حکومت ایران یکحاکمیت دینی بانظام ریاستی است، اما اختیارات بنیادی به رهبر نظام کهیکهسالار است، واگذار شده است؛ این مقام از زمان مرگ خمینی در سال ۱۳۶۸ توسطسید علی خامنهای بوده است. حکومت ایراناقتدارگراست و انتقادات گستردهای بهدلیل محدودیتهای قابلتوجه،نقض حقوق بشر و آزادیهای مدنی به آن وارد شده است. این نظام، قطباسلام شیعه در خاورمیانه و دشمناسرائیل شناخته میشود. ایران همچنین یکی از بزرگترین بازیگران امور خاورمیانه بهشمار میرود و نظام جمهوری اسلامی بهطور مستقیم و غیرمستقیم در اکثردرگیریهای خاورمیانه دست دارد. سیاست خارجهٔ تنشزای جمهوری اسلامی در منطقه، که شناسه آن پشتیبانی از گروههای شبهنظامیاسلامی متعدد است، بهشدت محکوم شده است.
واژهٔایران آشکارا ازپارسی میانه سرچشمه میگیرد. نخستین بار در دنبالهٔ ناماردشیر بابکان، بنیانگذارشاهنشاهی ساسانی به نامایران اشاره شده است. درنقش رستم و سکههای اردشیر بابکان، به او با نام «اردشیر شاهنشاه آریان (ایران)» اشاره شده است.[۱۳]ایران (پهلوی ساسانی) وآریان (پهلوی اشکانی) هردو برای اشاره بهمجموع مردم ایران نیز استفاده میشدند؛ این دو واژه برگرفته ازآریا[یادداشت ۱] درزبان نیاایرانی هستند.[۱۳][۱۴] بر پایه اسناد تاریخی موجود،ایرانشهر را ساسانیان برای نخستین بار به شکل سیاسی به کار بردند و پیش از آنان، به این کشور با چنین عنوانی اشاره نشده است؛ پیش از ساسانیان تنها یک بار، از اصطلاحسرزمینهای ناآریایی[یادداشت ۲] استفاده شده است.[۱۳]
بر پایهاساطیر ایران نیز، نام «ایران» از نامایرج، یک شاهزادهٔ اساطیری (پیشدادی) که بهدست برادرانش (تور وسلم) کشته شد، آمده است.[۱۵] دراوستا، بخشی که نخستین مهد زندگیآریاییها بوده،ایران وئجه نامیده شده است که به معنای «سرزمین آریاها» است. همچنین در اوستا واژهٔ «اَئیریَ» (بهاوستایی: 𐬀𐬌𐬭𐬌𐬌𐬀) برای اشاره به همین نژاد استفاده شده است.[۱۶]
واژههای برگرفته از پارس
به جز واژهٔایران، این کشور بیشتر باپارس و واژههای برگرفته از آن، توسط جهان خارج مورد اشاره قرار گرفته است. به شکل تاریخی،جهان غرب به این کشور با نامPersia اشاره کرده است که در زبانهای گوناگون آنان، به شکل خاصی تلفظ میشود.[۱۷] از مهمترین عوامل گسترش این نام در جهان غرب، نوشتههای مورخانیونانی است که از ایران به عنوانPersís یاد میکردند.[۱۸]پارسه، یکی از این دسته واژهها، دارای معنی «سرزمینپارسیان» است. این موارد، در حالی اند کهپارس نام یکی از استانهای ایران باستان نیز بود که امروزه به عنواناستان فارس تعریف شده است.[۱۹] این دسته از نامها، در داخل ایران نیز مورد استفاده قرار میگرفتند. در ادبیات فارسی و عربی، با عنوانمملکت فارس به این کشور اشاره شده است.[۲۰]
در ۶ دی ۱۳۱۳، در دورانرضاشاه، حکومت ایران به شکل رسمی از کشورهای دیگر خواست که در نوشتههای رسمی، از واژهٔایران که نامدروننام و تاریخی بود به جای واژههایبروننام همچونپرشیا،پرس وپرسه استفاده کنند. در این دوران، در اروپا،ایران تنها یک اصطلاح جغرافیایی بود و برای اشاره به این کشور به کار نمیرفت.[۱۶]سعید نفیسی، در دفاع از استفاده از نام ایران در زبانهای دیگر،[یادداشت ۳] ضمن انجام اشاراتی به تاریخ این کشور، اعلام داشت کهایران قدیمیترین نام باستانی و تاریخی این کشور است.[۱۶]
نشانههایی از وجود انسان در غاری به نامه قلعه کرد پیدا شده که ۴۷۵۰۰۰سال پیشینه دارد، در این پیدایش نشانههایی از استخوان جانوران ونئاندرتال نابود شده به چشم میخورد.[۲۱] آثار باستانی کشفشده در ایران، همانند نمونههای کاوش شده درکشفرود وگنج پر در شمال این کشور، گواهیدهندهٔ بودن انسان در ایران از دورانپارینهسنگی زیرین هستند.[۲۲] نشانههایی ازنئاندرتالهای ایران ازپارینهسنگی میانی وجود دارد که بیشتر در منطقهٔزاگرس، در مکانهایی مانندورواسی ویافته (از فرهنگموستری)، پیدا شدهاند.[۲۳][۲۴] درپارینهسنگی پسین، فرهنگهایی چونبرادوستی وزرزی در منطقه جان گرفتند. در این دوران، سکونتگاههای زاگرس در فضای باز بودهاند و ابعاد آنها، نظامی ردهبندی را نشان میدهد.[۲۵]
دوران نوسنگی و مسسنگی در ایران با نگرش به سردی، نزدیک به هزار سال ادامه داشت تادوران نوسنگی ازهلال حاصلخیز بهفلات ایران برسد و کشاورزی ممکن شود. سکونتگاههای نوسنگی یافت شده در این کشور، در جاهایی با امکان دیمکاری قرار دارند.[۲۶] از هزارهٔ دهم تا هفتم پیش از میلاد، نخستین مردمان کشاورزی، در منطقهٔ زاگرس در باختر ایران، از جملهچغاگلان،چغابنوت وچغامیش به شکوفایی رسیدند.[۲۷][۲۸][۲۹] در عصر برنز، مناطق پیرامون دشتهای فلات ایران از میانهٔ هزارهٔ چهارم پیش از میلاد تا آغاز هزارهٔ سوم پیش از میلاد، دستخوش پیدایش مراکز شهری شد که سرانجام گسترش بازرگانی بهویژه در زمینهٔ فلز بود. این فرایند، بیشتر شاخهای از پیدایش تمدن در دوراناوروکمیانرودان دانسته میشود.[۳۰] در دوران برنز، جمعیت فلات ایران به گونهای قابل توجه افزایش یافت.[۳۱]
نشانههایی با پیشینه ۸۰۰۰ سال درپیرانشهر در شمال غرب ایران کشف شده است. نشانههای گوناگون از دوران مفرغ، سازههای بزرگ ازدوران آهن و محوطههای گوناگون مربوط به دورههای ساسانی، اشکانی و اسلامی نشاندهنده شرایط آب و هوایی مناسب برای تمدن بشر در ۸۰۰۰ سال گذشته در منطقهپیرانشهر است.[۳۲][۳۳][۳۴]
پدیداریشوش به عنوان یک شهر کهن، که باتاریخگذاری رادیوکربن تعیین شده است، به آغاز سال ۴۳۹۵ پیش از میلاد بازمیگردد.[۳۵] شمار زیادی سایتهای پیش از تاریخ در سراسر فلات ایران هست که به وجود فرهنگهای باستانی و سکونتگاههای شهری در هزاره چهارم پیش از میلاد گواهی میدهند.[۳۶][۳۷] دردوران برنز، قلمروی ایران کنونی، جایی برای بالندگی تمدنهای گوناگون، از جملهایلام،جیرفت وزایندهرود بود. ایلام، برجستهترین این تمدنها، در جنوب غربی کشور در کناربینالنهرین گسترش یافت و تا زمان پدیداری امپراتوریهای ایرانی، وجود خود را ادامه داد.پیدایش نگارش در ایلام باسومر هم راستا بود وخط میخی ایلامی، از هزارهٔ سوم پیش از میلاد گسترش یافت.[۳۸] از حدود ۳۳۵۰ تا ۲۵۰۰ سال پیش ازدوران مشترک نیز، شمال باختری ایران بخشی ازتمدن کورا–آراکس بود.[۳۹]
تا هزاره دوم پیش از میلاد،مردم ایرانی باستان ازاستپ اوراسیا به آنچه هماکنون ایران خوانده میشود، وارد شدند و به رقابت با ساکنان بومی این منطقه پرداختند.[۴۰]مهاجرت آریاییها به ایران که به دلایلی همچون افزایش جمعیت و تغییرات اقلیمی رخ داد، بسیار مورد بحث بوده است و هنوز زمان دقیقی برای شروع آن مشخص نشده است؛ اما در منابعی پایان این مهاجرت، حدوداً در قرن نهم و هشتم پیش از میلاد در نظر گرفته شده است. مهمترین اقوام آریایی که ایران را برای زندگی برگزیدند،پارسها ومادها بودند. این دو، دارای فرهنگی نزدیک به هم بودند و زبان آنان با یکدیگر چندان تفاوتی نداشته است. مادها در گروههایی جدا از هم زندگی میکردند و در هنگام نیاز، با یکدیگر متحد میشدند. مادها در غرب و شمال غربی ایران اقامت داشتند و تا پیش از بنیانگذاری دولتشان، مورد حملهٔ اقوام دیگر قرار میگرفتند.[۴۱] ازقبایل پرشمار ایرانی که در فلات ایران ساکن شده بودند، نخست این مادها بودند که قدرتی یافتند و پیشرو شدند.[۴۲]
دیاکو، بنیانگذار و نخستین شاهپادشاهی ماد بود که برای ۵۳ سال حکومت کرد و تاریخ حدودی حکومت وی، از ۷۰۸ تا ۶۵۵ پیش از میلاد در نظر گرفته شده است. دیاکوهگمتانه را به عنوان نخستین پایتخت حکومت خود برگزید؛ پس از دیاکو، پسرش،فرورتیش به عنوان شاه برگزیده شد[۴۲] که همان سیاستهای پدرش را دنبال کرد و پس از اتحاد با پارسها، بهآشوریها اعلام جنگ کرد تا مردم خود را از پرداخت باج به آنان رها سازد؛ فرورتیش برای ۲۲ سال حکومت کرد (از ۶۵۵ تا ۶۳۳ پیش از میلاد) و در جنگی با آشوریها شکست خورد و کشته شد.[۴۱] ریشهٔ این درگیریها به مدتها پیش، از اواخر قرن دهم تا قرن هفتم پیش از میلاد بر میگردد؛ مردم و تمدنهای ایرانی در این دوران، تحت سلطهٔ آشوریان که درشمال میانرودان اقامت داشتند، بودند.[۴۳] اما در نهایت،هووخشتره، سومین شاه ماد (دوران: ۶۲۵ تا ۵۸۴ پیش از میلاد) یک ارتش ایرانی مسلح و منظم ایجاد کرد تا به سلطهٔ آشوریان بر مردم ایرانی پایان دهد. هووخشتره به همراه ارتش مسلح خود، به دژهای آشوری حمله برد ونینوا، پایتخت دشمن را محاصره کرد؛ در این دوران،بابل متحد هووخشتره بود و نینوا در نهایت به دستنبوپلسر، پادشاه بابل افتاد و ویران گشت. این پایانی بر سلطهٔ آشور بر مردم ایرانی بود.[۴۱][۴۲]
پایان سلطهٔ آشور بر مردم ایرانی، آغازی بر گسترش بیشتر تمدنهای ایرانی بود و پس از پیروزیهای هووخشتره، بخش اعظمآسیای صغیر در اختیار مادها قرار گرفت. هووخشتره برای مدت ۶ سال نیز با پادشاهیلیدیه جنگید که در سال هفتم به دلیلخورشیدگرفتگی جنگ متوقف شد. بابل میان دو طرف جنگ وساطت کرد و هالیس مرز میان دو کشور شد. هووخشتره یک سال پس از این، در ۵۸۴ پیش از میلاد درگذشت.[۴۱] آخرین پادشاه ماد نیزایشتوویگو بود که شکست ازکوروش، شاهانشان را پذیرفت.[۴۲]
پدیداری پادشاهی ماد یکی از نقاط عطفتاریخ ایران بوده است. این، یک آگاهیرسانی از خیزش آریاییها به سوی قدرت سلسلهای بود که از این پس ادامه یافت و زندگی فرهنگی و سیاسی در فلات ایران و دیگرسرزمینهای تصرفشده توسط ایرانیان را شکل داد.[۴۲]
در نزدیکی سال ۵۵۰ پیش از میلاد، حکومت مادها با پشتیبانی داخلی توسطکوروش بزرگ فتح شد. شکست ایشتوویگو توسط کوروش، در واقع، گذاری از یک قدرت به قدرتی دیگر بوده است نه نابودی کامل قدرت شکستخورده. به شکلی دقیقتر، کوروش به عنوان پیشدرآمدی برای اتحاد همهٔ مردم ایران و دیگران زیر پرچم خود، مادها و پارسها را در ارتش خود در هم آمیخت.[۴۲]
پس از آن که کوروش لقب «شاه ماد» را از آن خود کرد،کرزوس، پادشاهلیدیه، برای جنگ آماده شد و از یونانیها و مصریها برای جنگ با کوروش درخواست اتحاد کرد. کوروش در سال ۵۴۶/۵۴۵ پ. م، به همراه ارتش خود واردسارد شد. سپس مناطق یونانینشینآسیای صغیر نیز بهدست ارتش کوروش فتح شد.[۴۱][۴۲]
او برآسیای میانه نیز چیره گشت؛ از سال ۵۴۵ تا ۵۳۹ پیش از میلاد، کوروش با اقوامی که میاندریای خزر وهند بودند، مبارزه کرد و توانست شهرهای بسیاری همچونبلخ،مرو وسغد را ضمیمهٔ قلمرویشاهنشاهی هخامنشی کند. در سال ۵۳۹ پ. م، کوروش تصمیم به فتح بابل، پایتخت سیاسی و فرهنگیخاور نزدیک باستان، گرفت؛ ترفندهای نظامی معمول برای حمله به بابل کاربردی نبودند و تصمیم گرفته شد که مجرای فرات تغییر یابد و ابزار ویژهای همراه لشکریان فرستاده شد. ارتش کوروش توانستبلشاصر و نیروهایش را شکست دهد و از مجرای فرات وارد بابل شد. در اقدامی قابل توجه، کوروش دستور منع کشتار و غارت را صادر کرد. در این دوره با توجه به مشکلات داخلی بابل، آوازهٔ پارسها زودتر از خودشان رسیده بود و مردم بابل کوروش را نجاتدهندهٔ خود میدانستند.نبونعید آخرین پادشاهامپراتوری بابل نو نیز پس از پذیرش شکست از پارسها، بهکرمان فرستاده شد. اقدامات کوروش در فتح بابل، در تاریخ بشریت مهم دانسته میشوند؛ مهربانی وی بر ملل مغلوب متمایز بود. مِهر پادشاه ایرانی در حق یهودیان باعث شد که درتورات به وی اشاره شود. کوروش آداب و دین ایرانیان را به دیگر ملل تحمیل نکرد و در این مقطع، اموال یهودیان را به آنان بازگرداند و گذاشت معبد خود را دوباره بسازند.منشور کوروش که پس از شکستدادن نبونعید و تصرف بابل (حدود ۵۳۹ و ۵۳۸ پ. م) نوشته شده است، نشانی است از اینکه کوروش برای مردم این امکان را فراهم کرده است که در آرامش زندگی کنند.[۴۱][۴۴][۴۲]
کمبوجیه دوم، فرزند ارشد کوروش پس از درگذشت پدرش، در نزدیکی سال ۵۳۰ پ. م تاجگذاری کرد. در سال ۵۲۵ پ. م، پس از عبور از صحرا و شکست ارتشهای مصری، توانستمنف، پایتختمصر را تصرف کند. دیگر شاه هخامنشیان که اقدامات مهمی داشت،داریوش بزرگ است که چهارمین پادشاه هخامنشی شناخته میشود. کسب پیروزی در جنگهایی جهت حفظ قلمرو، افزایش نظارت حکومت مرکزی بهساتراپیها، افزایش عدالت اجتماعی، ایجادشاهراه شوش و سارد، انجام اصلاحات مالی گسترده و کاهش مالیات و توجه بیشتر به معماری و هنر از اقدامات او بودند. در دوران وی، به قلمروی هخامنشیان افزوده نیز شد. برای مثال، در حدود سال ۵۱۲ پ. م، داریوش به ناحیهٔ پنجاب لشکرکشی کرد، بخش وسیعی از این ناحیه را تصرف کرد و یک ساتراپی جدید تشکیل داد.[۴۱][۴۲]
پیروزیهای هخامنشیان باعث شد گستردگی قلمروی آنان به حدی برسد که به عنوان نخستینحکومت جهانی و بزرگترینامپراتوری جهان تا به آن زمان، شناخته شوند. این امپراتوری در اوج خود، بیش از ۴۴ درصد از جمعیت جهان را اداره میکرد که بالاترین رقم در میان امپراتوریهای تاریخ است.[۴۵][۴۶] دانش و ساختههای آنان نیز برای تاریخ بشریت دارای اهمیت بالایی است. سازههای زیربنایی همانندراه شاهی وچاپارخانه و استفاده از یک زبان رسمی در سرتاسر سرزمینهای امپراتوری به رفاه همگانی و ادارهٔ کشور بسیار کمک کرد.[۴۵] امپراتوری هخامنشیان دارای یک دولت متمرکز با بخشهای اداری، یک ارتش پر جمعیت آموزشدیده، کارمند و خدمات حقوقی بود که الهامبخش تحولات مشابه در امپراتوریهای بعدی شد.[۴۷][۴۸]
هنر هخامنشی نابترین شکل هنر خاورمیانهٔ باستان و اوج آن بوده است. همچنین دوران هخامنشی نمایندهٔ بالاترین درجهٔ قدرت سیاسی است که ایرانیان در طول تاریخ به آن رسیدهاند. پس از آن، ایرانیان هرگز همان درجهٔ چیرگی را بر مردمآسیای غربی و مناطقی ازشمال آفریقا اعمال نکردند.[۴۲]
دوران هلنیستی و پایان هخامنشیان
در نتیجهٔ افزایش کشمکشها در مرزهای غربی امپراتوری هخامنشیان به دلیلشورش ایونیان،جنگهای یونانی-پارسی شعلهور شد و تا نیمهٔ نخست قرن ۵ پیش از میلاد ادامه یافتند. این جنگها با عقبنشینی هخامنشیان از سرزمینهایشان دربالکان وشرق اروپا پایان یافت.[۴۹]داریوش سوم، آخرین پادشاه هخامنشی بود که در ۳۳۶ پ. م به تخت نشست و نیاز شد به تنش تاریخی میان امپراتوری و یونانیها پایان دهد.[۴۱][۴۲]
اسکندر در حال بلند کردنتائیس فاحشه آتنی برای آتش زدن پرسپولیس اثر جرج روچه گروس، ۱۸۹۰.
