آوازهی وی بیشتر بهدلیل مهارت او در فنون ادبی است؛ بهگونهای که او را «پادشاه نثر ادبی» نامیدهاند.[۲]
کتاب البخلاء (خسیس) حاوی حکایتهای فکاهی جالبی است که گاه در مجلات عربی منتشر و باعث شده جاحظ در میان عرب امروزی (همانندعبید زاکانی برای ایرانیان) شناختهشده باشد.
گفتهاند که او حدود ۳۵۰ کتاب نوشته که بیشتر آنها در گذر زمان از میان رفته و تنها رسالاتی از وی بهجا مانده که میتوان سه کتاب «البخلاء» دربارهی اخلاق، «الحیوان» دربارهی جانوران و «البیان و التبیین» پیرامون فنبلاغت را از آن جمله برشمرد.[۴]
جاحظ میگوید: «ایرانیان سخندانترین مردم (اخطب الناس) هستند و از میان ایرانیان، پارسیان (فارسها) خطیبترین مردم ایرانند و شیرینزبانتر و خوشاداتر و بامحبتتر و در دوستیپایدارتر مردمِ مروند و در زبان پارسی دری ازهمه فصیحتر ایشانند. چنانچه مردم قصبهی اهواز در زبان پهلوی فصیحترین ایرانیانند.»[۵]
جاحظ با وجودی که ضدشعوبیه بوده از بلاغت ایرانی و الفاظ زیبا و پرمایگی معنا درزبان فارسی سخن گفته و توصیه کرده است که اگر کسی میخواهد در فن سخنوری به درجهی عالی برسد باید کتاب «کاروند» پارسیان را بخواند.»[۳]
نوشتههای جاحظ بسیار گوناگونند؛ وی پیرامون بسیاری زمینهها از جمله ادبیات، ادبیات عامه،کلام، سیاست و برخی شاخههایعلوم طبیعی قلم برده است؛ اما آنچه کتابهای او را ممتاز میسازد، شیوهی ادبی بارز او در نگارش، آگاهی او از زندگی اجتماعی مردم و شناخت سرشت و اخلاقشان است. از نوشتههای او میتوان موارد زیر را برشمرد: