جنگ زمستان یک درگیری نظامی از نوعجنگ در هوای سرد بینشوروی وفنلاند بود. تهاجم شوروی در ۳۰ نوامبر ۱۹۳۹ یعنی ۳ ماه پس از آغازجنگ جهانی دوم صورت گرفت. این جنگ در ۱۳ مارس ۱۹۴۰ با امضایپیماننامه صلح مسکو پایان پذیرفت. روز ۱۴ دسامبر ۱۹۳۹جامعه ملل ضمن غیرقانونی خواندن تجاوز شوروی به فنلاند، این کشور را از عضویت خود اخراج کرد.[۶][۷][۸][۹]
فنلاند تا اوایل سده نوزدهم یکی از استانهایامپراتوری سوئد به حساب میآمد. پس از وقوع چندین جنگ بین دو طرف، در نهایت سال ۱۸۰۹ بر طبقپیمان هامینا، فنلاند به عنوان یک دوکنشین خودمختار بهامپراتوری روسیه ملحق شد. در ابتدای دوران خودمختاری فنلاند مسیر پرسرعت توسعه را طی نمود. این امر با اصلاحاتی که از جانبالکساندر دوم، امپراتور روسیه به وقوع پیوست، شتاب بیشتری در زمینههای مختلف به خود گرفت و فنلاند در جریان آن توانست در نهایت نیروهای مسلح خود را داشته باشد. از اوایل سده بیستم جنبش استقلالطلبانه در فنلاند شروع به تجلی کرد که با سرکوبگری روسها و انحلال نیروهای مسلح آن مواجه گشت. از این رو فنلاندیها اقدام به تشکیل گروه داوطلبان شبهنظامی مخفی به کمک آلمانیها نمودند. از این نیروها در جریانجنگ جهانی اول درجبهه شرقی علیه امپراتوری روسیه و بعدها در تشکیل مجدد نیروهای مسلح فنلاند استفاده شد.[۱۰]
پس از شکست امپراتوری روسیه در جنگ جهانی اول و روی کار آمدن کمونیستها در این کشور، ماه دسامبر سال ۱۹۱۷ استقلال فنلاند توسط سنای آن اعلام شد. تا پایان همان ماه دولتولادیمیر لنین درروسیه شوروی که درگیر جنگ داخلی بود و توان سلطه بر این منطقه را نداشت، نیز به امید بازگشت مختارانه آن به کنترل روسها، استقلال فنلاند را به رسمیت شناخت. بلافاصله پس از استقلال درگیری مسلحانه هوادارانکمونیسم موسوم به «سرخها» به کمک نیروهای روس حاضر در این کشور و مخالفان آن موسوم به «سفیدها» درگرفت کهجنگ داخلی فنلاند نامیده شد. این جنگ در نهایت با دخالت آلمانیها و شکست کمونیستها به پایان رسید.[۱۱]
احساسات و اقدامات ضد کمونیستی اثر تعیینکنندهای بر تحولات سیاسی و اجتماعی فنلاند دردوره میاندوجنگ داشت. یکی از مهمترین سرمنشأهای این احساسات روسهراسی عمیقی بود که در جامعه فنلاند ریشه دوانده بود؛ به وجهی که این مسئله برابر با وطنپرستی تلقی میگشت.[۱۲] در طرف دیگر، ملیگرایان فنلاندی همواره رؤیای یکپارچهسازی سرزمینهای فنلاندی نژاد اراضی همسایه را در سر داشتند. پس از استقلال این جنبش پشتیبانی سیاسی و مقبولیت کسب کرد. با این حال قدرتهای خارجی از جمله آلمان و بریتانیا، برای حفظ آرامش منطقه و جلوگیری از قدرت گرفتن این کشور، به برنامههای توسعهطلبانه ملیگرایان فنلاندی برای تسخیرکارلیا معترض و با آن مخالف بودند. به هر صورت نیروهای داوطلب فنلاندی بهار سال ۱۹۱۸ سه بار کارلیا را مورد هجوم قرار دادند اما در نهایت به نتیجهای نرسیدند. با وجود میل برخی به ادامه این گونه تهاجمات، فنلاند و روسیه شوروی نهایتاً روز ۱۴ اکتبر سال ۱۹۲۰ با امضایپیمان تارتو، مرز بین دو کشور را مشخصاً تعیین نمودند. بدین شکل دولت فنلاند ماه اکتبر سال ۱۹۲۱ رسماً درخواست علنی دریافت کمک از طرف شورشیهای ناحیه کارلیا را رد کرد. با این حال روابط دو طرف همچنان سرد باقی ماند.[۱۳]
