بْهَگَوَدْ گِیتَا، یاشْرِیمَدْ بْهَگَوَدْ گِیتَا (سانسکریت:श्रीमद्भगवद्गीता،آوانگاری: Śrīmad-Bhagavad-Gītā،ت. «سرود آنکه پرستیدنی است») نام یک منظومهٔ آموزشی مشهور هندی است (پدید آمده در حدود ۲۰۰ پیش از میلاد) که بخشی از حماسهٔ بزرگمهابهاراتا (کتاب ششم، بندهای ۲۵ تا ۴۲) را تشکیل میدهد. این اثر مرحلهای بسیار مهم در سیر اندیشهٔ هندویی را نمایندگی میکند و تأثیری بس بزرگ بر تفکر و احساس دینی در قرون بعدی گذاشته است.[۱]
در شکل ظاهری خود، این اثر بیان راه رستگاری از زبانکریشنا بهارجن (آرجونا) است. در این اثر، نوعی باور به خدای یکتا آموزش داده میشود. در آن تلاش میشود تا مفهوم «برهمن» (نیروی کلی و مطلق هستی) با «خدای شخصی» یکی دانسته شود. در نگاه بْهَگَوَدْ گیتا، روحهای جاوید و طبیعت، نمودهایی از خدا هستند؛ یعنی از او سرچشمه میگیرند و بخشی از وجود اویند، اما از خودِ خدا جدا و برتر از او نیستند.[۱]
آموزهٔ کرمه (کارما) وتناسخ در این کتاب به عنوان حقیقتی انکارناپذیر پذیرفته شده است. بهاگاوادگیتا میآموزد که این خودِ عمل نیست که کارما را پدید میآورد و تناسخ را تعیین میکند، بلکه وابستگی و دلبستگی به نتیجهٔ اعمال است که موجب آن میشود[۱].
بهگود گیتا مهمترین و اسرارآمیزترین بخش حماسه هندی موسوم بهمهاباراتا است که از دو کلمهٔ بهَگَوان به معنی خداوند و گیتا به معنی سرود و نغمه تشکیل شده و شامل ۱۸ فصل و دربرگیرنده حدود ۷۰۰ بیت میباشد.[۲]
این کتاب گفتگویکریشنا (یکی از خدایان هند) و سربازی به نامارجن را لحظاتی پیش از نبرد تاریخی و عظیمکوروشترا بر سر حکومت بر هند نقل میکند. آرجونا به عنوان بزرگترین کمانگیر زمان خود هنگامی که خویشاوندان خود را در ردیف سربازان ارتش مقابل نظاره میکند، از تصور کشتن آنها دچار انزجار و تردید شده، در حالت غم و افسردگی فرومیرود. در این هنگام کریشنا همدم وی میشود و پس از نفی یکییکی دلایل غصه آرجونا، وی را در باب مسائلی بنیادی همچون آفرینش جهان، سرنوشت انسان، سرشت ایزدی، راههای رسیدن به آسمان، گونههای مختلف یوگا، آرامش ذهن و عدم تعلق به اشیاء دنیوی آموزش میدهد.[۳] سرانجام با آشکار کردن شکل ایزدی خود به آرجونا نشان میدهد که چطور تمام سربازان ارتش مقابل حتی پیش از آغاز جنگ توسط خود کریشنای سرور کشته شدهاند و آرجونا و دیگران فقط ابزار هستند.[۴] هنگامی که توهم آرجونا با این آموزهها زدوده میشود، لرد کریشنا به وی دستور کشتن تمام ارتشیان مقابل از جمله پدر جد عزیزشبیشما و معلم محبوبشدروناچاریا را میدهد.[۵]
این کتاب شامل فصول بیست و پنجم تا چهل و دوم بخش ششم حماسه مَهاباراتا (موسوم به کتاب بیشما)[۲] بهطور جداگانه یکی از کتب مقدس آیین هندو[۶][۷] و مهمترین متن تاریخی ادبی و فلسفی دنیا شمرده میشود.[۸]
باگاوادگیتا که در اصل بهسانسکریت بوده بارها به زبانهای گوناگون ترجمه شده است. ترجمههای مختلفی نیز به فارسی از این کتاب وجود دارد که نخستین آنها توسطمحمد داراشکوه در سده ۱۳، به عنوان فصلی از مهابهاراتا، انجام شده است.[۹]
گیتا دربهگود گیتا به معنای «سرود» است و رهبران و مفسران مذهبی این واژه را به شیوههای مختلف معنا کردهاند. بر این اساس، مکاتب الهی عموماً آن را «سرود خدا» یا «کلام خدا» مینامند.[۱۰] برخی دیگر آن را «کلام پروردگار»،[۱۱] «سرود الهی»[۱۲][۱۳] یا «سرود آسمانی»[۱۴] تفسیر کردهاند.
