این یک نسخهٔ بررسیشده از صفحه است
باربد | |
|---|---|
| باربد | |
باربد در حال نواختنبربت در دربارخسرو پرویز | |
| زادهٔ | |
| درگذشت | |
| پیشه(ها) | شاعر، خنیاگر، موسیقیدان |
| سالهای فعالیت | ش. اواخر سده ۶ تا اوایل سده ۷ میلادی[۱] |
| جنبش | موسیقی ساسانی |
باربَد یاباربُد (ش. اواخر سده ششم تا اوایل سده هفتم میلادی) شاعر، خنیاگر، موسیقیدان،بربتنواز و ترانهسرای ایرانی بود که در دربارشاهنشاهخسرو پرویز (حک. ۵۹۰–۶۲۸) خدمت میکرد. او یکی از نامورترین افراد تاریخموسیقی ایران است و برجستهترین موسیقیدان زمان خود بهشمار میرفت. از باربد بارها در آثارادبیات فارسی به ویژهشاهنامهیفردوسی یاد شدهاست. درونمایه و فراوانی این گونه ارجاعات، تأثیر منحصر به فرد او را بر موسیقی و فرهنگ زمان خود نشان میدهد، به طوری که برخی منابع او را «بنیانگذار موسیقی ایرانی» معرفی میکنند. گرچه دانستهها دربارهٔ زندگی او اندک هستند،اصالت تاریخی باربد بهطور کلی مورد تأیید است. باربد که زادهجهرم یامرو بود، بیشتر دوران حرفهای خود را در دربار خسرو به سر برد. پس از کشته شدن خسرو، در مورد سرنوشت باربد در میان منابع اختلاف است.
باربد بهطور تاریخی با اختراعات مختلف در موسیقی ایرانی شناخته میشود. با این حال، برخی از این انتسابها به دلیل گذشت چندین سده از مرگ او، مورد تردیدند. گرچه از باربد یک شعر باقی مانده و عناوین برخی از آثارش نیز مشخص است، هیچیک از سرودههای او موجود نیست. هیچیک از منابع تا زمان خالد بن فیاض (م.ح. ۷۱۸) دربارهٔ باربد بحث نمیکند که این نشاندهنده حفط شهرت او از طریقسنت شفاهی است. آثار او حداقل تا قرن دهم باقی ماند و به عنوان «الگویی از دستاوردهای هنری» توصیف شد.[۲] باربد همچنان درایران،افغانستان وتاجیکستان یک چهره شناختهشده است.

منابع مختلف با انسجام اندکی از نام این موسیقیدان یاد میکنند. گرچه منابع فارسی نام او را «بَرباد» ذکر کردهاند، منابع عرب از فهلبد، بهلبد، فهلود، فهربد، بهربد و باربد/ذ استفاده میکنند.[۴] منابع امروزی اغلب از «باربد» استفاده میکنند، املایی کهآرتور کریستنسن، خاورشناس دانمارکی، برای نخستین بار صحت آن را تأیید کرد.[۴][الف] با این حال، خاورشناس آلمانیتئودور نلدکه باور دارد که املای مفسران عرب مانند «فهلبد» در واقععربیسازی نام واقعی او، احتمالاً پهربد/پهلبد است. نولدکه ادامه میدهد که «باربد» در واقع حاصل اشتباه در تفسیر شخصیتهای مبهم پهلوی بودهاست.[۴]احمد تفضلی،ایرانشناس، نیز با نولدکه موافق است و بهمهری ساسانی با نام «پهربد/پهلبد» اشاره میکند که کهنترین اشاره به این موسیقیدان است و نشاندهنده عربیسازیشده بودن این نام است.[۴]
باربد ازبار به مفهوم اجازه وبَد به معنی صاحب، خدایگان و فرمانده تشکیل شده که در روی هم رفته یعنی کسی که اجازه همیشگی برای بار یافتن را دارد.شفیعی کدکنی با اشاره به دقایقی از نکات تاریخی ارتباط میانباربد وبربت، پسندیدهتر میداند که آن دو از یک ریشه دانسته شود.[۵]