فیلیپ مقدونی (۳۳۶–۳۸۲ پ. م) سرزمینهای یونانی را یکپارچه ساخت و برای حمله بهآناتولی نوسازی کرده بود. پسر فیلیپ،اسکندر مقدونی، یک رهبر نظامی با استعداد زودرس، فراتر از چشمانداز پدرش رفت و در چندین نبرد مهم،هخامنشیان را شکست داد؛ پس از نبردهایی، اینبار در سال ۳۳۱ پ. م، اسکندر به بینالنهرین آمد تا در نزدیکیاربیل بار دیگر با داریوش سوم، درنبرد گوگمل روبرو شود؛ شمار نیروهای هردو طرف بسیار بود و ارتش هخامنشی از واحدهای نظامی جدیدی بهره میبرد. با زخمی شدنداریوش سوم، ارتش وی بینظم شد تا اسکندر پیروز نبرد باشد. سپس بابل،اصطخر و شوش به دست فاتح مقدونی افتاد. همچنین او به سمت پایتخت هخامنشیان،پارسه لشکرکشی کرد و پس از کشتنآریوبرزن و نیروهایش، آنجا را به آتش کشید. داریوش سوم را نیز دو تن ازساتراپها کشتند. پایان رسمی دوران هخامنشیان نیز، پس ازنبرد دربند پارس، در سال ۳۳۰ پ. م در نظر گرفته شده است.[۴۲][۴۱]
پس از درگذشت ناگهانی اسکندر در سال ۳۲۳ پ. م، با توجه به آنکه جانشین لایقی معرفی نکرد، هرج و مرج بر قلمروی وی چیره گردید؛ تا اینکه در سال ۳۱۲ پ. م،امپراتوری سلوکیهلنیستی به پا خواست و ایران نیز در اختیار آنان قرار گرفت.[۴۱] مهمترین میراث پیروزیهای نظامی و سیاسی اسکندر در زمینهٔ فرهنگی بود؛تمدن یونانی با او و جانشینانش در سراسر سرزمین هخامنشی گسترش یافت. با وجود اینکه برخی عناصر بومی نیز توسط فاتحان پذیرفته شد، اما پذیرش جنبههای گوناگون تمدن یونان توسط بومیان قابل توجه بود. اگرچه دینیارانزرتشتی در سرپیچی از اسکندر سرسخت باقی ماندند و او را «اسکندر لعنتشده» لقب دادند و او را ویرانگر امپراتوری ایران و مقدسات زرتشتی دانستند. روستاییان نیز کسانی بودند که طبیعتاً کمتر از فرهنگ یونانی اثر گرفتند.[۴۲]
در دورانآنتیوخوس دوم که از ۲۶۱ تا حدود ۲۴۲ پیش از میلاد حکومت کرد، ایالتپارت به استقلال دست یافت؛ مردم این ایالت از مردم آریایی بودهاند.ارشک یکم، بنیانگذارامپراتوری پارت، در سال ۲۵۰ پ. م، به کمکمردم پرنی، توانست از سلوکیان استقلال یابد؛ پس از وی برادرش،تیرداد یکم، جای او را گرفت و آغاز به گرفتن سرزمینهای از دسترفتهٔ هخامنشیان کرد و توانست ارتش امپراتوری سلوکی را شکست دهد؛ آغاز امپراتوری پارت نیز همان دوران تیرداد یکم، یعنی از سال ۲۴۷ پ. م در نظر گرفته شده است. پس از وی پسرش،ارشک دوم در حدود سال ۲۱۴ پ. م شاه شد و به جنگ با امپراتوری سلوکی پرداخت. در ۱۴۱ پ. م،مهرداد یکم باختر ایران و بابل را فتح کرد. او همچنین آنچه را که ازدولت یونانی بلخ در شرق مانده بود، ضمیمه کرد و عنوان سلطنتی هخامنشیان، «شاه شاهان» را به خود گرفت. شاهان پسین اشکانی در راستای پسگیری سرزمینهای هخامنشیان تلاش کردند و در نهایت توانستند یک امپراتوری قوی از لحاظ فرهنگی و سیاسی بسازند.[۴۱][۴۲][۵۰]
اشکانیان تا حد زیادی هنر، معماری، مذهب و نشانهای سلطنتی امپراتوری فرهنگی ناهمگن خود را که شامل فرهنگهای پارس، هلنیستی و منطقهای بود، پذیرفتند. در اوایل، درباریان اشکانی برخی از آداب یونانی را پذیرفتند اما با گذر زمان، به دنبال احیای فرهنگ ودینهای ایرانی رفتند. همگی پادشاهان اشکانی نسب خود را به هخامنشیان میدانستند و خود راشاهنشاه میخواندند.[۴۱] دوره اشکانی از دید دستاوردهای فرهنگی (بومی) در هیچ وجهی برجسته نبوده است.[۴۲] با توجه به اینکه پارتیان از نظر فرهنگی و مذهبی با ملل دیگر مدارا میکردند،زبان یونانی باستان را نیز به عنوان یکی از زبانهای رسمی امپراتوری پذیرفتند؛ این در حالی بود کهزبان آرامی کهن، در امپراتوری پارت به عنوان یکزبان میانجی کاربرد داشت.زبان پارسی میانه،زبان اکدی وزبان پارتی که زبان رسمی بود، پرکاربردترین زبانهای این امپراتوری بودهاند.[۵۱]
در امپراتوری پارت، حاکمان برخی ایالات دارای اختیارات بالایی در ادارهٔ امور داخلی بودند. همچنین پادشاهان نیز دارای دو مجلس مشاورهدهنده بودهاند. در امپراتوری پارت، فعالیتهای بازرگانی رونق فراوان داشتند؛ با این حال، این امپراتوریسالهای طولانی با رومیان جنگید که باعث شد رسیدگیشان به مرزهای شرقی کاهش یابد. تاریخ امپراتوری پارت پر از درگیریهای مسلحانهٔ پیوسته است که در بسیاری از آنان، پادشاهان اشکانی شخصاً رهبر ارتش بودهاند. هرچند از نظر نظامی، این امپراتوری دارای ارتش دائمی نبود، اما قادر بود که در هنگام بروز بحران، نیروهای نظامی را به سرعت جذب کند. با این حال در مرزها، دژهای دائمی با نیرویی برای محافظت از سرزمین وجود داشته است. این امپراتوری همچنین دارای واحدهای نظامی همچون سوار زرهپوش و سوار کماندار بوده است و از ترفندهای نظامی خاص خود بهره میبرده است؛[۴۱][۵۰] برای مثال، آنها از کمانهایی ویژه استفاده میکردند که بتوانند هنگام اسبسواری و از فاصلهای دور، به دشمنان تیراندازی کنند؛ این ترفند، با نامتیراندازی پارتی شناخته میشود.[۵۲] امپراتوری پارت برای حدود ۴۷۱ سال، تا سال ۲۲۴ م بر سرزمینی گسترده حکومت کرد.[۴۲]
پارس، استانی بود که خیزش بنیانگذار امپراتوری تازهٔ ایرانی از آن شروع شد. اگرچه در آستانهٔ سدهٔ سوم میلادی، شهرت پیشین خود را از دست داده بود، اما شاهان محلی پارس، آداب پیشین را هنوز حفظ میکردند و نامهای شاهان هخامنشی را بر خود مینهادند.[۵۳]اردشیر بابکان پس از شکست واپسین شاهنشاه پارت،اردوان چهارم، در سال ۲۲۴ م در دشت هرمزدگان، به دودمان اشکانی پایان داد وشاهنشاهی ساسانی را بنیان گذاشت. اردشیر از آن پس خود را «شاهنشاه» نامید و قصد ایجاد یک امپراتوری متحد همانند هخامنشیان را داشت. اردشیر بابکان به نیروی نظامی خود به خوبی رسیدگی میکرد و دانش نظامی و سیاسی بالایی داشت.[۴۱]
به دنبال کسب مشروعیت، ساسانیانشاهان اشکانی را فاقد صلاحیت خواندند، چنانچه گویی آنها جانشینان اسکندر «لعنتشده» و عوامل شالودهشکنی پادشاهی ایران باستان بودند. همچنین در دورهای تلاش کردند خود را به عنوان نسلدارا معرفی کنند؛ کسی که در باورشان، آخرینِکیانیان بوده است.[۴۲]
فرمانروایی ساسانیان میتواند با سه ویژگی بزرگ توصیف شود؛ یکی روابط تنگاتنگ آن بامزدیسنا، یکی موضع ملیگرایانه و دیگری گرایش فزاینده به تمرکزگرایی است.[۴۲]
پادشاهان ساسانی، خود را جانشین هخامنشیان میدانستند و همانند داریوش بزرگ، قدرت مرکز امپراتوری را افزایش و استقلال حاکمان محلی را بسیار کاهش دادند؛ چیزی که در سرزمین ایران، از زمان حملهٔ یونانیان و در دوران امپراتوری پارت، وجود نداشت. در شاهنشاهی ساسانی، در موارد بسیاری برخلاف پارتها عمل شد و تلاش شد که فرهنگ و دین بومی ایران ترویج شود و در این دوران،مزدیسنا دین رسمی امپراتوری اعلام شد. زبان پارسی میانه نیز زبان رسمی شد. بیشتر شاهان این امپراتوری میان مردم محبوب بودهاند و استبداد نداشتهاند؛ با این حال، شاه معمولاً در مجامع عمومی حاضر نمیشد. همچنین شاهان ساسانی به احکام دین رسمی کشور احترام میگذاشتند.هنر ایران در دوران ساسانی یک نوزایی کلی را تجربه کرد و گونهای از آن،هنر ساسانی، در این دوران بسیار مورد توجه بوده است.موسیقی ایرانی در دوران ساسانیان بار دیگر گسترش یافت و شاعران و موسیقیدانان ایرانی در رسوم گوناگونی همانند شکار، اجرا میکردند. معماری کشور، غالباً ابعاد باشکوهی به خود گرفت؛ مانند کاخهایتیسفون،کاخ اردشیر بابکان وکاخ ساسانی سروستان. در کل،معماری ساسانی به اوج رسید و آثار آن هنوز وجود دارد. شاهان ساسانی همچنین کمک شایانی به گسترش دانش و آموزش در سرزمینشان کردند ودانشگاه گندیشاپور به عنوان یکی از مراکز علمی آن دوران، شهرت بالایی دارد.[۴۲][۴۱][۵۴]
کشاورزی با سیستمهای آبی ممتاز، پایهٔ اقتصاد ساسانی و سهم آن در اقتصاد ملی، بیش از بازرگانی بود. در دورهٔ ساسانیان از دو مسیر تجاری بهرهبرداری شده است؛راه ابریشم در شمال و راهی دیگر در سواحل جنوبی کشور. کارخانههایشوش،شوشتر وگندیشاپور نیر برای محصولاتابریشم خود شهرت یافته بودند و با کارخانههای چینی رقابت میکردند.[۵۵]
از دیدگاه نظامی، سیاسی و اداری، ساسانیان برنامهریزی بسیاری کرده بودند. بخش قضایی نوع جرم و شرایط مجرم را در نظر میگرفت؛ برای مثال، ارادی بودن جرم و جنسیت و بزرگسال بودن مجرم در احکام بسیار اثر داشتند. در محاکمهها، مردم میتوانستند در کنار درباریان، روحانیون و گاهی شاه حاضر شوند. امپراتوری ساسانی همچنین روابط خارجی برنامهریزی شدهای داشت و از سفرای خارجی با آداب محترمانهای پذیرایی میشد.ارتش شاهنشاهی ساسانی نه تنها سرزمین امپراتوری را برای قرنها از حملههای بیگانگان محفوظ داشت، بلکه با بهترین سپاهیان زمان خود، همانند رومیان رقابت کرد و آنان را در نبردهای بسیاری شکست داد. این ارتش دارای رتبهبندی نظامی پیشرفته بوده است و مهمترین سطوح این ارتش وفادار به شاه، فرماندهی کل ارتش و ریاست سوارهنظام بوده است. سواران زرهپوش ساسانی از نجبای جامعه بودهاند و تیراندازان ساسانی نیز شهرت فراوانی داشتند. این ارتش در محاصره مهارت بالایی داشت و دارای زیرساخت و دستگاههای جنگی پیشرفتهای بوده است. این ارتش همچنین از جانوران نامرسومی در جنگها استفاده میکرد؛ رویاروییفیلهای ارتش ساسانی با رومیان، هولناک توصیف شده است. شاهنشاهی ساسانی که از سال ۲۲۴ میلادی بر ایران فرمانروایی کرد، در نهایت باحمله اعراب به ایران سرنگون شد و پایان دوران ساسانیان، سال ۶۵۱ میلادی در نظر گرفته شده است. با فروپاشی سلسلهٔ ساسانی و آتشکدهها، دوران سیستم شاهنشاهیهای ایرانی و همچنین فرهنگ متمایز آن، به گونهای پایان یافت و بقایای آخرین نمایندهٔ تمدن خاورمیانهٔ باستان، برچیده شد. این، آغاز پیدایش دوران و فرهنگ جدیدی برای ایران بود.[۴۱][۴۲]
جنگهای طولانی ایران و روم باعث انحراف توجهها از رویدادهای دنیای عرب و فرسودگیارتش شاهنشاهی ساسانی ساسانی شد. افزون بر آن، مناقشههای دروناجتماعی در اواخر دوران شاهنشاهی ساسانی، باعث ایجاد ضعفهایی شده بود که در سدهٔ هفتم، راه را برایحملهٔ اعراب به ایران باز کرد.[۵۶][۵۷] به جز ترویجاسلام، اهداف مادی همانند دسترسی به راههای بازرگانی از انگیزههای اعراب برای فتح ایران بوده است.[۵۸]خلافت راشدین با بهرهگیری از نیروهای متحد خود، موفق شد به شاهنشاهی ساسانی پایان دهد؛ پایان ساسانیان، آغازی رسمی بر سقوط شهرهای ایرانی بود و ارتش اعراب یکی پس از دیگری، شهرهای قلمروی ساسانی را فتح کرد. اگرچه، پس از این، برخی از شهرها به تنهایی ایستادگی کردند و مناطقی تا مدتها استقلال داشتند و کشمکشهای نژادی و مذهبی برای قرنها به اوج رسید.[۴۱] منابعی اعلام کردهاند که ایرانیاندین اسلام را با روحیههای خود موافق دانستند وبه زور شمشیر مسلمان نشدند.[۴۱] منابعی نیز اعلام کردند که اعراب از طریق اعمال فشار و یک روند طولانی اسلامیسازی که با شکنجهٔ زرتشتیان همراه بود، اسلام را در ایران گسترش دادند. منابعی، تخریب کتابخانهها، مجازات مالیاتی برای پیروان ادیان دیگر، از بین بردن منابعدین زرتشت و تغییر زبان را از اقدامات سختگیرانهٔ اعراب در حکومت گستردهٔ آنان دانستهاند.[۵۹][۶۰][۶۱][۶۲] با این وجود،ادبیات پارسی میانه پس از اسلام از بین نرفت و زرتشتیان میتوانستند با پرداختجزیه به اعمال دینی خود بپردازند و نیایشگاههای آنان، در چند سده پس از اسلام هنوز برپا بوده است. به مرور زمان، دین اسلام به شکلی مسالمتآمیز توسط ایرانیان پذیرفته شد و شماری از افراد سرشناس ایرانی، بدون فشار ازدین زرتشت دست کشیدند. ایرانیان با گذر زمان، توانستند به بخشهای اداری حکومت وارد شوند و این در حالی بود که اعراب، به این کمک بومی نیاز داشتند.[۴۱]
خلیفههای عرب به برتری اعراب بر دیگر ملل باور داشتند و فشارهای فراوانی بر ملل مغلوب، همانند ایرانیان آوردند. با گذشت زمان، خراسان پایگاهی برای مخالفان خلفای عرب شد و ایرانیان کمک کردند کهخلافت عباسی جایگزینخلافت اموی شود؛ رویدادی که باعث نشد آنها از سلطهٔ اعراب خارج شوند. اگرچه، عباسیان شمار قابل توجهی از ایرانیان را در مقامهای اجرایی به کار گرفتند اما در نهایت، همگی این افراد از حکومت بیرون رانده یا کشته شدند. به تدریج، حکومت عباسی نیز ضعیف شد و برخی سرزمینها از نفوذ آنان خارج گردید. پس از حدود ۲ سده حکومت عربی، پادشاهیهای نیمه مستقل و مستقلی، همانندطاهریان،صفاریان،سامانیان وبوئیان در ایران شکل گرفتند. در دوران سامانیان، ایران عملاً استقلال خود را به دست آورده بود و دیگر زیر سلطهٔ عباسیان نبود.[۴۱][۶۳]
در دورانخلافت اسلامی، فعالیتهای ادبی، علمی و هنری ایرانی نه تنها پایان نیافت، بلکه بار دیگر به شکوفایی رسید و ایرانیان ودوران طلایی اسلام بر یکدیگر اثری مهم و دوطرفه داشتند. از حدود سدهٔ ۱۰ میلادی، زبان فارسی در کنار زبان عربی، برای نوشتن آثار علمی، پزشکی، فلسفی، ریاضی، تاریخی و هنری مورد استفاده قرار گرفت.[۶۳] در سدهٔ ۱۰ میلادی، اقوام ترک از آسیای میانه به فلات ایران مهاجرت گستردهای کردند؛ بسیاری از آنان در ارتش عباسی به کار گرفته شدند و قدرت سیاسی بالایی به دست آوردند. در سال ۹۹۹ میلادی،حکومت غزنویان که حاکمانی با اصالت ترک داشت، بخشهای بزرگی از ایران را در اختیار گرفت وسلجوقیان وخوارزمشاهیان نیز پشت سر آنان، بخشهایی بزرگ از ایران را کنترل میکردند؛ این حکومتها پارسیگو بودند و راه و رسم کشورداری آنان بسیار مشابه روش ایرانی بود.سلجوقیان حتیسلجوقیان روم را در حالی که هویت کاملاً ایرانی را به همراه خود داشتند، پدیدآوردند. نتیجهٔ پذیرفتن و حمایت از فرهنگ ایرانی توسط حاکمان ترک،فرهنگ ترکی-ایرانی است که بر نواحی بسیاری در اطراف ایران کنونی، اثر گذاشت.[۴۱][۶۴]
از سال ۱۲۱۹ تا ۱۲۲۱ میلادی، در زمانفرمانروایی خوارزمشاهیان، ارتشچنگیز خانمغول، ایران را متحمل هجومی خشن و ویرانگر کرد.حمله مغول به ایران بسیار خشونتآمیز و پر از جنایت توصیف شده است. مغولها افزون بر آنکه شهرها را غارت و به آتش کشیدند، جوانان و زنان ایرانی را به اسارت گرفته و دیگر افراد را به قتل رساندند. نقل شده است که میزان کشتار غیرنظامیها تا حدی بود که تنها در تسخیرخوارزم، ۱۰۰ هزار مغول وظیفهٔ کشتار افراد غیرنظامی ناکارآمد را داشتهاند. با سرکوب خشن و نابودی مقاومتهای نظامی و غیرنظامی،امپراتوری مغول توانست ایران را تحت سلطهٔ خود درآورد.[۴۱]
به دنبال چندپاره شدن امپراتوری مغول در سال ۱۲۵۶ م،هولاکو خان، نوهٔچنگیز خان،ایلخانان را در ایران تأسیس کرد. در سال ۱۳۷۰ م نیز یک کشورگشای دیگر،تیمور،امپراتوری تیموری را ایجاد کرد که حدود یک و نیم سده به طول انجامید. در این حکومت نیز به مردم و فرهنگ ایرانی آسیب فراوانی وارد شد؛ برای مثال، در سال ۱۳۸۷ م، تیمور فرمان کشتن تمام مردماصفهان را صادر کرد که بنا بر گزارشها، ۷۰ هزار شهروند اصفهانی غیر مسلح، قتلعام شدند.[۶۵] تیمور همچنین اهل حرفه را از شهرهای فتح شده به پایتخت خود،سمرقند میفرستاد. با وجود تمام خشونت و آسیبهای وارد شده به ایران،ایلخانان وتیموریان به مرور زمان، روش زندگی و فرهنگ ایرانیان را فرا گرفتند و امپراتوری خود را با فرهنگ ایرانی احاطه کردند.[۴۱]
بعد از مرگ تیمور و بیثباتی حکومت جانشینانش،جهانشاه از قبیلهٔ ترکمانقرهقویونلو ظهور کرد که در طی بیست سال بر بخشهایی از ایران حکومت شد اما نهایتاً ازاوزون حسن، رهبر قبیلهٔ ترکمان رقیب به نامآققویونلو، شکست خورد و حکومت سلسلهاش رو به تضعیف رفت. مانند قرهقویونلوها، سلسلهٔ آققویونلو نیز بعد از مرگ رهبرشان اوزون حسن و در اثر اختلافات داخلی فرو پاشید تا اینکه نهایتاً شاه اسماعیل صفوی بازماندههای آنها و تیموریان را از بین برد.[۶۶]
در دههٔ ۱۵۰۰ م،شاه اسماعیل یکم ازاردبیل، توانست ایرانیان را زیر پرچمایران صفوی، حکومتی مستقل، متحد سازد. اقدامات صفویان در تاریخ ایران اهمیت بسیاری دارد؛ شاهان صفوی که بر اتحاد ایرانیان باور داشتند، اقتدار خود را در تمام سرزمینهای ایرانی به اثبات رسانده، بر هویت ایرانی تأکید ومذهب شیعه را رسمی کردند.تغییر مذهب ایرانیان از سنی به شیعه با اجبار صفویان انجام شد که ایران را به مرکز این مذهب در جهان تبدیل کرد و سدی شد در برابر نفوذ دیگر مسلمانان بر مردم ایران. این مجموعه تصمیمات شاهان صفوی، میان ایران وعثمانی رقابتهای منطقهای و ایدئولوژیکی به وجود آورد که بهجنگهای ایران و عثمانی منجر شد.[۶۷][۶۸]
در دوران حکومت ۴۲ سالهٔشاه عباس یکم، از حدود ۱۵۸۷ م، ایران صفوی توانست به اقتدار رسیده و پیشرفت کند؛ اگرچه در اوایل حکومت وی، ایران در هرج و مرج بود و یکپارچگی ایران، از سوی عوامل داخلی و خارجی، تهدید میشد که با سیاست و قاطعیت شاه عباس، این تهدیدات رفع شدند.[۶۷]
در دوران شاه عباس یکم که سیاستمدار و سرداری توانا بود، ایران، آرامش و امنیت را تجربه کرد؛ سازندگی، بازرگانی و تولید، مورد توجه وی بودند و شخص شاه به سیاست اقتصادی اهمیت میداد. پس از شاه عباس، نشانههای زوال حکومت صفوی نمایان شد. هرچند که ایران از نتایج اقداماتش تا دورانشاه سلیمان سود میبرد؛ افت شدید حکومت صفوی، در همین دوران (اواخر سدهٔ ۱۶۰۰ م) آغاز شد.هوتکیان افغان در سال ۱۷۲۲ م اصفهان را محاصره کرده،سلطان حسین را شکست و نظم صفوی را پایان دادند. پس از این، عثمانی و روسیه توانستند بخشهای قابل توجهی از ایران را در اختیار بگیرند.[۶۷]
نادرشاه، بنیانگذارافشاریان، ازخراسان، در سال ۱۷۲۹ م افغانها را شکست داد و پیروی آن، عثمانی و روسیه را از سرزمینهای ایرانی بیرون راند. وی در دوران صفوی، در نبردهایی مانند جنگ با ازبکها، نخبگی خود را در جنگاوری اثبات کرده بود و سپس با پیروزیهای قاطع در برابر عثمانی و دیگر دشمنان خارجی، استقلال ایران را بازیابی کرد. در دههٔ ۱۷۳۰ م که دیگر ایران، استقلال خود را بازیافته بود، فتوحات نادرشاه باحمله به هند ادامه یافت. همچنین نادر به رسمیتگیریمذهب جعفری پرداخت. در دوران او در برهههایی نیز به دلیل کمبود بودجه، مالیات سنگینی وضع میشد که گاه با شورش همراه بود.[۶۷][۶۹][۷۰]
در دوران نادرشاه، ایران به گستردهترین حالت خود، از زمانسقوط شاهنشاهی ساسانی رسید و فتوحات و پیروزیهای نظامی نادرشاه، تاجنگهای ایران در داغستان ادامهدار بودند؛ اما از آن پس، افشاریان رو به زوال رفتند و نخستین شکستها پدیدار گشتند. نادرشاه در اواخر حکومت خود، دچار تغییرات اخلاقی شده بود و با خشونت حکومت میکرد که سبب ترور وی را فراهم آورد و پس از آن، در دورهای کوتاه، ایران دچار جنگ داخلی شد که با قدرت گرفتنکریمخان ازسلسلهٔ زند و پیروزی او بر سایر رقیبان حکومت، پایان یافت.[۶۷][۶۹][۷۰]
پس از نادرشاه، ایران دچار هرج و مرج شد و در همین حال،کریمخان زند باعلیمردانخان چهارلنگ متحد شد، در ۱۷۵۰ م اصفهان را فتح و این دو، زمام امور را در دست گرفتند؛ در نهایت، کریمخان توانست علیمردانخان را نیز از میدان بدر کند و او را به قتل برساند. پس از این، وی برای خود از عنوانپادشاه استفاده نکرد و خویشتن راوکیل الرعایا خواند. او تلاش خود را صرف جانبخشی به بازرگانی و کشاورزی در فارس و غرب ایران کرد.زندیان، برای آبادانی سرزمینهای خود، به ویژه شهرشیراز که دورانی پایتختشان بود، کوشیدند. آنان همچنین با دشمنان داخلی قدرتمندی چونمحمدحسنخان قاجار بهطور قابل توجهی درگیر بودهاند.[۷۱][۶۷]
رقابت زند–قاجار، به شکلی جدی دنبال شد، تا دورانلطفعلیخان زند که در نهایت به سود قاجاریان پایان یافت.آقامحمدخان قاجار، موفق شد لطفعلیخان زند را شکست دهد و او را پس از دستگیری، شکنجه و اعدام کرد. پیروزیهای آقامحمدخان قاجار بر زندیان همراه با خشونت و جنایاتی بوده است؛ از نمونههای آن نیزنبرد کرمان بود که در آن، زنان و کودکان به عنوان برده به سربازان داده شدند و مردان بالغ، کور یا کشته شدند.[۷۱][۷۲]
پس ازحمله به گرجستان و تثبیت قدرت در سال ۱۷۹۵ م، تا سال بعد، تاج پادشاهی ایران، رسماً بر سر آقامحمدخان قاجار گذاشته شد وایران قاجاری پدیدار گشت. در این دوران،تهران به عنوان پایتخت کشور انتخاب شد که در حکومتهای پسین نیز پایتخت ماند.جنگهای ایران و روسیه در دوره قاجار (۱۸۱۳–۱۸۰۴ و۱۸۲۸–۱۸۲۶) باعث شکست و از دسترفتگی قطعی سرزمینهایی گسترده از ایران شد؛ ارتش ایران در این جنگها مجبور شد که با سلاحهای برتر و ترفندهای نظامی که هنوز آنان را فرا نگرفته بود، نبرد کند. روایاتی از ارائه شدن آموزش نظامی توسط نیروهای انگلیسی و فرانسوی وجود دارد، اما این اقدامات، مانع پیروزی روسیه نشدند.عهدنامههای ترکمانچای وگلستان میان ایران و روسیه مورد پذیرش قرار گرفت و ایران، سرزمینهایی همانندقفقاز جنوبی،داغستان و به شکل کلی، سرزمینهایگرجی وارمنی خود را از دست داد.[۷۳][۷۴][۷۵]
