عموماً تاریخ آغاز جنگ جهانی دوم، ۱ سپتامبر سال ۱۹۳۹[۲] دانسته میشود کهحملهٔ آلمان به لهستان و در نتیجه اعلام جنگفرانسه وبریتانیا بهآلمان رخ داد. آلمانیها توانستند تا میانهٔ سال ۱۹۴۱ با مجموعهای از حملات نظامی و معاهدات، بر بخش زیادی ازاروپاچیره شوند. پس ازسقوط فرانسه در اواسط سال ۱۹۴۰ و بروز نبردهای آفریقای شمالی و شرقی، جنگ عملاً برای مدتی میان نیروهای محور و بریتانیا صورت میگرفت. عملیاتبلیتس ونبرد اقیانوس اطلس در همین دوران به وقوع پیوست.
۲۲ ژوئن سال ۱۹۴۱ نیروهای محور در جریانعملیات بارباروسا تهاجم گستردهای علیه اتحاد شوروی آغاز کردند تا با ورود رسمی این کشور به جنگ،جبهه شرقی گشوده شود. ماه دسامبر سال ۱۹۴۱،تهاجم ناگهانی امپراتوری ژاپن به پرل هاربر، موجب وارد شدن علنیایالات متحده به درگیریها و اعلان جنگ آن علیهامپراتوری ژاپن شد. در پی این حوادث، مابقی نیروهای محور نیز به عنوان متحدان امپراتوری ژاپن، به ایالات متحده اعلام جنگ کردند.
پیشروی نیروهای محور پس از شکست امپراتوری ژاپن درنبرد میدوی و شکست آلمان و ایتالیا درنبرد دوم العلمین در مصر ونبرد استالینگراد در خاک اتحاد جماهیر شوروی، متوقف شد. مجموعهٔ این رویدادها ابتکار عمل را از نیروهای محور گرفته و آنها را مجبور ساخت تا با گرفتن حالت تدافعی، در همهٔ جبههها تنها پاسخگو به راهبردهای طرف مقابل باشند.
سال ۱۹۴۴ متفقین به فرانسه اشغال شده توسط آلمان، درعملیاتی در نرماندی حمله کرده و ضد حملات شوروی توانست قلمروهای ازدست رفته را بازپس بگیرد. سالهای ۱۹۴۴ تا ۱۹۴۵ میلادی، امپراتوریژاپن مجبور به عقبنشینی از بسیاری از سرزمینهای اشغالی در مرکز و جنوب چین وبرمه شد. متفقین نیز توانستندنیروی دریایی امپراتوری ژاپن را مجبور به عقبنشینی کنند و کنترل جزایر راهبردی غرب اقیانوس آرام را بهدست بگیرند.
جنگ در اروپا باتهاجم متفقین غربی به آلمان از ۲۲ مارس تا ۸ مه ۱۹۴۵، به پایان رسید. در نتیجه این تهاجم، حاکمیت نازیها پایان یافت و آلمان به اشغال دشمنانش درآمد.آدولف هیتلر،پیشوای آلمان پیش از این که توسط مهاجمان به اسارت دربیاید،خودکشی کرد. پس از ابلاغاعلامیه شرایط تسلیم در ۲۶ ژوئیه ۱۹۴۵ توسط متفقین، ژاپن از پذیرش نتیجه جنگ خودداری کرد و به دنبال آن، ایالات متحده در ۶ و ۹ اوت سال ۱۹۴۵ اقدام بهبمباران اتمی شهرهایهیروشیما وناگاساکی نمود. شوروی نیز که تا پیش از این به پیمان عدم تجاوز دو طرفه پایبند بود، علیهژاپن اعلان جنگ کرد وبه منچوری یورش برد. پس از تسلیم ژاپن در ۱۵ اوت ۱۹۴۵، پیروزی متفقین در آسیا نهایی شد.
جنگ جهانی دوم، ساختار اجتماعی و نظام قدرت در جهان را دگرگون کرد و پس از آن برای جلوگیری از بروز چنین رویدادهاییسازمان ملل متحد تأسیس شد.[۳] پس از پایان جنگ جهانی دوم، نزدیک به نیم سده، آمریکا واتحاد جماهیر شوروی با یکدیگر درجنگ سرد به سر بردند. در جریان تلاش اروپا برای جبران خسارات و آسیبهای جنگ جهانی دوم، تأثیر قدرتهای اروپایی در جهان کمرنگ شد و مستعمرات آفریقایی و آسیایی آنها مستقل گردیدند. همچنین کشورهای اروپایی تلاش کردند با انعقاد پیمانهای چند جانبه، هویت سیاسی واحدی به خود ببخشند و از دشمنیها بکاهند.[۴]
بسیاری از پژوهشگران، دیدگاههای مورخ بریتانیایی،ای. جی. پی. تیلور را مستند میدانند. برپایهٔ نظرات تیلور، جنگ چین و ژاپن و جنگ دراروپا و مستعمرههایش، همزمان بوده و در سال ۱۹۴۱، این جنگها با یکدیگر ادغام شدند. برخی دیگر از تاریخنگارانحملهٔ ایتالیا به اتیوپی در ۳ اکتبر ۱۹۳۵ را آغازگر جنگ جهانی دوم میدانند.[۱۱] تاریخنگار بریتانیایی،آنتونی بیوور آغاز جنگ جهانی دوم رانبرد خالخین گل میداند که نیروهایژاپن،مغولستان وشوروی از ماه مه تا سپتامبر ۱۹۳۹ درگیر آن بودند.[۱۲]
در مورد تاریخ دقیق پایان جنگ جهانی دوم نیز اجماعی همگانی وجود ندارد. بهطور کلی گفته میشود کهترک مخاصمه در ۱۴ اوت ۱۹۴۵ (روز پیروزی بر ژاپن) را باید تاریخ پایان جنگ جهانی دوم دانست و نهتسلیم رسمی ژاپن که در ۲ سپتامبر ۱۹۴۵ بهجنگ در آسیا پایان داد. شش سال بعد در ۸ سپتامبر ۱۹۵۱قرارداد صلح سانفرانسیسکو توسط ۴۹ ملّت رسماً امضا شد.[۱۳] پیمانی در مورد آیندهٔ آلمان که بعدها باعثاتحاد دوباره آلمان شد نیز با کشور آلمان بسته شد.[۱۴] هیچگونه پیمان صلحی میان اتحاد جماهیر شوروی و ژاپن به امضا نرسید.[۱۵]
در پیکنفرانس صلح پاریس (که رسماً به جنگ جهانی اول پایان داد)جامعه ملل تأسیس شد. اهداف این سازمان، چنانکه درمیثاق نامه آن آمده است، جلوگیری از وقوع جنگ از طریقامنیت دستهجمعی، خلع سلاح، حل اختلافات بینالمللی از راه مذاکره و حکمیّت بود.[۱۷]
ایتالیا که از متفقین جنگ جهانی اول بود، پس از جنگ، سرزمینهایی را به دست آورد، با این حال ملیگرایان ایتالیایی از این که بریتانیا و فرانسه در کنفرانس بهوعدههایشان در ازای ورودایتالیا به جنگ عمل نکردند، خشمگین بودند.
اگر چه دوران پس از جنگ جهانی اول آمیخته به احساساتصلحجویانه بود،[۲۱] در چند کشور اروپایی این دوران به موجبازپیوندخواهی وملیگراییانتقامگرایانه دامن زد. این احساسات بهویژه در آلمان به چشم میخورد که به واسطهٔپیمان ورسای زیانهای سرزمینی، مستعمراتی و مالی عمدهای دیده بود. بنابر این پیمان آلمان ۱۳ درصد از خاک میهنی خود و همهٔمستعمراتش را از دست داد، انضمام سرزمینهای دیگر به خاک آلمان ممنوع شد،غرامات جنگیای بر این کشور وضع شد، و محدودیتهایی بر اندازه و تواننیروهای مسلح آن مقرر شد.[۲۲]با وقوعانقلاب ۱۹۱۸–۱۹۱۹ آلمان، امپراتوری آلمان منحل شد و بر جای آن دولتیمردمسالار تأسیس شد که بعدهاجمهوری وایمار نام گرفت. دوران بین دو جنگ صحنهٔ کشمکش بین هواداران و مخالفان این جمهوری جدید بود.[۲۳]
هیتلر بابازنظامیسازی راینلند در مارس ۱۹۳۶ پیمانهای ورسای ولوکارنو را نقض کرد، ولی با این اقدامات او به دلیل سیاستمماشات متفقین جنگ جهانی اول در این مقطع، برخورد چندانی صورت نگرفت.[۲۶] در اکتبر ۱۹۳۶، آلمان و ایتالیامحور رم–برلین را تشکیل دادند. یک ماه بعد هم آلمان و ژاپنپیمان ضد کمینترن را امضاء کردند و ایتالیا نیز در نوامبر ۱۹۳۷ به آن پیوست.[۲۷]
با درخواست چین،جامعه ملل ناظرانی به منطقه اعزام کرد و کمیتهای، موسوم به کمیتهٔ لیتون، تشکیل داد تا به این موضوع رسیدگی کند.گزارش لیتون یک سال بعد، در اکتبر ۱۹۳۲، منتشر شد و ژاپن را در حمله به منچوری مقصر شناخت و اعلام کرد که منچوری باید به چین بازگردانده شود. در واکنش به این گزارش، ژاپن، از جامعهٔ ملل خارج شد. پس از آن دو کشور در چندین نبرد درشانگهای،رهه، وهبئی با یکدیگر جنگیدند تا اینکهآتشبس تانگو را در ۱۹۳۳ امضا کردند.
جنگ دوم ایتالیا-اتیوپی یک جنگاستعماری کوتاه بود که در اکتبر ۱۹۳۵ آغاز شد و در مهٔ ۱۹۳۶ به پایان رسید. حملهٔ نیروهای مسلحپادشاهی ایتالیا بهامپراتوری اتیوپی ابتدا از سمت مناطقی ازسومالی واریتره که در آن زمان مستعمرهٔ ایتالیا بودند آغاز شد.[۳۳] در نتیجه اتیوپی بهاشغال نیروهای ایتالیایی درآمد و به مستعمرهٔ جدید موسوم بهآفریقای شرقی ایتالیاییضمیمه شد؛ این رویدادها همچنین نشانی از ضعفجامعهٔ ملل به عنوان نیرویی برای حفظ صلح بود. ایتالیا و اتیوپی هر دو عضو جامعهٔ ملل بودند اما جامعهٔ ملل علیرغم آن که حملهٔ ایتالیا نقض صریح بند دهممیثاق جامعه ملل بود در خصوص این حملاتمماشات به خرج داد.[۳۴] البته بریتانیا و فرانسه از اعمال تحریمهایی بر ایتالیا حمایت کردند اما این تحریمها عملاً بهطور کامل اجرا نشدند و نتوانستند منجر به پایان حملات ایتالیا شوند.[۳۵] ایتالیا هم بعداً مخالفتش را در برابر هدف آلمان در تصرفاتریش پس گرفت.[۳۶]
بمباران گرنیکا در سال ۱۹۳۷ در خلال جنگ داخلی اسپانیا این بیم را در اروپا به وجود آورد که جنگ جهانی بعدی مبتنی بر بمباران شهرها باشد و منجر به کشتهشدن مردمان فراوانی بشود.
