نام «ایتالیا» (بهلاتین:Italia، بهیونانی باستان:Ἰταλία) خاستگاهی بحثبرانگیز دارد و دربارهٔ آن دیدگاههای گوناگونی مطرح شده است.[۱۲] بر پایهٔ یکی از نظریههای رایج، این نام از واژهای یونانی باستانی برگرفته شده که به سرزمین قوم «ایتالوی» اشاره دارد؛ قبیلهای باستانی که در ناحیهای میزیستند که امروزهکالابریا نامیده میشود. گفته میشود نام آنان در آغاز «ویتولی» (Vituli) بوده و نمادتوتمیشانگوساله بوده است؛ واژهای که درزبان لاتینویتولوس (vitulus)، درزبان اومبریویتلو (vitlo) و درزبان اوسکیویتِلیو (Víteliú) تلفظ میشده است.[۱۳] برخی پژوهشگران این ریشه را به پرستشمارس، خدای گاوان و جنگ، مرتبط میدانند. گروهی دیگر از نویسندگان باستانی نیز بر این باورند که نام ایتالیا از نام فرمانروایی محلی به نامایتالوس گرفته شده است.[۱۴]
در آغاز، واژهٔ یونانی باستان برای «ایتالیا» تنها به بخش جنوبی شبهجزیرهبروتیوم و نواحی امروزیکاتانزارو وویبو والنتسیا اشاره داشت. در گذر زمان، مفهوم گستردهتری با نام انوتریا (Oenotria) با واژهٔ «ایتالیا» مترادف شد و این نام بر بیشتر نواحیلوکانیا نیز اطلاق گردید. پیش از گسترشجمهوری روم، یونانیان از واژهٔ «ایتالیا» برای اشاره به سرزمینی میانتنگهٔ مسینا و خطی فرضی میانخلیج سالرنو وخلیج تارانتو استفاده میکردند؛ منطقهای که با کالابریای امروزی منطبق است. در دورههای بعد، یونانیان این نام را برای ناحیهای وسیعتر از جنوب شبهجزیره به کار بردند.[۱۵] افزون برایتالیای یونانی، برخی تاریخنگاران از وجود «ایتالیای اتروسکی» نیز یاد کردهاند که شامل بخشهایی ازایتالیای مرکزی میشده است.[۱۶]
مرزهایایتالیای رومی نسبت به دورههای پیشین بهروشنی مشخصترند.کاتو در اثر خود با ناماصول (Origines) ایتالیا را سراسر شبهجزیرهای توصیف میکند که در جنوب آلپ قرار دارد.[۱۷] در سال ۲۶۴ پیش از میلاد، قلمرو ایتالیا در دوران جمهوری روم از رودهایآرنو وروبیکن در نواحی مرکزی–شمالی تا سراسر جنوب شبهجزیره امتداد مییافت. بخش شمالی، یعنیگالیا سیزالپینا، از نظر جغرافیایی بخشی از ایتالیا محسوب میشد، اما از نظر سیاسی جدا بود. این ناحیه در دههٔ ۲۲۰ پیش از میلاد بهدست رومیان فتح شد،[۱۸] ولی تنها در سال ۴۲ پیش از میلاد بود که بهصورت رسمی در چارچوب اداری ایتالیا ادغام گردید.[۱۹] در سال ۲۹۲ میلادی،دیوکلسین جزایرساردنی،کرس،سیسیل ومالت را نیز به قلمرو ایتالیا افزود[۲۰] و بدینترتیب، مرزهای ایتالیا در اواخر دوران باستان تقریباً با محدودهٔ جغرافیایی ایتالیا در دوران جدید منطبق شد.[۲۱]
تاریخ ایتالیا تأثیر ژرفی بر فرهنگ و تحول اجتماعی در سراسر اروپا و دیگر نقاط جهان بر جای گذاشته است. این سرزمین زادگاهتمدن اتروسک،مگنا گراسیا، تمدنروم باستان،کلیسای کاتولیک،جمهوریهای دریایی،اومانیسم،رنسانس و جنبشفاشیسم بوده است. ایتالیا همچنین خاستگاه بسیاری از هنرمندان، دانشمندان، موسیقیدانان، نویسندگان و کاشفان برجسته در طول تاریخ بوده است.[۲۵]
کاوشهای باستانشناسی در سراسر ایتالیا نشان دادهاند که حضور انساننئاندرتال در این سرزمین به دورانپارینهسنگی، حدود ۲۰۰٬۰۰۰ سال پیش، بازمیگردد.[۲۶] شواهد موجود حاکی از آن است کهانسان خردمند نیز حدود ۴۰٬۰۰۰ سال پیش در منطقه ظاهر شد، و از جمله محوطههای شناختهشده از این دوره میتوان به سپرانو و گروینا درپولیا اشاره کرد.[۲۷] ابزارهای سنگی متعلق به دورانپارینهسنگی زیرین نیز در مونته پوجولو بهدست آمدهاند که قدمتی در حدود ۸۵۰٬۰۰۰ سال دارند.[۲۸]
نقاشی دیواریاتروسکی درنکروپولیس مونتروتسی، مربوط به سدهٔ پنجم پیش از میلاد.
مردمان باستانی ایتالیا پیش از ظهورروم عمدتاً از شاخههای هندواروپایی و بهویژهاقوام ایتالیاییتبار بودند. از اقوام تاریخی غیرهندواروپایی یاپیشاهندواروپایی میتوان به اتروسکها، الیمیانها وسیکانیهایسیسیل، و نیز ساکنان پیشاتاریخی ساردنی، ساردها، اشاره کرد که از هزارهٔ دوم پیش از میلاد تمدن نوراگهای را پدیدآوردند. همچنین گروههای دیگری چونرائتیها و کامونیها نیز در این دوران میزیستند؛ کامونیها بهویژه بهسببنقاشیهای صخرهای خود در درهٔ والکامونیکا شناخته میشوند.[۳۱] افزون بر این، مومیایی طبیعیاوتسی، که قدمتش میان ۳۴۰۰ تا ۳۱۰۰ پیش از میلاد برآورد میشود، در سال ۱۹۹۱ در یخچال سیمیلاون کشف شد.[۳۲]
در سواحل سیسیل و ساردنی، نخستین استعمارگران خارجی یعنیفنیقیان بندرگاهها و ایستگاههای بازرگانی برپا کردند؛ برخی از این مراکز بعدها به شهرهایی کوچک تبدیل شدند و همزمان بامستعمرههای یونانی رشد یافتند.[۳۰] در سدههای هشتم و هفتم پیش از میلاد، یونانیان شهرهایی چونپیتکوسای را بنیان نهادند و سپس در سراسر جنوبشبهجزیرهٔ ایتالیا و کرانههای سیسیل گسترش یافتند؛ منطقهای که بعدهامگنا گراسیا نام گرفت.[۳۳] مهاجران یونانی از اقوامایونی، دوری، اهالیسیراکوز وآخهای شهرهای گوناگونی را پایهگذاری کردند و حضورشان موجب تماس اقوام ایتالیایی با شکلهای نوین حکومت دموکراتیک و دستاوردهای والا در هنر و فرهنگ شد.[۳۴]
یکی از مهمترین فرهنگهای باستانی که در سرزمین ایتالیا شکل گرفت،تمدن اتروسک بود که از سدهٔ هشتم پیش از میلاد پدید آمد و تأثیری ژرف برپیدایش و سازمانیافتگی شهر روم بر جای گذاشت. در بستر این تمدن، بسیاری از سنتهای کهن مدیترانهای و اوراسیایی در قالبی نو و پایدار از نهادهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به هم آمیختند و زمینهساز تمدنی شدند که بعدها درروم به اوج رسید.[۳۵] از دل این میراث،رومیان باستان برخاستند؛ قومی ایتالیاییتبار که در دورانجمهوری روم، جهان مدیترانه را زیر سلطهٔ خود درآوردند و سپس طی قرنها در عصرامپراتوری روم بر آن فرمانروایی کردند.[۳۶]
کولوسئوم، که بهطور گسترده یکی از بزرگترین دستاوردهای معماری و مهندسی در دوران باستان بهشمار میرود، حدود سالهای ۷۰ تا ۸۰ میلادی ساخته شد.
