برکه فرزندجوچی، بزرگترین پسرچنگیز خان بود. سال تولد برکه بهطور دقیق مشخص نیست. سفرایممالیک که در سال ۶۶۳هجری (۱۲۶۴/۵ میلادی) با او دیدار کردند، او را ۵۶ ساله توصیف کردهاند، که این توصیف تولد او را بین سالهای ۱۲۰۷ تا ۱۲۰۹ قرار میدهد. با این حال، مورخ معاصر فارسیجوزجانی ادعا کرده است که برکه در طیفتح خوارزم توسط مغولان، که بین سالهای ۱۲۱۹ و ۱۲۲۱ اتفاق افتاد، به دنیا آمده است.[۳]
این ادعا مورد استفاده تاریخنگارژان ریچارد قرار گرفت تا نظریهای را تأیید کند که مادر برکه، خانسلطان (یا سلطان خاتون)، دختر اسیرعلاءالدین محمد خوارزمشاه بوده است. ازدواج بین جوچی و خانسلطان در سال ۱۲۲۰ انجام شده که تولد برکه را به سالی پس از ۱۲۲۱ محدود میکند.[۴]
برکه به همراه چندین برادر خود در مراسم تاجگذاری عمویشاوگتای به عنوان خان اعظم در سال ۱۲۲۹ شرکت کرد.
در سال ۱۲۳۶، برکه به همراه برادرانشاوردا، سینکور وشیبان و گروهی از عموزادگان خود تحت رهبریباتو خان به سپاهی عظیم شامل حدود ۱۵۰٬۰۰۰ سرباز پیوست که ازسیبری به سوی سرزمینبلغارهای ولگا وقبچاقها که مسلمان بودند، حرکت کرده و آنها را تحت سلطه خود درآوردند. باتو و سبوتای، برکه را به سرزمینهای شمالیقفقاز فرستادند تا قبچاقهای آن منطقه را نیز تحت سلطه بگیرد. سپس در سال ۱۲۳۷، ایالاتریازان وسوزدال را ویران کرده و به پیشروی به سمت روسیه ادامه دادند. در زمستان ۱۲۳۸–۳۹، برکه قبچاقها را شکست داد و رئیسمرکیتها را به اسارت گرفت. او پس از آن دشتهای کنار رودهایکوما وترک در غرب دریای خزر را تسخیر کرد.
برکه در طول حمله به اروپا نیز تحت فرماندهی برادرش بود و در نبردموهی، جایی که سپاهمجار شکست سنگینی خورد، شرکت داشت. زمانی کهاوگتای خان درگذشت و تمام شاهزادگان برای انتخاب خان اعظم جدید بهمغولستان فراخوانده شدند، برکه و برادرانش به باتو پیوستند و در قورولتای برای انتخاب خان اعظم شرکت کردند.
برکه خان در سال ۱۲۵۲ در شهربخارا بهاسلام گروید. او زمانی که درسرای کوچک بود، با یک کاروان ازبخارا برخورد کرد و از آنها دربارهٔ دینشان پرسوجو نمود. برکه از ایمان آنها تحت تأثیر قرار گرفت و تصمیم گرفت بهاسلام بگرود. سپس برکه برادرش تُقتیمور را نیز به اسلام دعوت کرده و او را مسلمان کرد.در سال ۱۲۴۸، باتو، برکه و برادرش تُقتیمور را به مغولستان فرستاد تامنکوقاآن را به عنوان خان اعظم بر تخت بنشانند. برکه پس از رسیدن، چندین بار خانوادههایچغتای و اوگتای را دعوت کرد و سرانجام قورولتای را در سال ۱۲۵۱ برگزار کرده و منکوقاآن را بر تخت نشاند. او تمامی امور را تحت شرایطی سخت سازماندهی کرد.
قلمروهای اردوی زرین در سال ۱۳۸۹. ستاره طلایی محل، پایتختاردوی زرین، را نشان میدهد.
