Movatterモバイル変換


[0]ホーム

URL:


پرش به محتوا
ویکی‌پدیادانشنامهٔ آزاد
جستجو

ایران بزرگ

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
این مقاله دارای چندین مشکل است. خواهشمندیم بهبهبود آن کمک کنید یا در مورد این مشکلات درصفحهٔ بحث گفتگو کنید.(دربارهٔ چگونگی و زمان مناسب برداشتن این برچسب‌ها بیشتر بدانید)
این نوشتار بهویراستاری نیاز دارد. لطفاً تا جایی که ممکن است آن را از نظردستور زبان، شیوه نگارش، املا و انشا بهتر کنید. (چگونگی و زمان حذف پیام این الگو را بدانید)
این مقاله نیازمندویکی‌سازی است. لطفاً با توجه بهراهنمای ویرایش وشیوه‌نامه، محتوای آن را بهبود بخشید.
لحن یا سبک این مقاله بازتاب‌دهندهٔلحن دانشنامه‌ای مورد استفاده در ویکی‌پدیا نیست. لطفاً کلمات ستایش‌گونه و غیر ادبی و عبارت‌های نادانشنامه‌ای را از این مقاله بزدایید. برای راهنمایی بیشترراهنمای نوشتن مقاله‌های بهتر ولحن بی‌طرف را ببینید. (چگونگی و زمان حذف پیام این الگو را بدانید)
برخی ازمنابع فهرست‌شده در این مقالهممکن استمعتبر نباشند. لطفاً با یافتن منابع معتبر بهتر و بیشتر، بهبهبود این مقاله کمک کنید. یادکردها به منابع نامعتبر را می‌توان به چالش کشید یا حذف کرد. (چگونگی و زمان حذف پیام این الگو را بدانید)
(چگونگی و زمان حذف پیام این الگو را بدانید)
مکان
ایران بزرگ
ایران‌زمین
یک نقشه ایران بزرگ در سال ۱۸۱۴ میلادی
یک نقشه ایران بزرگ در سال ۱۸۱۴ میلادی
فلات ایران،خوارزم وماوراءالنهر،قفقاز،آناتولی،میانرودانشامل کشورهایایران،افغانستان،پاکستان،تاجیکستان،ترکمنستان،ازبکستان،عراق،بحرین،جمهوری آذربایجان،ارمنستان و بخشی از کشورهای،قزاقستان،گرجستان وترکیه کنونی
مساحت
 • کل۴۶۵۰۰۰۰ کیلومتر مربع (۱۸۰۰۰۰۰ مایل مربع)
Faravahar background
Faravahar background
پیش از پیدایش دولت–ملت‌های نوین
حمله اعراب به ایران۶۳۷–۶۵۱
امویان۶۶۱–۷۵۰
خلافت عباسیان۷۵۰–۱۲۵۸
طاهریان۸۲۱–۸۷۳
علویان طبرستان۸۶۴–۹۲۸
صفاریان۸۶۱–۱۰۰۳
سامانیان۸۱۹–۹۹۹
زیاریان۹۲۸–۱۰۴۳
آل بویه۹۳۴–۱۰۵۵
غزنویان۹۷۵–۱۱۸۷
غوریان۱۱۴۹–۱۲۱۲
سلجوقیان۱۰۳۷–۱۱۹۴
خوارزمشاهیان۱۰۷۷–۱۲۳۱
ایلخانان۱۲۵۶–۱۳۵۳
کرتیان۱۲۳۱–۱۳۸۹
مظفریان۱۳۱۴–۱۳۹۳
چوپانیان۱۳۳۷–۱۳۵۷
جلایریان۱۳۳۹–۱۴۳۲
تیموریان۱۳۷۰–۱۵۰۶
قراقویونلو۱۴۰۷–۱۴۶۸
آق‌قویونلو۱۳۷۸–۱۵۰۸
صفویان۱۵۰۱–۱۷۲۲
گورکانیان۱۵۲۶–۱۸۵۷
هوتکیان۱۷۲۲–۱۷۲۹
افشاریان۱۷۳۶–۱۷۵۰
زندیان۱۷۵۰–۱۷۹۴
درانیان۱۷۹۴–۱۸۲۶
قاجاریان۱۷۹۴–۱۹۲۵
ازسلسلهٔ مقالات دربارهٔ
ایران‌شناسی
نهادها

ایران بزرگ یاایران‌زمین یاایرانشهر[۱][۲] محدودهٔ جغرافیایی و حوزهٔ تمدنیفلات ایران وجلگه‌های مجاور آن،[۳] دربرگیرندهٔایران کنونی، بخش بزرگی ازقفقاز (ارمنستان،آذربایجان،گرجستانافغانستان وآسیای میانه، دربرگیرندهٔتاجیکستان وازبکستان کنونی،ماوراءالنهر وخوارزم و مناطق جنوبیدریاچه‌ی خوارزم (آرال) تادریای کاسپین،پاکستان وکشمیر،کوه‌های هندوکش و مناطق غربیچین امروزی و نیز کرانه‌ها وآبخوست‌های جنوبیخلیج فارس و در غرب، شامل تمام منطقه‌هایمیان‌رودان،کردستان و بخش شرقیترکیه امروزی وآناتولی است؛[۴] کاربرد تاریخی ایران صرفاً محدود به بخش غربی آن، که هم‌اکنون به این نام خوانده می‌شود نبوده و تمام مرزهای سیاسی کشورهایی که تحت تسلط ایرانیان بود، همچونمیان‌رودان و اغلبارمنستان وجنوب قفقاز را هم دربرمی‌گرفته است.[۵][۶]

مفهوم ایران بزرگ، از جنبه‌های گوناگون، ریشه در تاریخ چند هزار ساله ایران دارد. از اواسط دورانصفوی تاقاجاریه، ایران بسیاری از سرزمین‌های خود را از دست داد. از جمله واگذاریکردستانات درترکیه وعراق امروزی بهامپراتوری عثمانی (۱۵۳۳ میلادی)، واگذاریخانقین،دیالی در عراق امروزی طیمعاهده زهاب، واگذاریهرات درافغانستان طیمعاهده پاریس در سال ۱۸۵۷ میلادی[۷][۸][۹] و واگذاری مناطقارمنستان،خانات باکو و شرقگرجستان که پیش تر بخشی از ایران بودند بر طبقعهدنامه گلستان (۱۸۱۳. م)[۱۰] و خانات ایروان، نخجوان و تالش شمالی طبقعهدنامه ترکمانچای (۱۸۲۸. م) در نتیجه شکست ایران درجنگ‌های ایران و روسیه، استان‌های قفقازی بهروسیه واگذار شد و مرزهای جدید در طولرودخانه ارس شکل گرفت.[۱۱][۱۲]

ریشه نام ایران

[ویرایش]

نامایران به معنایسرزمین آریایی‌ها (ایرها)، شکل پارسی نو واژهآریانام اززبان پیشا ایرانی و به معنای آریایی‌ها است؛ که نخستین بار درزبان اَوِستایی به صورتآریانم آمده است. (زبان اوستایی در شمال شرق ایران بزرگ یا آنچه امروز ترکمنستان و تاجیکستان خوانده می‌شود، مورد استفاده بود)[۱۳][۱۴][۱۵][۱۶]

اگرچه عنوان ایران تا اواخر دورانشاهنشاهی اَشکانی، مفهوم قومی، زبانی و دینی معلوم داشت، اما تا بدان روز، نسبتاً دارای بار سیاسی نبود. "شاهنشاهی ایران" یا "ایرانشهر" در مفهوم سیاسی به دوران ساسانیان بازمی‌گردد؛ که در نتیجه پیوند میان حکومت جدید و روحانیت زرتشتی پدید آمد. آن‌طور که از شواهد موجود برمی‌آید این همگرایی ایده "شاهنشاهی ایران یاایرانشهر را بیش از پیش تقویت کرد.[۱۳]

ایران یک درون‌نام برای این سرزمین است؛ یعنی حکومت‌ها و مردم ایران همواره در طی تاریخ از سرزمین خود با نام ایران یاد می‌کرده‌اند؛ اما کشورهای غربی برای ارجاع به کشور ایران به دلیل تأثیرپذیری از سنت تاریخ‌نگاری یونانی از نام پرشیا یا پارس بهره می‌بردند. در سال ۱۹۳۵ در زمان سلطنترضا شاه پهلوی، نام ایران رسماً در مجامع بین‌المللی به‌عنوان نام بخش‌های به‌جا مانده از سرزمینایران به کار رفت.[۱۷] تا پیش از آن ایران معمولاً با نام «سرزمین پارس» (به انگلیسی: Persia) شناخته می‌شد و مردم ایران با نام «پارسی» (انگلیسی: Persian) شناخته می‌شدند.

در کتابتاریخ طبری آمده است که، فریدون قسمت میانه و آباد زمین را که اقلیمبابل است و آن راخنارث گفتند با هند و سند و حجاز و جاهای دیگر بهایرج داد که برادر کوچک‌تر بود و او را بیشتر از همه دوست داشت و بدین سبب اقلیم بابلایرانشهر نام گرفت.[۱۸]

کلمه ایران، از ریشه آرین و آرین از ریشه آریایی است و مناطقی را که نژاد آریایی ساکن بودند بعدها به فلات ایران اطلاق نمودند، ایران به معنیسرزمین مردمان خوب یاسرزمین مردمان پاک می‌باشد.

مفهوم

[ویرایش]

ریچارد فولتس می‌گوید: «گمان می‌رود مردمان ایران بزرگ - منطقهٔ فرهنگی که از خاورمیانه تا قفقاز، خوارزم، ماوراءالنهر، بلخ و پامیر امتداد دارد و مردمان آن مادها، پارس‌ها و پارت‌ها و سغدیان بودند - پیش از اسلام همگی آیین زرتشتی داشتند». این دیدگاه اگرچه در میان دانشمندان رواج دارد اما تا حدی هم اغراق‌آمیز است. فولتس استدلال می‌کند: «اگرچه ایرانیان معابد، نمادها و اساطیر مذهبی مشابه داشتند اما در حقیقت خدایان متعددی پرستیده می‌شدند، علی‌الخصوص میترا خدای پیمان‌ها و آناهیتا خدای آب‌ها. اما خدایان دیگری هم برحسب زمان و مکان یا بر حسب گروه‌های مختلف مورد پرستش قرار می‌گرفتند».[۱۹]

ریچارد فرای ایران بزرگ را شامل بخش بزرگی از قفقاز، عراق، افغانستان، پاکستان و آسیای مرکزی می‌داند که از طریق نفوذ فرهنگی تا چین و غرب هند گسترش می‌یابد. به گفته فرای: «ایران شامل تمام مردمان و سرزمین‌هایی است که در آن‌ها زبان‌های ایرانی به کار می‌رود و تمام بخش‌هایی کهفرهنگ ایرانی در آن رواج داشته است را شامل می‌شود».[۲۰]

به گفتهجی پی مالری وداگلاس کیو آدامز در بیشتر بخش غربی ایران بزرگ در زمان هخامنشی، زبان‌های ایرانی شاخهٔ جنوب غربی به کار می‌رفت در صورتی که در بخش شرقی آن زبان‌های ایرانی شاخه شرقی که با زبان اوستایی خویشاوندی داشت، متداول بود.[۲۱]

پس از چیرگی مغول بر ایرانسلسله ایلخانان بر ایران مسلط شدند[۲۲] و اولجایتو در طول سال‌های ۱۳۰۴–۱۳۱۷ میلادی بر این سرزمین فرمان می‌راند.[۲۳]

منابع اولیه همچون میر خاوند تاریخ‌نویس دوران تیموری، محدوده ایرانشهر (ایران بزرگ) را از رود فرات تا رود سیحون توصیف می‌کنند.[۲۴]از دیرباز تاکنون قومیت هیچ‌گاه عامل جدایی در ایران بزرگ نبوده؛ ریچارد فرای می‌گوید:

من بارها عنوان کردم که مردمان آسیای مرکزی چه ایرانی زبان و چه ترک‌زبان تنها یک فرهنگ، یک مذهب و ارزش‌ها و سنت‌های یکسان دارند و تنها عامل جدایی ایشان زبان است.

در دوران مدرن، مداخله استعمار غرب و قومیت موجب جداییاستان‌های ایران بزرگ شد. همان‌طور کهپاتریک کلاسن می‌گوید ناسیونالیسم قومی حتّی اگر به گذشته‌های دورتر نسبت داده شود، پدیده‌ای مربوط به سده نوزدهم است.[۲۵] با این حال ایران بزرگ پس از یکجغرافیای سیاسی که در ابتدا شکل گرفت، بیشتر به یک ابر کشور فرهنگی تبدیل شد.