همانند دیگر کشورهای نیمهاستعماری این دوره، ایران به منبع مواد اولیهٔ ارزان و بازار کالاهای صنعتی کشورهای غربی تبدیل شد. این صادرات نادرست، ایران را در برابر قحطی آسیبپذیر ساخت؛[۷۵] به نحوی که با روی دادنقحطی ۱۸۷۲–۱۸۷۰ ایران، بخش قابل توجهی از جمعیت این کشور، جان باختند.[۷۶]بازی بزرگ، رقابت دو امپراتوریبریتانیا وروسیه در منطقه، ایران قاجاری را به درون خود کشاند و امتیازنامههای بسیاری با ارزش بالا، به خارجیها داده شد که اعتراضات داخلی را شعلهور کرد؛ بیشتر این امتیازنامهها، اجازهٔ بهرهبرداری از منابع و فرصتهای اقتصادی ایران را در اختیار روسیه و انگلیس قرار میدادند. همین، زمینهساز پدیداریجنبش مشروطه ایران شد که در پی آن،قانون اساسی مشروطه (در ۱۹۰۶ م) بر ایران، حاکم شد. با همین جریان، جایگاه مشروطه استوار شد و اثر آن، ایران را فرا گرفت. این قانون اساسی، چارچوبی برای قانونگذاری سکولار، دستورالعمل تازهٔ قضایی و مطبوعات آزاد فراهم ساخت. با اینها، قدرت دربار ومراجع دینی ایران کاهش یافت و اختیارات بیشتری را به مجلس داد که موضعی محکم در برابر دستدرازیهای اروپایی به ایران گرفت.فتح تهران در سال ۱۹۰۹ م صورت پذیرفت ومحمدعلیشاه از سلطنت برکنار شد. پس از این،احمدشاه قاجار به آخرین شاه این دودمان تبدیل شد؛ در حالی که روسیه در شمال ایران سلطهگری میکرد، انگلیس نیز درخواست حضور نظامی در جنوب ایران را کرد. همچنین روسیه تلاش داشت تا با استفاده از جریانات داخلی، مشروطه را ناکام بگذارد. تمام اینها، در نهایت توانستند مشروطه و جریان اصلاحات در ایران را تحت فشار قرار دهند و تا شروعجنگ جهانی اول، روسیه عملاً بر ایران حکومت میکرد.[۷۵][۷۷]
پس ازکودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ (۱۹۲۱)، میان سالهای ۱۹۲۱ و ۱۹۲۵رضاخان — نخست بهعنوان وزیر جنگ و سپس، نخستوزیر در دوران احمدشاه — ارتشی ساخت که تنها به او وفادار بود. او همچنین توانست نظم سیاسی را در کشوری که سالها جز آشفتگی چیزی ندیده بود، ایجاد کند. تحکیم اقتدار و پیشبرد اصلاحات وی، ادامه یافت تا اینکه مجلس در ۹ آبان ۱۳۰۴، پایان قاجاریان را اعلام کرد و در ۲۱ آذر همان سال، پادشاهی ایران رسماً به وی سپرده شد. تاجگذاری رضاشاه نیز در ۴ اردیبهشت ۱۳۰۵، انجام شد.[۷۵][۷۸][۸۰]
۲۴ استان ایران در نقشه سال ۱۳۵۱ خورشیدی
در دوران پادشاهی رضاشاه، بازساخت آموزشی و قضایی ایران، انجام شد که اساس یک دولت مدرن ایرانی را بنا نهاد و از نفوذ طبقات مذهبی، کاست. طیف گستردهای از امور حقوقی که پیشتر در کنترل مذهب شیعه بود، دیگر یا توسط دادگاههای سکولار اداره میشد یا توسط بوروکراسیهای دولتی نظارت میشد که در نتیجه، وضع زنان کشور بهبود یافت.سنت حجاب زنان منع شد، حداقل سن ازدواج افزایش یافت و قوانین سختگیرانهٔ مذهبی طلاق، منصفانهتر شدند.[۸۰] شاه جدید همچنین شمار و دسترسیپذیری آموزشگاههای سکولار را برای هم پسران هم دختران، افزایش داد و دانشگاههای بزرگی چوندانشگاه تهران ساخته شد تا یکی دیگر از انحصارهای روحانیت ایران، این بار در آموزش، از بین برود. در همین حال، در دوران وی، مطبوعات در خفقان بودند.[۸۰] نیاز به گسترش بازرگانی و تهدیدهای احتمالی از سوی انگلیس و شوروی، رضاشاه را به گسترش روابط تجاری باآلمان نازی در دههٔ ۱۹۳۰ سوق داد.[۸۰]
رضاشاه نخستین پادشاه ایرانی پس از دوران هخامنشیان بود که یکارتش دائمی را برای کشورش، سازمان داد.[۷۸] ویبهداشت در ایران را نیز سامان داد و در دورانش، بیمارستانهایی در تهران و استانهای ایران، ساخته و تجهیز شدند. ساخت نخستین زیرساختهای همگانی مدرن ایران همچون نیروگاه، کارخانههای نوین، سیستم ترابری جدید، سیستمارتباطات انسانی، نهادهای مالی و ادارات نیز در همین دوره انجام شد. فناوری نیز در بسیاری از عرصهها، حتی کشاورزی، دخیل گشت.[۷۸]
در تیرماه ۱۳۱۶،پیمان سعدآباد با درونمایهٔ اتحاد، میان ایران، افغانستان، ترکیه و عراق نوشته شد.منش سیاسی رضاشاه، تبلیغات منفی قدرتمندی علیه او ایجاد کرد و بریتانیا که از دیرباز به شخص رضاشاه بدبین بود، روابط ایران با ایتالیا، فرانسه و آلمان را نیز سبب نگرانی دانست؛ تبلیغات رسانهای علیه رضاشاه، پس ازروابط ۱۹۳۹ ایران با ژاپن، شدت گرفت. با رخ دادنجنگ جهانی دوم، با وجود اعلام بیطرفی،بریتانیا و شوروی ایران را اشغال کرده و رضاشاه را با اعمال فشار برکنار کردند. بریتانیا در هنگام اشغال ایران توانست چند تهدید دیگر هم از بین ببرد؛ برای مثال، ناوگان دریایی ایران که در حال شکلگیری بود را به همراه دریابانانی همانندغلامعلی بایندر، از میان برداشت. پس از اشغال ایران، بریتانیا و شوروی بهمحمدعلی فروغی پیشنهاد دادند که رسماًجمهوریت را اعلام کند که وی مخالفت کرد. کمی بعد، آشکار شد که بریتانیا و شوروی خواستار کنار زدن رضاشاه هستند و این دو، در نهایت از سلطنت پسر او،محمدرضا پهلوی حمایت کردند.[۸۱]
آغاز پادشاهی محمدرضا پهلوی، با اشغال ایران درجنگ جهانی دوم همزمان شد. کمی پس از پادشاهی وی، در آغاز دههٔ ۱۳۲۰، ایران پذیرفت که رسماً در کنار متفقین قرار گیرد و متفقین اعلام کردند، به استقلال و یکپارچگی سرزمین ایران احترام خواهند گذاشت.[یادداشت ۴] با پشتیبانیآمریکا و با سیاست نخستوزیر وقت،قوام السلطنه به حکومت خودمختار درآذربایجان وکردستان خاتمه داد. با پیشرفت جهان، در ایران نیز نیاز به فضای سیاسی و رسانهای جدید حس شد و با فرمان محمدرضا پهلوی، تمام زندانیان سیاسی از عفو کامل برخوردار گشته و فضا برای رسانهها بازتر شد؛ در همین حین،احزاب سیاسی در این کشور جان گرفته و بر عموم مردم اثر گذاشتند.[۸۲] با این وجود، اعتراضات فراوانی به شخص محمدرضا پهلوی شد و بخشی از مردم با قدرت داشتن یک «فرد» مخالفت داشتند. حزبهایی نیز به ترورهای برنامهریزیشده دست زده و به مخالفت با شاه روی آوردند. از مهمترین وقایع دوران محمدرضا شاه، آغازجنبش ملیشدن نفت ایران و قدرت گرفتنمحمد مصدق بود. مصدق که در اوایل جنبش نفت، از حمایت شاه برخوردار بود، پس ازملیشدن صنعت نفت در سال ۱۳۲۹، محبوبیت بسیاری میان مردم کسب کرد. اگرچه، دولت قانونی وی باکودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ (عملیات پنهان وابسته به آمریکا و انگلیس) سرنگون شد.[۸۳][۸۴]
سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) تحت فرمان شاه تشکیل شد و وظیفه امنیت داخلی را بهعهده گرفت[۸۵] و در عمل به سرکوب مخالفان داخلی پرداخت.[۸۶] در سال ۱۳۴۱، محمدرضا پهلوی محبوبیت بالایی کسب کرده بود و اکثریت جامعه باانقلاب سفید موافق بودند. او برای نزدیکی به مردم؛ به همراه شهبانو از آموزشگاهها، بیمارستانها و خیریهها بازدید میکرد.اصلاحات ارضی و برابری حقوق زنان و مردان، قرار گرفتن ایران در بین مدرنترین کشورهای جهان تا پایان سدهٔ بیستم از اهداف شاه بودند. او تلاش میکرد تا ایران را بهسوی «تمدن بزرگ» هدایت کند، اصطلاحی که در سال ۱۹۷۲ ابداع شد.توسعه اقتصادی یک استراتژی کلیدی در جهت نیل به این مقصود بود.[۸۷] محمدرضاشاه سیاستهای مدرنسازی پدرش را دنبال نمود و توسعه بخشید. از دید توسعه اجتماعی شاه یک انقلابی بود اما هر چقدر که سیاستهای او انقلابیتر میشد، مخالفت علما و سایر گروههای ذینفع بیشتر میشد. با این وجود اصلاحات سیاسی شاه بسیار عقبتر از اصلاحات اجتماعی ایران بود.[۸۸] شاه یکی از پرزرقوبرقترین ارتشهای جهان را در ایران ایجاد کرده بود.[۸۹] بخش زیادی از درآمد نفتی کشور به تجهیز ارتش اختصاص مییافت. بهطوریکه سفرهای متعدد به انگلیس و دیگر کشورهای قدرتمند میکرد و پس از ایجاد رابطه دوستانه با آنها، به خرید تجهیزات نظامی میپرداخت.[۹۰]
در دههٔ چهل و اوایل دههٔ پنجاه هجری شمسی، ایران رشد اقتصادی سریعی را شاهد بود. شاه روحانیون را آرام کرد و کمی بعد با مشارکت برابر زنان در انتخابات و راهیابی آنان به مجلس جدید، ایران فضای سیاسی جدیدی را تجربه کرد. از این دوران، ایران در نشریات جهانی پوشش بالایی کسب کرد و سران کشورهای مختلف، به ایران رفتوآمد بازدیدی و سیاسی داشتند. کمکم شمار کارکنان خارجی در کشور افزایش یافت و کارخانههای بزرگی در ایران تأسیس شدند. مهندسان ایرانی و خارجی نیز زیرساخت و امکانات نوینی را در کشور ایجاد کردند. سپس محمدرضاشاهنظام تک حزبی را در کشور حاکم کرد. سرانجام او در تاریخ ۲۶ دی ۱۳۵۷ و در پی اعتراضهای گسترشیافته مخالفان به رهبریروحالله خمینی، ایران را برای همیشه ترک کرد و در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، در پی بیطرفی ارتش،انقلاب ۱۳۵۷ به سرانجام خود رسید.[۹۱][۹۲]
جنگ ایران و عراق در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹، با هدفگیریغرب ایران توسطعراق، رسماً آغاز شد و در اوایل، نیروهایصدام توانستند پیشروی فراوانی انجام دهند. ارتش ایران نیز با وقوع انقلاب، فرماندهان و نیروهای با تجربهٔ خود را از دست داده بود و در عملیاتهای بسیاری شکست خورد. اما از سال ۱۳۶۱، باآزادسازی خرمشهر، نیروهای ایرانی شروع به عقبراندن ارتش دشمن کردند. در همان سال، ایران آغاز به انجام عملیاتهایی در خاک عراق کرد که در نهایت، با پیروزی عراق همراه شدند. از پایانعملیات کربلای پنج در اسفند ۱۳۶۵، تا آغازعملیات والفجر ۱۰ ایران در اواخر زمستان سال بعد، برای حدود یک سال، ایران و عراق پیشروی خاصی در خاک یکدیگر نداشتند. سرانجام، در تیرماه ۱۳۶۷،قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت توسط رهبر ایران پذیرفته شد تا افزایشمعلولین غیرنظامی و کشتهشدگان این جنگ، پس از حدود ۸ سال پایان یابد.[۹۸]
به گزارشبیبیسی فارسی، اینکه انگیزهٔ مردم ایران از مشارکت در انقلاب ۱۳۵۷، برخورداری از امکانات اقتصادی بیشتر بود یا استقرار حکومت دینی، هنوز محل اختلاف است اما این انقلاب، حکومتی را سرنگون کرد که اولویت اصلی یا منحصر به فرد آن، توسعهٔ سریع اقتصادی و اجتماعی ایران بوده است. با سقوط نظام پهلوی، روند مصادره و تعطیلی واحدهای نوین صنعتی، خدماتی و کشاورزی، تا از کار انداختن بخش نوین اقتصاد این کشور ادامه یافت و جایگاه پیشین ایران در جهان، از دست رفت. دیدگاههای قدیمی نخبگان سیاسی و اقتصادی جدید و شکلگیری اقتصاد زیرزمینی، گسترش رفتارهای فاسد اقتصادی و انحصار نهادهای قدرتمند بر بخش بزرگی از اقتصاد ملی، بیش از پیش به اقتصاد ایران ضربه زد.[۹۹] مخالفان سرمایهداری در اوایل انقلاب، از نقش برتر دولت در اقتصاد هواداری کردند و پس از حملهٔ عراق به ایران، توانستند کشور را به سوی اقتصاد متمرکز دولتی پیش ببرند. ضعف اقتصادی ایران و شکلگیری صاحبامتیازان اقتصاد دولتی، به اوجگیری قدرتهای منطقهای، همانند امارات، ترکیه و عربستان کمک کرد. ایران پس از جنگ با عراق، اقتصاد بدون تنشی نداشته است و کارفرمایان ایرانی به تطبیق با شرایطاقتصاد جنگی واقتصاد مقاومتی تشویق شدهاند.[۱۰۰] اساسسیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نیز، بر شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» استوار شد و اولویت روابط، با کشورها و حرکتهای اسلامی و کشورهای منطقه بوده است؛ اگرچه، این سیاست با گذشت زمان تغییر کرد و روابط به سوی اروپا،روسیه،انگلستان،ایالات متحده و در نهایت، کشورهای عربی تغییر کرد.[۱۰۱] همچنیننظام جمهوری اسلامی ایران مدعی مالکیت قانونی ایران بر منطقهٔقره سو میباشد.[۱۰۲] ایران که برای چهار دهه با انواعتحریمهای بینالمللی روبرو بود، تلاش کرد به اقتصاد خود جان تازهای دهد؛برنامه جامع اقدام مشترک از مهمترین توافقات جمهوری اسلامی با دیگر ملل بوده است که پس از آن، با ورود سرمایه به کشور، پیشرفت اقتصادی قابل توجهی در ایران صورت گرفت. هرچند کهخروج آمریکا از برجام وتحریمهای مجدد، این توافق را به هم ریخت و علاوه بر سرمایهٔ خارجی، سرمایهٔ داخلی ایران نیز به خروج از کشور شتافت.[۱۰۳][۱۰۴]کشته شدن قاسم سلیمانی،حمله موشکی ایران به نیروهای آمریکایی در عراق و ادامه یافتنبحران خلیج فارس، ایران را در آغاز دههٔ ۲۰۲۰ میلادی، با تنشهای جدیدی روبرو ساخت.[۱۰۴]
تظاهرات ۱۷ اسفند ۱۳۵۷،اعتراضات ۱۳۸۸،اعتراضات دی ۱۳۹۶،اعتصابات ۱۳۹۷-۱۳۹۸،اعتراضات آبان ۱۳۹۸ واعتراضات ۱۴۰۱ نمونههایی از نارضایتیهای منجر به اعتراض دوران جمهوری اسلامی هستند. بر اساس تحلیلی در سال ۱۳۹۷، در این سالها، افزایش شکاف طبقاتی، فساد سیستماتیک دولتی و فشارهای خارجی، با افزایش نارضایتی همگانی، اعتراضات سراسری پراکندهای را برانگیخت.[۱۰۵] اعتراضات ۱۳۸۸، پیامد پیروزیمحمود احمدینژاد برمیرحسین موسوی درانتخابات ۱۳۸۸ بود.[۱۰۶] پس از ناکامی این اعتراضات، حامیان نتایج انتخابات، کمکم مستندهای انتخاباتی بیشماری را پنهان یا از دسترس خارج کردند.[۱۰۷]اعتراضات ۱۳۹۶ ماهیتی ضدحکومتی داشت که از نارضایتیهای اقتصادی و سیاسی تغذیه میشد و در پاسخ آن، حکومت افزون بر برگزاری تظاهرات و محدودسازی شبکههای اجتماعی، از عوامل خارجی گفت و معترضان را سرکوب کرد که شماری از آنان، کشته شدند.[۱۰۸] اعتراضات آبان ۱۳۹۸ (پس از افزایشقیمت بنزین در ایران) نیز با سرکوب شدید مردم معترض همراه شد و بنابر گزارشهای خارجی، شمار کشتهشدگان تا ۱۵۰۰ تن و شامل زنان و نوجوانان بوده است. اگرچه وزیر کشور، شمار کشتهشدگان را ۲۰۰ تا ۲۲۵ تن اعلام کرد. در این تظاهرات، ویدئوهایی از شلیک مستقیم نیروهای امنیتی به معترضان منتشر شد.[۱۰۹][۱۱۰] بهگزارشگاردین، اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ که بهدنبالکشتهشدنمهسا امینی توسط نیروهایگشت ارشاد اتفاق افتاد، بزرگترین تهدید برای حکومت از زمان انقلاب ۱۳۵۷ بوده است.[۱۱۱]
مشکلات اقتصادی ایران و تضعیف متحدان و نیروهای نیابتی کلیدی آن از سال ۱۴۰۲، حکومت ایران را ضعیف و منزوی کرده است. در سال ۱۴۰۳،ابراهیم رئیسی، رئیسجمهور این کشور، درسقوط بالگرد، کشته شد.[۱۱۲] در خرداد ۱۴۰۴، اسرائیل حملاتی را در سراسر ایران آغاز کرد و تأسیسات هستهای را هدف قرار داد و بسیاری از اعضای ارشد رهبری نظامی ایران را کشت.[۱۱۳][۱۱۴] ایران با حملات موشکی خود تلافی کرد و خصومتها منجر بهدرگیری مستقیم کوتاهی بین دو کشور شد. در ۲۲ ژوئن، ایالات متحده به تأسیسات هستهای ایران در فردو، نطنز و اصفهانحمله کرد.[۱۱۵] در نتیجه، ایران به پایگاههای ایالات متحده در قطرحمله کرد. اسرائیل و ایران پس از اصرار ایالات متحده، باآتشبس موافقت کردند.[۱۱۶][۱۱۷]
اقلیم ایران بسیار گوناگون است و ازنیمهگرمسیری تازیرشمالگانی را شامل میشود. بلندی، عرض جغرافیایی، تأثیرهای دریایی، بادهای فصلی و نزدیکی به دامنههای کوهستانی یا بیابانها، نقش مهمی در نوسانات دمای روزانه و فصلی در این کشور ایفا میکند. به عنوان نمونه، میانگین دمای روز تابستانی درآبادان دراستان خوزستان، ۴۳ درجهٔ سانتیگراد و میانگین دمای زمستان درتبریز دراستان آذربایجان شرقی، نزدیک به یخزدن میرسد. بارش نیز در سراسر کشور، متغیر است؛ از کمتر از ۲ اینچ در جنوب شرقی کشور تا ۷۸ اینچ در مناطق نزدیک به دریای مازندران. میانگین بارش سالانه در کشور نیز حدود ۱۰ اینچ است. پر بارانترین فصل ایران،زمستان است و بیش از نیمی از بارش سالانه در این ۳ ماه رخ میدهد. شمال کشور در آمار بارش یک تضاد بزرگ به وجود آورده است؛ کوههای بلندالبرز، بخشهای جنوبی خود را از اثر دریای مازندران محروم میسازند و یک شمال حاصلخیز و جنگلی، برای ایران به وجود میآورند؛ در شمال ایران، هوایی تا ۳۸ درجهٔ سانتیگراد پدیدار میشود، یخبندان بسیار نادر است و ممکن است رطوبت تا ۱۰۰ درصد افزایش یابد. به جز در شمال کشور، تابستان به عنوان یک فصل خشک در ایران شناخته میشود. از ویژگیهای آب و هوای ایران این است که مناطق مختلف آن، میتوانند دارای چهار فصل جدا از هم باشند.[۱۱۹]
گوناگونی زیستگاهها
سرزمین ایران به شکل کلی،کوهستانی ونیمهخشک است و میانگین بلندی آن، بیش از ۱۲۰۰ متر ازسطح دریا است. بیش از نیمی از گستره ایران را بلندی وکوههای این کشور، یکچهارم آن رادشتهای آن و کمتر از یکچهارم دیگر آن را زمینهای در دست کشت، میسازند. پستترین نقطهٔ درونی با بلندی ۵۶ متر درچاله لوت و بلندترین نقطه،دماوند با ۵۶۱۰ متر بلندی است که در میانرشتهکوه البرز قرار دارد. در کنارهٔ جنوبی دریای مازندران، بلندی زمین ۲۸ متر پایینتر از سطح دریای آزاد است.[۱۲۰]
از دیدگاه ناهمواریها، ایران کشوری کوهستانی با بیابان و دشتهایی در میانه است. بلندترین نقطهٔ کشور، کوهدماوند با ۵٫۶۲۵ متر بلندی و کمترین بلندی کشور نیز در دریای مازندران در منفی ۲۸ متر ثبت شده است. این کشور ممکن است باخشکسالی دورهای،سیل، طوفانهای غبار یا شنی وزمینلرزه تهدید شود. آلودگی هوا به ویژه در مناطق شهری، نبود مدیریت درست پساب صنعتی، جنگلزدایی، بیابانزایی، آلودگی نفتی در خلیج فارس، نابودی تالابها بر اثر خشکسالی، فرسایش خاک و آلودگی آب، از مهمترینمسائل زیستمحیطی در ایران هستند.[۱۱۸]
تقریباً یک دهم ایران جنگلی است و گستردهترین جنگلهای آن، در جنوب دریای مازندران قرار گرفته است؛ در این منطقه انواع درختانبرگریز،بلوط،راش،نمدار،نارون،گردو و بسیاری درخت و گیاهان دیگر، میرویند. در نواحی خشک میانی کشور نیزارس،بادام و شماری گیاه میوهدار رشد میکنند. انواعدرمنه ودرختچه نیز در بخشهای بیابانی و سراسر کشور پراکنده هستند. تپههای ماسهای کویری ایران، با نگهداری آب، از رشد گیاهانی همانندموردیان پشتیبانی میکنند.واحههای ایران نیز با کمک به رشدتاکستانها،تمشک ایرانی،صنوبر،خرما،مورد،خرزهرهایان،آکاسیا،بید،آلو وتوت باعث گوناگونی بیشتر پوشش گیاهی منطقه میشوند.[۱۱۹]
تاکنون بیش از ۲۱۰ گونه پستاندار، ۵۵۸ گونه پرنده، ۲۶۰ گونه خزنده و ۲۲ گونه دوزیست در ایران ثبت شدهاند. پستانداران سرزمین ایران شاملپلنگ ایرانی،خرس،کفتار راه راه،گرگ،گرازهای وحشی،بز کوهی،آهو وقوچومیش است که در کوههای دارای پوشش گیاهی زندگی میکنند. انواعشغال،گربه وحشی وخرگوش نیز در سراسر کشور وجود دارند.گور ایرانی نیز دشت و بیابانها را برای حیات خود، انتخاب کرده است.یوزپلنگ آسیایی در جهان به عنوان یک گونهٔ در معرض نابودی ایرانی، شناخته شده است.قرقاولهای ایرانی در شمال کشور یافت میشوند وکبکها در بیشتر مناطق کشور زندگی میکنند. پرندگان آبزی همانندپرنده دریایی،اردک وغاز نیز در سواحل دریای مازندران و خلیج فارس زندگی میکنند؛ در حالی کهکرکسهای ایرانی، در بیابان به زندگی خود ادامه میدهند. گونههایی ازگوزن،جوجهتیغی،روباه و دست کم ۲۲ گونهٔ جوندگان، در مناطق نیمه سخت گذر و بلند این کشور، زندگی میکنند.سنجاب نخلی وخرس سیاه آسیایی درسیستان و بلوچستان یافت شدهاند.ببرها نیز زمانی در جنگلهای مناطق جنوبی دریای مازندران سکونت داشتند اما هماکنون نابود شدهاند.[۱۱۹]شیر ایرانی نیز در ایران نابود شده است اما پیش از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، طرحهای زنده سازی آن ریخته شد و در سال ۱۳۹۸، با توافق میانباغ وحش ارم وانجمن آبزیگاه و باغوحشهای اروپا، به ایران بازگشت تا زنده سازی آن در این کشور آغاز شود.[۱۲۲]
ایران، از اعضای بنیانگذارسازمان ملل متحد،سازمان همکاری اقتصادی،سازمان همکاری اسلامی واوپک و همچنین از اعضایسازمان همکاریهای شانگهای است[۱۲۳] و یکقدرت منطقهای[۱۲۴] شمرده میشود. نظام سیاسی کنونی ایران، برقانون اساسی جمهوری اسلامی ایران استوار است که در سال ۱۳۵۸ تصویب شد.[۱۲۵] ایران کنونی، در واقع یکجمهوری اسلامی با بخش قانونگذار است. دستگاههای اجرایی،مجلس شورای اسلامی وقوه قضائیه، در نهایت تحت نظرروحانیت کار میکنند. این نظام ترکیبی، تحت نظر رهبر ایران قرار میگیرد. رهبر این کشور، اختیارات گستردهای دارد و علاوه بر مقامات کشوری، مقامات نظامی را هم میتواند تعیین کند. رهبر ایران همچنین منحصراً میتوانداعلان جنگ دهد و فرماندهٔ ارشد نیروهای مسلح ایران است؛ او جهت کلی سیاستهای کشور را هم تعیین میکند. محدودیتی برای دورهٔ رهبری وجود ندارد امامجلس خبرگان این امکان را دارد که رهبر را از مقام خود بردارد. به شکل دقیقتر، در جمهوری اسلامی ایران،قوای سهگانه متشکل ازقوه مقننه،قوه مجریه وقوه قضائیه، تحت نظرولایت فقیه فعالیت میکنند. مردم ایران نیز مستقیماً در انتخاب رهبر کشور دخالت ندارند و مجلس خبرگان، به نمایندگی از آنان، رهبر را انتخاب میکند و این گزینش، بر پایهٔ معیارهای شرعی و اسلامی است.[۱۲۶][۱۲۷] اگرچه، اعضایشورای نگهبان که مستقیم و غیرمستقیم از سوی رهبر گزینش میشوند، وظیفهٔ تأیید صلاحیت نامزدهای مجلس خبرگان را نیز دارند.[۱۲۸]
