| تژاو | |
|---|---|
| پهلوان تورانی | |
| نام | تژاو |
| منصب | مرزبان |
| مناصب دیگر | |
| داماد | افراسیاب |
| همسر | اسپنوی |
تژاو درشاهنامه پهلوانیتورانی و دامادافراسیاب شاهتوران است. در اولین جنگی که به کین خواهی سیاوش درگرفتگیو او را زنده به کمند گرفت و به کین برادرشبهرام کشت.
در حملات تلافی جویانهٔ ایرانیان به رهبریطوس فرصت نبرد با تژاو پیش آمد که محل مرزبانی او دژ یا شهردژی بود بنامگروگرد. با نزدیک شدن سپاه ایران، تژاو شبانه چوپانی کبوده را به جاسوسی و شناسایی به اردوی ایرانیان فرستاد تا به استعداد و نفرات ایرانیان پیببرد تا در نبرد پیشدستی کند. اماکبوده در این کار خبره نبود و همان شب بدامبهرام افتاد وکشته شد. تژاو از دیر کردن کبوده نگران شد:
| غـمـی شـد دل مـرد پـرخـاشجـوی | بـدانـست کـاو را بــد آمـد بـه روی | |
| برآمد خروش خروس و چکاو | کبوده نیامد به نزدتژاو | |
| سپاهی که بودند با او بخواند | وزان جایگه تیز لشکر براند | |
| تژاو سپهبد بشد با سپاه | به ایران خروش آمد از دیدهگاه | |
| که آمد سپاهی ز ترکان به جنگ | سپهبد نهنگی درفشی پلنگ | |
| ز گردنکشان پیش رفتگیو | تنی چند با او ز گردان نیو |
تژاو در حمله پیشدستی نمود و با درفش پلنگ نشان به اردوی ایرانیان زد، اما گیو دیگر سرداران به مقابل او آمدند و با تهدیدات همدیگر را مخاطب قرار دادند. از ایرانیان با خشم سرکرده سپاه پرسیده شد و جواب شنید: کنون خواهی دید رزم شیرسوار در جهان، نامم تژاو، نژادم از ایران، تخمهٔ شیران. اکنون مرزبان این کشورم و داماد شاه[۱].
| به گیتی تژاوست نام مرا | به هر دم بر آرند کام مرا | |
| نژادم به گوهر از ایران بُدست | ز گردان وز پشت شیران بُدست | |
| کنون مرزبانم بدین تخت و گاه | نگین بزرگان و داماد شاه | |
| بدو گفتگیو این که گفتی مگوی | که تیره شود زین سخن آبروی | |
| از ایران به توران که دارد نشست | مگر خوردنش خون بود گر کبست[۲] |
این یکمقالهٔ خردشاهنامه است. میتوانید باگسترش آن به ویکیپدیا کمک کنید. |