تاریخ موسیقی ایران حداقل تا تصاویرچنگهای قوسی مربوط به سالهای ۳۳۰۰ تا ۳۱۰۰ پیش از میلاد امتداد دارد،[۶] اما اطلاعات چندانی از آن تا دورهشاهنشاهی ساسانی در سالهای ۲۲۴ تا ۶۵۱ میلادی در دست نیست.[۷] این فراوانی آثار ساسانی نشاندهنده فرهنگ برجسته موسیقی در امپراتوری،[۸] به ویژه در مناطقزرتشتینشین است.[۷] بسیاری از شاهنشاهان ساسانی از جمله بنیانگذار آناردشیر بابکان وبهرام گور از حامیان سرسخت موسیقی بودند.[۷]خسرو پرویز (حک. ۵۹۰–۶۲۸) برجستهترین حامی موسیقی بود و دوره فرمانروایی او به عنوانعصر طلایی موسیقی ایرانی تلقی میشود.[۷] نوازندگان دربار خسرونکیسا،بامشاد،سرکش،[ب]رامتین،آزادوار چنگی،[پ] و باربد[۱۱] نام داشتند که باربد به مراتب مشهورتر از سایرین بود.[۹] این نوازندگان معمولاً بهعنوانخنیاگر فعالیت میکردند، که در اصل نوازندگانی بودند که هم به عنوان شاعر و هم به عنوان موسیقیدان دربار کار میکردند؛[۱۲] چرا که در امپراتوری ساسانی تفاوت چندانی میان موسیقی و شعر وجود نداشت.[۱۳]
اگرچه متونفارسی میانه (پهلوی) بسیاری از شاهنشاهی ساسانی باقی ماندهاست، تنها یکی از آنها -خسرو قبادان و ریدگ - شامل تفسیر موسیقی است، با این حال نه آن و نه هیچ منبع ساسانی دیگری دربارهٔ باربد بحث نمیکنند.[۱۴] شهرت باربد باید حداقل تا یادکرد اولین منبع که شعری عربی از خالد بن فیاض (م.ح. ۷۱۸) است، از طریقسنت شفاهی منتقل شده باشد.[۱۵][۱۶][ت] در منابع بعدی عربی و فارسی باربد پربحثترین موسیقیدان ساسانی است، اگرچه او به ندرت در نوشتههایی که صرفاً به موسیقی اختصاص داده شدهاست، وارد میشود.[۱۷] یک استثنای نادر در این مورد، ذکر مختصری از او در رسالهٔ محمد بن محمد بن محمد نیشابوری به نامرساله موسیقی است.[۱۸] منابع تاریخی بهطور کلی اطلاعات کمی از زندگینامه ارائه میدهند و بیشتر آنچه در دسترس است با داستانهای اساطیری آمیخته شدهاست.[۱۹] مشهورترین گزارشها دربارهٔ باربد درشاهنامهیفردوسی (مربوط به سده دهم میلادی) یافت میشوند.[۲۰] منابع مهم دیگر عبارتند ازغررالسایایثعالبی، شاعر معاصر فردوسی، و همچنینخسرو و شیرین وهفتپیکر ازپنج گنجنظامی، شاعر سده دوازدهم.[۲۱][۷] علیرغم وجود داستانهای انبوهی که او را فردی افسانهای نشان میدهند، پژوهشگرانی همانندبو لاورگرن باربد را شخصیتی کاملاًتاریخی میدانند.[۷][۲۲]
در مورد زادگاه باربد، روایتهای تاریخی متناقضی وجود دارد. منابع کهنتر شهرمرو در شمال شرقیخراسان را زادگاه او میدانند،[۲۴][ث] درحالی که منابع جدیدترجهرم،[ج] شهری در جنوبشیراز درپارس، را زادگاه وی معرفی میکنند.[۱۹] تفضلی چنین فرض میکند که نویسندگانی که جهرم را ضبط کردهاند به بیتی از شاهنامه فردوسی اشاره میکنند که میگوید باربد پس از کشته شدن خسرو از جهرم بهتیسفون سفر کرد.[۱۹] مهرداد کیا، تاریخنگار امروزی،مرو را زادگاه او میداند.[۲۴]
فردوسی و ثعالبی هر دو داستانی را نقل میکنند که باربد یک نوازنده جوان با استعداد در زمان خسرو پرویز بود که سودای جانشینی به عنوان خنیاگر ارشد دربار را داشت، اما ظاهراً سرکش، خنیاگر ارشد دربار[ب] از این کار جلوگیری کرد.[۲۵] بدین ترتیب باربد لباسی سبز پوشید و در باغ سلطنتی پنهان شد.[۲۴] با ورود خسرو به باغ، باربد سه ترانهٔدادآفرید،پیکار گُرد وسبز در سبز را با بربت خود نواخت.[۲۵] خسرو بلافاصله تحت تأثیر قرار گرفت و باربد را به عنوان خنیاگر ارشد یاشاه رامشگران[۱۲][چ] گماشت.[۲۵][۲۷][ح] درخسرو و شیرین نظامی گفته شده که خسرو پرویز در رؤیایی پدربزرگشخسرو انوشیروان را دید که به او مژده خنیاگری به نام باربد را میدهد که «هنرش میتواند مزه زهر را نیز دلپذیر کند.»[۲۸]