حمدالله مستوفی، جغرافی‌دان قرون وسطی درنزهت القلوب می‌نویسد:

چند شهر است اندر ایران مرتفع تر از همهبهتر و سازنده تر از خوشی آب و هوا
گنجه پر گنج در اران، صفاهان در عراقدر خراسان مرو و طوس، در روم باشد اقسرا

تاریخ ایران کمبریج محدوده تاریخی و فرهنگی ایران بزرگ را شامل ایران امروز، بخش‌هایی از چین، افغانستان و جمهوری‌های جدا شده از شوروی سابق معرفی می‌کند.[۲۶] فهرستی از این مناطق در دنباله این نوشته درج شده است.

مرزهای ایران در دوره‌های گذشته

پیشینه

[ویرایش]
توزیع پیشین گویش‌های فرضی و گواهی شده هندوایرانی:
  ایرانی
  هندوآریایی
  تایید نشده/پارا هندوایرانی
  نورستانی

در دورانپیش از اسلام، ایرانیان سرزمین‌های زیر دست خود را به دو بخش تقسیم کرده بودند و آن‌ها را ایران و اَنیران می‌خواندند. ایران شامل بخش‌هایی بود که در آنمردمان ایرانی‌تبار باستان یا ایرانی زبان سکونت داشتند و آن منطقه از کشوری که هم‌اکنون به نام ایران خوانده می‌شود، به‌مراتب گسترده‌تر بود. چنین مفهومی از ایران (به‌عنوان یک سرزمین) ایران بزرگ را شکل داد. بعدها تغییرات بسیاری در مرزها و مناطقی که ایرانیان در آن زندگی می‌کردند، ایجاد شد؛ اما کماکان زبان و فرهنگ ایرانی بر بسیاری از بخش‌های ایران بزرگ باقی ماند.

برای نمونه، پیش ازاشغال آسیای مرکزی وقفقاز توسط روسیه، زبان فارسی در این مناطق زبان اصلی ادبی بود. آسیای مرکزی همان‌جایی است که زبان پارسی نو در آن شکل گرفت. حتی فراتر از این‌ها به اعتراف دولت انگلستان، پیش از اشغال عراق توسط انگلستان در سال‌های ۱۹۱۸–۱۹۳۲ میلادی و اعمال ممنوعیت‌ها، درکردستان عراقزبان فارسی بکار می‌رفت.[۴]

اشرفی سکه نادرشاه
سکهاشرفی ازنادرشاه افشار (ح. ۱۷۳۶–۱۷۴۷ میلادی)، متن پشت سکه: "سکه بر زر کرد نام سلطنت را در جهان، نادر "ایران‌زمین" و خسرو گیتی‌ستان."[۲۷]

با پیشروی مدام امپراتوری روسیه به سرزمین‌های جنوبی پس از دو جنگی که به ایران تحمیل شد وعهدنامه‌های گلستان وترکمانچای و همین‌طور مرگ نابهنگام عباس میرزا در سال ۱۸۲۳ و قتل میرزا ابوالقاسمقائم مقام فراهانی، صدر اعظم ایران، بسیاری از خانات آسیای مرکزی امید خود را به پشتیبانی ایران در مقابل ارتش تزاری از دست دادند.[۲۸] ارتش روسیه سواحل آرال را در ۱۸۴۹، تاشکند را در سال ۱۸۶۴، بخارا را در سال ۱۸۶۷، سمرقند را در سال ۱۸۶۸ و نواحی خیوه و آمودریا را در سال ۱۸۷۳ تصرف کرد.

پاتریک کلاسون ازانستیتو واشینگتن برای سیاست خاور نزدیک در واشینگتن:

«بسیاری از ایرانیان منطقه نفوذ فرهنگی خود را فراتر از مرزهای کنونی ایران می‌دانند. ایران زمانی بسیار بزرگ‌تر از مرزهای کنونی بود. در سده ۱۶ و ۱۷ نیروهای پرتغالی جزایر و بندرگاه‌های آن را تصرف کردند. در سده ۱۹ امپراتوری روسیه آنچه را که هم اینک ارمنستان و جمهوری آذربایجان خوانده می‌شود و بخش‌هایی از گرجستان را از تهران غصب کرد. کتاب‌های دانش آموزان دبستانی ایرانی دربارهٔ پیشینه ایرانیان نه تنها از شهرهایی مانند باکو می‌گویند بلکه دربارهٔ مناطقی فراتر در شمال همچو دربند در جنوب روسیه، آموزش می‌دهند. شاه [ایران] بیشتر آنچه را که در غرب افغانستان بر آن ادعای مالکیت داشت طی جنگ‌های ایران و انگلستان ۱۸۵۶–۱۸۵۷ از دست داد. در سال ۱۹۷۰سازمان ملل متحد برای جداسازی بحرین که ایران ادعای تملک بر آن را داشت، رایزنی کرد. سده‌ها پیش نفوذ ایرانیان از جانب غرب به عراق کنونی و فراتر از آن می‌رسید. وقتی جهان غرب ایران را به مداخله در مناطقی فراتر از مرزهای خود متهم می‌کند،حکومت ایران اغلب باور دارد که اعمال نفوذش صرفاً در سرزمین‌هایی است که زمانی به او متعلق بودند. به همین نهج ایران از دست همان قدرت‌هایی شکایت دارد که تا به امروز مسبب شکست‌هایش شدند.»[۲۹]

پاتریک کلاسون:

«ایران امروز تنها گوشه‌ای از آن چیزی است که زمانی بود. از نظر وسعت،عراق،افغانستان، غربپاکستان، بیشتر آسیای مرکزی و قفقاز تحت تسلط ایرانیان بود. بسیاری از ایرانیان امروز این نواحی را بخش‌های ایران بزرگ به‌شمار می‌آورند.»[۳۰]
«از زمان هخامنشیان، ایران به وسیله عوامل جغرافیایی تحت حفاظت بود. اما کوه‌های بلند و خالی بودن گستره فلات ایران دیگر در برابر ارتشروسیه یانیروی دریایی انگلستان کافی نبود و ایران سقوط کرد. در ابتدای سده نوزده، آذربایجان، ارمنستان و افغانستان ایرانی بودند اما در انتهای آن سده تمامی این سرزمین‌ها در اثر مداخله نظامی اروپاییان از دست رفتند.»[۳۱]

بخش‌بندی

[ویرایش]
مقاله‌های اصلی:ایران‌شهر (مفهوم) وایران‌ویج
موقعیت جبال در نقشه ایران در عصرخلفای عباسی برگرفته از کتابجغرافیای تاریخی سرزمین‌های خلافت شرقی

در سده میانی (قرون وسطی) سرزمین ایران بزرگ شامل دو بخشعراق عجم (بخش باختری) وخراسان بزرگ (بخش خاوری) و علی‌الخصوص غزنویان، سلجوقیان و تیموریان امپراتوری خود را به بخش‌های خراسانی و عراقی تقسیم کرده بودند. این موضوع در کتاب‌هایی مانندتاریخ بیهقی نوشتهابوالفضل بیهقی وفضائل الأنام من رسائل حجت‌الاسلام (مجموعه نامه‌هایغزالی) و کتاب‌های دیگر دیده می‌شود.فرارود وخوارزم اغلب بخشی از خراسان محسوب می‌شدند.

عراق

[ویرایش]
NE 565ad

در دوره‌های تاریخی عراق بخشی از شاهنشاهی‌های حاکم بر ایران بود و از فرهنگ ایرانی تأثیر بسزایی گرفته است؛ یکی از پایتخت‌های ساسانیان به نامتیسفون هم در عراق کنونی قرار داشته است و هنوز هم برخی شهرها و استان‌های عراق همچون الانبار یا بغداد نام‌های ایرانی دارند. شهرهای دیگر عراق هم نام‌های ایرانی داشتند مانند سورستان -->> کوفه، شهربان-->> مقدادیه، آشب-->> عمادیه.[۳۲] دردوران مدرن وشاهنشاهی صفوی، ایران در طول سال‌های ۱۵۰۱–۱۵۳۳ و ۱۶۲۲–۱۶۳۸ عراق را در کنترل داشت.

کردستان

[ویرایش]
همچنین ببینید:کردستان

از لحاظ تاریخی و فرهنگی،کردستان بخشی است از آنچه که امروز با عنوان ایران بزرگ شناخته می‌شود. کردها بهزبان ایرانی شاخه شمال غربی تکلم می‌کنند که با زبان فارسی خویشاوندی نزدیکی دارد.[۳۳]همچنینکردها مردمانیایرانی‌تبار هستند که در چهار کشورسوریه،عراق،ترکیه وایران زندگی می‌کنند.

قفقاز

[ویرایش]
مقالهٔ اصلی:قفقاز

پیش از تشکیل حکومتماد، حکومت‌هایی همچوناورارتو وکولخیس در قفقاز شکل گرفته بود که قدمت برخی از آن‌ها به بیش از ۴٬۰۰۰ سال نیز می‌رسد، اما در نتیجهٔ جنگ‌های فرسایشی بین این دولت‌ها از قدرت آن‌ها کاسته شد و بعدها دولتهخامنشی آن را تصرف و به خاک خود ضمیمه نمود. بخش‌هایی از قفقاز در دوره‌هایی تحت تسلط حکومتایران قرار داشت. در اوایل سده نوزدهم میلادیجنگ‌های ایران و روس بر سر تسلط بر مناطق جنوبی و شرقی قفقاز درگرفت. در پایان دورهٔ اول جنگ روسیه با انعقادعهدنامهٔ گلستان بیشتر مناطق قفقاز و در پایان دورهٔ دوم جنگ باعهدنامهٔ ترکمانچای تقریباً تمامی این منطقه را به تصرف خود درآورد. با فروپاشیشوروی در سال ۱۹۹۱ سه جمهوریگرجستان،ارمنستان وآذربایجان در این منطقه اعلام استقلال کردند. از شاعران بزرگ پارسی‌گوی قفقاز می‌توان به خاقانی، نظامی، مجی، بدر، مهستی، هندوشاه نخجوانی و پسرش محمد بن هندوشاه اشاره کرد.[۳۴]

ارمنستان

[ویرایش]

ارمنی‌ها از دوران هخامنشی بخشی از شاهنشاهی‌های متعدد ایران بودند؛ و از فرهنگ ایرانی به شدت تأثیر پذیرفتند. ارمنی‌ها البته از شاخه دیگری از گویشگرانزبانهای هند و اروپایی هستند که به زبان‌های ایرانی مستقیماً مربوط نیست. در واقع ارمنستان باستانی ترکیبی بود از فرهنگ بومی، فرهنگ ایرانی و فرهنگ هلنی/مسیحی. در طول سده‌های بعد، در اثر برخورد با روس‌ها، رومی‌ها، اقوام اروپایی و لبنانی‌ها، هر یک از این اقوام و ملل، تأثیری بر فرهنگ ارمنی‌ها گذاشتند.

سرزمین‌های آذربایجان

[ویرایش]
قفقاز پیش از امضای عهدنامه گلستان

پس از عهدنامه گلستان، ایران تمامی خانات جنوب قفقاز، شاملخانات باکو، خانات شیروان، خانات قره باغ، خانات گنجه، خانات شکی، خانات قبا و بخشی ازخانات تالش را به امپراتوری تزاری واگذار کرد. دربند هم به همین شیوه به روس‌ها واگذار شد. این خانات امروز منطقه‌ای را تشکیل می‌دهند که جمهوری آذربایجان خوانده می‌شود. پس از عهدنامه ترکمانچای، ایران علاوه بر این سرزمین‌ها، خانات نخجوان و مغان و همین‌طورایروان را هم به روس‌ها واگذار کرد. این مناطق امروز جمهوری‌های آذربایجان و ارمنستان را تشکیل می‌دهند. بیشتر این مناطق هنوز هم نام‌های ایرانی یا نام‌هایی برگرفته اززبان‌های ایرانی دارند.زبان آذری هم که زیرشاخه‌ای از زبان‌های ایرانی بود تا پیش از این که ترکی آذربایجانی ساخته و جایگزین آن شود، زبان چیره آذربایجان بود.[۳۵]

به اقلیم چهارم، یعنی ایرانشهر، ناف زمین گفته‌اند که میان رودبلخ تا آن سوی آذربایجان را در بر می‌گیرد و ارمنیه را تا فرات و دریای‌یمن و دریای فارس را تا مکران و طبرستان. و این لقب از آنجاست که این سرزمین، میانه زمین است و در خط اعتدال واقع شده و راستی اندام و اعتدال حال مردمان آن نیز از این است؛ زیرا که آنها نه مانند مردم روم و سیسیل سرخ روی هستند و نه مانند حبشیان سیاه، و نه مانند زنگیان سوخته و تیره و نه چون تُرکان تکیده‌اند و نه چون مردمان چین کوتاه قد

— ثعالبی نیشابوری، ثمارالقلوب، ص۴۱۷

گرجستان

[ویرایش]

ایبریا قفقاز (گرجستان) طی هزاران سال همواره تحت نفوذ سیاسی فرهنگی و قومیهخامنشیان،اشکانیان وساسانیان بوده است. ایبریای قفقاز (گرجستان)، مناطقکارتلی وکاختی دردوران ساسانی مناطقی ایرانی بودند و تبار ایرانی به‌خصوصخاندان مهران و دیگر خاندان‌های ساسانی و ایرانی همانندخسرویانی‌ها،گوارامی‌ها،نرسیانی‌ها وباگراتیونی‌ها به‌شدت در ایبریای قفقاز (گرجستان) پررنگ بوده است؛ به طوریکه تا ده‌ها قرن و اوایل قرن نوزدهم این فرمانروایی‌ها در اختیار این خاندانها بوده است. دردوران صفوی هم برخی رجال سرشناس و بزرگ حکومتی از اهالی گرجستان بودند.[۳۶]شرق گرجستان از زمان حمله آغامحدخان قاجار تا سال ۱۷۸۳ هم تحت قیومیت ایران بود تا اینکه در طیعهدنامه گرجیوسک در ۲۴ ژوئیه ۱۷۸۳ این مناطق بخشی ازامپراتوری روسیه شناخته شدند. ایران بعدها طی قرارداد گلستان و ترکمانچای رسماً از ادعای مالکیت بر این مناطق چشم پوشی کرد.

