پناهی فعالیت سینمایی خود را با ساخت فیلمهای کوتاه و دستیاریِعبّاس کیارستمی آغاز کرد. نخستین فیلم بلند او،بادکنک سفید (۱۹۹۵)، جایزهدوربین طلایی (Caméra d'Or)جشنواره کن را دریافت کرد که نخستین جایزه مهم برای یک فیلم ایرانی در این جشنواره بهشمار میرود. او از آن زمان به بعد باموج نوی سینمای ایران شناخته میشود و موضوعاتی چون محدودیتهای اجتماعی و زندگی افراد بهحاشیهراندهشده در ایران، محور آثارش بودهاند.
فیلمهای او بارها در ایران ممنوع شدهاند و فعالیت حرفهایاش همواره با برخورد و فشار از سوی مقامات ایرانی همراه بوده است. در سال ۲۰۱۰، پناهی بازداشت و بعدها به شش سال زندان و ۲۰ سال محرومیت از فیلمسازی و سفر محکوم شد. با وجود این محدودیتها، او همچنان به ساخت فیلم ادامه داد؛ از جملهاین فیلم نیست (۲۰۱۱) که بهصورت قاچاقی از ایران خارج شد و در جشنواره کن به نمایش درآمد. از دیگر آثار برجسته او میتوان بهآینه (۱۹۹۷)،آفساید (۲۰۰۶)،پرده (۲۰۱۳)،سهرخ (۲۰۱۸) وخرس نیست (۲۰۲۲) اشاره کرد.
جعفر پناهی درمیانه در خانوادهایآذری[۶] به دنیا آمد که خود آن را خانوادهای از طبقه کارگر توصیف کرده است. او با چهار خواهر و دو برادر بزرگ شد.[۷] پدرش نقاش ساختمان بود. خانوادهاش در خانه به زبانترکی آذربایجانی صحبت میکردند، اما با دیگر ایرانیان به فارسی.[۸] در ده سالگی، پناهی با یک دوربین فیلمبرداری۸ میلیمتری کار کرد. همچنین در یک فیلم بازی کرد و به مدیر کتابخانه «کانون» کمک کرد تا برنامهای برای آموزش کار با دوربین فیلمبرداری به کودکان اجرا کند.[۸]
از دوازده سالگی، پناهی بعد از مدرسه کار میکرد تا بتواند هزینه رفتن به سینما را تأمین کند. کودکی فقیرانهاش به شکلگیری نگاه انسانی در فیلمهایش کمک کرد.[۹]
در بیست سالگی، پناهی به خدمت سربازی درارتش فراخوانده شد و درجنگ ایران و عراق از سال ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۲ به عنوان فیلمبردار ارتش فعالیت کرد.[۱۰] در سال ۱۹۸۱ بهدست شورشیانکرد اسیر شد و به مدت ۷۶ روز در اسارت بود.[۸]
او از تجربیات جنگیاش مستندی ساخت که بعدها از تلویزیون پخش شد. پس از پایان خدمت سربازی، پناهی دردانشکده سینما و تلویزیون تهران ثبتنام کرد و در آنجا فیلمسازی خواند و به آثار فیلمسازانی مانندآلفرد هیچکاک،هاوارد هاکس،لوئیس بونوئل وژان-لوک گدار علاقهمند شد.[۸] در این دوره باپرویز شهبازی، فیلمساز، و فرزاد جودت، فیلمبردار که تمام کارهای اولیه پناهی را فیلمبرداری کرد، آشنا و دوست شد. در طول تحصیل، در مرکزبندرعباس در ساحل خلیج فارس کارآموزی کرد و اولین فیلمهای مستند کوتاه خود را ساخت.[۱۱] همچنین به عنوان دستیار کارگردان در فیلمهای استادش فعالیت کرد و در سال ۱۹۸۸ فارغالتحصیل شد.[۱۲][۱۳][۱۴]
سبک پناهی اغلب شکلی ایرانی ازنئورئالیسم توصیف میشود.[۱۵] به گفتهٔ خودش، او به دنبال به تصویر کشیدن «جنبههای انسانی چیزها» است.[۱۶] جیک ویلسون فیلمهای او را به دلیل «تنش میان بیواسطگی مستندگونه و مجموعهای از پارامترهای فرمال دقیقاً تعریفشده» و همچنین «خشم آشکارا ابرازشده نسبت به محدودیتهایی که جامعه ایران اعمال میکند» متمایز میداند.[۱۷]