باربد از زمان انتصاب در دربار، نوازنده مورد علاقه خسرو بود و داستانهای زیادی در مورد این دو وجود دارد.[۱۰] گفته میشود که رابطه او با خسرو به گونهای بود که سایر اعضای دربار از او برای میانجیگر در درگیریهای میان خود و شاهنشاه کمک میگرفتند.[۲۹] داستانی درخسرو و شیرین نظامی نقل شدهاست که خسرو مدتی پس از ازدواج باشیرین، به دلایل سیاسی مجبور به جدایی از او میشود. گرچه خسرو با شخص دیگری ازدواج میکند، اما توان فراموشی شیرین را ندارد.[۳۰] اندکی بعد آن دو یکدیگر را ملاقات میکنند و ترتیبی میدهند که نکیسا از عشق شیرین به خسرو و باربد از عشق خسرو به شیرین بخواند.[۲۶] این سروده باعث آشتی این زوج شد و توسط نظامی در ۲۶۳دوبیتی ضبط شدهاست.[۲۶] ایده سرودن شعر به منظور بازنمایی احساسات شخصیتها تا آن زمان در موسیقی ایرانی بیسابقه بود.[۲۶] به گفته تاریخنگار سده دهمیابن فقیه همدانی درکتاب البلدان،[۳۱] شیرین از باربد خواست که قول خسرو مبنی بر ساختن قلعه برای خود را به شاهنشاه یادآوری کند. باربد برای انجام این کار ترانهای خواند و به عنوان پاداش زمینی در نزدیکیاصفهان به او و خانوادهاش داده شد.[۲۹] به گفتهٔنظامالملک، وزیر برجستهسلجوقیان، روزی باربد به ملاقات یکی از درباریان رفت که به دستور خسرو برای مدتی در زندان بود. او به صورت کنایهای شاهنشاه را برای این کار سرزنش کرد و همین سخن کافی بود تا آن فرد آزاد شود.[۲۹]

ابوالفرج اصفهانی درکتاب الاغانی نقل میکند که یک بار یک نوازنده رقیب حسود در یک مهمانی سلطنتی سیمهای بربت باربد را باز کرد. قوانین سلطنتی کوک سازها را در حضور شاهانشاه منع کرده بود، اما مهارت باربد به حدی بود که توانست خود را با سیمهای کوکنشده وفق دهد و قطعات را بدون توجه به آن بنوازد.[۳۲] اصفهانی این داستان را بهاسحاق موصلی (۷۷۶–۸۵۶) —یک خنیاگر برجسته در دربارهارون الرشید— منسوب میکند که ظاهراً داستان را به دوستان خود منتقل کردهاست.[۳۱]
از محبوبترین افسانههای باربد میتوان به داستان اسب محبوب خسرو،شبدیز، اشاره کرد. در این ماجرا خسرو اعلام کرد که هرکس خبر مرگ شبدیز را اعلام کند، اعدام خواهد شد.[۲۷] پس از مرگ شبدیز، هیچیک از اعضای دربار نمیخواستند جان خود را به خطر بیندازند.[۲۹] باربد برای حل این موضوع آهنگ غمگینی خواند و خسرو با درک هدف ترانه گفت: «شبدیز مردهاست». باربد پاسخ داد: «بله، شاهنشاه شما اعلام کردید» و بدین وسیله از خطر مرگ رهایی یافت.[۲۷] این داستان نخستین بار توسط خالد بن فیاض نقل شدهاست.[ت] ثعالبی وزکریای قزوینی در سده سیزده نیز آن را نقل کردهاند.[۲۹] داستانهای مشابه بسیاری در ایران، ترکیه وآسیای میانه مربوط به نوازندگانی موجود است که از موسیقی برای بیان مرگ اسب حاکم استفاده میکنند تا از خشم حاکم علیه گوینده خبر جلوگیری کنند.[۳۳] قطعههای بسیاری بادوتارخوارزمی،چگورقرقیزی ودمبورهقزاقی همین داستان را نقل میکنند.[۳۳] تفضلی معتقد است که این داستان تأثیر منحصر به فرد باربد را بر خسرو نشان میدهد،[۲۹] در حالی که موسیقیشناسلوید میلر بیان میکند که این داستان و داستانهای مشابه نشان میدهد که موسیقی و موسیقیدانان بهطور کلی تأثیر قابل توجهی بر رهبران سیاسی خود داشتهاند.[۳۴]