زمانی که جنگ داخلی در اسپانیا سر گرفت، هیتلر و موسولینی از شورشیان ملیگرا که توسطفرانسیسکو فرانکو رهبری میشدند حمایت نظامی کردند. این حمایت از سمت ایتالیا بیشتر بود تا از سمت نازیها؛ موسولینی مجموعاً ۷۰٬۰۰۰ نیروی زمینی و ۶٬۰۰۰ خدمهٔ نیروهای هوایی به انضمام ۷۲۰ هواپیما به اسپانیا فرستاد.[۳۷] از سوی دیگر، شوروی از حاکم فعلی اسپانیا یعنیجمهوری دوم اسپانیا حمایت میکرد. همچنین بیش از ۳۰٬۰۰۰ نیروی داوطلب خارجی که با نامتیپهای بینالمللی شناخته میشدند علیه ملیگرایان میجنگیدند. در این میان آلمان و شوروی از اینجنگ نیابتی به عنوان فرصتی برای آزمودن پیشرفتهترینسلاح و تاکتیکهای جنگیشان بهره بردند. در نهایت ملیگرایان در سال ۱۹۳۹ در جنگ پیروز شدند و فرانکو که حال تبدیل به یکدیکتاتور شده بود در طول جنگ جهانی دوم رسماً موضع بیطرفی گرفته اگر چه عموماً حامی نیروهای محور بود.[۳۸] مهمترین همکاری او با آلمان عبارت بود از ارسالداوطلبانی بهجبههٔ شرقی.[۳۹]
درمارس ۱۹۳۸ نیروهای ملی چینی اولین پیروزی بزرگ خود را درنبرد تایرژوانگ به دست آوردند اما در مهٔ آن سال شهرشوژو توسط ژاپنیهافتح شد.[۴۶] در ژوئن ۱۹۳۸ نیروهای چینی توانستند با ایجادطغیان دررود زرد در پیشرفت ژاپنیها وقفه ایجاد کنند و برای خود زمان بخرند تا آماده دفاع ازووهان شوند، اما این شهر نیز در اکتبربه دست ژاپنیها افتاد.[۴۷] اما تمام این پیروزیهای ژاپن منجر به سقوط مقاومت چینیها، چنانکه ژاپنیها انتظار داشتند، نشد و بالعکس چین با انتقال دولتش به جزیرهٔچونگکینگ به مبارزه ادامه داد.[۴۸][۴۹]
در نیمهٔ دوم دههٔ ۱۹۳۰، بین نیروهای ژاپنی مستقر درمانچوکوئو و نیروهای شوروی وجمهوری خلق مغولستان درگیریهایی درگرفت. در این مقطع سیاست انتخابی ارتش امپراتوری ژاپن دکترینهوکوشین-رون بود که بر توسعهٔ نفوذ ژاپن به سمت شمال تأکید داشت. با این حال ادامهٔ این سیاست با شکست ژاپن درنبرد خالخین گل در ۱۹۳۹، همزمان باجنگ دوم چین و ژاپن،[۵۰] و تلاش متحد ژاپن، آلمان نازی، برای امضاء پیمان بیطرفی با شوروی موفقیت چندانی نیافت. ژاپن و شوروی در آوریل ۱۹۴۱پیمانی مبنی بر بیطرفی امضاء کردند و پس از آن ژاپن به دکتریننانشین-رون رو آورد که سیاست انتخابی نیروی دریایی ژاپن بود و بر توسعهٔ نفوذ این کشور به سمت جنوب تأکید داشت. این سیاست در نهایت ژاپن را به رودررویی و جنگ با آمریکا و متحدان غربیاش سوق داد.[۵۱][۵۲]
در اروپا،آلمان وایتالیا رو به سیاستی تهاجمی آوردند. در مارس ۱۹۳۸، آلماناتریش را ضمیمهٔ خاک خود کرد، ولی بااینحال دیگر قدرتهای اروپایی باز در برابر هیتلر دست به دامان سیاستمماشات شدند.[۵۳] هیتلر، که از این روند تشویق پذیرفته بود، پیگیر ادعای ارضی آلمان برسودتنلند شد. سودتنلند بخشی ازچکسلواکی بود که جمعیتش را غالباً آلمانیزبانها تشکیل میدادند. بریتانیا و فرانسه به پیشنهاد و ابتکار نخستوزیر بریتانیانویل چمبرلین و به رغم مخالفت دولت چکسلواکی، با امضاءتوافقنامه مونیخ پذیرفتند که سودتنلند به خاک آلمان الصاق شود و در ازای آن آلمان قول بدهد در آینده ادعای ارضی دیگری نداشته باشد.[۵۴] اندکی بعد آلمان و ایتالیا چکسلواکی را مجبور کردند بخشهای دیگر از خاک خود را بهمجارستانواگذار کند و لهستان هم منطقهٔزائولزی چکسلواکی را تصرف کرد.[۵۵]
در اواخر ماه اوت، آلمان نیروهایش را در مرزش با لهستان بسیج کرد و اروپا وارد بحرانی عمومی[الف] شد. در ۲۳ اوت، با توقف مذاکرات دربارهٔ پیمان نظامی سهگانه بین فرانسه، بریتانیا، و شوروی،[۶۱]شورویپیمانی مبنی بر عدم تعرض با آلمان امضاء کرد.[۶۲]در جملهٔ مفاد این پیمان معاهدهای سرّی قرار داشت که «مناطق نفوذ» آلمان و شوروی را مشخص میکرد (غربلهستان ولیتوانی به آلمان میرسید وشرق لهستان، فنلاند، استونی، لتونی، وبیسارابیا سهم شوروی بود)، و استقلال لهستان را به چالش میکشید.[۶۳]به واسطهٔ این پیمان، ضدیت شوروی با حملهٔ آلمان به لهستان خنثی شد و آلمان مجبور نبود مثل جنگ جهانی اول در دو جبهه شرقی و غربی بجنگد. بلافاصله پس از عقد این پیمان، هیتلر دستور داد که حمله به لهستان در ۲۶ اوت آغاز شود، ولی پس از شنیدن خبر عقد پیمان همکاری مشترک بین لهستان و بریتانیا و بیطرف ماندن ایتالیا، آن را به تأخیر انداخت.[۶۴]
آلمان در پاسخ به درخواست بریتانیا برای مذاکرات مستقیم بهمنظور جلوگیری از جنگ، ادعای ارضی خود را بر لهستان تکرار کرد و این خود بهانهای برای تضعیف روابط بین دو کشور شد.[۶۵]در ۲۹ اوت، هیتلر خواستار آن شد که لهستاننمایندهای تامالاختیار به برلین بفرستد تا دربارهٔ تسلیمگدانسک به آلمان و برگزاریهمهپرسی درکریدور لهستان (که اقلیت آلمانیزبان ساکن در آن به جدایی از لهستان رأی میداد) مذاکره کند.[۶۵]لهستان از اجابت مطالبات آلمان سر باز زد و وزیر خارجهٔ آلمان ریبنتروپ در شب ۳۰–۳۱ اوت پس از جلسهای متشنج با سفیر بریتانیانویل هندرسون اعلام کرد که در نظر آلمان از پذیرش مطالبات این کشور امتناع شده است.[۶۶]
سربازان آلمانی در حال عبور از مرزلهستان، ۱ سپتامبر ۱۹۳۹
روز ۱ سپتامبر سال ۱۹۳۹، آلمان پس از آمادهسازی چندین عملیات پرچم دروغین همچونعملیات گلایویتس بهعنوان پیشزمینه،تهاجم به لهستان را آغاز کرد.[۶۷] اغلب ازنبرد وسترپلاته بهعنوان نخستین نبرد جنگ یاد میشود.[۶۸] بریتانیا و فرانسه به آلمان ضربالاجل دادند تا عملیاتهای نظامی خود را متوقف کند. روز ۳ سپتامبر، پس از نادیدهگرفتهشدن این ضربالاجل، فرانسه، بریتانیا،استرالیا ونیوزیلند علیه آلمان اعلام جنگ کردند.آفریقای جنوبی در ۶ سپتامبر وکانادا نیز در ۱۰ سپتامبر به این ائتلاف پیوستند. این کشورها به جز یکدرگیری مختصر در زارلاند، هیچ کمکی به لهستان ارائه نکردند.[۶۹]متفقین با هدف ضربه به اقتصاد و افزایش هزینههای جنگ برای آلمان، یکمحاصرهٔ دریایی علیه این کشور ایجاد نمودند.[۷۰] آلمان با تهاجماو-بوتها به کشتیهای جنگی و تجاری متفقین به این محاصره پاسخ داد. این اقدام آلمان بهنبرد اقیانوس اطلس انجامید.[۷۱]
سربازان لهستانی در حین دفاع از کشور، سپتامبر ۱۹۳۹
نیروهای آلمانی ۸ سپتامبر به حومهٔورشو رسیدند.ضدحمله لهستان به سمت غرب برای چندین روز پیشروی نیروهای آلمانی را متوقف کرد؛ اما دوز زدن ضد حمله توسطورماخت به محاصره نیروهای لهستانی منجر شد. بقایای نیروهای لهستانی با گذر از حلقه نیروهای دشمن واردورشوی در محاصره شدند. روز ۱۷ سپتامبر سال ۱۹۳۹ و پس از امضایآتشبس با ژاپن،تهاجم شوروی به لهستان نیز آغاز شد.[۷۲] دلیل ظاهری ارائهشده برای این حمله، محافظت از اقلیتهای اوکراینی و بلاروسی هنگام فروپاشی لهستان اعلام گردید.[۷۳] روز ۲۷ سپتامبر، مدافعان ورشو تسلیم آلمانیها شدند. آخرین نیروهای اصلی عملیاتی لهستان نیز روز ۶ اکتبر دست از مبارزه کشیدند. با وجود شکست نظامی، لهستان هیچگاه تسلیم نشد و اقدام به ایجاددولت در تبعید ودولت زیرزمینی در سرزمین تسخیرشدهاش کرد.[۷۴] بخش زیادی از نیروهای نظامی لهستان بهرومانی و دیگر کشورهای حاشیه دریای بالتیک نقل مکان کردند. بسیاری از این نیروها در دیگر صحنههای جنگ به نبرد با نیروهای محور پرداختند.[۷۵]
بخش غربی لهستان به آلمان و بخش شرقی آن به شوروی ملحق شد. بخش از این سرزمین تحت حاکمیتی با عنوان"دولت عمومی" قرار گرفت. قسمتهای کوچکی از خاک لهستان نیز بهلیتوانی واسلواکی رسید. روز ۶ اکتبر هیتلر یک پیشنهاد صلح برای بریتانیا و فرانسه فرستاد و گفت که آیندهٔ لهستان باید صرفاً توسط آلمان و شوروی تعیین شود. این پیشنهاد رد شد[۷۶] و هیتلر دستور حملهٔ فوری به فرانسه را صادر کرد.[۷۷] با وجود این، حمله بهدلیل شرایط بد آبوهوایی به بهار سال ۱۹۴۰ موکول شد.[۷۸][۷۹][۸۰]
آشیانهٔ مسلسل فنلاندی که روی سربازانارتش سرخ شوروی هدف گرفته است،جنگ زمستان، فوریهٔ ۱۹۴۰
اتحاد جماهیر شورویکشورهای حوزه دریای بالتیک شاملاستونی،لتونی ولیتوانی، کشورهایی که تحتپیمان مولوتوف-ریبنتروپ در «قلمروی نفوذ» شوروی بودند، را مجبور به امضای پیمانهای کمک دوطرفه کرد. استقرار نیروهای شوروی در این کشورها از شرایط این پیمانها بود. مدتی بعد تعداد چشمگیری از نیروهای نظامی شوروی وارد این کشورها شدند.[۸۱][۸۲][۸۳]فنلاند از امضای چنین پیمانی امتناع ورزید و راضی به واگذار کردن بخشی از قلمروی خود به شوروی نشد. شوروی ماه نوامبر سال ۱۹۳۹ به فنلاند حمله برد که موجب آغازجنگ زمستان گردید.[۸۴] این حمله منجر به اخراج شوروی ازجامعه ملل شد.[۸۵] با وجود برتری عددی و تسلیحاتی شوروی، موفقیت نیروهای این کشور ناچیز بود و جنگ میان دو کشور ماه مارس سال ۱۹۴۰ با امضایپیماننامه صلح مسکو و با حفظ استقلال فنلاند پایان یافت.[۸۶]
ماه ژوئن سال ۱۹۴۰، شوروی اجباراً استونی، لتونی و لیتوانی را به قلمروی خود افزود[۸۲] و بر سر مناطقبیسارابیا وبوکوفینای شمالی با رومانی به اختلاف خورد. در همین حال، روابط حسنه سیاسی و همکاریهای اقتصادی شوروی و آلمان[۸۷][۸۸] کمکم متوقف شد[۸۹][۹۰] و هر دو کشور مقدمات جنگ را فراهم کردند.[۹۱]
پیشروی نیروهای آلمانی در بلژیک و شمال فرانسه، ۱۰ مه تا ۴ ژوئن ۱۹۴۰، با گذر ازخط دفاعی ماژینو (نمایشدادهشده به رنگ قرمز تیره)
ماه آوریل سال ۱۹۴۰، آلمان برای محافظت از محمولهٔ سنگ آهن سوئد، که متفقین در تلاش برای ایجاد اختلال در آن بودند،عملیات وزروبونگ را در تهاجم به دانمارک و نروژ به اجرا گذاشت.[۹۲]دانمارک تنها پس از چند ساعت تسلیم شد ونروژ در عرض دو ماه[۹۳] و با وجود حمایت متفقین به تصرف آلمانیها درآمد.[۹۴]
ماه مه،تهاجم آلمان به فرانسه صورت گرفت. جهت دور زدن استحکاماتخط دفاعی ماژینو، آلمان کشورهای بیطرفبلژیک،هلند ولوکزامبورگ را مورد حمله قرار داد.[۹۵] آلمانها تهاجم اصلی را از راه جنگلهایآردن به انجام رساندند.[۹۶] با استفاده موفقیتآمیز از تاکتیکبلیتسکریگ، ورماخت بهسرعت خود را بهکانال مانش رساند و ارتباط نیروهای متفقین حاضر در بلژیک و شمال فرانسه را با بدنه اصلی خاک فرانسه قطع کرد. این عملیات منجر به به محاصره افتادن مقدار زیادی از نیروهای متفقین شد. به هر صورت بخش بزرگی از نیروهای بریتانیایی به همراه بخشی از قوای بلژیکی و فرانسوی با رها کردن تقریباً تمام تجهیزات خود، توانستند تا اوایل ماه ژوئن از طریق بندردانکرک از بدنه اصلی خاک اروپا عقبنشینی کنند.[۹۷]
روز ۱۰ ژوئن، ایتالیا به فرانسه حمله کرد و با فرانسه و بریتانیا وارد جنگ شد.[۹۸] آلمانیها در ادامه به سمت جنوب و به نبرد مابقی نیروهای فرانسوی رفتند.پاریس روز ۱۴ ژوئن به سلطه مهاجمان درآمد. آلمان و فرانسه روز ۲۲ ژوئن سال ۱۹۴۰ یکپیمان آتشبس به امضا رساندند. بخشهایی از سرزمین فرانسه به آلمان و ایتالیا سپرده شد[۹۹] و دولتی تحت عنوانفرانسه ویشی در اراضی جنوبی تشکیل گشت. فرانسه نیروی دریایی خود را حفظ کرد. این بزرگترین پیروزی آلمان نازی بود، پیروزی ای که در کمتر از سه ماه صورت گرفت. در نهایت بریتانیاییها برای جلوگیری از تصاحب ناوگان دریایی فرانسه ویشی توسط آلمانیها، روز ۳ ژوئیه آن را مورد حمله قرار دادند.[۱۰۰]نبرد بریتانیا[۱۰۱] اوایل ماه ژوئیه در پی حملهلوفتوافه به کشتیها و بندرهای بریتانیا آغاز شد.[۱۰۲] به هر صورت این اقدام نتیجهٔ چندانی برای آلمانیها دربر نداشت. در پی این مسئله،تهاجم برنامهریزیشدهٔ آلمان به بریتانیا روز ۱۷ سپتامبر برای همیشه لغو شد. با وجود تشدیدبمباران راهبردی با حملات شبانه به لندن و دیگر شهرها، این حملات نتوانستند قوای جنگی بریتانیا را به مقدار زیادی مختل کنند.[۱۰۲] بخش عظیمی از حملات در مهٔ ۱۹۴۱ متوقف شد.[۱۰۳]
ماه نوامبر، ایالات متحده در حال بررسی شرایط برای یاریرسانی به چین و متفقین بود. این کشورلوایح بیطرفی را برای مجاز کردن «پرداخت نقد و حمل» خرید از جانب متفقین، مورد بازبینی قرار داد.[۱۰۴] سال ۱۹۴۰ و در پی سقوط فرانسه، بزرگینیروی دریایی ایالات متحده آمریکا بهطور چشمگیری افزایش یافت. ماه سپتامبر، ایالات متحده با معاملهٔ ناوشکنهای آمریکایی با پایگاههای بریتانیایی موافقت کرد.[۱۰۵] با وجود این، اکثریت مردم ایالات متحده تا سال ۱۹۴۱ همچنان با هرگونه مداخلهٔ مستقیم نظامی در جنگ مخالف بودند.[۱۰۶] ماه دسامبر، روزولت هیتلر را به برنامهریزی برای فتح جهان متهم کرد و هرگونه مذاکرهای را بهدلیل بیفایده دانستن آن رد کرد. او ایالات متحده را «زرادخانه دموکراسی» نامید و برنامههایقانون وام و اجاره را با هدف پشتیبانی از بریتانیا افزایش داد.[۱۰۷] ایالات متحده طرحریزی راهبردی برای آغاز حملهای همهجانبه به آلمان را شروع کرد.[۱۰۸]
پایان ماه سپتامبر ۱۹۴۰،پیمان سهجانبه رسماً ژاپن، ایتالیا و آلمان را بهعنواننیروهای محور با یکدیگر متحد کرد. بر اساس این پیمان در صورتی که کشوری، جز شوروی، به هر یک از نیروهای محور حمله کند دیگر کشورها میبایست از آن دفاع کنند.[۱۰۹] نیروهای محور ماه نوامبر ۱۹۴۰ و با پیوستن مجارستان، اسلواکی ورومانی گسترش یافت.[۱۱۰]
در ژوئن ۱۹۴۰ نیروی هوایی سلطنتی ایتالیا به جزیره مالت حمله کرد ومحاصره مالت که در دست بریتانیاییها بود آغاز شد. در اواخر تابستان و اوایل پاییز نیروهای ایتالیاییسومالی را از چنگ بریتانیاییها درآوردند وتهاجم به مصر را آغاز نمودند. در ماه اکتبر ایتالیا بهیونان حمله کرد که با مقاومت سنگین یونانیها و تلفات سنگین نیروهای ایتالیایی همراه بود. این حمله در عرض چند روز و با تغییرات جزئی در قلمروی کشورها پایان یافت.[۱۱۱] آلمان که شاهد این ناکامی متحد خود بود جهت جلوگیری از مستقر شدن بریتانیا در یونان که میتوانست خطری برای چاههای نفت رومانی باشد و همچنین جهت حمله آینده به متصرفات بریتانیا در دریای مدیترانه مقدمات تهاجم به بالکان را مهیا نمود.[۱۱۲]
تانکهای متعلق بهسپاه آفریقا در حال پیشروی در صحرای شمال آفریقا، سال ۱۹۴۱
در دسامبر سال ۱۹۴۰ نیروهای بریتانیاییضدحمله خود را علیه نیروهای ایتالیا در مصر و شرق آفریقا آغاز نمودند.[۱۱۳] این عملیات به شدت موفقیتآمیز بود و تا فوریه ۱۹۴۱ ایتالیاییها ضمن از دست دادن کنترل شرق لیبی تلفات سنگینی را متحمل شدند و تعداد زیادی اسیر دادند.نیروی دریایی ایتالیا نیز در این مدت آسیبهای زیادی را متحمل گشت و درنبرد تارانتو نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا سه نبردناو ایتالیایی را از سرویس خارج کرد که در ادامه نیز طینبرد دهانه ماتاپان کشتیهای بیشتری منهدم گشتند.[۱۱۴]
شکستهای ایتالیا آلمان را وادار کرد تانیروهای کمکی به شمال آفریقا ارسال نماید. از همین رو در مارس ۱۹۴۱سپاه آفریقا به فرماندهیروملعملیاتی را آغاز نمود که منجر به عقبنشینی نیروهای متفقین گشت.[۱۱۵] در طی یک ماه نیروهای محور تا غرب مصر پیشروی کردند وبندر طبرق را به محاصره خویش درآوردند.[۱۱۶]
با وجود اعتراض شوروی،بلغارستان روز ۱ مارس بهپیمان سه جانبه پیوست و به آلمان اجازه داد نیروهای خود را در مرز یونان مستقر کند. در طرف مقابل از ماه فوریه تمهیداتی جهت ورود نیروهای بریتانیایی به یونان صورت گرفت. این مسئله آلمان را ترغیب به حمله به یونان کرد. تحت فشار آلمان،یوگسلاوی نیز روز ۲۵ مارس پیمان سه جانبه را امضا کرد اما حکومت آن دو روز بعد باکودتای نظامیان نزدیک به بریتانیا ساقط شد. در پاسخ، آلمانتهاجم خود به یوگسلاوی و یونان را در ۶ آوریل آغاز کرد که منجر به تصرف هر دو کشور در عرض سه هفته شد.[۱۱۷] تصرف بالکان باتسخیر جزیره کرت در یکعملیات هوابرد در انتهای ماه مه تکمیل گشت.[۱۱۸] هر چند که اشغال بالکان در ابتدا عملیاتی سریع و بدون دردسر بود اما به سرعتجنبش پارتیزانی دریوگسلاوی تحت اشغال متحدان شکل گرفت که تا پایان جنگ به مبارزه با اشغالگران پرداخت.[۱۱۹]
در خاورمیانه طی ماه مه قوای کشورهای همسودشورش عراق که توسط هواگردهای آلمانی برخاسته از پایگاههای سوریه فرانسه ویشی پشتیبانی میشدند، را سرکوب[۱۲۰] و بین ماههای ژوئن و ژوئیه سال ۱۹۴۱ با کمک نیروهایفرانسه آزادسوریه و لبنان را از سلطه دولت ویشی خارج کردند.[۱۲۱]
ماه آوریل ۱۹۴۱ شوروی که نگران افزایش تنشها با آلمان بود، با امپراتوری ژاپن که با ضعف کشورهای اروپایی چشم به مستعمرات آنها در جنوب شرقی آسیا دوخته بود، وارد مذاکره شده ومعاهده بیطرفی میان دو کشور امضا شد.[۱۲۲] در همان حال، آلمانیها در حال آمادهسازی جهت حمله به شوروی بوده و نیروهای زیادی را در مرز مشترک مستقر کردهبودند.[۱۲۳]
در سوی دیگر هیتلر اعتقاد داشت بریتانیا به امید آن که شوروی و ایالات متحده وارد جنگ خواهند شد از قبول تسلیم و پایان جنگ خودداری میکند.[۱۲۴] از این رو، او میکوشید روابط خود با شوروی را مستحکم کند و اگر در این امر موفق نبود با تهاجم به شوروی آن را از میان ببرد. ماه نوامبر سال ۱۹۴۰مذاکراتی جهت بررسی شرایط شوروی جهت پیوستن به پیمان سه جانبه آغاز شد. شوروی علاقه خود به این اتحاد را نشان داد اما درخواست امتیازاتی از فنلاند، بلغارستان، ترکیه و ژاپن داشت که این خواستهها برای آلمان پذیرفتنی نبود. در نهایت هیتلر در ۱۸ دسامبر ۱۹۴۰فرمان آمادهسازی تهاجم به شوروی را صادر کرد.[۱۲۵]
سربازان آلمانی در تهاجمنیروهای محور به شوروی، سال ۱۹۴۱
در ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ نیروهای آلمانی به همراهی نیروهای رومانیایی تهاجم به شوروی را در قالبعملیات بارباروسا آغاز کردند. مدت کوتاهی بعد فنلاند، مجارستان و ایتالیا نیز به این پیکار پیوستند.[۱۲۶] هدف اولیه این تهاجم غافلگیرانه[۱۲۷] تصرف مسکو،لنینگراد واوکراین وهدف نهایی تصرفخط آرخانگلسک-آستاراخان (یعنی ازدریای خزر تادریای سفید) تا پایان سال ۱۹۴۱ بود. اهداف هیتلر از این کارزار نابودی اتحاد جماهیر شوروی به عنوان یک قدرت نظامی، ریشهکنی کمونیسم، کسبفضای حیاتی[۱۲۸] از طریقاخراج مردمان بومی[۱۲۹] و تضمین دسترسی به مواد و منابع مورد نیاز برای شکست دشمنان باقی مانده، بود.[۱۳۰]
اگر چهارتش سرخ پیش از آغاز جنگبرنامههای خود را پیرامون یکضدحمله راهبردی مدون نموده بود؛[۱۳۱] اما شدت عملیات بارباروسافرماندهی عالی شوروی را مجبور کرد تا شیوهٔدفاع راهبردی را در پیش بگیرد. در طول تابستان نیروهای محور ضمن وارد آوردن تلفات سنگین در حوزه نفرات و ادوات به شوروی، موفق به پیشرویهای گسترده گشتند. اواسط ماه اوتفرماندهی عالی نیروی زمینی آلمان تصمیم گرفت پس ازنبرد اسمولنسکگروه ارتش مرکز را متوقف کند تا بخشهایی از آن به کمک دیگر نیروهای آلمانی در اوکراین و ناحیه لنینگراد بروند.[۱۳۲] در جبهه اوکرایننبرد کییف موفقیتآمیز بود و نهایتاً باعث محاصره و انهدام کامل چهار ارتش میدانی شوروی شد. این پیروزی خیره کننده راه را برای آلمانیها جهتتهاجم به کریمه (از تابستان سال ۱۹۴۱ تا نیمه نخست ۱۹۴۲) و نواحی صنعتی شرق اوکراین هموار کرد.[۱۳۳]
شهروندان شوروی در حال ترک منازلشان که طیمحاصره لنینگراد توسط بمباران آلمانیها نابود گشته است، ده دسامبر ۱۹۴۲
انتقال سه چهارم نیروی زمینی و قسمت عمده نیروی هوایی نیروهای محور از فرانسه و مدیترانه بهجبهه شرقی[۱۳۴] بریتانیا را تشویق به تجدید نظر درراهبرد عالی خود نمود[۱۳۵] و در ژوئیهاتحاد نظامی بریتانیا و شوروی علیه آلمان[۱۳۶] شکل گرفت. در نتیجه این تغییر رویه و اتحاد دو دشمن دیرین، آنها جهت حفظ امنیتدالان ایرانی و چاههای نفت به صورت مشترک به ایران حمله و آن رااشغال کردند.[۱۳۷] ماه اوت بریتانیا و ایالات متحده نیز به صورت مشترکمنشور اقیانوس اطلس جهت یاریرسانی به شوروی را امضا نمودند.[۱۳۸]
ماه اکتبر اهداف عملیاتی مهاجمان آلمانی در اوکراین و منطقه بالتیک تماماً به محقق شد و تنهامحاصره لنینگراد[۱۳۹] وبندر سواستوپول همچنان در جریان بود.[۱۴۰]تهاجم به سمت مسکو از سر گرفته شد و نیروهای فرسوده آلمانی پس از دو ماه رزم سخت و مبارزه با هوای بسیار سرد توانستند به حومه مسکو برسند اما همانجا عملیات متوقف گشتند.[۱۴۱] علیرغم پیشروی گسترده نیروهای محور در خاک شوروی، آنها نتوانستند به اهداف اصلی خود دست پیدا کنند. هنوز دو شهر اصلی مسکو و لنینگراد در دست شوروی قرار داشت و قدرت نظامی آن نه تنها خرد نشده بود بلکه توانسته بود قسمت بزرگی از توانایی خود را حفظ کند و اندکاندک در حال بازیابی و تقویت آن بود. جنگ برقآسا (بلیتسکریگ) در اروپا پایان یافتهبود.[۱۴۲]
اوایل دسامبر نیروهای ذخیره شوروی[۱۴۳] که به تازگی وارد میدان نبرد شده بودند، برتری عددی را برای شوروی ایجاد کردند.[۱۴۴] علاوه بر این اطلاعات شوروی نشان میداد وجود تعداد اندکی نیرو در خاور دور برای بازداشتننیروهای ژاپنی از تهاجم به خاک شوروی کافی است.[۱۴۵] این نیروهای جدید به شوروی امکان یکضد حمله گسترده در ۵ دسامبر را داد که نیروهای آلمانی را در تمام طول خط مقدم ۱۰۰ تا ۲۰۰ کیلومتر عقب راند.[۱۴۶][۱۴۷]
در سال ۱۹۳۹ایالات متحده معاهدات تجاری خود باژاپن را ملغی نمود و از ژوئیه ۱۹۴۰ فروشسوخت هواپیما به ژاپن را ممنوع کرد که این محدودیتها فشار شدیدی را بر اقتصاد ژاپن وارد مینمود.[۱۴۸] در همین زمانژاپنیهااولین حمله خود به شهر مهمچانگشا را آغاز نمودند که در اواخر سپتامبر توسطچینیها پس زده شد.[۱۴۹] در سال ۱۹۴۰ علیرغمنبردهای پراکنده میان دو طرف، جنگ میان ژاپن و چین به بنبست رسیده بود. به همین دلیل، برای قطع کردن خطوط ارتباطی چین با خارج جهت تضعیف این کشور و داشتن موقعیت بهتر جهت حمله به مستعمرات اروپاییان در شرق آسیا ژاپنیهاشمال هندوچین را اشغال نمودند.[۱۵۰] در نتیجه این رفتارایالات متحده به سرعت فروشآهن،فولاد و قطعات مکانیکی را به ژاپنتحریم نمود.[۱۵۱]
در اوایل سال ۱۹۴۰ نیروهای چین ملیضدحمله وسیعی را آغاز نمودند. در اوت نیزکمونیستهای چینی در چین مرکزیحملات خود را شروع کردند که در پاسخ به آن نیروهای ژاپنی سیاستهای سختگیرانهای را اجرا کردند تا از رسیدن ملزومات به کمونیستها جلوگیری نمایند.[۱۵۲] اما اختلاف میان کمونیستها و ملیگرایان در ژانویه سال ۱۹۴۱ به اوج رسید و منجر بهدرگیری مسلحانه میان ایشان گشت و همکاری مشترک آنان برای اخراج نیروهای اشغالگر ژاپنی پایان یافت.[۱۵۳] در ماه مارس سپاه ۱۱ ژاپن حمله به سرفرماندهی سپاه ۱۹ چین را آغاز نمود که درنبرد شانگو پس زده شد.[۱۵۴] در سپتامبر ژاپنیها یکبار دیگر سعی کردند تا طینبرد دوم چانگشا این شهر را اشغال کنند ونیروهای چین ملی را شکست بدهند.[۱۵۵]
موفقیتهای آلمان در اروپا باعث تشویقژاپن به فشار بیشتر بر قدرتهای اروپایی نسبت به جنوب شرقی آسیا گشت. دولت هلند موافقت نمود تا ازهند شرقی هلند مقداری نفت به ژاپنیها بفروشد اما مذاکرات دربارهٔ دیگر منابع در ژوئن ۱۹۴۱ بدون موفقیت پایان گرفت.[۱۵۶] در ژوئیه ۱۹۴۱ ژاپن نیروهای خود را به سمت جنوبهندوچین گسیل داشت تا موقعیت نیروهای بریتانیایی و هلندی درشرق دور را تهدید کند. در پاسخ به این تهدید ایالات متحده، بریتانیا و دیگر دولتهای اروپایی تمام سرمایههای ژاپن را توقیف نموده و تحریم همهجانبه نفتی را علیه ژاپن آغاز کردند.[۱۵۷][۱۵۸] در همان زمانبرنامه تهاجمی ژاپن علیه شرق دور شوروی که برای بهرهبرداری از وضعیت جنگی در غرب برنامهریزی گشته بود به واسطه همین تحریمها کنار گذاشته شد.[۱۵۹]
از اوایل ۱۹۴۱ ژاپن و ایالات متحده درگیر مذاکراتی جهت بهبود فضای سیاسی پرتنش میان خود و پایان جنگ در چین بودند. در طول این مذاکرات علیرغم تلاش ژاپن برای ابراز پیشنهادهای جدید ایالات متحده که این پیشنهادهای را کافی نمیدید از پذیرش آن سر باز میزد.[۱۶۰] در همین زمان و به صورت مخفیانه مذاکراتی میان ایالات متحده، بریتانیا و هلند جهت طرح دفاع مشترک در صورت تهاجم ژاپن به متصرفات یکی از کشورها در جریان بود.[۱۶۱] رئیسجمهور روزولت نیروهای آمریکایی را درفیلیپین تقویت نمود و به ژاپنیها اخطار کرد ایالات متحده در برابر تهاجم به کشورهای همسایه واکنش نشان خواهد داد.[۱۶۱]