نخجوان

[ویرایش]
همچنین ببینید:نخجوان

در دوران ساسانی،نرسه، هفتمین پادشاه از این سلسله، استحکامات نظامی در این منطقه ایجاد کرد. برخی شخصیت‌های فرهنگی و ادبی ایران دردوره قاجار هم از این منطقه بودند. نخجوان هم در سده نوزدهم و طی دو قرار داد گلستان و ترکمانچای از ایران جدا شد.

شمال قفقاز

[ویرایش]
مقالهٔ اصلی:قفقاز شمالی

بخش شمالی قفقاز که امروز در جنوب روسیه قرار دارد، شامل جمهوری‌هایداغستان،چچن،اوستیای شمالی-آلانیا،کاباردینو-بالکاریا برای مدت‌های طولانی قسمت‌هایی از ایران و در حوزه تمدنی ایران بود تا اینکه در قرون هجدهم و نوزدهم توسطامپراتوری روسیه تصاحب شد.

تأثیرهای فرهنگ ایرانی حتی تاتاتارستان در مرکز روسیه هم قابل مشاهده است. برای نمونه بسیاری از مناطق در قفقاز از سبکمعماری ساسانیان در دربند تقلید می‌کنند. حتی امروز هم پس از دهه‌ها جدایی این مناطق، رگه‌هایی از فرهنگ ایرانی همچو بزرگداشت نوروز در آن‌ها دیده می‌شود.[۳۷]

آسیای مرکزی

[ویرایش]
مقاله‌های اصلی:تاریخ آسیای مرکزی وسکاستان

در دوران پیش از اسلام و دوران خلافت خلفای اموی و عباسی، آسیای میانه ایرانی بود و اقوامی مانندباختری‌ها،سغدی‌ها،خوارزمی‌ها و مردم نیمه عشایرسکاها وداهان‌ها، خود را ایرانی می‌دانستند. و بهزبان‌های ایرانی شرقی صحبت می‌کردند. پس از پراکنده شدن اقوام ترک، آسیای میانه به میهنقزاق‌ها،ازبک‌ها،تاتارها،ترکمن‌ها،قرقیزها واویغورها تبدیل شد. زبان‌های ترکی تا حد زیادی جایزبان‌های ایرانی را که در این منطقه صحبت می‌کردند، گرفتند.[۳۸][۳۹] در واقع پس از بیش از هزار سال در طول هزاره اول که آسیای میانه جایگاهمردمان باستانی ایران بود و به توران زمین ایرانی یا ایران بیرونی معروف بود، توسط عشایر مختلط ترک‌زبان اشغال شد.قزاق‌ها،ازبک‌ها،تاتارها،ترکمن‌ها،قرقیزها واویغورها همگی درصدی از ژنتیک ایرانی را به ارث برده‌اند و زبان‌های آن‌ها نیز واژگان زیادی اززبان فارسی وزبان‌های ایرانی را در خود دارند.زبان میانجی یازبان رسمی بسیاری ازحکومت‌های هزار سال اخیر در این مناطق زبان فارسی بوده است و فقط در دو سده اخیر با اشغال توسطروسیه وچین و تلاشپانترکیسم، این زبان‌ها دیگر به ندرت در این مناطق به چشم می‌خورند. نام بسیاری از مکان‌ها و شهرها در این منطقه برگرفته اززبان فارسی است.[۴۰][۴۱][۴۲][۴۳]

سکیستان در زماناشکانیان (پارت‌ها)

آسیای مرکزی در درازای تاریخ با کوچ‌نشینان وجادهٔ ابریشم یادآوری شده است و مانند جاده‌ای برای پیوند مردم، جابجایی کالاها و اندیشه‌ها بیناروپا،خاورمیانه،آسیای جنوبی وآسیای شرقی بوده است. آسیای مرکزی در باستان و از آغاز تاریخ از پنج سرزمینمرگیانا (مروغرب (باکتریا)،سغد،خوارزم وسکاستان تشکیل شده‌بود که مردمانشانایرانی‌تبار بودند و بهزبان‌های ایرانی میانه سخن می‌گفتند[۴۴][۴۵] و این سرزمین‌ها در دوران باستان به مرور بخشی ازشاهنشاهی ایران شدند.[۴۶]

سکاستان یاسرزمین سکاها یاسکیتیه یا تورانیان (منابع غربی) (بهیونانی کهن:Σκυθία،Skuthia، سکوثیا) سرزمینی بود دراوراسیا که از ۴۰۰۰ پیشامیلاد تا سدهٔ ۲ پسامیلاد (به مدت حدود ۴۲۰۰ سال) زیستگاه گروهی ازمردمان ایرانی‌تبار[۴۷][۴۸][۴۹][۵۰][۵۱][۵۲][۵۳][۵۴] و از قومآریایی بودند به نامسکا بود. مرزهای آن در گذر زمان جابه‌جا شده است ولی معمولاً مرزهای غربی آن گسترده‌تر از آن بود که در این نقشه نشان داده شده است. این کشور در شمالپارتیه (ایران امروزی) و در جای امروزیروسیه واوکراین و چندین کشور دیگر جای داشت. پس از ۴۲۰۰ سال نام این کشور به مدت ۳۰۰ سال سکِستان بود و کم‌کم به توران تغییر کرد و در دورهقاجار کاملاً نابود شد. تنها اسناد و مدارک از ۴ پادشاه هست ولی گمان می‌رود سکیستان بیش از ۱۳۰ پادشاه داشته است.

گمان می‌رود اجداد مردمان کنونیشمال ایران و کشورهای حاشیه قفقاز سکاهای باستانی باشند. دین سکائی بسیار شبیه به دین ایران باستان بوده و آن دسته از سکایی‌هایی که در اثر مهاجرت‌های گسترده در مجاورتیونان قرار گرفتند تحت تأثیر دین و فرهنگ یونانی قرار گرفتند.[۵۵]

قزاقستان

[ویرایش]
همچنین ببینید:قزاقستان
امپراتوری ایران در دوران افشاریان سال ۱۱۲۶ خورشیدی (۱۱۶۰ قمری)
قلمرو دولت‌های منطقه پس از تجزیه دولت افشار
بیشترین پهناوری سلسله افشاری در زماننادرشاه - تمامی مناطق شاملازبکستان وترکمنستان امروزی با مجموع حدود ۹۰۰ هزار کیلومتر مربع و بخش‌هایی از جنوب قزاقستان امروزی (در حدود ۶۰۰ هزار کیلومتر مربع) تا ۱۷۴۷ میلادی متعلق به ایران بود.

ساکنان اصلیآسیای مرکزی از مردم ایرانی‌تبارسَکا بودند.[۵۶] مردمان ترک‌تبار از سده پنجم به این‌سو آغاز به نفوذ و کوچ در این منطقه کردند. بخش‌های بزرگی از مناطق جنوبیقزاقستان امروزی (در حدود ۶۰۰ هزار کیلومتر مربع) تا اواسط سده هجدهم میلادی (مرگ نادرشاه در سال ۱۷۴۷ میلادی) از اراضیایران افشاری به حساب می‌آمدند.

شهرهای با پیشینه ایرانی در قزاقستان

[ویرایش]

معماری وادبیاتآسیای مرکزی ریشه درمعماری ایرانی دارد.سغدی‌ها در قرون وسطی نقش بسیار عظیمی در آسیای مرکزی داشتند و قبل از اسلام، تعداد بسیاری از شهرها و کاروان‌سراهایی که درجاده ابریشم قرار داشتند، توسط سغدی‌ها ساخته شده‌اند. در غربچین و نزدیک به مرز قزاقستان شهر ژرکینت وجود دارد که نام درست فارسی آنیارکند است مثلچیمکند،تاشکند،سمرکند یاپنجکند که پسوند سغدی (ایرانی)کند دارند. در کتابخانه ابوریحان بیرونی درازبکستان ۴۳ هزار نسخه خطی نگهداری می‌شود که ۳۹ هزار تای آن بهزبان فارسی است. در شهرآلماتی چندیننسخه خطی نادر به زبان فارسی وجود دارد که در جای دیگر یافت نمی‌شود. از جمله دو کتاب ازعبدالرحمان جامی که در شهربلخکتابت شده وتحفةالاحرار که ۲۳ سال قبل از مرگجامی در زمان زنده بودن او کتابت شده است. در قزاقستان به خصوص شهرآلماتی، تعدادی از مردم هنوز فارسی‌زبان هستند. دراستان قزاقستان جنوبی چند مدرسه فارسی برای تاجیک‌هایی ساخته شده که سال‌ها در آن جا ساکن هستند. نباید فراموش کنیم که همزبان فارسی و همزبان‌های ایرانی در قزاقستان وجود دارند.کردهای قزاقستان که ریشه آنها به ایران برمی‌گردد وایرانی‌تبار هستند حدود ۵۰ هزار نفر از جمعیتقزاقستان را تشکیل می‌دهند. در شهرآلماتی در میدان جمهوری مجسمه سربازسکایی وجود دارد. پیش تر تقریر شد کهسکاها از اقوام ایرانی بودند. درموزه ملی قزاقستان هم پیکره‌های دیگری از ایرانیان باستان وجود دارد. در طول تاریخ بخش‌هایی از قزاقستان به خصوصجنوب قزاقستان، بخشی ازامپراتوری ایران به حساب می‌آمد. درادبیات فارسی بارها با نامطراز و بتقبچاق برخورد می‌کنید که در شعر فارسی بسیار آمده است. درقرون وسطی نیز زبان فارسی در آسیای مرکزی، به‌ویژه بعد ازسامانیان، بسیار گسترش پیدا کرده بود و حتی پادشاهانترک ومغول نژاد افتخار می‌کردند که با آن صحبت کنند و به آن شعر بگویند. در کتاب شهرستان‌های ایرانشهر آمده است که نخستین شهری که ایرانیان بنیاد کردند، سمرکند بود. ایرانیان در نزدیکی سمرکند شهرهایچاچ،بخارا واسپیجاب را ساختند. شهرهایختن وکاشغر نیز از آفریده‌های ایرانیان است[۵۷][۵۸][۵۹][۶۰]

درادبیات فارسی به‌طور فراوان نام شهرهایاسپیجاب وطراز آمده است برای نمونه در شعررودکی سمرقندی آمده است:[۶۱]

روی به محراب نهادن چه سود؟دل به بخارا و بتان طراز
ایزد ما وسوسهٔ عاشقیاز تو پذیرد، نپذیرد نماز

یا درشاهنامهفردوسی بارها ذکر شده است. برای نمونه:[۶۲]

بفرمود تا کوس با کره‌نایزدند و فروهشت پرده‌سرای
به خارا و سغد و سمرقند و چاچسپیجاب و آن کشور و تخت عاج
تهی کرد و شد با سپه سوی گنگبهانه نجست و فریب و درنگ

اسپیجاب وطراز از شهرهایسامانیان بودند.اسماعیل سامانی مردمزرتشتی طراز را به اجبارمسلمان کرد. در بعضی از کتاب‌های تاریخ مردم شهرطراز،مسلمان وفارسی‌زبان نام برده شده‌اند.[۶۳]