پناهی در مقایسه با همکار رئالیست خود،عباس کیارستمی، در صراحت نقد اجتماعیاش تفاوت دارد. استفن تئو نوشته است:[۱۸]
فیلمهای پناهی مضامین انسانی سینمای معاصر ایران را بازتعریف میکنند، اولاً با پرداختن به مسائل زنان در ایران مدرن، و ثانیاً با به تصویر کشیدن شخصیتهای انسانی بهعنوان «افراد غیرمشخص» —بیشتر شبیه فیگورهایی که با این حال شخصیتهایی کاملاً زنده و ملموس باقی میمانند، توجه بیننده را جلب کرده و احساسات را درگیر میکنند. مانند بهترین کارگردانان ایرانی که در صحنه جهانی مورد تحسین قرار گرفتهاند، پناهی انساندوستی را به شکلی غیراحساسی و واقعگرایانه به تصویر میکشد، بدون اینکه لزوماً پیامهای سیاسی و اجتماعی را نادیده بگیرد. در حقیقت، این ویژگی به تعریف زیباییشناسی خاص سینمای ایران کمک کرده است. این حس چنان قدرتمند است که به نظر میرسد هیچ شیوه دیگری برای نگاه به سینمای ایران جز معادل دانستن آن با مفهومی جهانی از انساندوستی وجود ندارد.
پناهی خود میگوید سبک او را میتوان «رویدادهای انسانی که به شکلی شاعرانه و هنری تفسیر شدهاند» توصیف کرد. او گفته است: «در جهانی که فیلمها با میلیونها دلار ساخته میشوند، ما فیلمی دربارهٔ دختری کوچک ساختیم که میخواهد با کمتر از یک دلار ماهی بخرد [بالن سفید]—این چیزی است که ما سعی در نشان دادنش داریم.»[۱۹] پناهی همچنین اظهار کرده است: «در تمام فیلمهایم، هیچگاه شخصیتی شرور، چه مرد و چه زن، نمیبینید. من معتقدم همه انسانها خوب هستند.»[۲۰]
در مصاحبهای با آنتونی کافمن، پناهی گفت: «من بسیار آگاه بودم که نباید با احساسات مردم بازی کنم؛ ما سعی نکردیم صحنههای اشکآور خلق کنیم؛ بنابراین فیلم جنبه فکری مخاطب را درگیر میکند. اما این با کمک جنبه احساسی و ترکیبی از این دو صورت میگیرد.»[۲۱]
حمید دبّاشی عقیده دارد پناهی در تاریخ سینمای ایران کمترین خودنمایی یا تظاهر را دارد[۲۲] و گفته که فیلمهای او بازتابی از ایران پس از انقلاب از دید خودش است،[۲۳] و فیلمطلای سرخ را نه تنها روایتی از یک سرقت جواهرات ناکام، بلکه تاریخچهای «از تاریخ معاصر ایران، تاریخ انقلاب اسلامی ناکام و بهویژه جنگ ایران و عراق» توصیف کرده است.[۲۳]
دبّاشی به تصویر محتاطانه خشونت توسط پناهی اشاره کرده و میگوید: «نحوه نمایش خشونت بدون نشان دادن عامل آن، اکنون به امضای سینمای پناهی تبدیل شده است.»[۲۴] او بهطور خاص به برادر راضیه دربادکنک سفید اشاره میکند که در یک صحنه بهوضوح کتک خورده، اما تنها اشاراتی به خشونت پدر راضیه از خارج از کادر ارائه میشود. دردایره، نرگس مورد ضرب و شتم قرار گرفته، اما هرگز توضیح داده نمیشود که چرا یا توسط چه کسی. دبّاشی مینویسد: «خشونت در سینمای پناهی مانند شبحی است: آن را میبینید، اما منشأ یا حضور فیزیکی ندارد—عامل آن بهطور عمدی مبهم نگه داشته شده است. نتیجه، حس ترس و اضطرابی است که در هر فریم از فیلمهای او نهفته است، اما این ترس مرجع مشخصی ندارد.»[۲۴]