ژاپن که در تنگنای تحریمهای بریتانیا، ایالات متحده و هلند قرار گرفته بود و در مذاکرات نیز راهی برای پیشرفت متصور نبود آماده تهاجم میگشت. در ۲۰ نوامبر دولت جدید ژاپن که تحت نخستوزیریتوجو هیدکی قرار داشت آخرین پیشنهاد خود را به طرف آمریکایی عرضه کرد. به موجب این پیشنهاد ژاپن ضمانت مینمود در برابر قطع کمکهای ایالات متحده به چین و اتمام تحریمهای نفتی و دیگر تحریمها نیروهای خود را از جنوب هندوچین بیرون کشیده و به جنوب شرق آسیا حمله نکند.[۱۶۰] پاسخ طرف آمریکایی در ۲۶ نوامبر مبنی بر این بود که ژاپن باید بدون هیچ شرطی چین را تخلیه نموده و با دولتهای غربی پیمان عدم تخاصم امضا نماید.[۱۶۲] این برای ژاپن بدان معنی بود که یا باید از تمام اهداف و برنامههایش برای چین چشم بپوشد یا آنکه منابع مورد نیاز خود در مستعمرات هلند را با زور تصاحب نماید.[۱۶۳][۱۶۴] نظامیان ژاپنی به هیچ وجه نمیتوانستند گزینه اول را بپذیرند و تحریمهای نفتی را به مثابه اعلان جنگ میدیدند.[۱۶۵]
ژاپنیها برنامهریزی نموده بودند تا با تصرف سریع مستعمرات اروپایی در جنوب شرق آسیا یک خط دفاعی که تا میانه اقیانوس آرام ادامه مییافت را ایجاد کنند چراکه پس از آن ژاپنیها میتوانستند منابع مورد نیاز خود را از جنوب شرقی آسیا استخراج نمایند و در عین حال به راحتی در برابر نیروهای متفقین که در سرتاسر اقیانوس آرام پراکنده شده بودند دفاع کنند.[۱۶۶][۱۶۷] مدتی بعد و برای جلوگیری از دخالت آمریکا در این طرح، ژاپنیها برنامه داشتند تاناوگان اقیانوس آرام ایالات متحده را نابود نموده و آنها را از فیلیپین بیرون برانند.[۱۶۸] در ۷ دسامبر ۱۹۴۱ (۸ دسامبر به وقت آسیا)جنگ اقیانوس آرام با تهاجم نیروهای ژاپنی به موقعیت نیروهای بریتانیایی و آمریکایی آغاز شد.[۱۶۹] این لشکرکشی شاملحمله به پرل هاربر،فیلیپین،مالایا و تایلند[۱۶۹] ونبرد هنگ کنگ بود.[۱۷۰]
این تهاجم باعث شد تاایالات متحده،بریتانیا، چین، استرالیا و چند کشور دیگر به صورت رسمی به ژاپن اعلان جنگ نمایند.اتحاد جماهیر شوروی که به شدت مشغول نبردی عظیم با نیروهای محور در غرب بود به مفاد پیمان عدم تخاصم خود با ژاپن پایبند ماند.[۱۷۱] آلمان نازی و باقی کشورهای محور نیز برای اعلام همبستگی با ژاپن و به دلیل آنچه که حمله به کشتیهایآلمانی توسط ایالات متحده به فرمان رئیسجمهورروزولت خوانده میشد[۱۷۲] به ایالات متحده آمریکا اعلان جنگ نمودند.[۱۲۶][۱۷۳]
در اول ژانویه ۱۹۴۲چهار پاسبان[۱۷۴] یعنی شوروی، چین، بریتانیا و ایالات متحده به همراه ۲۲ کشور شامل دولتهای در تبعید و دولتهای کوچکتراعلامیه ملل متحد و منشور اقیانوس اطلس[۱۷۵] را امضا کردند و موافقت نمودند هیچیک به صورت جداگانه با نیروهای محور صلح نکنند.[۱۷۶]
در طول سال ۱۹۴۲ مقامات متفقین در حال بحث و بررسی برای انتخاباستراتژی عالی خود پیرامون جنگ بودند که همه توافق داشتندشکست آلمان باید هدف اول باشد. روسها خواستار بازگشایی جبهه دوم برای کاهش فشار بر شوروی در شرق بودند، آمریکاییها نیز علاقهمند به یکحرکت سر راست و تهاجم به قلب آلمان از طریق فرانسه بودند. در سمت دیگر اما بریتانیاییها میگفتند باید در ابتدا با تهاجم به نواحی پیرامونی آلمان ضمن فرسوده کردن توان نظامی دشمن، روحیه آنها را کاهش داد و جنبشهای مقاومت را تقویت نمود.[۱۷۷] در نهایت بریتانیا توانست ایالات متحده را راضی نماید که تهاجم به فرانسه در سال ۱۹۴۲ غیرعملی است و به جای آن بهتر است متفقین به بیرون راندن نیروهای محور از آفریقا تمرکز نمایند.[۱۷۸]
در ابتدای سال ۱۹۴۳ متفقین طیکنفرانس کازابلانکا مفاد اشاره شده در اعلامیههای سال ۱۹۴۲ را بار دیگر مورد تأکید قرار داده و پیشنهادتسلیم بیقیدوشرط را به دشمنان خود ارائه دادند. آمریکاییها و بریتانیاییها توافق نمودند عملیات را در حوزه دریای مدیترانه ادامه دهند و با حمله به سیسیل و ایتالیا مسیرهای دریای مدیترانه را به صورت کامل امن نمایند.[۱۷۹] هرچند که بریتانیا اصرار داشت عملیات بعدی در بالکان میتواند پای ترکیه را نیز به جنگ باز کند اما در ماه مه ۱۹۴۳ آمریکا تعهد بریتانیا جهت محدود کردن عملیات در حوزه مدیترانه برای انتقال نیروها جهت حمله به خاک اصلی ایتالیا و فرانسه در ۱۹۴۴ را به دست آورد.[۱۸۰]
نقشه پیشروی ژاپنیها تا اواسط سال ۱۹۴۲. آبی: ٰژاپن؛ قرمز: متفقین
ژاپن و متحدش تایلند تا انتهای آوریل ۱۹۴۲برمه،مالایا،هند شرقی هلند،سنگاپور ورابائول را ضمن وارد آوردن تلفات سنگین و گرفتن تعداد زیادی اسیر از دست متفقین خارج نمودند.[۱۸۱] در فیلیپین نیز علیرغمدفاع سرسختانه فیلیپینیها و آمریکاییها این جزیره نیز در مه ۱۹۴۲ سقوط کرد و دولت آن به خارج گریخت.[۱۸۲] در برمه ۷ هزار سرباز بریتانیایی که از روز ۱۶ آوریل طینبرد ینانگ یانگ به محاصره افتاده بودند توسط سربازان چینی نجات پیدا کردند.[۱۸۳] دردریای جنوب چین،جاوه واقیانوس هند[۱۸۴] نیز ژاپنیها در نبردهای دریایی موفق بودند و حتی توانستندخاک استرالیا را بمباران نمایند. در ژانویه ۱۹۴۲ متفقین تنها پیروزی خود بر ژاپنیها را درنبرد چانگشا توسط نیروهای چینی به دست آوردند.[۱۸۵] این پیروزیهای مداوم در برابر نیروهای بریتانیایی و آمریکایی که آماده نبرد نبودند باعث شد ژاپنیها با اعتماد به نفس بیش از حد نیروهای خود را تا حد زیادی پخش کنند.[۱۸۶]
در ابتدای مه ۱۹۴۲ ژاپنیها قصد داشتند با یکعملیات آبی خاکیپورت مورزبی را تصرف نموده تا مسیر ارتباطی میان ایالات متحده و استرالیا را قطع نمایند. ژاپنیها اما پس ازنبرد دریای مرجان که در قلب آن دو ناو هواپیمابر آمریکایی قرار داشتند مجبور به ملغی کردن این عملیات گشتند.[۱۸۷] تهاجم بعدی ژاپنیها که اینبار به خاطرحمله دولیتل تحریک گشته بودند اشغالآبسنگ مرجانی میدوی بود تا بتوانند ناوهای هواپیمابرهای آمریکایی را به تله انداخته و آنها را نابود کنند که به همین واسطه و برای انحراف آمریکاییها، نیروهای خود را جهتاشغال جزایر الوشن به آلاسکا اعزام نمودند.[۱۸۸] این عملیات در ماه ژوئن شروع شد اما آمریکاییها که از اواسط مهکدهای نیروی دریایی ژاپن را شکسته بودند از نقشه ژاپنیها اطلاع کامل داشته و درنبرد میدوی پیروزی قاطعی را در برابرنیروی دریایی امپراتوری ژاپن به دست آوردند.[۱۸۹] در اواسط ماه مه نیروهای ژاپنی برای مجازات نیروهای چینی که به خلبانان آمریکایی زندهمانده از بمباران توکیو کمک کرده بودندلشکرکشی چجیانگ-جیانگشی را آغاز کردند.[۱۹۰][۱۹۱]
ژاپن که پس از نبرد میدوی قسمت اعظم توان تهاجمی خویش را از دست داده بود تصمیم گرفت تا تلاش برای تصرفپورت مورزبی را اینبار ازطریق زمین در پیش بگیرد.[۱۹۲] در همین زمان آمریکاییها برنامه داشتند تا با تصرفجزایر سلیمان و به خصوصگوادالکانال قدمهای ابتدایی برای اشغال رابائول که پایگاه اصلی ژاپنیها در جنوب شرق آسیا بود را بردارند.[۱۹۳]
هر دو طرف عملیات خود را در ماه ژوئیه آغاز نمودند اما در اواسط سپتامبرنبرد گوادالکانال به اولویت ژاپنیها تبدیل گشت و به سربازان در گینه نو دستور داده شد تا عملیات به سمت پورت مورزبی را متوقف نموده و به سمتشمال جزیره عقب بنشینند که در آنجا طینبرد بونا-گونا با سربازان آمریکایی و استرالیایی درگیر شدند.[۱۹۴] گوادالکانال به سرعت تبدیل به مرکز توجه هر دو طرف گشت و میزان بسیار زیادی از سربازان و کشتیها وارد این نبرد شدند تا آنکه در ابتدای سال ۱۹۴۳ ژاپنیها شکست را پذیرفته و از جزیرهعقب نشستند.[۱۹۵] در برمه نیز نیروهای کشورهای مشترکالمنافع دو عملیات اصلی را اجرا نمودند. اولین عملیاتلشکرکشی به آراکان در اواخر ۱۹۴۲ بود که نتایج فاجعهباری داشت و در مه ۱۹۴۳ نیروهای متفقین مجبور شدند به هند بازگردند.[۱۹۶] عملیات دوم فرستادننیروهای غیرمنظم به پشت خط ژاپنیها از فوریه بود که تا انتهای آوریل ادامه یافت و نتایج مختلفی داشت.[۱۹۷]
با وجود شکستهای فراوان، اوایل سال ۱۹۴۲ آلمان به همراه متحدان خود توانست جلوی یک حمله بزرگ از سوی شوروی را در مرکز و جنوب روسیه بگیرد و اراضیای که سال قبل به دست آورده بودند را حفظ کنند.[۱۹۸] ماه مه آلمان ضمن ایستادگی برابر حمله شوروی در شرق کریمه وخارکوف،[۱۹۹] حملهای را در ماه ژوئن ۱۹۴۲ علیه اراضی جنوب شوروی ترتیب داد تا علاوه بر حفظ موقعیت در مناطق شمالی و مرکزی جبهه، بر منابع نفتی قفقاز و جلگه کوبان نیز تسلط پیدا کند. ورماخت گروه ارتش جنوب خود را به دو گروه ارتش تقسیم کرد.گروه ارتش آ بر مناطقرود دن سفلی مسلط شده و از جنوب شرقی به قفقاز حمله کرد. درحالی کهگروه ارتش ب به سمترود ولگا در حرکت بود.[۲۰۰]
تا اواسط ماه نوامبر، بیشتراستالینگراد در طینبردهای شهری به تصرف نیروهای آلمانی درآمد. شوروی دومین ضد حمله زمستانی خود را با محاصره نیروهای آلمانی در استالینگراد و حمله به رژف در نزدیکی مسکو آغاز نمود.[۲۰۱] تا اوایل ماه فوریه سال ۱۹۴۳ ورماخت متحمل خسارتهای سنگینی شد. نیروهای آلمانی در استالینگراد پس از افتادن به محاصره، تحت فشار تسلیم شدند[۲۰۲] و خط مقدم آلمان به پشت مواضع پیش از تهاجم تابستانه بازگشت. اواسط ماه فوریه، پس از آن که از میزان فشار نیروهای شوروی کاسته شد، آلمانضد حمله موفقیتآمیزی در خارکوف اجرا و استحکاماتی در اطرافکورسک ایجاد کرد.[۲۰۳]
نیروی دریایی آلمان با استفاده از تصمیمات ضعیف فرماندهی نیروی دریایی آمریکا،با تاخت و تاز به آنها روند کشتیرانی متفقین در سواحل آمریکایی اقیانوس اطلس را مختل کرد.[۲۰۴] تا نوامبر ۱۹۴۱ نیروهای مشترک، عملیات بازدارندهکروسیدر را در شمال آفریقا اجرایی کرده و تمامی تصرفات ایتالیا و آلمانیها را بازپس گرفتند.[۲۰۵]در شمال آفریقا، آلمانها حملهای را در ماه ژانویه علیه نیروهای بریتانیایی تدارک دیدند که تا ماه فوریه منجر به عقبنشینی بریتانیا تا نوار غزاله شد،[۲۰۶] این مسئله سبب شد تا آرامشی نسبی به نفع نازیها بر نبرد حاکم شود که آلمان از آن برای آماده کردن خود جهت حملات آینده استفاده کرد.[۲۰۷] نگرانیهای بریتانیا مبنی بر اینکه ممکن است ژاپن پایگاههای نظامی خود را در ماداگاسکار دایر کند، باعث شد تا در اوایل مهٔ ۱۹۴۲حملاتی علیه این جزیره را ترتیب دهد.[۲۰۸]حمله متحدان به لیبی باعث شد تا متفقین مجبور به عقبنشینی در عمق خاک مصر شوند و این روند تاجایی ادامه پیدا کرد که نهایتاً نیروهای محور در جریاننبرد العلمین متوقف شدند.[۲۰۹] در این قاره، حملهکماندوهای متفقین بر اهدافی استراتژیک باعث تشدید فاجعهدیپ راید شد و نشان داد که نیروهای غربی متفقین در اجرای عملیاتهای حمله در غرب اروپا تحت شرایطی که از نظر تجهیزات و امنیت عملیاتی آمادهسازی نشوند، ناتوان هستند.[۲۱۰]در اوت ۱۹۴۲، متفقین موفق شدند تا به هرقیمتنبرد دوم العلمین[۲۱۱] را دفع کنند وتدارکات لازم را به محاصرهشدگان جزیره مالت تحویل دهند.[۲۱۲] چند ماه بعد متفقین حمله خود به مصر را ترتیب دادند و نیروهای محور را مجبور به عقبنشینی کرده وحرکت خود به سوی غرب لیبی را آغاز کردند.[۲۱۳] این حمله اندکی پس ازفرود نیروهای انگلیسی-آمریکایی در شمال آفریقای فرانوسی که منجر به پیوستن این مناطق به اراضی متفقین شد کلید خورد.[۲۱۴] هیتلر در پاسخ به ازدست دادن مستعمره فرانسه با تدارک دیدن حمله ای برایاشغال ویشی دست به مقابلهبهمثل زد. اگرچه نیروهای ویشی اقدامی برای مقابله علیه این نقض آتشبس نکردند اما موفق شدند تا ناوگان خود را پیش از آن که به دست نیروهای هیتلر بیفتدنابود کنند. نیروهای محور در آفریقا به تونسعقبنشینی کردند، که البته در مهٔ ۱۹۴۳ به دست نیروهای متفقین فتح شد. در ژوئن ۱۹۴۳ نیروهای بریتانیایی و آمریکایی ائتلافی برای بمباران نقاط استراتژیک علیه آلمان، با هدف تضعیف اقتصاد جنگی، تضعیف روحیه حریف و تخریب خانههای ساکنان تدارک دیدند.بمباران هامبورگ آغاز این حملات بود که منجر به وارد آمدن خسارتهای سنگین بر زیرساختهای این مرکز صنعتی مهم شد.
