Movatterモバイル変換


[0]ホーム

URL:


پرش به محتوا
ویکی‌پدیادانشنامهٔ آزاد
جستجو

داریوش بزرگ

بررسی‌شده
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
(تغییرمسیر ازداریوش اول)

وضعیت نسخهٔ صفحه

این یک نسخهٔ بررسی‌شده از صفحه است

ایننسخهٔ پایداری است که در۲۵ سپتامبر ۲۰۲۵بررسی شده استتغییر در حال انتظار نیازمند بازبینی هستند.
داریوش بزرگ
𐎭𐎠𐎼𐎹𐎺𐎢𐏁
سنگ‌نگاره داریوش بزرگ درسنگ‌نوشته بیستون
شاهنشاههخامنشی
سلطنت۲۹ سپتامبر ۵۲۲ پ. م – اکتبر ۴۸۶ پ. م
تاج‌گذاریپاسارگاد
پیشینگئومات یابردیا
جانشینخشایارشا
فرعون مصر
سلطنتسپتامبر ۵۲۲ پ. م – اکتبر ۴۸۶ پ. م
پیشینگئومات یا بردیا
جانشینخشایارشا
نام‌های شاهانه در مصر باستان
mnḫ-jb
Menekhib
The one of splendid mind
G5
mn
n
xib

Second Horus name:
wr-nb-mrj-šmꜤw
Wernebmeryshemau
Chieftain and Lord, beloved of Upper Egypt
G5
A21AnbM22
O49
ii
N36
نام‌های شاهانه در مصر باستان
zꜣ-jmn...
Zamun...
Son of Amun..
G16
zAZ1imn
n
A40st
p
stpnC2mF26
n
W24wpr
Z1
if
d
a
Z2ssZ1
sn
Z2
نام‌های شاهانه در مصر باستان
?
G8
nb
t
?
?
?
Z3mriiR8AZ3R8t&rt
H8
A40Z3nb
Z2
W24
Z1
N16
U7
r
irnpO49
O49
Z3
نام‌های شاهانه در مصر باستان
rꜤ-sttw
Seteture
Progeny of Ra
M23L2
N5st
t
w
نام‌های شاهانه در مصر باستان
drjwš
Deriush
Darius
G39N5
N16
E23
V4M8
[۱]
زادهح. ۵۵۰ پ. م
درگذشتهاکتبر ۴۸۶ پ. م
(حدودا ۶۴ سال)
آرامگاه
همسر(ان)
فرزند(ان)
نام کامل
دارَیَوَهوش
دودمانهخامنشی
پدرویشتاسپ
مادررزگونه یاایرداباما

داریوش بزرگ یاداریوش یکم (پارسی باستان:𐎭𐎠𐎼𐎹𐎺𐎢𐏁دارَیَوَهوش؛زبان یونانی:ΔαρεῖοςDareios؛پارسی‌میانه:داراو/دارای؛ح. ۵۵۰ – ۴۸۶پ. م) مشهور بهداریوش بزرگ، چهارمینشاهنشاه ازشاهنشاهی هخامنشی در فاصلهٔ سال‌های ۵۲۲ تا هنگام مرگش در ۴۸۶ پیش از میلاد، بود. او فرزندویشتاسپ و دامادکوروش بزرگ (از طریق ازدواج با دخترشآتوسا) بود. در دوران فرمانروایی او،شاهنشاهی در بزرگ‌ترین گسترهٔ خود بود که بخش زیادی ازغرب آسیا، بخش‌هایی ازبالکان‌ها (اسکودرا-مقدونیه) وقفقاز، بخش اعظم نواحی ساحلیدریای سیاه،آسیای مرکزی،دره سند در خاور دور و نیز بخش‌هایی ازشمال آفریقا وشمال شرقی آفریقا از قبیلمصر، شرقلیبی و سواحلسودان را در بر می‌گرفت.[۲][۳]

پیش از آغاز فرمانروایی داریوش،گئومات به عنوانبردیا پسرکوروش ادعای پادشاهی کرد. داریوش پس از سرنگونی گئومات، بر تخت پادشاهی نشست. او در سرتاسر شاهنشاهی با شورش‌هایی روبه‌رو شد. یکی از رخدادهای اواخر زندگی داریوش، لشکرکشی به‌منظور فتحیونان و مجازاتآتن وارتریا به‌دلیل شرکت درشورش ایونیان بود. به رغم آنکه لشکرکشی‌های داریوش در نهایت به شکست درنبرد ماراتون انجامید، او موفق شدتراکیه را بار دیگر مطیع خود سازد و شاهنشاهی هخامنشی را از لحاظ مرزی به‌وسیلهٔ فتوحاتش درمقدونیه،کیکلادها و جزیرهناکسوس و همچنین شهر غارت‌شدهٔ یونانی ارتریا گسترش دهد.

داریوش با تقسیم مناطق فتح‌شده به استان‌های وابسته به هخامنشیان که توسطساتراپ‌ها اداره می‌شد، شاهنشاهی را سامان داد. او ضربسکه‌های هخامنشی را به‌عنوان نظام پولی یک‌دستِ جدید سازماندهی کرد وزبان آرامی را در کنارپارسی، به زبان رسمی مشترک شاهنشاهی تبدیل کرد. او همچنین با ساختراه‌ها و معرفی سامانه‌های توزین و اندازه‌گیری استاندارد، شاهنشاهی را در وضع بهتری قرار داد. به‌واسطهٔ این تغییرات، شاهنشاهی هخامنشی متمرکز و یکپارچه شد.[۴] داریوش در پروژه‌های سازندگی سرتاسر شاهنشاهی نقش داشت؛ این پروژه‌ها عمدتاً برشوش،پاسارگاد،تخت جمشید،بابل ومصر متمرکز بود. به‌منظور ثبت فتوحاتش، داریوشسنگ‌نوشته بیستون را در کوهبیستون تراش‌کاری کرد که بعدها مدرک مهمی برایزبان پارسی باستان شد.

داریوش در ۴۸۶ پیش از میلاد درگذشت. جسد او را مومیایی و درنقش رستم که او در حال آماده‌سازی آن بود، دفن کردند.[۵] به داریوش در کتاب‌هایحجی،زکریا، ونحمیا (متعلق بهکتاب مقدس عبری) اشاره شده‌است.

نام

[ویرایش]

داریوش درزبان لاتین «دَرَیوس»،زبان یونانی «داریوس» و درپارسی باستان «دارَیَوَهوش» تلفظ می‌شود. شکل این نام درزبان عیلامی «داریامائویس»، درزبان اکدی «داریاموس» و درزبان آرامی «دِرایس» و «دِرایوس» است و احتمال می‌رود نام یونانی دیگرش «داریائوس» باشد. این نام درزبان پارسی باستان به‌معنای «استوار نگهدارِ نیکویی» می‌باشد.[۶]

داریوش که نام کامل آن «داریا وهومنه» (Darya- Vahumanah) بوده یعنی آن کس که پندار نیک را پشتیبانی می‌کند، کلمه زردشتی است و این اسم تقریباً منطبق می‌شود با یک عبارت از «گاثاها» (یسنا: ۷–۳۱).[۷]


معادل نام داریوش درفارسی نو، دارا است. این نام، به ترتیب متحول گشته کلمات Dārāw از Dāryāw است که در نهایت از Dārayavau- فارسی باستان نشئت گرفته شده‌است. داراب، نام دو شاه خاندان اسطوره‌ای کیانی است.[۸]

منابع برای تاریخ‌نگاری زندگانی داریوش بزرگ

[ویرایش]
مقالهٔ اصلی:منبع‌شناسی تاریخ ماد و هخامنشی
یکی از دو لوح طلایی داریوش بزرگ به تاریخ ۵۱۰ پیش از میلاد مسیح. دو لوح نقره‌ای دیگر هم در دسترس است. سه لوح آن به‌طور قاچاق از ایران سرقت شد و در موزه‌های انگلستان نگهداری می‌شود.[نیازمند منبع] متن هر چهار لوح یکسان می‌باشد.
لوح کشف شده در قاب سنگیآپادانا؛ در زیر لوح سکه‌های طلایی و نقره‌ای بسیاری کشف شد.

چهار منبع اصلی برای زندگانی داریوش وجود دارد. اولی، کتیبه بیستون داریوش (DB) است. دومین سند، شامل بناهای یادبود و متون پرسپولیس، شوش و بابل و مصر است. منبع سوم روایت پررنگ و لعاب و با جزئیاتهرودوت است. سند چهارم، گزارش‌های خلاصه نویسندگان کلاسیک و اشاراتی در عهدعتیق است.[۹]

تخت بران در کتاب ژ شاردن (آمستردام ۱۷۳۵)
سالشمار پادشاهی از تاج‌گذاری تا درگذشت
سالتوضیحات
۵۲۱ پیش از میلادمرگ کمبوجیه در راه بازگشت از مصر. فریبکاری و زورستانی تخت پادشاهی توسطگئوماتمغ (بردیای دروغین) با طرح معرفی خود با نامبردیا فرزند کوروش بزرگ.[۱۰]
۵۲۱ پیش از میلادداریوش بزرگ از خویشاوندان کوروش با یاری جمعی از نجیب‌زادگان پارسی، گئومات‌مغ را کشت و به پادشاهی رسید.[۱۰]
۵۱۹ پیش از میلادسرکوب شورش‌های سراسری در بسیاری ازساتراپی‌های ایران توسط داریوش.[۱۰]
۵۱۸ پیش از میلادآغاز بنایتخت جمشید به عنوان پایتخت جدید هخامنشیان درپارسه.[۱۰]
۵۱۴ پیش از میلادحمله داریوش بهسکاها در ناحیه شمالقفقاز ودریای سیاه.[۱۰]
۴۹۴ پیش از میلادشورش ایونیان درآسیای صغیر علیه حکومت هخامنشی و به آتش کشیدنسارد.[۱۰]
۴۹۴ پیش از میلادحمله داریوش بهیونان با عنوانجنگ لاده و شکستیونانیان در نزدیکی جزیره لاده.[۱۰]
۴۹۰ پیش از میلادجنگ ماراتن بین ایران و یوناندر محلی به نام ماراتن در یونان کنونی و شکست ارتش هخامنشی. نخستین پیروزی یونان بر ایران در خشکی.[۱۰]
۴۸۶ پیش از میلادداریوش در سن ۶۳ سالگی درگذشت.[۱۰]
۴۸۶ پیش از میلادپس از مرگ داریوش، فرزندشخشایارشای یکم بر تخت سلطنت نشست.[۱۰]