برخی از ایرانیان از آثار او انتقاد کردهاند و مدعیاند که فیلمهایش «تصویری واقعبینانه از ایران ارائه نمیدهند، یا مشکلات زنان در فیلمهای او تنها به طبقه خاصی از زنان مربوط میشود.»[۲۵]
پناهی با طاهره سعیدی ازدواج کرده است. اولین بار در دوران دانشگاه، زمانی که طاهره پرستار بود، با او آشنا شد.[۱۰][۲۶] آنها یک پسر به نامپناه پناهی، که خود فیلمساز است،[۱۰] و یک دختر به نام سولماز دارند. پناه دردانشگاه تهران تحصیل کرده[۲۷] و سولماز در تهران به تحصیل در رشته تئاتر پرداخته است.[۱۰]
پناهی یکی از ۱۵ فعال سیاسی و مدنی بود که در بهمن ۱۳۹۶ با تأکید بر «اصلاحناپذیری»نظام جمهوری اسلامی ایران خواستار برگزاری همهپرسی تحت نظارتسازمان ملل متحد برای «گذار مسالمتآمیز» از حکومت فعلی «به یک دموکراسی سکولار پارلمانی» شد.[۲۸]
پناهی در روز ۴ خرداد ۱۳۸۹ به دستور بازپرس و تأیید دادستان عمومی و انقلاب تهران با تودیع وثیقهٔ ۲۰۰ میلیون تومانی از زندان آزاد شد.[۳۱][۳۲][۳۳]
بر اساس حکم دادگاه پناهی به اتهام «اجتماع و تبانی و تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی» به ۶ سالحبس تعزیری و ۲۰ سال محرومیت ازفیلمسازی، ۲۰ سال محرومیت ازفیلمنامهنویسی، ۲۰ سال محرومیت از سفر به خارج از ایران و ۲۰ سال ممنوعیت از هر نوعمصاحبه با رسانهها و مطبوعات داخلی و خارجی محکوم شد.[۳۴][۳۵][۳۶]
در ۱۳ بهمن ۱۳۸۹ (۲ فوریهٔ ۲۰۱۱) تیهری فرهمو مدیر هنریجشنوارهٔ بینالمللی فیلم کن، در یک کنفرانس مطبوعاتی که به منظور حمایت از پناهی ومحمد رسولاف در سینماتک پاریس برگزار شد، اعلام کرد که امسال جایزهٔ ویژهٔ «مربی طلا» ی[۳۷] کن را به پناهی تقدیم میکنند. او اضافه کرد: «از این پس جعفر پناهی، عضو هیئت داوران تمام فستیوالهای فیلم بینالمللی خواهد بود و جایگاهی خالی برای او در نظر گرفته شده است.»[۳۸]
پناهی بار دوم در شامگاه دوشنبه ۱۰ اسفند به همراه ۱۸ نفر از اعضای خانواده و دوستانی که در خانه او در تهران مهمان بودند، بازداشت شد. پس از چند روز و در چند مرحله، اعضای خانواده و همکاران پناهی آزاد شدند، اما خود او همچنان در بازداشت بود.[۳۰] مقامهای قضایی تاکنون علت بازداشت و اتهام او را اعلام نکردهاند. در این مورد صرفاًدادستان تهران بازداشت او را غیرسیاسی دانست. رسانههای وابسته به محافظهکاران ادعا کردهاند، دلیل دستگیری او تدارک برای ساختن فیلمی علیه نظام، بوده است.[۴۰]
جعفر پناهی تیر ۱۴۰۱ در تهران برای اجرای حکم زندان خود بازداشت و زندانی شد.[۴۱] او که برای پیگیری وضعیت دو فیلمساز بازداشت شده،محمد رسولاف ومصطفی آلاحمد بهدادسرای اوین رفته بود، ۲۰ تیر ۱۴۰۱ در همانجا بازداشت و به بند ۸، سالن ۷، زندان اوین منتقل شد.[۴۲] پس از نزدیک به هفت ماه حبس درزندان اوین، سرانجام در پی اعتصاب غذای خشک، باقرار وثیقه بهطور موقت آزاد شد.[۴۳][۴۴][۴۵][۴۶][۴۷][۴۸][۴۹]