پس از عملیات گوادالکانال متفقین چندین عملیات علیه ژاپن را در آبهای اقیانوس آرام ترتیب دادند. در ماه مه ۱۹۴۳ نیروهای آمریکایی و کانادایی برای از بین بردننیروهای ژاپنی در الوشن اعزام شدند.[۲۱۵] خیلی زود، ایالات متحده که از همراهی نیروهای استرالیایی و نیوزیلندی برخوردار بود عملیاتی بزرگ را برای منزوی کردن جزیرهرابائول باتصرف جزایر اطراف ترتیب داد و با شکستن محدودهٔ ژاپن در اقیانوس آرامجزایر مارشال و گیلبرت را اشغال کرد.[۲۱۶] تا پایان مارس ۱۹۴۴، متحدان به هردو هدف خود رسیدند و همینطورپایگاه اصلی ژاپن در تورک درجزایر کارولین را نیز تخلیه کردند. در ماه آوریل نیز متفقین عملیاتی را برایلشکرکشی غرب گینه نو آغاز کردند.[۲۱۷]
در اتحاد جماهیر شوروی، هم آلمان و هم نیروهای شوروی بهار و اوایل تابستان ۱۹۴۳ را صرف آماده شدن برای نبردی بزرگ در مرکز روسیه کردند. در ۴ ژوئیه ۱۹۴۳ آلمان به نیروهای شوروی در اطرافکورسک حمله کرد. ظرف تنها یک هفته، نیروهای آلمانی، خسته از دفاع منظم و قدرتمند شوروی[۲۱۸] از هیتلر دستور لغو عملیات را گرفتند. این اولین باری بود که هیتلر عملیاتی را پیش از نایل آمدن به موفقیت تاکتیکی یا عملیاتی لغو میکرد.[۲۱۹] این تصمیم هیتلر تاحدی نیز تحت تأثیر حملات نیروهای غربی متفقین به سیسیل در ۹ ژوئیه و شکستهای پیاپی ایتالیا بود که منجر به برکناری و دستگیری موسولینی در اواخر ماه شد.[۲۲۰]
در ۱۲ ژوئیه ۱۹۴۳،شوروی ضد حملهای علیه آلمان ترتیب داد که در نتیجه آن نه تنها هرگونه شانس پیروزی را از آلمانها گرفت، که آنها را در شرق نیز گرفتار کرد. پیروزی شوروی در کورسک پایانی بر برتری آلمان بود[۲۲۱] و ابتکار عمل در جبهه شرقی را نیز به روسیه داد.[۲۲۲][۲۲۳] آلمانها تلاش کردند تا با عجله موقعیتشان در جبهه شرقی، که در امتداد استحکاماتخط پنتر ووتان بود را تثبیت کنند. اما شوروی تلاششان را دراسمولنسک و باعملیات دنیپر ناکام نمود.[۲۲۴]
عملیات آلمانیها در اقیانوس اطلس نیز به مشکل برخورد. ماهمه ۱۹۴۳، اقدامات متقابل متفقین به طرز چشمگیری افزایش یافت، تاجایی که ناوگاناو-بوت آلمانی پس از تحمل خسارات بسیار ناچار به توقف موقتی عملیات اقیانوس اطلس شد.[۲۳۰] ماه نوامبر ۱۹۴۳، فرانکلین روزولت و وینستون چرچیل باچیانگ کای-سیک درقاهره و سپس با جوزف استالیندر تهران ملاقات کردند.[۲۳۱] کنفرانس پیشین، سیاستهای باز پسدهی اراضی ژاپنی پس از جنگ را مشخص کرد[۲۳۲] و برنامهریزی نظامی براینبرد برمه را دربرداشت،[۲۳۳] در حالی که کنفرانس دوم شامل این بود که متفقین غربی بایستی در سال ۱۹۴۴ به اروپا حمله کرده و پس از آن اتحاد جماهیر شوروی باید سه ماه پس از شکست آلمانها به ژاپن اعلان جنگ دهد.[۲۳۴]
از نوامبر ۱۹۴۳، در طول هفت هفته ازنبرد چانگدی، چینیها در حالی که منتظر کمک متفقین بودند ژاپن را مجبور کردند تا به قیمتی گزاف وارد یک جنگ فرسایشی شود.[۲۳۵][۲۳۶][۲۳۷] در ژانویه ۱۹۴۴، متفقین سلسله حملاتی را علیه خط درمونته کاسینو صورت دادند و سعی کردند با فرود درآنزیو از جناح خارجی به دشمن ضربه بزنند.[۲۳۸]
در ۲۷ ژانویه ۱۹۴۴، نیروهای شوروییورشی وسیع علیه نیروهای آلمانی در لنینگراد را آغاز کردند و نهایتاً به بزرگترین و مرگبارترینمحاصره تاریخ پایان دادند.[۲۳۹]حمله فوق پیش از جنگ در مرز استونی توسطگروه ارتش شمالی آلمان با کمک استونیاییهایی که امید به استقلال دوباره کشورشان داشتند متوقف شد.[۲۴۰] این توقف، سرعت عملیات متعاقب شوروی در منطقه دریای بالتیک را گرفت. در اواخر مهٔ ۱۹۴۴، شوروی کریمه را آزاد کرد، تا حد زیادی نیروهای محور را از اوکراین خارج کرده و به رومانی یورش برد که البته توسط نیروهای محور دفع شد.[۲۴۱] حملات متفقین به ایتالیا موفقیتآمیز بود و به قیمت اجازه دادن به چندین لشکر آلمانی برای عقبنشینی، در ۴ ژوئن، رم فتح شد.[۲۴۲]
در ۶ ژوئن ۱۹۴۴ (معروف بهروز دی)، پس از سه سال فشار مداوم از سوی اتحاد جماهیر شوروی،[۲۴۸] متفقین غربی بهشمال فرانسه حمله کردند. پس از انتصاب چند واحد متفقین از ایتالیا، آنها همچنین بهجنوب فرانسه یورش بردند.[۲۴۹] استقرار نیروها موفقیتآمیز بودند و منجر بهشکست یگانهای ارتش آلمان در فرانسه شدند. پاریس در ۲۵ اوت به واسطه مقاومتهای محلی و همکاری نیروهای آزاد فرانسوی که هر دو تحت فرماندهی ژنرال چارلز دوگل هدایت میشدندآزاد شد[۲۵۰] و متفقین نیز در باقی سال بهعقب راندن نیروهای آلمانی از اروپای غربی ادامه دادند.یک عملیات گسترده هوایی برای نفوذ به شمال آلمان که از هلند کلید خورده بود با شکست مواجه شد.[۲۵۱] پس از آن متفقین غربی به کندی وارد مرزهای آلمان شدند اما پس از یک حمله گسترده با نامعملیات ملکه، نتوانستند ازرود روهر عبور کنند. در ایتالیا، پیشروی متفقین بابت برخوردن به آخرین خطوط دفاعی مهم آلمانها سرعت خود را از دست داد.[۲۵۲]
در ۲۲ ژوئن، شوروییک حمله استراتژیک به بلاروس را صورت داد که تقریباً کلگروه ارتش مرکز آلمان را نابود کرد.[۲۵۳] خیلی زود، شوروی حملاتی استراتژیک را علیه نازیها ترتیب داد که منجر به شکست و خروج دستههای ارتش آلمان از اوکراین غربی و لهستان شرقی شد. شورویکمیته آزادیبخش ملی لهستان را با هدف اعمال کنترل بر قلمرو لهستان و مبارزه باارمیا کراجوا لهستانی تشکیل داد. ارتش سرخ شوروی در محدودهپراگا در سوی دیگر رودویستولا مانده بود و منفعلانهسرکوب خیزش مردمی در ورشو توسط آلمانها را که توسطارمیا کراجوا شروع شده بود را نظاره میکرد.[۲۵۴]حمله استراتژیک ارتش سرخ به شرق رومانی بخشهایی عمده ازنیروهای آلمانی را نابود کرد وکودتای موفقی را در رومانی وبلغارستان باعث شد و به دنبال این تغییرات، کشورهای فوق به سوی متفقین گرویدند.[۲۵۵]
در سپتامبر سال ۱۹۴۴، دستههای ارتش شوروی با ورود بهیوگسلاوی باعث عقبنشینی برقآسای گروههایاف وای دریونان، آلبانی و یوگسلاوی شدند، پیش از این که از هم جدا شوند.[۲۵۶] با این حساب، کمونیستهای پیشرو پارتیزان تحت رهبری مارشالیوسیپ بروز تیتو، که در سابقه خود رهبری موفقیتآمیزگروههای مبارز چریکی علیه اشغالگریها را از سال ۱۹۴۱ در دست داشت، بخش عمده یوگسلاوی را به کنترل خود درآورد و اقدامات علیه نیروهای آلمانی در جنوب را با تأخیر مواجه کرد. در شمال صربستان، ارتش سرخ، با حمایت محدود نیروهای بلغاری، درآزادسازی مشترک پایتخت بلگراد در ۲۰ اکتبر به پارتیزانها کمک کرد. پس از چندی، شوروی حمله گستردهای را علیه مجارستان تحت اشغال آلمان انجام داد که تاسقوط بوداپست در فوریه ۱۹۴۵ ادامه یافت.[۲۵۷] برخلاف توفیقات فراوان شوروی در بالکان، مقاومت تند تیز فنلاندیها علیهحملات شوروی درکارولین ایسموس، اشغالگری شوروی را دفع کرد و در شرایطی متعادل آتشبس شوروی و فنلاند را منجر شد،[۲۵۸] هرچند فنلاند ناچار بهاعلان جنگ علیه متحد سابق خود، آلمان نازی، گردید.[۲۵۹]
با شروع ژوئیه سال ۱۹۴۴، نیروهای مشترکالمنافع در جنوب شرقی آسیا محاصره ژاپنیها را درآسام دفع کردند و ژاپنیها را به سمترود چیندوین درمیانمار عقب رانده[۲۶۰] و در حالی که چینیهامیتکیانا در میانمار را به اشغال خود درآوردند. در سپتامبر سال ۱۹۴۴، نیروهای چینیکوه سونگ را تصرف کرده وجاده برمه را مجدداً گشودند.[۲۶۱] در چین، ژاپنیها توفیق بیشتری داشتند و در نهایت توانستندچانگشا را در میانه ژوئن وهنگیانگ را تا اوایل اوت به تصرف خود درآورند.[۲۶۲] خیلی زود، به استانگوانگشی حمله کردند و تا پایان ماه نوامبر در نبردهای اصلی برابر نیروهای چینی درگویلین و لیوژو به پیروزی رسیدند[۲۶۳] و بین نیروهای خود در چین و هندوچین پل ارتباطی برقرار کردند.[۲۶۴]
در اقیانوس آرام، نیروهای آمریکایی همچنان به فشارهایشان در اطراف اراضی ژاپنیها ادامه دادند. در اواسط ژوئن ۱۹۴۴، آنها حمله خود درجزایر ماریانا و پالائو را کلید زده و قاطعانه نیروهای ژاپنی را درنبرد دریای فیلیپین شکست دادند. این شکستها منجر به استعفای نخستوزیر ژاپن،هیدکی توجو شد و پایگاههای هوایی ایالات متحده را برای انجام حملات شدید بمبافکنهای سنگین به سرزمین ژاپن آماده کرد. در اواخر اکتبر، نیروهای آمریکایی بهجزیره لیته فیلیپین یورش برده و اندکی بعد نیروهای دریایی متفقین پیروزی بزرگ دیگری را درنبرد خلیج لیته، یکی از بزرگترین نبردهای دریایی تاریخ، به دست آورد.[۲۶۵]
سقوط نیروهای محور و پیروزی نیروهای متفقین (۱۹۴۴–۱۹۴۵)
در ۱۶ دسامبر ۱۹۴۴، آلمان در جبهه غربی با استفاده از بخش عمده نیروهای باقیمانده خود آخرین تلاشهایش را برای انجام یک ضدحمله با هدف ایجاد شکاف بین نیروهای متفقین غربی در اردنس و مرز فرانسه صورت داد و بخش عمده نیروهای متفقین را به محاصره درآورد و بندر تأمین نیازهای اساسی آنها در آنتورپ را متصرف کرد تا بتواند از آن به عنوان امتیازی برای نیل به یک توافق سیاسی استفاده کند.[۲۶۶] تا ماه ژانویه، این عملیات بدون نایل آمدن به هرگونه از اهداف استراتژیکش دفع شد.[۲۶۶] در ایتالیا، متفقین غربی در پس خطوط دفاعی آلمانها متوقف شدند. در میانه ژانویه ۱۹۴۵، اتحاد جماهیر، به همراه لهستانیها به لهستان حمله کرده و از ویستولا به سوی رودخانه اودر در آلمان پیشروی کرده و پروس شرقی را نیز گرفتند.[۲۶۷] در ۴ فوریه، شوروی، بریتانیا و ایالات متحده در کنفرانس یالتا گرد هم آمدند. آنها درخصوص نحوه اشغال آلمان پس از جنگ توافق کرده و بناکردند تا شوروی نیز به جنگ علیه ژاپن پیوندد.[۲۶۸]
در ماه فوریه، شوروی وارد سیلزی و پومرانیا شد، در حالی که متفقین غربی نیز وارد خاک غرب آلمان شدند و راه رودخانه راین را بستند. در ماه مارس، متفقین غربی با عبور از رودخانه راین در شمال نیروهای گروه ب ارتش آلمان را محاصره کردند.[۲۶۹] در اوان ماه مارس، آلمان آخرین حمله بزرگ خود علیه نیروهای شوروی در مجارستان را کلید زد. هدف از این حمله حفاظت از آخرین ذخایر نفتی خود و همینطور بازپسگیری بوداپست بود. ظرف دو هفته، حمله دفع شده و شوروی با پیش رفتن تا شهر وین آنجا را به تصرف خود درآورد. در اوایل ماه آوریل، نیروهای شوروی کونیگسبرگ را فتح کردند، در سوی دیگر متفقین غربی نیز سرانجام به ایتالیا هجوم برده و سراسر آلمان غربی در هامبورگ تا نورنبرگ را به تصرف خود درآوردند. نیروهای آمریکایی و شوروی در بیست و پنجم آوریل در رودخانه البه به هم رسیده و چند محموله تصرفنشده را در جنوب آلمان و اطراف برلین رها کردند.
نیروهای شوروی و لهستانی در اواخر آوریل به برلین یورش برده و شهر را محاصره نمودند. در ایتالیا، نیروهای ایتالیایی در ۲۹ آوریل تسلیم شدند. در ۳۰ آوریل، ساختمان رایشتاگ فتح شد و این نشان شکست نظامی نازیهای آلمان قلمداد میشد.[۲۷۰] پادگان نظامی برلین در ۲ مه تسلیم شد.