نام کامل سانسکریت این اثر اغلب به صورتشریمد بهگود گیتا یاشریمد بهگودگیتا (श्रीमद् भगवद् गीता / श्रीमद् भगवद्गीता) نوشته میشود. پیشوند «شریمد» نشاندهنده احترام و منزلت بالا است. باید توجه داشت کهبهگود گیتا نباید بابهگوتا پورانا اشتباه گرفته شود؛ بهگوتا پورانا اثری متفاوت است که یکی از هجدهپورانای اصلی هندو بوده و به زندگیکریشنا و تجلیهایویشنو میپردازد.[۱۵]
این متن همچنین با نامهای دیگری از جملهایسوارا گیتا،آنانتا گیتا،هاری گیتا وویاسا گیتا نیز شناخته میشود.[۱۶]
براساس متن مَهاباراتا دو برادر،دیریتاراشترا وپندو پادشاهی سرزمینهستیناپورا را به ارث میبرند. مادر دیریتاراشترا به هنگام نکاح با حکیم خدازاد،ویاسه، از ترس چهره وی چشمانش را بسته بود و در نتیجه فرزند آنان (دیریتاراشترا) نابینا زاده میشود. از این رو برادرش پندو وارث پادشاهی میگردد و پسران وی،یودیشتیرا،بیما،ارجن،ناکولا وسَهدِوا سران خاندان پندواس را تشکیل میدهند که به راستی و درستکاری مشهور میشود. از آن سو پسران دیریتاراشترا، که افزون بر صد تن بودند، خاندان کارواس را تشکیل میدهند که عموماً به بیرحمی و هوسرانی گرایش داشتند. هنگامی که پندو در جوانی درمیگذرد، پندواسهای یتیم تحت قیومت عموی خود دیریتاراشترا، با کارواسها در یک خانه و تحت آموزش آموزگاران یکسان بزرگ میشوند.[۱۷][۱۸] در این بینبیشما، پدرجد خاندان مسئولیت مراقبت از آنها و پاکمرد خدازاد،دوروناچاریا، وظیفه آموزش شگردهای جنگاوری به بچهها را عهدهدار شدند.[۱۸] هر پنج پندواس به جنگجوهای بی بدیل و جوانمردی تبدیل شدند که آرجونا سرآمد آنان بود. کارواسها و بهخصوص سردسته مکارشان،دوریودانا، از فرط بخل و حسد به پندواسها مدام اسباب آزار و نابودی ایشان را فراهم میکردند.[۱۸] در هنگام تاجگذاری ارشد پندواسها (یودیشتیرا) به عنوان وارث شاهنشاهی، دوریودانا با مکر و حیلهای دور و دراز مانع شد و خود و برادرانش قدرت را قبضه کردند.[۱۸] این رویداد سبب آشوب بین دو خاندان گردید و تلاش بزرگان و خردمندان، بهویژه کریشنای سرور، برای برقراری آشتی بیثمر ماند.[۱۹][۲۰] در حالیکه امید به صلح کمرنگ میشد، شبح جنگی عظیم از دور نمایان میشد. سران نظامی دو خاندان، آرجونا و دوریودانا، هر دو سعی در جلب پشتیبانی کریشنا نمودند که صاحب نیرومندترین ارتش بود. کریشنا تجسم انسانی خداوند و بزرگترین آموزگار یوگاست.[۸] سرانجام هنگامی که مأموریت وی برای صلح شکست میخورد آغاز جنگ را فرمان میدهد و در پاسخ درخواست آرجونا و دوریودانا اعلام میکند که ارتشش را به یکی از آنها میدهد و دیگری را در جنگ، به عنوان مشاور و همدم همراهی خواهد کرد بیآنکه خود هیچ دخالتی در جنگ کند.[۱۹] دوریودانا ارتش را انتخاب کرد و آرجونا همدمی را.[۲۱] در پاسخ به دعوی دو خاندان، از تمام تبارها و سرزمینهای سرتاسر شاهنشاهی، جنگجوها، شهسواران، شاهزادگان و پادشاهان، همه و همه به ارتشهای دو طرف پیوستند و در دشت مقدسی به نامکوروشترا، در برابر هم صفآرایی کردند.[۱۹] دشت کوروشترا محل پیشکش نذورات و قربانیها برای خدایان بود و گفته میشد همه رازهای آفرینش در آن مدفون است.[۲۲]
آرجونا ارتش را انتخاب میکند، نقاشی قرن هیجدهم
دیریتاراشتترا، قیم نابینای شاهنشاهی، که به علت وابستگی بیش از اندازه به فرزندانش چشم بصیرت خود را نیز از دست داده بود،[۲۲] هنگامی که مطلع میشود لرد کریشنا به عنوان همدم و مشاور، ارابه آرجونا را در جنگ هدایت خواهد نمود، فوراً از بابت پیروزی پسرش دوریودانا دچار تردید میشود و از بیم آنکه مبادا دوریودانا، تحت تأثیرات معنوی دشت کوروشترا، حاضر به تسلیم نیمی از شاهنشاهی به پندواسها شود، طالب نظارت بر جنگ میشود.[۲۲] ویاسا، حکیم خدازاد دربار، پیشنهاد بخشیدن چشمی خارقالعاده را به وی میکند که با آن تمام رویدادهای گذشته، حال و آینده رویت میشد. اما دیریتاراشترا که تاب دیدن صحنههای کشته شدن فرزندانش در جنگ را ندارد پیشنهاد را رد میکند و به جای وی، منشیاش،سَنجایا مشمول این لطف ویاسا میشود. به واسطه این قدرت خدائی، حوادث جنگ در قلب سنجایا آشکار میشود. داستان بهگود گیتا از سؤال دیریتاراشترا از سنجایا، در باب رویدادهای جنگ آغاز میشود.[۲۳]