Movatterモバイル変換


[0]ホーム

URL:


پرش به محتوا
ویکی‌پدیادانشنامهٔ آزاد
جستجو

بهمن (کیانی)

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
(تغییرمسیر ازبهمن (شاهنامه))
کَی (کَوی)
کَی‌بَهْمَنْ
کَی‌اَردِشیرْ
کَی (کَوی)
درازدست
کی‌بهمن در کاشی کاری‌هایتکیه معاون‌الملک،کرمانشاه،ایران
پانزدهمین پادشاهایران
سلطنت۶۰ سال
(۲۹۵۲–۳۰۱۲ پس ازکیومرث)
پیشینکی‌گشتاسپ
جانشینهمای چهرزاد
ششمین پادشاهکیانی
سلطنت۶۰ سال
(۲۹۵۲–۳۰۱۲ پس از کیومرث)
پیشینکی‌گشتاسپ
جانشینهمای چهرزاد
همسر(ان)

یا

فرزند(ان)
خاندانکیانیان
پدراسفندیار

کَی‌بَهْمَنْ (بهاوستایی: 𐬬𐬊𐬵𐬎 𐬨𐬀𐬥𐬀𐬵ت.ت.'وُهُومَنَه') پسراسفندیار و پدرداراب،پانزدهمین پادشاهایران و ششمین پادشاهکیانی است که شصت سال پادشاهی کرد. وی پس ازکی‌گشتاسپ و پیش ازهمای چهرزاد به پادشاهی رسیده است.

به روایتبهمن‌نامه همای دختر ملک حارث شاه مصر و همسر بهمن است، به روایت شاهنامه وی دختر و همسر بهمن است.[۱]به روایت فارس‌نامه همسر بهمن، دختری یهودی به نام راحب و از نوادگانرحبعام بنسلیمان است.[۲]

برخی از پژوهشگران (مانند:مسعودی،حمزه اصفهانی،حمدالله مستوفی و …) پادشاهی کی‌بهمن را بادورهٔ هخامنشی پیوند می‌دهند و وی را باکوروش بزرگ یکسان می‌دانند و همچنین باتوجه به‌اینکه وی دارای لقب «درازدست» است واردشیر یکم هم دارای لقب «درازدست» است، برخی از پژوهشگران وی را با اردشیر یکم یکسان می‌دانند.[۳][۴][۵]

به‌سبب جنگهای فاتحانه با کشورهای دوردست، او را درازدست لقب داده‌اند[۶] که به معنای آن کسی است که دستی قوی یا بخشنده دارد.[۷] در تواریخ سنتی او را بهاردشیر یکم پادشاههخامنشی نسبت داده‌اند. بهمن با اینکه پسر اسفندیار بود امّا آیین متفاوتی با پدر و نیاکانش داشت دلیل این تغییر عقیده هم این بود که بهمن توسطرستم پرورش یافت و دین رستم با دین خاندان لهراسپ، متفاوت بود. آنچه در شاهنامه بخش پادشاهیلهراسپ مشهود است دو شخصیت حقیقی از بهمن حضور دارد همچنین از دو شخصیت حقیقی از اردشیر یاد می‌شود. برای درک تاریخ این دوره و ابهام در دودمان ایشان اشراف به این مسئله اهمیت دارد. شاهنامه به موضوع یکسانی بهمن و اردشیر تلویحاً اشاره دارد.[۸]

ورا یافت روشن دل و یادگیرازان پس همی خواندشاردشیر

فردوسی

دراوستا

[ویرایش]