در این دوره چند تحول در رهبری رخ داد. در دوازدهم آوریل، مقام ریاست جمهوری ایالات متحده، تئودور روزولت درگذشت و هری اس ترومن تحت عنوان جانشین او به قدرت رسید. در ۲۸ آوریل بنیتو موسولینی توسط چریکهای ایتالیی کشته شد.[۲۷۱] دوروز بعد،هیتلر در جریان محاصره برلین خودکشی کرده و دریاسالار کارل دونیتس جانشین وی گردید.[۲۷۲]
تسلیم بیقیدوشرط در اروپا در روز هفتم و هشتم مه امضا شد تا از انتهای هشتم ماه مه عملی شود.[۲۷۳] گروه مرکزی ارتش آلمان تا ۱۱ مه به مقاومت ادامه داد.[۲۷۴]
ساختمان رایشتاگ آلمان پس از آن که در سوم ژوئن ۱۹۴۵ توسط ارتش سرخ فتح شد
در صحنه نبرد اقیانوس آرام، آمریکاییها به همراه نیروهای مشترکالمنافع فلیپینی در خاک فلیپین پیشروی میکردند و لیت را تا پایان آوریل ۱۹۴۵ پاکسازی نمودند. آنها تا ژانویه سال ۱۹۴۵ به لوزون رسیدند و مانیل را نیز تا ماه مارس پس گرفتند. نبرد در میندانائو و سایر جزایر فلیپین تا پایان جنگ ادامه داشت.[۲۷۵] درهمین حال، نیروی هوایی ایالات متحده برای تضعیف روحیه مردم و از بین بردن صنعت در ژاپن اقدام به انداختن بمبهای آتشزا بر فراز شهرهای مهم و استراتژیک ژاپن کرد. در ۹ و ۱۰ مارس حملهٔ هوایی وسیعی بر فراز توکیو صورت گرفت که مرگبارترین بمباران هوایی متعارف در طول تمام تاریخ برآورد شد.[۲۷۶]
در ماه مه ۱۹۴۵، نیروهای استرالیایی در بورنئو فرود آمدند و میدانهای نفتی آنجا را به تصرف خود درآوردند. نیروهای بریتانیایی آمریکایی و چینی، ژاپن را در شمال برمه شکست دادند و بریتانیا در ۳ مارس برای رسیدن به رانگون تلاش میکرد.[۲۷۷] نیروهای چینی ضدحملهای را در غرب هونان آغاز کردند که بین ۶ آوریل تا ۷ ژوئن ۱۹۴۵ رخ داد. نیروی دریایی آمریکا به همراه نیروهای آبی خاکی نیز با حرکت به سوی ژاپن ایووجیما را تا ماه مارس گرفته و در انتهای ژوئن اوکیناوا را تصرف کردند.[۲۷۸] در همین زمان زیردریاییهای آمریکایی واردات ژاپن را فلج کرده و توانایی تأمین نیازهای اساسی نیروهایی که خارج از ژاپن میجنگیدند را به شدت کاهش دادند.[۲۷۹]در یازدهم ژوئیه، رهبران متفقین در پوتسدام آلمان دیدار کردند. آنها مجدداً بر توافقنامههای پیشین خود با آلمان تأکید ورزیده[۲۸۰] و دولتهای آمریکا، انگلیس و چین مجدداً خواستار تسلیم بی قید شرط ژاپن شدند و بیان کردند که «گزینهٔ جایگزین برای ژاپن، ویرانی سریع و کامل است».[۲۸۱] در طول همین کنفرانس بود که انگلستان نیز انتخابات عمومی خود را برگزار نمود و کلمنت اتلت را جایگزین نخستوزیری وینستون چرچیل نمود.[۲۸۲]
ژاپن که باور داشت میتواند شرایط مذاکره را به گونهای پیش ببرد که در شرایط مطلوبتری تسلیم شود، تسلیم بیقیدوشرط را رد نمود.[۲۸۴] در اوایل اوت، آمریکا بمبهای اتمی خود را روی دو شهر ناکازاکی و هیروشیما انداخت. در اثنای دو بمباران اتمی، شوروی براساس مفاد عهدنامه یالتا، به نیروهای ژاپنی در منچوری حمله کرد و ارتش کوانتونگ را که بزرگترین نیروهای نظامی ژاپن را شامل میشد شکست داد.[۲۸۵] بدین ترتیب رهبران ارتش امپراتوری ژاپن متقاعد شدند تا شرایط تسلیم بیقیدوشرط را بپذیرند.[۲۸۶] همچنین ارتش سرخ بخش جنوبی جزیره ساخالین و جزایر کوریل را تصرف نمود. در ۱۵ اوت ۱۹۴۵، ژاپن تسلیم شد و مدارک تسلیم سرانجام در خلیج توکیو بر عرشه کشتی جنگی آمریکا یو اس اس میزوری در دوم سپتامبر ۱۹۴۵ به امضا رسید و به جنگ پایان داد.[۲۸۷]
ویرانههایورشو در ژانویه ۱۹۴۵، پس ازتخریب عمدی شهر بهدست نیروهای اشغالگر آلمانی.
متفقین دراتریش وآلمان دولتهای اشغالی تأسیس کردند؛ اولی به کشوری بیطرف تبدیل شد که با هیچ بلوک سیاسی متحد نبود. دومی به مناطق اشغال غربی و شرقی تقسیم شده بود که بهترتیب بهدست متفقین غربی و اتحاد جماهیر شوروی کنترل میشدند. اجرای برنامهنازیزدایی در آلمان منجر به پیگرد قانونی جنایتکاران جنگی نازی دردادگاه نورنبرگ و عزل نازیهای سابق از قدرت شد؛ اگرچه این سیاست به سمت عفو و ادغام مجدد نازیهای سابق در جامعه آلمان غربی پیش رفت.[۲۸۸]
آلمان یکچهارم قلمرو پیش از جنگ (۱۹۳۷) خود را از دست داد. در میان سرزمینهای شرقی،سیلزی،نویمارک و بیشترپومرانی به لهستان رسید[۲۸۹] وپروس شرقی بین لهستان و اتحاد جماهیر شوروی تقسیم شد؛ به دنبال این اتفاق نُه میلیون آلمانی از این استانها به آلمانرانده شدند.[۲۹۰][۲۹۱] سه میلیون آلمانی نیز ازسودتنلند در چکسلواکی به این سرنوشت دچار آمدند. تا دهه ۱۹۵۰ میلادی یکپنجم آلمانیهای غربی از شرق آلمان پناهنده شده بودند. اتحاد جماهیر شوروی استانهای لهستان را نیز در شرقخط کرزن به دست گرفت[۲۹۲] که در نتیجه آن دو میلیون لهستانی اخراج شدند.[۲۹۱][۲۹۳] شمال شرقی رومانی،[۲۹۴][۲۹۵] بخش شرقی فنلاند،[۲۹۶] و سه کشورحوزه بالتیک در اتحاد جماهیر شورویگنجانیده شدند.[۲۹۷][۲۹۸]
متفقین در راستای حفظصلح جهانی،[۲۹۹]سازمان ملل متحد را تشکیل دادند، که رسماً در ۲۴ اکتبر ۱۹۴۵ بهوجود آمد[۳۰۰] واعلامیه جهانی حقوق بشر را در سال ۱۹۴۸ به عنوان یک استاندارد مشترک برای همهکشورهای عضو تصویب کرد.[۳۰۱] قدرتهای بزرگی که پیروز جنگ بودند - فرانسه، چین، انگلیس، اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده -عضو دائمشورای امنیت سازمان ملل شدند.[۳] این پنج عضو دائم تا امروز باقی ماندهاند، اگرچه دو تغییر کرسیبینجمهوری چین وجمهوری خلق چین در سال ۱۹۷۱، و اتحاد جماهیر شوروی ودولت جانشین آن،روسیه، به دنبالفروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱، رخ داده است. اتحاد بین متفقین غربی و اتحاد جماهیر شوروی حتی قبل از پایان جنگ نیز رو به زوال بود.[۳۰۲]
تقسیم پس از جنگ جهان توسط دو اتحاد نظامی بینالمللی، باعث ایجادناتو به رهبری ایالات متحده وپیمان ورشو به رهبری اتحاد جماهیر شوروی شد.[۳۰۸] دوره طولانی تنشهای سیاسی و رقابت نظامی بین آنها،جنگ سرد با یکمسابقه تسلیحاتی بیسابقه ودرگیریهای نیابتی را بههمراه داشت.[۳۰۹]
در آسیا، ایالات متحده ژاپن رااشغال کرد وجزایر سابق ژاپن را در اقیانوس آرام غربی در اختیار گرفت، در حالی که شورویهاساخالین وجزایر کوریل را ضمیمه خود کردند.[۳۱۰]کره، که قبلاًتحت حکومت ژاپن بود، بین سالهای ۱۹۴۵ و ۱۹۴۸ از سوی اتحاد جماهیر شوروی درشمال و ایالات متحده درجنوبتقسیم و اشغال شد. جمهوریهای جداگانه در سال ۱۹۴۸ و در دو طرفمدار ۳۸ درجه شمالی ظهور کردند و هر کدام ادعا میکردند که دولت مشروع تمام کره هستند که در نهایت بهجنگ کره منجر شد.[۳۱۱]
در چین، نیروهای ناسیونالیستی و کمونیستی در ژوئن ۱۹۴۶درگیری داخلی را از سر گرفتند. نیروهای کمونیست پیروز شدند و جمهوری خلق چین را در سرزمین اصلی تأسیس کردند، در حالی که نیروهای ناسیونالیست در سال ۱۹۴۹ بهتایوان عقبنشینی کردند.[۳۱۲] در خاورمیانه، مخالفت اعراب بابرنامه سازمان ملل برای تقسیم فلسطین وایجاد اسرائیل نشانگر تشدیددرگیری اعراب و اسرائیل بود. در حالی که قدرتهای اروپایی تلاش میکردند تا بخشی از یا تمامامپراتوریهای استعماری خود را حفظ کنند، از دست دادن اعتبار و منابعی که در طول جنگ داشتند، این نتیجه را ناکام گذاشت و بهاستعمارزدایی منجر شد.[۳۱۳][۳۱۴]
اقتصاد جهانی از جنگ رنج میبرد، گرچه کشورهای شرکتکننده سرنوشتهای متفاوتی پیدا کردند؛ ایالات متحده بسیار ثروتمندتر از سایر کشورها ظاهر شد که منجر بهرشد موالید در آن شد و تا سال ۱۹۵۰ تولید ناخالص داخلی آن به ازای هر فرد بسیار بالاتر از هر یک از قدرتهای دیگر بود؛ در نتیجه آمریکا بر اقتصاد جهانی حاکم شد.[۳۱۵] انگلیس و آمریکا سیاستخلع سلاح صنعتی در آلمان غربی را در سالهای ۱۹۴۵–۱۹۴۸ دنبال کردند.[۳۱۶] اما به دلیل وابستگی متقابل تجارت بینالمللی، این اتفاق منجر به رکود اقتصادی اروپا و تأخیر در بهبود وضعیت آن برای چندین سال شد.[۳۱۷][۳۱۸]
بهبود وضعیت اروپا بااصلاحات ارزی در اواسط سال ۱۹۴۸ در آلمان غربی آغاز شد و با آزادسازی سیاست اقتصادی اروپا کهبرنامه مارشال (۱۹۴۸–۱۹۵۱) هم مستقیم و هم بهطور غیرمستقیم به آن دامن میزد، تشدید شد.[۳۱۹][۳۲۰] بهبود وضعیت اقتصادی آلمان غربی پس از سال ۱۹۴۸معجزه اقتصادی آلمان خوانده شد.[۳۲۱] ایتالیا نیزرونق اقتصادی را تجربه کرد[۳۲۲] واقتصاد فرانسه دوباره صعود کرد.[۳۲۳] در مقابل، انگلستان در وضعیت ویرانی اقتصادی قرار داشت،[۳۲۴] و با اینکه حدود یک چهارم از کل کمکهای برنامه مارشال را دریافت کرد (بیش از هر کشور اروپایی)،[۳۲۵] روند افت نسبی اقتصادیاش در دهههای بعد نیز ادامه داشت.[۳۲۶]
اتحاد جماهیر شوروی، علیرغم ضررهای عظیم انسانی و مادی، افزایش سریع تولید را بلافاصله پس از جنگ تجربه کرد.[۳۲۷] ژاپن رشد اقتصادیفوقالعاده سریعی را تجربه کرد و تا دهه ۱۹۸۰ به یکی از قدرتمندترین اقتصادهای جهان تبدیل شد.[۳۲۸] چین تا سال ۱۹۵۲ به تولید صنعتی پیش از جنگ خود بازگشت.[۳۲۹]
از آنجا که بسیاری از تلفات و کشتههای این جنگ در هیچجا ثبت نشده است نظرات پیرامون تعداد کشته شدگان جنگ جهانی دوم بسیار متغیر است.[۳۳۰] بیشترین تخمینها حکایت از ۶۰ میلیون نفر تلفات دارند که از این تعداد ۲۰ میلیون تن نظامی و ۴۰ میلیون نفر دیگر غیرنظامی بودند.[۳۳۱][۳۳۲][۳۳۳] بدین شکل برخلاف جنگ جهانی اول که تنها ۵ درصد از مجموع تلفات را غیرنظامیان تشکیل میداد، در جنگ جهانی دوم حدود ۶۶ درصد از مجموع تلفات مربوط به غیر نظامیان میشد.[۳۳۴]
شوروی حدود ۲۷ میلیون نفر در جنگ تلفات داد[۳۳۵] که شامل ۸٫۷ میلیون نظامی و ۱۹ میلیون تلفات غیرنظامی میشود.[۳۳۶] یک چهارم مردم شوروی زخمی یا کشته شدند.[۳۳۷] آلمان ۵٫۳ میلیون تلفات نظامی داشت که بیشتر این میزان در جبههٔ شرقی و در حین آخرین نبردهای درون آلمان وارد شده بود.[۳۳۸]
از کل تلفات نزدیک به ۸۵ درصد آن متعلق به متفقین (غالباً اهالی شوروی و چین) است[۳۳۹] که بیشتر آنها در اثر جنایات جنگیآلمان وژاپن در نواحی اشغالی به وجود آمد. تخمینها حاکی از این است که بین ۱۱[۳۴۰] تا ۱۷[۳۴۱] میلیون نفر از تلفات غیرنظامی به صورت مستقیم و غیرمستقیم نتیجه سیاستهای نژادپرستانه نازیها از جمله کشتارکولیها،همجنسگرایان وهولوکاست است. علاوه بر این حداقل ۱٫۹ میلیون نفر ازلهستانیها[۳۴۲][۳۴۳] و میلیونهااسلاو دیگر (شامل روسها، اوکراینیها و بلاروسها) به همراه دیگراقلیتها در اثر سیاستهای آلمان جان خود را از دست دادند.[۳۴۱][۳۴۴] در بین سالهای ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۵ بیش از ۲۰۰ هزار نفر ازصربها به علاوه کولیها و یهودیان توسطجبهه انقلابی کرواسی که طرفدار نازیها بود دریوگسلاویشکنجه و کشته شدند.[۳۴۵] همزمان،مردم بوسنیایی ومردم کروات مورد آزار و اذیت قرار گرفتند و توسطچتنیکهای ناسیونالیست صربکشته شدند،[۳۴۶] با حدود ۵۰٬۰۰۰ تا ۶۸۰۰۰ قربانی که ۴۱۰۰۰ نفر غیرنظامی بودند.[۳۴۷] بیش از ۱۰۰ هزار لهستانی نیز توسطارتش شورشی اوکراین درکشتارهای لهستانیها در وولینیا و گالیسیای شرقی طی سالهای ۱۹۴۳ تا ۱۹۴۵ کشته شدند[۳۴۸] که در پاسخ به آنارتش میهنی و دیگر گروههای لهستانی در حملات انتقامجویانه خود جان ۱۰ تا ۱۵ هزار اوکراینی را گرفتند.[۳۴۹]
در آسیا و اقیانوس آرام نیز نزدیک ۱۰ میلیون نفر غیرنظامی که بیشتر آنها چینی بودند (قریب به ۷٫۵ میلیون نفر)[۳۵۰] جان خود را از دست دادند.[۳۵۱] یکی از مهمترین جنایات ژاپنیهاکشتار نانجینگ است که طی آن پنجاه تا سیصد هزار غیرنظامی چینی مورد تجاوز قرار گرفته و کشته شدند.[۳۵۲] میتسویوشی هیمتا گزارش داده که ۲٫۷ میلیون تلفات در طولسه خطمشی وارد شده است. ژنرالاوکامورا یاسوجی این سیاست را در هیپی وشاندونگ اجرایی کرد.[۳۵۳]
با شروع جنگ جهانی دوم دولت ایران اعلام بیطرفی کرد، اما بیطرفی ایران به دلیل موقعیت استراتژیک از سوی کشورهای درگیر در جنگ مورد توجه قرار نگرفت. وقوع جنگ جهانی دوم در بیشتر کشورها و به خصوص ایران به لحاظ موقعیت خاص جغرافیایی، تأثیرهای مخربی بر زندگی مردم وارد نمود. تخریب ساختار اجتماعی اقتصادی، رکود کشاورزی، ناامنیهای اجتماعی، شیوعبیمارهای واگیردار از تبعات این جنگ در ایران بوده است.[۳۶۳]
در شورویگولاگها تبدیل به اردوگاههای مرگباری گشتند. به خصوص در طی سالهای ۴۳–۱۹۴۲ که سختیها و قحطی ناشی از جنگ باعث مرگ بسیاری از زندانیان[۳۶۹] شامل شهروندان اسیرشدهٔ لهستانی ودیگر کشورهای اشغالی توسط شوروی در سالهای ۴۰–۱۹۳۹ واسرای آلمانی گشت.[۳۷۰] با پایان جنگ بیشتر اسرای شوروی از اردوگاههای آلمان آزاد گشتند که در هنگام بازگشت به کشورشان در اردوگاههای مخصوص نگهداری میشدند تا مورد ارزیابیکمیساریای خلق در امور داخلی قرار بگیرند و بخش بزرگی از ایشان به اتهام همکاری با نازیها به گولاگ فرستاده شدند.[۳۷۱]
عکس هویت زندانی گرفته شده ازیک دختر لهستانی توسط اساس دراردوگاه آشویتس. نزدیک به ۲۳۰ هزار کودک به اسارت برده شدند که از آنها به عنوان نیروی کار اجباری یا آزمایشها پزشکی استفاده میگشت.