رئیسجمهور ایران که باانتخابات ریاستجمهوری کشور گزینش میشود، رئیس قوهٔ مجریه است و باید یک شیعهٔ ایرانی باشد. رئیسجمهور، شورای وزیران را برای تأیید مجلس انتخاب کرده و به عنوان رئیسشورای عالی امنیت ملی فعالیت میکند. رئیسجمهور و وزرای وی، وظیفهٔ ادارهٔ امور روز کشور و اجرای قوانینی را دارند که قوهٔ مقننه تصویب کرده است. علاوه بر این، رئیسجمهور بر طیف گستردهای از دفاتر و سازمانهای دولتی نظارت دارد. در جرمهای معمول، رسیدگی به اتهامات رئیسجمهور، معاونان وی و وزیران با آگاهی مجلس شورای اسلامی در دادگاههای عمومی انجام میشود. استعفای رئیسجمهور نیز باید مورد تأیید رهبر ایران قرار گیرد.[۱۲۹][۱۲۷]
ایران دارای۳۱ استان است که در کل،پنج منطقه را تشکیل میدهند.[۱۳۰]تقسیمات کشوری در ایران، به ترتیب، شامل استانها،شهرستانها،بخشها ودهستانها میشود. هیچ منطقهٔ خودمختاری در این کشور وجود ندارد و از استاندار تا بخشدار، توسطوزارت کشور منصوب میشود. در هر سطح نیز یک شورا وجود دارد وشورای عالی استانها از نمایندگانشوراهای استان تشکیل میشود. وزارت کشور این اختیار را دارد که شهرداران را نیز منصوب کند، اما اعضای شورای شهر، به صورت محلی انتخاب میشوند. دهکدهها نیز توسطدهیار که توسط بزرگان (شورا) همان ناحیه، توصیه میشود، اداره میشوند.[۱۲۷]
ایران دردوران پیش از اسلام، دارای حکومتهایی از نوعشاهنشاهی و در طول پنج سدهٔ اخیر از نوعپادشاهی بوده است.[۱۳۱] نهایتاً در سال ۱۳۵۸، با رأی نزدیک به ۹۸ درصد از مردم این کشور، پس از حدود ۲۵۰۰ سال، رسماً تاج و تخت در ایران برچیده شد. از آن پس،نظام جمهوری اسلامی ایران جایگزیندودمان پهلوی که آخرین حکومت پادشاهی این کشور بود، شد.[۱۳۲]
ایران دارای ساختار قانونگذاری است. مجلس شورای اسلامی که بیشتر به عنوانمجلس شناخته میشود، اجازه میدهدنمایندگان مجلس برای دورههای چهارساله، به شکل مستقیم توسط مردم انتخاب شوند و اقلیتهای مذهبی و قومی رسمی، دارای نمایندگانی در مجلس هستند. مجلس قوانین کشور را تصویب میکند و در شرایط ویژه، این امکان را دارد که رئیسجمهور را با دو سوم آرا استیضاح کند.[۱۲۷]
شورای نگهبان ۱۲ عضو شامل فقها و حقوقدان دارد که نیمی از آنان را رهبر و بقیه را شورای قضایی گزینش میکند. مصوبات مجلس شورای اسلامی پیش از اجرایی شدن، نظر این شورا را میگیرند و بررسی میشوند که مخالف قانون اسلامی نباشند. این شورا بر انتخابات نیز نظارت میکند و تمام نامزدهای انتخاباتی، حتی برای ریاستجمهوری، باید تأیید صلاحیت از آن را به دست آورند.[۱۲۷]
رهبر جمهوری اسلامی ایران، رئیسقوه قضائیه ایران را تعیین میکند که وی نیز، رئیسدیوان عالی کشور و دادستان عمومی را منصوب میکند. چندین دادگاه در این کشور وجود دارد، از جمله دادگاههای همگانی که به پروندههای مدنی و جنایی رسیدگی میکنند ودادگاه انقلاب که به گروه ویژهای از جرائم رسیدگی میکند؛ این دادگاه که به مقولههایی همانند اقدام علیهامنیت ملی، اقدام علیه نظام جمهوری اسلامی وقاچاق موادمخدر رسیدگی میکند، حکم نهایی را میدهد و قابلیت تجدیدنظر ندارد.[۱۳۳]
دادگاه ویژه روحانیت که مستقل از چارچوب منظم قضایی عمل میکند و فقط به رهبری پاسخگو است، احکام نهایی میدهد و قابلیت تجدید نظر ندارد. دادگاه ویژه روحانیت به جرائمی که توسط روحانیون انجام شدهاند، رسیدگی میکند؛ اگرچه در پروندههای مربوط به افراد غیر روحانی نیز دخالت داشته است.[۱۳۳] بر اساس اعلامسازمان ملل متحد در سال ۲۰۱۸ میلادی، ۱۷۰ کشور یا مجازات اعدام را به کل پایان دادند یا اجرای آن را متوقف کردند؛ در یک سال پیش از این اعلامیه، ۸۴ درصد کل اعدامهای ثبتشده در جهان، در چهار کشور عربستان، عراق، پاکستان و ایران بوده است.[۱۳۴] گزارش سال ۲۰۱۸سازمان عفو بینالملل اعلام کرد که اعدامها در ایران، نسبت به سال پیش، ۵۰ درصد کاهش داشته است و ظاهراًحلقآویز کردن متداولترین روش اعدام در این کشور است.[۱۳۵]
در اصول قانون اساسی ایران اعلام شده است کهسیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، بر اساس نفی سلطهجویی و سلطهپذیری، حفظ استقلال همهجانبه و یکپارچگی کشور، دفاع از حقوق تمام مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرتهای سلطهگر و روابط صلحآمیز با دول غیرمحارب استوار است؛ جمهوری اسلامی ایران، سعادت انسان در کل جامعه بشری را آرمان خود دانسته و استقلال، آزادی و حکومت حق و عدل را از حقوق مردم جهان میداند. همچنین در عین خودداری از دخالت در امور داخلی کشورهای دیگر، از مبارزه حقطلبانه مستضعفین در برابر مستکبرین، در تمام جهان، پشتیبانی میکند. همچنین هر قراردادی که سلطهٔ بیگانه بر منابع، فرهنگ، ارتش و دیگر شئون ایران را فراهم آورد، ممنوع اعلام شده است. شعار «نه شرقی نه غربی، جمهوری اسلامی» نیز به عنوان فلسفهٔ سیاسی این کشور، در نظر گرفته شده است.[۱۳۶]
آخرین حکومتهای ایران، سیاست خارجی متفاوتی را دنبال کردهاند. محمدرضا پهلوی، در سیاست خارجی به دنبال دوری از تنش بود و با وجود روابط نزدیک با آمریکا، با اتحاد جماهیر شوروی نیز روابط مناسبی ایجاد کرد؛ در همین حال، با بسیاری از کشورهایجنبش عدم تعهد، روابط گرمی را حفظ کرد. با وجود روابط دوستانه با جهان، وی همواره نیروی نظامی ایران را تقویت میکرد. اما با پدیداری جمهوری اسلامی، ایران تبدیل به کشوری مخاصمهجو، تجدیدنظرطلب، رادیکال و مذهبی شد و به سرعت جهان را با سیاستهای تازهٔ خود آشنا ساخت. استکبارستیزی وصدور انقلاب از سیاستهای مورد توجه ایران در دهههای اخیر هستند. در زمینهٔ غربستیزی، جمهوری اسلامی ایران تلاش کرد که با رژیمهای کمونیستی روابط نزدیکی برقرار کند و با کشورهایی همانندرومانی،[یادداشت ۵] کره شمالی وکوبا به روابطی موفق رسید. در دهههای اخیر، ایران بابلاروس،نیجریه وونزوئلا نیز روابط قابل توجهی داشته است.مارک گازیوروسکی، عالم سیاسی، حکومت جمهوری اسلامی ایران را یکحکومت مطرود برای بسیاری از کشورهای جهان میداند.[۱۳۷]برنامههای هستهای وموشکی ایران ونوع روابط با اسرائیل، تنشها و تحریمهایی را برای این کشور به همراه داشته است. در تیر ۱۳۹۴، ایران باگروه ۱+۵ به توافقی مهم با عنوانبرنامه جامع اقدام مشترک، دست یافت که پیرامون برنامهٔ هستهای این کشور بود و تحریمهای اقتصادی را پایان میداد. اگرچهخروج آمریکا از برجام وتحریمهای مجدد، این توافق را به هم ریخت.[۱۳۸][۱۰۳][۱۳۹]دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، پس از اعلام خروج این کشور از برجام، از ناکارآمدی برجام در پیشگیری از دستیابی جمهوری اسلامی به سلاح اتمی و ادامهدار بودن پشتیبانی این نظام ازتروریسم و خطربرنامه موشکی بالستیک ایران گفت.[۱۴۰]
جمهوری اسلامی ایران دارای دو گونه نیروی مسلح است؛ نیروهای معمولارتش که شاملنیروی هوایی ونیروی دریایی میشود و یک گروه جداگانه با نامسپاه پاسداران انقلاب اسلامی.[۱۴۱] در دوران پهلوی، ایران یکی از بزرگترین نیروهای مسلح جهان را در اختیار داشت که به سرعت، با فروپاشی سلطنت منحل شد.ارتش ایران، پس از انقلاب ۱۳۵۷، درگیر یکجنگ طولانی با عراق شد و از آن زمان، مؤلفهای فعال و نیرومند را حفظ کرده است. نیروی نظامی این کشور، بخش اعظم نیروی انسانی خود را ازخدمت اجباری در ایران به دست میآورد و مردان باید تا حدود ۲ سال، خدمت سربازی انجام دهند. ارتش، بزرگترین شاخهٔ نیروی نظامی ایران است و پس از آن، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قرار دارد. هر نیروی امنیتی ایرانی که درگیر نبردهای خارجی یا داخلی باشد، توسط عناصر سپاه همراهی یا رهبری میشود. نیروی هوایی و دریایی ایران، از دیدگاه بینالمللی هنوز کوچک شمرده میشوند.نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران نیز نقشپلیس را در این کشور ایفا میکند.[۱۴۲]نیروی قدس نیز شاخهٔ مخفی نخبهٔ سپاه پاسداران و در اصل مسئول عملیات در خارج از مرزهای کشور است که در جهت منافع سپاه و نظام کنونی ایران فعالیت میکند.[۱۴۳]
در سال ۲۰۱۸ میلادی، ایران با ۱۷ میلیارد و ۴۰۰ میلیون دلار بودجهٔ نظامی، در ردهٔ پانزدهم جهان جای گرفت؛ در این سال، هزینهٔ نظامی ایران بالاتر از اسرائیل و کانادا و پایینتر از عربستان بود.[۱۴۴] بر اساس اعلاممؤسسه بینالمللی مطالعات استراتژیک، ایران حدود ۵۲۳ هزار نیروی نظامی فعال دارد که ۳۵۰ هزار نفر آن در ارتش معمول کشور و دست کم ۱۵۰ هزار نفر آن در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خدمت میکنند. حدود ۲۰ هزار نیرو نیز درنیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هستند.[۱۴۵]بسیج نیز یک سازمان شبهنظامی فعال در ایران است که میتواند شمار قابل توجهی نیروی داوطلب جذب کند.[۱۴۶]
از انقلاب ۱۳۵۷ تاکنون، برای غلبه بر تحریمهای خارجی، دولت ایرانصنایع نظامی خود را گسترش داد. انواعتانک،نفربر زرهپوش،موشک،زیردریایی، کشتیهای نظامی، ناوچه، رادار، هلیکوپتر و هواپیماهای جنگنده در ایران ساخته میشوند.[۱۴۷] ایران ارتش سایبری نیز دارد و پس از حملات سایبری به تأسیسات هستهای ایران در سال ۱۳۸۹، این کشور توانایی سایبری خود را افزایش داد. ایران، همچنین توانایی ساخت پهپاد را داراست و با پهپادهای خود، عملیات داشته است.[۱۴۵]
ایران، توان موشکی بالایی دارد.برنامه موشکی ایران پیش از انقلاب ۱۳۵۷ آغاز شد اما از جنگ ایران و عراق سرعت گرفت. از آن پس، ایران با کشورهایی همانندلیبی،کره شمالی،چین وروسیه همکاری کرده است تا زرادخانهای بزرگ و متنوع ازموشکهای بالستیک وکروز ایجاد کند. در سال ۱۳۶۶، نخستین موشک ایران ساخته شد و در دههٔ ۱۳۷۰، پیشرفت موشکی ادامه یافت تا دههٔ ۱۳۸۰ که موشکهای دوربرد طراحی شدند و بر دقت آنان افزوده شد. تمام خاورمیانه و بخشهایی از اروپا، در تیررس موشکهای ایران قرار دارند. توسعهٔ برنامهٔ موشکی ایران، به ویژه تولید موشکهایی با برد بیش از ۳۰۰۰ کیلومتر، همواره باعث نگرانی اروپا و آمریکا بوده است؛ اگرچه، ایران اعلام داشته است که چنین موشکهایی نمیسازد. با این حال، برخی رسانهها، برد نهایی موشکهای ایران را تا ۳۰۰۰ کیلومتر دانستهاند و اعلام کردند که ایران امکان هدف قرار دادن ۷۰ درصد آسیا و دورترین نقاط اروپا را دارد. همچنین ایران از سوی غرب به داشتن موشک با توانایی حملکلاهک هستهای متهم شده است.[۱۴۸][۱۴۹]
بر اساس گزارش شاخص دموکراسی سال ۲۰۱۷، کارنامه حقوق بشر در ایران به شدت ضعیف است.[۱۵۰] همچنینجاوید رحمان،گزارشگر ویژه حقوق بشر در ایران، در سال ۲۰۲۱ از وخیم تر شدن وضع حقوق بشر در ایران خبر داد.[۱۵۱] حکومت در ایران غیردموکراتیک است، مکرراً منتقدان دولت و رهبر آن را تحت تعقیب و دستگیری قرار داده است و شرکت نامزدها در انتخابات مردمی و نیز سایر اشکال فعالیت سیاسی را به شدت محدود میکند.[۱۵۲][۱۵۳] حقوق زنان در ایران بهطور جدی ناکافی توصیف میشود،[۱۵۴] و حقوق کودکان بهشدت نقض شده است، به طوری که در ایران بیش از هر کشور دیگری در جهان، کودکان مجرم اعدام شدهاند.[۱۵۵][۱۵۶] فعالیت جنسی بین افراد همجنس غیرقانونی است و مجازات آن تا اعدام است.[۱۵۷][۱۵۸]
در طول دهه گذشته، تعداد زیادی اعتراضات ضد دولتی در سراسر ایران (ماننداعتراضات آبان ۱۳۹۸ ایران) یا (اعتراضات سراسری ۱۴۰۱) با خواست پایان دادن به جمهوری اسلامی به راه افتاده است. با این حال، سپاه و پلیس همیشه اعتراضات تودهای را با روشهای خشونتآمیز سرکوب میکردند که منجر به کشته شدن هزاران معترض شد. (مانندجمعه خونین زاهدان) یا (جمعه خونین خاش)[۱۵۹][۱۶۰]
اقتصاد ایران به عنوان یکاقتصاد نا کارآمد شناخته میشود و بر فروشنفت و گاز متکی است. با این حال، ایران زیرساخت قابل توجهی در بخشهای خدماتی، صنعتی و کشاورزی دارد که اقتصاد این کشور را توانمند میسازند. حکومت ایران، صدها تشکیلات اقتصادی را بهطور مستقیم تملک و اداره میکند و بهطور غیر مستقیم، بر بسیاری از شرکتهای وابسته به نیروهای امنیتی کشور اثر میگذارد. مواردی همچون فساد اقتصادی، کنترلهای قیمت، یارانه و سیستم بانکی کشور که میلیاردها دلار وام غیر عامل دارد، اقتصاد کشور را تضعیف کرده و پتانسیل رشد بخش خصوصی ایران را بسیار کاهش داده است. فعالیتهای بخش خصوصی ایران، شامل کارگاههای مقیاسکوچک، کشاورزی، تولیدیهای گوناگون، خدمات، ساخت و سازهای متوسط، کار معدن، تولید سیمان و صنعت فلز میشود. همچنیناقتصاد غیررسمی قابل توجهی در این کشور وجود دارد که فساد مرتبط با آن، گسترش یافته است. بر اساساطلاعاتنامه جهان،تولید ناخالص داخلی ایران در سال ۲۰۱۷ میلادی، ۴۳۰٫۷ میلیارد دلار وسرانه تولید ناخالص داخلی بر پایه برابری قدرت خرید نیز ۲۰٫۱۰۰ دلار بود.[۱۱۸][۱۶۱] بر اساس اعلامبانک جهانی، سرانهٔ تولید ناخالص داخلی در سال ۲۰۱۷ برابر ۵۵۲۰ دلار[۱۶۲] و سرانهٔ تولید ناخالص داخلی (برابری قدرت خرید) برابر ۱۴۵۳۶ دلار[۱۶۳] بوده است. طبق دادههای بانک جهانی،جیدیپی اسمی این کشور در سال ۲۰۱۹–۲۰ حدود ۴۶۳ میلیارد دلار، برآورد شده است. همچنین فعالیت اقتصادی و درآمد دولت، بسیار به درآمد نفتی بستگی دارد؛ بنابراین، پایداری ندارد.[۱۶۴]
کلنیروی کار ایران در سال ۲۰۱۷ میلادی، ۳۰٫۵ میلیون نفر بوده است و این کشور از کمبود نیروی کار ماهر رنج میبرد؛ از این شمار، ۱۶٫۳٪ در کشاورزی، ۳۵٫۱٪ در صنعت و ۴۸٫۶٪ در بخش خدماتی مشغول بودهاند.نفت،فراوردههای پتروشیمی،گاز،کود،سدیم هیدروکسید،بافتنیها،سیمان و مصالح ساختمانی،فرآوری خوراک، صنعت فلزات و برخیجنگافزارها، به ترتیب، بیشترین میزان تولید سالانهٔ ایران را تشکیل میدهند. نفت (۶۰٪)، فراوردههای شیمیایی و پتروشیمی، میوه، آجیل، فرش، سیمان و سنگ معدن به ترتیب بیشترین محصولات صادراتی ایران هستند. در سال ۲۰۱۷ میلادی، ایران ۱۰۱٫۴ میلیارد دلار صادرات داشت که چین ۲۷٫۵٪، هند ۱۵٫۱٪، کره جنوبی ۱۱٫۴٪، ترکیه ۱۱٫۱٪، ایتالیا ۵٫۷٪ و ژاپن ۵٫۳٪ از صادرات این کشور را سهم خود کردند. محصولات کشاورزی و دامی این کشور نیز به بسیاری از نقاط جهان صادر شده و مهمترین آنان، شاملگندم،برنج، گونههایغلات،چغندرقند،نیشکر،میوه،آجیل،پنبه،فراورده لبنی،پشم وخاویار میشود. ارزشمندترین واردات ایران نیز شامل انواع تجهیزات صنعتی،کالاهای سرمایهای، خدمات فنی، مواد غذایی و کالاهای مصرفی میشود. در سال ۲۰۱۷ میلادی، شرکای تجاری ایران در واردات، شامل امارات متحده عربی (۲۹٫۸٪)، چین (۱۲٫۷٪)، ترکیه (۴٫۴٪)، کره جنوبی (۴٪) و آلمان (۴٪) بوده است.[۱۱۸]
از اوایل انقلاب ۱۳۵۷، دو جناح به دنبال تحمیل تفسیر خود ازاقتصاد اسلامی به دولت بودند. چپگرایان اسلامی خواستارملی شدن گسترده در اقتصاد شدند. محافظهکاران مذهبی که پیوند محکمی با بازرگانان ایران داشتند نیز از حقوق صاحبان صنایع دفاع کرده و بر خصوصیسازی پافشاری کردند. با این حال، هر دو جناح به صورت کلی، از انحصار حکومت دربخش بانکی ایران حمایت کردند.بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران نیز مسئولیت توسعه و نگهداریریال ایران، کهیکای پول کشور است را بر عهده دارد. تأثیرهای جنگ ایران و عراق در نهایت باعث افزایش مداخلات حکومتی در اقتصاد شد. دولت با ملی کردن بانکهای خصوصی و شرکتهای بیمه و افزایش کنترل دولتی بر بازرگانی، انحصار نهفتهای بر فعالیتهای تولیدی و درآمدی ایران به دست آورد. در دهههای گذشته، مهمترین مانع پیش روی اقتصاد ایران، انزوای آن ازجامعه جهانی بوده است؛ این منزوی شدن، حاصل خارجیهراسی سیاستمداران محافظه کار این کشور و تحریمهای اعمال شدهٔ خارجی، به ویژه از سوی ایالات متحده است.[۱۶۱] برداشتهشدن بیشتر تحریمهای هستهای، بر اساسبرنامه جامع اقدام مشترک در سال ۱۳۹۴، باعث احیای بخش تولید نفت و درآمد نفتی ایران شد که رشد سریع تولید ناخالص داخلی را در پی داشت؛ اما به دلیل سقوط تولید نفت در سال ۲۰۱۷ میلادی، رشد اقتصادی این کشور نیز کاهش یافت. اقتصاد ایران همچنان از سطح سرمایهگذاری کم و ضعف اقتصادی پیش از برجام رنج میبرد و بیکاری گسترده، به ویژه میان زنان و جوانان ایرانی تحصیلکرده، خودنمایی میکند.[۱۱۸] بحران ناشی ازدنیاگیری ویروس کرونا باعث استمرار رکود اقتصادی در سال ۲۰۲۰ م شد و رشد اقتصادی این کشور تا سال ۲۰۲۳ م همچنان ضعیف برآورد شد.[۱۶۴]
کانونهای جمعیتی ایران، در سراسر کشور گسترش یافتهاند و این پراکندگی،ترابری در ایران را دشوار ساخته است. بودجه و نگهداری کم، کارایی بزرگراههای این کشور را کاهش داده است. با این وجود، وسایل نقلیهٔ موتوری به ویژه اتوبوس و کامیون، مهمترین وسایل برای حمل مسافر و کالا هستند. در دهههای گذشته، دولت ایران منابع قابل توجهی را صرف بهبود راههای ارتباطی کشور کرده است و اکنون، تقریباً نیمی از جادهها آسفالت شدهاند.[۱۶۵]
خط اصلیسیستم ریلی کشوری، دریای مازندران را به خلیج فارس متصل و بسیاری از مراکز استانها را پشتیبانی میکند. در سال ۱۳۵۰، راهآهن ایران از طریق ترکیه، به راهآهن اروپا متصل شد؛ این پیوند مهم، بازرگانی و گردشگری را به طرز چشمگیری تقویت میکند و نیاز به راه آبی و هوایی را در مسیر از بین میبرد. راهآهن ایران گسترش و موقعیت قابل توجهی دارد و این کشور به یک مسیر عبور کارا و کمهزینه برای کشورهای منطقه تبدیل شده است. هواپیمایی ملی ایران،ایران ایر، شهرهای بزرگ و مراکز استانهای این کشور را پوشش داده است. برخی خطوط هوایی بزرگ اروپایی، آسیایی و آفریقایی نیز در ایران حضور دارند. در مرداد ۱۳۸۹ اعلام شد که از میان ۵۴فرودگاه مسافری ایران، ۹ فرودگاه بینالمللی هستند و تنها سه فرودگاه توجیه اقتصادی دارند.فرودگاه بینالمللی مهرآباد،فرودگاه بینالمللی شهید هاشمینژاد مشهد وفرودگاه بینالمللی امام خمینی،پررفتوآمدترین فرودگاهها در ایران هستند.[۱۶۶][۱۶۵]
کارون تنها رودخانهٔ دارای قابلیت کشتیرانی در ایران است و از آن برای حمل مسافر و بارهای گوناگون استفاده میشود.دریاچه ارومیه نیز برای حمل مسافر و بار استفاده شده است. ایران از پنج بندر بزرگ در خلیج فارس، که بزرگترین آنان دربندرعباس است، بهره میبرد. پایانههای نفتی مهمی درآبادان وخارگ قرار گرفتهاند که در جنگ با عراق ویران شده یا آسیب دیدند اما از آن زمان، بازسازی شدهاند. همچنین امکانات بندری قابل توجهی درخرمشهر وبندر امام خمینی وجود دارد. ایران امکانات خود را دربندر بوشهر گسترش داده وبندر جدیدی را درچابهار در دریای مکران ساخته است. همچنین بندرهای دریای مازندران، همانندبندر انزلی وبندر ترکمان در درجهٔ نخست برای بازرگانی با ملل شمالی مورد استفاده قرار میگیرند.[۱۶۵]
رسانههای ارتباطی در ایران عمدتاً متعلق به حکومت این کشور هستند و در طول دههٔ ۱۳۷۰، این کشور منابع قابل توجهی را برای توسعه و گسترش زیرساختهای ارتباطی خود، هزینه کرد؛ در این مدت، استفاده از تلفن تقریباً دو برابر شد. خدمات تلفنی به مناطق روستایی نیز داده میشود و تا سال ۲۰۰۰ میلادی، تقریباً تمام ایرانیان، به خدمات مربوط دسترسی داشتند. تلفنهای همراه و اینترنت نیز در سراسر ایران خدمترسانی میکنند و ایرانیان را هرچه بیشتر با جهان و فرهنگ جهانی آشنا ساختهاند.[۱۶۵] ۹۹٫۵ درصد از جمعیت ایران به شبکهٔ برق دسترسی دارند و این کشور از نیروگاههای تجدیدپذیر خورشیدی و بادی نیز بهره میبرد. همچنین امروزه ۹۹٫۵ درصد از جمعیت شهری و ۷۵ درصد از جمعیت روستایی ایران، از شبکهٔ آبرسانی برخوردارند.[۱۶۷]
محصولات صادراتی ایران به دو دسته نفتی و غیرنفتی تقسیم میشوند که براساس آمارهای منتشره، در ششماهه اول سال ۱۴۰۲ حدود ۸۸٫۱ درصد کل صادرات غیرنفتی کشور، به ده کشور انجام شده که سه کشور چین، عراق و امارات متحده عربی در صدر این آنها قرار داشتند.[۱۶۸] به صورت کلی مهمترین کالاهای صادراتی ایران به بازارهای جهانی عبارتاند از:
نفت و گاز: ایران یکی از بزرگترین تولیدکنندگان نفت و گاز در جهان است و صادرات این محصولات به بازارهای جهانی بهخصوص آسیا و اروپا از منابع اصلی درآمد کشور است.