نام بهمن در اوستا نیامده، ولی دردینکرد، بندهشن و بهمن یشت، او را یکی از پادشاهان کیانی نوشته‌اند. در منابع گوناگون فارسی و پهلوی و عربی نام او را به طریق وَهْمَن، بَهْمَن، اردشیر بهمن، کی‌اردشیر، کی‌بهمن نوشته‌اند و او رادراز دست خوانده‌اند و بااردشیر یکم (هخامنشی) یکی دانسته‌اند که در منابع یونانیان باستان نیز با همین لقب از او یاد شده است. تاریخ‌دانانی مانند مسعودی و طبری، مادر بهمن را از قوم اسرائیل نوشته‌اند که آسْتوریا نام داشت. بسیاری دیگر از تاریخ‌دانان همچوندینوری و ابن‌بلخی سرنگون کردنبخت النصر و بازگرداندن فرزندان اسرائیل به سرزمین‌شان را از کارهای بهمن نوشته‌اند. همچنین برخی همچون مسعودی و ابن‌بلخی نوشته‌اند که بهمن، (کوروش بزرگ) را برای این مهم گماشته بود. طبق اسناد، بهمن را نه تنها می‌توان با اردشیر یکم هخامنشی، بلکه می‌توان او را با کوروش بزرگ نیز یکی دانست. با آنکه ردپایی از هخامنشیان گاه‌وبیگاه در دوران فرمانروایی شاهان کیانی پیش از بهمن دیده می‌شود، تأثیر آنها در دوران پادشاهی بهمن، داراب و دارا نمایان می‌شود. دینکرد و بهمن‌یشت، بهمن را از بزرگ‌ترین پادشاهانمزدیسنا برشمرده‌اند، ولی در اوستا او را از شاهان کیانی برنشمرده‌اند. از این رو بهتر آن است که بهمن را آمیخته‌ای از اردشیر و کوروش برشمرد تا یک شاه کیانی. همچنین در ادبیات ایران (بهمن نامه) بهمن کیانی مانند کمبوجیه هخامنشی فاتح مصر است و با همای شاهدخت مصر ازدواج می‌کند.[۹]

درشاهنامه

[ویرایش]
یورش کی‌بهمن بهسیستان و شکستفرامرز
نگاره‌ای ازمجمع التواریخ درهرات متعلق بهح. 1425 م.
جای نگهداری:
موزه متروپولیتن نیویورک
تیرباران شدنفرامرز به‌دست کی‌بهمن درکابل
نگاره‌ای ازشاهنامهٔ تهماسبی متعلق به ۱۵۴۴ م. (دورهٔ صفوی)
جای نگهداری:کتابخانه دانشگاه پرینستون

بار نخست از بهمن در دوران کودکی از زبان مادر بزرگشکتایون ذکری به میان آورده می‌شود، ولی از بدو تولد اسفندیار تا پایان فتحرویین‌دژ سخنی از ازدواج اسفندیار در میان نیست بنابراین او قانوناً همسر یا ملکه‌ای نداشته است. چون اسفندیار قول تاج و تخت را پس از فتح رویین‌دژ از گشتاسپ گرفته بود احساس می‌کرد پدرش خلف وعده کرده است بنابراین صریح موضوع را با پدر در میان گذاشت و گشتاسپ شرطی دیگر آورد و گفت کسب تاج و تخت منوط به آوردن رستم شاه سیستان است چه به میل خود چه کتف بسته. اسفندیار با خانواده که ذکری از نام همسر او نشده با بهمن خردسال یا نوجوان و تنی چند از بزرگان راهی مرزسیستان گشت و بر رود مرزی سراپرده زده.

اینک زمان رساندن پیغام گشتاسپ بهرستم است، اسفندیار بهمن جوان را احضار کرده می‌گوید: اکنون ملبس به لباس شاهزادگان شو، سیه (اسباسفندیار) را زین کن و همچون شاهزادگان نزد رستم درآ و پیغام مرا را مبنی بر بیعت‌ش باگشتاسپ را ابلاغ نما. بدین ترتیب نقش بهمن از همان دوران نوجوانی در عرصه سیاسی آن دوران اینچنین آغاز می‌شود ولی چنانچه مذکور افتاد هیچ سندی دال بر ازدواج اسفندیار یا تولد بهمن در شاهنامه هیچ بحثی در میان نیست. تصاویر مینیاتوری از شاهنامه بهمن را با اسب سیاه نشان می‌دهند که در دوران ساسانیان اسبخسرو پرویز بود:

بفرمود تابهمن آمدش پیشورا پندها داد ز اندازه بیش
بدو گفت اسپ سیه بر نشینبیارای تن را به دیبای چین
بنه بر سرت افسر خسروینگارش همه گوهر پهلوی
بر آنسان که هر کس که بیند تراز گردنکشان برگزیند ترا

در نبرد رستم و اسفندیار

[ویرایش]

اسفندیار در نبرد تن به تن با رستم از پا درآمد ولی پیش از مرگ بهمن را به رستم سپرد و رستم او را بهزابل برد تا آیین پهلوانی را به او بیاموزد. اما بهمن پس از رسیدن به سلطنت به خونخواهی اسفندیار ازاستخر به زابل لشکری کرد.فرامرز از نقشه بهمن آگاه گشت او هم با لشکری بسوی بهمن که از فارس می‌آمد، شتافت. دو لشکر با یکدیگر تلاقی کرده در این پیکار بهمن پیروز شد. آنگاه بهمن، فرامرز را به دار آویخت و سپس او را تیر باران کرد وزال را زندانی کرد سپس با میانجی‌گریپشوتن عمویش، او را از زندان آزاد کرد.[۱۰]

در برخی نوشته‌ها ماجرای فوق به گونه‌ای دیگر آمده است. بر پایهٔ نوشته‌های طبری و ابن‌اثیر. زال، فرامرز وزواره به‌دست بهمن کشته شدند. در بندهشن و بسیاری دیگر از نوشته‌های فارسی و عربی دوران سلطنت بهمن را ۱۱۲ سال نوشته‌اند، ولی در منابع دیگر پادشاهی او را ۸۰ تا ۱۲۰ سال هم نوشته‌اند. همه منابع او را شاهی نیکوکار و درست‌کار نوشته و ستوده‌اند. اهمیتی که در نوشته‌های زرتشتی بهپادشاهی بهمن داده شده را می‌توان دربهمن‌یشت دید که دوران پادشاهی شاهان را به شاخه‌های درختی که از هفت آهن ساخته شده‌اند تعبیر کرده است. در این اسناد، دورانپادشاهی گشتاسپ زرّین، دوران بهمن سیمین، دوران پادشاهی اردشیر بابکان برنجی، دوره پادشاهی بلاش اشکانی مِفرغی، دورهبهرام گور قلعی و دورهخسرو انوشیروان را فولادین برشمرده‌اند.[۱۱]

درفارس‌نامه

[ویرایش]