روم از آغاز، سرزمینی بود که در آن اقوام و فرهنگهای گوناگون با یکدیگر درآمیختند. این شهر توانست دستاوردهای اتروسکها و دیگر اقوام ایتالیاییتبار، همچنین میراث فرهنگی و دینی سرزمینهای شرق مدیترانه — همچونفینیقیه،یهودیه (که بعدها زادگاه آیینمسیحیت شد) ومصر — را در خود جذب کند و به سنتزی پایدار در نهادهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بدل سازد.[۳۵]
تندیس «آگوستوس از پریما پورتا» (۲۰ تا ۱۷ پیش از میلاد)، در معرض نمایش درموزههای واتیکان.
در جریان گسترش جمهوری روم، «ایتالیا» بهعنوان یک واحد منسجم در شبهجزیره شکل گرفت. اتحاد میان شهرها و قبایل محلی برقرار شد و روم فتح سرزمینهای غرب اروپا، شمال آفریقا وخاورمیانه را آغاز کرد. پس از ترورژولیوس سزار در ۴۴ پیش از میلاد، روم به امپراتوری عظیمی بدل شد که ازبریتانیا تامرزهای ایران گسترده بود و سراسر حوزهٔ مدیترانه را در بر میگرفت؛ در این گستره،فرهنگهای یونانی، رومی و محلی در هم آمیختند و تمدنی نیرومند پدیدآوردند. دوران فرمانروایی نخستین امپراتور،آگوستوس، آغازگر دورهای از صلح و شکوفایی بود و «ایتالیای رومی» همچنان جایگاه خود را بهعنوانمتروپل امپراتوری و زادبوم رومیان حفظ کرد.[۳۹]
از سدهٔ سوم میلادی، امپراتوری بهتدریج دچار افول شد و در سال ۳۹۵ میلادی به دو بخششرقی وغربی تقسیم گردید. بخش غربی، زیر فشار یورشهای اقوام موسوم بهبربر، فروپاشید و در سال ۴۷۶ میلادی با برکناری آخرین امپراتور به دستاودوآکرژرمن پایان یافت، در حالی که امپراتوری شرقی نزدیک به هزار سال دیگر به بقا ادامه داد.[۳۰]
بافروپاشی امپراتوری روم غربی در سال ۴۷۶ میلادی، شبهجزیرهٔ ایتالیا زیر فرماناودوآکر، فرماندهٔژرمنهرولی، قرار گرفت و اندکی بعد به دستاوستروگوتها افتاد.[۴۵] در پی این فروپاشی، موجی از تهاجمها و جابهجایی قدرتها پدید آمد که به پیدایش دولتهای کوچک و گذرا انجامید و دورهای پرآشوب از تاریخ ایتالیا را رقم زد که بعدها در تاریخنگاری اروپا به «عصر تاریکی» شهرت یافت.
در نیمهٔ نخست سدهٔ ششم میلادی، امپراتورژوستینین در جریانجنگهای گوتی، ایتالیا را بار دیگر بهامپراتوری روم شرقی ملحق کرد، اما این اتحاد دیری نپایید؛ زیرا میان سالهای ۵۶۸ تا ۵۷۰ میلادی، قوم ژرمنیلمباردها — که از سرزمینهای امروزیمجارستان به ایتالیا آمدند — بخشهای گستردهای از شبهجزیره را اشغال کردند. با این رویداد، حضور بیزانسیان در ایتالیا به محدودهٔ اگزارخات راونا[الف] محدود شد و وحدت سیاسی شبهجزیره از میان رفت.[۴۷] در شمال،پادشاهی لمباردها شکل گرفت و در مرکز و جنوب نیز بخشهایی زیر نفوذ آنان قرار گرفت، در حالیکه نواحی دیگر همچنان در دست بیزانسیان باقی ماند. در همین دوران، در مرکز ایتالیادولتهای پاپی یا ایالات کلیسایی پدید آمدند که پایدارترین دولتهای آن عصر بهشمار میرفتند و تا هنگامتصرف رم به دست ایتالیاییها در سال ۱۸۷۰ میلادی به بقای خود ادامه دادند؛ که بعدها در قالب دولتشهرواتیکان بازپدید آمد و تا امروز در قلب پایتخت ایتالیا باقی مانده است.
در اواخر سدهٔ هشتم میلادی، پادشاهی لمباردها بهدستشارلمانی، فرمانروایفرانکها، منضم شد و در قالبپادشاهی ایتالیا جای گرفت.[۴۸] فرانکها در شکلگیریایالات پاپی نیز نقش مهمی داشتند و در سال ۸۰۰ میلادی، بخش مرکزی ایتالیا به یکی از سرزمینهای تابعامپراتوری مقدس روم بدل شد. تا سدهٔ سیزدهم، سیاست ایتالیا عمدتاً زیر تأثیر مناسبات میان امپراتوران امپراتوری مقدس وپاپها بود؛ بیشتردولتشهرهای ایتالیایی بسته به منافع و موقعیت لحظهای، گاه در جبههٔگیبلینها (هواداران امپراتور) قرار میگرفتند و گاه در جبههٔگوئلفها (هواداران پاپ).[۴۹] در این دوران، امپراتور ژرمنی و پاپ رومی دو قدرت فراگیر اروپا در قرون وسطی بهشمار میرفتند، اما منازعه بر سر حق اعطای مناصب کلیسایی — موسوم به «مناقشه اعطای مقام» — و نیز کشمکش میان گوئلفها و گیبلینها، به فروپاشی نظام فئودالی-امپراتوری در شمال ایتالیا انجامید و راه را برای استقلال تدریجی دولتشهرها هموار کرد.[۵۰]
در پی فروپاشینظام فئودالی و ضعف قدرت امپراتوری در شمال ایتالیا، در سدههای یازدهم و دوازدهم میلادی شکل تازهای از حکومت شهری پدید آمد که بهعنوان «کُمونهای قرون وسطایی» شناخته میشود. در نتیجهٔ خلأ قدرت ناشی از تجزیهٔ شدید سیاسی و کشمکش میان امپراتوری وسریر مقدس، جوامع محلی برای حفظ نظم و ادارهٔ خود به شیوهای خودمختار سازمان یافتند.[۵۰]مناقشه اعطای مقام سرانجام باپیمان ورمس حلوفصل شد، اما رقابت میان دو قدرت همچنان ادامه داشت. در سال ۱۱۷۶ میلادی، اتحادی از شهرهای شمال ایتالیا به ناماتحادیهٔلمبارد درنبرد لنیانو امپراتور مقدس روم،فریدریش بارباروسا، را شکست داد و استقلال واقعی بیشتر شهرهای شمال و مرکز ایتالیا را تضمین کرد.[۵۱]
درسدههای میانهٔ متأخر، دولتشهرهای ایتالیایی همچونمیلان،فلورانس وونیز نقشی نوآورانه در شکلگیری نظامهای مالی و بانکی ایفا کردند و الگوهای تازهای از سازمان اجتماعی را پدیدآوردند.[۵۲] در نواحی ساحلی و جنوبی شبهجزیره،جمهوریهای دریایی بهتدریج قدرت گرفتند و برمدیترانه چیرگی یافتند و مسیرهای بازرگانی با شرق را در انحصار خود درآوردند. این دولتشهرهای مستقلتالاسوکرات، که بیشتر آنها از قلمروهای پیشین بیزانس برخاسته بودند، نظامهایی داشتند که در آن طبقهٔ بازرگانان تقریباً همهٔ قدرت را در دست داشتند. در عمل، حکومتشان ماهیتیالیگارشیک داشت و با دموکراسیهای مدرن شباهتی نداشت؛ با این حال، آزادی نسبی سیاسی در این شهرها زمینهساز شکوفایی علمی و هنری شد.[۵۳]
از میان این جمهوریهای دریایی، چهار دولتشهر ونیز،جنوا،پیزا وآمالفی برجستهترین بودند[۵۴] و بر بخشهایی از کرانههایآدریاتیک،اژه ودریای سیاه و نیز بر مستعمرههای بازرگانی درخاور نزدیک وشمال آفریقا سلطه داشتند.[۵۵] جمهوریهای کوچکتری چونراگوسا،گائتا،آنکونا ونولی نیز وجود داشتند که هرچند نفوذی محدودتر داشتند، اما در تجارت مدیترانهای نقش چشمگیری ایفا کردند.[۵۳]
ونیز و جنوا دروازههای اروپا به سوی شرق بهشمار میرفتند و در کنار نقش بازرگانی خود، از مراکز اصلی تولید شیشهٔ نفیس نیز بودند، در حالیکه فلورانس بهعنوان پایتخت ابریشم، پشم، بانکداری و جواهرسازی شناخته میشد. ثروتی که از این فعالیتهای اقتصادی بهدست آمد، امکان اجرای پروژههای بزرگ هنری را با حمایت عمومی و خصوصی فراهم کرد و موجب شکوفایی فرهنگ و هنر در سراسر ایتالیا شد. این جمهوریهای دریایی درجنگهای صلیبی نیز نقش مهمی ایفا کردند؛ آنها ضمن تأمین پشتیبانی و حملونقل برای سپاهیان، از فرصتهای سیاسی و تجاری ناشی از این جنگها بهخوبی بهرهبرداری کردند.[۵۳]
گسترش، مسیرهای بازرگانی، نفوذ و مستعمراتجنوا(بالا) وونیز(پایین).