داریوش در کتاب‌های پس از اسلام

[ویرایش]

یارشاطر می‌نویسد که نام‌هایکوروش، داریوش وخشایارشا درخدای‌نامه و به تبع آن، درشاهنامه فردوسی هم نیست. در تاریخ ملی ایرانی‌ها (چه شاهنامه فردوسی و چه تاریخ‌هایی کهطبری وثعالبی نوشته‌اند) هیچ اشاره‌ای به شاه‌هایماد وهخامنشی نشده‌است. به نظر یارشاطر علت خالی بودن شاهنامه و تاریخ ملی از ذکر شاهان ماد و پارس و داستانها و روایات جنوب و مغرب ایران این است که این روایات در دورهٔاشکانیان به تدریج جای به داستانها و روایاتی سپرد که هستهٔ اصلی آن از قوم اوستایی (کیانی) برخاسته بود و اشکانیان خود وارث آن شدند و آیین زرتشت آنها را در خود پذیرفته و پشتیبانی مذهبی بخشیده بود و دور از انتظار نیست که ایرانیانی که در دوره‌های اسلامی گذشته‌گان خود راگبر ومجوس وکافر خواندند، در دوره‌های کهن‌تری گذشتگان غیرزرتشتی خود را اهریمنی و دیوپرست و بددین خوانده و فرهنگ و روایات آنان را مردود شمرده و زوال آنها را سرعت بخشیده باشند، به طوری که وقتیساسانیان به حکومت رسیدند، ایرانیان از تاریخ خود کم و بیش همان را می‌شناختند که بعدها در خدای‌نامه‌ها مندرج شد و شاهنامه نمایشگر آن است.[۱۱]


بر تخت نشستن داریوش از دید پژوهشگران

[ویرایش]

نظریه بردیای دروغین

[ویرایش]

گزنفون وکتزیاس با هرودوت در موضوع کشته شدنبردیا به فرمانکمبوجیه هم‌داستان هستند.[۱۲]کتزیاس اسم اینمغ راسپنت‌دات یعنی دادهٔ مقدسات نوشته‌است که به زبان امروزیاسفندیار می‌شود.[۱۳] گزنفون نوشته‌است اینمغ با تسلطی که بر روی کمبوجیه داشت ذهن پادشاه را ضد برادرش مُشَوِب ساخت و پس از قتل بردیا خود به جای او ادعای پادشاهی کرد.[۱۴]

در روایات داریوش هیچ اشاره‌ای به شباهتمغ با شاهزادهٔ واقعیبردیا نشده‌است و این داستان باید از مبالغات شاعرانهٔ معمول مورخان قدیمیونان سرچشمه گرفته باشد.[۱۵] داریوش در سال ۵۲۲ پیش از میلادگئومات (بردیای دروغین) را به قتل رساند.[۱۶][۱۷][۱۸][۱۹][۲۰][۲۱]

هفت هم‌قسم و کشتن مدعی تاج و تخت

[ویرایش]

هرودوت می‌گوید که[۲۲] هفت تن از اشراف و نجبای پارس به نام‌های اتانس، آسپاتی‌نس، گبریاس (گوبریا)، اینتافرنس، مگابیزوس (مگابیز)، هیدارنس و داریوش پسر ویشتاسپ (ویستاسب) بعد از اینکه متوجه شدند همگان فریب خورده‌اند، درصدد قتل مغ‌ها برآمدند، کتیبهٔ بیستون هم این اسامی را تأیید می‌کند، و تنها یک اسم از آن هفت تا با گفتهٔ هرودوت مغایر است، یعنی «آسپاتینس»، توضیح این که داریوش در کتیبهٔ بیستون اسامی هفت نفر مزبور را چنین برمی‌شمارد: ویندفرنه، اوتانه، گئوبرووه، ویدرنه، بگابوخشه (بغابوخش)، آردومانیش (اردومنیش) (و البته خود داریوش، که در آن زمان والی پارس بوده و در آنجا حضور داشته‌است) مسلم است که در این مسئله، باید گفتهٔ خود داریوش را صحیح بدانیم.

در سال ۵۲۱ پیش از میلاد داریوش بزرگ از خویشاوندانکوروش با یاری جمعی از نجیب‌زادگان پارسی،گئومات را کشت و به پادشاهی رسید.[۱۰]

نظریهٔ قتل بردیای واقعی به‌دست داریوش

[ویرایش]
مقالهٔ اصلی:نظریه یکسان بودن گئومات مغ و بردیا
مُهر داریوش بزرگ سوار بر ارابه جنگی درحال شکار شیر با متن:
«منم داریوش شاه بزرگ»
(𐎠𐎭𐎶𐏐𐎭𐎠𐎼𐎹𐎺𐎢𐏁𐎴𐏋, "adam Dārayavaʰuš xšāyaθiya")آدم دارایاوَهوش خشایائیا.موزه بریتانیا.[۲۳][۲۴]

برخی از دانشمندان مدرن، برای نمونهآلبرت اومستد آشورشناس آمریکایی عقیده دارند مردی که برکمبوجیه شورید بردیای واقعی و وارث حقیقی سلطنت بود که داریوش او را کشت، آنگاه او راگئومات نامید و داستانبردیای دروغین را اختراع کرد تا غصب سلطنت را موجه جلوه دهد. اومستد می‌نویسد، داریوش پس از پادشاهی در گزارش رسمی خود روی صخرهٔ بهستان، طوری وانمود و به جهان آگهی کرد که گویی وارث قانونی تاج و تخت است.هرودوت،کتزیاس و جانشینان یونانی آن‌ها آن را پذیرفتند ولی نشانه‌هایی هست که این داستان بسیار دور از حقیقت است.[۲۵]بردیا دختری بنامپارمیس داشت که داریوش وقتی شاه شد با پارمیس ازدواج کرد تا به جایگاه خود، وجاهت قانونی ببخشد.[۲۶]

شورش در استان‌ها

[ویرایش]

پس از پادشاهی داریوش، کلیه استان‌ها سر به شورش برداشتند که داریوش و یارانش طی ۱۹ نبرد، ۹ پادشاه را که با وی به منازعه برخاستند، سرکوب کرد. اولین طغیان درعیلام روی داد. درماد هم یک مدعی که خود را از اخلافهووخشتره می‌خواند، مدعی سلطنت ماد بود. درپارس یک مدعی دیگر خود رابردیا پسر کوروش خواند. این نکته که شورشیان همواره در یک زمان سر برنمی‌داشتند و هدف مشترک یا پیوند اتحادی هم با یکدیگر نداشتند، عامل عمده‌ای بود که داریوش را در دفع شورش‌ها یاری کرد. طغیانبابل نیز کمتر از دیگر طغیان‌ها، موجب دغدغهٔ خاطر داریوش نبود. تمام این اغتشاش‌ها که درارمنستان،ماد،کردستان،رخج ومرو روی داد، با خشونت سرکوب شد و داریوش خشونت را در این مواقع همچون وسیله‌ای تلقی می‌کرد که می‌توانست از توسعه و تکرار نظایر این حوادث، جلوگیری کند.[۲۷] در بند شانزدهمکتیبه بیستون دربارهٔ شورش پارت (خراسان) وگرگان چنین آمده‌است:

پارت وگرگان بر من شوریدند وویشتاسپ پدر من در پارت بود. پس از آن سپاه پارسی را ازری نزد ویشتاسپ فرستادم. وقتی که این سپاه به ویشتاسپ رسید، عازم جنگ دشمن شد. در محلی موسوم بهویش پااوزت در پارت با آنان جنگید.اهورامزدا مرا یاری کرد و به ارادهٔ او ویشتاسپ شورشیان را شکست داد. پس از آن مملکت مطیع من شد.[۲۸]

کتیبه بیستون که گزارش این جنگ‌های تمام‌نشدنی است، نشان می‌دهد که توانایی او در تأمین نظم و امنیت شاهنشاهی، به بهای چه اندازه رنج و سعی مستمر و بی‌انقطاع، به دست آمده‌است. ساتراپ‌هایی که کوروش بعد از فتح و ضبط ولایات در هر قلمرو تازه‌ای گماشته بود، اکثراً درین ایام، خود رأی شده بودند و سپاه و تجهیزات هم در اختیار داشتند. با مرگکمبوجیه و قتل کسی که بسیاری از مردم ولایات او را پسر کوروش، شناخته بودند، تعدی این حکام استقلال‌جوی، به ناخرسندی مردم انجامیده بود و مردم استان‌ها، بهانه برای شورش به‌دست می‌آوردند. داریوش مردی جهاندیده بود و با ازدواج با دختر کوروش و با تعدادی از دختران خانواده‌های بزرگ پارسی او را در موقعیتی قرار داده‌بود که نجبای پارسی و مادی هر یک بخاطر خویشاوندی نسبی یا سببی خویش، نسبت به این پادشاه نوخاسته که در حمایت و تبعیت از وی، هم‌پیمان هم شده بودند، وفادار و حتی علاقه‌مند بمانند.[۲۹]

در تحریر بابلی کتیبه‌های بیستون دیده می‌شود، که داریوش پس از دستگیریفرورتیش دوم، بینی و گوش و زبان وی را بریده و سپس او را به صلیب کشیده‌است.همچنین داریوش پس از دستگیری سیترانتخما (Citrantakhma)، علاوه بر بریدن بینی و گوش وی، چشمانش را نیز درآورده است.[۳۰]

تشکیلات داریوش بزرگ

[ویرایش]
نقش‌برجستهٔ داریوش بزرگ درتخت جمشید.