بهمن بن اسفندیار سخت کریم و نیکوسیرت بود و او را اردشیر بهمن دراز دست گفتند به سبب آنکه بسیار ولایت‌ها بگرفت.[۱۲]مادر بهمن از فرزندانطالوت پیغمبر علیه السلم بوده است و دختری از نژادرحبعام بنسلیمان علیه السلم زن او بود.[۲]بعضی از اهل تواریخ گفته‌اند که، در کتابی نزد پیغمبربنی اسراییل یافته‌اند که ایزد عزوجل وحی فرستاد به بهمن که من تو را برگزیدم و مسیحی گردانیدم باید خود را ختنه کنی و شرح کار بندی و بنی اسراییل را نیک بداری و باز به بیت‌المقدس بفرستی و بیت‌المقدس را آبادان گردانی و او همچنین کرد و این توفیق یافت. و نام آن کتاب کورش است.[۱۳]در زمان بهمن،بخت النصر اصفهبد عراق و شام بود و رسولی نزد بهمن به بیت‌المقدس بود و زعیمی که از جهودان بود آن رسول را بکشت پس بهمن بخت النصر را فرستاد تا انتقام بگیرد و آن زعیم را و خلقی را بکشت. و یکی بود سینا نام، او را بر جهودان گماشت و به او لقبصیدقیا داد. و چون بخت النصر بهبابل آمد، صدقیا در بیت‌المقدس خلاف نظر او کرد و عصیان نمود، پس بخت النصر بازگشت و صیدقیا را بگرفت و بیت‌المقدس غارت کرد و جهودان را از بیت‌المقدس آواره گردانید.[۱۴]چون دوران بخت النصر گذشت، پسری داشت نمرود نام، یک‌چندی به‌جای پدر نشست و بعد از او پسری داشت به‌نامبلت النصر که همچنین منصب پدر داشت اما کار کردن ندانست. و بهمن او را عزل فرمود و به‌جای اوکی‌رُش را گماشت و تمکین داد و فرمود تا بنی اسراییل را نیکو دارد و ایشان را به جای خویش بفرستد و هر که را که بنی اسراییل اختیار کنند بر ایشان گمارد. بنی اسراییلدانیال علیه السلم را اختیار کردند.[۱۵]کی‌رُش را نسب این‌است، کی‌رُش بناحشوارش بن کی‌رُش بن جاماسب بنلهراسب. و مادر کی‌رُش دختر یکی از انبیای بنی اسراییل بود. نام مادر کی‌رُش را اشین گفتند و برادر مادرش او را توریه آموخت و سخت دانا و عاقل بود و بفرمان بهمن بیت‌المقدس را آبادان کرد و هرچه از مال و چهارپایان و اسباب بنی اسراییل که در خزانه بهمن و در خزانه و در دست کسان بخت النصر مانده بود به ایشان برگرداند.[۱۶]

خاندان کی‌بهمن

[ویرایش]
کی‌بهمن اثرعبدالمطلب اسپهانی درنامهٔ خسروان؛کتابخانه ایالتی باواریا[۱۷][۱۸][۱۹][۲۰]

برخی منابع فارسی و عربی شمار فرزندان بهمن را پنج تن و برخی سه تن نوشته‌اند. به روایت شاهنامه دو پسر به نام‌های دارا و ساسان و سه دختر به نام‌های خُمانی (همای) که دارای عنوان «چهرآزاد» است، در حالی که در بهمن نامه و مجمل التواریخ همای دختر ملک حارث پادشاه مصر و ساسان نیز برادر بهمن است[۱][۲۱] بهمن با همای ازدواج کرد ودارا از او زاده شد. بهمن هنگام در بستر بیماری همای را جانشین خود کرد. در شاهنامه آمده است پسر دیگر بهمن ساسان نام داشت، بهمن از اینکه دخترش را جانشین خود کرده بود، سرخورده شده بود، به نیشابور رفت در آنجا زن دیگر گرفت و آن زن برای بهمن پسری زاد که نام او را ساسان گذاشتند. ساسان دوم که نامش رفت، بر طبق نوشته‌ها، پدربزرگاردشیر بابکان، بنیان‌گذارشاهنشاهی ساسانی است.

در بخش‌های پسین‌تر شاهنامه داستانی دیگر آمده است که با داستان بالا ناهمسان است، اما با داستانی که در نوشته پهلویکارنامه اردشیر بابکان آمده یکسان است. بر پایه داستان دوم، پس از مرگدارا در جنگ با اسکندر، پسر دارا که ساسان نام داشته به هندوستان گریخت و در آنجا زنی گرفت و نوادگان او تا چهار نسل همگی نام ساسان داشتند که نتیجه او، پدر اردشیر بابکان است. بر پایه این داستان، تباراردشیر با میانجی همای به بهمن می‌رسد، نه با میانجی ساسان که در داستان نخست گفته شده است. دربندهشن و طبری، تبارنامه دیگری از اردشیر بابکان آمده است که تبار او را با میانجی‌های دیگری به بهمن می‌رساند. همچون داستان نخست شاهنامه تبار اردشیر را با میانجی ساسان به بهمن می‌رساند و نه با همای.[۲۲]

کی‌بهمن و بازشناسی او در پادشاهان هخامنشی

[ویرایش]
نگارهٔ کی‌بهمن (چپ نگارهٔشاه عباس بزرگ) در یک فرش کهنکاشانی ازدورهٔ قاجاری که دور تا دور آن نقشپادشاهان اسطوره‌ای ایران قرار گرفته‌اند. در میانهٔ آن، نگارهٔ چند تن ازشاهان ایران نوین جا داده شده است.

