در اواخر عمرش، دنت همراه با همسرش در نورث اندوور،ماساچوست زندگی میکرد. او یک پسر و یک دختر داشت و در سال ۲۰۰۶ تحت عمل جراحی نه ساعتهای به دلیل دیسکسیونآئورت قرارگرفت. او سپس ازدانشمندان و پزشکانی که با تلاش خود بهبود وی را ممکن کردند سپاسگزاری کرد و همچنین هرگونهتوبه و برگشت به خدا در بستر مرگ را تکذیبکرد.
او دربارهٔدین چنین نظری دارد: ما نمی توانیم هیچوقت ادیان را حذف کنیم. شاید به شکل ضعیف شده این دین است که باقی میماند، ولی کماکان خطرناک خواهد بود. مانند سرماخوردگی و ویروس هستند.[۲]
دنت در چندین مکان (مانند «پرتره» در Brainchildren) گفتهاست که پروژه کلیفلسفی او، از زمانی که درآکسفورد بودهاست، تا حد زیادی بدون تغییر باقی ماندهاست. او عمدتاً به ارائه یکفلسفه ذهن مبتنی بر تحقیق تجربی اهمیتمیدهد.
او در مقاله اصلی، و محتوا و آگاهی، مسئله توضیح ذهن را برای نیاز به یک نظریه محتوا و برای یک نظریه آگاهی برچیده کرد. رویکرد او به اینپروژه همچنان به این تمایز اعتقاد دارد. همانطور که محتوا و آگاهی ساختار دو طرفه دارد، او به طرز مشابه،بارش فکری را به دو قسمت تقسیم میکند.
او بعداً مقالات متعددی در مورد محتوا در موضع ذهنی را جمعآوری کرده و نظرات خود را بر آگاهی به صورت یک نظریه متحد در آگاهی توضیح دادهاست. این حجمها به ترتیب گستردهترین دیدگاههای او را تشکیل میدهند.[۳]
در فصل پنج آگاهی، دنت مدلپیشنویس چندگانه آگاهی خود را توصیف میکند. او بیان میکند که "تمام انواع ادراک، در واقع همه انواع فکر یا فعالیتهای ذهنی - در مغز به وسیله فرایندهای موازی و چندتایی تفسیر شده و سپس در ورودیهای حسی به انجام میرسند.
اطلاعاتی که واردسیستم عصبی میشوند، تحت بازنگری پیوستهاست." "(صفحه ۱۱۱). بعدها او ادعا میکند: "این عملکرد در طول زمان، چیزی شبیه یک روایت یا دنبالهای است که میتواند به عنوان مشارکت بهطور مداوم توسط بسیاری از فرایندهای توزیع شده در اطراف مغز مورد توجه قرار گیرد …" (صفحه ۱۳۵، تأکید در اصل)
در این کار، علاقه دنت به تواناییفرگشت برای توضیح برخی از ویژگیهای تولید محتوا از آگاهی، آشکار است و از آن زمان به بعد فرگشت به بخشی جداییناپذیر از برنامه او تبدیل شدهاست. او از نظریهای که به عنوانداروینیسم عصبی شناخته میشود دفاع میکند.
او همچنین با استدلال، علیه کوآلیا میگوید: او استدلال میکند که این مفهوم چنان گیجکننده است که نمیتوان به هیچ وجه مورد استفاده قرار گیرد یا به صورت غیرمتضاد آن را درک کرد و به همین دلیل بازنویسی معتبر فیزیکگرایی را تشکیل نمیدهد.استراتژی او، رویکرد معلم ریل را برای بازبینی پدیدههای شخص اول در شرایط شخص ثالث و انزوای مفاهیمی که این رویکرد با آنها مبارزه میکند را منعکس میکند.