بازگرداندن امنیت در تمام این نواحی شورش زده، طبعاً هم ضرورت ایجاد یک سازمان سامانمند اداری را به داریوش الهام کرد و هم وسایل و تجارب لازم را در اختیارش گذاشت.[۳۱] داریوش اهتمام فراوانی از خود برای ساماندهی تشکیلات داخلی کشور به خرج داد به‌طوری که نظام تشکیلاتی که وی بنیان نهاد، مدت‌ها بعد با اندک تغییری، توسط سایر حکومت‌ها از جملهامپراتوری سلوکی،ساسانیان و حتی اعراب دنبال گردید. داریوش فوق‌العاده مراقب بود که از طرف مأموران دولتی تعدی به مردم نشود و با این مقصود همواره در ممالک ایران حرکت و از نزدیک به امور سرکشی می‌کرد. نجبا که از این مراقبت شاه دلخوش نبودند او را دوره‌گرد نامیدند ولیکن مورخان این سخریه را برای او بهترین تمجید می‌دانند.[۳۲]

شاهنشاهی هخامنشی در بزرگ‌ترین اندازه خود، در زمان داریوش بزرگ.

در زمان او یک دستگاه منظم اداری در کشور به وجود آمد که تمرکز امور را ممکن می‌ساخت و ظاهراً تا حدی نیز از نظام رایج در مصر که داریوش در جوانی و در ضمن اقامت سه سالهٔ خود در آنجا با آن آشنا شده بود، الهام می‌گرفت چون نجبا و اعیان پارسی و مادی که غالباً روحیهٔ نظامی داشتند، به کارهای دبیری تن درنمی‌دادند، این کار به دست اقوام تابع افتاد و اقوامایلامی که درین امور سررشته را به دست گرفتند، زبان ایلامی را در قلمروهخامنشیها زبان دیوانی و اداری کشور کردند.[۳۳] داریوش در طول ۳۶ سال پادشاهی خود، اقداماتی به شرح ذیل انجام داد.

تقسیم قلمرو شاهنشاهی به چندین شهربانی

[ویرایش]

داریوش سرزمین‌های ایران را به چند قسمت تقسیم نموده، برای هر کدام یک شهربان گماشت. «شهربان» را به زبان پارسی هخامنشی (خِشَتَرَپاون) می‌گفتند ویونانیها،ساتراپ. تعداد بخش‌ها را بین بیست تا بیست و شش بخش ذکر کرده‌اند، اما تعداد ولایات در کتیبهٔنقش رستم به سی ولایت می‌رسد. برای این که کارها همه در دست یک نفر نباشد، دو نفر از مرکز مأمور می‌شدند که یکی به فرماندهی قشون محلی منصوب بود و دیگری به اسم سردبیر که کارهای کشوری را اداره می‌کرد. سردبیر در واقع بازرس مرکز در استان‌ها بود و مقصود از تأسیس این شغل این بود که مرکز بداند احکامی که به شهربانی‌ها صادر می‌شود اجرا می‌گردد یا نه. بازرسانی که از مرکز برای دیدن اوضاع ایالات مأمور می‌شدند، لقب چشم و گوش دولت را داشتند.[۳۴] درست است که این شهربان‌ها در حوزهٔ حکومت خویش مثل یک پادشاه دست نشانده، قدرت و شکوه داشتند اما در واقع تمام احوالشان تحت نظارت دقیق شاه و «چشم» و «گوش» او بود و این نکته کمتر به آن‌ها مجال می‌داد که ادعای استقلال یا فکر تجاوز از قانون پادشاه را در خاطر بگذرانند. این نظارت‌ها در عین حال هم دهقانان را از بهره‌کشی شهربان‌ها در امان نگه می‌داشت و هم به شهربان‌ها اجازه نمی‌داد تا با جمع‌آوری باج و مالیات‌های بی‌جا خزانهٔ خود را تقویت کنند و به فکر توسعهٔ قدرت خود بیفتند.[۳۵]

ایجاد راه شاهی

[ویرایش]
راه شاهی.

از جمله اقدامات داریوش در این زمینه می‌توان به ایجادراه شاهی کهسارد پایتخت سابقلیدی، را بهشوش (شهر باستانی) پایتخت هخامنشیان وصل می‌کرد. یک راه دیگر نیزبابل را بهمصر مربوط می‌کرد.

ایجاد سپاه جاویدان

[ویرایش]

برای اینکهنیروی نظامی به قدر کفایت و با سرعت به جاهای لازم برسد، داریوش لشکری ترتیب داده بود که موسوم بهلشکر جاویدان بود، زیرا هیچگاه از تعداد آن‌ها نمی‌کاست و فوراً جاهای خالی را پر می‌کرد. تعداد این لشکر ده هزار نفر بود.[۳۶]

تنظیم مالیات‌ها

[ویرایش]
حجم خراج سالانه به ازای هر منطقه، درشاهنشاهی هخامنشی.[۳۷][۳۸][۳۹]

مورخان یونانی نوشته‌اند داریوش برای هر ایالتی مالیات نقدی و جنسی معین کرد.پلوتارک مورخ یونانی می‌نویسد «داریوش در صدد تحقیق برآمد تا معلوم نماید که مالیات تعیین شده، بر مردم گران است یا نه و چون جواب آمد که گران نیست و مردم می‌توانند بپردازند، باز مالیات‌ها را کم کرد تا تحمیلی بر مردم نشود.»

همچنین آمده‌است که در زمان داریوش مصر رفاهیت داشته، اما در سال‌های آخر سلطنت داریوش، در مصر به‌واسطهٔ مالیات‌های گزاف، زارعین مصری شورش کردند.[۴۰]

ارتباط دادن دریای مدیترانه و دریای سرخ

[ویرایش]
کانال سوئز

وقتی داریوش در هند بود مشاهده کرد که بازرگانی مصر وشامات با هند از راه خشکی مشکل است و حمل و نقل گران تمام می‌شود این بود که امر کرد که کانالی که نخستین بار در سال ۶۰۹ پیش از میلاد ایجاد شده و در زمان داریوش پر شده بود، را پاک کرده و سیر کشتی‌ها را در این کانال، برقرار نمودند.[۴۱] گویا داریوش در سر راه خود به مصر این آبراه ناتمام را دیده بود و دربارهٔ آن از مردم پرسش‌هایی کرده بود. در سنگ نوشته‌هایی که به خطهیروگلیف مصری به یادبود ساختن این کانال، در دست است، اشاراتی به این پرسش‌ها وجود دارد.[۴۲]سه سنگ‌نوشته از داریوش درکانال سوئز کشف شده که مفصل‌ترین و مهم‌ترین آن‌ها ۱۲ سطر دارد و مشتمل است بر مدحاهورامزدا و معرفی داریوش و دستور حفر ترعهٔ سوئز. دو کتیبهٔ دیگر کوچک‌ترند و مشتمل بر معرفی داریوش هستند.[۴۳]

داریوش بزرگ، شاهنشاه بزرگ هخامنشی هنگامی که می‌خواست بخش‌های باختری و خاوری شاهنشاهی خود را با یک راه آبی به هم بپیوندد، باید به کشف راه‌های آبی ناشناخته دست می‌زد. از این روی به «اسکولاکس کاریایی» اهل کاریاندا، فرمان داد با چند کشتی جنگی پارسی سراسر کرانه‌های دریایی شاهنشاهی را شناسایی کند و در این‌باره گزارش دهد. اسکولاکس از شهرگنداره –در خاورافغانستان امروزی- سفر خود را آغاز کرد. او رود کابل را در مسیرش به سوی خاور تا پیوستن بهسند راند و از آن پس بر روی سند، رو به جنوب، خود را بهاقیانوس هند رساند. وی با رسیدن به اقیانوس هند، در حالی که به سوی باختر می‌راند، کرانه‌هایخلیج فارس تا «بندر کاریایی» در بنیشو (در نزدیکیخرمشهر کنونی) را بررسی کرد. او پس از این، دلیرانه آغاز به دور زدن دریاییِشبه جزیره عربستان کرد، تا پس از سی ماه به «سوئز» کنونی رسید. اسکولاکس گزارش‌های کار خود را پس از بازگشت از مصر به داریوش بزرگ داد. داریوش که پیوستن مصر و کرانه‌های باختری و خاوریدریای سرخ به هند و ایران را در سر می‌پروراند؛ به این اندیشه افتاد کهرود نیل را با آبراه‌هایی به دریای سرخ بپیوندد(البته نقلی ازابوریحان بیرونی وجود دارد که شروع ساخت این آبراهه، به زمان یک پادشاه قبلی بر می گردد[۴۴] _شایدکوروش، چون نام او را ساسسطراطیس ذکر کرده که با سایرس دارای اجزای واجی مشابه است_).بنا به گزارشهرودوت، پیش از داریوش، فرعوننِخو (۶۱۰–۵۹۵پ. م) و پادشاهان مصری پیش از او در اندیشهٔ پیوستن نیل به دریای سرخ بوده‌اند. اما چون در مسیر راه کوه‌های سنگی وجود داشت که کندن آن‌ها کار آسانی نبود و همچنین آبراهه از میان وادی خشکی می‌گذشت که در آن آب نبود، این کار به پایان نرسید. حتی به روزگار پادشاهی نِخو ۱۲۰ هزار مصری در کار کندن آبراهه کشته شدند.