روایتهای متناقضی دربارهٔ سالهای پایانی زندگی باربد وجود دارد. به گفتهٔ فردوسی باربد در بحبوحهٔ کشته شدن خسرو به دستشیرویه، از جهرم به تیسفون رفت.[۳۵] او پس از ورود به دربار یکسوگواره سرود[۳۵] و سپس انگشتان خود را برید و بربت خود را سوزاند.[۳۵][۱۲] ثعالبی روایت میکند که سرکش[ب] که پس از برکناری از مقام شاه رامشگران همچنان در دربار مانده بود، باربد را مسموم کرد.[۳۵] با این حالابن خردادبه در سده نهم درکتاب اللهو و الملاهی برعکس آن را بیان میکند و میگوید که باربد سرکش را مسموم کرد، اما بهواسطه یک «بذلهگویی» از مجازات خسرو در امان ماند.[۳۵]ابن قتیبه دینوری نیز در سده نهم درعیون الاخبار وابن عبدربه در سده دهم درالعقد الفرید بیان میکنند که باربد توسط یک نوازنده دیگر کشته شد که نامش به شکلهای یوشت، ربوست، روشک و زیوشت ضبط شدهاست.[۳۵]

باربد یک شاعر و موسیقیدان،[۳۷]لوتنواز، نوازنده وتئوریسین موسیقی بود.[۱] سرودههای او شاملمدح، سوگواره و نظم بود.[۳۸] او این سرودهها را در جشنهایی همچوننوروز ومهرگان و همچنین مهمانیها و جشنهای پیروزی اجرا میکرد.[۳۸] گرچه هیچیک از این سرودهها باقی نماندهاند، نام برخی از آنها در دسترس است که موضوعات گستردهای را در بر میگیرند.[۱۰] موسیقیشناس قومیهرمز فرهت آنها را به گروههای مختلفی تقسیم کردهاست: حماسههایی بر پایه رویدادهای تاریخیکین ایرج،کین سیاوش، وتخت اردشیر؛ ترانههای مرتبط با دربار ساسانیباغ شیرین،باغ شهریار وهفت گنج و «سرودههای وصف طبیعت»روشن چراغ.[۱۰] به گفتهٔ ابن فقیه ویاقوت حموی باربد قطعهباغ نخجیران را نیز برای کارگرانی که به تازگی باغهایقصر شیرین را ساخته بودند، سرود.[۳۸]
تنها شعری که از باربد باقی مانده درکتاب اللهو و الملاهی اثر ابن خردادبه ضبط شدهاست.[۱۶] این اثر ۳مصراع مدحگونه در فارسی میانه بهخط عربی است؛[۳۸] اما موسیقیهای آن موجود نیستند.[۱۶]شفیعی کدکنی این شعر را کهنترین نمونه شعر فارسی دری میداند.[۳۹] این شعر بدین شرح است:
قیصر ماه مانَد و خاقان خورشید
آن من خدای ابر ماند کامغاران
که خواهد ماه پوشد که خواهد خورشید— باربد، درکتاب اللهو و الملاهی اثر ابن خردادبه[۴۰]
کریستنسن در سال ۱۹۳۶ بیان میکند که نوشتهٔخورشید روشن در اصل از شعری است که توسط باربد یا یک موسیقیدان همدورهٔ او نوشته شدهاست.[۷] این متن به زبان فارسی میانه در دستنوشتههایمانویتورفان درسینکیانگ چین یافته شدهاست.[۷] این متن دارای چهار خط ۱۱ هجایی است و نام آن یادآور ترانه پهلویآرایش خورشید است.[۷]
خورشید روشن، ماه کامل درخشان
درخشنده و پرجلوه پشت تنه درخت؛
پرندگان مشتاق پر از شادی در اطراف آن میچرخند،
کبوترها و طاووسهای رنگارنگ در اطراف آن میخرامند.