اردوگاههای اسرای جنگی ژاپنی که بیشترشان در نقش اردوگاههای کار اجباری استفاده میگشتند نرخ بالایی از مرگ و میر را در خود داشتند.دادگاه توکیو دریافت که نرخ مرگ و میر اسرای غربی در ژاپن ۲۷٫۱ درصد (برای اسرا آمریکایی ۳۷ درصد) بوده است[۳۷۲] که هفت برابر از نرخ مرگ و میر اسرای متفقین در آلمان و ایتالیا بیشتر است.[۳۷۳] پس ازتسلیم ژاپن ۳۷٬۵۸۳ اسیر بریتانیایی، ۲۸٬۵۰۰ اسیر هلندی و ۱۴٬۴۷۳ اسیر آمریکایی از اردوگاههای ژاپنی آزاد گشتند در حالی که تعداد کل چینیهای زنده مانده تنها ۵۶ نفر بود.[۳۷۴]
حداقل ۵ میلیون چینی در شمال چین توسطشورای توسعه شرق آسیا طی سالهای ۱۹۳۵ تا ۱۹۴۱ برای کار در معادن و صنایع نظامی به بردگی گرفته شدند که این تعداد پس از ۱۹۴۲ به ۱۰ میلیون نفر رسید.[۳۷۵] درجاوه بین ۴ تا ۱۰ میلیون نفر توسط ژاپنی به کار اجباری واداشته شدند و ۲۷ هزار نفر از ایشان نیز برای کار به دیگر نواحی اشغالی ژاپنیها فرستاده شدند که از این تعداد پس از پایان جنگ تنها ۵۲ هزار نفر بازگشتند.[۳۷۶]
شهروندان لهستانی با چشمبند لحظاتی پیش از اعدام ایشان درکشتار پالمیری، سال ۱۹۴۰
در اروپا اشغال به دو صورت در جریان بود. در اروپای غربی (فرانسه، لوکزامبورگ، هلند، بلژیک، دانمارک، نروژ وناحیه اشغالی چکسلواکی) آلمان سیاستهای اقتصادی را اجرا میکرد که توانست به جز آنچه از طریقغارت نواحی اشغالی تصاحب کرد (شامل محصولات صنعتی، تجهیزات نظامی، اجناس خام و دیگر کالاها) ۶۹٫۵ میلیارد رایشمارک (۲۷٫۸ میلیارد دلار) را تا پایان جنگ به دست آورد.[۳۷۷] جدا از این ارقام عایدات حاصله از ملتهای اشغال شده بیش از ۴۰ درصد مالیات آلمان را شامل میشد که این رقم با ادامه جنگ به بیش از ۴۰ درصد کل عایدی آلمان رسید.[۳۷۸]
پارتیزانهای شوروی اعدام شده توسط ارتش آلمان.آکادمی علوم روسیه در سال ۱۹۹۵ اعلام نمودقربانیان غیرنظامی شوروی به دست آلمان ۱۳٫۷ میلیون نفر است ۲۰ درصد از جمعیت ۶۸ میلیونی در نواحی تحت اشغال آلمان را شامل میگردد.
در شرق اهداف تعیین شدهسیاست لبنسراوم به دلیل تغییر مداوم خط مقدم وراهبرد زمین سوخته شوروی نتوانست محقق شود و آلمانیها عمدتاً از منابع مورد انتظارشان محروم ماندند.[۳۷۹] برخلاف غرب، در شرقسیاست نژادی آلمان نازی وطرح جامع برای شرق خشونت عریانی را علیه مردمان اسلاو که انسانهای پست نامیده میگشتند روا میداشت.[۳۸۰]گروههای مقاومت که تقریباً در تمامی نواحی اشغالی ایجاد شده بودند نیز تا اواخر سال ۱۹۴۳ نتوانستند چه در شرق[۳۸۱] و چه در غرب[۳۸۲] مانعی جدی در برابر عملیات آلمانها باشند.
در آسیا ژاپنیها که به عنوان آزادی ملتهای تحت استعمار از چنگ استعمارگران عملیات میکردند تمام نواحی اشغالی را جزئی ازحوزه رفاه مشترک آسیای شرقی بزرگ قرار میدادند.[۳۸۳] با این که ژاپنیها در ابتدا از طرفی بسیاری از مردمان نواحی اشغالی به عنوان نیروی آزادیبخش ملتها از استعمارگران اروپایی مورد استقبال قرار گرفتند اما رفتار خشن و بیرحمانه ایشان طی چند هفته باعث ناراحتی و عصبانیت مردم از آنها شد.[۳۸۴] در فتوحات ابتداییشان ژاپنیها توانستند ۴ میلیون بشکه نفت که از عقبنشینی متفقین به جا مانده بود را تصاحب کنند و از ۱۹۴۳ توانستند ۵۰ میلیون بشکه نفت که ۷۶ درصد توان تولید سابق محسوب میشد را در مستعمرات هلند در شرق آسیا تولید کنند.[۳۸۴]
در اروپای پیش از جنگ متفقین دارای برتری محسوس در هر دو حوزه تولیدات و اقتصاد بودند. در سال ۱۹۳۸ یعنی یک سال پیش از آغاز جنگ، متفقین غربی (فرانسه، بریتانیا، لهستان و کشورهای همسود بریتانیا) در هر دو حوزه جمعیت و تولید ناخالص داخلی ۳۰ درصد بزرگتر از نیروهای محور (آلمان و ایتالیا) بودند که اگر مستعمرات آنها را نیز به این لیست بیفزاییم آنها به برتری ۵ به ۱ در حوزه جمعیت و ۲ به ۱ در تولید ناخالص داخلی میرسیدند.[۳۸۵] در همان زمان در آسیا چین با وجود آنکه جمعیتی شش برابر افزونتر از ژاپن داشت اما تولید ناخالص داخلیاش تنها ۸۹ درصد بزرگتر بود که اگر مستعمرات ژاپن را به این معادله اضافه کنیم این برتری در حوزه جمعیت به سه برابر و درتولید ناخالص داخلی تنها به ۳۸ درصد میرسید.[۳۸۵]
برتری جمعیتی و اقتصادی متفقین در مراحل اولیه جنگ در اثر حملات برقآسای آلمان و ژاپن به شدت خرد شد و تا سال ۱۹۴۲ دست بالاتر را متحدان داشتند. اما پس از آن و با ورود آمریکا و شوروی به میدان جنگ و پیوستن آنها به جرگه متفقین جریان جنگ آرامتر شد و وارد مرحلهجنگ فرسایشی گشت.[۳۸۶] در همین زمان ایالات متحده آمریکا به تنهایی دو سوم تمام ملزومات متفقین اعم از کشتی، هواپیما، توپخانه، تانک، کامیون و مهمات را تولید کرد.[۳۸۷] هرچند در اکثر مواقع دسترسی متفقین به مواد خام و اولیه فراوان و ارزان علت برتری تولید آنها نسبت به متحدان دانسته میشود اما نباید عوامل مهمی مانند بی میلی ژاپن و آلمان در استفاده از زنان به عنواننیروی کار،[۳۸۸]بمبارانهای متفقین،[۳۸۹] حرکت کند و دیر آلمان به سمتاقتصاد جنگی[۳۹۰] را نیز از نظر دور داشت. افزون بر این نه آلمان و نه ژاپن خود را مهیای یک جنگ طولانیمدت نکرده بودند.[۳۹۱] آنها برای جبران این ضعف تلاش کردند تا بابردهداری و به کار گرفتن میلیونها نفر به عنوان نیروی کار اجباری شرایط خود را بهبود ببخشند.[۳۹۲]تخمین زده میشود آلمان ۱۲ میلیون نفر که بیشتر از اهالی اروپا شرقی بودند[۳۶۸] وژاپن ۱۸ میلیون نفر را به کار اجباری و بردگی گرفتند.[۳۷۵][۳۷۶]
هواگردهایی از جملهدرگیریندهها،بمبافکنها و هواپیماهایپشتیبانی هوایی نزدیک در دوران جنگ برایشناسایی بهکار گرفته شدند و نقش هر کدام هم بهطور قابلتوجهی نسبت به قبل پیشرفت کردهبود. نوآوریهایی مثلحملونقل هوایی (برای جابهجایی سریع و ضروری تدارکات، تجهیزات و نفرات محدود)[۳۹۳] وبمباران راهبردی (بمباران مراکز صنعتی و جمعیتی دشمن برای از بین بردن توانایی جنگی او) بهوجود آمد.[۳۹۴]پدافندهای هوایی هم پیشرفت کردند و قابلیتهایی مثلرادار و توپخانهٔ سطحبههوا به آنها اضافه شد. استفاده ازهواپیماهای جت بهشدت گسترش یافت و با وجود معرفی دیرهنگام و در نتیجه، تأثیر کمتر جنگ، این اتفاق منجر به معمولشدن استفاده از جت در نیروی هوایی در سراسر جهان شد.[۳۹۵]
یکموشک وی-۲ که از یک سکوی ثابت درپنمونده پرتاب شده است، ۲۱ ژوئن ۱۹۴۳
شیوههایجنگ زمینی از خط مقدم ثابت وسنگرهای جنگ جهانی اول، که بهتوپخانههای ارتقایافته که سرعتپیادهنظام وسوارهنظام را افزایش میداد متکی بود، به قابلیتهای حمل و نقل وتسلیحات ترکیبی تبدیل شد.تانکها که در نخستین جنگ جهانی اغلب برای پشتیبانی پیادهنظام استفاده میشدند در جنگ جهانی دوم یکی از سلاحهای اصلی بودند.[۴۰۴] در اواخر دههٔ ۱۹۳۰ طراحی تانکها بهطرز قابلملاحظهای پیشرفتهتر از جنگ جهانی اول بود[۴۰۵] و پیشرفت درطراحی تانکها با هدف افزایش سرعت، زره و قدرت آتش در طول جنگ هم ادامه یافت. بیشتر فرماندهان در آغاز جنگ تصور میکردند که برای مبارزه با تانکهای دشمن باید از تانکهایی با مشخصات بهتر استفاده کرد.[۴۰۶] این تفکر با عملکرد ضعیف سلاحهای ضدتانک اولیه در برابر زره و خودداری آلمان از نبردهای تانک در برابرتانک به چالش کشیده شد. این شیوه، در کنار استفادهٔ آلمان از تسلیحات ترکیبی، از عناصر اصلی تاکتیکهای شدیداً موفق بلیتسکریگآلمان در لهستان و فرانسه بود.[۴۰۴] بسیاری ازشیوههای نابودی تانکها، از جملهآتش غیرمستقیم،توپ ضدتانک (از هر دو نوع یدککش وخودکششی)،مین، اسلحههای ضدتانک کوتاهبرد پیادهنظام و تانک در برابر تانک مورد استفاده قرار گرفتند.[۴۰۶] با وجودماشینی کردن گسترده، پیادهنظام همچنان ستون فقرات همهٔ نیروها بود.[۴۰۷] تجهیزات بیشتر نیروهای پیادهنظام در طول جنگ مشابه تجهیزات جنگ جهانی اول بود.[۴۰۸] استفاده از مسلسلهای قابلحمل، مثلامگه ۳۴ متعلق به آلمان، گسترش یافت و انواعی ازمسلسل دستی که برایرزم نزدیک در نواحی شهری و جنگلی کاربردی بود مورد استفاده قرار گرفت.[۴۰۸] در اواخر جنگ،تفنگ تهاجمی توسعه داده شد و پس از جنگ به سلاح معمول پیادهنظام تبدیل شد. این نوع سلاح دارای بسیاری از ویژگیهای تفنگ و مسلسل دستی است.[۴۰۹]
بیشتر جنگجویانی که از نقشهای اساسی در جنگ برخوردار بودند با طراحی ماشینهایسایفر برایرمزنگاری، تلاش به حل معضل پیچیدگی و ناامنی در استفاده ازکتابهای کد کردند کهماشین انیگمای آلمان شناختهشدهترین این تلاشهاست.[۴۱۰] توسعهٔ فناوریهایشنود الکترونیک وتحلیل رمز منجر به دستیابی به توانایی رمزگشایی شد. از نمونههای سرشناس این موضوع میتوان به رمزگشاییکدهای نیروی دریایی ژاپن توسط متفقین[۴۱۱] و فناوریاولترای بریتانیا، که به این کشور اجازهٔ رمزگشایی از کدهای انیگما را میداد، اشاره کرد.[۴۱۲] استفاده ازفریب یکی دیگر از جلوههایاطلاعات نظامی در جنگ جهانی دوم است. متفقین در عملیاتهایی مثلمینسمیت وبادیگارد از شیوههای فریب استفاده کردند.[۴۱۱][۴۱۳]
↑Herman Van Rompuy, President of the European Council; José Manuel Durão Barroso, President of the European Commission (10 دسامبر 2012)."From War to Peace: A European Tale". Nobel Lecture by the European Union. Archived fromthe original on 4 January 2014. Retrieved4 January 2014.