نشان سلطنتی داریوش بزرگ به زبان مصری

پس از بررسی‌های گوناگون داریوش پی برد که باید ۸۴ کیلومتر دیگر کَنده شود تا آبراه‌هایی که فرمانروایان مصری ساخت آن را آغاز کرده و نتوانسته بودند آن را به پایان ببرند، به دریای سرخ برسد. از سوی دیگر برای مشکلآب آشامیدنی ناگزیر بود چاه‌های گوناگونی پدید بیاورد تا کارگران از تشنگی نمیرند؛ بنابراین داریوش که کار به پایان رساندن آبراهه را با یاری مهندسان ایرانی که از زمان‌های کهن در کار کندن آبراهه وکاریز و چاه و سدبندی مهارت داشتند آسان می‌پنداشت، فرمان داد تا کار دوباره آغاز شود و بر سر راه چاه‌هایی کنده شوند تا آب آشامیدنی برای کارگران به‌دست آید.سرانجام این کار بزرگ پس از ده سال به پایان رسید و در سال ۴۹۷ شاهنشاه با همهٔ درباریان خود ازشوش به مصر رفت، تا نخستین آبراههٔ سوئز را گشایش کند. آبراههٔ نام برده شده مانند امروز ازدریای مدیترانه آغاز نمی‌شد بلکه از رود نیل و کنار «بوباستیس» در شمالقاهره کنونی آغاز و پس از دور زدندریاچهٔ بزرگ تلخ در باختر آبراههٔ امروزی به سمت جنوب می‌رفت تا برسد به سوئز و دریای سرخ. این کار بزرگ را داریوش با چهار سنگ نبشته در مسیر آبراهه جاودانه کرد و امروزه سه سنگ نبشتهٔ آن به دست ما رسیده‌است.بدین ترتیب طرح‌های بزرگ داریوش برای پیوستن مرزهای شاهنشاهی به سرانجام رسید؛ و ۲۴ یا ۳۲ کشتی پر از باج مصری به سویایران و خلیج فارس حرکت کرد. از این پس فراورده‌ها و کالاهای گوناگون خاور و باختر شاهنشاهی، افزون بر راه‌هایی که از خشکی می‌گذشت از طریق این راه جدید آبی به سراسر قلمرو پهناور هخامنشی می‌رسید و افزون بر سودهای اقتصادی فراوانی که به شاهنشاهی آن روزگار می‌رسید و یک تجارت جهانی بزرگ را برای نخستین بار درتاریخ باستان پدیدمی‌آورد؛ توانمندی شاه بزرگ را در اداره کردن، بر همهٔ سرزمین‌های شناخته شدهٔ آن روزگار استوارتر می‌ساخت. چرا که شاهنشاه می‌توانست با سرعت بیشتری نیروهای رزمی (نظامی) خویش را به سراسر امپراتوری بفرستد. داریوش بزرگ افزون بر اینکه در طرح بزرگ خویش به پیروزی رسید، نقش مهمی را نیز در شناساندن راه‌های دریایی تازه برای جهانیان باز کرد. کردار وی از این راه نه تنها زمینه‌هایی را برای آشنایی فرهنگی مردمان آن روزگار پدیدآورد بلکه مردماناروپا را نیز برای نخستین بار با هندیان آشنا کرد.[۴۵]

یکسان کردن واحد پول و واحد اندازه‌گیری

[ویرایش]
سکه دریک

ارتباط اقتصادی دائم بین تمام ولایات، یک دستگاه واحد پول و یک نظام اوزان و مقادیر قابل تبدیل را، در سراسر کشور الزامی می‌نمود. سکه‌های طلایی که در این دوران، در تمام ایران رواج پیدا کرد، بهسکه دریک موسوم بود. درتاریخ جهان،لیدیه نخستین مملکتی بود که سکه در آنجا زده شد ولی درتاریخ ایران، در زمان داریوش بود که نخستین سکهٔ متعلق به ایران به‌وجود آمد.

پارس‌ها به اوزان و مقادیر ایلامی‌ها نامی پارسی دادند و واحدهای تازه‌ای به آن افزودند. سپس داریوش آن‌ها را تبدیل به «معیارهای هخامنشی» کرد. از ادارهٔ اوزان و مقادیر داریوش چند وزنه از دیوریت سبز برجای مانده‌است. یک واحد وزن پارسی «کرشَه» که در واقع به معنای وزن بود. کرشَه به وزن ۸۳ و یک سوم گرم در سراسر فرمانروایی تا به مصر رواج داشت. کرشَه برابر با ده شِکِل (۸ و یک سوم گرم) بابلی بود. بزرگ‌ترین واحد، تالان، برابر با ۶۰ مینه یا پوند (۳۰٬۱ کیلوگرم) بود. اصطلاح پارسی آن برجای نمانده‌است.[۴۶]

پارس‌ها برای اندازه‌گیری طول از ذراع ایلامی استفاده می‌کردند که به فارسی باستان اَرَشنیش (فارسی نو:اَرَش) خوانده می‌شد و با واژهٔ روسی Arshin هم خانواده است. فریدریش کرفتر این واحد اندازه‌گیری را بر پایهٔ اندازه‌های کاخ‌های تخت جمشید دقیقاً (۵۱٬۳۶) سانتی‌متر محاسبه کرده‌است. با این همه، پارس‌ها یک واحد اندازه‌گیری خودی نیز پدیدآوردند که آرش شاهی نامیده می‌شد و احتمالاً به داریوش بازمی‌گردد. آرش شاهی دو پا طول داشت، یعنی (۶۸٬۴۸) سانتی‌متر.[۴۷]

پیمانه (کِیل) در زندگی اقتصادی شاهنشاهی هخامنشی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بود، چون در آن روزگار بیشتر مواد خوراکی را به جای وزن کردن، اندازه می‌گرفتند. پیمانهٔ پایه، پیمانهٔ بسیار کهن بین‌النهرینی قَه بود، که تو-دانژَن (۰٬۹۷) لیتر محاسبه کرده‌است. واژهٔ فارسی باستان برای آن دَثویَه به معنی یک دهم بود؛ یعنی یک دهم پیمانهٔ ایرانی گریوَه (جریب) که معادل بار بین‌النهرینی و ایلامی بود؛ یعنی (۹٬۷) لیتر (ده قه). پیمانه‌ای که یونانیان ارتابه می‌نامند اختراعی پارسی است. در فارسی باستان به آن ردبهه می‌گویند که لفظی به معنای «کشیده و راست» است و منظور از آن یک کیل یهودی بوده‌است. ارتابه ۳۰ پیمانه بود، برابر با (۲۹٬۱) لیتر. در مصر این پیمانه با نام اِردَب یک قرن بعد هم بدون دگرگونی بر جای بود. پیمانهٔ پایل (۰٬۹۷) لیتری برای مایعات نیز به کار می‌رفت. ده پیمانه، یعنی(۰٬۹۷) لیتر، یک کوزه بود. پارس‌ها برای کوزه واژهٔ بازیش را به کار می‌بردند.[۴۸]

بازسازی نیایشگاه‌ها

[ویرایش]

داریوش درسنگ‌نوشته بیستون از بازسازی نیایشگاه‌هایی کهگئوماتمغ ویران کرده بود، سخن می‌گوید. همچنین برای دلجویی از مصری‌ها که در زمانکمبوجیه نیایشگاه‌هایشان ویران شده بود، به معابد آن‌ها رفته و ادای احترام کرد و نیایشگاه تازه‌ای برایآمون ساخت که خرابه‌های آن، هنوز از مملکت‌داری داریوش حکایت می‌کند. کاهن بزرگ مصر را که بهشوش تبعید شده بود، به مصر بازگرداند و او را بسیار احترام کرد. به‌واسطهٔ این اقدامات مصری‌ها از داریوش راضی شده و او را یکی از قانون‌گذاران بزرگ خود دانستند.[۴۹]

تدوین قانون مصر

[ویرایش]
نقش داریوش بزرگ به عنوان فرعون مصر درپرستشگاه هیبیس.

دیودوروس پس از نام بردن از پنج تن از قانونگذاران مصر (منه وس و شاید منس؛ ساسوشی [ششی؟]؛ سسون خیسش [ششیغ]؛ بئکخوریس؛ و آماسیس) می‌افزاید: می‌گویند ششمین مردی که به تدوین قانون مصر پرداخت، داریوش پدر خشایارشا بود؛ زیرا او از بی قانونی سلف خود کمبوجیه، که در رفتار او با مقدسات مصر بروز یافته بود، خشمگین بود و بر آن شد تا زندگی توأم با فضیلت و احترام به خدایان در پیش گیرد.[۵۰]

تأیید قاطع این موضوع در پاپیروس عامیانهٔ شمارهٔ ۲۱۵ کتابخانهٔ ملی پاریس یافت می‌شود. این متن در سدهٔ سوم پ. م نوشته شده‌است و در کنار متن، گزارشی از حکم داریوش در سال ۵۱۸ پ. م دیده می‌شود: «داریوش فرمان می‌دهد که خردمندان از میان سپاهیان و مردان مذهبی و دبیران گرد هم آیند و تمام قانون‌های مصری را که تا سال ۴۴ سلطنت آماسیس (سال ۵۲۶ پ. م) جاری بوده‌اند، به نوشته درآورند.»[۵۱]

گلدان سنگی مصری داریوش یکم با کتیبه‌های چهار زبانه هیروگلیف و میخی. هیروگلیف روی گلدان می‌گوید: "پادشاه مصر علیا و سفلی، ارباب دو سرزمین، داریوش، تا ابد زنده است، سال ۳۶".[۵۲][۵۳]

داریوش بزرگ در کتاب مقدس

[ویرایش]

داریوش همچنین در بازسازی معابدیهودیان که توسطبخت النصر ویران شده بود، به یهودیان یاری کرد. نامداریوش بزرگ در کتاب مقدس عهد عتیق، در ۲۵ آیه، ذکر شده‌است. در کتاب مقدس دربارهٔ ثبات و تزلزل ناپذیری قوانینماد وپارس در کتابدانیال واستر سخن رفته‌است. به رغم اشکالی که در صحت و قدمت اصل آن کتاب‌ها هست، باز روی هم رفته، اهمیتی که قانون در حفظ وحدت امپراتوری داریوش و اخلاف او داشته‌است، بیان می‌کند حتیافلاطون نیز نقش قانون‌های داریوش را در حفظ و ادارهٔ کشور وی نشان گوشزد کرده‌است.[۵۴]