پتروشیمی: صنعت پتروشیمی ایران به تولید محصولات شیمیایی متنوع از جمله پلاستیک، لاستیک، و کودها میپردازد و بخش عمده این محصولات به بازارهای جهانی صادر میشوند.
بر اساس آمار گمرک جمهوری اسلامی ایران، بیشترین سهم صادرات کشور مربوط به پتروشیمی و میعانات گازی است؛ بنابراین، در ششماهه اول سال ۱۴۰۲ به میزان ۲۲٫۹ میلیون تن محصولات پتروشیمی به ارزش حدودی ۹٫۰ میلیارد دلار به خارج از کشور صادر شده است.
فولاد و فلزات: ایران یکی از بزرگترین تولیدکنندگان فولاد در منطقه است و محصولات فلزی از جمله فولاد، آلومینیوم و مس به بازارهای جهانی صادر میکند.
کشاورزی و محصولات غذایی: ایران تولیدات بسیار زیادی در زمینه کشاورزی دارد، محصولاتی همچون پسته، زعفران، پنبه و انواع میوهها. این محصولات به کشورهایی چون چین، هند و اروپا صادر میشوند.
انواع سنگ معدنی و مصالح ساختمانی: ایران یکی از بزرگترین کشورهای صادر کننده سنگهای معدنی است و اغلب سنگهای کشف شده از معادن ایران به بازارهای بینالمللی کشورهای اروپایی صادر میگردد.
لوازم خانگی و منسوجات: ایران در سالهای اخیر توانسته در زمینه تولید برخی از لوازم خانگی به خودکفایی برسد و بخشی از محصولات تولید داخل را به بازارهای کشورهای همسایه صادر کند.
به صورت کلی مهمترین کالاهای صادراتی ایران در حوزه غیرنفتی شامل محصولاتی از قبیل موارد زیر است:
پسته
زعفران
فرش دستباف
خاویار
چرم
کشمش
واردات
براساس آمارهای رسمی منتشر شده از سوی گمرک ایران؛ ذرت، روغنهای خوراکی نیمه جامد و مایع و خام، انواع دانههای روغنی، برنج، گندم، جو، کود شیمیایی، لاستیک سنگین، کنجاله سویا، شکر خام، کاغذ چاپ و تحریر، خمیر کاغذ، گوشت قرمز سرد سنگین، چای خشک، حبوبات، گوشت قرمز سبک گرم، سموم تکنیکال شیمیایی، گوشت مرغ، انواع بذر و کاغذ روزنامه از کالاهای اساسی وارداتی در ایران در ۷ ماه ابتدایی سال ۱۴۰۲ بودند.[۱۶۹]
توسعهٔ صنعتی ایران از اواسط دههٔ ۱۳۳۰ شدت یافت و بخشهای گوناگون این کشور را متحول کرد. ایران کنونی، طیف گستردهای از کالاها همانند خودرو، لوازم خانگی، تجهیزات مخابراتی، ماشینآلات صنعتی، کاغذ، کالاهای لاستیکی، فولاد، مواد خوراکی، محصولات چوبی و چرمی، منسوجات و دارو را تولید میکند. کارخانههای نساجی این کشور در اصفهان و در امتداد سواحل دریای مازندران، متمرکز شدهاند. ایران همچنین به خاطرفرشهای دستباف خود در سراسر جهان شناخته شده است. کار دستی سنتی ساخت این فرشها، به میزان قابل توجهی در درآمدهای روستایی کشور نقش دارد و همواره یکی از مهمترین صنایع صادراتی ایران بوده است.صنایع دستی ایران در مناطقی در سراسر کشور، بومیسازی شده است و هر شهر برای صنایع دستی خود، در پایتخت و دیگر شهرهای بزرگ کشور بازاری ایجاد کرده است.[۱۷۱]
تا اوایل دههٔ ۱۳۳۰ میلادی، صنعتساختوساز ایران به شرکتهای داخلی محدود میشد. کمی بعد، با افزایش درآمد حاصل از نفت و گاز و دسترسی به اعتبارات جدید، رونق قابل توجهی به صنعت ساختمان این کشور وارد شد و شرکتهای بزرگ بینالمللی ساختوساز را به سمت ایران کشاند. این رشد تا اواسط دههٔ ۱۳۵۰ ادامه داشت. صنعت ساختوساز ایران تا اواسط دههٔ ۱۳۶۰، تا حدودی احیا شده بود، اما کمبود مسکن به ویژه درمناطق شهری، به عنوان یک مشکل جدی باقی ماند.[۱۷۱]
میدان گازی پارس جنوبی (دراستان بوشهر)، بزرگترین میدان گازی جهان. پارس جنوبی ۱۴٫۲ تریلیون متر مکعب ذخایر گازی، برابر هشت درصد از کل ذخایر گازی جهان و نزدیک به ۴۰ درصد از کل ۳۳٫۸ تریلیون متر مکعب ذخایر گازی ایران، بعلاوه ۱۸ میلیارد بشکه میعانات گازی را داراست.[۱۷۲]
در میان ۱۴ عضوسازمان کشورهای صادرکننده نفت، ایرانسومین دارندهٔ ذخایر اثبات شدهٔ نفت است. بر اساس آمار سال ۱۳۹۷ این سازمان، ایران ۱۵۵ میلیارد و ۶۰۰ میلیون بشکه ذخیرهٔ اثبات شدهٔ نفتی دارد. در ردهبندی جهانی، در خارج از اوپک، با حضور کانادا در جایگاه سوم، ایران در ردهٔ چهارم بزرگترین کشورهای دارای ذخایر اثبات شدهٔ نفت جهان قرار میگیرد.[۱۷۳] پس از اجرای برجام و پیش ازخروج آمریکا از آن، ایران توانست در سال ۱۳۹۶، بهطور متوسط روزانه ۲٫۱ میلیون بشکه نفت صادر کند. درآمد نفتی این کشور در سال ۲۰۱۷ میلادی، برابر با ۵۵ میلیارد دلار بوده و ۴۵ درصد نسبت به سال پیشین آن، رشد داشته است. خروج آمریکا از برجام باعث کاهش شدید صادرات نفتی ایران شد.[۱۷۴]
ایراندومین دارندهٔ ذخایر بزرگ گاز طبیعی جهان نیز است اما سهم آن از بازار جهانی گاز، اندک است. اگرچه بیشتر کشورهای همسایه، بازار خوبی برایگاز طبیعی ایران هستند، اما پروژههایی همانندخط لوله صلح که با هدف صادرات گاز ایران آغاز شدند، نیمهتمام رها شدهاند. تحریمها علیه ایران، سیاست خارجی این کشور و نبود منابع مالی، به عنوان دلایل ناتوانی ایران در صادرات گاز دانسته میشوند. ترکیه و عراق نیز تنها متقاضیان عمدهٔ گاز ایران هستند.[۱۷۵]
تاسده بیستم میلادی، منابع انرژی ایران، به شکل کلی، بهچوب وزغال محدود میشد. هماکنون از نفت، گاز طبیعی وزغالسنگ برای تأمین گرما و تولید بخش بزرگی از برق کشور استفاده میشود. شبکهای از سدها در کشور، دارای بخشهیدروالکتریسیته هستند و برای آبیاری زمینهای کشاورزی نیز استفاده میشوند.[۱۷۱]
سازمان انرژی اتمی ایران در سال ۱۳۵۳، برای ایجاد شبکهای با بیش از ۲۰ نیروگاه هستهای بنیان گذاشته شد. در سال ۱۳۵۷، کار ایجاد دو رآکتور ۱۲۰۰ مگاواتی در نزدیکی بوشهر تقریباً به پایان رسید و قرار بود به زودی عملیات اجرایی آن آغاز شود که دولت انقلابی، این برنامه را لغو کرد.یکی از این دو رآکتور، با کمک بسیار از روسیه کامل شد و در سال ۱۳۹۰ شروع به کار کرد. هیچ برنامهای برای تکمیل رآکتور دوم وجود ندارد. از سال ۲۰۰۲ میلادی، در جهان شکهایی دربارهٔ برنامههای هستهای ایران شکل گرفت و این احتمال که ایران برای ساختجنگافزار هستهای تمایل دارد، مورد توجه قرار گرفت. از آن زمان، برنامهٔ هستهای ایران، که مقامات ایرانی اعلام کردهاند تنها اهداف صلحآمیز دارد، از منابع اصلی تنشهای بینالمللی ایران بوده است و از سال ۲۰۰۶ میلادی، باعث افزایش تحریمهای بینالمللی علیه ایران شده است.[۱۷۱]
ایران از نخستین سرزمینهایی است کهکشاورزی در آن پدیدار شد. برخی مهاجرتهای باستانی به این کشور نیز، به دلیل یافتن زمینهای بهتر برای کشاورزی بوده است.کشاورزی در ایران، بخش قابل توجهی از اقتصاد این کشور را تشکیل میدهد. بر اساس آمار رسمی در سال ۱۳۹۶، ۱۷٫۶ درصد از نیروی کار ایرانی در بخش کشاورزی مشغول هستند. بر همین اساس، سهم ارزش افزودهٔ بخش کشاورزی به قیمت ثابت در ایران، ۶ درصد است که شامل ۷۱٪ کشت و باغداری، ۲۴٪ دامداری، ۴٪ بخش آبزیان و ۱٪جنگلداری است.[۱۷۶]
بر اساس آمار سال ۱۳۹۳، مساحت زمینهای زراعی ایران برابر با ۱۴ میلیون و ۶۸۷ هزار هکتار است که ۵ میلیون و ۹۹۷ هزار هکتار آن به روش آبی و دیگر زمینها، با روش دیم، کشت میشوند. بیشترین اراضی زراعی این کشور، به ترتیب، در استانهای خوزستان، خراسان رضوی، فارس، کرمان و اصفهان قرار گرفتهاند و ۶ درصد از زمینهای زراعی ایران، زیر کشت محصولات سالانه و بقیه تحت آیش هستند.[۱۷۶]
بر اساس آماری در دههٔ ۱۳۹۰، از کل زمینهای زراعی ایران، ۵۶ درصد زیر کشت گندم، ۱۸ درصد زیر کشتجو، ۳ درصد زیر کشتبرنج و ۲۳ درصد زیر کشت دیگر محصولات هستند. دیگر محصولات، به ترتیب درصد کشت، شامل مواردی چونیونجه،گوجهفرنگی، گونههای سبزیجات،خیار،نخود ولوبیا،زعفران،سیبزمینی وپیاز میشود.[۱۷۶]
طبق گزارشی در سال ۱۳۹۹ و بنابر اطلاعاتفائو، ایران از ده کشور بزرگ جهان در تولید محصولات کشاورزی بوده است.[۱۲۰] بنابر گفتهٔ کارشناسان فائو، ایران توانایی تولید و تأمین کل نیاز داخلی و کشورهای پیرامون خود به محصولات کشاورزی را دارد و میتواند نیازکشورهای هممرز با خلیج فارس را نیز برآورده کند.[۱۲۰] با این حال، کشاورزی ایران، برای دسترسی به آب در نبرد است.[۱۷۷]
میزاندامداری ودامپروری در ایران نیز قابل توجه است. از میان دامهای این کشور،گوسفندان شمار بسیاری دارند و نسبت به بقیه، بیشترند و به دنبال آنانبز،گاو،شتر،اسب،گاومیش وقاطر قرار دارند. یکی از بخشهای دارای رشد بالا،مرغداریها هستند که زیرساخت آنان، به سرعت رشد کرده است. چهرهٔ صنعت مربوط، اکنون به شکل چشمگیری تغییر یافته است؛ به گونهای که همهٔ فرایند زنجیرهٔ تأمین، میتواند در خود کشور انجام شود.[۱۷۸][۱۷۷]
ایران همچنین صنایع لبنی بزرگی دارد و به عنوان نمونه، در سال ۲۰۰۶ م، نزدیک به دو میلیون تن دانه علوفه وارد کرد. پرورشخوک نیز به دلیل قوانین اسلامی در ایران ممنوع است.[۱۷۷]
ماهواره بر سفیر نخستین ماهوارهٔ ایرانی با نامامید را در بهمن ۱۳۸۷ در مدار قرار داد.آریوژن، شرکت زیستدارویی ایرانی در سال ۱۳۹۵قنات قصبه معروفترین قنات ایران درگناباد
در طول تاریخ، ایران پرورشدهندهٔ دانشمندان سرشناسی بوده است که برخی از آنان، در میان دانشمندانی جای گرفتند که با اکتشافات خود، جهان را دگرگون کردند. این کشور، به شکل تاریخی، دارای دانشمندان بزرگی در زمینههایاخترشناسی،انسانشناسی،پزشکی،ریاضیات، شیمی، تاریخ و جغرافیا بوده است که شاملابوریحان بیرونی،ابوالوفا محمد بوزجانی،پورسینا،جابر بن حیان،خوارزمی،خیام،زکریای رازی،خواجه نصیرالدین طوسی وغیاثالدین جمشید کاشانی میشود.[۱۷۹] ایران دانش و فناوری باستانی نیز دارد؛ برای مثال، در دوران ساسانیان، آموزشگاههایی هماننددانشگاه گندی شاپور و افرادی همچونمانی وجود داشتند و کتب خارجی به زبان پهلوی ترجمه شدند.[۱۸۰] همچنین ایرانیان باستان، فناوری آبیقنات را اختراع کردند که به کشورهای دیگر نیز راه یافت.[۱۸۱]پیل بغداد نیز به عنوان نخستین باتری احتمالی ساخت انسان، در دوران اشکانیان یا ساسانیان در نظر گرفته شده است و نظریات گوناگونی را دربارهٔ چرایی دستیابی ایرانیان باستان به اصول تولید برق، پدیدآورد.[۱۸۲]
اخیراً ایران در تلاش بوده است که اثرگذاری دانش و فناوری در اقتصاد خود را افزایش دهد. در سال ۱۳۹۷ اعلام شد کهشرکتهای نوپای ایرانی، با پرداخت تسهیلات مالی پشتیبانی خواهند شد. در این سال، بانکهای ایرانی به صورت ماهانه تا سقف ۶ هزار میلیارد ریال، قابلیت ارائهٔ تسهیلات به شرکتهای دانشبنیان کشور را داشتهاند.[۱۸۶]جشنواره خوارزمی که در سال ۱۳۶۶ پایهگذاری شد، به عنوان با سابقهترین جشنوارهٔ علمی ایران شناخته میشود و مورد توجه دانشمندان ایرانی و خارجی بوده است.[۱۸۷] بر اساس گزارش سال ۲۰۱۵مجمع جهانی اقتصاد، ایران از نظر شمار فارغالتحصیلان رشتههای مهندسی، در جایگاه سوم جهان قرار داشت.[۱۸۸]دانشگاه تهران موفق شده است که رباتهای انساننمای سریسورنا را توسعه دهد و تاکنون چندین نسل از آن را رونمایی کرده است.[۱۸۹]مرکز تحقیقات بیوشیمی و بیوفیزیک دانشگاه تهران نیز دارای کرسی یونسکو در رشتهٔبیوشیمی است.[۱۹۰]پژوهشگاه رویان یکی از معتبرترین مراکز خدمات تخصصی و فوق تخصصی در خاورمیانه است و در سال ۱۳۸۵ توانست تولد نخستین گوسفند شبیهسازی شده در ایران را رقم بزند.[۱۹۱] در سال ۲۰۱۸ میلادی، ایران در زمینهٔ سلولهای بنیادی و پزشکی بازساختی، در جایگاه چهاردهم جهان جای داشت؛ همچنین شرکتهای دانشبنیان ایرانی در این زمینه، محصولات خود را به کشورهایی در آسیا و خاورمیانه صادر میکنند.[۱۹۲] بر اساس آمارهایوب آو ساینس، ایران تا پایان دسامبر سال ۲۰۱۷ میلادی، با انتشار ۸ هزار و ۷۹۱ مقاله توانسته است که رتبهٔ چهارم جهانی را در فناوری نانو داشته باشد. محصولات نانویی ایران نیز در این دوران، به ۴۷ کشور صادر میشد.[۱۹۳]ماهواره امید نیز با سکوی پرتاب و موشکی ایرانی به فضا پرتاب شد و ایران را در فهرست ۱۰ کشوری وارد کرد که توانستهاند ماهوارهٔ خود را در مدار قرار دهند. نخستین جاندار نیز در دوران دولتاحمدینژاد به فضا فرستاده شد تا ایران در کنار شش کشوری قرار گیرد که موفق به انجام چنین کاری شدهاند. دربرنامههای هستهای ایران، افزایش شمار مراکز هستهای و سانتریفیوژها به شکلی قابل توجه، ادامه پیدا کرد. به شکل کلی، ایران درفناوری هستهای،بیوتکنولوژی،نانوتکنولوژی، هوا فضا و استخراج و فرآوری مواد معدنی به رتبههای بالای جهانی (زیر بیست) دست پیدا کرده است. همچنین میزان تحقیقات در حوزهٔ دانش، به ویژه در علوم مهندسی، ریاضی، پزشکی، فیزیک، شیمی، زیستشناسی و محیط زیست رشد داشته است.[۱۹۴]
تا اوایل دههٔ ۱۹۶۰ میلادی، ایران توجه اندکی به گردشگری کرده بود. کمبود امکانات و زیرساختهای مسافرت، سفر در ایران را بسیار سخت کرده بود. سرانجام، حکومت پهلوی شروع به ایجادسنگفرش، بزرگراه و هتل کرد و شمار گردشگران وارد شده به این کشور، بهطور پیوسته از دههٔ ۱۳۴۰ تا سال ۱۳۵۷ افزایش یافت. با این حال، آشفتگی سیاسی در سال ۱۳۵۷ که منجر به سرنگونی سلطنت در ایران شد، عملاً صنعتگردشگری در ایران را نابود کرد. حکومت جمهوری اسلامی در پی تلاش برای از بین بردن تأثیرهای غربی، شمار گردشگران را از کشورهای غیرمسلمان کاهش داد و بخش خدماتی ایرانی که به صنعت گردشگری وابسته بود، فروریخت. با این حال، دولت ایران بعداً تلاش کرد که ایران را به عنوان یک مقصد گردشگری ترویج دهد. اکنون، خدمات مرتبط با گردشگری، تنها بخش کوچکی از اقتصاد ایران هستند.[۱۷۱]
در دههٔ ۱۳۹۰، با گذشت هر سال، سفرهای خارجی ایرانیان بیشتر شد. از مهمترین مقاصد گردشگری خارجی ایرانیان نیز، میتوان به ترکیه و امارات متحده عربی اشاره کرد. ایران در رتبههای بالا از نظر ارسال گردشگر به ترکیه قرار گرفته است و تنها در نیمهٔ نخست سال ۲۰۱۸ میلادی، یک میلیون و ۱۵۹ هزار گردشگر ایرانی به ترکیه سفر کردند.[۱۹۵][۱۹۶] در شش ماه نخست سال ۱۳۹۸، چهار میلیون و ۲۵۸ هزار و ۹۴۴ نفر از ایران خارج شدند و چهار میلیون و ۹۹۸ هزار و ۲۱۵ گردشگر خارجی به ایران سفر کردند؛ این آمار، در مقایسه با زمان مشابه در سال ۱۳۹۷، رشد ۲۶٫۳۴ درصدی ورود گردشگر به ایران را نشان میداد. کشورهای همسایهٔ ایران در فرستادن گردشگر به ایران پیشتاز هستند. در سال ۱۳۹۸ اعلام شد که عراق، آذربایجان، افغانستان، ترکیه و پاکستان، بیشترین گردشگر را به ایران فرستادهاند.[۱۹۷]
بر اساس آمار سال ۱۳۹۸،جمعیت ایران در حدود یک سده، ۸ برابر شده است. هرچند که در دهههای اخیر، باروری در این کشور، کاهش داشته و حرکت جمعیت به سوی سالخوردگی است. میان سالهای ۱۳۳۵ تا ۱۳۹۵، هر سال بهطور میانگین، یک میلیون تن به جمعیت ایران افزوده شد.میزان کلی باروری در این کشور، نزدیک به ۲٫۱ است.[۱۹۸] جمعیت کنونی ایران از ۸۳ میلیون تن گذر کرده است.[۱۹۹] بر اساس آمار سال ۲۰۱۸ میلادیگروه بانک جهانی،رشد جمعیت سالانهٔ ایران، ۱٫۴ درصد بوده است.[۲۰۰] آمار سال ۲۰۲۰ نیز اعلام میکند کهمیزان زاد ولد ۱۶٫۳ در هر ۱۰۰۰ تن ومیزان مرگومیر ۵٫۳ در هر ۱۰۰۰ تن بوده است؛ بر اساس همین آمار،نسبت جنسی نیز ۱۰۲٫۸ مرد به ازای هر ۱۰۰ زن بود.مناطق شهری تهران، مشهد، اصفهان، شیراز، کرج و تبریز، اهواز، به ترتیب، بزرگترین کانونهای جمعیتی ایران هستند.[۱۱۸]
ایران شمار قابل توجهی از مهاجران خارجی را میزبانی میکند. بر اساسسرشماری عمومی نفوس و مسکن سال ۱۳۹۵، مهاجران ساکن ایران، به ترتیب، بیشتر از افغانستان (یک میلیون و ۵۸۴ هزار تن)، عراق (۳۴ هزار و ۵۰۰ تن) و پاکستان (۱۴ هزار و سیصد تن) هستند. طبق این آمار، استان سکونت معمول این مهاجران، برای افغانها تهران و برای عراقیها و پاکستانیها قم بوده است.[۲۰۱] میزان مهاجرت از ایران نیز قابل توجه است. در سال ۱۳۹۶،حسین عبده تبریزی اعلام کرد که یک و نیم میلیون ایرانی در صف مهاجرت به کشورهایکانادا واسترالیا قرار دارند. پس از انقلاب ۱۳۵۷، چندین موج مهاجرتی در ایران به راه افتاد؛ موج نخست به دلایل سیاسی، بلافاصله پس از انقلاب ۱۳۵۷ و بیشتر به سمت ایالات متحده، موج دوم به دلایل سیاسی-عقیدتی در ابتدای دههٔ ۱۳۶۰ و بیشتر به سوی اروپا، موج سوم با دلایلی چون کسبکیفیت زندگی و رفاه بالاتر به سمت کشورهایی همانند کانادا و استرالیا و موج چهارم که به دلایل سیاسی رخ داد و از سال ۱۳۸۸ آغاز شد. بحرانهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران در ابعاد تظاهرات سراسری نمود پیدا کرده و با همراهی بلایای طبیعی، بر دشواری زندگی در این کشور افزودهاند؛ این شرایط، انگیزهها برایمهاجرت از ایران را افزایش داده است. برآوردهای زیادی از خسارت سنگین مهاجرت سرمایهداران وفرار مغزها از ایران انجام شده که برخی از آنان، از سوی منابع رسمی این کشور تأیید شدهاند.[۲۰۲][۲۰۳]
نقشه فواصل ژنتیکی میانگین مردم ایران با مناطق اطراف، رنگ سبز نشان دهنده شباهت ژنتیکی بیشتر و رنگهای قرمزتر نشان دهنده شباهت کمتر است، همانطور که مشخص است مردم ایران بیشترین شباهت را با مردم منطقهآناتولی وقفقاز جنوبی دارند همچنین تا حدی با مردمجنوب اروپا،بینالنهرین وآسیای میانه نیز خویشاوندی دارند
آذریهای ایرانی بهطور معمول، ساکن استانهای مرزی در شمال غربی ایران هستند. قشقاییها در اطرافشیراز دراستان فارس وترکمنها در شمال شرق این کشور، ساکن هستند.ارمنیهای ایران با میراث قومی گوناگون در تهران، اصفهان و منطقهٔ آذربایجان متمرکز شدهاند.گرجیهای ایران، بیشتر دراستان اصفهان زندگی میکنند. چند گروه جداگانه که گویشدراویدی دارند، دراستان سیستان و بلوچستان در جنوب شرق ایران یافت میشوند. آشوریان در شمال غربی متمرکز شدهاند و اعراب ایرانی نیز در خوزستان و جزایر خلیج فارس، زندگی میکنند.یهودیان ایرانی، میراث تاریخی خود را به سرانجاماسیران یهودی در بابل وابسته میدانند و در بزرگترین شهرهای ایران، سکونت دارند.[۲۰۴]
تکگروه J2 (خاورمیانه شمالی) رایجترین تکگروه در اکثر مناطق ایران