در پی دگرگونیهای سیاسی و سلسلهای پیچیده، جنوب ایتالیا به تدریج به صورت یک پادشاهی یکپارچه درآمد: نخست زیر فرمان دودماناشتاوفر، سپس تحت حاکمیتخاندان کاپتی آنژو، و از سدهٔ پانزدهم میلادی بهدستپادشاهان آراگون. در جزیرهٔساردنی نیز، استانهای پیشین بیزانسی به دولتهای مستقل محلی موسوم به «جودیکاتی»[ت] تبدیل شدند، هرچند بخشهایی از جزیره مدتی زیر نفوذ جنوا و پیزا بود تا آنکه در سدهٔ پانزدهم به قلمرو آراگون پیوست.
ایتالیا نخستین سرزمینی در اروپا بود که دگرگونیهای اقتصادی منتهی بهانقلاب بازرگانی را تجربه کرد. ونیز با قدرت مالی و دریایی خود توانستپایتخت بیزانس را غارت کند وسفرهایمارکو پولو به آسیا را تأمین مالی نماید. در همین دوران، نخستین دانشگاهها در شهرهای ایتالیا پدید آمدند و اندیشمندانی چونتوماس آکویناس شهرتی بینالمللی یافتند. در فلورانس، همزمان با فعالیتدانته وجوتو در حدود سال ۱۳۰۰ میلادی، سرمایهداری و خاندانهای بزرگ بانکدار شکل گرفتند که آغازگر نظام مالی نوین در اروپا بودند.[۵۹]
همهگیریمرگ سیاه در سال ۱۳۴۸ میلادی تأثیری ویرانگر بر ایتالیا بر جای گذاشت و احتمالاً نزدیک به یکسوم جمعیت کشور را از میان برد.[۶۰] با این حال، فرایند بهبودی از این فاجعه به بازخیز شهرها، رونق دوبارهٔ بازرگانی و اقتصاد انجامید؛ وضعیتی که زمینهساز شکوفاییاومانیسم ورنسانس شد و این جنبشها سپس از ایتالیا به سراسر اروپا گسترش یافتند.[۶۱]
در سدههای چهاردهم و پانزدهم میلادی، شمال و مرکز ایتالیا به مجموعهای ازدولتشهرهای رقیب و درگیر در جنگهای پیدرپی تقسیم شده بود، در حالیکه دیگر بخشهای شبهجزیره در اختیارایالات پاپی وپادشاهی سیسیل قرار داشت. گرچه بسیاری از این شهرها رسماً تابع فرمانروایان خارجی بودند، ماننددوکنشین میلان که بهطور رسمی یکی از ایالات وابسته بهامپراتوری مقدس روم محسوب میشد، اما در عمل توانسته بودند استقلالی را که پس از فروپاشیامپراتوری روم غربی بهدست آورده بودند، حفظ کنند. دولتشهرهای نیرومندتر بهتدریج سرزمینهای پیرامون خود را در اختیار گرفتند و نظامهایی موسوم به «سینیوریا» پدیدآوردند؛ دولتهای منطقهای که معمولاً بهدست خاندانهای بازرگان اداره میشدند و به ایجاد دودمانهای محلی انجامیدند. جنگ میان این دولتشهرها حالتی همیشگی داشت و اغلب بهوسیلهٔ سپاهیان مزدور موسوم به «کوندوتیری» انجام میگرفت؛ گروههایی از سربازان که از نقاط گوناگون اروپا، بهویژه ازآلمان وسوئیس، گرد میآمدند و بیشتر تحت فرمان سرداران ایتالیایی میجنگیدند.[۶۲] پس از دههها نبرد،فلورانس، میلان وونیز بهعنوان قدرتهای مسلط سر برآوردند و در سال ۱۴۵۴ میلادی با امضای پیمان لودی برای نخستینبار پس از قرنها صلحی نسبی را در منطقه برقرار کردند؛ صلحی که حدود چهل سال دوام یافت.[۶۳]در سدههای پانزدهم و شانزدهم میلادی، ایتالیا زادگاه و کانون جنبشرنسانس بود؛ دورهای از شکوفایی چشمگیر هنر و فرهنگ که گذار ازقرون وسطی بهدوران نوین را رقم زد. این جنبش در نتیجهٔ ثروت کلان انباشتهٔ شهرهای بازرگانی، حمایت مالی خاندانهای نیرومند[۶۴] و همچنین مهاجرت دانشمندان و انتقال متون یونانی به ایتالیا پس ازسقوط قسطنطنیه بهدستامپراتوری عثمانی پدید آمد.[۶۵][۶۶][۶۷]
در این زمان، دولتهای ایتالیایی به واحدهای منطقهای نیرومندی تبدیل شدند که عملاً زیر فرمان شاهزادگان یا خاندانهای حاکم قرار داشتند؛ خاندانهایی که بر بازرگانی و امور اداری تسلط یافته و دربارهایشان به مراکز هنر و دانش بدل شده بود. از میان آنها،خاندان مدیچی درفلورانس برجستهترین بود و با تأمین مالی هنرمندان، اندیشمندان و معماران، نقشی اساسی در شکلگیری رنسانس ایتالیا ایفا کرد.[۶۴][۶۸] خاندانهای دیگری همچونویسکونتی واسفورتسا در میلان،استه درفرارا وگونزاگا درمانتوا از حامیان اصلی این جنبش فرهنگی بودند و نقشی تعیینکننده در شکوفایی آن داشتند.