تراز کهن

طراز یاتراز ابتدا از آنسغدیان بود. پس از آن چینی‌ها و گوکترکان نیز به منطقه‌ای که طراز در آن قرار داشت وارد شدند. طراز در دوره‌های بعد جزئی از پادشاهیسامانیان شد و سامانیان دین اسلام را با خود به این شهر آوردند. زبانفارسی، زبان رسمی سامانیان نیز در آن زمان زبان رسمی منطقه تراز شد. در روزگار باستان طراز در منطقه شمال سرزمینسغد قرار داشت و به تبع آن ساکنانش عمدتاً سغدیان بودند. سغدی‌ها قومی ایرانی نژاد بودند که بهزبان سغدی اززبان‌های ایرانی تکلم می‌کردند. سرزمین سغد به دلیل قرار داشتن در مسیر اصلیجاده ابریشم از اهمیت بالایی برخوردار بود و به نوعی دالان اصلی ارتباط مردم چین و شمال هند با ایرانی‌ها، اروپایی‌ها و تمدن‌های خاور نزدیک بود. پس از ورود ترکان آسیای میانه مانندگوک‌ترک‌ها و نیز چینی‌هایهان تغییراتی در ترکیب نژادی منطقه پیدا شد و عناصر ترک‌تبار با مردم بومی آن منطقه آمیخته شدند به گونه‌ای با ترکیب سغدی‌ها و ترکان و چینیان مهاجر و نیز ورود سامانیان به آن منطقه زبان سغدی به سرعت به نفع فارسی و ترکی عقب‌نشینی کرد. امروزه بازمانده‌های سغدیان تنها در دره رود زرافشان در شمالتاجیکستان که در فاصله‌ای نزدیک به طراز قرار دارد یافت می‌شوند.تاجیکان فارسی‌زبان وترکان که روس‌ها به آن‌هاسارت می‌گفتند حدود ۷۵٫۴۶٪ جمعیت شهر را تشکیل می‌دادند و هم‌تبار مردمزرافشان بودند.[۶۴]

ایستگاه راه‌آهن فاراب، اثرسرگی میخائیلوویچ پروکودین گورسکی

فاراب یااُترار نام شهری‌است کهن در کرانه باختریسیردریا. فاراب نام کهن تر این شهر است و نام اترار درسده‌های میانه براین شهر نهاده‌شد. این شهر در کنارراه ابریشم جای داشته و امروزه ویرانه‌هایش در نزدیکی شهرقرتو در قزاقستان کنونی جای دارد.ابونصر فارابی واسماعیل بن حماد جوهری از فاراب بوده‌اند.تیمور لنگ در این شهر مرده است. همچنین نقطه شروعحمله مغول به ایران این شهر بود به دلیل اینکه حاکم وقت این شهرغایرخان بود که بازرگانان مغول را کشت زمانی کهمغولان این شهر را محاصره کردند شهر ۵ ماه مقاومت کرد. نام و واژه فاراب (فاریاب، پاریاب) واژه‌ای فارسی و به معنی زمینی است که باآبقنات و رود آبیاری می‌شود ودیم نیست.[۶۵]

دروازه اصلی شهر اسپیجاب

اَسپیجاب (نام‌های دیگر:اسفیجاب،سپیجاب،سیرام وشبران) شهر و ناحیه‌ای در کشور قزاقستان است. اسپیجاب در دورهسامانیان ناحیه پهناوری بود که سرزمین‌های حاصل‌خیز پیرامون روداریس را در بر می‌گرفت و از خاور تا درهتلس (طراز) امتداد می‌یافت و مرکز آن نیز به اسپیجاب آوازه داشت. این شهر در جلگه‌ای بر کران راست رودسیردریا قرار داشت.[۶۶]فردوسی، اسپیجاب (سپیجاب) را در نبردایرانیان وتورانیان، در قلمرو تورانیان دانسته است. مردم اسپیجاب، مانند اهالیبلاساغون وتراز به زبان‌هایسغدی وترکی سخن می‌گفتند.[۶۶]نوح بن اسد، فرمانروایسامانی سمرقند، کناره‌های استپ‌های ترک‌نشین قزاقستان امروزی را نیز فتح کرد و در سال ۲۲۵/۸۴۰ حصاری به دور شهر اَسپیجاب کشید تا از آن در برابر حملات ترکان حفاظت کند.[۶۷] این شهر به سبب لشکرکشی‌هایخوارزمشاهیان، به ویژه یورشمغولان در۶۱۶ق دستخوش ویرانی و کشتار فراوان شد و پس از آن رونق، ارزش و نام آن از میان رفت.[۶۶] دربارهٔ ریشه واژه اسپیجاب دو احتمال وجود دارد. یکی که اینکه اسپیجاب از دو واژهپهلویاسپیگ(درخشان) وآب ساخته شده و دیگری نزدیکی واژهاسپیج با واژه سپیدفارسی است.کاشغری دردیوان لغات الترک از اسپیجاب با نام شهر سفید (مدینةالبیضاء) یاد کرده است. گویا همزمان با یورشمغول بهفرارود، اسپیجاب به سیرام تغییر نام داد.[۶۶]

چیمکند (صورت‌های دیگر: چیمکنت، شیمکنت، به قزاقی: Шымкент / Şımkent) شهری در قزاقستان و مرکزاستان قزاقستان جنوبی است. چیمکند با ۶۲۹٬۶۰۰ نفر جمعیت (سال ۲۰۱۱) پس ازآلماتی وآستانه سومین شهر پرجمعیت قزاقستان است. چیمکند در ۶۹۰ کیلومتری غرب آلماتی و ۱۲۰ کیلومتری شمالتاشکند، پایتختازبکستان، واقع شده است. چیمکند در سده دوازدهم میلادی در مسیرراه ابریشم و به‌عنوان کاروانسرایی برای پاسداری از شهراسپیجاب که در ده کیلومتری خاور چیمکند قرار دارد ساخته شد. محل این کاروانسرا با گذر زمان به بازاری برای بازرگانی میانکوچ‌نشینان ویکجانشینان تبدیل شد.[۶۸]

مرکه یامرکی مرکز بخشی به همین نام دراستان ژامبیل در جنوب قزاقستان پشت کوه‌های تیان‌شان در ۱۲۰ کیلومتری آلماتی و در نزدیکی مرزقرقیزستان است که معروف بهقم قزاقستان است و مردم آن شیعیان ایرانی هستند. جمعیتشیعه در این کشور ریشه و فرهنگ و نژاد و زبان ایرانی دارند. مردم این شهرآذربایجانی‌های ایرانی هستند که توسطبلشویکها در سال ۱۹۳۸ به این ناحیه کوچانده شده‌اند.[۶۹] این افراد از آذربایجانی‌های عشایری بودند که در مرزارس تردد می‌کردند و پس از این که در سال۱۹۱۸ مرزها بسته شد، در آن سوی مرز گرفتار و محبوس شدند. حکومتشوروی از ترس شورش این افراد، آن‌ها را به قزاقستان کوچاند و تا امروز نیز در آنجا ساکن هستند.[۷۰][۷۱] بر اساس آخرین آمارمجمع جهانی اهل‌بیت از شیعیان قزاقستان در سال ۲۰۰۸ میلادی از مجموع ۱۵ میلیون و ۳۴۶ هزار نفر جمعیت قزاقستان، ۳۵۴ هزار و ۸۵۰ نفر شیعه هستند که نسبت آن‌ها به کل جمعیت این کشور حدود ۲٫۳ درصد است. جمعیتشیعه در این کشور ریشه و فرهنگ و نژاد و زبانایرانی دارند.[۷۲]

خوارزم

[ویرایش]
همچنین ببینید:خوارزم،خانات بخارا،خانات خیوه،خانات خوقند، وپادشاهی مستقل درواز

خوارزم بخشی از ایران‌زمین یا همان ایران بزرگ، سرزمین ایرانیان کهن بود. بر طبق نظر برخی پژوهشگران مدرن کتاب باستانی اوستا، خوارزم همان‌جایی است که در ابتداایرییانم وَئِجه (ایران‌ویج) یا ایران خوانده شد. این منابع می‌گویندکهنه‌گرگانج در متن پهلوی وندیداد هشتمین سرزمیناهورا مزدا، یا اروه نامیده می‌شود. برخی پژوهشگران هم مانندالتون دنیل، مورخدانشگاه هاوایی، اعتقاد دارند که خوارزم به احتمال زیاد موطن مردم اوستایی است.[۷۳] دهخدا هم خوارزم را مهد قوم آریا معرفی می‌کند. امروزه خوارزم میان جمهوری‌های متعدد آسیای مرکزی تقسیم شده است.

خراسان

[ویرایش]
همچنین ببینید:خراسان

افزون بر خوارزم، خراسان هم در محدوده جغرافیایی مشابهی قرار دارد. (محدوده خراسان از خاور سمنان، تا باختر افغانستان تا مجاورتایالت باختر است) استان‌های کنونی همچونسنجان در ترکمنستان،خراسان رضوی،خراسان شمالی وخراسان جنوبی در ایران همگی بخش‌هایی از خراسان کهن هستند. تا پیش از سده سیزده میلادی و حمله مغول، خراسان پایتخت فرهنگی ایران بزرگ به‌شمار می‌آمد.[۷۴]

بلوچستان

[ویرایش]
بلوچ‌های ساکناستان کرمان درایران

بلوچستان، مسکن مردمان بلوچ از نژادآریایی[۷۵]و منطقه ای در جنوب غربی آسیا می‌باشد. مرزهای آن را به‌طور دقیق نمی‌توان مشخص کرد اما گسترهٔ آن در غربی‌ترین نقاط از حوزههلیل رود[۷۶] دراستان کرمان کنونی،جلگهٔ میناب دراستان هرمزگان ایران و در امتداددریای مکران و در منتهی‌الیه شرقی‌ترین نقطه بهرود مهران[۷۷] در غربایالت سند منتهی می‌شود. شمال بلوچستان نیز مشخصا ولایاتنیمروز،هلمند وقندهار در جنوبافغانستان مدرن و بخش کوچکی ازخراسان جنوبی (نهبندان) در کشورایران را در بر می‌گیرد.[۷۸]

ساکنان بلوچستان را به‌طور عمدهمردم بلوچ و به شکل جزئی و پراکندهپشتون‌ها،مردم هزاره وفارسی زبانان تشکیل می‌دهند.

بلوچ‌ها بهزبان بلوچی که یکی اززبان‌های ایرانی غربی و از شاخه شمال غربی می‌باشد سخن می‌گویند.

در طول تاریخ کهن عمدتاً قسمت‌های بزرگی از بلوچستان کنونی به شکل مستقیم یا غیر مستقیم بخشی از امپراتوری‌های ایرانیپیشدادیان،کیانیان،هخامنشیان،اشکانیان وساسانیان بوده است.

در سال‌های ۱۸۷۱ و ۱۸۷۲ و تحت حکمیتقرارداد گلدسمید طی دو مرحله دو بخش ازبلوچستان از کنترل حاکمیت مرکزیایران خارج شدند که هم‌اکنون بخشی در خاکافغانستان و بخش بزرگتر درپاکستان واقع شده است.[۷۹]

سین کیانگ

[ویرایش]
همچنین ببینید:تاجیک‌های چین
مقالهٔ اصلی:اسلامی‌سازی و ترکی‌سازی در سین کیانگ

بخش خودگردانتاشکورگان دارای فرهنگ و مردمان ایرانی است.[۸۰]تاشکورگان همواره باکاشغر،یارکند،ختن وتورفان بخشی از تاریخ و فرهنگ ایران بزرگ به‌شمار می‌آید.[۸۱]

منطقه سین کیانگ پیش از سکونت مهاجران مغول و اقوام ترک، سرزمینی ایرانی بوده که اقوام و قبایل ایرانی همچونسکاها وسغدها، یعنی گویشورانزبان‌های ایرانی شرقی در آن به سر می‌بردند. در کتب تاریخی از سکونت شاخه‌هایی از اقوام آریایی در منطقه سین کیانگ نام برده شده که برخی از آنان دارای حکومت‌های محلی نیز بوده‌اند. رواج زبان سغدی از آثار ماندگار فرهنگ ایرانی قدیم در این منطقه به‌شمار می‌آید. عبورجاده ابریشم از این منطقه موجب شده نژادهای گوناگونی با فرهنگ‌های مختلف در آن ساکن شوند.