طبق پژوهشی که در سال ۲۰۱۳ م منتشر شد، گوناگونی ژنتیکی ایرانیان، سطح بالایی دارد و در مجموع، نظیر مناطقی چونآناتولی،اروپا وقفقاز جنوبی است. آذریهای ایرانی، به شکل قابل توجهی از نظر ژنتیکی بهمردم گرجی نزدیکند و عموماً گمان میرود که با آذربایجانیها منشأ مشترکی دارند؛ اماخوشهٔ ژن آنان، با آذربایجانیها متفاوت است. پارسیان، کردها، قشقاییها و اقوام گویشورزبانهای هندواروپایی در ایران، از نظر ژنتیکی، تشابه بالایی به هم دارند.[۲۰۶][۲۰۴] در سال ۲۰۱۹ م، پژوهشی دربارهٔژنتیک مردم ۱۱ قوم ساکن ایران، منتشر شد که مقایسهای با ژنتیک دیگر مناطق و نیزباستانژنتیک خاور نزدیک در آن وجود داشت؛ بر اساس آن، هفت گروه قومی آذری،پارس، عرب، کرد،گیلک، لر ومازندرانی شباهت بسیاری در توزیع ویژگیهای ژنتیکی دارند که آنها را در یک خوشه قرار میدهد؛ این همگونی، درون خود تنوع دارد اما میزان آن از جمعیت دیگر مناطق، حتی از ارمنیهایقفقاز کمتر است. همچنین این همگونی، دست کم برای پنج هزار سال، ادامه یافته است و یافتههای ژنتیکی، تنها مؤید مهاجرت مردم قفقاز به فلات ایران، طی دوراننوسنگی وبرنز است. در نتیجهٔ این پژوهش، دانسته شده است که مهاجرتهای بعدی، همانند مهاجرت آریاییها، عربها و ترکها، به اندازهای نبوده است که باعث دگرگونی ساختار ژنتیک جمعیت بومی فلات ایران شود. همچنین این خوشهٔ جمعیتی، افزون بر شباهت قابل توجه با ژنتیک مردم خاورمیانه، همانند ژنتیک مردمجنوب اروپا، به ویژه نواحیتوسکانی درایتالیا است.[۲۰۷]
زبان فارسی زبان غالب و رسمی ایران است. با این حال، شماری از زبانها و گویشهای دیگر نیز، از سه خانوادهٔ زبانیهندواروپایی،ترکی وآفروآسیایی در این کشور مورد استفاده قرار میگیرند. بیش از سه چهارم مردم ایران، گویشور یکی از زبانهای هندواروپایی هستند. گویش اصلی کمی بیش از نصف مردم این کشور، فارسی است.ادبیات فارسی، نوعی پختهتر از زبان ایرانی رایج، توسط بیشتر ایرانیها قابل درک است. فارسی به عنوان زبان غالب در ادبیات، روزنامهنگاری و علوم به کار برده میشود. کمتر از یک دهم جمعیت این کشور نیز بهزبان کردی سخن میگویند. لرهازبان لری را میدانند؛ زبانی که از فارسی جداست اما با آن ارتباط نزدیکی دارد.زبان ارمنی نیز یک زبان هندواروپایی است که توسط اقلیت ارمنی ایران، استفاده میشود.[۲۰۸]
زبانهای ترکی، که تقریباً یک پنجم از مردم ایران به آنان گویش میکنند، بهطور قابل توجهی در این کشور نمایان شده است. بیشتر گویشوران ایرانی این خانواده از زبانها، بهزبان ترکی آذربایجانی سخن میگویند؛ زبانی که همانندترکی نوین است. همچنینزبان ترکمنی، یکی دیگر از زبانهای ترکی است که ترکمنهای این کشور به آن صحبت میکنند.[۲۰۸]
از میانزبانهای سامی که از خانوادهٔ آفروآسیایی هستند،زبان عربی بیشترین گویشور را در ایران دارد اما درصد اندکی از این گویشوران، آن را به عنوانزبان مادری استفاده میکنند. اهمیت اصلی زبان عربی در ایران، از دیدگاه تاریخی و مذهبی است. به دنبالفتح ایران توسط مسلمانان، زبان عربی عملاً اثر فراوانی بر فارسی گذاشت. از آن زمان به بعد، فارسی بخش قابل توجهی از کل واژههای عربی را پذیرفت و ساختارهای دستوری را از زبان عربی باستان و در برخی موارد، از عربی محاوره وام گرفت. در زمان حکومت پادشاهی پیشین، تلاش شد تا عناصر زبان عربی از زبان فارسی حذف شود، اما این کوشش با موفقیت اندکی روبرو شد و به دنبال انقلاب ۱۳۵۷، کاملاً متوقف شد. از آن زمان به بعد، مطالعهٔ زبان عربی کلاسیک، در مدرسههای ایرانی مورد تأکید قرار گرفته است و زبان عربی، همچنان غالب گفتمان دینی است.[۲۰۸]
پیش از سال ۱۳۵۷، زبان انگلیسی و فرانسوی و به میزان کمی آلمانی و روسی، توسط طبقهٔ تحصیل کرده مورد استفاده قرار میگرفتند. زبانهای اروپایی، اکنون کمتر مورد استفاده قرار میگیرد اما هنوز در مدرسهها و دانشگاههای ایران، آموزش داده میشوند.[۲۰۸] از دیدگاه دانش زبانهای بینالمللی نیز،رتبهبندی مهارت انگلیسی ئیاف، ایران را در رتبهٔ ۶۹ از ۱۰۰ قرار داده است و میزان مهارت انگلیسی ایرانیان، در سطحپایین قرار دارد؛ این کشور، با سطحبسیار پایین (۷۰)، تنها یک شماره فاصله دارد و رتبهٔ دوم مهارت انگلیسی در خاورمیانه را داراست.[۲۰۹]
در طول تاریخ، ایرانیان سازنده و توسعهدهندهٔ دین بودهاند و باورهای دینی در زندگی روزمرهٔ ایرانیان، نفوذ فراوانی دارد. از حدود دوران باستان،دینهای ایرانی آغاز به پدیداری کردند.آیین زرتشتی، دین باستانی ایران است که تاکنون حفظ شده است.[۲۱۰]مهرپرستی نخستین دینی است که آریاییان ایرانی پس از شهرنشینی تدوین کردند و در خارج از ایران نیز گسترش داشت؛ آثار این آیین، در ایران کنونی نیز یافت میشود. قدیمیترین پیامبر ایرانی،زرتشت است که در حدود هزار سال پیش از میلاد پدیدار شد و مزدیسنا را ترویج داد. زرتشتیکتاپرست بود و مردم را به پرستش خدای یکتا دعوت میکرد. در مضامیناوستا،اهورامزدا (خدای آیین زرتشتی) بالاترین قدرت جهان هستی دانسته شده است. آیین زرتشتی افزون بر یکتاپرستی، مردم را به رعایت اصول اخلاقی دعوت میکرد و جهان را به دو بخشخیر و شر تقسیم کرده بود.[۲۱۱] منابع در مورد یکتاپرستی زرتشت، توافق ندارند و گروه دوم، مزدیسنا را دارای ثنویت میدانند. به صورت کلی، این آیین به عنوان دینی در نظر گرفته میشود که گرایش توحیدی دارد اما دارای عناصر قوی ثنویت است.[۲۱۲]آیین مزدک وآیین مانوی نیز دیگر اثرگذاران مهم دین در ایران هستند.[۲۱۳]
تاریخ یهودیان در ایران نیز پیشینهای طولانی دارد و قدمت آن بهسقوط بابل میرسد؛ جایی که کوروش، شاه هخامنشی، یهودیان را که دهههای بسیاری در اسارت بودند، آزاد کرد و به یهودیان در بازسازی معابدشان یاری رساند و اموال آنان را بازگرداند. پس از آن، یهودیان در کشورهای گوناگونی از جمله ایران، گسترش یافتند.[۲۱۴]
نخستین برخورد ایرانیان بامسیحیت را میتواندیدار سه مغ با عیسی نوزاد دانست.[۲۱۵] پادشاهییزدگرد یکم کهکلیسای مشرق را به رسمیت رساند، برایمسیحیان ایران، نقطهٔ عطفی بود. این کارش، منجر به دایر شدنکلیسای ایرانی شد که در سال ۴۲۴ م، استقلال خود را از کلیسای روم اعلام کرد.[۲۱۶][۲۱۷] همچنین در دورههایی، بیزانس تلاش کرد تا در توجه به مسیحیان ایران، در این کشور مداخله کند. سپس پیمانهایی میان دو امپراتوری بسته شد که مدارای مذهبی را برای مسیحیان در ایران و زرتشتیان در سرزمینهای بیزانس فراهم میکرد.[۲۱۵]
اسلام شیعه که بیشترین پیرو را در ایران داشت، در همان اوایل پیدایشاسلام در ایران، مورد علاقهٔ برخی از ایرانیان بود؛[۲۱۴] هر چند در دورهنظام جمهوری اسلامی ایران، آمار مسلمانان به ویژه شیعه بسیار کاهش یافته است.[۲۱۸]به هر حال، اسلام شیعه در این کشور، با فرمانشاه اسماعیل و از دوران صفویان گسترش یافت تا سدی شود در برابر نفوذ دیگر کشورهای مسلمان (سنی مذهب). از دوران صفوی بود که اسلام شیعه اثرگذاری فراوانی بر حیات فرهنگی ایران داشت وشاهان صفوی تلاش کردند تا با پیوند دادن حکومت خود با اسلام، مشروعیت بیشتری کسب کنند. همچنین در دوران صفوی، روحانیت جایگاه بالایی داشت و در زمان شاه تهماسب، فرمانهای سلطنتی، از جانب مقام روحانی وقت، بررسی و تأیید میشدند.[۲۱۴]
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اسلام شیعه رادین رسمی ایران اعلام کرده است. دست کم ۹۰ درصد از ایرانیان، مسلمان شیعه و حدود ۸ درصد از ایرانیان، مسلمانسنی هستند. مسیحیت با بیش از ۳۰۰ هزار پیرو،بهائیت با حداقل ۲۵۰ هزار پیرو،دین زرتشت با حدود ۳۲ هزار پیرو و یهودیت با حدود ۳۰ هزار پیرو، دیگرادیان موجود در ایران هستند. قانون اساسی این کشور، مسیحیت، مزدیسنا و یهودیت را به رسمیت میشناسد.[۲۰۵] از مهمترین مباحثتشیع در ایران، نوید بازگشتامام دوازدهم و ادای احترام به پیشوای شهید او است.غیبت امام دوازدهم بهطور غیرمستقیم در افزایش قدرتروحانیت در ایران نقش داشت. روحانیت شیعهٔ ایران، از زمان انقلاب ۱۳۵۷ تاکنون، نیروی غالب سیاسی و اجتماعی در ایران بوده است.ملاها به شکل وسیعی در پستهای مذهبی در ایران، شاغل هستند. شیعیان این کشور در موارد بسیاری به روحانیون متکی هستند و برای اجتناب از گناه، از یکمرجع تقلید، آموزههایی را دنبال میکنند. این امور، قدرت روحانیت در ایران را افزایش داد و نقش آنان را به عنوان میانجی الهی تقویت کرد؛ به اندازهای که در اسلام سنی و شیعهٔ نخستین وجود نداشت.[۲۱۹]
یافتههای تاریخی همچون منشور به جا مانده از پادشاهی کوروش بزرگ که به وجود ادیان گوناگون و آزادی پیروان آنان اشاره دارد و نوشتارهای تاریخی، همزیستی ادیان در ایران را گزارش میدهند.[۲۲۰] با این وجود، مدارای دینی، یکی از ویژگیهای ایران در هنگام سلطنت پهلوی با انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، پایان یافت و پس از این، گروههایی از اقلیتهای دینی به مهاجرت دست زدند. همچنین برخی اقلیتهای دینی ایران، همانند پیروانبهائیت، مورد آزار قرار گرفتهاند.[۲۱۹][۲۲۰]
در دورهنظام جمهوری اسلامی ایران به دلیل استفاده از دین برای سرکوب معترضان (و دلایلی دیگر)،دینناباوری از جمله، اسلامگریزی،[۲۲۱] مانند سونامی در میان جوانان ایرانی افزایش یافته است.[۲۲۲]
تحولات سیاسی که از زمان انقلاب ۱۳۵۷ آغاز شد، دوران آموزشگاههای مختلط را در ایران پایان داد و تمام آموزشگاهها و دانشگاههای ایرانی، ملزم به ترویج ارزشهای اسلامی شدند. پیروی از عقیدههای دینی سیاسی رایج، برای دانشجویان و استادان دانشگاهی که مایل به کسب موفقیت در دانشگاههای ایران هستند، از اهمیت بالایی برخوردار بوده است و پذیرش در دانشگاههای این کشور، تا حد زیادی مبتنی بر تقوی شخصی فرد است، خواه واقعی باشد یا برای ملاحظه.[۲۲۳][۹۷]
دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۳ بنیانگذاری شد و از آن دوران، ایران انواع دانشگاه، دانشکدهٔ آموزگاران و دانشکدههای فنی را تأسیس کرده است. مؤسساتآموزش عالی ایران پس از انقلاب ۱۳۵۷ متحمل رنجهایی شدند؛ با انقلاب ۱۳۵۷، دهها هزار پروفسور و آموزگار یا از کشور گریختند یا به دلیلسکولاریسم و ارتباط با حکومت سلطنتی، از کار اخراج شدند. دانشگاههای ایران دچار کمبود پرسنل شدند و نامنویسی دانشجویان در کشور کاهش یافت. در حالی که شمار نامنویسی در دانشگاههای ایران کاهش داشته است، میزان پذیرش زنان در دانشگاههای این کشور به شکلی چشمگیر، افزایش یافته است و تا سال ۲۰۰۰ میلادی، بیش از نیمی از دانشجویان ورودی، زنان بودند.[۲۲۳][۹۷] بر اساس دادههایوبومتریک تا ژانویه ۲۰۲۰، پنج مورد برتردانشگاههای ایران به ترتیب،دانشگاه تهران (۴۳۸ جهان)،دانشگاه علوم پزشکی تهران (۵۷۰ جهان)،دانشگاه صنعتی شریف (۷۷۰ جهان)،دانشگاه پلیتکنیک تهران (۷۹۱ جهان) ودانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی (۷۹۴ جهان) هستند.[۲۲۴]
پس ازجنگ جهانی دوم، با تلاش حکومت ایران، آژانسهای فرامرزی و نیکوکاران، شرایط بهداشتی این کشور به طرز چشمگیری بهبود یافت. در حدود سال ۱۳۴۲، ایران توانستآبله را از بین ببرد،طاعون را ناپدید کند ومالاریا را عملاً در سرزمین خود، ناپیدا سازد.وبا نیز در حدود سال ۱۳۴۹ شایع و کمی بعد، کنترل شد؛ این بیماری دوباره در اوایل دههٔ ۱۳۶۰ گسترش یافت و به سرعت به آن رسیدگی شد. با این وجود، امکانات بهداشتی ایران، ناکافی است و کمبود پزشک، پرستار و تجهیزات پزشکی در این کشور، نمود پیدا میکند.[۱۴۲]
بیمارستانهای دولتی در کنار نهادهای خصوصی، به مردم خدمات بهداشتی و درمانی ارائه میدهند اما هنوز ناکافی هستند.وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی بر خدمات درمانی کشور نظارت میکند. بهزیستی نیز توسطسازمان بهزیستی ایران،بنیاد شهید و امور ایثارگران وبنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی اجرا میشود.[۱۴۲] بنا بر آمار سال ۲۰۱۷ میلادی،میزان مرگ مادران در این کشور، ۱۶ در هر ۱۰۰ هزار زایمان زنده بوده است (رتبهٔ ۵۰ از ۱۸۵ کشور). این میزان در سنجش با هفده سال پیش (۲۰۰۰ میلادی)، به یک سوم رسیده است و از این روی، ایران جایگاه سیزدهم را از دید کاهش میزان مرگ مادری در این بازهٔ زمانی داشته است.[۲۲۵]مرگومیر نوزادان بر اساس برآورد سال ۲۰۱۹، ۱۲ در هر ۱۰۰۰ تولد زنده است. از این روی ایران از میان ۱۹۳ کشور بررسی شده، در رتبهٔ ۸۲ ام جای گرفته است.[۲۲۶]نرخ امید به زندگی در ایران برابر ۷۶/۵ سال (۷۵ سال مردان[۲۲۷] و ۷۸ سال زنان[۲۲۸]) و از این نظر، این کشور در جایگاه ۷۳ ام جهان (از میان ۱۹۹ کشور) جای دارد. این رقم با افزایشی بیش از بیست و دو ساله، یافته است.[۲۲۹] سرانهٔ تختهای بیمارستانی در این کشور در سال ۱۳۹۷، ۱٫۶ تخت برای هر ۱۰۰۰ نفر بوده است و توزیع آنان در استانهای این کشور، نابرابر است. بر اساس آمار سال ۱۳۹۶، نزدیک به ۷۵ درصد از تختهای موجود در ایران، از بخش دولتی بودهاند. میزان قابل توجهی از تختهای بیمارستانهای خصوصی این کشور، بیشتر مواقع خالی هستند که کمبود توانایی مالی ایرانیان به عنوان چرایی آن در نظر گرفته شده است.[۲۳۰] بیماری غالب ناشی از آب و غذای این کشور نیز،اسهال باکتریایی است.دنیاگیری کروناویروس در ایران (سال ۱۳۹۸) نیز رخ داد و با گسترش پایدار در جامعهٔ ایرانی، تلفات قابل توجهی بر جای گذاشت.[۱۱۸]
میراث فرهنگی تاریخی ایران، در جهان، کمنظیر است. مردم ایران نیز از آیین فرهنگ خود، با آگاهی یاد میکنند. ایران به عنوان یک کشور تاریخی، در دوران باستان شاهنشاهیهایی چون هخامنشیان را به خود دیده است و با وجود تغییرات سیاسی، مذهبی و تاریخی، ایرانیان ارتباط عمیق با گذشتهٔ خود را حفظ کردهاند. اگرچه زندگی روزمره در ایران نوین با اسلام شیعه در هم آمیخته شد، اما هنر، ادبیات و معماری بومی این کشور، یادآور سنت عمیق ملی آن و فرهنگ ادبی گستردهتری است که در دوران پیشین، در سراسر خاورمیانه و جنوب آسیا گسترش یافته است. از دیدگاه فرهنگی، بخش اعظم تاریخ نوین ایران، به تنش میان مذهب شیعه و میراث فرهنگی ایرانی تعلق گرفت.[۲۲۳]
با وجود غالب بودنفرهنگ پارسی، ایران همچنان به عنوان یککشور چند قومیتی شناخته میشود و قومیتهای پارس، ارمنی، آذری، کرد، لر ودیگر قومیتها، هر کدام دارای آیینهای ادبی و تاریخی خود هستند که قدمت بسیاری از آنها به سدهها پیش بازمیگردد؛ به عنوان نمونه، در مورد ارمنیها، این آیینها به دوران پیش از میلاد مربوط میشوند. این گروههای قومی، غالباً با فرهنگهای همسایه در خارج از ایران، ارتباط نزدیکی دارند.[۲۲۳]
شمارموزههای ایران کم است و سرآغاز مواردی که وجود دارند نیز از دوران اخیر است. هرچند که موارد استثنایی چونکاخ گلستان وجود دارد.موزه هنرهای معاصر تهران که در سال ۱۳۵۶ گشایش یافت، تنها گالری انحصاری بزرگ هنر، در ایران است.موزه پارس در شیراز وموزه ملی ایران در تهران، از موزههای شناختهشدهٔ ایرانی هستند.[۲۳۱]
ایران دارای مردمی ازاقوام گوناگون است که خود را دارای هویت ایرانی میدانند و تاکنون، جشنهای ملی ایران را پاس داشتهاند. اعیاد و سوگواریهای اسلامی نیز در این کشور بسیار رایج است. پس از انقلاب ۱۳۵۷، این مراسمها شکلی مجلل به خود گرفت و هویت اسلامی، توسط ساختار حکومت جدید، پشتیبانی شد.[۲۳۲]
جشن سال نوی ایرانی،نوروز، از سوییونسکو به عنوان میراث فرهنگی و معنوی بشریت ثبت شده است ومجمع عمومی سازمان ملل متحد با تصویب قطعنامهای،۲۱ مارس، برابر با اول بهار را به عنوانروز جهانی نوروز به رسمیت شناخته است. این آیین باستانی ایرانی، توسط پیروان ادیان مختلف و در کشورهای دیگر نیز جشن گرفته میشود.[۲۳۲][۲۳۳] این جشن به عنوان مهمترینتعطیلات ایران شناخته میشود و از چهارشنبهٔ آخر سال کهچهارشنبهسوری در آن برگزار میشود، آغاز شده و با تعطیلات یک هفتهای، به روز سیزدهم سال جدید میرسد کهسیزدهبهدر نام دارد و در آن، مردم بهپیکنیک میروند.[۲۳۳]
روایتشهادت یکی از مؤلفههای اساسی فرهنگ شیعه است. یادبودنبرد کربلا و شهادتحسین بن علی و یارانش، به تمام بخشهای فرهنگ ایران، وارد شده است و در اشعار، آهنگها و رسوم مذهبی شیعیان نمایان است. هیچکدام از تلاشهای حکومت سلطنتی پیشین، مانند جشنوارههای سالانه و پشتیبانی از موسیقیدانان و بخش بومی وابسته، موفق به تغییر این گرایش در ایران نشد. نمایش عمومی خنده و شادی در این دوران، نامطلوب بوده و در برخی محافل، گناه دانسته شده است. به شکل کلی، در هر ماه ایران، حداقل یک روز عزای عمومی و مذهبی وجود دارد و در مراسمهای مذهبی، معمولاً به نبرد کربلا نیز اشاره میشود. این کشور، چندینعید را نیز جشن میگیرد.عید قربان وعید فطر توسط شیعه و سنی در این کشور، جشن گرفته میشود. زادروزحجت بن الحسن نیز از مهمترین جشنهایی است که در ایران برگزار میشود؛ دراین روز، خیابانها چراغانی میشوند، شهرها نمایی دیگر میگیرند و بازارهای سنتی تزئین میشوند تا پذیرای مشتریان باشند.[۲۳۳] سرچشمهٔرسوم اسلامی در ایران بهورود اسلام به این کشور میرسد و با فروپاشی سلسلهٔ ساسانی و آتشکدهها، دوران فرهنگ متمایز پیشین به گونهای پایان یافت و بقایای آخرین نمایندهٔ تمدن خاورمیانهٔ باستان، برچیده شد.[۴۲]
آشپزی ایرانی اگرچه تحت تأثیر روشهای آشپزی جهان عرب و شبهقارهای بوده است اما به اندازهٔ زیادی محصول جغرافیا و محصولات خوراکی درون ایران است.برنج یک مادهٔ اصلی در رژیم غذایی ایرانیان است و گوشت (عمدتاًگوسفند) تقریباً در هر وعدهٔ خوراک ایرانی نقش دارد.سبزیجات برای رژیم غذایی ایرانی حائز اهمیت است وپیاز تقریباً در هر غذا استفاده میشود. دامداری مدتهاست که بخش کهن اقتصاد بوده است و فراوردههای لبنی همانندشیر،پنیر و به ویژهماست، بهطور معمول در سفرهٔ ایرانیان استفاده میشوند. آشپزی اصیل ایرانی، تمایل به ایجاد مزههای لطیف و تهیهٔ غذاهایی با مقدمات نسبتاً ساده، مانندخورش و انواعکباب دارد. برجستهترینادویه که در ایران استفاده میشود،زعفران است؛ اما بسیاری از طعمدهندههای دیگر، از جملهلیمو،نعنا،زردچوبه وگلاب به اندازهٔ عناصری چونانار وگردو در خوراک ایرانی استفاده میشوند.[۲۳۳]
به جز برنج،نان هم در رژیم غذایی ایرانیان، یک مادهٔ اصلی بهشمار میرود.بربری،تافتون،لواش و در نهایت،سنگک که سرآمد نانهای ایرانی است، توسط ایرانیان مصرف میشوند. ایرانیان در پخت انواعچلو، ازتهدیگ،زرشک، زعفران وآجیل بهره میبرند. در رستورانهای این کشور، بیشتر خوراک اصلی را انواع کباب تشکیل میدهد؛ رایجترین موارد آن، شاملکباب بختیاری،چلوکباب،جوجهکباب وکباب کوبیده میشود. خوراکهای ایرانی همانندآبگوشت،دلمه،زرشکپلو،سبزیپلو،فسنجان،قرمهسبزی ومیرزاقاسمی به سفرهٔ ایرانی، گوناگونی قابل توجهی میبخشند.انواع شیرینیهای ایرانی نیز به عنواندسر استفاده میشوند.فالوده وبستنی ایرانی از مهمترین دسرهای این کشور هستند. ایرانیان، معمولاًصبحانه وچای را در رژیم غذایی خود دارند.ناهار حکم وعدهٔ اصلی را دارد وشام معمولاً سبکتر است.[۲۳۶]خاویار ایران در جهان شهرت دارد و ایران، زمانی مقام نخست تولید خاویار در جهان را داشت.[۲۳۷]شراب ایرانی نیز تاریخچهای طولانی دارد و این کشور از قدیمیترین تولیدکنندگاننوشیدنیهای الکلی است؛ اگرچه در دوران جمهوری اسلامی با ممنوعیت به همراه مجازات روبرو بودهاند.[۲۳۸]