پس از پایانشکاف کلیسایی غرب،پاپ مارتین پنجم به ایالات پاپی بازگشت و جایگاه ایتالیا را بهعنوان مرکز یگانهٔ مسیحیت غربی احیا کرد. در همین دوره،بانک مدیچی بهعنوان مؤسسهٔ اعتباری پاپی برگزیده شد و پیوندهای استواری میان کلیسا و خاندانهای سیاسی تازهقدرتگرفته برقرار گردید.[۶۴][۶۸]رنسانس ایتالیایی در میانهٔ سدهٔ شانزدهم به اوج خود رسید، هرچند همزمان با آن، یورش قدرتهای خارجی، شبهجزیره را به آشوبجنگهای ایتالیایی کشاند.[۶۹]
همزمان، دریانوردان و مکتشفان برخاسته ازجمهوریهای دریایی ایتالیا، برای دورزدن انحصار عثمانیان بر مسیرهای شرقی، خدمت خود را به پادشاهیهای اقیانوس اطلس عرضه کردند و در پیدایشعصر اکتشافات واستعمار قارهٔ آمریکا نقشی کلیدی داشتند.کریستف کلمب مسیر گشایش قارهٔ آمریکا را برای اروپاییان هموار کرد،[۷۲]جان کابوت نخستین اروپایی پس ازنورسها بود که بهآمریکای شمالی رسید،[۷۳] وآمریگو وسپوچی که نام «آمریکا» از او گرفته شد.[۷۴][۷۵] ایدهها و آرمانهای رنسانس از ایتالیا بهفرانسه،انگلستان و سراسر اروپا گسترش یافتند، اما در همین زمان، استعمار نوین آمریکا، گشودهشدن راههای دریایی نو به سویآسیا بهدستپرتغالیها، و برآمدن امپراتوری عثمانی، برتری دیرینهٔ ایتالیا در بازرگانی با شرق را فرسود و آغاز دورهای از افول اقتصادی طولانی در شبهجزیره شد.[۳۰]
تندیس «داوود» اثرمیکلآنژ (۱۵۰۱ تا ۱۵۰۴)، نگهداریشده در آکادمی هنرهای زیبای فلورانس، ایتالیا.
اتحادی دفاعی موسوم بهاتحادیهٔ ایتالیایی[ج] میان ونیز، ناپل، فلورانس، میلان ودستگاه پاپی تشکیل شد تا توازن قدرت را در شبهجزیره حفظ کند.لورنتسو د مدیچی، معروف به لورنتسوی شکوهمند، بزرگترین حامی رنسانس بهشمار میرفت و پشتیبانی مالی و سیاسی او از این اتحاد مانع از یورش احتمالی ترکان عثمانی شد. با این حال، این ائتلاف در دههٔ ۱۴۹۰ میلادی فروپاشید و تهاجمشارل هشتم، پادشاه فرانسه، آغازگر رشتهجنگهایی شد که سراسر ایتالیا را درگیر کرد. در دوران اوج رنسانس، پاپهایی همچونژولیوس دوم (۱۵۰۳–۱۵۱۳) برای حفظ اقتدار پاپی و کنترل ایتالیا با فرمانروایان خارجی جنگیدند، در حالیکهپاپ پل سوم (۱۵۳۴–۱۵۴۹) ترجیح داد در نقش میانجی میان قدرتهای اروپایی عمل کند تا صلحی پایدار برقرار شود. در میانهٔ همین منازعات، پاپهای خاندان مدیچی —لئون دهم (۱۵۱۳–۱۵۲۱) وکلمنت هفتم (۱۵۲۳–۱۵۳۴) — باجنبش اصلاح دینی پروتستان در آلمان، انگلستان و سایر نقاط اروپا روبهرو شدند.
در سال ۱۵۵۹ میلادی، با پایانجنگهای ایتالیا میانفرانسه ودودمان هابسبورگ، حدود نیمی از ایتالیا — از جمله پادشاهیهای جنوبیناپل،سیسیل،ساردنی و نیز دوکنشین میلان — زیر سلطهٔ اسپانیا درآمد، در حالیکه نیمهٔ دیگر شبهجزیره استقلال خود را حفظ کرد؛ هرچند بسیاری از این دولتها همچنان بهطور رسمی بخشی از امپراتوری مقدس روم محسوب میشدند. در پی این تحولات، ایالات پاپی یک جنبشضد اصلاح دینی را آغاز کردند که رویدادهای برجستهای چونشورای ترنت (۱۵۴۵ تا ۱۵۶۳)، پذیرشگاهشماری گریگوری، مأموریت مذهبی یسوعیان در چین،جنگهای مذهبی فرانسه، پایانجنگ سیساله (۱۶۱۸ تا ۱۶۴۸) وجنگ بزرگ عثمانی را در بر میگرفت.
در سدههای هفدهم و هجدهم میلادی، اقتصاد ایتالیا رو به افول نهاد. پس از جنگهای ایتالیایی، دولتشهرهای این سرزمین بهتدریج استقلال خود را از دست دادند و زیر سلطهٔ بیگانگان رفتند: نخست زیر فرماناسپانیا (۱۵۵۹ تا ۱۷۱۳) و سپس زیر حاکمیتاتریش (۱۷۱۳ تا ۱۷۹۶). میان سالهای ۱۶۲۹ تا ۱۶۳۱، موج تازهای از طاعون نزدیک به چهارده درصد از جمعیت ایتالیا را نابود کرد.[۷۶] با آغاز زوال امپراتوری اسپانیا در سدهٔ هفدهم، متصرفاتش در ناپل، سیسیل، ساردنی و میلان نیز دچار انحطاط شدند و بهویژه جنوب ایتالیا فقیر گشت و از جریان اصلی تحولات اروپا کنار رفت.[۷۷]
پرچم جمهوری چیسپادانا، اولینپرچم سه رنگ ایتالیایی که توسط یک دولت مستقل ایتالیایی به تصویب رسید (۱۷۹۷)
در آغاز سدهٔ هجدهم میلادی و در پیجنگ جانشینی اسپانیا (۱۷۰۰–۱۷۱۴)، نقشهٔ سیاسی ایتالیا دگرگون شد. اتریش جایگزین اسپانیا بهعنوان نیروی خارجی مسلط در شبهجزیره گردید و بیشتر متصرفات اسپانیا — از جمله میلان، ناپل و ساردنی — را به دست آورد. با این حال، در سال ۱۷۲۰ جزیرهٔ ساردنی در چارچوب توافقی دیپلماتیک بهدودمان ساووی واگذار شد و آنها در ازای آن سیسیل را به اتریش سپردند و از آن پس، این خاندان حاکمیت رسمی بر «پادشاهی ساردنی» را بهدستآورد. از آن زمان، دودمان ساووی مرکز قدرت خود را درتورین مستقر کرد و قلمرو خود را با ادغامپیهمونت وساردنی به یکی از منسجمترین و پیشرفتهترین دولتهای شبهجزیره بدل ساخت. در نتیجه،پیهمونت وساووی بهتدریج از یک قدرت محلی در شمال غرب ایتالیا به یکی از بازیگران اصلی سیاست اروپا تبدیل شد.
در همین سده، دوران طولانی رکود اقتصادی و سیاسی با اجرای اصلاحات گستردهٔ اقتصادی و اداری در شماری از دولتهای ایتالیایی متوقف گردید؛ در این میان، حکومت پیهمونت–ساردنی بهویژه در نوسازی دستگاه اداری، مالی و نظامی پیشگام بود و الگوی کارآمدی از دولتسازی در جهان ایتالیایی بهجا گذاشت که بعدها نقش محوری در وحدت ایتالیا ایفا نمود.[۷۸]
کنگرهٔ وین در سال ۱۸۱۴ نظم سیاسی پیش از ناپلئون را تا حد زیادی بازگرداند و خاندان ساووی را بعد از تبعید در جایگاه پادشاهان قانونی پیهمونت-ساردنی تأیید نمود، اما اندیشههایانقلاب فرانسه — آزادی، برابری و حق تعیین سرنوشت ملی — در ایتالیا ریشه دواند و بزودی در جنبشها و خیزشهای سیاسی سدهٔ نوزدهم آشکار شد. در همین دوره، برای نخستینبارپرچم سهرنگ ایتالیا توسط «جمهوری چیسپادانا»[چ] در دوران ناپلئونی پذیرفته شد؛ پرچمی که با الهام از انقلاب فرانسه، بعدها نماد آرمان ملیگرایی ایتالیایی ووحدت ایتالیا گردید[۸۰] و امروزه هر ساله در «روز پرچم سهرنگ»[ح] گرامی داشته میشود.[۸۱]
جوزپه ماتزینی (راست)، از چهرههای برجسته و اندیشمندان تأثیرگذار جنبش انقلابی ایتالیا، وجوزپه گاریبالدی (چپ)، از نامدارترین سرداران سدهٔ نوزدهم، که بهسبب دلاوریهایش در نبردهای آمریکای جنوبی و اروپا بهلقب «قهرمان دو جهان» (Eroe dei due Mondi) شهرت یافت.[۸۳][۸۴] گاریبالدی فرماندهی «کاروان هزار نفره» را نیز بر عهده داشت؛ نیرویی داوطلب متشکل از حدود هزار جنگجو که در سال ۱۸۶۰ از جنوا به سیسیل عزیمت کرد و با پیروزیهای پیاپی خود نقش مهمی در تحقق وحدت ایتالیا ایفا نمود.