داریوش و حمایت از اخترشناسی در بابل

[ویرایش]

داریوش تنها یک شاهنشاه لایق و مشوق تجارت نبود بلکه حامی سرسخت دانش، به ویژه در بابل به‌شمار می‌آمد. بابل پیش از تأسیس شاهنشاهی هخامنشی، سنتی دو هزار ساله در نجوم و ریاضیات داشت. دانش بابلی با دانش مصر و یونان رقابت می‌کرد و محاسبات محققان بابلی در نجوم به پایه‌گذاری ریاضیات پیشرفته کمک کرد. داریوش بزرگ به خوبی از توان علمی بابلی‌ها آگاه بود و دانشمندان بابلی را در دربار خود گردآورد تا به کار اصلاح تقویم و محاسبه سال نوی ایرانیان بپردازند که خود از یک جشن بسیار کهن بابلی به نام نیسان برگرفته شده بود. دانشمندان بابلی تا مدت‌ها پس از مرگ داریوش همچنان در دربار حضور داشتند. یکی از آن‌ها کیدینو است که در هنگام سلطنتاردشیر دوم به سال ۳۷۵ ق. م در دربار به سر می‌برد. محاسبات کیدینو چنان دقیق بود که با ساعت‌ها، تلسکوپ‌ها و حتی کامپیوترهای امروزی اختلاف بسیار اندکی دارد.[۵۵]

سیاست دینی داریوش بزرگ

[ویرایش]

داریوش همه دین‌ها را به یک چشم می‌نگریست و از تعصب دینی رویگردان بود. داریوش حتی دستور داد که هر ملتی، قوانین دینی و اخلاقی خود را گرد آورد و بنویسد و بر مبنای سنن و قوانین خود رفتار کند. بدین سان هر جامعه مذهبی یا هر ملتی که به‌طور رسمی شناخته شده بود، قانون نامه‌ای تهیه کرد.[۵۶]

لشکرکشی‌های داریوش بزرگ

[ویرایش]

چکیده نبردهای داریوش بزرگ

[ویرایش]
پیشینه نبردهای داریوش بزرگ
سنگ‌نگاره به بندکشیده شدن شورشی‌ها به‌دست داریوش بزرگ
وفاداریایران هخامنشی
رتبهفرمانده کل قوا
خدمتارتش شاهنشاهی هخامنشی
فرماندهیارتش شاهنشاهی
سپاه جاویدان[۵۷]
نبردها
فهرست
سرزمین گشایی(ها)ضمیمه کردن سند و پنجاب،تراکیه و مستعمره نمودنمقدونیه[۶۱]


  گستره فتوحاتکوروش بزرگ
  گستره فتوحاتکمبوجیه دوم
  گستره فتوحات داریوش بزرگ

علاقه‌ای که داریوش به نظم و انضباط اداری و تأمین امنیت، در سراسر قلمرو خویش داشت، طبعاً از وی مطالبه می‌کرد تا برای توسعهٔ روابط اقتصادی و سرعت بخشیدن در نقل و انتقال‌های محتمل نظامی، غیر از راه‌های زمینی، از راه‌های دریایی هم استفاده کند و همین اندیشه، سرانجام وی را درمدیترانه با اقوام یونانی درگیر کرد.

ضمیمه کردن سند و پنجاب

[ویرایش]

در سال ۵۱۲ پیش از میلاد، داریوش پس از برقرار کردن امنیت در ممالک تابعه، چند ولایت نیز به ایران ضمیمه کرد، یکی از آن‌هاپنجاب و دیگریسند است که هر دو در هند واقع هستند.[۶۲] نام هند البته در کتیبهٔبیستون در شمار ایالت‌های تابعه نیست و اینکه در کتیبهٔ پرسپولیس هست نشان می‌دهد که این ولایات جنوب شرقی بعد از جنگ‌های مربوط به دفع شورش‌ها می‌بایست به قلمرو داریوش درآمده باشد. مناطق تصرف شده بعدها با نام ساتراپ‌نشین هیندوش نامگذاری شدند. این منطقه گنجینه‌هایی بزرگ را به خزانهٔ ایرانیان سرازیر کرد؛ حدود ۳۶۰ تالنت خاک طلا در هر سال. داریوش به اسکولاکس دریانوردی کاریایی اهل کاریاندا مأموریت داد که در رود سند تا دهانه اش به اکتشاف بپردازد و سپس به سوی غرب به دریای سرخ برود. اسکولاکس و همراهانش سفر خود را از کاسپاتوروس، شاید جایی در نزدیکی آتوک جدید (۳۳ درجهٔ شمالی و ۷۲ درجهٔ شرقی) آغاز کردند. سفر اکتشافی او به‌طور غیرعادی دو سال و نیم به طول انجامید. مکس کری و اریک وارمینگتون حدس می‌زنند که علت دیرکرد او بادهای موسمی مخالف بوده‌اند.[۶۳]

لشکرکشی به سرزمین سکاها

[ویرایش]
نقشی برگرفته از یکمهر استوانه‌ای که تقابل سربازان هخامنشی و سکاها را به تصویر کشیده‌است.

اقدام داریوش در لشکرکشی به سرزمینسکاهای اروپا، در این سال‌های توسعه و آرامش تا حدی غریب به نظر می‌آید.چندین نظریهٔ مختلف، دربارهٔ هدف و محرک داریوش از این لشکرکشی وجود دارد. شاید وی می‌خواسته‌است، آن‌ها را بخاطر حمله‌های مخربی که بارها به سرزمین ایران کرده بودند، تنبیه کند و برای همیشه خیال آن‌ها را از اقدام به آنگونه حمله‌ها منصرف نماید، این احتمالی است که از قولهرودوت نیز بر می‌آید.

در سرزمین سکاها داریوش به جای آنکه با مقاومت این طوایف مواجه شود با عقب‌نشینی آن‌ها روبرو شد. طی مدت دو ماه سپاه ایران در طول دشت‌های خلوت و بی‌پایان به دنبال دشمن سرگردان بودند و نتیجه‌ای که مطلوب داریوش از این لشکر کشی بود، بلافاصله حاصل نیامد. این لشکرکشی، هر چند خسارت‌های گران برای داریوش به بار آورد ولی هدف این لشکر کشی چندی بعد تحقق یافت، چرا که هم سکاها تا مدت‌ها اندیشهٔ تجاوز بهمرزهای ایران را در خاطر راه ندادند و هم مراکز تجارت گندم و چوبیونان تحت نظارت ایران درآمد.[۶۴]

داریوش هخامنشی در سال ۵۱۴ پ. م برای سرکوبی سکاهای جنوب روسیهٔ کنونی به اروپا لشکرکشی کرد. «آریارَمنه» ساتراپ «کاپادوکیه» به دستور داریوش تاشبه جزیره کریمه — دراوکراین امروزی — پیش راند و در این نواحی با سکاها درگیر شده و به قولکتزیاس حتی توانسته برادر شاه سکاها را نیز اسیر کند.پیش از داریوش هخامنشی، کوروش بزرگ و فرزندش کمبوجیه، بخش‌های گسترده‌ای از آسیا و آفریقا را به خاک ایران افزوده بودند و در آن زمان داریوش در صورت پیروزی می‌توانست نخستین فرمانروای سه قارهٔ آسیا، آفریقا و اروپا شود. آهنگ نظامی داریوش علیه سکاها، افزون بر رسمیت یافتن قدرت سیاسی و نظامی ایرانیان دربالکان، انگیزه‌های دیگری همچون گرفتن بخش‌های از یونان شمالی و کوتاه کردن دست سکاها از مرزهای شمالی و شرقی ایران و سفر به سرزمین‌های ناشناخته را دربرداشت.سرانجام داریوش پس از دریافت گزارش‌های گوناگون، ازشوش به‌سویآسیای صغیر به راه افتاد و تا «بسفر» پیش راند. «ماندروکِلِس» به سفارش شاهنشاه، پلی از کشتی بر روی بسفور زد. داریوش از کار معمار «ساموسی» سپاسگزاری کرد و به او پیشکش‌های گرانبهایی بخشید. به دستور «ماندروکلس» پرده‌ای از داریوش بزرگ کشیدند که او را تکیه زده بر تخت شاهی نشان می‌داد در حالی که سپاه او آمادهٔ گذشتن از پل بود. او پس از چندی این اثر را در شهر خود به معبد الاهه هِرا پیشکش کرد.

شاهنشاه دستور داد تا در کرانهٔ اروپایی بسفور دو سنگ ایستاده از مرمر سفید برپا کنند. یکی با نبشتهٔ پارسی باستان، ایلامی و بابلی و یکی هم با نبشته‌ای به یونانی. هرودوت گزارش می‌کند: «او در آن به نام همهٔ مردمانی که به همراه داشت اشاره کرده‌است؛ و او همهٔ مردمانی را که بر آن فرمان می‌راند به همراه داشت». داریوش به «ایونیایی‌ها» -مردمان خاوری مدیترانه- فرمان داد که با ناوگان‌های خود تا مَصَب روددانوب پیش روند و در آن‌جا پلی بر روی رودخانه بزنند و خود با نیروی زمینی رو به آن سوی نهاد.داریوش در هیچ جایی ازتراکیه با پایداری روبه‌رو نشد. دربلغارستان کنونی «گت‌ها» -گونه‌ای از مردمان بلغارستان- پایداری کردند، اما سپاه ایران این پایداری را درهم شکست. ایونیایی‌ها به فرمان «هیستیایوس ملطی» پلی از کشتی ساخته بودند؛ در بالای دلتای رود و در پایین مَصَب «پروث». داریوش به آن‌ها فرمان داد تا از پل نگهبانی کنند و دو ماه چشم به راه او بمانند و اگر او پس از دو ماه بازنگشت پل را برچینند و ناوگان به میهن بازگردد.