دنت خود را با چنداصطلاح شناسایی میکند: «[دیگران] خاطر نشان میشود که اجتناب از اصطلاحات استانداردفلسفی برای بحث در مورد چنین مسائلی اغلب برای من مشکلاتی ایجاد میکند؛فلاسفه زمان دشواری را برای درک چیزی که من میگویم و آنچه را که من انکار میکنم صرف میکنند.
البته امتناع از بازی کردن با همکارانم، عمدی است؛ زیرا در فرهنگ اصطلاحاتفلسفی من استاندارد بدتر از بیفایده بودن است - مانع بزرگی برای پیشرفت است، زیرا از خطاهای بسیاری تشکیل شدهاست.»[۴]
بسیاری از کارهای دنت از دهه ۱۹۹۰ با توجه به مباحثی از نظریات گذشتهاش با موضوعات مشابه از لحاظ فرگشتی، از آنچه که ذهن انسان را از ذهن حیوانات (انواع ذهن) متمایز میکند، و اینکه چگونگی درک آزادی با دیدگاه طبیعی از جهان امکانپذیر است، مورد توجه قرار گرفته شدهاست (Freedom Evolves).
دنت فرگشت طبیعی را به عنوان یک فرایندالگوریتمی، میبیند (هرچند که الگوریتمها را سادهتر میکند، چون تقسیم طولانی اغلب میزان قابل توجهی از تصادف را در بر میگیرد).[۵] این ایده در تضاد با فلسفه فرگشتاستیون جی گولد، که ترجیح دادهاست تا «تکثرگرایی» فرگشت را تأیید کند، میباشد. (یعنی وابستگی آن به بسیاری از عوامل مهم، که تنها انتخاب طبیعی آن است، ترجیح داد)
در قسمت ششم از مجموعهنوارهای بیخدایی، دنت به شرح این مطلب میپردازد که چرا یکی از کتابهایش راایده خطرناک داروین نام نهاده و چرا بسیاری از معاصرانداروین،نظریهٔ فرگشتی (فرگشت) او را خطرناک تشخیص دادند. دنت در آغاز این کتاب مینویسد: «اگر میخواستم به کسی که بهترین نظریه در بین همه نظریات را مطرح ساخته، جایزهای بدهم؛ آن را پیش ازنیوتون وانیشتین و هرکس دیگری به داروین میدادم.
نظریهٔفرگشت از طریقانتخاب طبیعی، با یک حرکت، عرصههای حیات، معنی و مقصود را با عرصههای زمان و مکان،علت و معلول، سازوکار وقانون طبیعت یکپارچه میکند. امّا این، فقط یک نظریهٔ شگرف نیست؛ یک ایدهٔ خطرناک نیز هست.»
در مصاحبهٔ سال ۲۰۰۵ بااشپیگل، دنت یادآور میشود که فرگشت برخلاف یکی از قدیمیترین و حتی به ظاهر بدیهیترین ایدههای انسانها است: «این ایده که برای ایجاد یک چیز ساده، یک چیز باهوش عظیم لازم است. من این نظریهٔ رو به زوال را نظریهٔ آفرینش مینامم. شما هرگز نمیبینید که یک نیزه، نیزهساز را بسازد. هرگز نمیبینید که یکنعل اسب، نعلبند بسازد. هرگز نمیبینید که یک کوزه، کوزهگر بسازد.»
دنت فرگشت از راهانتخاب طبیعی را فرایندیالگوریتمی میداند. این نگرش، با دیدگاهدیرینشناس مشهور استیون جی گولد در تضاد است. گولد فرگشت را فرایندی مرکب میداند که به بسیاری از عوامل وابسته است و انتخاب طبیعی را تنها یکی از این عوامل میشناسد. نگرش دنت در مورد فرگشت، در راستایفرضیه او به نام موضع عمدی، بیشتر به عنوان دیدگاهی بسیار سازشگرایانه ارزیابی میشود.