در اثر افزایش تعداد مهاجران، جمعیت قبایلآریایی و ایرانی رو به کاهش گذاشت و کم‌کمآریایی‌ها،مردمان ایرانی‌تبار وفارسی‌زبانان در جمعیت غالب ذوب شدند. در سده نهم (۸۴۰ میلادی) به علت بروز قحطی و خشکسالی و بحران اجتماعی در فلات مغولستان، تعداد زیادی از مغول‌ها از محل سکونت خود مهاجرت و به سرزمین سین کیانگ وارد شدند که از اختلاط مهاجران و سایر اقوام ترک با ساکنان بومی (سکاها یا همان آریائی‌ها) نژاد جدیدی به وجود آمد که بعدها به اویغورها معروف شدند.[۸۲]

نقاشی‌ها و آثار کشف شده از قبرستان باستانی شهرگائوچانگ و اجسادمومیایی کشف شده از واحه‌هایحوضه تاریم که هم‌اکنون در موزه تاریخی شهر اورومچی مرکز سین کیانگ نگهداری می‌شود، و همچنین سکه‌های فراوان دوره‌های مختلف ساسانی که از این منطقه کشف شده و آثار بر جای مانده از آیین مانوی و زرتشتی در منطقه سین کیانگ به ویژه در غار هزار بودای تورفان و غار دون هوان، حکایت از حضور فرهنگمزدیسنا و ریشه ایرانی مردم در این منطقه دارد.[۸۳]

در اواخر سده نهم و اوایل سده دهم میلادی و همزمان با حاکمیت سلسلهسامانیان (۹۹۹–۸۴۰) اسلام در منطقه سین کیانگ گسترش یافت و مردم اویغور زبان به آییناسلام گرویدند.

در اوایل سده نوزدهم در میان طومارهای مکشوفهتورفان، متونمانوی و نیز اسنادی هم به زبان‌هایپارسی میانه وسغدی کشف شد. دانشمند آلمانی متون زبان‌های ایرانی که در این منطقه کشف شده بود را با سختی بسیار خواند.[۸۴]

شبه قاره هند

[ویرایش]
همچنین ببینید:دودمان پالاوا

الیاس‌شاهیان وعادل‌شاهیان وسلطان‌نشین بهمنی وتغلق‌شاهیان مردم ایرانی تباری بودند که بر هند حکومت کردند.

چین

[ویرایش]
همچنین ببینید:اسلام در چین وایرانیان چین

ووسون وشیونگ‌نو ویوئه‌چی مردم ایرانی تباری بودند که در غرب و شمال چین، قزاقستان، مغولستان، منچوری و سایر استپ‌های آسیا (در محدوده سیبری) زندگی می‌کردند.

تجزیه ایران؛ عهدنامه‌ها (تاریخ تجزیهایران)

[ویرایش]
همچنین ببینید:تاریخ تجزیه ایران وچندپارگی ایران افشاری
نقشه ایران، افغانستان و بلوچستان انگلیس، ۱۸۸۹–۱۸۹۰
امارت هرات ۱۷۹۳ تا ۱۸۶۳ میلادی

ساکنان اصلیآسیای مرکزی از مردم ایرانی‌تبارسَکا بودند.[۵۶] مردمان ترک‌تبار از سده پنجم به این‌سو آغاز به نفوذ و کوچ در منطقه کردند. بخش‌های بزرگی از مناطق جنوبیقزاقستان امروزی (در حدود ۶۰۰ هزار کیلومتر مربع) به همراه تمامیازبکستان وترکمنستان امروزی (با مجموع حدود ۹۰۰ هزار کیلومتر مربع) از اراضیایران افشاری تا اواسط سده هجدهم میلادی (مرگنادرشاه در سال ۱۷۴۷ میلادی) بخشی از ایران بود. با مرگ نادرشاه، با ضعفدولت ایران و حکومت مرکزی وقت ایران، بدون اینکه قراردادی به‌طور رسمی بسته شود حدود ۱٫۵ میلیون کیلومتر مربع از اراضی ایران درآسیای مرکزی به تدریج از کنترل ایران خارج شد. ضمن اینکه این واقعه، در عمل سبب شد تاامپراتوری درانی ایجاد شود و کشوری به نام افغانستان موجودیت پیدا کند. ایران تاعهدنامه پاریس ۱۸۵۷ چنین کشوری را به رسمیت نمی‌شناخت و آن را بخشی از ایران می‌دانست هر چند تنها بر بخش‌های غربی آن (در حدود ۱۶۵ هزار کیلومتر مربع از غربافغانستان یعنیولایت هرات تاریخی) تسلط داشت. باید توجه داشت که بر اساس متون و نقشه‌های قدیمی، منظور ازولایت هرات که در ۱۸۵۷ از ایران جدا شد (جدایی هرات از ایران وشکل‌گیری افغانستان) نه ولایت هرات امروزی بلکه منطقه‌ای به گستردگی چهار ولایت امروزی افغانستان بود که شامل چهارولایت هرات،ولایت بادغیس،ولایت فراه وولایت نیمروز امروزی و در حدود یک چهارم مساحت افغانستان امروزی است.[۸۵][۸۶][۸۷]

عهدنامه‌های زیر شامل تجزیه ایران از دورهایران صفوی تا به امروز است:

  1. عهدنامه قصر شیرین ۱۶۳۹:امپراتوری صفوی ایران به‌طور رسمیبغداد و آنچه را که امروز کشورعراق خوانده می‌شود، بهامپراتوری عثمانی واگذار کرد.
  2. پیمان سن پترزبورگ: در ۲۱ سپتامبر ۱۷۲۳ برابر با ۳۰ شهریور ماه ۱۱۰۲ خورشیدی / ۲۰ ذی الهجه ۱۱۳۵ میانامپراتوری تزاری روسیه وامپراتوری صفوی ایران بسته شد و بهجنگ بین ایران و روسیه پایان داد. طبق این پیمان ایران مجبور به واگذاری سرزمین‌هایش درقفقاز شمالی،قفقاز جنوبی و شمال سرزمین امروزی ایران شاملدربند (داغستانباکو، اراضی تابع اطرافشیروان و همچنین استان‌هایگیلان،مازندران واسترآباد گشت.[۸۸] طبق این پیمان معین شد که سربازان روسی به شاه ایران برای برقراری آرامش و صلح داخلی کمک کنند.[۸۹]
  3. پیمان همدان: پیمان صلحی بود میانهوتکیان وعثمانیان در اکتبر۱۷۲۷ در پیجنگی که این دو را درگیر کرده بود، درهمدان بسته شد. هنگام فروپاشیدولت صفوی،امپراتوری عثمانی وامپراتوری روسیه از ضعفایران برای پیوست کردن شمار فراوانی از مناطق مرزی بهره برده بودند.اشرف افغان به‌عنوان وارث قانونی تاج‌وتخت ایران، خواستار بازگرداندن همه سرزمین‌های پیوست شده بهعثمانی بود و همین امر باعث شد تاامپراتوری عثمانی به سردمداران جدیدایران (دودمانهوتکی) اعلان جنگ دهد.
  4. پیمان کردن (Treaty of Kerden): عهدنامه‌ای میانافشاریان ایران وامپراتوری عثمانی بود که در۴ سپتامبر۱۷۴۶ منعقد شد. به موجب این عهدنامه خط مرزی میان دو کشور به همان خط مرزی تعیین شده درعهدنامه قصرشیرین (۱۶۳۹) بازگشت (همان خط مرزی میان ایران وترکیه امروزی و ایران وعراق امروزی) یعنی ایران تمامی متصرفات خود درمیان رودان وآناتولی شرقی را بهدولت عثمانی واگذار کرد. این معاهده ده سال پس ازپیمان استانبول امضا شد. الحاق مناطق شرقی عثمانی (شرقآناتولی وعراق) به ایران درمعاهده استانبول (۱۷۳۶) توسط ایران به عثمانی‌ها تحمیل شده بود.
  5. عهدنامه گلستان ۱۸۱۳: ایران بخش بزرگی از سرزمین‌های خود را درقفقاز از دست داد.
  6. عهدنامه ترکمانچای ۱۸۲۸: این عهدنامه به وسیلهروسیه تزاری و فتحعلی شاه به امضا رسید و موجب استیلای روس‌ها بر قفقاز شد.
  7. پیمان منطقه ای مستشاران انگلیس که بر این اساس ایران در اواسط سده نوزدهم از ادعای خود بر مناطق و سواحل جنوبی خلیج فارس مانندامارات امروزی (استان جلفاوه) و سواحل شرقیعربستان امروزی (استان الشرقیه) دست برداشت.[۹۰] استعماربریتانیا از سال ۱۸۰۹ به بهانه حفظ امنیت خلیج فارس ازاعراببادیه نشین جنوب خلیج فارس که اجداد حکام کنونی شیخ نشین‌های جنوب خلیج فارس بودند و از راهدزدی دریایی امرار معاش می‌کردند، استقرار یافته بود. در سال ۱۸۵۳بریتانیا در راه تثبیت سلطه خود، حکام منطقه را در کنفراسی جمع کرد و آن‌ها قراردادی را تحت عنوان صلح دریایی جاویدان (Perpetual Maritime Peace) امضا کردند که به موجب آنبریتانیایی‌ها اجازه یافتند نه تنها به بهانه مبارزه بادزدان دریایی بلکه به بهانه حفظ امنیتخلیج فارس بتوانند در هر حادثه ای که در کرانه‌های خلیج فارس اتفاق می‌افتد مداخله کنند.ساحل دزدان بهساحل آشتی یاامارات متصالحه تغییر نام پیدا کرد (تاریخ امارات متحده عربی).[۹۱][۹۲][۹۳][۹۴][۹۵][۹۶][۹۷][۹۸][۹۹][۱۰۰][۱۰۱] حاکمیت ایران بر کل خلیج فارس در سال ۱۸۰۹ باعهدنامه مجمل و در سال ۱۸۱۲ باعهدنامه مفصل به رسمیت شناخته شده بود. ضمن این کهامپراتوری پرتغال پس از شکست از ایران در سده‌های قبل این مناطق را به ایران واگذار کرده بود.
  8. عهدنامه پاریس ۱۸۵۷: این قرارداد توسطناصرالدین شاه به امضا رسید و ایران بخشی از هرات و افغانستان امروزی را در ازای تخلیه بندرگاه‌های جنوبی این کشور که تحت اشغال بریتانیا بود، به آن دولت واگذار کرد و کشور افغانستان را به رسمیت شناخت.
  9. حکمیت گلداسمیت ۱۸۷۱ جداییمکران وبلوچستان. (قرارداد گلدسمید)
  10. حکمیت گلداسمیت ۱۸۷۳ جدایی بخش‌هایی ازسیستان. (قرارداد گلدسمید)
  11. عهدنامه ارزروم دوم ۱۸۷۴ جدایی ولایاتسلیمانیه.
  12. عهدنامه آخال ۱۸۸۱: در این قرارداد که به توسطناصرالدین شاه به امضا رسید، ایرانمرو و بخش‌هایی ازخوارزم وفرارود را در ازای تضمین امنیت بهامپراتوری روسیه بخشید.
  13. قرارداد ۱۸۹۳: ایران بخش‌های بیشتری از سرزمین خود که هنوز بر پایهقرارداد آخال جزئی از ایران بود از جمله سرزمین‌های نزدیکرود اترک را بهامپراتوری روسیه واگذار کرد. این قرارداد توسط ژنرال بوتسوف[۱۰۲] و میرزاعلی اصغر امین السلطان در ۲۷ می۱۸۹۳ به امضا رسید.[۱۰۳]
  14. قرارداد ۱۹۰۷: بر طبققرارداد سن پترزبورگ، ۱۹۰۷ میلادی ایران به سه بخش تقسیم شد.
  15. مقاوله نامهٔ تهران (۱۹۱۱) تجزیهٔ ولایاتخانقین.
  16. تجزیهٔآگری (آرارات کوچک) و نواحیبورالان (۱۹۳۲). بورالان نام منطقه ای وسیع با وسعت یکصد و شصت هزار هکتار است که در نقطه صفر مرزی ایران و ترکیه قرار گرفته است و با کشورهای ارمنستان و آذربایجان نیز دارای مرز مشترک می‌باشد. از این وسعت تنها شصت و هشت هزار هکتار از منطقه بورالان در داخل مرزهای ایران قرار گرفته است.
  17. جداییدشت ناامید در سال ۱۹۳۵.
  18. پیمان سعدآباد: در سال ۱۹۳۷ مناطقی از ایران جدا و مناطقی به ایران اضافه شد (مبادله).
  19. تجزیهٔقریهٔ فیروزه (۱۹۵۴).
  20. تجزیهٔ بحرین ۱۹۷۰: در دوره سلطنتمحمدرضا پهلوی،بحرین که به لحاظ تاریخی بخشی از کشور ایران بود و به‌طور عملی از دورانقاجارانگلیسی‌ها آن را اشغال کرده بودند در ازای پس دادنجزایر سه‌گانه ایران (حاکمیت ایران بر جزایر سه‌گانه) مستقل شد.[۱۰۴][۱۰۵] همچنین دوجزیره زرکوه وجزیره آریانا که در مالکیت ایران بود، سال هاست همچنان در اشغالامارات است.
  21. عهدنامه‌های ارزروم: در سال‌های ۱۸۲۳ و ۱۸۴۷
  22. تغییر نامپهنه‌های آبی ایران در سال‌های ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۵: تغییر نامدریای پارسی یادریای ایرانیان یادریای عجم بهدریای عرب در سده هفدهم توسط انگلیس، تغییر نامدریای مکران یامکران پارس بهدریای عمان در سده هجدهم توسط انگلیس، تلاش برای تغییر نامخلیج فارس (تحریف نام خلیج فارس) و تلاش برای جا انداختن نام غیرایرانیدریای خزر به جای نام ایرانیدریای کاسپین.دریای عرب واژه جدیدی است که سازمان آبنگاری بین‌المللی در سال ۱۹۳۸ به عنوان نام رسمی برای آب‌های شمالاقیانوس هند که بخشی از سواحل سیستان و بلوچستان ایران را هم در بر می‌گیرد، تصویب کرد.[۱۰۶]