در نیمهٔ نخست سدهٔ نوزدهم، موجی از ملیگرایی سراسر کشور را فراگرفت و به آغاز جنبش سیاسی و اجتماعیریسورجیمنتو انجامید؛ جنبشی که هدفش متحد ساختن ایالات پراکنده و رهایی از نفوذ بیگانگان بود.[۸۲] در این میان،جوزپه ماتزینی، اندیشمند و روزنامهنگار تندرو، با تأسیس جنبش سیاسیایتالیای جوان در دههٔ ۱۸۳۰، اندیشهٔ جمهوریخواهی و وحدت ملی را در میان مردم گسترش داد و به یکی از چهرههای نمادین این دوران تبدیل شد. در سال ۱۸۴۷، سرود میهنی «نغمهٔ ایتالیاییها» برای نخستینبار اجرا شد؛ سرودی که پس از تشکیل جمهوری ایتالیا در ۱۹۴۶ به عنوان سرود ملی رسمی کشور برگزیده شد.[۸۵]
تابلوی «رهسپاری از کوارتو»، بهنمایشگذاشتهشده درموزهٔ ملی ریسورجیمنتو درتورین. این اثر صحنهٔ حرکت داوطلبانارتش هزار نفره به رهبری جوزپه گاریبالدی را از بندر کوارتو در شرقجنوا بهپالرمو در مه ۱۸۶۰ بازمینماید؛ حرکتی که آغازگر کارزار وحدت ایتالیا بود.
در میان اعضایایتالیای جوان، نامدارترین چهرهجوزپه گاریبالدی بود؛ انقلابی و فرماندهای که رهبری مبارزات جمهوریخواهان را در جنوب کشور بر عهده داشت.[۸۶] همزمان، پادشاهی پیهمونت–ساردنی تحت فرمان خاندان ساووی و به رهبری نخستوزیرشکامیلو بنسو، کنت کاوور، هدف مشابهی را دنبال میکرد: تشکیل دولتی متحد به رهبری پادشاهی درتورین.
در جریانانقلابهای لیبرال ۱۸۴۸ که سراسر اروپا را درنوردید،نخستین جنگ استقلال ایتالیا علیه امپراتوری اتریش آغاز شد، اما با شکست پایان یافت. با این حال، پیهمونت–ساردنی در دههٔ بعد نفوذ بینالمللی خود را گسترش داد و در سال ۱۸۵۵ به ائتلافبریتانیا وفرانسه درجنگ کریمه پیوست.[۸۷] چهار سال بعد، در ۱۸۵۹،دومین جنگ استقلال ایتالیا با حمایت فرانسه علیه اتریش درگرفت و به آزادسازی ایالتلمباردی انجامید. طبقتوافق پلومبیه میانناپلئون سوم و کاوور، پادشاهی ساردنی در ازای دریافت حمایت نظامی فرانسه، ایالاتساووی ونیس را به فرانسه واگذار کرد — رخدادی که به مهاجرت گستردهٔ ساکنان ناحیهٔ نیس، موسوم به «خروج نیسار»[خ]، انجامید.[۸۸]
«دیدار در تئانو» تندیس برنزی سوارکاری است که دیدار تاریخی ویتوریو امانوئله دوم و جوزپه گاریبالدی را بر پلی درتئانو در ۲۶ اکتبر ۱۸۶۰ بازمینماید؛ دیداری که پس از پیروزی کاروان هزار نفره و شکستپادشاهی دو سیسیل، وحدت ایتالیا را تحقق بخشید و گاریبالدی پادشاه ساردنی را با عنوان «پادشاه ایتالیا» ستود.
در سالهای ۱۸۶۰ تا ۱۸۶۱، گاریبالدی رهبری جنبش اتحاد را در جنوب ایتالیا بر عهده گرفت و با لشکر داوطلبان خود، معروف به «سرخپوشان»، بهناپل وسیسیل یورش برد و آنها را به تصرف درآورد.[۸۹] در شهرتئانو دیداری تاریخی میان او وویتوریو امانوئله دوم، آخرین پادشاه ساردنی، صورت گرفت؛ جایی که گاریبالدی دست او را فشرد و او را «پادشاه ایتالیا» خواند. در پی این رویداد، کاوور با الحاق جنوب ایتالیا به دولت تورین موافقت کرد و مسیر اعلام وحدت ملی را هموار ساخت.
در ۱۷ مارس ۱۸۶۱ بااعلام پادشاهی واحد ایتالیا، ایتالیای نوین زاده شد.[۹۰] زمانی که بیشتر ایالات شبهجزیره و دو جزیرهٔ اصلی، سیسیل وساردنی، زیر فرمان ویتوریو امانوئله دوم متحد شدند و دولتی واحد پدید آمد. معمار اصلی این وحدت، کاوور، بود که با وجود آنکه بهصورت مستقیم از گاریبالدی حمایت نمیکرد، با درایت سیاسی خود زمینه را برای الحاقپادشاهی دو سیسیل به دولت پیهمونت–ساردنی فراهم ساخت و پایههای وحدت ملی را استوار کرد.
فرایند اتحاد بدون پشتیبانی قدرتهای خارجی، بهویژه فرانسه و بریتانیا، ممکن نبود. این دو کشور در پی آن بودند که دولتی متحد اما سلطنتی و ضدهاسبورگی، تحت رهبری خاندان ساووی، در مرکز مدیترانه شکل گیرد؛ دولتی که بتواند از پیدایش جمهوریای رادیکال و دموکراتیک به سبک ماتزینی و جنبشهای انقلابی ۱۸۴۸ در شهرهایی چون رم، میلان، فلورانس وونیز جلوگیری کند.
نقشهٔ پویای روندوحدت ایتالیا در بازهٔ سالهای ۱۸۲۹ تا ۱۸۷۱ میلادی.
نخستین پایتخت پادشاهی جدید، تورین — زادگاه وحدت و مرکز سیاسی خاندان ساووی و پایتخت پادشاهی ساردنی — بود. طبق کنوانسیون سپتامبر ۱۸۶۴ تصمیم گرفته شد پایتخت بهفلورانس منتقل شود، و این امر در ۱۸۶۵ تحقق یافت.[۹۱]
در سال ۱۸۶۶، ایتالیا درسومین جنگ استقلال در کنارپروسبیسمارک علیه اتریش جنگید و توانستونتو را به خاک خود بیفزاید. با این حال، روند وحدت هنوز کامل نبود:کرس،نیس — زادگاه گاریبالدی — و همچنینرم و سرزمینهای پیرامون آن که زیر سلطهٔپاپ و در حمایت نیروهای ناپلئون سوم بودند، همچنان بیرون از قلمرو ایتالیا باقی ماندند. اما پس ازشکست فرانسه از پروس در ۱۸۷۰، نیروهای ایتالیایی در ۲۰ سپتامبر ۱۸۷۰ وارد رم شدند و آن را به خاک کشور ضمیمه کردند. رم از آن پس پایتخت رسمی ایتالیا اعلام شد و وحدت سیاسی کشور تحقق یافت. چند دهه بعد، درپیمان لاتران (۱۹۲۹)، پاپ حاکمیت کامل برواتیکان را بهدستآورد و این دولتشهر بهعنوان کشوری مستقل درون خاک ایتالیا تثبیت شد. همچنین جمهوری کوچکسانمارینو نیز استقلال تاریخی خود را در مرزهای ایتالیا حفظ کرد.
