نورالدّین عبد الرّحمن بن احمد بن محمد جامی (۲۳ شعبان ۸۱۷قتربت جام – ۱۷ محرم ۸۹۸قهرات)، معروف بهجامی و ملقب به خاتم الشعرا،همهچیزدان،شاعر،موسیقیدان،ادیب وصوفیِ نامدار فارسیزبانِ ایرانیِ سدهٔ ۹ قمری است. وی با الهام گرفتن از گلستان سعدی یکی از مهمترین کتابهای خود یعنیبهارستان را به رشتهٔ تحریر درآورد.[۱] او به مناسبت محل تولد خویش «جام» و نیز به سبب دوستداریشیخ الاسلام «احمد جام» جامی تخلص کرد.
روزگار کودکی و تحصیلات مقدماتی جامی درخرگرد جام، که در آن زمان یکی از تبعاتهرات بود در کنار پدرش سپری شد. در حدود سیزدهسالگی همراه پدرش بههرات رفت و در آنجا اقامت گزید؛ در همانجا به تعلم و تعلیم پرداخت و قسمت عمدهٔ حیاتش نیز در همانجا به سر آمد[۴] و از آن زمان به جامی شهرت یافت. وی در شعر ابتدا دشتیتخلص میکرد، سپس آن را به جامی تغییر داد که خود علت آن را تولدش در شهر جام و ارادتش به شیخ الاسلاماحمد جام ذکر کرده است.[۳]
در این دوره بود که جامی باتصوّف آشنا و مجذوب آن شد بهطوریکه در حلقهٔ مریدانسعدالدین محمد کاشغری نقشبندی درآمد و به تدریج چنان به مقام معنوی خود افزود که بعد از مرگ مرشدش (۸۶۰ ه.ق برابر با ۱۴۵۵ م) خلیفه طریقتنقشبندیه گردید. پس از گذشت چند سالی جامی راهسمرقند را در پیش گرفت که در سایهٔ حمایت پادشاهِعلمدوست تیموری،الغ بیگ، به کانون تجمع دانشمندان و دانشجویان تبدیل شده بود. در سمرقند نیز نورالدّین توانست استادانش را شیفتهٔ ذکاوت و دانش خود کند. او که سرودن شعر را در جوانی آغاز کرده و در آن شهرتی یافته بود، با تکیه زدن بر مقام ارشاد و به نظم کشیدن تعالیم عرفانی و صوفیانه به محبوبیتی عظیم در میان اهل دانش و معرفت دست یافت.
مزار عبدالرحمان جامی در شمال غربی شهر هرات
جامی به افتادگی و گشادهرویی معروف بود و با اینکه زندگی بسیار سادهای داشت و هیچگاه مدح زورمندان را نمیگفت، شاهان و امیران همواره به او ارادت میورزیدند و خود را مرید او میدانستند. جانشینان الغ بیگ خصوصاًسلطان حسین بایقرا و امیر اوعلیشیر نوایی تا آخر عمر او را محترم میداشتند واوزون حسنآق قویونلو،سلطان محمد فاتح پادشاهعثمانی وملک الاشراف پادشاهمصر از ارادتمندان او بودند.
بر اساس نسب و طریقتنقشبندیه و نوشتههای جامی واضح است که وی حنفی و اهل سنت بوده[۲] اما چون همهٔ اهل سنت در حباهل بیت محمد سخنانی دارند و جامی نیز در این رابطه اشعاری دارد برخی او راشیعی دانستهاند؛ عدهای نیز او را متمایل به عقایداشاعره و فقهایشافعی دانستهاند.
اما آنچه جامی در ذم و سرزنشابوطالب و پسرشعقیل سروده بود، مورد مخالفت بسیاری از علمای شیعه و از جمله قاضی میرحسین شافعی و قاضی عبید شوشتری واقع شد تا حدی که میرحسین یزدی او را باعبدالرحمن بن ملجم قیاس کرد.[نیازمند منبع]
آن امام به حق ولی خدا
کاسدالله غالبش نامی
دو کس او را به جان بیازردند
یکی از ابلهی یک از خامی
هر دو را نام عبدرحمانست
آن یکی ملجم این یکی جامی
در شعر دیگر میگوید:
شیر خدا شاه ولایت علی
صیقلی شرک خفی و جلی
روز احد چون صف هیجا گرفت
تیر مخالف به تنش جا گرفت
هر چند از نظر خود او، رفض اگر حبّ آل محمّد باشد، درست و کیش همهٔ مسلمانان است و اگر منظور از آن بغض اصحاب رسول باشد، مذموم است و سپس گفته است مذهب «رفض» چون خواه و ناخواه به چنین بغضی میکشد، ناپسندیده است. جامی در سرودهای خود را ورای نزاع شیعه و سنی میداند:
ای مغبچه از مهر بده جام می ام
کآمد ز نزاع سنی و شیعه قیام
گویند که جامیا چه مذهب داری؟
صدشکر که سگسنی و خرشیعه نیم
دامنهٔ عداوت منتسبین به اهل تشیع با جامی به زمان حیات او محدود نمانده و در زمان خروج صفویه و سرکوبی اهل سنت و شیعهسازی بالاجبار مردم دامنهٔ این تجاوز بعد از وفات جامی به هرات رسید کهشاه اسماعیل صفوی دستور داد در هر کتاب و اسنادی که نام جامی را بیابند آن را تراشیده و به عوض آن خامی بنویسند کهمولانا هاتفی، خواهرزاده جامی، در این وصفالحال شعری هم دارد:
دیوانهای سهگانه شاملقصاید وغزلیات ومقطعات ورباعیات است. دیوان قصاید و غزلیات این دیوان را جامی در سال ۸۸۴ تدوین و تنظیم کرده است. قصاید جامی درتوحید و نعت پیامبر اسلام وصحابه واهل بیت و نیز مطالب عرفانی و اخلاقیاست. جامی همچنین قصایدی در مدح یا مرثیه سلاطین و حکمای زمانش سروده است. غزلیات جامی غالباً از هفت بیت تجاوز نمیکند و اکثراً عاشقانه یا عارفانه است. از جامی مقطعات و رباعیاتی نیز باقیاست که یا محتوی مسائل عرفانی است و اشاره به حقایق صوفیانه دارد یا نکتهٔ لطیف عاشقانهای در آن نهفته است. دیوانی نیز به نامدیوان بینقاط از جامی بهجای مانده که در تمامی واژههای آن هیچ حرف نقطهداری استفاده نشده است.[۶] جامی دیوان خود را در اواخر عمر به تقلید ازامیر خسرو دهلوی در سه قسمت زیر مدون نمود:
فاتحة الشباب (دوران جوانی)
واسطة العقد (اواسط زندگی)
خاتمة الحیاة (اواخر حیات)
هفت اورنگ که خود مشتمل بر هفت کتاب در قالب مثنوی است:
مثنوی اولسلسلة الذهب (زنجیرهٔ طلا) به سبکحدیقةالحقیقهسنایی و در سال ۸۸۷ سروده شده است، در این مثنوی ازشریعت،طریقت،عشق ونبوت از دیدگاه عرفانی سخن رفته است. این مثنوی بر وزن «فعلاتن مفاعلن فعلن» میباشد.
مثنوی دومسلامان و آبسال که به نام سلطان یعقوب ترکمان آق قویونلو است و در سال ۸۸۵ تألیف شده است. حکایتسلامان و آبسال نخستین بار در شرح اشارات خواجه نصیرالدین توسی و اسرار حکمه ابن طفیل آمده بود که جامی آن را به نظم فارسی درآورده و این مثنوی بر وزن «فاعلاتن فاعلاتن فاعلن» میباشد.
مثنوی سومتحفة الاحرار (هدیهٔ آزادگان) نخستین مثنوی تعلیمی جامی است که به سبک و سیاق مخزنالاسرار نظامی سروده شده است. در این کتاب اشارتهایی به آفرینش، اسلام، نماز، زکات، حج، عزلت، تصوف، عشق و شاعری آمده است. در انتهای این مثنوی جامی به فرزند خود ضیاءالدین یوسف پندنامهای نگاشته است که در آن از جوانی خود یاد کرده است. این کتاب بر وزن «مفتعلن مفتعلن فاعلن» سروده شده است.
مثنوی چهارمسبحةالابرار (نیایش نیکوکاران) و آن نیز مثنوی تعلیمیاست که در سال ۸۸۷ سروده شده است و در آن تعالیم اخلاقی و عرفانی در باب توبه، زهد، فقر، صبر، شکر، خوف، رجا، توکل، رضا و حب آمده است. این کتاب بر وزن «فعلاتن فعلاتن فعلن» نوشته شده و میتوان گفت نخستین و شاید آخرین اثر بر وزن فعلاتن فعلاتن فعلن میباشد.
مثنوی پنجمیوسف و زلیخا مثنوی عشقی به سبکخسرو و شیریننظامی وویس و رامینفخر گرگانی است که به نام و یاد پیامبر و بیان معراج و مدح سلطان حسین بایقرا آغاز میشود. در این کتاب جامی از سورهٔ یوسف در قرآن و نیز از روایات تورات در سفر پیدایش بهره برده است. تاریخ تألیف این کتاب را سال ۸۸۸ هجری دانستهاند. جامی این کتاب را بر وزن «مفاعیلن مفاعیلن فعولن» آورده است.
مثنوی ششملیلی و مجنون مثنوی عشقی است که به وزنلیلی و مجنون نظامی وامیرخسرو دهلوی ساخته شده است. این کتاب دربارهٔ عشق لیلی و مجنون بوده و شباهت بالایی با لیلی و مجنون نظامی دارد. این کتاب بر وزن «مفعول مفاعلن فعولن» سروده شده است.
مثنوی هفتمخردنامهٔ اسکندری که مثنوی تعلیمی در حکمت و اخلاق است و در آن از حکیمانیونان ازسقراط،افلاطون،ارسطو،بقراط،فیثاغورث واسکندر سخن رفته است. این کتاب بر وزن شاهنامه فردوسی بوده و به سبکاسکندرنامهٔ نظامی نگاشته شده است.
↑"JĀMI – Encyclopaedia Iranica".www.iranicaonline.org. Retrieved2019-10-28.JĀMI, ʿABD-AL-RAḤMĀN NUR-AL-DIN b. Neẓām-al-Din Aḥmad-e Dašti, Persian poet, scholar, and Sufi of the 15th century
↑۲٫۰۲٫۱Hamid Dabashi,The World of Persian Literary Humanism, Harvard University Press, p. 150,In addition to being a leading Sufi, Jami was also a devout Sunni, quite critical of Shi'ism..."{{citation}}:Cite has empty unknown parameter:|1= (help)