حمزه اصفهانی از کوروش یاد می‌کند و او را با بهمن یکی می‌داند و می‌نویسد که یهودیان می‌پندارند که بهمن به زبان ایشان همان کوروش است.مسعودی نیز می‌نویسد که نام کوروش برای یهودیان شناخته شده بود، ولی ایرانیان او را بهمن می‌نامند. دقیقترین تبارنامه هخامنشیان را ابوریحان بیرونی به دست می‌دهد. او نام‌هایکیانی را با نام‌های هخامنشیان برابر دانسته است. بیرونی در اینجا می‌کوشد که کیانیان را به هخامنشیان پیوند دهد و یک تبارنامه دقیق از هخامنشیان تهیه کند.[۲۳]

ابوریحان بیرونی را عقیده بر این است کهکی‌قباد[۲۴] پس ازاسرحدون سلطنت کرد وکی‌کاووس همانبخت النصر نسل سوم بعد از کی‌قباد است؛ کورِش همانکی‌خسرو است که جانشین کوروش (شناخته شده به عنوانلهراسب) گشته است.[۲۵] به گفته احمدی، بهمن، شخصیت اسطوره‌ای ایرانی، برخی از یادمان‌های تاریخی کوروش را به خود جذب کرده است: گویند وی (=بهمن) در دوران پادشاهی خود باقی‌ماندهٔ بنی‌اسرائیل را ازبابل به بیت‌المقدس پس فرستاد؛ و فرمان به‌آباد نمودن بیت‌المقدس داد؛ اسرائیلیان چنین پندارند که بهمن در کتاب‌های اخبار آنها به زبان ایشان، همانکوروش است.[۲۶]

بهمن پسر اسفندیار، شاه کیانی اسطوره ایران است. نام این شاه در اوستا نیامده، ولی به عنوان یکی از پادشاهان دردینکرد،بندهشن وبهمن‌یشت آمده است. منابع مختلفی درعربی،پهلوی وفارسی نو نام او به صورت وهمن (در بندهشن)، بهمن (در شاهنامه فردوسی؛ مروج الذهب مسعودی؛دینوری)، اردشیر بهمن (در بهمن‌یشت؛ تاریخ طبری؛ تاریخ ابن‌اثیر)، کی‌اردشیر (در حمزه اصفهانی)، کی‌بهمن با لقب درازدست (به عربی: طویل‌الید) آورده‌اند. این لقب (درازدست) برایاردشیر یکم هخامنشی (حکومت ۴۶۵ تا ۴۲۵ پیش از میلادی) در منابع یونانی به صورت Macrocheir و در منابع لاتین به صورت Longimanus مشهور شده است. در منابع مورخینی چون طبری و مسعودی، آمده است که مادرش ازبنی اسرائیل بانام کوچک آستوریا (یعنیاستر درعهد عتیق) است. طبری و مسعودی و بیشتر دیگر منابع تاریخی (یعنی دینوری و ابن‌بلخی)، به زیر کشیدن بخت‌النصر (نبوکدنضر) و بازگشت فرزندان اسرائیل را به وطنشان را به بهمن نسبت داده‌اند؛ و برخی همچون مسعودی و ابن‌بلخی، اضافه کرده‌اند که بهمن این وظیفه را به کوروش (یعنی کوروش بزرگ) محول کرد تا به سرانجام رساند.[۲۷]