با وجود تحقق وحدت سیاسی، ملیگرایان ایتالیایی آن را هنوز ناتمام میدانستند. آنان خواستار الحاق سرزمینهای موسوم به«ایردنتا» — شاملترنتینو،تریسته،ایستریا ودالماسی — بودند که آنها را بخش طبیعی میهن خود میشمردند. این مناطق سرانجام پس ازجنگ جهانی اول و در پی معاهدات صلح تحمیلشده از سویقدرتهای پیروز برامپراتوریهای مرکز، به ایتالیا پیوستند و فرایند وحدت ملی کامل شد.
با تحقق وحدت سیاسی، نظام اداری و نهادی ایتالیا بر پایهٔ ساختارهای کارآمدی که در پادشاهی پیهمونت–ساردنی شکل گرفته بود استوار شد. این الگو، که از میراث اصلاحات و نهادسازیهای خاندان ساووی سرچشمه میگرفت، نقشی تعیینکننده در تثبیت دولت نوپا و ایجاد نظم اداری در سراسر کشور ایفا کرد. با این حال، یکسانسازی سریع نظامهای حقوقی، مالی و اداری در مناطق مختلف، گاه موجب نارضایتی در بخشهایی از کشور شد که از نظر تاریخی، اقتصادی و فرهنگی تفاوتهایی چشمگیر با شمال صنعتی داشتند.
محراب میهن، به افتخار ویتوریو امانوئله دوم (پدر میهن)، اولین پادشاه ایتالیا.
در همین دوران، فاصلهٔ توسعهیافتگی میانشمال وجنوب آشکارتر گردید. شمال، بهویژه تورین،جنوا ومیلان (مثلث صنعتی)، بهسرعت در مسیر صنعتیسازی و گسترش زیرساختها گام نهاد، در حالیکه جنوب — که اقتصادش بیشتر بر کشاورزی سنتی استوار بود — با فقر و مهاجرت روبهرو شد. در پی آن، موجی گسترده از مهاجرت روستاییان، بهویژه از نواحی جنوبی، به آمریکایشمالی وجنوبی آغاز شد. تنها میان سالهای پایانی سدهٔ نوزدهم تا دهههای نخست سدهٔ بیستم، میلیونها ایتالیایی کشور را ترک کردند.
با وجود این دشواریها، دهههای پس از وحدت برای ایتالیا دورهای از پیشرفت اقتصادی و اجتماعی بهشمار میرفت. استقرار ثبات سیاسی، جذب سرمایهگذاری خارجی و حضور فعال کشور در عرصهٔ بینالمللی به بهبود وضعیت مالی و تقویت نهادهای دولتی انجامید. رشد صنعتی، هرچند نامتوازن، به شکلگیری طبقهٔ متوسط شهری، توسعهٔ راهآهن و شکلگیری احزاب و جنبشهای سیاسی نوین کمک کرد. این تحولات، هرچند با تنشهای اجتماعی و اختلافات منطقهای همراه بود، پایههای دولت مدرن ایتالیا را استوار ساخت و میراثی از کارآمدی اداری و نهادگرایی از دورهٔ ساووی بر جای گذاشت که تا دههها بعد نیز در تاریخ کشور نقش بنیادین داشت.
دورهٔ لیبرال ایتالیا به بازهای از تاریخ این کشور گفته میشود که ازوحدت ایتالیا در سال ۱۸۶۱ آغاز شد و تا به قدرت رسیدنبنیتو موسولینی و استقرارفاشیسم در سال ۱۹۲۲ ادامه داشت. این دوران با سلطنت پادشاهانساووی و نظامپادشاهی مشروطه مشخص میشود و مرحلهای انتقالی میان دورانریسورجیمنتو و ایتالیای معاصر بهشمار میرود.
در سال ۱۸۶۱، قانون اساسیساردنی به سراسر قلمروپادشاهی تازهتأسیس ایتالیا تسری یافت و آزادیهای بنیادین را برای دولت نوپا تضمین کرد؛ با این حال، قوانین انتخاباتی وقت طبقات بیزمین و کارگر را از حق رأی محروم میساخت. حکومت جدید بهصورت پادشاهی مشروطهای پارلمانی اداره میشد که در آن جناحهای لیبرال بر سیاست کشور تسلط داشتند.
با وجود ثبات سیاسی نسبی، اختلافات اقتصادی و اجتماعی میان مناطق کشور آشکار ماند.شمال ایتالیا با سرعتی فزاینده صنعتی شد، در حالیکهجنوب و نواحی روستایی با فقر مزمن و عقبماندگی روبهرو بودند. رشد جمعیت و کمبود زمین میلیونها نفر را ناگزیر به مهاجرت به خارج از کشور کرد و بدینترتیب،دیاسپورای ایتالیایی گستردهای در اروپا وقارهٔ آمریکا پدید آمد. مسئلهٔ نابرابری میان شمال و جنوب، که با عنوان «مسئله جنوب»[د] شناخته میشود، برای دههها چالشی ماندگار برای دولتهای لیبرال باقی ماند.
در دهههای پایانی سدهٔ نوزدهم، ایتالیا شاهد رشد صنعت، توسعهٔ راهآهن، و گسترش آموزش و پرورش بود. در عرصهٔ سیاسی،حزب سوسیالیست ایتالیا در سال ۱۸۹۲ تأسیس شد و با افزایش نفوذ جنبشهای کارگری، به نیرویی مؤثر در برابر ساختار سنتی لیبرال و محافظهکار بدل شد. دولتهای وقت برای مهار بحرانهای اجتماعی به اصلاحات تدریجی روی آوردند، اما شورشهایی مانند قتلعام میلان (۱۸۹۸) نشانگر ناپایداری اوضاع بود. در آغاز قرن بیستم، با ظهورجووانی جولیتی، سیاستی عملگرایانهتر اتخاذ شد. جولیتی که میان سالهای ۱۸۹۲ تا ۱۹۲۱ پنجبارنخستوزیر بود، اصلاحاتی در نظام مالیاتی، بیمهٔ کارگران، وحق رأی عمومی مردان (۱۹۱۳) به اجرا گذاشت و نقش دولت را در اقتصاد و آموزش تقویت کرد.
در عرصهٔ سیاست خارجی، ایتالیا در پی گسترش نفوذ خود درمدیترانه وآفریقا بود. پس از شکست درنبرد آدوا (۱۸۹۶) دراتیوپی، برنامههای استعماری موقتاً متوقف شد، اما در دههٔ بعد دوباره آغاز گردید. کشور با اشغال اریتره وسومالی در شاخ آفریقا وارد جرگهٔ قدرتهای استعماری اروپا شد.[۹۲][۹۳]
در سال ۱۹۱۱، ایتالیا با هدف گسترش نفوذ و جبران عقبماندگی نسبت به سایر قدرتهای استعماری، بهامپراتوری عثمانی اعلان جنگ داد. در سالهای ۱۹۱۱ تا ۱۹۱۲، در جریانجنگ ایتالیا و عثمانی،نیروی دریایی ایتالیا با تصرف طرابلس،برقه — سرزمینهایی که بعدهالیبی کنونی را شکل دادند — وجزایر دودکانس پیروز شدند. این جنگ همچنین نخستین درگیری تاریخ بود که در آن ازهواپیما برای شناسایی و بمباران استفاده شد[۹۴] و به امضایپیمان لوزان میان دو کشور انجامید که طی آن عثمانی از لیبی صرفنظر کرد. این پیروزی جایگاهامپراتوری ایتالیا را در میان قدرتهای استعماری تقویت و محبوبیت نظام سلطنتی با ملیگرایی تشدید شدهای در میان مردم و ارتش را افزایش داد.
