند، باید به قانونها و جهانبینیشان اعتقاد داشته باشند، در حالی که ادیان دیگر فقط بهوسیلهٔ یک گروه کاملاً مشخص یا محدود فعالیتهای خود را انجام میدهند. در بسیاری از جاها دین با سازمانهای عمومی همچون آموزش و پرورش، بیمارستانها، خانواده، حکومت و سلسله مراتب سیاسی آمیخته شده است.
برخی مطالعات آکادمیک که این موضوع را مورد مطالعه قرار دادهاند دین را به سه بخش تقسیم کردهاند: ادیان جهانی، یک اصطلاحی است که به فرهنگهای سرتاسری، باورهای ملی اشاره میکند: ادیان بومی، که به گروههای دینی فرهنگی خاص اشاره میکند و جنبشهای مذهبی جدید که به باورهای تازه توسعه یافته اشاره میکند. یک نظریهٔ پیشرفتهٔ آکادمیک دین، ساختارگرایی اجتماعی، میگوید که دین یک مفهوم جدیدی است که همهٔ اعمال معنوی و عبادی پیروانش را یک مدلی شبیه به ادیان ابراهیمی میداند که همانند یک سیستم منظمی به تفسیر واقعیت و دفاع از وجود انسانی کمک میکند، بنابراین دین، به عنوان یک مفهوم، برای فرهنگهای غیرغربی که بر پایهٔ چنین سیستمی بنا نهاده نشدهاند، یا برای سیستمهایی که ساختار سادهتری دارند به صورت نامناسب بکار برده شده است.
یافتن منبع رسمی و کاملاً موثق برای اظهار نظرهای دقیق در مورد شمار پیروانمذاهب در سراسرجهان بسیار سؤالبرانگیز و دشوار است. نه تنها روش پژوهش متفاوت است، بلکه بهطور قابل توجهی بسته به وضعیت کشورها بسیار متفاوت است، به عبارتی دیگر فقط از کشورهایی که در آنهاآزادی مذاهب به معنای دقیق کلمه وجود دارد نسبتاً میتوان دادههای دقیق و مورد اطمینانی بهدستآورد. اما حتی در آنجا هم اختلافهای بالایآماری دردادههای مختلف مشاهده میشود. بهطور مثال بسته به اینکه منبع کسب آمار رجوع بهشمار اعضای یک تشکل دینی باشد یامصاحبه مستقیم، نتایج آماری متفاوت است.رژیمهایی که آزادی مذاهب را محدود میکنند یا کشورهایی که رسماً خود رابیخدا مینامند، بهدست آوردن یک تصویر واقعی از دین را تقریباً غیرممکن میسازند. علاوه بر این، در ادیان و جوامع و فرهنگهای متفاوت، معیار دیندار بودن یا به عبارتی پیرو یک دین بهشمار آمدن در گوشه و کنار جهان متفاوت است و ناهمگون، بهطور مثال،مسیحیت در کشورهای آفریقایی با مسیحیت در بسیاری از کشورهایاسکاندیناوی متفاوت است. درآلمان آمار مسیحیان تنها به پرداخت کنندگانمالیاتکلیساها محدود میشود، درعربستان سعودی حتی اگر کسی به هیچ وجه هیچگونه عقیدهٔ دینی نداشته باشد، همینکه شهروند عربستانی است جزء آمار شمرده میشود، نقص دیگر در صحت آمار ادیان میتواند از این موضوع ناشی شود که،کودکان ونوجوانانی که به دین والدین خود نسبت داده میشوند، نمیتوان گفت که همه لزوماً بهطور کامل خود را متعلق به آن آیین احساس میکنند. برخی کشورها با سیستمهای آماری شناخته شده و معتبر دادههای دقیق تری ارائه میدهند اما چون سیستمهای آمارگیری در کشورها متفاوت است از این رو نمیتوان به آسانی از مقایسهٔ دادهها هم کسب نتیجه کرد. شایان ذکر است که در این لیست قطعاً نام تمام ادیان موجود وجود ندارد و تنها بر طبق دو پایگاه دادهٔ ذکر شده، ادیان با بیشترین پیروان ذکر شده است.
مجسمه گوماتارایا درهند، این مجسمه نماد دستورهایدین جین، صلح، عدم خشونت، قربانی کردن امور دنیوی و ساده زیستی است. این مجسمه در حدود سال ۹۸۳ پس از میلاد ساخته شده و یکی از بزرگترین مجسمههای مستقل در جهان است.