داریوش پیش‌بینی کرده بود که حتی اگر سکاها از نبرد رودررو پرهیز کنند باز هم می‌تواند در زمان گفته شده به دانوب بازگردد. همین‌گونه هم شد. سکاها از فن جنگی زمین سوخته استفاده کردند. آن‌ها از نبرد دوری می‌کردند، چراگاه‌ها را تباه کردند و به شیوهٔ جنگ و گریز به سپاه ایران تلفاتی وارد آوردند. با این وجود داریوش سراسر «بیسارابیا» را درنوردید، اما در «دنیٍستر» می‌بایست سفر خود را به پایان می‌برد. هیستیایوس ملطی آهنگ آن را داشت که پل روی دانوب را برچیند، که شاهنشاه درست پس از دو ماه بازگشت. گویا او به پیروزی‌هایی در این سفر دست یافته بوده که به او اجازه می‌داد در سنگ‌نبشته‌های سپسین (بعدی) خود از «سکاهای آن‌سوی دریا» هم در میان مردمان زیر فرمان خود نام ببرد.داریوش بزرگ با رسیدن به «بیزانس» فرماندهی سپاه را به سردار خودمگابیز (بغ‌باد) داد و از او خواست تا بر دیگر بخش‌های «تراکیه» چیره شود و به سمت غرب پیشروی کند و به قول هرودوت بغ‌باد تا سواحلدریای آدریاتیک پیشرفت و بخش‌های وسیعی از جنوب اروپا تابع هخامنشیان شد. شاهنشاه زمستان را در سارد گذراند و در این‌جا برادر خود «آرتافرنس» را به ساتراپی «لودیا» گمارد. بغ‌باد نیز به پاس خدماتش به ساتراپی تراکیه و مقدونیه رسید.[۶۵] به جای او اوتاتس، فاتحساموس، به فرماندهی نیروهای ایرانی در کرانه‌های آسیای کوچک گمارده شد و او بر جزیره‌های بی‌شماری در دریای مدیترانه چیره شد، در ضمن این هجوم زمینه‌سازپادشاهی بسفور شد که تابع هخامنشیان بود؛[۶۶] بنابراین، باید گفت هجوم به سکاییه یک کردار بزرگ نظامی بود که جهان آن زمان چنین شکوهمندی شاهانه‌ای را به خود ندیده بود. همچنین نه پیش از آن زمان، هیچ سرداری توانسته بود آن مسافت دراز را از کرخه تا ولگا بپیماید و نه پس از آن در ذهن سرداران نظامی جهان توانست پدید آید. مدیریت و کاردانی داریوش دلیل شد که پس از آن تا پایان روزگار هخامنشیان هرگز سکاها به مرزهای ایران نزدیک نشوند. در نتیجه داریوش با این امر نخستین فردی بود که توانست بر بخش‌های گسترده‌ای از قاره آسیا، آفریقا و اروپا فرمانروایی کند.[۶۷]

جنگ با یونان

[ویرایش]
همچنین ببینید:جنگ‌های ایران و یونان

یونانی‌ها با آنکه با خطر اجتناب ناپذیر مواجه بودند، هنوز از تفرقه به اتحاد نمی‌گراییدند. در حقیقت رقابت دیرینه‌ای بینآتن واسپارت وجود داشت. در این ایام آتن برخلاف اسپارت نسبت به ایران اظهار انقیاد یا وفاداری کرده بود، با این حال هنگامی که شورش‌هایی در شهرهای یونانی‌نشین به ویژه پیرامون دریای اژه، مرمر و قبرس آغاز شد، اسپارتها، حاضر به حمایت از شورشگران نشدند و این آتنی‌ها بودند که به شورشیان کمک کردند.

در سال ۴۹۶پ.م شورشیان به همراهی آتنی‌ها شهرسارد (پایتخت سابقلیدیه) را آتش زدند اما تسخیر بر ارگ ممکن نشد و هنگام رسیدن نیروهای کمکی شورشگران ازسارد عقب‌نشینی کردند. پس از این واقعه ارتش هخامنشی به فرماندهی ارته‌بان (اردوان) با همراهی فنیقی‌ها و یونانیان متحدشان بهقبرس حمله کرده و همهٔ شهرهای آن را در مدت پنج ماه فتح کردند و آخرین شهر سولوی بود که بیشترین ایستادگی را از خود نشان داد و با تخریب دیوارهای بارویش فتح شد.[۶۸]در همین احوال آرتافرن والی سارد ارتش دیگر پارس را به دو بخش تقسیم کرد، داور فرمانده گروه اول پس از فتح بخشی ازهلسپونت به سمتکاریا حرکت کرده و مقاومت این نواحی را درهم شکست و همای سردار دوم به نواحیموسیا حرکت کرده و بدون مقاومت آنچنانی مناطق پروپونت،کیوس و بخش‌های باقی‌مانده هلسپونت را فتح کرد، وی درتروآ بیمار شد و درگذشت. پس از مرگ او، آرتافرن به هوتن مأموریت داد که شهرهای باقی‌مانده در ایونیه را بگشاید، او هم کلازومنای و کومه را فتح کرد.[۶۹]در سال ۴۹۴پ.م آخرین شورشیان که درمیلتوس مقاوت می‌کردند، درجنگ لاده از پارسیان شکست خورده و مقر اصلی شورشیان پس از این شکست به سادگی گشوده شد.[۷۰]یک سال پس از ختم شورش ایونیه سردار جوانی به ناممردونیه از هلسپونت گذشته و شورش‌های نواحی بینتراکیه تاتسالی را خواباند و تا زمانخشایارشا والی این نواحی بود. آرتافرن نیز همین سیاست را در نواحی اژه پیش گرفت و تا سال ۴۹۰پ.م،ساموس، اوبه، کریستوس و کل جزایر کوکلاد مستعمره هخامنشیان شد. درست یک سال پس از حمله مردونیه به شمال یونان، داریوش پیکهایی به دولت‌شهرهای یونانی فرستاد و ایشان را به اطاعت فراخواند و نتیجه آن شد که بیشتر شهرهای یونانی و تمام جزیره‌های اژه برای شاه آب و خاک فرستادند و اظهار فرمانبرداری کردند.[۷۱]

در سال ۴۹۱ آرتافرن، داد را برای برقراری نظم در نواحی جنوب شرقی یونان اعزام کرد.بدیع در کتابش به بی‌اهمیت بودن این عملیات اشاره می‌کند،[۷۲] داد با ناوگانی متشکل از قوای فنیقی و ایونی به سمت یونان حرکت کرد و این با روش مرسوم پارسیان که همواره بر نیروی زمینی تأکید می‌کردند تفاوت داشت، ضمناً حمله با نیروی دریایی اهمیت بیشتر جزایر اطراف یونان را نشان می‌دهد به همین دلیل داد ابتداناکسوس ودلوس را تصرف می‌کند سپس بهارتریا لشکر کشید (که در حمله به شهر سارد حضور داشتند) و با محاصره شهر در شش[۷۳] یا سه روز[۷۴] آن را فتح کرد.

نقشه زمان و مکان جنگ‌ها میان سپاه ایرانیان و یونانیان، برای بهتر دیدن تصویر، بر روی آن کلیک کنید.

پس از فتح ارتریا داد با پیشنهاد هیپاس والی پیشین آتن به دشت ماراتون وارد شد که منجر بهنبرد ماراتون شد، آتنی‌ها هم با ارتش خود و همراهی لشکری ازپلاته در ماراتون حاضر شدند. دو لشکر هشت روز روی در روی هم بودند و هنوز سرداران آتن بین اعلام جنگ و اظهار انقیاد تردید داشتند. در شورای جنگی، میلیتیادس با حیلهٔ رأی یازدهم، یک سردار پیر را وارد تصمیم‌گیری کرد و در نهایت نبرد را تصویب کرد و خودش به عنوان فرمانده کل انتخاب شد. داد که از وعده‌های هیپاس (مبنی بر تسلیم شدن آتنی‌ها هنگام حضور او) ناامید شده بود تصمیم به بازگشت گرفت، در این هنگام یونانیان که بازگشت ارتش پارسیان به کشتیهایشان را دیدند شروع به حمله کرده و شش کشتی باری (هرودوت در کتاب خود کشتی‌ها را به اسم نئون بیان کرده که منظور کشتی باری است نه جنگی) را تصاحب کردند. میلیتیادس که پیروزی خود را بسیار بزرگ جلوه داده بود، ارتشی از آتنیان گرفته و به پاروس که مستعمرهٔ پارسیان بود حمله کرد و پس از ۲۶ روز محاصره و زخمی شدن خودش مجبور به بازگشت شد. کسانتیپوس او را به جرم فریب دادن آتنیان و تلف کردن نیروهایشان به دادگاه کشاند و میلیتیادس در این دادگاه به پرداخت ۵۰ تالان نقره محکوم شد. او مدتی بعد در اثر همان زخم جنگ پاروس — احتمالاً در زندان — درگذشت.[۷۵]

میراث

[ویرایش]
سنگ‌نوشته بیستون در نزدیکیکرمانشاه

داریوش از پروژه‌های ساختمانی بزرگ در شوش، بابل، میترا (مصر) و پارسه (تخت جمشید) حمایت مالی می‌کرد. بناهای تاریخی گاهی با الفبا و زبان‌های پارسی باستان، ایلامی، بابلی و مصری هیروگلیف نوشته می‌شد. شمار بسیاری از کارگران و پیشه وران در این پروژه‌ها از تبارهای گوناگون بودند که سبب افزایش پیوندهای فرهنگی می‌شد. شاه بسیار به کشاورزی دلبستگی داشت. در نامه‌اش به گاداتس (شهربان آسیای کوچک) او نوشتار اوستایی را بازگو می‌کند: «زمین خوشحالترین را حس می‌کند… آنجا که بلال، میوه و چمنزار بروید». او همچنین قانون مصر و دیگر مناطق را سامان بخشید.[۷۶]

داریوش برای فراهم آوردن نظم درست «این جهانی» از تحمل هیچ سختی ای رویگردان نبود. او فرمانروایی بزرگش را تا دورافتاده‌ترین روستاها هم نظم و سامان بخشید. این نتیجهٔ دیوانی بود که حتی از دیدگاه امروزی هم بی‌همتا شمرده می‌شود.[۷۷]

نه برف، نه باران، نه گرما، نه تاریکی شب نمی‌تواند این پیک‌ها را از انجام تند و تیز وظیفه‌شان بازدارد. سخن داریوش بزرگ هخامنشی به عنوانشعار خدمات پستی ایالات متحده آمریکا

[۷۸]

سیارک داریوش ۷۲۱۰

[ویرایش]
مقالهٔ اصلی:داریوش ۷۲۱۰

به افتخار داریوش هخامنشی سیارکداریوش ۷۲۱۰ به نام وی نامگذاری شد.