مرز فنلاند و شوروی در فاصله چند ده کیلومتری ازلنینگراد قرار داشت.[۱۴] سال ۱۹۳۸ کنسولگری شوروی نگرانی خود از تهاجم برنامهریزیشده آلمان از طریق فلاند را با دولت فنلاند در میان گذاشت. از این کشور خواسته شد جلوی این اقدام آلمانیها را بگیرد و به شوروی اجازه دخالت نظامی مستقیم بدهد. هیچ توافقی حاصل نشد اما فنلاند وعده داد از حاکمیت ارضی خود محافظت کند و به نیروهای هیچ کشوری اجازه عبور از خاک خود را ندهد. شوروی سال ۱۹۳۹ دو بار دیگر خواستههای خود را تکرار کرد. در نهایت به فنلاند پیشنهاد شد با دریافت نواحیرپولا وپورایاروی در نواحی شمالتر کارلیا که طبق پیمان تارتو به این کشور تعلق نگرفته بود، چند جزیره با موقعیت راهبردی درخلیج فنلاند از جملهسورساری،لاوانساری،تیتاساری وسِیسکاری را به شوروی بسپارد. شوروی همچنین خواهان عقب کشیده شدن مرز به سمت غرب تاجزایر کویْویستو بود. فنلاند انتظار تغییرات مرزی بسیار کمتری را داشت. مارشالکارل مانرهیم، فرمانده کل نیروهای دفاعی فنلاند با اشاره به ناتوانی کشورش در دفاع از این جزایر، از این پیشنهاد پشتیبانی میکرد. به هر صورت دولت فنلاند با تأکید بر حفظ استقلال و یکپارچگی کشور، با آن مخالف کرد.[۱۵]
شوروی ماه اوت سال ۱۹۳۹پیمان مولوتوف-ریبنتروپ را با آلمان به امضا رساند. این توافق به شکل رسمی یکمعاهده عدم تعرض بین طرفین بود اما در مفاد سری آن تمامیاروپای شرقی را بین آنها تقسیم میکرد. بر این اساس فنلاند و مناطق دیگری به شوروی تعلق گرفت.[۱۶] در پی آغازجنگ جهانی دوم باتهاجم آلمان به لهستان، شوروی نیز میانه ماه سپتامبر به شرقلهستان حمله برد و آن را به اشغال خود درآورد. شوروی سپس شروع به فشار آوردن بر دیگر کشورها برای دستیابی به سرزمینهای مشخصشده در پیمان با آلمان کرد.کشورهای حوزه دریای بالتیک نخستین قربانی این اقدامات بودند.[۱۷]
با افزایش تنشها در اروپا، فنلاند بیش از پیش احساس خطر میکرد. فنلاند آخرین امید خود برای دوری از جنگ را به ایجاد یک اتحادیه بین کشورهایاسکاندیناوی، مخصوصا دریافت کمک ازسوئد، گره زد. به هر صورت این امیدها هنگامی که سوئد پائیز سال ۱۹۳۹ زیر فشار شوروی و آلمان اعلام کردنیروهای نظامی خود را در درگیریهای آینده کشورهای دیگر دخیل نخواهد کرد، نقش بر آب شد. در این میان عدهای در فنلاند همچنان به پیمانهای بینالمللی پیشین بهویژه پیمان عدم تعرضی که سال ۱۹۳۴ با شوروی امضا شده بود، امید داشتند.[۱۸]
فنلاند با بهکارگیری صدها داوطلب شروع به احداث استحکامات دفاعی جدیدی در مرز شرقی خود کرد. تا پایان ماه نوامبر سال ۱۹۳۹ چندین مانع ضد تانک و حدود ۱۵۰ پناهگاه بتنی در طول بخشهای کلیدی این مواضع دفاعی موسوم بهخط مانرهیم بنا گردید.
