
دخمه یابرج خاموشان مکانی است کهزرتشتیان، مردار آدمیان را که بنا بر عقاید آنها نجس و پاریار است، در آن میگذاشتند تا گوشت مردار توسط درندگان و پرندگان خورده شود آنگاه باقیماندهٔ استخوانها را درون چاه میانهٔ دخمه انبار میکردند. بنا بر عقاید زرتشتیان دفن مردار موجب آلودگی عنصر مقدس خاک میگردید و لازم است ذکر شود که در دین زرتشتیانسوگواری و بیتابی برای مرگ عزیزان به سختی منع شده است.[۱]
دخمه یا دخنه دگرگون واژهٔ دخ خنه (دژ خانه) میباشد که به مرور زمان بدین وجه درآمده و به معنای سرای پلیدی است و امروزه به مکانهای ترسناک و نامناسب گفته میشود.[۲]درزبان فارسی به دخمه استدان و دخمهدان هم میگویند.[۳]واژهٔ «دخمه» دراوستا «دَخمَه» و درپهلوی «دَخمَک»، به معنی داغگاه آورده شده است. ریشهٔ این واژه «دَگ» ازفارسی باستان به معنی سوزاندن است و کلمه «داغ» از همین ریشه به دست آمده است. استفاده از این واژه مربوط به زمانی است که اقوامآریایی اجساد را میسوزاندهاند و بدین ترتیب دخمه به معنای مکان سوزاندن بوده است.[۴] شاید رسم سوزاندن اجساد از هنگام پیدایشدین زرتشت منسوخ شد ولی لفظ دخمه به مفهوم محل قرار دادن متوفی یامحل دفن از گذشته باقیمانده است.ساختآرامگاه در میان پیروان همه ادیان رواج داشته است، حتی در میانزرتشتیان که رسم نبوده مردگان را به خاک بسپارند. از نمونههای آرامگاهی که از آنها بر جای مانده چنین بر میآید که نخست مرده را در جایی دور از آبادی به نام دخمه یاداغگاه میگذاشتند، این رسم یادگار زمانی است که آریاییها مانندهندوهای امروزی مردههایشان را میسوزانند.[۵]
در میان زرتشتیان به دخمه، دادگاه، دادگه یا دوزگه نیز میگویند که به معنای دادگاه الهی است و به پایان زندگی و آغاز محاسبه کردار اشاره دارد.[۶]
دخمهها خواه ساخته شده بهدست انسان خواه برآمده از عوارض طبیعی بهگونهای آرایش مییافتند تا دسترسی گوشتخواران به مردار ساده شود؛ بدین منظور بیشتر آنها فاقد سقف یا میان فضا و در خارج سکونتگاه شهری و روستایی و معمولاً بر فراز بلندیها ساخته میشدهاند.[۷] با گذر زمان و تغییراتدین زرتشت عملکرد دخمهها پیچیدهتر شد و وظیفه متلاشی کردن گوشت و نسج مردارها از درندگان به پرندگان (با تدابیری مانند مرتفع کردن دخمه یا محدود کردن دسترسی درندگان) مانند دخمهداریوش بزرگ درنقش رستم شیراز و از پرندگان به نور عوامل طبیعی (مانندگوردخمه آق بند در استان گلستان) تغییر یافت.بیشتر دخمهها را دور از آبادی بر فرازتپهها میساختند، آنها برجی استوانهای شکل بودند که از سنگ ساخته میشدند تا از جنس خاک نباشند. بیشتر آنها شاید دری هم نداشتهاند و با نردبان به درونشان میرفتند. تخته سنگی طبیعی مییافتند و مرده را به آن میبستند، سپسکرکسها و لاشخورها بدان هجوم میآوردند و کالبد مرده را به جز استخوانها میخوردند و پاک میکردند. در میان این برج، چالهای بوده که استخوانهای بازمانده مردم عادی در آن میریختند و استخوان بزرگان و توانمندان را در «استودان» یا «اسدانه» نگه میداشتند. درهندوستان به جای «استودان»، «استوپه» دارند.[۸]


در نگاه کلی میتوان تمام دخمهها را به داشتن استودان در مرکز آن، استفاده از مصالح سنگی، داشتن سه پاوی برای گذاشتن پیکر مرده و ساخت آن در بالای بلندی اشاره کرد. به گمان بسیار، به دلیل سختگیریهای حکومتی و مذهبی و مسائل اجتماعی از یک سو و نیز کاسته شدن جمعیت زرتشتیان از سوی دیگر و مهمتر از همه دشواری ساخت دخمه بر پایه اشارات و آموزههای آیینی و تأثیر همجواری با پیروان دین اسلام، روش و شیوه دخمه سازی در ایران در مقایسه با شیوه دخمه سازیپارسیان هند خلاصهتر شده است.
در ایران شاهد تنوع معماری دخمهها هستیم. براساس دخمههای مطالعه شده در شهرهاییزد واردکان میتوان ویژگیهای کلی دخمهها را چنین دستهبندی کرد:
نسا یا پیکر مرده توسط فرد یا افرادی موسوم بهنِساکش از خانه به محل دخمه انتقال مییافت و در آنجا تحویل مسئول دخمه یانساسالار میگردید و در آنجا باقی میماند تا متلاشی میشد و سپس نساسالار، بقایای استخوان و لوس باقیمانده را درون چاه وسط دخمه میریخت.در ایران هنوز دخمههایی یافت میشود اما زرتشتیان دیگر از آن استفاده نمیکنند.
دخمهها و آرامگاههای تاریخی مربوط به پیش از نفوذاسلام در ایران که نوعی معماری صخرهای محسوب میشوند راگوردخمه مینامند.[۱۰]
دخمهبان مردی بود که در محیط دخمه زندگی میکرد و جسد مردهها را از مردم تحویل میگرفت در جای مناسب داخل دخمه دخمهگذاری میکرد. دخمهبان معمولاً کسی بود که مرتکب جرم بسیار بزرگی میشد و از سوی سرپرست شهر برای مدت طولانی محکوم به کار اجباری دخمهبانی در یک دخمه میشد. دخمهبانها را سالار صدا میکردند.محمدرضا نظری دارکولی، نویسنده، منتقد فلسفه و ادبیات رمانی با نام «دخمهبان» نوشته که زندگی یک دخمهبان را به تصویر کشیده است.[۱۱]
کوروش نیکنام نظریه مجرم بودن دخمهبان را رد میکند و دخمهبان را فردی میداند که از روی خویشکاری و وظیفه مبادرت به دخمهگذاری پیکر مردگان میکرد .[۱۲]
مکان نگهداری مردگان در زمستان را «کده»[الف] مینامند. در این فصل که قرار دادن پیکر مردگان در دخمه میسر نبود، زرتشتیان مردههای خود را در مکانی به نام «کده» نگهداری میکردند.[ب] چنانکه دروندیداد، فرگرد پنجم، بند ۱۰ تا ۱۵ آمده است که مزداپرستان باید در هر کویی «کده» برای نگهداری مردگان بسازند؛ چنان بزرگ که سرشان برافراشته، پاهای کشیده و دستهای گشوده را نیازارد. در فرگرد هشتم بند ۹ و ۱۰ وندیداد اشاره میکند:
«هنگامیکه پرندگان به پرواز درآمدند و گیاهان روییدند و سیلابها روان شدند و باد، باید مردار را برگیرند و به ساختمانی که از سنگ و ساروج و خاک ساخته شده (دخمه) ببرند»[۱۳]
|نشانی= را بررسی کنید (کمک).انجمن زرتشتیان یزد.