پانویس

[ویرایش]
  1. ۱٫۰۱٫۱«بهمن نامه و فیروزشاهنامه».
  2. ۲٫۰۲٫۱فارسنامه، ابن بلخی، ص ۵۴
  3. دریایی،تاریخ ملی یا تاریخ کیانی،66.
  4. تاریخ پیامبران و شاهان نوشتهٔحمزهٔ اصفهانی؛ فصل چهارم، ذکر اخبار پادشاهان ایران، کی‌اردشیر
  5. باستانی پاریزی،کورش در روایات ایرانی،180-179.
  6. بیانی، شیرین (آبان ۱۳۴۷).«کوروش در روایات شرق».یغما.۲۱ (۶ (پیاپی ۲۴۲)):۳۲۹.
  7. قائم‌مقامی، سیداحمدرضا (شهریور ۱۳۹۶).«منشا کهن بعضی ترکیبات و عبارات فارسی دری».فرهنگ نویسی (ویژه نامه نامه فرهنگستان) (۱۲):۱۹–۴۸.
  8. شاهنامه نسخه مسکو، جلد ششم، بخش پادشاهی بهمن.
  9. [«BAHMAN (2) SON OF ESFANDĪĀR». ENCYCLOPÆDIA IRANICA. دریافت‌شده در۱۲ آوریل ۲۰۱۶.
  10. ممکن است بهمن مزبور فرزنداسفندیار نباشد از تبار زابلیان بوده باشد. هیچ دلیلی نداردرستم که خصم اسفندیار است فقط به صرف مردانگی فرزند او را پرورش دهد. معقول این است کهبهمن‌اسفندیار به قتل رسیده و به‌جای او مانندبردیای دروغین،زابلیان از تبار خود یکی را بر تخت ایران نشانده باشند. عقاید بهمن بیشتر با کیش رستم سازگار است تا عقایدمزدیسنای اسفندیار
  11. iranica
  12. فارسنامه، ابن بلخی، ص ۵۲
  13. فارسنامه، ابن بلخی، ص ۵۴
  14. فارسنامه، ابن بلخی، ص ۵۳
  15. فارسنامه، ابن بلخی، ص ۵۳
  16. فارسنامه، ابن بلخی، ص ۵۳
  17. https://www.cgie.org.ir/fa/news/154322/پارسی-سره-از-جلال-تا-جلال---دکتر-محمدعلی-سلطانی---بخش-دوم
  18. https://www.digitale-sammlungen.de/en/view/bsb11180462?page=296,297
  19. https://opacplus.bsb-muenchen.de/discovery/fulldisplay?docid=alma991034077359707356&context=L&vid=49BVB_BSB:VU1&lang=de&search_scope=MyInstitution&adaptor=Local%20Search%20Engine&tab=LibraryCatalog&query=any,contains,BV037248174
  20. https://www.bsb-muenchen.de/en/collections/orient/languages/persian/
  21. بهمن دختر فرانک. در این منابع فارسی و عربی نوشته‌شده است که
  22. در همه این تبارنامه‌ها، چیزی که آشکار است این است که این داستان‌ها در دوران ساسانیان ساخته شده‌اند تا مدرکی برای مشروعیت شاهی اردشیر بابکان بسازند
  23. دریایی،تاریخ ملی یا تاریخ کیانی،66.
  24. (شناخته شده با نام زَو بن تهماسب)
  25. Skjærvø،KAYĀNIĀN xiii.
  26. احمدی،جایگاه آتوسا در تاریخ و اساطیر ایران،55.
  27. Khaleghi-Motlagh،BAHMAN (2) SON OF ESFANDĪĀR،489-490.

منابع

[ویرایش]

پیوند به بیرون

[ویرایش]
کلیات
خدایگان
آفریدگان مینوی
آفریدگان دنیوی
پادشاهان
پهلوانان
جای‌ها
نسک‌ها
شخصیت‌هایشاهنامه
شاهنشاهان
پهلوانان
وزیران
زنان
دیگران
برگرفته از «https://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=بهمن_(کیانی)&oldid=43040395»
رده‌ها:
رده‌های پنهان:

[8]ページ先頭

©2009-2025 Movatter.jp