نقشه‌ها

[ویرایش]
  • نقشهٔ مربوط به سال ۵۰۰ ق. م.
    نقشهٔ مربوط به سال ۵۰۰ ق. م.
  • نقشهٔ آلمانی مربوط به سال ۱۵۹۸
    نقشهٔ آلمانی مربوط به سال ۱۵۹۸
  • نقشهٔ سال ۱۶۱۰ که توسط یک جغرافی‌دان هلندی تهیه شده و بلخ و گرجستان را در میان سرزمین‌های ایران نشان می‌دهد.
    نقشهٔ سال ۱۶۱۰ که توسط یک جغرافی‌دان هلندی تهیه شده و بلخ و گرجستان را در میان سرزمین‌های ایران نشان می‌دهد.
  • نقشهٔ آسیا در سال ۱۷۱۹
    نقشهٔ آسیا در سال ۱۷۱۹
  • نقشهٔ هرمن مل در سال ۱۷۲۰
    نقشهٔ هرمن مل در سال ۱۷۲۰
  • نقشهٔ ایران مربوط به قرن هجدهم و سال ۱۷۴۸ در پاریس
    نقشهٔ ایران مربوط به قرن هجدهم و سال ۱۷۴۸ در پاریس
  • نقشهٔ سال ۱۷۵۳ بخش‌هایی که با رنگ زرد معلوم شده محدودهٔ ایران را نمایش می‌دهد.
    نقشهٔ سال ۱۷۵۳ بخش‌هایی که با رنگ زرد معلوم شده محدودهٔ ایران را نمایش می‌دهد.
  • نقشهٔ بریتانیایی سال ۱۸۰۸
    نقشهٔ بریتانیایی سال ۱۸۰۸
  • نقشهٔ ایران در سال ۱۸۱۴
    نقشهٔ ایران در سال ۱۸۱۴
  • نقشهٔ مربوط به قرن نوزدهم
    نقشهٔ مربوط به قرن نوزدهم

کنفدراسیون ایران

[ویرایش]
همچنین ببینید:تاریخ تجزیه ایران وچندپارگی ایران افشاری
محمدظاهر شاه در دهه ۱۹۳۰.

ایدهکنفدراسیون ایران (فدراسیون ایران) یااتحادیه ایران (اتحادیه ایران بزرگ) نخستین بار توسطمحمدظاهر شاهپادشاهافغانستان مطرح گردید سال‌ها صحبت از ایجادکنفدراسیون ایران و افغانستان در میان بود؛ و برای بار دوم توسط ژنرالایوب خانرئیس‌جمهورپاکستان در سال ۱۳۴۱ خورشیدی تحت عنوانکنفدراسیون ایران و افغانستان و پاکستان مطرح شد.[۱۰۷]

ماجرای مطرح کردن ایده کنفدراسیون ایران و افغانستان

[ویرایش]

در نوروز سال ۱۳۳۹، سردار محمدداوود صدراعظم وقتافغانستان بهایران آمد تا دربارهٔ این موضوع بررسی‌های تازه‌ای صورت گیرد و به این سبب، وی هم در مراسم نوروز آن سال شرکت کرد؛ زیرانوروز آیین مشترک مردم دو کشور است که پیش از قتلنادرشاه افشار، قلمرو حکومتی واحدی را تشکیل می‌دادند.اتباع دو کشور دارای نیاکان (تاریخ) زبان و فرهنگ مشترک هستند و به همین دلیل طبق نظر جامعه شناسان از جمله «ماکس وبر» یک ملت محسوب می‌شوند و به همین صورتتاجیک‌های فرارود (پارسیان) که اینک در چند کشور زندگی می‌کنند. ترس از همین خویشاوندی و وحدت فرهنگی است که در سال‌های اخیر فشارهای تازه‌ای وارد می‌آید که افغان‌ها و به ویژه پشتون‌ها به ایران و پارسیان فرارود (تاجیک‌ها) نزدیک نشوند.[۱۰۷]

ماجرای مطرح کردن ایده کنفدراسیون ایران و افغانستان و پاکستان

[ویرایش]
ایوب خان وآلکسی کاسیگین در دهه ۱۹۶۰.

ژنرالایوب خانرئیس‌جمهورپاکستان در سال ۱۳۴۱ خورشیدی برابر با ۱۹۶۲ میلادی خطاب به یک اجتماع بزرگ در کویته گفته بود که افغانستان، ایران و پاکستان در بین دو قوه بزرگ یعنی اتحادشوروی وهند قرار گرفته‌اند و نظر به این وضع برای بقای این سه کشور برادر، اتحاد با هم یک امر ضروری می‌باشد؛ زیرا در صورت اختلافات داخلی، مقابله آن‌ها با فشارهای خارجی مشکل خواهد بود و شاید در این صورت کشورهای سه‌گانه از هم جدا شده و خاتمه بیابند ولی هرگاه این سه کشور با هم متحد شوند، از خود به خوبی دفاع خواهند کرد.[۱۰۸]رئیس‌جمهورپاکستان در میان کف زدن‌های ممتد حضار گفت که اگر چنین پیشنهادی به عمل آید،پاکستان از همه پیشتر این پیشنهاد را قبول خواهد کرد. وی گفت مردمانپاکستان،ایران وافغانستان به یک نژاد تعلق دارند و بین آن‌ها رشته‌های عمیق تاریخی و کلتوری وجود دارد و به عقیده وی مردمان این سه کشور برای دفاع در مقابل فشارهای خارجی و سعادت خود این اتحاد را می‌پسندند.[۱۰۹]

چند روز بعد، ذوالفقاریسفیر ایران درکابل، هنگام دیدار با سردار نعیم خانوزیر خارجه وقت دربارهٔ این اظهاراتایوب خان گفتگو کرد. سفیر ایران به نعیم خان گفت که "اتحادی که ایوب خان از آن صحبت کرده، آرزوی همه ماست". نعیم خان گفت: «بله همین‌طور است؛ ولی اکنون موقع چنین کاری نیست. اگر ما در حال حاضر دست به چنین اقدامی بزنیم، نابود خواهیم شد. انجام این عقیده کار امروز و فردا نیست و وقت می‌خواهد. به هر حال، در چنین موقع حساس، به هیچ وجه جای طرح این موضوع نیست".[۱۱۰][۱۱۱][۱۱۲]

نقش دیگران در جلوگیری از پیشرفت طرح

[ویرایش]

محمدظاهر شاه که در طولسلطنت خود بر بی‌طرفی و عدم تعهدافغانستان پای می‌فشرد یک بار تلاش کرد تا سرزمین‌هایی را که انگلستان در دوران سلطه خود بر هندوستان از افغانستان جدا ساخته و اینک ضمیمه پاکستان و پاتان‌نشین (پشتون) هستند بازگرداند از جمله منطقه خودمختار «وزیرستان». این تلاش، در دهه ۱۹۶۰ افغانستان و پاکستان را در آستانه یک جنگ قرارداده بود که اگر آغاز شده بود؛ گسترش می‌یافت زیرا که مسکو از افغانستان و واشینگتن از پاکستان حمایت می‌کرد و دولت وقت ایران دچار سردرگمی عجیبی شده بود زیرا که از یک طرف با پاکستان قرارداد دفاعی داشت و از سوی دیگر، افغان‌ها را ایرانی می‌دانست، لذا دست به میانجی‌گری زد و موفق شد. در جریان همین میانجی‌گری باردیگر از ایجادکنفدراسیونایران وافغانستان مرکب از دو کشور مستقل سخن به میان آمد که ایران به خواست غرب، قضیه تقسیم درآمد نفت را پیش کشید و موضوع به تدریج منتفی شد. در آن زمان، غرب از آن بیم داشت که پس از ایجاد کنفدراسیون، ایران مدعیبلوچستان شرقی و افغانستان مدعی مناطق پاتان‌نشین پاکستان شود و این کشور که تنها به دلیل مسلمان بودن مردم آن ازشبه قاره هند جدا شده و استقلال یافته فرو بپاشد. مسکو هم از آن هراس داشت که پس از تأسیس کنفدراسیون،تاجیک‌های «فرارود» باردیگر طغیان کنند و برای پیوستن به کنفدراسیون ازشوروی جدا شوند.احمدشاه مسعود در دهه ۱۹۹۰ (همانند پدرش در نیمه اول سده بیستم) تلاش‌هایی در این زمینه به عمل آورد که با قتل او در سپتامبر سال ۲۰۰۱ قضیه مسکوت ماند. در سال‌های اخیر باز تلاش‌هایی در این زمینه و به ویژه از ناحیه تاجیک‌ها (پارسیان) به عمل آمده و تشکیلجبهه ملی افغانستان که برادراحمدشاه و پسرمحمدظاهر شاه و بسیاری ازتاجیک‌ها در آن شرکت دارند در همین راستا است.

ایده‌های دیگر همگرایی در محدوده ایران بزرگ در عصر حاضر

[ویرایش]
  1. اتحادیهکشورهای فارسی‌زبان: در تاریخ ۴ اسفند ۱۴۰۲علی دارابی قائم‌مقام وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی ایران در مراسم «شب میراث فرهنگی ایران و تاجیکستان»، که چهارم اسفندماه در کاخ نیاوران با حضور به دولت صفرزاده ـ معاون وزیر فرهنگ تاجیکستان ـ و نظام‌الدین زاهدی ـ سفیر تاجیکستان در ایران ـ برگزار شد، بیان کرد: امیدواریم بتوانیم «اتحادیه کشورهای فارسی‌زبان» را تشکیل دهیم و کارگروه مشترکی میان میراث فرهنگی ایران و تاجیکستان برای همکاری در تدوین پرونده‌های مشترک ثبت جهانی داشته باشیم.[۱۱۳]
  2. اتحادیهنوروز (جغرافیای جشن نوروز): در سال ۱۳۹۹ در همایش بین‌المللی ظرفیت‌های فرهنگی اجتماعی حوزه تمدنی نوروز در تهران ایده این اتحادیه مطرح شد. همچنین بارها توسط افراد و گروه‌های مختلف ایرانی و غیرایرانی در سال‌های اخیر مطرح شده است.[۱۱۴][۱۱۵][۱۱۶]
  3. اتحادیه اکو (سازمان همکاری اقتصادی): در سال ۱۳۴۱ (۱۹۶۲ میلادی) به ابتکار ایران و حضور سه کشور ایران و پاکستان و ترکیه شکل گرفت و بافروپاشی شوروی به ده کشور گسترش یافت. در بررسی همگرایی منطقه‌ای در معادلات فیمابین ایران و آسیای میانه، می‌توان دو مولفه اصلی، یعنی وجود ریشه‌ها و تجربیات مشترک تاریخی و معادله کشور بزرگ و هژمون و کشورهای کوچک را در ژئوپلیتیک منطقه‌ای یافت. هرچند شکل‌گیری سازمان اکو به عنوان سازمانی منطقه‌ای تلاشی در همین راستا بوده، اما کارویژه‌ای متفاوت داشته و بیشتر متمرکز بر همکاری‌های اقتصادی فی مابین کشورهای عضو است و با توجه به اعضای آن، شاید نتوان میان همه این اعضا قرابتی که ایران با چند کشور آسیای میانه و افغانستان را دارد یافت؛ بنابراین بدیهی است که همگرایی در اکو از حدی مشخص فراتر نرفته و نمی‌رود.[۱۱۷]
  4. اتحادیه وابستگان به فرهنگ و تمدن ایران‌زمین یا اتحادیه کشورهای وارث تمدن ایرانی: با عناوین مختلف و توسط افراد و گروه‌های مختلفی پیشنهاد شده است.[۱۱۸][۱۱۹][۱۲۰]
  5. نظریه قاره کهن: توسط فردی به نام مجتبی شرکا معروف به ارد خراسانی پیشنهاد شده است که ایران و بیست کشور همسایه آن در منطقه غرب و مرکز آسیا را به عنوان یک شبه قاره فرهنگی متحد در نظر گرفته است که به‌طور تاریخی ایران در مرکزیت فرهنگ و تمدن آن قرار گرفته است.[۱۲۱]

جستارهای وابسته

[ویرایش]