جعفر پناهی ۱۴ مرداد ۱۴۰۱ در زندان اوین دچار تب و لرز شدید شد و صبح روز ۱۵ مرداد پس از مراجعه به بهداری زندان اوین تستکووید ۱۹او مثبت اعلام شد. او درخواست کرد تا با هزینهٔ شخصی خودش، وی را به بیمارستان منتقل کنند اما درخواستش با مخالفت مسئولان زندان مواجه شد. با این حال همسر پناهی برای دریافت مرخصی برای او و انتقالش به خارج از زندان تلاش کرد.[۵۰][۴۲]
پس از انتشار نامه[۵۱] جعفر پناهی به همکارانش درجشنواره کن، قراربازداشت موقت او، دو ماه دیگر تمدید شد.[۵۲] مأموران امنیتی، خانواده پناهی را تهدید به بازداشت کردند و از آنها خواستند از مصاحبه و اطلاعرسانی دربارهٔ او پرهیز کنند.[۵۳] در ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۹ پناهی در نامهای با شرح برخورد و تهدیدهای بازجوهایزندان اوین، اعلام اعتصاب غذا کرد.[۵۴]
صبح روز سه شنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۹ پناهی اعلام کرد اعتصاب غذا کرده است. وی طی تماسی با خانوادهٔ خود نامهاش را از زندان برای آنها خواند. در این نامه آمده است:
بعد از برخورد ناشایستی که شنبه شب (۸۹/۲/۲۵) در هجوم مأمورین به داخل سلول ۵۶ اوین صورت گرفت و متعاقب آن به مدت یک ساعت و نیم، من و هم سلولیهایم را بدون لباس در بیرون و در هوایی سرد نگه داشتند، صبح روز یکشنبه مرا به بازجویی بردند و متهم کردند که از داخل سلول فیلمبرداری کردهام؛ که کذب محض است. و بعد تهدید کردند که تمامی اعضای خانوادهام را دستگیر و به اوین منتقل خواهند کرد و دخترم را به بازداشتگاهی ناامن در رجائیشهر خواهند فرستاد و با این حرفها قدرت تجزیه و تحلیل را از من سلب کردند.
پناهی پس از شروع اعتصاب غذا قسم خورد تا تحقق خواستههایش دست از اعتصاب غذا برندارد:
به سینمایی که به آن معتقدم قسم میخورم تا تحقق خواستههایم دست از اعتصاب غذا برنمیدارم و تنها خواستهام این است که جنازه مرا به خانوادهام تحویل دهند تا هر کجا که مایلاند دفن کنند.[۵۵]
او دو روز پس از آزادی از زندان، در فیلمی که از تلویزیون آرته پخش شد دربارهٔ علت اعتصاب غذا گفت:
یک بار شب مرا به بازجویی بردند. بازجوها پرسیدند: اسم فیلم تو چیست؟
من که خیال کردم منظورشان فیلمی است که موقع دستگیری در خانه تهیه میکردم، گفتم "فیلم من هنوز تمام نشده تا تیتری داشته باشند." آنها گفتند: "نه، منظور ما فیلمی است که اینجا در زندان میسازی." من حیرت کردم که: "کدام فیلم؟" آنها واقعاً خیال میکردند که من در زندان در حال کارگردانی یک فیلم هستم.قضیه این بود که یک بار من در جمع زندانیان تعریف کرده بودم که قبلاً پنج فیلم سینمایی ساختهام، و بعد به کنایه گفتم:"حالا هم اینجا دارم فیلم خودم را میسازم."این مطلب به گوش مدیران زندان رسیده بود و آنها جدا خیال کرده بودند که من در سلول تنگ زندان، با آنهمه دم و دستگاه مراقبت، توانستهام دوربینی به داخل زندان وارد کنم و با آن فیلم بسازم.
