خوانندگی یاآوازخوانی، عمل تولید اصوات موسیقایی با استفاده از صدای انسان است. تفاوت آن با سخن گفتن معمولی درریتم وتونالیته آن است. کسی که آواز میخواند را خواننده یا آوازهخوان مینامند.خواننده یکموسیقیدان است که ازصدای خود برای ایجادموسیقی استفاده میکند. اغلب، خواننده با موسیقیدانان و آلتهایموسیقی همراه میشود. با وجود آنکه بسیاری از افراد برای تفریح میخوانند، تکنیک و مهارت خواندن، اغلب ترکیبی از استعداد ذاتی و آموزشهای حرفهای است.[۱]
یک خوانندهٔ اصلی، آوازهای اصلی را برای یکآهنگ اجرا میکند؛ که در مقابل یکخوانندهٔ پشتیبان قرار دارد که آوازهای پشتیبان (پسزمینه) یاهارمونی را میخواند. یک استثنا موسیقی پنج قسمتی بیسازگاسپل است که در آن خوانندهی اصلی، بلندترین صدا را در میان پنج صدا دارد و یکdescant (نوعی سرود مناجاتی) را میخواند، اماملودی را اجرا نمیکند.
خوانندههای حرفهای، اغلب برای پرورش صدای خود و تنظیم تونالیته صدا و رسیدن به دانگ اصلی صدا، تحت تعلیم یکمعلم موسیقی آواز قرار میگیرند.
آوازهخوانان هر کدام به تناسب فرهنگ و ملیت، گونهای ازموسیقی را اجرا میکنند کهآواز نامیده میشود و ممکن است با همراهی یا بدون همراهیساز باشد. عمل آوازهخوانی معمولاً توسط گروهی از موسیقیدانان مانندگروه کر با صداهایی در محدودههای متفاوت، یا در کنار مجموعهای از نوازندگان نظیر یک گروه راک یا گروه باروک انجام میشود.
از بسیاری جهات آواز انسانی را میتوان شکلی از سخنگفتن دانست. تقریباً هر کس که حرف میزند میتواند آواز هم بخواند. اما آواز خواندن برای کسانی که تارهای صوتی شان آسیب جدی دیده است یا دچار فلجی در یکی یا هر دو تارهای صوتی هستند، ممکن نیست. آوازهخوانی ممکن است رسمی یا غیررسمی باشد، از پیش معلوم باشد یا بداههخوانی شود. آواز خواندن ممکن است برای لذت، آسایش، آیین، آموزش یا برای منافع مادی انجام شود.
از مهمترین مهر نگارههای خنیاگری (:موسیقی) در جهان؛ باید از آنچه که در «چوغامیش»خوزستان برجای مانده، یاد کرد که در سالهای ۱۹۶۱–۱۹۶۶ میلادی، یافت شدهاست. این مهر نگاره ۳۴۰۰ ساله؛ سیمایی از بزم رامشگران را نشان میدهد. در این بزم باستانی، دسته ای خنیاگر(:نوازنده) دیده میشوند که هر کدام، به نواختن سازی سرگرم هستند. چگونگی نواختن و نشستن این رامشگران، نشان میدهد که آنها، نخستین دسته خنیاگران(:ارکستر) جهان هستند. در این گروه رامشگران، میبینیم که نوازنده ای «چنگ» و دیگری «شیپور» و آن دیگر «تنبک» مینوازد. چهارمین رامشگر در این میان،خواننده ای است که «آواز» میخواند.[۲]
درموسیقی کلاسیک اروپایی واپرا، با صداها و آوازها به مانندآلتهای موسیقی برخورد میشود. نوازندگانی که موسیقی آوازی را مینویسند، میبایست درکی از تواناییها و ویژگیهایی خواننده داشته باشند.
خوانندگان، اغلب حرفهٔ خود را پیرامون استایلهای معینی بنا میکنند. سامانههایردهبندی صدایی تا کنون پیشرفتهایی برای دستهبندی خوانندگان بر اساسمحدودهٔ صوتی (tessitura)،وزن صدایی (vocal weight) وطنین (timbre) داشتهاند. خوانندگانموسیقی دستهجمعی بر اساس محدودهٔ صدایی دستهبندی میشوند (محدودهٔ موزیکال را ببینید) سایر دستهها عبارتاند از:سوبرت (soubrette)،هلدنتنور (heldentenor)،کالرئتوئرا (coloratura) وبسو بوفو (basso buffo).
همچنین ردههایی برای مردانی که میتوانند در محدودهٔ صدایی زنانه بخوانند وجود دارد. این نوع صدا اغلب نادر است، اما همچنان در اپرا استفاده میشود. در موسیقیباروک، بسیاری از نقشها برای خوانندگانکاستراتو (castrato) نوشته میشد.کاستراتوها، خوانندگان مردی بودند که در بچگی عمل اختهٔ صدا روی آنها انجام گرفتهاست تا از تغییر صدای آنها جلوگیری شود. یک مرد با این نوع صدا، ممکن است یککاونترتنور (خواننده ای که صدای بسیار بلند وغیر عادی دارد، countertenor) (مناسب برای نقشهای Castrato Alto) یاسوپرانیست (ششدانگخوان) (مناسب برای نقشهای Castrato Soprano) باشد.
در بسیاری ازگروههای موسیقی جدید، یک خواننده وجود دارد که بخشهای اصلی را میخواند (خوانندهٔ اصلی) و یک یا بیش از یکی که آوازهای پشتیبان (پسزمینه) را میخواند. هدف از آوازهای پشتیبان خواندن قسمتهایی مشخص از یک ترانه است، اما کمتر از ۵۰٪، یا فقط قسمتهای تکراری با همهمههای پسزمینه را بخواند. خوانندگان پسزمینه در طی خواندنهای دستهجمعی نیز شرکت میکنند و برای ایجاد تأثیرات، ایجاد صدا میکنند. برای بعضی دلایل، بندهای با یک خوانندههای اصلی، اغلب مرد هستند. بندهای مناسب برای دو جنس (مذکر و مؤنث)، اغلب خوانندهٔ اصلی مؤنث دارند.