پانویس

[ویرایش]
  1. Christensen, Peter ,The decline of Iranshahr: irrigation and environments in the historyhttp://books.google.com/books?id=ebB_ac13v3UC&pg=PA15&dq=%27Greater+Iran%27+-+were+always+known+in+the+Persian+language+as+Iranshahr+or+Iranzamin&hl=en&sa=X&ei=yMMuT8vBI-eeiQKywonKCg&ved=0CDcQ6AEwAQ#v=onepage&q=%27Greater%20Iran%27%20-%20were%20always%20known%20in%20the%20Persian%20language%20as%20Iranshahr%20or%20Iranzamin&f=false
  2. Marcinkowski, Christoph ,Shi'ite identities: community and culture in changing social contexts.http://books.google.com/books?id=F9khRsDDuX8C&pg=PA83&dq=%27Greater+Iran%27+-+were+always+known+in+the+Persian+language+as+Iranshahr+or+Iranzamin&hl=en&sa=X&ei=E78uT9GfA-zMiQKCooGsCg&ved=0CDIQ6AEwAA#v=onepage&q=%27Greater%20Iran%27%20-%20were%20always%20known%20in%20the%20Persian%20language%20as%20Iranshahr%20or%20Iranzamin&f=false
  3. "IRAN i. LANDS OF IRAN".Encyclopædia Iranica.
  4. International Journal of Middle East Studies (2007), 39: pp 307-309 Copyright © 2007 Cambridge University Presshttp://journals.cambridge.org/action/displayAbstract?fromPage=online&aid=1009412
  5. Richard N. Frye, interview by Asieh Namdar, CNN, 20 October 2007. "I spent all my life working in Iran. and as you know I don't mean Iran of today, I mean Greater Iran, the Iran which in the past, extended all the way from China to borders of Hungary and from other Mongolia to Mesopotamia".[۱]بایگانی‌شده در ۲۳ آوریل ۲۰۱۶ توسطWayback Machine[۲]بایگانی‌شده در ۲ ژوئن ۲۰۱۱ توسطWayback Machine
  6. Richard Nelson Frye, The Harvard Theological Review, Vol. 55, No. 4 (Oct. , 1962), pp. 261-268http://www.jstor.org/pss/1508723 I use the term Iran in an historical context[...]Persia would be used for the modern state, more or less equivalent to "western Iran". I use the term "Greater Iran" to mean what I suspect most Classicists and ancient historians really mean by their use of Persia - that which was whitin the political boundries of State ruled by Iranians.
  7. In the case of Afghanistan, much of which was part of Iran until the late nineteenth century,
  8. Erik Goldstein (1992).Wars and peace treaties, 1816-1991. Psychology Press. pp. ۷۲–۷۳.
  9. Sir Percy Molesworth Sykes (1915).A history of Persia, Volume 2. pp. ۴۶۹.
  10. India. Foreign and Political Dept. (1892).A Collection of Treaties, Engagements, and Sunnuds, Relating to India and Neighbouring Countries: Persia and the Persian Gulf. G. A. Savielle and P. M. Cranenburgh, Bengal Print. Co. pp. x (10).
  11. Roxane Farmanfarmaian (2008).War and peace in Qajar Persia: implications past and present. Psychology Press. pp. ۴.
  12. Abbas Amanat (1997).Pivot of the universe: Nasir al-Din Shah Qajar and the Iranian Monarchy, 1831-1896. I.B.Tauris. pp. ۱۶.
  13. ۱۳٫۰۱۳٫۱William W. Malandra (۲۰۰۵-۰۷-۲۰)."ZOROASTRIANISM i. HISTORICAL REVIEW". Retrieved2011-01-14.
  14. Nicholas Sims-Williams."EASTERN IRANIAN LANGUAGES". Retrieved2011-01-14.
  15. "IRAN". Retrieved2011-01-14.
  16. K. Hoffmann."AVESTAN LANGUAGE I-III". Retrieved2011-01-14.
  17. Kenneth M. Pollack (2005).The Persian puzzle: the conflict between Iran and America. Random House, Inc. pp. ۳۸.
  18. تاریخ طبری، ابوالقاسم پاینده، ج ۱ ص ۱۵۴
  19. Richard Foltz, "Religions of the Silk Road: Premodern Patterns of globalization", Palgrave Macmillan, rev. 2nd edition, 2010. pg 27
  20. Frye, Richard Nelson,Greater Iran,ISBN1-56859-177-2 p.xi
  21. Mallory, J. P. ; Adams, D. Q. (1997), Encyclopedia of Indo-European culture, London and Chicago: Fitzroy-Dearborn,ISBN1-884964-98-2. pg 307: "Dialetically, Old Persian is regarded as a southwestern Iranian language in contrast to the east Iranian Avestan which covered most of the rest of Greater Iran
  22. George Lane, "Daily life in the Mongol empire", Greenwood Publishing Group, 2006. pg 10" The year following 1260 saw the empire irrevocably split but also signaled the emergence of the two greatest achievements of the house of Chinggis, namely the Yuan dynasty of greater China and the Il-Khanid dynasty of greater Iran.
  23. Judith G. Kolbas, "The Mongols in Iran", Excerpt from 399: "Uljaytu, Ruler of Greater Iran from 1304-1317 A.D."
  24. Mīr Khvānd, Muḥammad ibn Khāvandshāh, Tārīkh-i rawz̤at al-ṣafā. Taṣnīf Mīr Muḥammad ibn Sayyid Burhān al-Dīn Khāvand Shāh al-shahīr bi-Mīr Khvānd. Az rū-yi nusakh-i mutaʻaddadah-i muqābilah gardīdah va fihrist-i asāmī va aʻlām va qabāyil va kutub bā chāphā-yi digar mutamāyiz mībāshad.[Tehrān Markazī-i Khayyām Pīrūz [1959-60. ایرانشهر از کنار فرات تا جیحون است و وسط آبادانی عالم است. Iranshahr streches from the Euphrates to the Oxus, and it is the center of the prosperity of the World.
  25. Patrick Clawson.Eternal Iran. Palgrave Macmillan. 2005ISBN1-4039-6276-6 p.23
  26. The Cambridge History of Iran, Vol. III: The Seleucid, Parthian and Sasanian Periods, Ehsan Yarshater, Review author[s]: Richard N. Frye, International Journal of Middle East Studies, Vol. 21, No. 3. (Aug. , 1989), pp.415. Link:<415:TCHOIV>2.0.CO;2-I
  27. Numista:Ashrafi - Nader Afshar Type A2; Širâz mint.
  28. Nasser Takmil Homayoun,Kharazm: What do I know about Iran?. 2004.ISBN964-379-023-1, p.78
  29. Patrick Clawson.Eternal Iran. Palgrave. 2005. Coauthored with Michael Rubin.ISBN1-4039-6276-6 p.9,10
  30. Patrick Clawson.Eternal Iran. Palgrave. 2005. Coauthored with Michael Rubin.ISBN1-4039-6276-6 p.30
  31. Patrick Clawson.Eternal Iran. Palgrave. 2005. Coauthored with Michael Rubin.ISBN1-4039-6276-6 p.31-32
  32. See: محمدی ملایری، محمد: فرهنگ ایران در دوران انتقال از عصر ساسانی به عصر اسلامی، جلد دوم: دل ایرانشهر، تهران،انتشارات توس 1375. : Mohammadi Malayeri, M. : Del-e Iranshahr, vol. II, Tehran 1375 Hs.
  33. http://www.iranicaonline.org/articles/kurdish-language-i according to which Kurdish, following a select number of isoglosses, was relatively close to Persian In effect, this questioned the “traditional” view holding that Kurdish, because of its differences from Persian, should be regarded a “NW-Iranian” language (
  34. انوشه، حسن، دانشنامهٔ ادب فارسی: ادب فارسی در قفقاز (آذربایجان، ارمنستان، گرجستان و جمهوری خودمختار داغستان). تهران: ۱۳۸۲.
  35. iranicaonline.orghttps://iranicaonline.org/articles/azerbaijan-vii. دریافت‌شده در۲۰۲۱-۰۳-۲۷.پارامتر|عنوان= یا |title= ناموجود یا خالی (کمک)
  36. Patrick Clawson. Eternal Iran. Palgrave. 2005. Coauthored with Michael Rubin.ISBN1-4039-6276-6 p.168
  37. Encyclopædia Iranica: "Caucasus Iran" article, p.84-96.
  38. Encyclopædia Iranica, "CENTRAL ASIA: The Islamic period up to the Mongols", C. Edmund Bosworth: "In early Islamic times Persians tended to identify all the lands to the northeast of Khorasan and lying beyond the Oxus with the region of Turan, which in the Shahnama of Ferdowsi is regarded as the land allotted to Fereydun's son Tur. The denizens of Turan were held to include the Turks, in the first four centuries of Islam essentially those nomadizing beyond the Jaxartes, and behind them the Chinese (see Kowalski; Minorsky, "Turan"). Turan thus became both an ethnic and a diareeah term, but always containing ambiguities and contradictions, arising from the fact that all through Islamic times the lands immediately beyond the Oxus and along its lower reaches were the homes not of Turks but of Iranian peoples, such as the Sogdians and Khwarezmians."
  39. C.E. Bosworth, "The Appearance of the Arabs in Central Asia under the Umayyads and the establishment of Islam", inHistory of Civilizations of Central Asia, Vol. IV: The Age of Achievement: AD 750 to the End of the Fifteenth Century, Part One: The Historical, Social and Economic Setting, edited by M. S. Asimov and C. E. Bosworth. Multiple History Series. Paris: Motilal Banarsidass Publ. /UNESCO Publishing, 1999. excerpt from page 23: "Central Asia in the early seventh century, was ethnically, still largely an Iranian land whose people used various Middle Iranian languages.".
  40. https://www.tabnak.ir/fa/news/54817/جایگاه-تاریخی-زبان-و-ادب-فارسی-در-سین-کیانگ
  41. https://www.mehrnews.com/news/768787/آسیای-مرکزی-خاستگاه-فرهنگ-و-تمدن-ایرانی-است
  42. http://ensani.ir/fa/article/79541/روابط-فرهنگی-ایران-و-آسیای-مرکزی
  43. https://www.sid.ir/fa/journal/ViewPaper.aspx?id=247462
  44. Encyclopædia Iranica, "CENTRAL ASIA: The Islamic period up to the Mongols", C. Edmund Bosworth.
  45. C.E. Bosworth, "The Appearance of the Arabs in Central Asia under the Umayyads and the establishment of Islam", inHistory of Civilizations of Central Asia, Vol. IV: The Age of Achievement: AD 750 to the End of the Fifteenth Century, Part One: The Historical, Social and Economic Setting, edited by M. S. Asimov and C. E. Bosworth. Multiple History Series. Paris: Motilal Banarsidass Publ. /UNESCO Publishing, 1999. excerpt from page 23:[۳]
  46. Abazov, Rafis. 2008. The Palgrave concise historical atlas of central Asia. New York: Palgrave Macmillan. Map.6.
  47. Rüdiger Schmitt, “SCYTHIAN LANGUAGE,” Encyclopædia Iranica, online edition, 2018, available athttp://www.iranicaonline.org/articles/scythian-language (accessed on 10 April 2018).
  48. دانشنامه بریتانیکا، ذیلScythian، نسخه آنلاین
  49. Brunner، «Iran v. Peoples of Iran. (2) Pre-Islamic»،ENCYCLOPÆDIA IRANICA.
  50. رضایی باغ‌بیدی،تاریخ زبان‌های ایرانی،35-37.
  51. Sulimirski، «THE SCYTHS»،Cambridge History of Iran.
  52. شاپور شهبازی،جهانداری داریوش بزرگ،53-54.
  53. زرشناس،میراث ادبی روایی در ایران باستان،15.
  54. Szemerényi،Four Old Iranian Ethnic Names.
  55. Giovanni Boccaccio’s Famous Women translated by Virginia Brown 2001, p. 25; Cambridge and London, Harvard University Press;ISBN0-674-01130-9 " می‌نویسد: "... ازدریای سیاه به سوی شمال تا اقیانوس گسترده بود …" در زمان بوکاچیو (Boccaccio)دریای بالتیک را اقیانوس سرمتیان (Oceanus Sarmaticus) می‌نامیدند.
  56. ۵۶٫۰۵۶٫۱"Scythian". The New Encyclopædia Britannica, Micropædia. Volume 10 (15th ed.). p. 576. "member of a nomadic people originally of Iranian stock who migrated from Central Asia to southern Russia in the 8th and 7th centuries BC".
  57. . ��http://www.jaco-sj.com/article_10847_e5c40b6a570e9c8b653d06cbda193a30.pdf
  58. https://jhic.ut.ac.ir/article_50510.html
  59. https://www.bbc.com/persian/world/2014/09/140906_ea_safar_abdullah_interview
  60. http://shahnamehpajohan.ir/صفر-عبدالله-نام-مبارک-ایران-همیشه-بوده/
  61. کلیات رودکی، قصاید و قطعات، شماره ۶۸.
  62. شاهنامه فردوسی، بخش ۷، داستان سیاوش.
  63. http://www.bbc.com/persian/world/2014/09/140906_ea_safar_abdullah_interview
  64. https://en.wikipedia.org/wiki/Taraz
  65. لغتنامهٔ دهخدا، سرواژهٔ فاراب.
  66. ۶۶٫۰۶۶٫۱۶۶٫۲۶۶٫۳انوشه، حسن (به سرپرستی) (۱۳۸۰ صفحه=ص۹۹دانشنامه ادب فارسی: ادب فارسی در آسیای میانه،تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی،شابک ۹۶۴-۴۲۲-۴۱۷-۵ (جلد اول) مقدار|شابک= را بررسی کنید: invalid character (کمک)پارامتر|چاپ= اضافه است (کمک);تاریخ وارد شده در|سال= را بررسی کنید (کمک)
  67. دانشنامهٔ ایرانیکابایگانی‌شده در ۱۲ ژوئیه ۲۰۰۸ توسطWayback Machine، سرواژهٔ ASFĪJĀB.
  68. https://en.wikipedia.org/wiki/Shymkent
  69. https://www.mashreghnews.ir/news/195649/ایران-کوچک-در-دل-قزاقستان
  70. شیعیان مرکه
  71. ایران کوچک در دل قزاقستان
  72. ملت‌های قزاقستان و شیعیان قزاقستان
  73. Elton L. Daniel|Daniel, E. ,The History of Iran. 2001.ISBN0-313-30731-8, p.28
  74. Lorentz, J.Historical Dictionary of Iran. 1995.ISBN0-8108-2994-0
  75. Etheredge، Laura (۲۰۰۹). «Baluchistan ,region Iran».Encyclopædia Britannica.شابک ۱-۵۹۳۳۹-۲۹۲-۳.
  76. «بلوچ و بلوچستان».دانشنامه جهان اسلام. ج. ۴.بنیاد دائرةالمعارف اسلامی.شابک ۹۷۸۹۶۴۴۴۷۰۰۳۵.
  77. Madelung, The Editors of Encyclopaedia Britannica (2000). "Indus civilization".Encyclopaedia of Brittanica (به انگلیسی). Encyclopædia Britannica.{{cite encyclopedia}}:|نام= has generic name (help)
  78. Zurutuza, Karlos (سپتامبر ۱۷, ۲۰۱۴)."Pakistani Baloch find home in Afghanistan" (به انگلیسی).
  79. Gaur, The Editors of Encyclopaedia Britannica (1998). "Sir Frederick John Goldsmid".Encyclopaedia of Brittanica (به انگلیسی).{{cite encyclopedia}}:|نام= has generic name (help)
  80. See:
  81. "Persian language in Xinjiang" (زبان فارسی در سین کیانگ). Zamir Sa'dollah Zadeh (دکتر ضمیر سعدالله زاده).Nameh-i Iran (نامه ایران) V.1. Editor: Hamid Yazdan Parast (حمید یزدان‌پرست).شابک‎۹۶۴−۴۲۳−۵۷۲-X Perry-Castañeda Library collection under DS 266 N336 2005.
  82. شناخت‌نامه زبان فارسی، تهیه شده در بنیاد سعدی.
  83. شناخت‌نامه زبان فارسی، تهیه شده در بنیاد سعدی
  84. http://manuscripts.ir/ar/center-news/3717-طومارهای-مکشوفه-تورفان[پیوند مرده]
  85. https://www.irna.ir/news/83824020/سرنوشت-شوم-پادشاهی-حماسه-ساز
  86. https://www.tasnimnews.com/fa/news/1397/02/01/1705301/جدا-شدن-افغانستان-از-ایران-در-عصر-قاجار-یک-غلط-مشهور-تاریخی
  87. http://ensani.ir/fa/article/414449/ارتش-نادرشاه
  88. THE CAUCASUS IN THE SYSTEM OF INTERNATIONAL RELATIONS: THE TURKMANCHAY TREATY WAS SIGNED 180 YEARS AGO Научная библиотека КиберЛенинка p 142
  89. Alexander Mikaberidze.
  90. https://www.tabnak.ir/fa/news/70792/سرزمین‌های-جداشده-و-تهدید-تمامیت-ارضی-ایران
  91. https://www.tabnak.ir/fa/news/238228/زمان-ادعای-مالکیت-ایران-بر-استان-جلفاوه-فرا-نرسیده
  92. https://en.wikipedia.org/wiki/History_of_the_United_Arab_Emirates#The_pearling_industry_and_the_Portuguese_empire:_16th_-_18th_century
  93. https://en.wikipedia.org/wiki/Saeed_bin_Butti#Perpetual_Maritime_Truce
  94. https://en.wikipedia.org/wiki/Trucial_States
  95. https://en.wikipedia.org/wiki/Sultan_bin_Saqr_Al_Qasimi#Perpetual_Maritime_Truce_of_1853
  96. https://en.wikipedia.org/wiki/Piracy_in_the_Persian_Gulf
  97. https://en.wikipedia.org/wiki/Persian_Gulf_campaign_of_1809
  98. https://en.wikipedia.org/wiki/Persian_Gulf_campaign_of_1819
  99. https://en.wikipedia.org/wiki/General_Maritime_Treaty_of_1820
  100. https://www.asriran.com/fa/news/109796/امارات-متحده-همان-استان-جلفاوه-سابق-ایران-است-نقشه-ایران-قدیم
  101. https://www.entekhab.ir/fa/news/61268/قطر-در-سال-۲۰۰۴-به-جزیره-بوموسی-حمله-نظامی-کرد-و-ایرانی-ها-را-کشت-چاپ-کتابی-توسط-وزارت-خارجه-تا-ثابت-کند-که-جزایر-از-آنِ-امارات-است
  102. «Evgeniy Karlovich Byutsov».
  103. Andreeva، Elena.«RUSSIA i. Russo-Iranian Relations up to the Bolshevik Revolution». Encyclopædia Iranica, online edition, 2014.
  104. Bahrain could justifiably be claimed as an integral part of Iran because: Iran/Persia had never recognised the independent status of Bahrain; the bulk of historical evidence pointed to continued Persian sovereignty over Bahrain
  105. محسنی، محمدرضا. «پان ترکیسم، ایران و آذربایجان». انتشارات سمرقند، ۱۳۸۹، صص 5-6
  106. https://www.isna.ir/news/1401021006511/دریای-عرب-رختی-جدید-بر-پیکره-ای-اصیل-و-تاریخی
  107. ۱۰۷٫۰۱۰۷٫۱تاریخ ایران انتشارات دهخدا
  108. کتاب «اختلافات ارضی افغانستان و پاکستان» ص ٣٢٣
  109. کتاب «اختلافات ارضی افغانستان و پاکستان» ص ۳۲۴
  110. کتاب "اختلافات ارضی افغانستان و پاکستان" ص ٣٢۵
  111. فصلنامه تاریخ روابط خارجه / سال چهارم، بهار1382 شماره 14
  112. فصلنامه تاریخ روابط خارجی 1382 شماره 14
  113. https://www.isna.ir/news/1402120503081/تشکیل-اتحادیه-کشورهای-فارسی-زبان
  114. https://www.avapress.com/fa/news/232380/اتحادیه-کشورهای-حوزه-تمدنی-نوروز-تشکیل-شود-منطقه-سفرای-با-پیام-صلح-و-دوستی-بفرستند
  115. https://www.magiran.com/paper/728877/اتحادیه-نوروز-یا-اتحادیه-ی-وابستگان-به-فرهنگ-و-تمدن-ایران-زمین
  116. https://www.imna.ir/news/479756/پیشنهادی-برای-تشکیل-اتحادیه-نوروز
  117. https://web.archive.org/web/20240523211939/http://www.irdiplomacy.ir/fa/news/2004665/%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%85%DB%8C-%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%AF-%D8%A8%D8%A7-%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D8%AA%D8%AD%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D9%87-%D8%A7%D8%B1%D9%88%D9%BE%D8%A7-%DA%A9%D9%86%D9%81%D8%AF%D8%B1%D8%A7%D8%B3%DB%8C%D9%88%D9%86%DB%8C-%D9%85%D9%86%D8%B7%D9%82%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%D8%B3%D8%A7%D8%B2%D8%AF
  118. https://www.magiran.com/paper/728877/اتحادیه-نوروز-یا-اتحادیه-ی-وابستگان-به-فرهنگ-و-تمدن-ایران-زمین
  119. https://taaghche.com/book/127678/اتحادیه-کشورهای-وارث-تمدن-ایرانی
  120. http://www.irdiplomacy.ir/fa/news/2004665/ایران-می-تواند-با-الگو-از-اتحادیه-اروپا-کنفدراسیونی-منطقه-ای-بسازد
  121. https://amordadnews.com/115248/