پس از مرگ باتو در سال ۱۲۵۵، پسران او،سرتاق خان واولاغچی، بهطور موقت جانشین او شدند، اما برکه در سال ۱۲۵۷ رهبری را به عهده گرفت. او حاکمی توانمند بود و در تثبیت و حفظ اردوی زرین، خانات غربی امپراتوری مغول، موفق عمل کرد. در دوران حکومت او، مغولها سرانجام شورش دانیل گالیسیا را سرکوب کردند و در سال ۱۲۵۹، حملهای دوم علیهلهستان ولیتوانی به رهبری ژنرالبوروندای ترتیب دادند که در آن شهرهای لوبلین، زاویخُست، ساندومیرز، کراکوف و بیتوم غارت شدند. همچنین در سال ۱۲۶۵ حملهای بهبلغارستان وتراکیه بیزانس انجام شد وامپراتور بیزانس، مایکل، پس از آن به عنوان خراج، پارچههای ارزشمندی به اردوی زرین فرستاد.
برکه به مسلمانی پایبند تبدیل شد و این تغییر باعث شد که اردوی آبی عمدتاً به اسلام گرویده، هرچند که همچنان پیروان آیینهای آنیمیستی و بودایی نیز در آن حضور داشتند. برکه از ویرانی بغداد توسط هولاکو خشمگین شد و تصمیم گرفت باهولاکو خان که خلیفهالمستعصم را به قتل رسانده و جاهطلبیهای ارضیاش در سوریه و مصر مسلمانان همکیش برکه را تهدید میکرد، مقابله کند.
در همین حال، ایلخانان به رهبریکتبوقا با صلیبیونی که سواحل فلسطین را در اختیار داشتند به اختلاف رسیدند وممالیک با آنها پیمانی برای بیطرفی بستند و از قلمرو آنها گذشتند و درنبرد عین جالوت سپاه ایلخانان را شکست دادند. در این نبرد، کتبوقا کشته شد.فلسطین وسوریه بازپس گرفته شدند و در طول حکومت خاندان هولاکو، مرز در امتداددجله باقی ماند. با وجود عزم برکه برای انتقام از هولاکو، این هدف تا بازگشت هولاکو به سرزمینهایش پس از مرگمنکوقاآن به تأخیر افتاد.
هولاکو در سال ۱۲۶۲ به سرزمینهایش بازگشت، اما به جای انتقامگیری از شکستهایش، درگیر جنگ داخلی با برکه و اردوی آبی شد.مورخ مسلمانرشیدالدین فضلالله همدانی از قول برکه خان در اعتراض به حمله به بغداد چنین نقل میکند:
«او (هولاکو) تمام شهرهای مسلمانان را غارت کرده و خلیفه را به قتل رسانده است. به یاری خداوند، او را به خاطر این همه خون بیگناه به حساب خواهم کشید.»
— برکه خان،(رجوع کنید به The Mongol Warlords، اشاره به نقلقول برکه خان توسط رشیدالدین؛ این نقلقول همچنین در The Mamluk-Ilkhanid War آمده است)
پیش از رسیدن به قدرت، برکه به باتو شکایت کرد و گفت:
«ما به منکو کمک کردیم که به تخت برسد. اما او فراموش کرده که چه کسی دشمن است و چه کسی دوست. اکنون سرزمینهای دوست ما، یعنی خلیفه را دچار قحطی کرده است. این ننگ است.»