باربد بهطور سنتی مخترع بخشهای فراوانی از موسیقی ایرانی تلقی میشود. ثعالبی برای نخستین بار سازماندهی دستگاههایهفت خسروانی یاسرود خسروانی را به او نسبت دادهاست.[۴۱][۱۰][۱۱][۹] پژوهشگرانی همچونعلی بن حسین مسعودی[۳۸] وقطبالدین شیرازی نیز این انتساب را تأیید کردهاند.[۷] باربد از این دستگاهها۳۰ لحن و ۳۶۰داستان ساخت.[۱۱][۹][خ] ساختار هفت، ۳۰ و ۳۶۰ گونه مربوط به تعداد روزها، هفتهها و ماهها درگاهشماری اوستایی نو است.[۷][د] فرهت دلیل آن را ناشناخته میداند[۹] اما به گفتهٔحمدالله مستوفی درتاریخ گزیده، باربد هر روز سال یکی از ۳۶۰ داستان را برای شاهنشاه مینواخت.[۳۸] ثعالبی گزارش کرده که هفت دستگاه خسروانی تا دوران زندگی او از ۹۶۱ تا ۱۰۳۹[۴۲] هنوز در کار بودند.[۴۱] اطلاعات بیشتری در مورد ماهیت این موضوعات، نظریهها یا ترکیبهای او باقی نماندهاست.[۱۰] موسیقیشناس فیروزه خضرایی در بررسی منابع تاریخی و ادبی مرتبط با باربد بیان میکند که «تا زمانی که منبع مستقل جدیدی در این زمینه آشکار نشود، بسیاری از این انتسابها باید به عنوان اختراعات تألیفی در نظر گرفته شوند.»[۲۲] از نظر او بسیاری از انتسابها به باربد به سدهها پس از مرگ او بازمیگردند؛ بهویژه ۳۰ لحنی که برای نخستین بار توسط نظامی در سده دوازدهم به باربد منتسب شدهاند.[۱۵] با این حالمنوچهری دامغانی در سده یازدهم دردیوان خود از برخی از دستگاههایی را که نظامی ذکر کردهاست، یاد میکند اما آنها را به باربد منتسب نمیکند، گرچه در جای دیگری به او اشاره کردهاست.[۴۳]

لوت باربدبربت نام دارد.[۴۴][۴۵] همه کسانی که به زندگی و احوال باربد پرداختهاند، مهمترین فصیلت او را نواختن بربت دانستهاند.[۴۶] حداقل از زمانشاهمردان رازی در سده ۱۱ میلادی این نکته مورد اتفاق همگان بود که باربد سازنده و مخترع بربت بودهاست و پیش از او چنین سازی وجود نداشتهاست.[۴۷] این ساز در زمان او محبوب بود، اما از آن هیچ اثری باقی نماند و در نهایتعود جایگزین آن شد.[۴۸] موسیقیشناسانژان دورینگ و ضیا میرعبدالباغی بر این باورند که علیرغم عدم استفاده تدریجی از این ساز، «اصطلاح «بربت» برای سدهها در شعر کلاسیک به عنوان نمادی از دوران طلایی موسیقی ایران که توسط هنرمندانی مانند باربد ایجاد شده بود، باقی ماند.[۴۸] منابع بعدی مرتباً باربد را میستایند وبو لاورگرن نیز عنوان «بنیانگذار موسیقی ایرانی» را برایگورنوشته وی پیشنهاد میکند.[۷]هرمز فرهت او را به عنوان برجستهترین موسیقیدان زمان خود برمیشمرد[۱۰] و او از نظربرونو نتل در میان شخصیتهای بزرگتاریخ موسیقی ایران قرار دارد.[۴۹] درشرح بر کتاب ادوار که منسوب بهعلی بن محمد جرجانی در سده چهاردهم است، آمده که:
«در میان نوازندگان قدیم کسانی بودند که هرگز یک ترانه را دو بار در حضور شاه ننواختند، باربد نیز چنین بود که در زمان [خسرو پرویز] میزیست، او مراقب بود که مخاطب خود را خوب بشناسد، به خلق و خوی شنوندگانش توجه میکرد و متناسب با موقعیت و مطابق با میل هر فرد، الفاظ و آهنگ مناسب را بداهه میگفت و آوازهاش در سراسر جهان پیچید و [خسرو] به این مباهات میکرد که نه پادشاهان گذشته و نه زمان او چنین هنرمندی را در اختیار داشتند.»