پیوند به بیرون

[ویرایش]
درویکی‌انبار پرونده‌هایی دربارهٔایران بزرگ موجود است.
ایران موضوعاتایران
باستانی
۵۵۰–۳۴۰۰ق.م.
۵۵۰ ق.م. – ۲۲۴ب.م.
۲۲۴–۶۵۱ ب.م.
قرون وسطی
اوایل مدرنیته
۶۳۷–۱۰۵۵
۹۷۵–۱۴۳۲
۱۳۷۰–۱۹۲۵
مدرن
۱۹۲۵–۱۹۷۹
جمهوری اسلامی
۱۹۷۹–اکنون
همچنین ببینید
ق.م. = قبل از میلاد / م. = میلادی
کلی
شوراها
مقامات عالی‌رتبه
کلی
بخش‌های اقتصادی
شرکت دولتی
مکان‌ها
جمعیت‌شناسی ایران
زبان‌های رایج در ایران
مردم
دین در ایران
دیگر
فرهنگ ایرانی
موسیقی در ایران
سایر موضوعات
گاه‌شمارهای تاریخ ایران
۱۰۰٬۰۰۰ سال پ.م. تا ۶۵۱ میلادی
از ۶۵۱ تا ۱۲۲۰ میلادی
از ۱۲۲۰ تا ۱۵۰۱ میلادی
از ۱۵۰۱ تاکنون
جستارهای وابسته
باستان
شرقی
بینابینی
غربی
میانه
شرقی
غربی
شمال غربی
جنوب غربی
نو
شرقی
پامیری
سایر
غربی
شمال غربی
کردی
زازا-گورانی
کاسپینی
بلوچی
ایران مرکزی
مرکزی شمال غربی
مرکزی شمال شرقی
مرکزی شمال غربی
مرکزی جنوب شرقی
کویری
تفرش
دسته‌بندی‌نشده
جنوب غربی
واژگانخوابیده زبان‌های منقرض‌شده را نشان می‌دهند.
کشورها و مناطقایرانی زبان

 افغانستان ایران تاجیکستان چین(تاشکورگان)۱ گرجستان (South Ossetia Flagاوستیای جنوبی)۲ عراق (Kurdistan Flagاقلیم کردستان) • روسیه (اوستیای شمالی-آلانیا) • پاکستان (استان مرزی شمال غربی وبلوچستان) • ازبکستان (دارای ۸ تا ۱۱ میلیونتاجیک) • ترکیه (کردستان) • مجارستان (یاسیک‌ها) • سوریه (کردستان) • جمهوری آذربایجان (تالش گشتاسبی وتاتی اران) • عمان (کمزاری های المسندم)

(۱)بخش خودگردان تاجیک تاشکورگان، درجمهوری خلق چین به رسمیت شناخته شده است.
(۲) اوستیای جنوبی خود را جمهوری اعلام نموده است و۵ دولت عضو سازمان ملل آن را به رسمیت شناخته‌اند.

پیشینه
گویش‌ها
ویژگی‌ها
نوشتار
ادبیات
نهادها
وابسته
موضوع‌های مرتبط باآریایی‌ها
مردم
زبان
جغرافیا
روابط دوجانبه
تاریخ
حوادث و کشمکشها
پیوندهای جغرافیایی
پیوندهای فرهنگی
موارد وابسته
آفریقا
آسیا
اروپا
قاره آمریکا
اقیانوسیه
مفاهیم پان‌ناسیونالیسم
ایده‌ها
Territorial
concepts
پراکندگی جغرافیایی زبان‌ها
جهان رومی‌زبان
ایبریایی‌زبان
سایر
جهان ژرمنی‌زبان
جهان اسلاوی‌زبان
سایر زبان‌ها
برگرفته از «https://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=ایران_بزرگ&oldid=42849511»
رده‌ها:
رده‌های پنهان:

[8]ページ先頭

©2009-2025 Movatter.jp