روز ۵ اکتبر سال ۱۹۳۹ نمایندگان فنلاند به منظور مذاکره در ارتباط با اعطای امتیازات مشابه ارضی به شوروی و انعقاد یک پیمان صلح دو طرفه به مسکو رفتند. پایه مذاکرات همچنان معاوضه اراضی و اجاره دادن نقاط راهبردی از طرف فنلاند به شوروی بود. مجددا از فنلاند خواسته شد در صورت جنگ مستقیما از شوروی پشتیبانی کند. استالین به مانرهیم گفت که امکان ندارد فنلاند بیطرفف بماند چرا که قدرتهای بزرگ این اجازه را به آن نخواهند داد. در همین حال آلمان نیز از فنلاند خواست به خواسته شوروی سر نهد؛ در غیر این صورت حمایتی از جانب آلمان دریافت نخواهد کرد. با این حال، بیشتر مردم فنلاند با چنین سازشهایی که ناقضتمامیت ارضی کشورشان بود، مخالف بودند. در نهایت فنلاند برخلاف کشورهای بالتیک، حاضر به پذیرش خواستههای شوروی نشد. بدین شکل مذاکرات روز ۱۳ نوامبر به شکست انجامید. به هر صورت شوروی از پیش تصمیم به استفاده از زور برای دستیابی به این خواستهها گرفته بود.[۱۹]
شوروی از چند سال پیش از آغاز درگیری شروع به احداث خطوط فرعی راهآهن از خط اصلی مورمانسک به سمت مرز فنلاند در غرب کرده بود. بخشهای کلیدی این خطوط به طرفکوسامو،سووموسالمی،کوهمو ولیئکسا تمرکز داشت. شوروی از همان زمان به صورت آشکاری در حال آمادهسازی برای تهاجم بود؛ چرا که این خطوط آهن در نواحی با جمعیت بسیار اندک، هیچ هدفی جز انتقال نیرو و تجهیزات نمیتوانست داشته باشد.[۲۰] به هر صورت تصمیم نهایی برای تهاجم به فنلاند اواخر ماه اکتبر سال ۱۹۳۹ گرفته شد.[۲۱]
پس از آن که طرح محتاطانهتر ارتشبدبوریس شاپوشنیکوف، رئیس ستاد کل ارتش سرخ، توسط استالین رد شد، برنامهریزی برای تهاجم شوروی به فنلاند توسط ارتشبدکیریل مرتسکوف، فرمانده منطقه نظامی لنینگرد شوروی صورت پذیرفت. مرتسکوف مبنا را بر این نهاده بود که فنلاندیها مقاومت جدی چندانی نشان نخواهند داد و برتری عددی مطلق شوروی در هر صورت آنها را در هم خواهد شکست.[۲۲]
ارتش هفتم قدرتمندترینارتش میدانی شوروی از میان چهار ارتشی بود که در این جنگ بهکار گرفته میشد. این ارتش موظف به شکستن مواضع دفاعیخط مانرهیم درباریکه کارلیا بود.ارتش هشتم شوروی مأمور به حرکت از جانب شرقیدریاچه لادوگا، چرخش به سمت جنوب غربی از شمال این دریاچه و محاصره کردن مدافعان خط مانرهیم شد.ارتش نهم شوروی که در اراضی شمالیتر مستقر بود و دفاع ضعیف بخش مرکزی خط مقدم فنلاندیها را در مقابل داشت، میبایست از این قسمت به طرفاولو در کرانهخلیج بوتنیا در غرب فنلاند، پیش میرفت و این کشور را به دو نیم میکرد.ارتش چهاردهم شوروی که در غربمورمانسک قرار داشت، نیز مسئول تصرفپتسامو و اشغال شمال فنلاند شد تا از رسیدن کمک خارجی به این کشور از طریقنروژ وسوئد جلوگیری شود.[۲۲]
فنلاند حاضر بود در مورد مبادله سرزمینی مذاکره کند اما حاضر به فدا کردن حاکمیتش با واگذاری یک پایگاه نظامی به شوروی نبود. استالین بر واگذاری این پایگاه اصرار میورزید. فنلاندیها ناگزیر استحکامات مرزی با شوروی به طول ۱۴۰ کیلومتر را تحکیم کردند. این خط مرزی به نام خط مانرهایم، به افتخار «کارل گوستاو مانرهایم» فرمانده وقت نیروهای دفاعیفنلاند که بهخاطر افتخاراتش در جنگهای داخلی سال ۱۹۱۷ میلادی با نیروهایبلشویک شناخته میشد؛ نامگذاری شده بود.[۲۴]