او در کتابایده خطرناک داروین، با اختصاص بخشی از کتاب به نقد نظرات گولد، نشان داد که حتی بیش ازداوکینز مایل به دفاع از سازشگرایی است. گولد و حامیانش با گفتههای دنت بسیار مخالفت کردند و بیان نمودند که دنت نظرات گولد را به اشتباه معرفی کردهاست. نظرات دنت اثر بسزایی بروی کارهایروانشناس فرگشتی جفری میلر داشتهاست.
دنت در زمرهٔ متفکرانی است که تمایل انسان به باورهای دینی و به ویژهدوگانهانگاری جسم و ذهن یا غایتانگاری در طبیعت را محصول فرعی فرگشت میدانند. دِنِت دربارهٔ ایستارهایی که انسانها برای فهم و لذا پیشبینی رفتار باشندهها پیش میگیرند، یک طبقهبندی سهگانه ارائه دادهاست: ایستار فیزیکی، ایستار طراحی و ایستار راجعی.
نگرش از طریق ایستار فیزیکی میتواند بسیار دشوار و کند باشد و بقای جاندار را به خطر بیندازد، در عوض به گفتهٔ دنت با توجه به ایستار طراحی: «تقریباً هرکسی میتواند با بررسی سطحی و بیرونی یک ساعت زنگدار، پیشبینی کند که آن ساعت چه موقع زنگ میزند.
لازم نیست بداند یا نگران باشد که آیا آن ساعت کوکی است، با باتری کار میکند، خورشیدی است، چرخ دندههای برنجی دارد و یاتاقانهای مرصع، یا اینکه از تراشههای سیلیکونی ساخته شده ـ فقط باید فرض کرد که آن ساعت چنان طراحی شده که سر وقت زنگ بزند.» گو اینکه جانداران طراحی شده نیستند، اما انتخاب طبیعی روایتی از ایستار طراحی را برایشان تضمین میکند.
اگر فرض کنیم که قلب برای پمپ کردن خون «طراحی شده» راه میانبُری برای درک کارکردقلب مییابیم. در ایستار راجعی نه تنها فرض میکنیم که باشندهٔ مورد نظر برای هدفی طراحی شده، بلکه فرض میکنیم که آن باشنده یک کنشگر است که مقصودی از کنش خود دارد.
دِنِت در کتابشکستن طلسم میان باور به خدا و باور به باور تمایز نهادهاست. باور به باور به معنای میل به باور کردن است، حتی اگر قبول داشته باشیم که خود باور کاذب است.
دِنِت در جدیدترین کتاب خود، «تپشهای شهود و ابزارهای دیگر برای اندیشیدن»، به بیان آخرین دیدگاههای خود درباب ابزارهای کارآمد و منطقی برایتفکر انتقادی و چگونگیِ پاسخ گفتن به پرسشهای بنیادین پیرامونِ ماهیّت زندگی میپردازد.گزیدهای از این کتاب به انتخاب روزنامهٔگاردین، توسط محمّدمهدی مرادی ترجمه شدهاست.
↑Daniel Dennett,The Message is: There is no Medium
↑Although Dennett has expressed criticism of human sociobiology, calling it a form of "greedy reductionism", he is generally sympathetic towards the explanations proposed byevolutionary psychology. Gould also is not one sided, and writes: "Sociobiologists have broadened their range of selective stories by invoking concepts ofinclusive fitness andkin selection to solve (successfully I think) the vexatious problem of altruism—previously the greatest stumbling block to a Darwinian theory of social behavior. . . . Here sociobiology has had and will continue to have success. And here I wish it well. For it represents an extension of basic Darwinism to a realm where it should apply." Gould, 1980."Sociobiology and the Theory of Natural Selection"بایگانیشده در ژوئیه ۱۵, ۲۰۰۷ توسطArchive.today In G. W. Barlow and J. Silverberg, eds. ,Sociobiology: Beyond Nature/Nurture? Boulder CO: Westview Press, pp. 257–269.