تمام بازجوییها، تمام فشارها زاییدهٔ تصورات خودشان بود، نشان ترس خودشان بود از سینما. در اینجا حتی صِرف فکر کردن به یک فیلم، حتی دیدن خواب یک فیلم هم میتواند جرم باشد.[۵۶]
در پی این بازداشت،جشنواره بینالمللی فیلم کن،جشنواره بینالمللی فیلم برلین، و بسیاری از چهرههای سینمایی، فرهنگی و سیاسی، در واکنش به بازداشت این سینماگر اعتراض کردند.[۵۷] در واکنشی دیگر، در روزهای آغازین سال ۱۳۸۹، چهل و پنج تن از سینماگران و هنرمندان سرشناس ایران از جملهبهرام بیضایی،کیومرث پوراحمد،ناصر تقوایی،رخشان بنیاعتماد،خسرو سینایی،مسعود کیمیایی،تهمینه میلانی واصغر فرهادی، در نامهای سرگشاده خطاب به حاکمان ایران ضمن تأکید بر حق فیلمسازی،آزادی بیان و حق اعتراض برای همگان، خواهان آزادی نامشروط جعفر پناهی ومحمد نوریزاد شدند. همچنین صدها تن از سینماگران مطرح جهان، با انتشار نامهای دیگر خطاب بهصادق لاریجانی، رئیسقوه قضاییه ایران، ضمن اعتراض نسبت به زندانی کردن بیدلیل جعفر پناهی، که از او به عنوانکارگردان مطرح بینالمللی یاد کردهاند، و نیز ناعادلانه خواندن بازداشت او، خواهان آزادی سریع پناهی شدند.[۵۸][۵۹] عبّاس کیارستمی در واکنش به بازداشت جعفر پناهی ومحمّد رسولاف در نامهای سرگشاده نوشت «مسئولیت وخیم و بازتاب عواقب زشت و غیر فرهنگی جهانی این بازداشتها متوجه مدیریت سوء و سیاستهای غلطوزارت ارشاد در این سالهاست.»[۶۰]
طاهره سعیدی همسر پناهی در دیداری باعزتالله انتظامیرئیس هیئت مدیرهموزه سینما در اعتراض به زندانیشدن همسرش خواستار آن شد تا به فوریت به نامه وی جهت بازگرداندن تمام جوایز جعفر پناهی به خانوادهاش اقدام شود.[۶۱]
ما … با اعلام همبستگی با یک فیلمساز همکار، حبس او را محکوم میکنیم و از حکومت ایران مصرانه میخواهیم آقای پناهی را هر چه سریعتر آزاد کند." هنرمندان هالیوود با اشاره به نامه اخیر همسر جعفر پناهی گفتهاند که او "نگرانی عمیقی نسبت به وضعیت قلب شوهرش و انتقال او به یک سلول کوچکتر دارد… فیلمسازان ایران مانند هنرمندان همه جا باید مورد قدردانی قرار گیرند نه آنکه با سانسور، سرکوب و حبس روبرو باشند.
در شصت و سومینجشنواره کن،سازمان عفو بینالملل صندلی خالی جعفر پناهی[۶۳] را نماد اختناق در ایران دانست.برنار کوشنر وفردریک میتران، وزرای خارجه و فرهنگ فرانسه با انتشار بیانیهای خواستار آزادی فوری او شدند و نوشتند: «جعفر پناهی یکی از سرشناسترین نمایندگانسینمای ایران است و کاملاً جا دارد که در جشنواره کن حضور داشته باشد. از مقامات ایرانی میخواهیم که حقوق بنیادین آزادی بیان و آفرینش را برای همه ایرانیان محترم بشمارند.»[۶۴]
تیم برتون، رئیس هیئت داوران کن، در مراسم افتتاحیه خواستار آزادی پناهی شد و گفت: «گفت همه ما خواستار آزادی بیان هستیم و هرکس باید بتواند در بیان خود آزاد باشد.».[۶۵]عبّاس کیارستمی نیز در سخنرانی خود بازداشت پناهی را حملهای به تمامیت هنر خواند و گفت که فیلم نساخته نمیتواند جرم باشد.[۶۶] کیارستمی در ادامه گفت: با «دستگیری پناهی حریم بین دولت و هنرمندان برداشته شد.»[۶۷]ژولیت بینوش، بازیگر فرانسوی، در هنگام سخنرانی حین دریافت جایزه خود از در جشنواره کن به عنوان بهترین بازیگر زن، با یادآوری بازداشت پناهی در نشست خبری[۶۸] و در هنگام دریافت جایزه بهترین بازیگر زن در کن، گریست.[۶۹]
درآبان ماه سال ۱۳۹۱ اعلام شدجایزهٔ آزادی افکار ساخاروف از طرفپارلمان اروپا به جعفر پناهی ونسرین ستوده اهدا شد.[۷۶] اعضای هیئت پارلمانی اروپا نیز تصمیم گرفتند طی سفر از پیش برنامهریزیشدهشان به تهران، ضمن دیدار با ستوده و پناهی، دعوتنامهٔ رسمی پارلمان اروپا از آنها در ارتباط با دریافت جایزهٔ ساخاروف را بهدست آنها برسانند. اما سفر هیئت اروپایی مذکور بهدلیل عدم پذیرش شرط آنها مبنی بر دیدار با نامبردگان به ایران لغو شد.[۷۷]
روز شنبه ۲۹ بهمن ۹۱ (شانزدهم فوریهٔ ۲۰۱۳)، هیئت داورانجشنوارهٔ فیلم برلین، جایزهٔ خرس نقرهای بهترین فیلمنامه را به جعفر پناهی به خاطر نوشتن فیلمنامهٔپرده اهدا کرد.کامبوزیا پرتوی که این فیلم ساختهٔ مشترک او و جعفر پناهی است برای دریافت جایزه به روی سن رفت.[۷۸][۷۹]
در سال ۲۰۱۴ فیلمنامهٔ گُل پناهی جایزهٔ ۲۵ هزار دلاری هشتمین دورهٔجشنوارهٔ فیلم آسیا پاسیفیک را که به عنوان کمکهزینه برای ساخت فیلم اهدا میشود، در کنار سه فیلم دیگر ازبنگلادش،دانمارک واسرائیل از آن خود کرد.[۸۰]
فیلم «سهرخ» جعفر پناهی پس از نامزدی در بخش رقابت اصلی برای نخل طلایجشنوارهٔ فیلم کن سال ۲۰۱۸ برندهٔ جایزهٔ بهترین فیلمنامهٔ این جشنواره شد. بدین ترتیب، پس ازاصغر فرهادی وی دومین فیلمساز ایرانیای شد که برندهٔ این عنوان میشود.[۸۲][۸۳][۸۴]
↑۸٫۰۸٫۱۸٫۲۸٫۳Stone, Judy.Eye on the World: Conversations with International Filmmakers. Silman-James Press, Los Angeles, 1997,شابک۱−۸۷۹۵۰۵−۳۶−۳, pp. 386.