سرانجام، استالین بدون این که اعلان جنگ کند، دستور حمله به این کشور را صادر کرد و جنگ زمستان آغاز شد.[۲۵][۲۶]
در روز ۳۰ نوامبر سال ۱۹۳۹ میلادی نیروهایارتش سرخ با ۴۰۰ هزار سرباز، ۱۵۰۰هواگرد و ۱۵۰۰تانک به خاک فنلاند حمله کردند. این در حالی بود که فنلاند در مجموع ۲۶۵ هزار سرباز، ۲۷۰ هواگرد و ۲۶ تانک داشت. علیرغم عدم توازن قوا و گستردگی جنگ ازخلیج فنلاند تااقیانوس منجمد شمالی ارتش سرخ نتوانست مقاومت فنلاندیهای را در استحکامات مرزی در هم بشکند و حتی در مناطق شمالیتر شکستهای سختی متحمل شد.[۲۷] تانکهای ارتش سرخ مکرراً بدون شناسایی کافی و با پشتیبانی ناچیزتوپخانه وپیادهنظام بهکارگرفته میشدند. این مسئله آنها را به شدت در مقابلتوپهای ضدتانک و گروههای ضدتانک پیادهنظام به خوبیاستتارشده فنلاندی آسیبپذیر میکرد.[۲۲]
نقشه مناطق داد و ستد شده در طی پیمان صلح، فنلاند شوروی مناطقی که بهدست شوروی افتاد
سرانجام، ارتش سرخ با میزان تلفات شدیداً بالا توانست بخشهای از شرق و شمال فنلاند را تصرف کند و در روز ۱۲ مارس سال ۱۹۴۰ با این کشور پیمان صلح را امضا کرد و جنگ زمستان خاتمه یافت.[۲۸]
در نتیجهٔ این صلحنامه مناطقکارلیا، سالا و ریباچی از فنلاند به شوروی واگذار شد.[۲۹]
این جنگ بهای گزافی برای استالین داشت زیرا آلمان با نقاط ضعف ارتش سرخ از جمله فرماندهی بیتدبیرانه آن و ضعف روحیه سربازان شوروی آشنا شد و هنگامحمله به شوروی در ۲۲ ژوئن سال ۱۹۴۱ میلادی، از این اطلاعات بهره برد.[۳۰]
↑Kilin, Juri; Raunio, Ari (2007). Talvisodan taisteluja [Winter War Battles] (in Finnish). Karttakeskus.ISBN 978-951-593-068-2.
↑Kilin, Yu. M. (2012). "Soviet–Finish War 1939–1940 and Red Army's Losses". Proceedings of Petrozavodsk State University. Social Sciences & Humanities. 5 (126): 21–24. ISSN 1998-5053.
↑Campbell, David (2016). Finnish Soldier vs Soviet Soldier: Winter War 1939–40. Osprey Publishing.ISBN 978-1-4728-1324-4.
↑Irincheev ,Bair ;The Mannerheim Line 1920–39: Finnish Fortifications of the Winter War (Fortress Book 88) ,Osprey Publishing, 2013ISBN 978-1-84908-100-9.
↑Krivosheyev, Grigoriy (1997b). Soviet Casualties and Combat Losses in the Twentieth Century (1st ed.). Greenhill Books.ISBN 1-85367-280-7.
↑Fadiman, Clifton (1985). The Little, Brown book of anecdotes. Boston: Little, Brown.ISBN 978-0-316-08472-7. OCLC 759509883.
↑Nenye, Vesa; Munter, Peter; Wirtanen, Toni (2015). Finland at War: The Winter War 1939–1945. Osprey Publishing.ISBN 978-1-4728-0631-4. OCLC 899228795.
↑Nenye, Vesa ; Finland at War: The Winter War 1939–1945 ,2015, Osprey Publishing ,ISBN 978-1-4728-0631-4.
↑Tuunainen, Pasi (2016). Finnish Military Effectiveness in the Winter War, 1939–1940. Palgrave Macmillan. doi:10.1057/978-1-137-44606-0.ISBN 978-1-137-44606-0.