موسیقی در ایران، از دوران باستان، حائز اهمیت بوده است. در دوران شاهنشاهی هخامنشی، موسیقی در آیینهای مذهبی و دادگاهها استفاده میشده است. هویت دقیق موسیقی ایرانی، هنوز آشکار نشده است اما تحقیقات پیرامون آن، ادامه دارد و جوانبی از آن، مشخص شده است.[۲۳۹]موسیقی در دوران ساسانیان قابل توجه بوده است و ساسانیان، شمار فراوانی از سازها را به کار بردهاند.باربد، از موسیقیدانان دوران شاهنشاهی ساسانی، نخستین سیستم موزیکال خاورمیانه را با عنوانخسروانی ایجاد کرد. بسیاری ازمدها وملودیهای باستانی ایران، با تسلط اعراب بر این کشور، از بین رفتهاند؛ امادستگاهها، به شکل شفاهی به ایران کنونی رسیدهاند.[۲۳۹][۲۴۰]ایران زادگاه نخستین سازهای پیچیده است که قدمت برخی از آنان، به هزارهٔ سوم پیش از میلاد میرسد.[۲۴۰] نواحی ایران، دارای شمار قابل توجهی سازهای بومی از انواع بادی، پوستصدا، خودصدا و زهی هستند. سازهایی همانندتار،سهتار،بربط،سنتور،قانون،کمانچه،نی،قیچک،رباب،تنبک،دف،دایره ودایرهزنگی درموسیقی ملی ایران به کار میروند.[۲۴۱] در دهههای ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰، موسیقی ایران به شکل اساسی تغییر یافت. در دههٔ ۱۳۳۰،موسیقی پاپ وارد ایران شد و نخستین گروههای پاپ وراک ایرانی، شکل گرفتند.موسیقی پاپ ایرانی در این دوران، از موسیقی پاپ غربی اثر گرفت. در دههٔ ۱۳۴۰ نیز نخستین شاخههای نوگرایی در موسیقی ایران، پدیدار شد.[۲۴۲] در اواسط دههٔ ۱۳۴۰، استودیوهای ایرانی با همراهیبارها وباشگاههای شبانه، به گسترش موسیقی جدید رایج در ایران کمک کردند. در این سالها، شعر و موسیقی ایران، دگرگون شد و ستارههای موسیقی، یکی پس از دیگری بر روی صحنه رفتند.[۲۴۳]
مسائل جنسیتی در موسیقی و رقص ایران بسیار مورد توجه بوده است. در دوران قاجار و صفویه، به پسربچهها لباس دخترانه پوشانده میشد و از آنان برای رقص و آواز استفاده میکردند.جایگاه زنان در موسیقی ایرانی، پس از انقلاب ۱۳۵۷، با محدودیتهایی مواجه شد و فقهای اسلامی این کشور، اعلام داشتهاند که آواز خواندن آنان، کاریلهو و لعبی است. برای اجرای بانوان، قوانین خاصی وجود دارد که باعث توقف بسیاری از کنسرتهای زنان شده است. پیشتر نیز برنامههای موسیقی زنان با فشار محافل محافظهکار جمهوری اسلامی، لغو شدهاند.[۲۴۴][۲۴۵] اگرچه ممنوعیت و محدودیتها برای مردان نیز بودهاند و برخی موسیقیها کلاً ممنوع دانسته شدهاند.[۲۴۶]
رقص در ایران، پیشینهای طولانی دارد و به عنوان نمونهای باستانی، در دربار ساسانیان، رقصی ویژه انجام میشده است.فردوسی، شاعر حماسهسرای ایرانی، از رقاصانی چونآزاده یاد کرده است کهچنگ مینواختند،چامه میخواندند،ساقی بودند و میرقصیدند.[۲۴۷] به شکل کلی، ایران، یکی از امپراتوریهای باستانی بود که به گسترش هنررقص پرداخت. برای این ملت کهن، رقص یک پدیدهٔ مهم اجتماعی و یک آیین مذهبی بوده است. پیشینهٔرقص ایرانی به عنوان یک شکل هنری مستقل، دست کم از دورانمهرپرستی تخمین زده میشود و منابع تاریخی دوران باستان، به آن اشاره کردهاند. رقص ایرانی بسیار متداول بوده است و کتب تاریخی یونانی از اهمیت آن در نزد ایرانیان، نوشتهاند. پس از انقلاب ۱۳۵۷، محدودیتهایی برای رقص، وضع شد.[۲۴۸]دستگیری یک دختر ۱۷ ساله که در سال ۱۳۹۷ دراینستاگرام، ویدئوهایی از رقص خود منتشر کرده بود و پخش اعترافات او علیه خود از تلویزیون ملی ایران، نمونهای از محدودیتهای رقص در این کشور را به نمایش گذاشت. در جمهوری اسلامی ایران، ممکن است در قالب اتهاماتی چون «خلاف عفت عمومی»، علیه افرادی که برقصند، اعلام جرم شود.[۲۴۹]
تئاتر در ایران با گونههای بومی نمایان شده است. ایرانیان، گونهٔ ویژهای ازدرام را داشتند؛ شیوهٔ اجرایی قابل توجه، معروف بهنقالی که یک هنر کهن داستانگویی است و گاه شامل موسیقی نیز میشود. سنت نمایشی ایران، وامدار گونههای نمایشی بومی مانند نقالی وعروسکگردانیها است اما نمایشهای مذهبی نیز جنبهای دیگر را به این سنت افزودهاند.تعزیه (که در آنواقعه کربلا نمایش داده میشود) نقشی قابل توجه در تئاتر ایران داشته است.سوگ سیاوش،خیمهشببازی وسیاهبازی نیز نمایشهای سرشناس ایرانی هستند.[۲۵۰]
از میانههای سدهٔ نوزدهم م به بعد، تولیددرامهای غربی در ایران، تشویق شد؛ به شکلی دقیق، پس از سفرناصرالدینشاه به اروپا بود که یک سالن تئاتر در تهران تأسیس شد. در اواخر دههٔ ۱۹۵۰ م،گروه هنر ملی با جذب برترین نمایشنامهنویسان، کارگردانان صحنه و بازیگران به برقراری دوبارهٔ تئاتر در ایران کمک کرد. بعدها، تلویزیون ملی ایران نیز از تشکیلات و نمایشهای تئاتر در ایران، پشتیبانی میکرد.کارگاه نمایش (از ۱۳۴۸) از نمایشهای وابسته به این رسانه است. در این دوران، دیگر عوامل اثرگذار در رشد تئاتر، پشتیبانیهای تجاری و حکومتی بودند و اینها در کنار جشنوارههای این دوره (همچونجشن هنر شیراز)، توانستند تئاتر ایران را نیرومند سازند.[۲۵۰]
از هزارهٔ چهارم تا هزارهٔ دوم پیش از میلاد،هنر در ایران، بیشتر شامل عناصری از باورهای دینی میشده است. ظروف منقش و کندهکاریهایی همانند آنچه که درکورانگون ونقش رستم صورت گرفته، از بازماندگان آثار هنری آن دوران هستند. در اواخر هزارهٔ سوم و در هزارهٔ دوم، صنعتبرنز در ایران، با مهارت بالا و استادی دنبال شد. در این دوران، سفالسازی ظریف گردید و نقوش جاندارانی بر آنان گذارده شد. مجسمههایی نیز درتورنگتپه یافت شدهاند که احتمال دارد، ساخت مردم همین دوران باشند.[۲۵۱] در کاخهای هخامنشی، با همکاری تمام کشور، تلاش شده است که تصویری از آن دوران نمایش یابد و هنرهای بسیاری در ساخت آنان به کار رفته است؛ سنگنگارهها و کندهکاریها، جزئیات رنگی، روکشهای طلا و برنز و نقوش روی اشیاء درونی ساختمانها، بخشی از هنر هخامنشی هستند که تاکنون حفظ شدهاند.[۲۵۱] پس ازهنر پارتها که تحت تأثیرهنر یونانی بود،هنر ساسانیان، تمدن ایرانی را بار دیگر زنده کرد. هنر ساسانی، از فرهنگهای دیگر هم اثر گرفت اما اساساً ایرانی بود؛ از رویدادهای مهم در این دوران، این بود که معماری طاقدار در ساختمانها رواج یافت.[۲۵۱]
به شکل کلی، فرهنگ اسلامی در ایران، مکتبهای بومی قدرتمندی ازهنرهای تجسمی را توسعه نداد. اما موارد استثنایی نیز وجود دارد؛ یکی از این موارد مهم، گسترشنگارگری ایرانی در مکتبهایی چونمکتب شیراز واصفهان است. با این حال، نگارگری ایرانی، در اواخر دوران صفوی، رو به انقراض رفت. اما هنرهایی چونخوشنویسی ایرانی،تذهیب،بافندگی،سفال ایرانی وفلزکاری ادامه یافتند. نقاشی و مجسمهسازی کلاسیک غربی در اواخرسده ۱۹ میلادی وارد ایران و با مضامین ایرانی تطبیق دادهشدند. گرایش به اسلامیسازی پس از انقلاب ۱۳۵۷، هنرهای تجسمی را محدود کرد اما این هنرها همچنان از طریق نمایشگاهها و اخیراً از طریق دسترسی به اینترنت، در حال پیشرفت هستند.[۲۳۳]
نوگرایی، درهنر ایران، قدرت گرفته است و مهمترین تحول در نوگرایی هنری در این کشور، حاصل تغییرات اجتماعی انجام شده توسط رضاشاه پهلوی است. حدوداً در میان سالهای ۱۳۲۸ تا ۱۳۵۸، هنر نوین در ایران رشد قابل توجهی کرد و بسیاری از هنرمندان نامی معاصر این کشور، در آن دوران رشد و شکوفایی داشتند.[۲۵۲]روزنامه گاردین اعلام داشته است که آثارموزه هنرهای معاصر تهران، بزرگترین گنجینهٔ هنر مدرن، در بیرون از آمریکا و اروپای غربی است. در دوران شاهنشاهی پهلوی، گالریهای خصوصی راه افتادند ووزارت فرهنگ و هنر نیز جشنوارههای سالیانهای را برگزار میکرد.[۲۵۳]جشن هنر شیراز از همان دوران آغازینش با توجه به ابتکار گماشتگی و گوناگونی برنامههایش در میان جشنوارههای موسیقی بینالمللی موجود، برجسته بود.[۲۵۴]
معماری ایرانی دارای دانش بومی و پیشینهای طولانی است و در طول تاریخ، همواره به عنوان عالیترین بخش هنر ایران، شناخته شده است. این معماری در دورههای هخامنشیان، پارتها و ساسانیان برتر بوده است و در دوران اسلامی نیز برتری خود را حفظ کرد.[۲۵۶] فرهنگ باستانی ایران، از سبک معماری عمیقی برخوردار است. ایلامیها، هخامنشیان، هلنیستیها و دیگر سلسلههای پیش از اسلام، آثار سنگی برجستهای را از عظمت معماری خود، به جای گذاشتند.چغازنبیل وپارسه از این آثار هستند و هر دو در سال ۱۹۷۹ میلادی، به عنوانمیراث جهانی یونسکو شناخته شدند.مجموعهآثار رهبانی ارامنه ایران در سال ۲۰۰۸ م، به عنوان میراث جهانی یونسکو ثبت شد؛ معماری این مجموعه، نمایانگر ترکیبی از فرهنگهایبیزانس،پارسی وارمنی است. از آغاز دوران اسلامی، دستاوردهای معماری سلسلههای سلجوقی، ایلخانی و صفوی، منحصراً قابل توجه است. در این دوران، شهرهایی در ایران، نظیرنیشابور، اصفهان و شیراز در بین شهرهای بزرگجهان اسلام قرار گرفتند و شمار بالای مساجد، مدرسههای اسلامی، زیارتگاهها و کاخهای آنها، یک سبک معماری ایرانی را شکل داد که در مجموعهٔ بزرگتر اسلامی قرار داشت.[۲۳۳]
در دوران شاهنشاهی پهلوی، دو نوع معماری در ایران، توسعه داده شد؛ نخستین نوع، تقلیدی از سبکمعماری غربی بود که ارتباط کمی با اقلیم این کشور داشت و دومین نوع، تلاشی در جهت احیای معماری بومی ایرانی بود. به تدریج، مسئولان ایرانی از تقلید کورکورانه از غرب، دلسرد شدند و به پشتیبانی از سبکهای بومی ایرانی که برای رفع نیازهای نوین، اصلاح شده بودند، پرداختند. از برجستهترین نمونههایمعماری این دوران،برج آزادی است.[۲۳۳] همچنین دو دورهٔ برجستهٔ نفوذ معماری غربی در ایران وجود دارد که نخستین آن در دوران قاجار بود. در دورهٔ دوم نیز که کلاً در دوران پهلوی رخ داد، کل معماری ایران دگرگون شد و ساختمانهایی با عنوان و کارکرد غربی در این کشور، متداول شدند.[۲۵۷] در گفتگوی سال ۱۳۹۷خبرگزاری مهر و امیر منصوری، پژوهشگر معماری، این خبرگزاری به اهمیت ندادن مسئولان جمهوری اسلامی به برقراری پیوندی میان معماری و هویت تاریخی ایران اشاره داشت و اعلام کرد که یک سردرگمی در زمینهٔ معماری ایجاد شده است.[۲۵۸]
کهنترین سنت ادبی ملی ایران، اززبان اوستایی،زبان مقدس نوشتاراوستا است که از متون افسانهای و مذهبی زرتشتی و آیینهای کهن ایرانی تشکیل شده است؛ پیشینهٔ آن به دوران پیش از هخامنشیان میرسد.[۲۵۹]ادبیات ایران، از بخشهای معرففرهنگ ایرانی است. استادان بزرگ زبان فارسی، همانندفردوسی،حافظ،نظامی گنجوی،جامی ومولوی، هنوز الهامبخش نویسندگان ایرانی هستند. ادبیات فارسی در سدههای نوزده و بیست میلادی، عمیقاً تحت تأثیر روشهای ادبی و فلسفی غربی قرار گرفت؛ اما همچنان، یک رسانهٔ چالاک برای فرهنگ ایرانی ماند. این ادبیات، چه به صورتنثر و چه درنظم، به عنوان ابزاری برای نقل دروننگری فرهنگی، مخالفت سیاسی و اعتراضات شخصی نویسندگان با نفوذ ایرانی همچونصادق هدایت،جلال آل احمد وصادق چوبک و سرایندگانی چوناحمد شاملو وفروغ فرخزاد خدمت کرده است. پس از انقلاب ۱۳۵۷، شمار قابل توجهی از نویسندگان ایرانی به تبعید درآمدند و بخش اعظم آثار برتر ادبیات فارسی، در خارج از این کشور، نوشته و منتشر شد. با این حال، در دوران پس از انقلاب ۱۳۵۷، ادبیات جدید حقوق زنان، توسط نویسندگانی چونشهرنوش پارسیپور ومنیرو روانیپور متولد شده است.[۲۳۳]
آگاهی کنونی ازاساطیر ایران از منابع گوناگونی به دست آمده است که مهمترین آنان، اوستا است.[۲۶۰]ادبیات پهلوی شامل شروح دینی، الهام، ادبیات اندرزی، ادبیات حماسی، شعر و نوشتار با اهمیت تاریخی میشود؛ در برخی از نوشتار این ادبیات، اساطیر و باورهای اوستایی حفظ شده است.بندهشن ودینکرد نیز آگاهیرسانهای مهم دیگری از باورها و اساطیر کهن ایران هستند. پس از آغاز دوران اسلامی در ایران نیز اثر ادبی مهمی از افسانهها و اساطیر ایرانی تهیه شد؛ این اثر،شاهنامه نام دارد وفردوسی آن را پدیدآورده است. در شاهنامه، تاریخ ایران از ابتدا تا ورود اسلام، با شعر، بازسازی شد و اسطورهها همانند رویدادهای تاریخی تعبیر شدهاند. در بسیاری از داستانهای شاهنامه، مفهوم نبرد میاننیک و بد نهفته است.[۲۶۰] اساطیر ایران باستان، شامل نبردهای کیهانی، مفاهیم انتزاعی، شخصیتهای دینی، قهرمانان افسانهای، موجودات افسانهای، نمونههای شاهی و افراد دلیر میشده است که پیوندی مستقیم با باورهای دوران باستان داشتهاند.[۲۶۱]رستم (نامآورترین پهلوان شاهنامه)،اسفندیار،افراسیاب،کاوه آهنگر،سهراب،سیاوش وفریدون از معروفترینپهلوانهای شاهنامه هستند.[۲۶۲] فارسی، نخستین زبان درتمدن مسلمان بود که انحصار عربی در نوشتن را شکست.نثر فارسی نیز گنجینهای از روایتها را شامل میشود. نخستین شاعر برجستهٔ فارسی کهرودکی بود،کلیله و دمنه را نیز به نظم درآورده است. همچنین درسنت کلاسیک مفهوم «ادبیات» تقریباً باشعر هممعنی بوده است.[۲۶۳]
فلسفه در ایران به دلیل تحولات سیاسی و اجتماعی بزرگ در این کشور، بازهٔ گستردهای از مکتبهای فکری را شامل میشود. بهطور کلی، فلسفه در ایران را میتوان به دوران پیش و پس از اسلام تقسیم کرد. مکتبهای پیش از اسلام، شامل آیین زرتشتی،مانوی ومزدکیه است. به عنوان نمونهای از این مکتبها، مکتب مزدیسنا به دنبال آموزههای زرتشت در سالهای ۱۰۰۰ تا ۵۸۸ پ. م، در نقاطی از ایران، پدیدار شد. زرتشت نخستین کسی بود که مسائل شر را از نظر فلسفی بررسی کرد. فلسفهٔ اخلاقی وی مبتنی بر تقدم پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک است. اندکی از عقیدههای زرتشتی در فرهنگ پسا کلاسیک غربی تا اواخر سدهٔ ۱۸ م، شناخته شده بود و او، اثرگذاری بسزایی در فلسفهٔ یونان و روم داشت. در بررسی دوران پس از اسلام، مشخصاًفلسفهٔ نخستین اسلامی، در پدیداری فلسفهٔ نوین، بسیار اثرگذار بوده است. از اثرات مهم این فلسفه، بر تئوریهایفرگشت بوده است. از مکتبهای مهم پس از اسلام،حکمت سینوی،اشراق ومتعالیه هستند. به عنوان نمونهای از این مکتبها، حکمت سینوی، توسط ابن سینا، فیلسوف ایرانی، بنیان نهادهشد و تا سدهٔ دوازدهم میلادی، به مکتب پیشرو در فلسفهٔ اسلامی تبدیل شد. ابن سینا تلاش کرد تا ارسطوگری وفلسفه نوافلاطونی را با الهیات اسلامی آشتی دهد و نظریات وی، بر دانشجویان غربی آن دوران، اثرگذار بود و در غرب نیز نفوذ داشت.[۲۶۴][۲۶۵]
نشریات وروزنامههای ایران عمدتاً در پایتخت این کشور، منتشر میشوند و بر اساس قانون مطبوعاتی انقلابی ایران، مجوز میگیرند. انتشار تمایلات و باورهای ضداسلام، کاملاً ممنوع است.وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی،خبرگزاری جمهوری اسلامی را اداره میکند. خبرنگاران خارجی، تنها در موارد ویژهای مجازند به این کشور وارد شوند. با وجود تضمینهای قانونیآزادی رسانه، سانسوررسانههای همگانی واینترنت، توسط عناصر محافظهکار دولت، گسترده است. فارغ از این موضوعات، رسانههای چاپی در اواخر دههٔ ۱۹۹۰ میلادی، در رشد اصلاحات سیاسی در ایران نقش بسزایی داشتند. در دههٔ ۲۰۰۰ میلادی نیزگروههای اصلاحطلب ومخالف، بهطور فزایندهای پیامهای خود را در اینترنت پخش میکردند؛ در برابر آنان، مسئولان کشور، تلاشهای خود را برای خاموش کردن مخالفتهای آنلاین، تشدید کردند. روزنامههای این کشور، شامل روزنامههایی چوناطلاعات وکیهان میشود. ایستگاههای پخش رادیو و تلویزیون در ایران، توسط حکومت اداره شده و سراسر کشور را پوشش میدهند؛ برخی از پخشهای این بخش، دریافت بینالمللی نیز دارند. حکومت جمهوری اسلامی، تجهیزات دریافت ماهوارهای را در سال ۱۳۷۳ غیرقانونی کرد اما این ممنوعیت بهطور نامنظمی اجرا شد و بسیاری از ایرانیان، به دریافت برنامههای ماهوارهای، ادامه دادند. برنامههای ساخت ایران، به زبان فارسی، برخی از زبانهای خارجی و نهایتاً به زبانها و گویشهای محلی پخش میشوند. با وجود آنکه سواد اساسی در سالهای پس از انقلاب ۱۳۵۷ به میزان قابل توجهی افزایش یافته است، رسانههای دیداری و شنیداری، بسیار اثرگذارتر از رسانههای چاپی هستند؛ به ویژه در مناطق روستایی ایران.[۲۶۶][۲۶۷]
نخستین فرستندهٔ تلویزیونی در ایران، در سال ۱۳۳۷ ایجاد شد.[۲۶۸] به شکل کلی، گسترشتلویزیون در ایران، سرگرمیهای سنتی دیگری چونشهر فرنگ را از میان برد.[۲۶۹] با وجود آنکهبازیهای آسیایی ۱۹۷۴ (۱۳۵۳) با سیستم رنگی پخش شد، اما برنامهریزی کامل تلویزیون رنگی، از چهار سال پس از آن، انجام شد.[۲۶۹] انتشار و پخش برنامههای صوتی و تصویری فراگیر در انحصارصدا و سیما است. در قانون اساسی جمهوری اسلامی، رادیو و تلویزیون، دولتی بوده و راهاندازی شبکههای رادیویی و تلویزیونی خصوصی، مغایر این اصل دانسته میشود.[۲۷۰]سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران (پیش از انقلاب ۱۳۵۷:سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران) بزرگترین سازمان رسانهای ایران و یکی از بزرگترین سازمانهای رسانهای جهان، از دید شمار نیروی انسانی است. این سازمان، سالانه ردیف بودجهٔ خود را دارد. بر پایهٔ گزارشی در سال ۱۳۹۵، بودجهٔ این سازمان، بیش از ۲ هزار میلیارد تومان بوده است.[۲۷۱]
ایران، کشوری با محدودیت بالا در دسترسی به اینترنت است وسانسور اینترنت در ایران در دوران جمهوری اسلامی، به شکل گستردهای صورت گرفت. نیمی از ۵۰۰ وبگاه برترالکسا در این کشورفیلتر شدهاند. شماری از شبکههای اجتماعی پربازدید نیز فیلتر شدهاند؛توییتر نمونهای از موارد فیلترشده بوده است که هنگامسانسور همگانی، مقامات حکومتی در آن فعالیت میکردند.[۲۷۲] قطعی اینترنت هنگام تظاهرات همانندقطعی سراسری ۱۳۹۸ و تشویق ایرانیان به استفاده ازشبکه ملی اطلاعات، از دیگر مسائلاینترنت در ایران هستند.اینترنت ملی در دوران محمود احمدینژاد طرح و در دوران حسن روحانی، پیگیری شد.[۲۷۳]
صنعتبازیهای ویدئویی در ایران، از حدود سال ۱۳۹۳، با شیبی تند به سوی افزایشفروش دیجیتالی رفته است. از سال ۱۳۹۲، ساخت بازیهای موبایل در ایران، گسترش پیدا کرد. این صنعت در ایران، به دلیل رعایت نکردن حق تکثیر در این کشور به ویژه در مورد بازیهای خارجی، دچار مشکلاتی شده است.[۲۷۴] بر پایهٔ گزارشی در سال ۱۳۹۶، از هر ۱۰۰ ایرانی، ۳۵ تنگیمر هستند.[۲۷۵]