سواره نظام ایتالیایی درترنتو در ۳ نوامبر ۱۹۱۸، پس از نبرد پیروزمندانهٔ ویتوریو ونتو
دولت برای آمادهسازی نیروها به سازماندهی مجدد ارتش و اجرای نظام سربازگیری اجباری پرداخت. پس از چندین شکست سنگین، ایتالیا در سال ۱۹۱۷ ارتش خود را بازسازی کرد و در اکتبر ۱۹۱۸، حملهای گسترده را آغاز نمود که در نبرد ویتوریو ونتو به پیروزی قاطع انجامید[۹۷] که بهفروپاشی امپراتوری اتریش-مجارستان و پایانجنگ در جبههٔ ایتالیا منجر شد و در کمتر از دو هفتهٔ بعد، جنگ در اروپا به پایان رسید.
در جریان جنگ، بیش از ۶۵۰ هزار سرباز و شمار مشابهی از غیرنظامیان ایتالیایی جان باختند،[۹۸] و کشور در آستانهٔ ورشکستگی قرار گرفت. در پی جنگ، چندین معاهدهٔ صلح مرزهای جدید ایتالیا را تثبیت کردند. در نتیجهٔکنفرانس صلح پاریس و بر اساس مفادپیمان سن-ژرمن (۱۹۱۹) و پیمان راپالو (۱۹۲۰)، ایتالیا ایالاتترنتینو–آلتو آدیجه، ونتزیا جولیا،ایستریا،خلیج کوارنر و شهرزارا را از قلمرو پیشین امپراتوری اتریش-مجارستان به خاک خود ضمیمه کرد؛ سپس باپیمان رم (۱۹۲۴) شهرفیومه نیز به ایتالیا پیوست.
با این حال، بخشهایی از سرزمینهایی که درپیمان لندن (۱۹۱۵) وعده داده شده بود، ماننددالماسی، به ایتالیا واگذار نشد. همین امر موجب شکلگیری احساس محرومیت از «پیروزی کامل» و پیدایش اصطلاح «پیروزی ناقص»[ذ] گردید — عبارتی نخستینبار توسط موسولینی برای توصیف نتایج صلح بهکار رفت و بعدها به یکی از پایههای ایدئولوژیکفاشیسم ایتالیایی بدل گردید. مورخان امروزی این تعبیر را یک «داستان ساختگی» میدانند که فاشیستها برای تحریک احساسات ملیگرایانه و توجیه سیاستهای امپریالیستی از آن بهره گرفتند.[۹۹]
پس از جنگ، ایتالیا بهعنوان یکی از قدرتهای پیروز کرسی دائمی در شورای اجراییجامعهٔ ملل بهدستآورد و برای مدتی کوتاه در ردیف قدرتهای بزرگ اروپا قرار گرفت. اما بازگشت صدها هزار سرباز، بحران اقتصادی، بیکاری و تورم، کشور را به آشوب کشاند. در سالهای ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۰ موجی از اعتصابات، شورشها و اشغال کارخانهها سراسر کشور را فراگرفت — دورهای که در تاریخ ایتالیا به «دو سال سرخ»[ر] شهرت دارد.
در این فضای ناآرام، گروههای شبهنظامی ملیگرای موسوم به «فاشیستها» به رهبری روزنامهنگار و سرباز سابق، بنیتو موسولینی پدیدار شدند. فاشیستها با سازماندهی خشونتبار علیه سوسیالیستها و بهرهگیری از ترس طبقهٔ متوسط، به سرعت نفوذ سیاسی یافتند. ناتوانی دولتهای لیبرال در مهار بحران راه را برای آنان هموار کرد و سرانجام در اکتبر ۱۹۲۲، باراهپیمایی به رم، موسولینی و نیروهایش قدرت را بهدست گرفتند و به شش دهه حاکمیت نظام لیبرال پایان دادند و دورهٔ لیبرال ایتالیا پس از شصت سال دگرگونی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به خاتمه یافت و جای خود را به دورانایتالیای فاشیستی داد.
در این فضای پرتلاطم، احزاب و جنبشهای سیاسی متعددی پدید آمدند؛ از جمله حزب ملت (۱۹۱۹) که بعدها به حزب دموکرات مسیحی تغییر شکل داد،حزب کمونیست ایتالیا که در سال ۱۹۲۱ توسطآنتونیو گرامشی از حزب سوسیالیست منشعب و بنیانگذاری شد. در همین زمان، گروههای شبهنظامی ملیگرای موسوم بهگروههایمبارز به رهبری روزنامهنگار و سرباز سابق، بنیتو موسولینی پدیدار شدند که در سال ۱۹۲۱ بهحزب فاشیست ملی تبدیل شدند.
در سالهای ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۰، موجی از اعتصابات، تظاهرات و اشغال کارخانهها سراسر کشور را فراگرفت — دورهای که در تاریخ ایتالیا به دو سال سرخ[ز] شهرت دارد. فاشیستها با سازماندهی خشونتبار علیه سوسیالیستها و بهرهگیری از ترس طبقهٔ متوسط، به سرعت نفوذ سیاسی یافتند. ضعف دولتهای لیبرال در مهار بحران راه را برای قدرتگیری این جنبش هموار کرد و سرانجام در اکتبر ۱۹۲۲، باراهپیمایی به رم، موسولینی و نیروهایش کنترل کشور را در دست گرفتند. دورهٔ لیبرال ایتالیا پس از شش دهه دگرگونی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خاتمه یافت و جای خود را به دورانایتالیای فاشیست داد.
دیکتاتور فاشیستبنیتو موسولینی که خود را با لقب «دوچه» (بهمعنای «پیشوا») میخواند، از سال ۱۹۲۲ تا هنگام برکناریاش در سال ۱۹۴۳ بر ایتالیا حکومت کرد.
پس از ویرانیهای گستردهٔجنگ جهانی اول، ایتالیا درگیر ناآرامیهای اجتماعی و بحران سیاسی شد. اعتصابات و جنبشهای کارگری الهامگرفته ازانقلاب روسیه (۱۹۱۷) فضای کشور را به سوی آشوب و هرجومرج سوق داد. دولت لیبرال که از خطر انقلاب سوسیالیستی بیم داشت، به حمایت از حزب کوچک اما در حال رشدحزب ملی فاشیست به رهبریبنیتو موسولینی روی آورد. در اکتبر ۱۹۲۲، شبهنظامیان فاشیست موسوم بهپیراهنسیاهها کوشیدند با سازماندهی تظاهراتی گسترده موسوم بهراهپیمایی به رم قدرت را بهدست گیرند. هرچند این اقدام در عمل یککودتای ناموفق بود، اما پادشاهویتوریو امانوئله سوم، برای جلوگیری از درگیری داخلی، موسولینی را بهنخستوزیری منصوب کرد و بدون درگیری نظامی، قدرت بهصورت قانونی به فاشیستها منتقل شد.[۱۰۰] در سال ۱۹۲۵، موسولینی با تصویب قوانین استبدادی، فعالیت دیگر احزاب سیاسی و آزادیهای مدنی را لغو کرد و پایههای یک دیکتاتوری تکحزبی را بنیان نهاد. حکومت او بهسرعت الگوی تازهای از اقتدارگرایی در اروپا شد و الهامبخش شکلگیری دیکتاتوریهای مشابه درآلمان نازی واسپانیای فرانکو گردید. ایدئولوژیفاشیستی موسولینی بر پایهٔملیگراییافراطی وامپریالیسم ایتالیایی استوار بود و هدف آن گسترش مرزهای کشور از طریق ادعاهایایردنتیستی و احیای میراثامپراتوری روم وجمهوری ونیز بود.[۱۰۱] برای پایان دادن به مناقشهٔ دیرینه باکلیسای کاتولیک و «مسئلهٔ رم»، در سال ۱۹۲۹پیمان لاتران میان دولت ایتالیا وواتیکان امضا شد.
