دریونان باستان،سقراط، سپسافلاطون و پس از او،ارسطو، به مخالفت با آرای پیشینیان پرداخته و اصول و قواعدی را به منظور مقابله بامغالطات، درستاندیشیدن و سنجش استدلالها تدوین کردند.[۳]
در قرن پانزدهم میلادی،پژوهشگران در سراسراروپا وخاورمیانه، قفسههای غبار گرفتهٔ ساختمانهای قدیمی را جستجو کردند و دستنوشتههاییونانی ورومی را پیدا کردند. در نتیجه، نوشتههای باقیمانده از نویسندگان کلاسیک از جملهافلاطون،سیسرو،سوفوکل وپلوتارک به دورانرنسانس رسید. مطالعهٔ این آثار،دانش نو نام گرفت.[۴] در آن زمان، ضمن احیای علاقه به نوشتههای کلاسیک، به ارزشهای فردی نیز توجه شد. این گرایش،انسانگرایی نام گرفت؛ زیرا طرفداران آن، به جای موضوعات روحانی، بیش از هر چیز، مسایلانسانی را در نظر گرفتند.انسان گرایی نیز مثلرنسانس، ازایتالیا ظهور کرد.[۵]
حقیقتِ طبیعت، همواره در برابر چشمان ماست. اما، برای فهم این حقیقت باید با زبان ریاضی آشنا بود. زبان این حقیقت، شکلهای هندسی، یعنی دایره، بیضی و مثلث … است.[۶]
پس از آن، جریان فکری اصالت عقل، تحت تأثیر افکار افلاطون، توسطریاضیدان وفیلسوف فرانسوی،رنه دکارت کهپدر فلسفه جدید لقب گرفته، به وجود آمد.[۳] دکارت، خرَد بشری را به جای کتاب مقدس،سنتپاپ، کلیسا و فرمانروا قرار داد. دکارت، با این کار خویش، سوژه بزرگی آفرید.[۷]یکی دیگر از اندیشمندان این جریان فکری،لایبنیتز (۱۶۴۶–۱۷۱۶) فیلسوف، ریاضیدان و فیزیکدان آلمانی است. او نخستین کسی بود که میان حقایق ضروری (منطقی) و حقایق حادث (واقعی) تمایز روشنی قائل شد.بعد از جدا شدنراسل و جی.ای. مور از ایدهآلیستها و با پیگیریویتگنشتاین که شاگردراسل بود،اثباتگرایی شکل گرفت و تا دهه ۱۹۲۰ میلادی دراتریش، این جریان فکری ادامه داشت. طبق نظرات ایشان، فقط معرفتی، معنادار و مطابق با واقع است که تحقیق پذیر تجربی باشند. به قولآگوست کنت،پدرپوزییتویسم، چونگزارههایمتافیزیکی قابلتجربه حسی نیستند، فلذا غیرعلمی بوده و مربوط بهتاریخ هستند. این جریان فکری، توسط اعضایحلقه وین تأسیس شد و فلسفهای را که به وجود آوردند کهپوزیتیویستم منطقی نام نهاده شد.[۳]
دانِش، عبارت است از مجموعه دانستنیهایی که بشر برای زندگی خود از آنها بهره میگیرد. در زمانهای قدیم دانش بشر محدود بود و گاهی حتی یک نفر میتوانست بیشتر دانش بشری را درحافظه خود جای دهد. اما به تدریج با رشد معلومات، دانستنیهای بشر طبقهبندی شدند و حوزههای مختلف و تخصصی دانش شکل گرفت.
از لحاظ لغویدانشاسم مصدر است وبن مضارع آن «دان» است (اسم مصدر حاصل مصدر است و بنابراین در فارسی دانش چیزی است که حاصل دانستن است) اما در اصطلاح ابتدا باید بین دانش (Knowledge) وعلم (Science) تفاوت قائل شد.[۸]از نظررابطه منطقی میتوان گفت که دانش (معادل Knowledge درفلسفه وشناختشناسی حوزهٔزبان انگلیسی) مجموعهٔ جامعتر و کلّیتری نسبت به علم (فقط معادل Science) بوده و علم میتواند به نحوی زیر مجموعهٔ دانش بهعنوان تمامی آگاهیهای انسانی تلقی شود.