نقشهای روی جام سفالی یافتشده از هزارهٔ سوم پ. م درشهر سوخته که به عنوان کهنترین پویانمایی جهان، شناخته شده است.[۲۷۶]
پرهوادارترین گونهٔ سرگرمی در ایران،سینما است که رسانهٔ مهمی برای تفسیرهای اجتماعی و سیاسی بوده است.[۲۳۳] نخستین سینمای همگانی ایران، توسطمیرزا ابراهیمخان عکاسباشی که نخستین فیلمساز ایرانی است، در سال ۱۲۸۳ گشایش یافت اما نخستین سالن رسمی سینمایی در این کشور، در سال ۱۳۰۵ به نامسینما ایران در تهران ساخته شد. نخستین فیلم بلند سینمایی این کشور،آبی و رابی بود که در سال ۱۳۰۹ توسطاوانس اوگانیانس ساخته شد. نخستینفیلم صدادار ایرانی نیز فیلمدختر لر بود که در سال ۱۳۱۲ توسطاردشیر ایرانی ساخته شد. در دههٔ ۱۳۲۰ شرکتهای سینمایی ایرانی پدیدار شدند و سینما میان مردم، عمومیتر شد.[۲۷۷]
عباس کیارستمی از دیدگاه بسیاری از منتقدان و فیلمسازان جهان، مهمترین و شناختهشدهترین کارگردان ایرانی بود.[۲۷۸]
در دههٔ ۱۳۳۰، پیشرفت سینما ادامه یافت وشهلا ریاحی با ساختمرجان به نخستین کارگردان زن ایرانی تبدیل شد؛ در این دهه،پویانمایی وارد ایران شد و نخستین تلاشهای ساخت پویانمایی ایرانی، در ادارهٔ کل فرهنگ و هنرهای زیبای تهران صورت گرفت. نخستین فیلم کوتاه پویانمایی در ایران، توسطاسفندیار احمدیه با عنوانملانصرالدین در ۱۳۳۶ ساخته شد. در دههٔ ۱۳۴۰، سینمای فارسیزبان، یکی از دورههای اوج خود را تجربه کرد؛ فیلمهایی چونگنج قارون،گاو وقیصر در این دوران نمایش یافتند. بنیانگذاری نهادی که پخشکنندهٔ فیلمهای کودکان هم باشد، با عنوانکانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در همین دهه، فرصتی مناسب برای شکلگیری سینمای فرهنگی در ایران شد.[۲۷۷][۲۷۹]جشنواره جهانی فیلم تهران در دههٔ ۱۳۵۰، مهمترین جشنوارهٔ سینمایی آسیا بهشمار میرفت.[۲۸۰]
پس از انقلاب ۱۳۵۷، حکومت جدید، ابتدا فیلمسازی را محدود کرد؛ سپس در صورت تبلیغ ارزشهای اسلامی، به کارگردانان، کمک مالی رساند. با این حال، مردم، علاقهٔ کمی نشان دادند و این دوران از فیلمسازی با محوریت مستقیم ایدئولوژی، دوامی نیاورد. کمی بعد، فیلمهایی که به جنگ ایران و عراق میپرداختند و فیلمهایی که بیانگر مدارای بیشتر با ارزشهای اسلامی بودند، جایگاه خود را بهدست آوردند. استقرار مذهبی، عموماً تقلید از فیلمهای غربی را ناپسند ساخت و سازوار کردن داستانهای باستانی، قومی و مذهبی غربی و شرقی را تشویق کرد؛ مشروط بر آنکه دلواپسیهای معاصر ایران را بازتاب دهند و محدودیتهای اسلامی وضعشده را محترم شمارند.[۲۳۳]
در حدود دههٔ ۱۳۷۰، شوق نخستین انقلابی، با خواستههای میانهروی سیاسی و روابط بهتر با غرب، جایگزین شد.صنعت فیلمسازی ایران با جشنوارههای فیلم ایرانی (همچونجشنواره فیلم فجر) که هر ساله به شکل جهانی برگزار میشوند، به یکی از بهترینهای نوع خود، در جهان تبدیل شد. کارگردانانی چونبهرام بیضایی،عباس کیارستمی،محسن مخملباف وداریوش مهرجویی فیلمهایی را تولید کردهاند که جوایز قابل توجهی را در جشنوارههای بینالمللی به سمت خود کشاندند. همچنین نسل جدیدی از کارگردانان زن ایرانی پدید آمده است که شامل کارگردانانی چونرخشان بنیاعتماد وتهمینه میلانی میشود.[۲۳۳] در فهرست سال ۲۰۱۷ برترین فیلمسازان سدهٔ ۲۱ میلادی ازمتاکریتیک،جعفر پناهی (با فیلمهایی چوندایره وتاکسی) در ردهٔ ۵،اصغر فرهادی (با فیلمهایی چونجدایی نادر از سیمین وفروشنده) در ردهٔ ۸، عباس کیارستمی (با فیلمهایی چونطعم گیلاس وکپی برابر اصل) در ردهٔ ۲۰ وبهمن قبادی (با فیلمهایی چونزمانی برای مستی اسبها ولاکپشتها هم پرواز میکنند) در در ردهٔ ۲۵ جای داشتند.[۲۸۱] با تمام اینها، واکنش رسانههای ایرانی به اخبار دریافت جوایز سینمایی توسط ایرانیان، شامل اتهام «سیاهنمایی» میشود و ملاحظات جشنوارهای کارگردانان، مورد بحث بوده است.[۲۸۲] ایران کنونی، در پویانمایی در حال پیشرفت است و علاوه بر پویانماییهای کوتاه، انواع مجموعه (همانندپهلوانان وشکرستان) و فیلم بلند پویانمایی (همانندتهران ۱۵۰۰ وفیلشاه) را میسازد.[۲۷۹]
فوتبال به پرهوادارترینورزش در ایران تبدیل شده است. به عنوان دورهای درخشان،تیم ملی فوتبال ایران در سالهای۱۹۶۸،۱۹۷۲،۱۹۷۴ و۱۹۷۶ به قهرمانی در بالاترین سطح آسیا دست یافت و نخستینبار در سال۱۹۷۸ بهجام جهانی فوتبال راه پیدا کرد. در این دوران درخشان،باشگاه فوتبال تاج (استقلال کنونی) نیز درمسابقات باشگاهی قهرمانی آسیا ۱۹۷۰ به قهرمانی رسید. برخی از این موفقیتها، با گرفتن میزبانی بالاترین رقابتهای ورزشی آسیا توسط ایران، همدوره بودند و میزبانیجام ملتهای آسیا ۱۹۶۸ و۱۹۷۶ نمونههای آن هستند. با روی دادن انقلاب ۱۳۵۷، یک وقفه در پیشرفت ورزش ایران، اتفاق افتاد. در دورانی، دولت جدید، ورزشگاهها را رقیب مساجد دانست. تیمهای بزرگ ایرانی، ملی شدند و از حضور زنان در بسیاری از فعالیتهای مربوط، جلوگیری شد. علاوه بر این، جنگ ایران و عراق، منابع کمی را برای اختصاص دادن به ورزش ایران، باقی گذاشت. با این حال، پشتیبانی عظیم مردم از ورزش، به ویژه در مورد فوتبال، ادامهدار بود. از دههٔ ۱۹۹۰ میلادی، ورزش ایران و فعالیت بانوان، احیا شد.[۲۶۶][۲۸۸] با این حال، حجاب اجباری برای ورزشکاران زن و بیحجابی آنان در خارج از این کشور، باعث برخورد فدراسیونهای ورزشی جمهوری اسلامی با این ورزشکاران، شده است.[۲۸۹] با وجود آنکه در دوران جمهوری اسلامی، هیچ قانونیحضور زنان در ورزشگاههای ایران را منع نمیکند، زنان، تنها در موارد محدودی برای تماشای فوتبال یا دیگر رشتههای ورزشی مردان، به ورزشگاهها راه یافتند. در سال ۱۳۹۸، کمی پس از درگذشتدختر آبی، که پس از تلاش برای ورود به ورزشگاه دستگیر شده بود، در بازی ایران وکامبوج از سری بازیهایمقدماتی جام جهانی فوتبال، رسماً به زنان اجازه دادهشد تا وارد ورزشگاه شوند.[۲۹۰]
مهاجرت ورزشکاران از ایران که در اواخر دههٔ ۱۳۹۰ موجی بیسابقه داشت، معمولاً دارای دلایلی با منشأ سیاسی و اجتماعی بوده است. مشکلات مربوط بهمسابقه دادن با اسرائیلیها، مسائل حجاب و زنان، دستگیری در تظاهرات و مسائل خانوادگی از دلایلمهاجرت ورزشکاران سرشناس ایرانی، اعلام شده است.[۲۹۱]
تاریخ دقیق پیدایشنساجی در ایران، هنوز مشخص نشده است اما به شکل احتمالی، همزمان با پیدایش تمدن در نظر گرفته میشود. پوشاک در ایران، در افسانههای ایرانی و نوشتار تاریخنگاران، مورد اشاره قرار گرفته است. فردوسی و شماری از تاریخنگاران شرق و غرب،کیومرث را مبدع استفاده از پوست و موی جانداران به عنوان پوشاک، دانستهاند. برخی از تاریخنگاران نیز ازهوشنگ به عنوان نخستین مبدع استفاده از پوست جانداران به عنوان پوشاک، یاد کردهاند. فردوسی،تهمورث را به نوعی، آغازکنندهٔ نساجی در ایران، دانسته است. یافتههایی در شمال ایران، از حدود ۶۰۰۰ سال پیش از میلاد، وجود دارد که به بافت پشم در آن دوران، اشاره میکند. اکتشافات دیگری در مرکز ایران که مربوط به ۴۲۰۰ سال پیش از میلاد است، نشان داد که از این سالها، پوست جانداران، دیگر تنها پوشاک رایج در فلات ایران نبوده است. پوشاک دوران باستانی ایران، شکلی پیشرفته گرفت و جنس پارچه و رنگ پوشاک در آن دوران، اهمیت بالایی یافت. بر اساس جایگاه اجتماعی، مقام، اقلیم منطقه و فصل،پوشاک پارسی در دوران هخامنشیان به فرمهای گوناگونی درمیآمد. فلسفهٔ مورد استفادهٔ این پوشاک، علاوه بر ویژگی کاربردی بودن، نقشی زیباشناختی نیز داشت. در این دوران، انواع گوناگونی از پارچه و رنگ (شاملفیروزهای) رواج یافت. پارسها تا حد قابل توجهی در پوشاک، از مادها الهام گرفته بودند. دیگر ویژگی پوشاک باستانی این کشور، وجود زینتهای بسیار بر پوشاک و سلاح است.[۲۹۲] در ادامه برخلاف اشکانیان، ساسانیان، چندان تحت تأثیر یونانیان نبودند و در تغییر پوشاک، تاجها و داشتن گوشواره طی دورهٔ ساسانی، گرایش به نفی نقش بیگانگان، دیده میشود.[۲۹۲]
در دوران مظفرالدینشاه و محمدعلیشاه قاجار، شوق پوشاک اروپایی در اندیشهٔ قشرهای بسیاری در ایران، نفوذ کرد و تقلید ظاهری از اروپاییها، در حال رواج بود؛ در این دوران، پوشاک مردم و برخی طوایف، تغییر قابل توجهی یافت و به پوشاک اروپایی نزدیک شد. کشمکشهایی پیرامون پوشاک در ایران، شکل گرفت تا دوران رضاشاه پهلوی که نقش عمدهای در تغییر پوشاک مردم ایران داشت. دوران پادشاهی وی، نقطهٔ اوجی از تغییر ناگهانی پوشاک بود. تا سال ۱۳۱۴،کلاه پهلوی با فشار حکومتی بهمد ایران تبدیل و در میان مردم، رایج شد. کمی بعد نیزکلاه شاپو رواج یافت.[۲۹۳]کشف حجاب در ایران نیز رویداد مهم دیگری است که در همان سال ۱۳۱۴ رخ داد؛ پیش از این تغییر پوشاک حکومتی، زنان ایرانی از پوشاکی چونچادر سیاه وروبنده استفاده میکردند.[۲۹۴]
پس از انقلاب ۱۳۵۷ و از آبان ۱۳۶۲، زنان ایرانی باحجاب اجباری در این کشور روبرو شدند که به پدیداری معترضانی چوندختران خیابان انقلاب انجامید.[۲۹۵] جشنوارههایملکه زیبایی درون ایران، پس از انقلاب ۱۳۵۷، دیگر برگزار نشدند و آخرین مراسم گزینش ملکهٔ زیبایی ایران، در سال ۱۳۵۷ در این کشور برگزار شد.[۲۹۶] بر پایه گزارشی در بیبیسی فارسی، جمهوری اسلامی در ساخت و پرداخت هویت «زن ایرانی مسلمان» تلاش کرده است و کد لباس اسلامی تجویزشدهٔ این حکومت، مورد بحث بوده است. این رسانه همچنین حکومت اسلامی را دارای «وسواس» و «وحشت» از زنان مدرن غربیپوش دانست.[۲۹۷] به عنوان دیدگاهی مقابل، مرجع تقلید ایرانی،ناصر مکارم شیرازی، حجاب را برای حفظ شخصیت زنان و پیشگیری از انحراف جوانان و فساد دانسته است.[۲۹۸]جشنواره بینالمللی مد و پوشاک فجر نیز رویداد مد دولتی ایران است که بخشهای داخلی و جهانی دارد و دارای ملاحظات اسلامی است.[۲۹۹]
↑اگرچه،رومانی پیش ازانقلاب ۱۳۵۷ نیز روابط گرمی با ایران داشت که پس از ۱۹۸۹ م، شدتش با نزدیکی رومانی به غرب، کم شد.
منابع
↑Jeroen Temperman (2010). State-Religion Relationships and Human Rights Law: Towards a Right to Religiously Neutral Governance. Brill. pp. 87–.ISBN 978-90-04-18148-9. The official motto of Iran is Takbir ('God is the Greatest' or 'God is Great'). Transliteration Allahu Akbar. As referred to in art. 18 of the constitution of Iran (1979). The de facto motto however is: 'Independence, freedom, the Islamic Republic.'.
↑«اصل ۱۲ قانون اساسی».پژوهشکده شورای نگهبان.۲۶ اسفند ۱۳۹۴. دریافتشده در۲۰۲۳-۱۱-۲۲.دین رسمی ایران، اسلام و مذهب جعفری اثنی عشری است و این اصل الی الابد غیرقابل تغییر است و مذاهب دیگر اسلامی اعم از حنفی، شافعی، مالکی، حنبلی و زیدی دارای احترام کامل میباشند و پیروان این مذاهب در انجام مراسم مذهبی، طبق فقه خودشان آزادند و در تعلیم و تربیت دینی و احوال شخصیه (ازدواج، طلاق، ارث و وصیت) و دعاوی مربوط به آن در دادگاهها رسمیت دارند و در هر منطقهای که پیروان هر یک از این مذاهب اکثریت داشته باشند، مقررات محلی در حدود اختیارات شوراها برطبق آن مذهب خواهد بود، با حفظ حقوق پیروان سایر مذاهب.[پیوند مرده]
↑A. Fishman, Joshua (2010). Handbook of Language and Ethnic Identity: Disciplinary and Regional Perspectives (Volume 1). Oxford University Press. p. 266.ISBN 978-0-19-537492-6. " "Iran" and "Persia" are synonymous" The former has always been used by the Iranian speaking peoples themselves, while the latter has served as the international name of the country in various languages.
↑J. D. Vigne; J. Peters; D. Helmer (2002). First Steps of Animal Domestication, Proceedings of the 9th Conference of the International Council of Archaeozoology. Oxbow Books, Limited.ISBN 978-1-84217-121-9.
↑Daryaee, “The Oxford Handbook of Iranian History”, 14-15.
↑"Emergence of Agriculture in the Foothills of the Zagros Mountains of Iran", by Simone Riehl, Mohsen Zeidi, Nicholas J. Conard – University of Tübingen, publication 10 May 2013.
↑D. T. Potts (1999). The Archaeology of Elam: Formation and Transformation of an Ancient Iranian State. Cambridge University Press. pp. 45–46.ISBN 978-0-521-56496-0. Retrieved 21 June 2013.
↑Wiesehöfer, Josef (2001). Ancient Persia: From 550 BC to 650 AD. London: I.B. Tauris.ISBN 978-1-86064-675-1.
↑۴۵٫۰۴۵٫۱David Sacks; Oswyn Murray; Lisa R. Brody; Oswyn Murray; Lisa R. Brody (2005). ancient Greek world. Infobase Publishing. pp. 256.ISBN 978-0-8160-5722-1.
↑History of civilizations of Central Asia, v. 3: The Crossroads of civilizations, P48.
↑George Liska (1998). Expanding Realism: The Historical Dimension of World Politics. Rowman & Littlefield Pub Incorporated. p. 170.ISBN 978-0-8476-8680-3.
↑پورشریعتی، پروانه (۲۰۱۸-۰۵-۲۹).«حمله اعراب به ایران». BBC News فارسی. دریافتشده در۲۰۲۰-۰۴-۰۷.
↑Suha Rassam (2005). Iraq: Its Origins and Development to the Present Day. Gracewing Publishing. p. 77.ISBN 978-0-85244-633-1.
↑Zarrinkub,'Abd Al-Husain (1975). "The Arab Conquest of Iran and Its Aftermath". In Frye, Richard N. (ed.). Cambridge History of Iran. 4. London: Cambridge University Press. p. 46.ISBN 978-0-521-20093-6.
↑Khanbaghi, Aptin (2006). The Fire, the Star and the Cross: Minority Religions in Medieval and Early Modern Iran (reprint ed.). I.B. Tauris. p. 268.ISBN 978-1-84511-056-7.
↑Meri, Josef W. ; Bacharach, Jere L. (2006). Medieval Islamic Civilization: L-Z, index. Medieval Islamic Civilization: An Encyclopedia. II (illustrated ed.). Taylor & Francis. p. 878.ISBN 978-0-415-96692-4.
↑۶۳٫۰۶۳٫۱Richard Nelson Frye (1975). The Cambridge History of Iran. 4. Cambridge University Press.ISBN 978-0-521-20093-6. Retrieved 23 June 2013.
↑Steven R. Ward (2009). Immortal: A Military History of Iran and Its Armed Forces. Georgetown University Press. p. 39.ISBN 978-1-58901-587-6. Retrieved 21 June 2013.
↑۶۹٫۰۶۹٫۱Axworthy, Door Michael (2006). The Sword of Persia: Nader Shah, from Tribal Warrior to Conquering Tyrant.ISBN 978-0-85772-193-8.
↑Fisher, William Bayne; Avery, P. ; Hambly, G.R.G; Melville, C. (1991). The Cambridge History of Iran. 7. Cambridge: Cambridge University Press.ISBN 978-0-521-20095-0.
↑آخرین شاهنشاه،هوشنگ نهاوندی-ایوبوماتی، دادمهر ۱۳۹۲ خورشیدی، بخش دوم، فصل اول (۱۱۵).
↑آخرین شاهنشاه،هوشنگ نهاوندی-ایوبوماتی، دادمهر ۱۳۹۲ خورشیدی، بخش دوم، فصل دوم (۱۳۷).
↑Nikki R. Keddie, Rudolph P Matthee. Iran and the Surrounding World: Interactions in Culture and Cultural Politics University of Washington Press, 2002 p. 366.
↑Robin B. Wright, ed. (2010), The Iran Primer: Power, Politics, and US Policy, US Institute of Peace Press, pp. 62–65,ISBN 978-1-60127-084-9.
↑Hossein Askari; Amin Mohseni; Shahrzad Daneshvar (2010). The Militarization of the Persian Gulf: An Economic Analysis. Edward Elgar Publishing. p. 93.ISBN 978-1-84980-186-7.
↑Freedom House (2017)."Iran".Freedom in the World 2017. Freedom House. Archived fromthe original on 17 May 2017. Retrieved25 May 2017.The Islamic Republic of Iran holds elections regularly, but they fall short of democratic standards due to the role of the hard-line Guardian Council, which disqualifies all candidates deemed insufficiently loyal to the clerical establishment. Ultimate power rests in the hands of the country'ssupreme leader, AyatollahAli Khamenei, and the unelected institutions under his control. Human rights abuses continued unabated in 2016, with the authorities carrying out Iran's largest mass execution in years and launching a renewed crackdown on women's rights activists. The regime maintained restrictions on freedom of expression, both offline and online, and made further arrests of journalists, bloggers, labor union activists, and dual nationals visiting the country, with some facing heavy prison sentences. Hard-liners in control of powerful institutions, including the judiciary and the Islamic Revolutionary Guard Corps (IRGC), were behind many of the year's abuses. There were no indications that President Hassan Rouhani, a self-proclaimed moderate seeking reelection in 2017, was willing or able to push back against repressive forces and deliver the greater social freedoms he had promised. Opposition leaders Mir Hossein Mousavi, his wife Zahra Rahnavard, and reformist cleric Mehdi Karroubi remained under house arrest for a sixth year without being formally charged or put on trial. As in 2015, the media were barred from quoting or reporting on former president Mohammad Khatami, another important reformist figure.
↑«yazdegerd-i». بایگانیشده ازاصلی در ۱۹ مارس ۲۰۲۱. دریافتشده در۲۰۲۱-۰۳-۱۹.
↑"Sasanian political ideology". In Potts, Daniel T. (ed.). The Oxford Handbook of Ancient Iran. Oxford University Press. pp. 808.ISBN 978-0-19-066866-2.
↑Malandra, W.W. (1973). "A Glossary of Terms for Weapons and Armor in Old Iranian". Indo-Iranian Journal. Philadelphia: Brill. 15 (4): 264–289. doi:10.1007/BF00161055. JSTOR 24651454.
↑۲۶۰٫۰۲۶۰٫۱شناخت اساطیر ایران، جان هیلنز/ت ژاله آموزگار_احمد تفضلی، ۱۳۶۸، نشر چشمه، صفحه ۱۹، ۲۰، ۲۱.
↑شناخت اساطیر ایران، جان هیلنز/ت ژاله آموزگار_احمد تفضلی، ۱۳۶۸، نشر چشمه، صفحه ۶۴.
↑۲۶۹٫۰۲۶۹٫۱William Bayne Fisher; P. Avery; G. R. G. Hambly; C. Melville (10 October 1991). The Cambridge History of Iran. Cambridge University Press. pp. 810–811.ISBN 978-0-521-20095-0.