در نظر مهرداد کیا و فیروزه خضرایی برتری و تکرار فراوان داستانهای مربوط به باربد در طول تاریخ نشاندهنده محبوبیت او پس از گذشت مدتها از مرگش است.[۵۰][۳۱]

باربد همچنان درایران،افغانستان وتاجیکستان یک چهره شناختهشدهاست.[۵۰] نام یکی از تالارهایفرهنگستان هنر درتهران باربد است.[۵۱] سنگنگارهای از او درغار سنگشکنانجهرم یافت میشود. به گفتهٔ خبرگزاریایسنا ساکنان محلی آرامگاهی در نزدیکیآتشکده جهرم را به باربد نسبت میدهند اما مستنداتی دال بر این موضوع وجود ندارد.[۵۲][۵۳]
به نقل از داستانی عامیانه درکرمانشاه، در دورهصفویه همه نوازندگان شهر در روزی از هفته در جایی جمع میشدند و به ترانهسرایی میپرداختند. پس از چندین سال بین مردم پخش میشود که این مکان، قبر باربد است. حکومت با باخبر شدن از این واقعیت، تصمیم به تخریب آن مکان میگیرد اما اهالی موسیقی کرمانشاه آنجا را قبر سیده فاطمه اعلام میکنند و از تخریب آن جلوگیری میکنند. این مکان در سال ۱۰۶۵ قمری بازسازی و به نام امامزاده سیده فاطمه ثبت شد.[۵۴]جایزه باربد هرساله به برگزیدگانجشنواره موسیقی فجر اهدا میشود.[۵۵] امروزه همچنین خیابانها و آموزشگاهها و فروشگاههای موسیقی بسیاری در سراسر ایران باربد نام دارند.
بزرگترین تالار موسیقیدوشنبه در تاجیکستان، «کوه باربد» نامیده شدهاست.[۵۰] نهاد فرهنگی دولت تاجیکستان در سالهای ۱۹۸۹ و ۱۹۹۰ مردم خود را تشویق میکرد تا به دستاوردهای باربد افتخار کنند.[۵۶] فیروزه خضرایی، موسیقیشناس، میراث باربد را چنین خلاصه میکند:
«از منابع و ماهیت چیزهایی که به باربد نسبت داده میشود، میتوان نتیجه گرفت که باربد در یک سنت عامه شفاهی زنده مانده که او را با بازگویی پیوسته داستانهای قدیمی دربارهاش و قدرت افسانهای موسیقیاش و با ایجاد داستانهای جدید، جاودانه کردهاست. گرچه همه این داستانها بدون اینکه اطلاعات محکمی در مورد ماهیت واقعی موسیقی باربد به ما بدهند، از او اسطورهسازی کردهاند؛ بر اقتدار بینظیر این نوازنده و تسلط او و موسیقیاش بر تصور مردم پس از عصر ساسانیان تأکید میکنند.»
— فیروزه خضرایی[۳۱]
{{cite book}}: نگهداری CS1: پست اسکریپت (link){{cite book}}: نگهداری CS1: پست اسکریپت (link){{cite book}}: نگهداری CS1: پست اسکریپت (link){{cite encyclopedia}}: نگهداری CS1: پست اسکریپت (link){{cite encyclopedia}}: نگهداری CS1: پست اسکریپت (link)