برکه خان به این وعده خود عمل کرد و با ممالیک که تحت فرمانبیبرس بودند، علیه هولاکو متحد شد. زمانی که هولاکو پس از حل مسئله جانشینی و انتخاب قوبلای به عنوان آخرین خان اعظم در سال ۱۲۶۲ به سرزمینهای خود بازگشت و برای انتقام از عین جالوت و حمله به ممالیک ارتش خود را تجهیز کرد، برکه خان مجموعهای از یورشهای شدید را آغاز کرد و هولاکو را به سمت شمال کشاند تا با او روبرو شود. این اولین درگیری آشکار بین مغولها بود و پایان امپراتوری متحد مغولها را نشان میداد.[۵]
با این حال، دلیل اختلاف بین برکه و هولاکو تنها مذهبی نبود و جنبههای سرزمینی نیز داشت. منکو خان سرزمینهای کنونیآذربایجان که توسطچنگیزخان به جوجی اعطا شده بود را به برادر خود هولاکو واگذار کرد. با وجود نارضایتی برکه از این وضعیت، او تا زمان مرگ منکو صبور بود.
برکه ابتدا به دلیل پیوند برادری مغولی از جنگ با هولاکو خودداری کرد و گفت:
«مغولها توسط شمشیر مغول نابود میشوند. اگر متحد بودیم، میتوانستیم همه جهان را فتح کنیم.»
اما شرایط اقتصادی اردوی زرین به دلیل اقدامات ایلخانان او را به اعلام جهاد وادار کرد. دلیل این جهاد تسلط ایلخانان بر ثروتهای شمال ایران و درخواست آنها از اردوی زرین برای عدم فروش برده به ممالیک بود.[۶]
در سال ۱۲۶۲، این درگیری به جنگی آشکار تبدیل شد. هولاکو خان در سال ۱۲۶۳ در تلاشی برای حمله به شمال قفقاز، شکست سختی خورد. نیروهای هولاکو دررودخانه ترک توسط نواده برکه، نوگای، شکست خورده و هولاکو مجبور به عقبنشینی شد و در سال ۱۲۶۵ درگذشت. همچنین چغتای خان به خوارزم حمله کرد و سرزمینهای اردوی زرین را تصرف کرد. ارتش جوجی در متوقف کردن پیشروی او ناموفق بود.
برکه همچنین از مدعی خان اعظم،اریق بوقا، در جنگ داخلی تولوی حمایت کرد و به نام اریق بوقا سکه ضرب نمود. اما قوبلای در سال ۱۲۶۴ اریق بوقا را شکست داد. قوبلای از هولاکو و برکه خواست تا در مورد اریق بوقا گفتگو کنند، اما هر دو اعلام کردند که نمیتوانند در قورولتای شرکت کنند و قورولتای جدیدی برگزار نشد.
هنگامی که برکه قصد عبور از رودخانه کورا را برای حمله به پسر هولاکو،آباقاخان، داشت، بیمار شد و بین سالهای ۱۲۶۶ و ۱۲۶۷ درگذشت.[۷] او توسط نوادهاش،منگوتیمور، جایگزین شد. سیاست اتحاد با ممالیک و مهار ایلخانان توسط منگوتیمور ادامه یافت. اما تا دهه ۱۲۷۰، آنها پیمان صلحی امضا کردند. علاوه بر این، آباقا به منگوتیمور اجازه داد تا از برخی حکومتهای قلمرو خود مالیات دریافت کند.
↑De Weese, Devin (1994).Islamization and Native Religion in the Golden Horde. Penn State Press. p. 3.ISBN0-271-01073-8.
↑محمد اولمز (2007). "On Mongolianasara- "to nourish" and Turkishaşa- "to eat" from Middle Mongolian to Modern Turkic languages". In کرتولوش اوزتوپچو (ed.).Festschrift in Honor of Andras J. E. Bodrogligeti(به انگلیسی). Vol. ۷. استانبول: Türk Dilleri Araştırmaları. p. ۲۴۲.
↑Broadbridge, Anne F. (2018).Women and the formation of the Mongol Empire. New York: Cambridge University Press. pp. 231–232.ISBN978-1-108-42489-9.
↑Enkhbold, Enerelt (2019). "The role of the ortoq in the Mongol Empire in forming business partnerships".Central Asian Survey.38 (4): 531–547.doi:10.1080/02634937.2019.1652799.S2CID203044817.