تبار و خانواده

[ویرایش]
هخامنش
نیای بزرگ
چیش‌پیش
شاه انشان و پارس
آریارمنه
شاه پارس
کوروش یکم
شاه انشان
آرشامه
شاه پارس
کمبوجیه یکم
شاه انشان
ویشتاسپ
شاهزاده
کوروش بزرگ
شاه ایران
داریوش بزرگ
شاه ایران
کمبوجیه دوم
شاه ایران
فیدیما
ملکه
بردیا
شاهزاده
آتوسا
ملکه
خشایارشا یکم
شاه ایران

داریوش بزرگ پسر بزرگویشتاسپ (فرزندآرشام از نسل خاندانهخامنشی) و رزگونه بود. او سه برادر کوچکتر به نام‌هایآرتافرنه یکم واردوان وآرتان داشت. الواح گلیتخت جمشید و گفته‌هایهرودوت نشان می‌دهد در زمان به سلطنت رسیدن داریوش پدرش و پدربزرگش زنده بودند. داریوش پیش از به سلطنت رسیدن با دخترگبریاس به نامرته‌بامه ازدواج کرد و از او صاحب سه پسر بود. او پس از به سلطنت رسیدن با دختر بزرگکوروش بزرگ،آتوسا که قبلاً باکمبوجیه دوم ازدواج کرده بود، وصلت کرد و از او صاحب چهار پسر و یک دختر شد. داریوش سپس با دختر کوچککوروش بزرگ،آرتیستونه ازدواج کرد. البته داریوش در میان همسرانش تنها بهآتوسا لقب ملکه داد و او را بیشتر از همه دوست می‌داشت و به او قدرت و نفوذ فراوانی در دربار هخامنشی داد و پسر اوخشایارشا را که چهارمین پسر داریوش بود به دلیل آن که اولین شاهزاده‌ای بود که بعد از به سلطنت رسیدنش به دنیا آمد و همچنین مادرش آتوسا از خون یافرهکوروش بزرگ بود، ولیعهد و جانشین خود قرار داد و او را نسبت به پسر بزرگتر خودآرته‌بازان که سلطنت را حق خود می‌دانست برتری داد.

فرزندان داریوش یکم
نام مادرنام فرزندتوضیحات
ارته‌برزنپسر ارشد داریوش بزرگ
آریابیگنه
آریامنش
آتوسا

(دختر کوروش بزرگ)

خشایارشاولیعهد داریوش بزرگ
ویشتاسپ
هخامنش
ماسیشته
ماندانه
فیدیما

(دختر هوتن)

آرتیستون

(دختر کوروش بزرگ)

آرشام
گئوبره
ارته‌‌زوستر
پارمیس

(دختر بردیا، نوه کوروش بزرگ)

آریامرد
فراتاگون

(دختر ارتان)

ابروکومس
هیپرانت
نامعلومپندوشسه
ایشتین

درگذشت و آرامگاه

[ویرایش]
مقالهٔ اصلی:آرامگاه داریوش بزرگ
آرامگاه داریوش بزرگ درنقش رستم
تصویر خطی از کتیبه داریوش در تخت جمشید (DPg) مجموعه اسلون ۵۲۳۲/۶۷–۶۸

داریوش در سال ۴۸۶ پیش از میلاد، پس از یک دورهٔ یک‌ماهه بیماری وفات یافت. مقبرهٔ او در دلکوه رحمت در مکانی به نامنقش رستم درمرودشت فارس، نزدیکشیراز است. سر در آرامگاه داریوش همچون دیگر آرامگاه‌ها به شکلچلیپایی بزرگ به بلندای ۲۲ متر و پهنای ۱۱ متر کنده شده‌است. در بخش بالایی نقش برجسته‌ای وجود دارد که در اصل نقاشی شده بوده‌است و شاه را در حالت ایستاده بر جایگاهی نشان می‌دهد که دو ردیف از نمایندگان سی قوم که هویتشان در کتیبه‌ای سه زبانه یاد شده‌است، آن را نگه داشته‌اند.[۷۹] وصیتی از زبان داریوش که آخرین آرزویش هم فقط آن بود، بر کتیبهٔ آرامگاه او حک شده‌است:

اهورامزدا این کشور را از لشکر دشمن، از خشکسالی و از دروغ پاس دارد.[۸۰]

نگارخانه

[ویرایش]
  • کتیبه داریوش بزرگ در کاخ آپادانای شوش
  • سکه داریوش ۴۲۰ سال پیش از میلاد مسیح
    سکه داریوش ۴۲۰ سال پیش از میلاد مسیح
  • سکاها در حال ملاقات با داریوش بزرگ، نگاره از فرانسیسک اسموگلویچ ۱۷۸۵
    سکاها در حال ملاقات با داریوش بزرگ، نگاره از فرانسیسک اسموگلویچ ۱۷۸۵
  • نگارهٔ داریوش بر روی یک گلدان قدیمی یونانی
    نگارهٔ داریوش بر روی یک گلدان قدیمی یونانی
  • وسعت امپراتوری داریوش
    وسعت امپراتوری داریوش
  • مجلس بارعام داریوش بزرگ؛ موزه خانه زینت الملوک در شیراز
    مجلس بارعام داریوش بزرگ؛ موزهخانه زینت الملوک درشیراز
  • نقش برجسته داریوش بزرگ در بیستون
    نقش برجسته داریوش بزرگ دربیستون
  • طرحی نقاشی شده از بیستون
    طرحی نقاشی شده ازبیستون
  • طرحی نقاشی شده از نقوش بالای آرامگاه داریوش
    طرحی نقاشی شده از نقوش بالای آرامگاه داریوش
  • نگاره‌ای طراحی شده از آرامگاه داریوش
    نگاره‌ای طراحی شده از آرامگاه داریوش
  • پشت اسکناس ده ریالی (مهر سلطنتی داریوش بزرگ) چاپ ۱۳۳۰خ
    پشت اسکناس ده ریالی (مهر سلطنتی داریوش بزرگ) چاپ ۱۳۳۰خ
  • نقش برجسته‌ای از گارد جاویدان که در کاخ داریوش بزرگ در شوش قرار داشت. سنگ‌نگاره کمان‌داران، تزئیناتی مجلل و معروف از بخش مسکونی کاخ آپادانا، ساخته شده توسط داریوش اول در شوش را نمایش می‌دهد. این کتیبه از آجر سفالی براق ساخته شده‌است و بلندی آن ۴٫۷۵ متر و پهنای آن ۳٫۷۵ متر می‌باشد. هرودوت تاریخ‌نگار یونانی این سپاه برگزیده را گارد جاویدان (هخامنشی) می‌دانست. از این کتیبه هم‌اکنون در موزهٔ لوور در فرانسه نگهداری می‌شود.
    نقش برجسته‌ای از گارد جاویدان که در کاخ داریوش بزرگ در شوش قرار داشت. سنگ‌نگاره کمان‌داران، تزئیناتی مجلل و معروف از بخش مسکونی کاخ آپادانا، ساخته شده توسطداریوش اول در شوش را نمایش می‌دهد. این کتیبه از آجر سفالی براق ساخته شده‌است و بلندی آن ۴٫۷۵ متر و پهنای آن ۳٫۷۵ متر می‌باشد.هرودوت تاریخ‌نگار یونانی این سپاه برگزیده راگارد جاویدان (هخامنشی) می‌دانست. از این کتیبه هم‌اکنون درموزهٔ لوور در فرانسه نگهداری می‌شود.

جستارهای وابسته

[ویرایش]