↑Wells, Anne Sharp (2014)Historical Dictionary of World War II: The War against Germany and Italy. Rowman & Littlefield Publishing. p. 7.
↑Ferris, John; Mawdsley, Evan (2015).The Cambridge History of the Second World War, Volume I: Fighting the War(به انگلیسی).Cambridge:Cambridge University Press.
↑(Coogan 1993): "Although some Chinese troops in the Northeast managed to retreat south, others were trapped by the advancing Japanese Army and were faced with the choice of resistance in defiance of orders, or surrender. A few commanders submitted, receiving high office in the puppet government, but others took up arms against the invader. The forces they commanded were the first of the volunteer armies." [گرچه برخی از نیروهای چینی در شمال شرق توانستند به جنوب بگریزند، دیگران در برابر ارتش ژاپن که در حال نزدیک شدن بود توان گریز نداشتند و مجبور بودند یا با نقض دستورها مقاومت کنند یا تسلیم شوند. تعداد اندکی از فرماندهان تسلیم شدند و در دولت دستنشانده مقامهای بالا گرفتند ولی بقیه آنها علیه ژاپنیها دست به مقاومت مسلحانه زدند. این نیروها نخستین ارتشهای داوطلب [چینی] بودند.]
↑David T. Zabecki (1 May 2015).World War II in Europe: An Encyclopedia. Routledge. p. 1663.ISBN978-1-135-81242-3. Archived fromthe original on 7 March 2023. Retrieved26 July 2019.The earliest fighting started at 0445 hours when marines from the battleship Schleswig-Holstein attempted to storm a small Polish fort in Danzig, the Westerplate
↑(Keegan 1997، ص. 35).(Cienciala 2010، ص. 128), observes that, while it is true that Poland was far away, making it difficult for the French and British to provide support, "[f]ew Western historians of World War II ... know that the British had committed to bomb Germany if it attacked Poland, but did not do so except for one raid on the base of Wilhelmshafen. The French, who committed to attack Germany in the west, had no intention of doing so."
↑Ginsburgs, George (1958). "A Case Study in the Soviet Use of International Law: Eastern Poland in 1939".The American Journal of International Law.52 (1): 69–84.doi:10.2307/2195670.JSTOR2195670.
↑Nuremberg Documents C-62/GB86, a directive from Hitler in October 1939 which concludes: "The attack [on France] is to be launched this Autumn if conditions are at all possible."
↑Blitzkrieg: From the Rise of Hitler to the Fall of Dunkirk, L Deighton, Jonathan Cape, 1993, pp. 186–87. Deighton states that "the offensive was postponed twenty-nine times before it finally took place."
↑Skinner Watson, Mark."Coordination With Britain".US Army in WWII – Chief of Staff: Prewar Plans and Operations. Archived fromthe original on 30 April 2013. Retrieved13 May 2013.
↑(Painter 2012، ص. 26): "The United States cut off oil exports to Japan in the summer of 1941, forcing Japanese leaders to choose between going to war to seize the oil fields of the Netherlands East Indies or giving in to U.S. pressure."
↑(Wood 2007، ص. 9), listing various military and diplomatic developments, observes that "the threat to Japan was not purely economic."
↑(Dower 1986، ص. 5), calls attention to the fact that "the Allied struggle against Japan exposed the racist underpinnings of the European and American colonial structure. Japan did not invade independent countries in southern Asia. It invaded colonial outposts which the Westerners had dominated for generations, taking absolutely for granted their racial and cultural superiority over their Asian subjects." Dower goes on to note that, before the horrors of Japanese occupation made themselves felt, many Asians responded favourably to the victories of the Imperial Japanese forces.
↑(Dunn 1998، ص. 157). According to (May 1955، ص. 155), Churchill stated: "Russian declaration of war on Japan would be greatly to our advantage, provided, but only provided, that Russians are confident that will not impair their Western Front."
↑Klooz, Marle; Wiley, Evelyn (1944),Events leading up to World War II – Chronological History, 78th Congress, 2d Session – House Document N. 541, Director: Humphrey, Richard A., Washington: US Government Printing Office, p. 310 (1941), archived fromthe original on 14 December 2013, retrieved9 May 2013.
↑(Rees 2008، صص. 406–07): "Stalin always believed that Britain and America were delaying the second front so that the Soviet Union would bear the brunt of the war."
↑"Armistice Negotiations and Soviet Occupation". US Library of Congress. Archived fromthe original on 30 April 2011. Retrieved14 November 2009.The coup speeded the Red Army's advance, and the Soviet Union later awarded Michael the Order of Victory for his personal courage in overthrowing Antonescu and putting an end to Romania's war against the Allies. Western historians uniformly point out that the Communists played only a supporting role in the coup; postwar Romanian historians, however, ascribe to the Communists the decisive role in Antonescu's overthrow
↑Article about War of Resistance"Archived copy". Archived fromthe original on 3 March 2016. Retrieved16 March 2013.{{cite web}}: نگهداری یادکرد:عنوان آرشیو به جای عنوان (link)
↑Long, Tony (9 مارس 2011)."March 9, 1945: Burning the Heart Out of the Enemy".Wired. Wired Magazine. Archived fromthe original on 23 March 2017. Retrieved22 June 2018.1945: In the single deadliest air raid of World War II, 330 American B-29s rain incendiary bombs on Tokyo, touching off a firestorm that kills upwards of 100,000 people, burns a quarter of the city to the ground, and leaves a million homeless.
↑(Pape 1993) " The principal cause of Japan's surrender was the ability of the United States to increase the military vulnerability of Japan's home islands, persuading Japanese leaders that defense of the homeland was highly unlikely to succeed. The key military factor causing this effect was the sea blockade, which crippled Japan's ability to produce and equip the forces necessary to execute its strategy. The most important factor accounting for the timing of surrender was the Soviet attack against Manchuria, largely because it persuaded previously adamant Army leaders that the homeland could not be defended.".
↑Rummell, R.J."Statistics".Freedom, Democide, War. The University of Hawaii System. Archived fromthe original on 23 March 2010. Retrieved25 January 2010.
↑Kużniar-Plota, Małgorzata (30 November 2004). "Decision to commence investigation into Katyn Massacre". Departmental Commission for the Prosecution of Crimes against the Polish Nation. Retrieved 4 August 2011.
↑Robert Gellately (2007). Lenin, Stalin, and Hitler: The Age of Social Catastrophe. Knopf,شابک۱−۴۰۰۰−۴۰۰۵−۱ p. 391
↑Institute of National Remembrance, Polska 1939–1945 Straty osobowe i ofiary represji pod dwiema okupacjami. Materski and Szarota. page 9"Total Polish population losses under German occupation are currently calculated at about 2 770 000".
↑(2006). The World Must Know: The History of the Holocaust as Told in the United States Holocaust Memorial Museum (2nd ed.). Washington, DC: United States Holocaust Memorial Museum.شابک۹۷۸−۰−۸۰۱۸−۸۳۵۸−۳.
↑J. Arch Getty, Gábor T. Rittersporn and Viktor N. Zemskov. Victims of the Soviet Penal System in the Pre-War Years: A First Approach on the Basisof Archival Evidence.The American Historical Review, Vol. 98, No. 4 (Oct. , 1993), pp. 1017–49
↑Bishop, Chris; Chant, Chris (2004).Aircraft Carriers: The World's Greatest Naval Vessels and Their Aircraft. Wigston, Leics: Silverdale Books. p. 7.ISBN978-1-84509-079-1.
↑Chenoweth, H. Avery; Nihart, Brooke (2005).Semper Fi: The Definitive Illustrated History of the U.S. Marines. New York: Main Street. p. 180.ISBN978-1-4027-3099-3.
Barber, John; Harrison, Mark (2006). "Patriotic War, 1941–1945".In Ronald Grigor Suny, ed. ,' The Cambridge History of Russia, Volume III: The Twentieth Century pp. 217–42. Cambridge:Cambridge University Press.ISBN978-0-521-81144-6.
Borstelmann, Thomas (2005). "The United States, the Cold War, and the colour line".In Melvyn P. Leffler and David S. Painter, eds. , Origins of the Cold War: An International History(pp. 317–32) (2nd ed.). Abingdon & New York:Routledge.ISBN978-0-415-34109-7.
Brody, J. Kenneth (1999).The Avoidable War: Pierre Laval and the Politics of Reality, 1935–1936. New Brunswick, NJ:انتشارات ترانسکشن.ISBN978-0-7658-0622-2.
Brown, David (2004).The Road to Oran: Anglo-French Naval Relations, September 1939 – July 1940. London & New York:Frank Cass.ISBN978-0-7146-5461-4.
Cook, Chris; Bewes, Diccon (1997).What Happened Where: A Guide to Places and Events in Twentieth-Century History. London:کالج دانشگاهی لندن.ISBN978-1-85728-532-1.
de Grazia, Victoria; Paggi, Leonardo (Autumn 1991). "Story of an Ordinary Massacre: Civitella della Chiana, 29 June, 1944".Cardozo Studies in Law and Literature.3 (2): 153–69.doi:10.1525/lal.1991.3.2.02a00030.JSTOR743479.
Eastman, Lloyd E. (1986). "Nationalist China during the Sino-Japanese War 1937–1945".In John K. Fairbank and Denis Twitchett, eds. , The Cambridge History of China, Volume 13: Republican China 1912–1949, Part 2. Cambridge:Cambridge University Press.ISBN978-0-521-24338-4.
Emadi-Coffin, Barbara (2002).Rethinking International Organization: Deregulation and Global Governance. London & New York:Routledge.ISBN978-0-415-19540-9.
Förster, Stig; Gessler, Myriam (2005). "The Ultimate Horror: Reflections on Total War and Genocide".In Roger Chickering, Stig Förster and Bernd Greiner, eds. , A World at Total War: Global Conflict and the Politics of Destruction, 1937–1945(pp. 53–68). Cambridge:Cambridge University Press.ISBN978-0-521-83432-2.
Gilbert, Martin (2001). "Final Solution". In Dear, Ian; Foot, Richard D. (eds.).The Oxford Companion to World War II. Oxford: Oxford University Press. pp. 285–92.ISBN978-0-19-280670-3.
——— (1989).Soviet Military Deception in the Second World War. Abingdon & New York:Frank Cass.ISBN978-0-7146-3347-3.{{cite book}}: CS1 maint: numeric names: فهرست نویسندگان (link)
Harrison, Mark (1998). "The economics of World War II: an overview".In Mark Harrison, ed. , The Economics of World War II: Six Great Powers in International Comparison. Cambridge:Cambridge University Press. pp. 1–42.ISBN978-0-521-62046-8.
Hedgepeth, Sonja; Saidel, Rochelle (2010).Sexual Violence against Jewish Women During the Holocaust. Lebanon, NH: University Press of New England.ISBN978-1-58465-904-4.
Herbert, Ulrich (1994). "Labor as spoils of conquest, 1933–1945".In David F. Crew, ed. , Nazism and German Society, 1933–1945. London & New York:Routledge. pp. 219–73.ISBN978-0-415-08239-6.
Hill, Alexander (2005).The War Behind The Eastern Front: The Soviet Partisan Movement In North-West Russia 1941–1944. London & New York:Frank Cass.ISBN978-0-7146-5711-0.
Klavans, Richard A.; Di Benedetto, C. Anthony; Prudom, Melanie J. (1997). "Understanding Competitive Interactions: The U.S. Commercial Aircraft Market".Journal of Managerial Issues.9 (1): 13–361.JSTOR40604127.
Kleinfeld, Gerald R. (1983). "Hitler's Strike for Tikhvin".Military Affairs.47 (3): 122–128.doi:10.2307/1988082.JSTOR1988082.
Lee, En-han (2002). "The Nanking Massacre Reassessed: A Study of the Sino-Japanese Controversy over the Factual Number of Massacred Victims".In Robert Sabella, Fei Fei Li and David Liu, eds. , Nanking 1937: Memory and Healing(pp. 47–74). Armonk, NY:M.E. Sharpe.ISBN978-0-7656-0816-1.
Lindberg, Michael; Todd, Daniel (2001).Brown-, Green- and Blue-Water Fleets: the Influence of Geography on Naval Warfare, 1861 to the Present. Westport, CT:Praeger.ISBN978-0-275-96486-3.
Naimark, Norman (2010). "The Sovietization of Eastern Europe, 1944–1953".In Melvyn P. Leffler and Odd Arne Westad, eds. , The Cambridge History of the Cold War, Volume I: Origins(pp. 175–97). Cambridge:Cambridge University Press.ISBN978-0-521-83719-4.
Neulen, Hans Werner (2000).In the skies of Europe – Air Forces allied to the Luftwaffe 1939–1945. Ramsbury, Marlborough, UK: The Crowood Press.ISBN1-86126-799-1.
Portelli, Alessandro (2003).The Order Has Been Carried Out: History, Memory, and Meaning of a Nazi Massacre in Rome. Basingstoke & New Yorkپالگریو مکمیلان978-1403980083.{{cite book}}: نگهداری CS1: موقعیت (link)
Radtke, K.W. (1997). "'Strategic' concepts underlying the so-called Hirota foreign policy, 1933–7".In Aiko Ikeo, ed. , Economic Development in Twentieth Century East Asia: The International Context(pp. 100–20). London & New York:Routledge.ISBN978-0-415-14900-6.
Rahn, Werner (2001). "The War in the Pacific".In Horst Boog, Werner Rahn, Reinhard Stumpf and Bernd Wegner, eds. , Germany and the Second World War, Volume VI: The Global War(pp. 191–298). Oxford:Oxford University Press.ISBN978-0-19-822888-2.
Rotundo, Louis (1986). "The Creation of Soviet Reserves and the 1941 Campaign".Military Affairs.50 (1): 21–28.doi:10.2307/1988530.JSTOR1988530.
Salecker, Gene Eric (2001).Fortress Against the Sun: The B-17 Flying Fortress in the Pacific. Conshohocken, PA: Combined Publishing.ISBN978-1-58097-049-5.
Stueck, William (2010). "The Korean War".In Melvyn P. Leffler and Odd Arne Westad, eds. , The Cambridge History of the Cold War, Volume I: Origins(pp. 266–87). Cambridge:Cambridge University Press.ISBN978-0-521-83719-4.
Umbreit, Hans (1991). "The Battle for Hegemony in Western Europe".In P. S. Falla, ed. , Germany and the Second World War, Volume 2: Germany's Initial Conquests in Europe(pp. 227–326). Oxford:Oxford University Press.ISBN978-0-19-822885-1.
Wettig, Gerhard (2008).Stalin and the Cold War in Europe: The Emergence and Development of East-West Conflict, 1939–1953. Lanham, MD:Rowman & Littlefield.ISBN978-0-7425-5542-6.