در حوزهٔزبان فارسی، دانش یا علم دربرگیرندهٔ تمامی گونهها و حوزههایشناخت و آگاهی در عامترین معنای خویش است.در یک نگاه کلّی میتوان گونهها وحوزههای دانش بشری را به سه حوزهٔ کلان تقسیم نمود: ۱-هنر، ۲-فلسفه، و ۳-علم. برای آشنایی با هر حوزه ازدانش بشری فراگیریمفاهیم،مبانی ونظریههای رایج در آن حوزه از دانش ضروری است.[۹]
چنانچه دانش را دارای طبیعتی زوج و دو گونه در نظر بگیریم، هر دانشی هم از نوع سخت است (یعنی دانش قابل تعریف ونمایش)، و هم از نوع نرم (یعنی گونه غیرقابل ساختاردهی، بیان و نمایش). تنها میزان و درجهٔ این اختلاط دو گونه است که در دانشهای گوناگون با هم تفاوت پیدا میکند.
نسبت بهاطلاعات، و دانش، دادهها در بالاترین تراز تجرید قرار دارند. این بدان معناست که واژه دادهها بسیار کلی است و هر چیزی را شامل میشود که داشته باشیم. برای دادهها بودن و دادهها خطاب شدنصفات[۱۰] یاخصوصیات[۱۱] زیادی لازم نیست.
مثال برای دادهها: شن، ماسه، ریگ، و خاک مخلوط با هم که از محل طبیعی آن برداشته شده، و با کامیون به ایستگاه شستشو و تفکیک حمل میشود.
جهت تبدیل دادهها به اطلاعات باید تغییرات، پردازشها، یا اصلاحاتی روی آنها انجام شود.
مثال برای پردازش اطلاعات:مصالحی مانندشن،ماسه،سیمان،تیرآهن، میلگرد (آرماتور)،لوله،رنگ، وگچ که به محل اجرای پروژه ساختمانی حمل و در آنجا جداگانه و به صورت موقت نگهداری شدهودر انتظار تفکری است که آنها را بهصورتی صحیح ساماندهی نماید.
عبور و گذار از اطلاعات به دانش، نیاز اعمال تغییراتی از نوع آفرینش وخلقت، ایجاد زندگی و منظور داشتن و در کنار یکدیگر نهادن هدفدار قطعات پراکندهٔ اطلاعات میباشد.
مثال برای دانش:خانه،بیمارستان، یاکودکستانی که با اهداف، جهتگیریها، و منظورهای ویژه و آگاهانهای ساخته شده و مهیای انجام و ارائه همان وظایف میشود.
یکی از اصول بنیادین در زمینهٔ وسیع و همهجاگیرهوش مصنوعی را نمایش دانش تشکیل میدهد. با پیدایش وتولداینترنت در آخرین سالهای سدهٔ بیستم میلادی و نخستین سالهای قرن جدید، نمایش دانش هم زندگی وحیاتی تازه یافتهاست، و در مقیاسی وسیع در میدانها و عرصههای علمی و فنی نوینی حضور و لزوم پیدا کردهاست.
↑فرهنگستان زبان و ادب فارسی ازدانش به عنوان معادلKnowledge در انگلیسی استفاده کردهاست. برای نمونهproject management body of knowledgeپیکرهٔ دانش مدیریت پروژه وknowledge-based platformمشی دانشمحور معادلیابی شدهاند.«واژههای مصوّب فرهنگستان زبان و ادب فارسی». وبگاه رسمی فرهنگستان زبان و ادب فارسی. بایگانیشده ازاصلی در ۳ اوت ۲۰۰۹. دریافتشده در۲۹ آذر ۱۳۹۰.