پانویس

[ویرایش]
  1. Jürgen von Beckerath,Handbuch der ägyptischen Königsnamen (=Münchner ägyptologische Studien, vol 46), Mainz am Rhein: Verlag Philipp von Zabern, 1999.شابک‎۳−۸۰۵۳−۲۳۱۰−۷, pp.  220–21.
  2. "DĀḠESTĀN". Retrieved29 December 2014.
  3. Suny, Ronald Grigor (1994).The Making of the Georgian Nation. Indiana University Press.ISBN 978-0-253-20915-3. Retrieved29 December 2014.
  4. Pollard, Elizabeth (2015).Worlds Together, Worlds Apart concise edition vol.1. New York: W.W. Norton & Company, Inc. pp. 132.ISBN 978-0-393-25093-0.
  5. Shahbazi 1994, pp. 41–50.
  6. Shahbazi،۴۰.
  7. هرتسفلد، ارنست (۱۳۵۴).تاریخ باستانی ایران بر بنیاد باستانشناسی. ترجمهٔ حکمت علی اصغر. تهران: انجمن آثار ملی. صص. ۷۸.
  8. TAFAŻŻOLĪ، «DĀRĀ»،Encyclopedia Iranica،1-2.
  9. Shapur Shahbazi،Darius I the Great،41-50.
  10. ۱۰٫۰۰۱۰٫۰۱۱۰٫۰۲۱۰٫۰۳۱۰٫۰۴۱۰٫۰۵۱۰٫۰۶۱۰٫۰۷۱۰٫۰۸۱۰٫۰۹۱۰٫۱۰"CHRONOLOGY OF IRANIAN HISTORY PART 1".ENCYCLOPÆDIA IRANICA (به انگلیسی). Archived fromthe original on 19 March 2022. Retrieved19 March 2022.
  11. یارشاطر،چرا در شاهنامه از پادشاهان ماد و هخامنشی ذکری نیست؟،191-213.
  12. شهبازی،جهانداری داریوش بزرگ،۴۰.
  13. پیرنیا،تاریخ باستانی ایران،۱۰۴.
  14. هرودوت،تاریخ هرودوت،۲۵۸.
  15. زرین‌کوب،تاریخ مردم ایران، پیش از اسلام،۱۴۲.
  16. شهبازی،جهانداری داریوش بزرگ،۴۰.
  17. پیرنیا،تاریخ باستانی ایران،۱۰۲.
  18. زرین‌کوب،روزگاران ایران (گذشتهٔ باستانی ایران)،۷۵.
  19. سرافراز،ماد-هخامنشی-اشکانی-ساسانی،۱۶۰.
  20. کخ،از زبان داریوش،۵.
  21. هرودوت،تاریخ هرودوت،۲۲۲.
  22. هرودوتوس هالیکارناسوسی، تواریخ
  23. The Darius Seal.
  24. Darius' seal: photo - Livius.
  25. اومستد،تاریخ شاهنشاهی هخامنشی،۱۴۶ تا ۱۴۹.
  26. "bardiya-son-of-cyrus".Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Retrieved11 December 2012.
  27. زرین‌کوب،تاریخ مردم ایران، پیش از اسلام،۱۴۴.
  28. حقیقت،تاریخ قومس،۲۱.
  29. زرین‌کوب،تاریخ مردم ایران، پیش از اسلام،۱۴۴.
  30. http://archive.org/stream/sculpturesinscri00brituoft#page/182/mode/2up
  31. زرین‌کوب،تاریخ مردم ایران، پیش از اسلام،۱۴۶.
  32. پیرنیا،تاریخ باستانی ایران،۱۲۷.
  33. ماری کخ،از زبان داریوش،۱۵۲.
  34. پیرنیا،تاریخ باستانی ایران،۱۰۹.
  35. زرین‌کوب،تاریخ مردم ایران، پیش از اسلام،۱۵۱.
  36. پیرنیا،تاریخ باستانی ایران،۱۱۱.
  37. HerodotusBook III, 89–95
  38. Archibald, Zosia; Davies, John K.; Gabrielsen, Vincent (2011).The Economies of Hellenistic Societies, Third to First Centuries BC (به انگلیسی). Oxford University Press. p. 404.ISBN 978-0-19-958792-6.
  39. "INDIA RELATIONS: ACHAEMENID PERIOD – Encyclopaedia Iranica".iranicaonline.org.
  40. پیرنیا،تاریخ باستانی ایران،۱۰۹.
  41. پیرنیا،تاریخ باستانی ایران،۱۱۳.
  42. فره‌وشی،ایرانویج،۱۳۲.
  43. آموزگار و تفضلی،تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام،۲۶.
  44. «Wayback Machine»(PDF).jarcs.ut.ac.ir. دریافت‌شده در۲۰۲۵-۰۴-۲۷.
  45. مقاله آبراهه‌ای که تجارت در جهان باستان را شکوفا کرد، تارنمای امرداد، میثم اسدی، 31/03/1392
  46. هینتس،داریوش و ایرانیان،340.
  47. هینتس،داریوش و ایرانیان،341.
  48. هینتس،داریوش و ایرانیان،341.
  49. پیرنیا،تاریخ باستانی ایران،۱۰۸.
  50. یامااوچی،ایران و ادیان باستانی،159.
  51. Rwich،The Codification of the Egyptin Laws by Darius and the Origin of the Domotic Choronicle،180.
  52. Goodnick Westenholz, Joan (2002)."A Stone Jar with Inscriptions of Darius I in Four Languages"(PDF).ARTA: 2.
  53. Qahéri, Sépideh."Alabastres royaux d'époque achéménide".L’Antiquité à la BnF (به فرانسوی).
  54. زرین‌کوب،تاریخ مردم ایران، پیش از اسلام،۱۵۰.
  55. سایه‌های صحرا-کاوه فرخ-ترجمه:شهربانو صارمی-ص۱۱۱
  56. شاپور شهبازی،جهانداری داریوش بزرک،119.
  57. Lendering 1997.
  58. Sélincourt 2002, p. 234–235.
  59. حقیقت،تاریخ قومس،۲۱.
  60. زرین‌کوب،تاریخ مردم ایران، پیش از اسلام،۱۵۳ تا ۱۵۶.
  61. پیرنیا،تاریخ باستانی ایران،۱۱۴.
  62. پیرنیا،تاریخ باستانی ایران،۱۱۴.
  63. یامااوچی،ایران و ادیان باستانی،163.
  64. زرین‌کوب،تاریخ مردم ایران، پیش از اسلام،۱۵۳ تا ۱۵۶.
  65. هرودوت، کتاب هفتم، بند ۱۰۸
  66. سولیمریسکی، ۱۳۷۴
  67. هینتس والتر،داریوش و ایرانیان تاریخ فرهنگ و تمدن هخامنشیان.
  68. هرودوت، کتاب پنجم، بندهای ۱۰۸–۱۱۵
  69. هرودوت، کتاب پنجم، بندهای ۱۱۶–۱۲۳
  70. هرودوت، کتاب ششم، بندهای ۱۲–۱۸
  71. هرودوت، کتاب ششم، بند ۴۹
  72. بدیع، ۱۳۸۳؛ جلد سوم: ۶۶
  73. هرودوت، کتاب ششم، بند ۱۰۱
  74. افلاطون، مکالمات: ۲۴۰
  75. هرودوت، کتاب ششم، بند ۱۳۶
  76. Shapur Shahbazi،Darius I the Great،41-50.
  77. هینتس،داریوش و ایرانیان،206.
  78. «Smithsonian National Postal Museum». بایگانی‌شده ازاصلی در ۱۶ نوامبر ۲۰۲۰. دریافت‌شده در۱۲ ژانویه ۲۰۱۹.بیش از یک پارامتر|نشانی بایگانی= و|archive-url= داده‌شده است (کمک);بیش از یک پارامتر|تاریخ بایگانی= و|archive-date= داده‌شده است (کمک);بیش از یک پارامتر|تاریخ بازدید= و|بازبینی= داده‌شده است (کمک)
  79. ُSchmidt،Persepolis III: The Royal Tombs and Other Monuments.
  80. زرین‌کوب،تاریخ مردم ایران، پیش از اسلام،۱۶۲.

منابع

[ویرایش]

برای مطالعه بیشتر

[ویرایش]

پیوند به بیرون

[ویرایش]
درویکی‌انبار پرونده‌هایی دربارهٔداریوش بزرگ موجود است.
مجموعه‌ای از گفتاوردهای مربوط بهداریوش بزرگ در ویکی‌گفتاورد موجود است.
داریوش بزرگ
𐎭𐎠𐎼𐎹𐎺𐎢𐏁
زادهٔ: ۵۴۹ پ.م.درگذشتهٔ: ۴۸۶ پ.م.
عنوان سلطنتی
پیشین:
گئومات
شاهنشاه ایران
۵۲۲ – ۴۸۶ پ.م.
پسین:
خشایارشا
فرعون مصر
۵۲۲ – ۴۸۶ پ.م.
§ مدعیان یا غاصبان تخت را نشان می‌دهد.
تبارشناسی دودمان:۴م۱۲م۱۸م۱۹م۲۰م۲۱م۲۵م۲۶م۲۷م۳۱مبطلمیوسی
دورهٔ پیش‌دودمانی
(پیش از ۳۱۵۰ پ. م.)
دورهٔ آغازین دودمانی
(۲۸۶۶–۳۱۰۰ پ. م.)
پادشاهی کهن
(۲۱۸۱–۲۶۸۶ پ. م.)
دورهٔ نخست میانی
(۲۰۴۰–۲۱۸۱ پ. م.)
پادشاهی میانه
(۱۷۸۲–۲۰۴۰ پ. م.)
دورهٔ دوم میانی
(۱۵۷۰–۱۷۸۲ پ. م.)
پادشاهی نوین
(۱۰۷۰–۱۵۷۰ پ. م.)
دورهٔ سوم میانی
(۵۲۵–۱۰۶۹ پ. م.)
دورهٔ پایانی
(۵۲۵–۳۳۲ پ. م.)
دوران بطلمیوسی (هلنی)
(۳۳۲–۳۰ پ. م.)
رده
♀ فرعون مؤنث
کاخ‌ها
دیگر بخش‌ها
جغرافیای محل
سازندگان
سنگ‌نوشته‌ها
مرتبط
زندگی و سیاست
سازه‌ها
سنگ‌نبشته‌ها
مرتبط
خویشاوندان سرشناس
داریوش بزرگ (پدر) •آتوسا (مادر) •کوروش بزرگ (پدربزرگ مادری) •ویشتاسپ (پدربزرگ پدری) •اَماستری (همسر) •اردشیر یکم (پسر) •هخامنش (برادر) •ماسیشته (برادر) •ویشتاسپ (برادر)
شاه شاهان
شاهنشاهی هخامنشیان
ساتراپ‌هایاسپاردا
ساتراپ‌هایفریگیه هلسپونت
ساتراپ‌هایکاپادوکیه
حاکمان یونانی شهرهایآسیای کوچک
خاندانلیکیه
خاندانکاریا
پادشاهانمقدونیه
شاهان صور
شاهان صیدا
ساتراپ‌هایارمنستان
ساتراپ‌هایمصر
ساتراپ‌هایباختریش
ساتراپ‌هایماد
ساتراپ‌هایکیلیکیه
ساتراپ‌هایبابیروش
از سال ۳۳۰ پ. م در بیشتر مناطق،حاکمان هلنی جایگزین حاکمان هخامنشی شدند.
برگرفته از «https://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=داریوش_بزرگ&oldid=42547334»
رده‌ها:
رده‌های پنهان:

[8]ページ先頭

©2009-2025 Movatter.jp