دین یا اصطلاحاً «آسمانی» است یعنیپیامبر ی آمده و مدعی این است که هر چه آورده از طرف آنچه ویخدا مینامد سرچشمه گرفته یا «آسمانی» نیست یعنی حاصل افکار و عقاید یک انسان میباشد. ادیان لزوماً خدامحور نیستند ولی به نظر میرسد تمام ادیان معتقد به ماوراء طبیعت باشند.
مشکلات زیر با دین مرتبط در نظر گرفته میشود: تعارض با علم، محدود کردن آزادیها، توهم، ادعای داشتن حقیقت منحصر به فرد، ترس از مجازات، احساس گناه، تغییرناپذیری، ایجاد ترس، درگیریهای داخلی، غیر منطقی بودن، توجیه خشونت ، محدودیت حقوق زنان، قدیمی بودن، تداوم فرقه فرقه شدن، آزار و شکنجه، تعصب، رد دیدگاه گستردهتر، ساختارهای اجتماعی، آداب و رسوم عجیب، روابط تیره با پیروان مذاهب مختلف، ساختار دین، سرکوب کنجکاوی، استفاده از آن به عنوان ابزاری برای کنترل و پیچیدگی[۱۶]
کنت لوسی استاد فلسفه و دین دردانشگاه نوادا عقیده دارد که مشکل اصلی ادیان در شیوهای است که اکثر مردم به دین خود میرسند، یعنی. به دست آوردن اعتقادات از طریق شخصیتهای مقتدر در دوران کودکی خود. اکثر اعضای گروههای مذهبی معتقدند که این عقاید همان چیزی است که در کودکی به آنها آموزش داده شده است. اگر کسی مسلمان است، به این دلیل است که مسلمان شده است. اگر یکیمورمون است، به این دلیل است که والدین مورمون بودند. اگر در خانوادهایکاتولیک، یهودی یا هندو بزرگ شوید، به احتمال زیاد شما عضوی از آن دین خواهید بود. البته این بهطور جهانی صادق نیست. گاهی افراد در بزرگسالی به باورهای مذهبی جدیدی دست مییابند اما وقتی این اتفاق میافتد، اغلب نتیجه تأثیر برخی افرادکاریزماتیک است. در نتیجه این حقیقت ذاتی یا درستی آموزهها نیست که باعث اعتقادات میشود، بلکه اعتقاد در نتیجهٔ اقتدار شخصی افراد با نفوذی است که کودک را بزرگ کرده یا آموزش دادهاند.[۱۶]
بسیاری ازبیخدایان بر این باور هستند که «برخلافعلم که رازهای ناگشوده را چالشی برای پاسخگویی مییابد، دین فقط ناشناختهها را تقدیس میکند».[۱۷] ولی این موضوع رادین یاران ادیان مختلف از جمله اسلام رد میکنند چون عقیده دارند مسئلهٔ لا ادریگری بسیار در میان آنها کم است و دلایل متعددی برای اثبات موضوعاتی که برای آنها تقدس قائلند بیان میکنند.[۱۸]
برخی قائلند علت وجود ادیان کوشش دستهای از انسانها برای توجیهپدیدههایی که هنوز با عقل وخرد خود توضیحاتی برای آن نیافتهاند است.[۱۹]
انسانها به منظور حفاظت از خود و همچنین به خاطر درجهای ازنیاز، به مراسم،عادتها،دعاها، التماسها وقربانی کردنهایی رو میآورند که مجموعه آنها دین نامیده میشود.[۶]
همچنین در تعبیری دیگر دین کوشش انسان برای تماس با «ماوراءالطبیعهای» است که بسیاری آن را فرضی میدانند.[۶]
آلبرت اینشتین میگوید: «دانش تنها میتواند چیستی را معلوم دارد، اما نه آنچه را باید باشد و انواع قضاوتهای ارزشی خارج از قلمرو آن باقی خواهد ماند.[۲۰] از جهت دیگر دین تنها افکار و اعمال انسانی را ارزیابی میکند، دین نمیتواند معقولانه از حقایق و روابط بین آنها سخن گوید… اما اکنون قلمرو علم و دین کاملاً از یکدیگر جدا شده است، علیرغم اینکه بین آنها روابط دو جانبه و وابستگیهای قوی وجود دارد. هر چند ممکن است مذهب هدفها را مشخص سازد اما این علم است که به ما کمک میکند به این هدفها برسیم.»
↑McGivern, Ron (2014-11-06)."Chapter 15. Religion".BCcampus Open Publishing – Open Textbooks Adapted and Created by BC Faculty(به انگلیسی). Retrieved2021-09-06.
یادداشت: ترتیب نامها بر اساس حروف الفباست. آنچه در پرانتز جلوی هر نام آمده است، اکثراً نامها یا صفات دیگری است که در قرآن برای آن نام ذکر شده است؛ یا نسبت آن شخص.