در این سالها، برنامههایی برای توسعهٔ صنعت و کشاورزی و اجرای سیاستهای خودکفایی اقتصادی به اجرا درآمد. در عرصهٔ سیاست خارجی، موسولینی با اتخاذ سیاستی توسعهطلبانه و اتحاد با قدرتهای تمامیتخواه، جایگاه ایتالیا را در میان قدرتهای بزرگ اروپا جستوجو میکرد در سال ۱۹۳۵، ایتالیا به فرمان موسولینیبه اتیوپی حمله کرد و پس از پیروزی، مستعمرهٔ جدیدی با نامآفریقای شرقی ایتالیا تشکیل داد. این اقدام با محکومیت جهانی و تحریمهای اقتصادی روبهرو شد و موجب انزوای بینالمللی ایتالیا و خروج آن ازجامعهٔ ملل گردید. در سالهای بعد، موسولینی برای تقویت جایگاه کشور در اروپا، ازفرانسیسکو فرانکو درجنگ داخلی اسپانیا پشتیبانی نظامی و مالی کرد و بهتدریج به محورآلمان نازی وامپراتوری ژاپن نزدیک شد. در آوریل ۱۹۳۹ نیز نیروهای ایتالیاییآلبانی را اشغال کردند؛ کشوری که سالها بهطور غیررسمیتحتالحمایه ایتالیا بود.
ایتالیا در ۱۰ ژوئن ۱۹۴۰ — در زمانی کهفرانسه عملاً نبرد خود را درجبههٔ غربی از دست داده بود — بهعنواننیروی محور رسماً واردجنگ جهانی دوم شد.[۱۰۲] در آغاز، نیروهای ایتالیایی در جبهههای گوناگون از جملهسومالی بریتانیا،مصر،بالکان و جبهههای شرقی پیشرویهایی بهدست آوردند. در اکتبر همان سال، نیروهای ایتالیاییبه یونان حمله کردند، اما این تهاجم با مقاومت شدید یونانیها روبهرو شد. ارتش ایتالیا بعد از چند ماه نبرد سنگین در کوهستانهای بالکان به تساوی تحقیرآمیزی وادار شد و آلمان ناچار بهمداخله برای نجات متحد خود گردید. همزمان، اگرچه نیروهای ایتالیا در آغاز موفق شدند سومالی بریتانیا و بخشهایی از مصر را تصرف کنند، اما ارتش ایتالیا با ضدحملاتنیروهای متفقین مواجه گردید که باعث فروپاشی کامل مواضع ایتالیا درشاخ آفریقا وشمال آفریقا شد و تمامی مستعمرات خود را در این مناطق از دست داد. در پی این شکستها، ارتش ایتالیا تضعیف شد و وابستگی نظامی کشور به آلمان نازی بهطور چشمگیری افزایش یافت. شکستهای متوالی در آفریقا و اروپا توان نظامی و سیاسی ایتالیا را فرسوده کرد و جایگاه موسولینی را در داخل کشور بهشدت تضعیف نمود.
در جریان این سالها، نیروهای ایتالیایی نیز مرتکب جنایات جنگی متعددی شدند؛ از جمله اعدامهای فراقانونی و پاکسازی قومی از طریق تبعید حدود ۲۵ هزار نفر — عمدتاً یوگسلاو — به اردوگاههای کار اجباری و بازداشتگاههای ایتالیا و دیگر مناطق اشغالی.[۱۰۳] در مقابل، چریکهای پارتیزان یوگسلاو نیز در جریان و پس از جنگ، علیه جمعیت ایتالیاییتبار در دالماسی و ایستریا دست به انتقامگیری و کشتارهای موسوم به فویبه زدند که بر زخمهای انسانی و قومی ناشی از جنگ افزود.
در ژوئیهٔ ۱۹۴۳، با آغازیورش متفقین به جزیرهٔ سیسیل، ایتالیا مورد حمله قرار گرفت؛ رخدادی که آغازگر فروپاشی رژیم فاشیستی موسولینی بود. در ۲۵ ژوئیه، با دستور مستقیم پادشاه ویتوریو امانوئله سوم، بنیتو موسولینی از قدرت برکنار و بازداشت شد ورژیم فاشیستی رسماً سقوط کرد.
در ۳ سپتامبر ۱۹۴۳، دولت جدید ایتالیاآتشبس کاسیبیله را با بریتانیا و ایالات متحده امضا کرد که در ۸ سپتامبر بهطور رسمی اعلام و لازمالاجرا شد. این اقدام به معنای پایان جنگ ایتالیا با متفقین و تسلیم آن به نیروهای متفق بود. با این حال، ارتش آلمان در واکنش به این تحول،عملیات آخسه را آغاز کرد؛ نیروهای آلمانی موسولینی را در یکعملیات چتربازان نجات دادند و با همکاری فاشیستهای وفادار، کنترل شمال و مرکز ایتالیا را در دست گرفتند. آناندولت دستنشاندهای به نامجمهوری سوسیال ایتالیا تشکیل دادند، در حالیکه جنوب کشور در اختیار متفقین قرار داشت و آنان بهتدریج بهسوی شمال پیشروی میکردند.
جمهوری سوسیال ایتالیا، که موسولینی پس از رهایی از زندان در رأس آن قرار گرفت، در عمل زیر فرمان مستقیم آلمان اداره میشد و نقشی مشابه حکومتهایهمدست نازیها ایفا میکرد. در مقابل، نیروهای وفادار به پادشاه و دولت سلطنتی در جنوب، ارتشی با نامارتش همپیمان ایتالیا تشکیل دادند که در کنار متفقین علیه نیروهای آلمانی و فاشیست جنگید. همزمان، واحدهای نظامی وابسته به موسولینی در قالب ارتش ملی جمهوریخواه در کنار آلمان نازی میجنگیدند.
چریکهای ایتالیایی در شهرمیلان، در جریان خیزش نهایی که به آزادی ایتالیا در آوریل ۱۹۴۵ انجامید.
در این دوران، نیروهای آلمانی همراه با ارتش جمهوری سوسیال مرتکب کشتارهای گسترده و تبعید هزاران یهودی ایتالیایی به اردوگاههای مرگ شدند. در واکنش،جنبش مقاومت ایتالیا در سراسر کشور گسترش یافت و جنگی چریکی علیه نیروهای اشغالگر و فاشیستهای همدست آنان آغاز کرد.[۱۰۴] این درگیریها که بهجنگ داخلی ایتالیا شهرت دارد، میان چریکهای ضدفاشیست و نیروهای فاشیست جریان داشت.[۱۰۵][۱۰۶] در آوریل ۱۹۴۵، با نزدیکشدن شکست نهایی محور، موسولینی در تلاش برای فرار به شمال دستگیر و بهدست چریکهای ایتالیاییاعدام شد.[۱۰۷]
درگیریها در ۲۹ آوریل ۱۹۴۵، زمانی که نیروهای آلمانی مستقر در ایتالیاتسلیم شدند، رسماً پایان یافت. در این جنگ، ایتالیا حدود ۳٫۵ میلیون نفر را بسیج کرد[۱۰۸] و نزدیک به نیممیلیون ایتالیایی، از جمله شمار زیادی غیرنظامی، جان خود را از دست دادند[۱۰۹] و کشور از نظر اقتصادی ویران شد. درآمد سرانهٔ ایتالیا در سال ۱۹۴۴ به پایینترین سطح خود از آغاز سدهٔ بیستم سقوط کرد.[۱۱۰]
پس از پایان جنگ، جامعهٔ ایتالیا بهشدت دوپاره و خسته از دو دهه حکومت فاشیستی بود. در این فضای بحرانی، جنبش جمهوریخواهی بار دیگر جان گرفت و مطالبات برای پایان سلطنتساووی افزایش یافت. این روند سرانجام به برگزاریهمهپرسی نهادی ایتالیا در سال ۱۹۴۶ انجامید که طی آن مردم با اکثریتی اندک به لغو نظام پادشاهی و تأسیس جمهوری ایتالیا رأی دادند — نقطهای که پایان رسمیایتالیای فاشیستی و آغاز دورهٔ نوین کشور را رقم زد.
ایتالیا پس از برگزاریهمهپرسی سال ۱۹۴۶ که در دوم ژوئن برگزار شد، بهجمهوری تبدیل گردید؛[۱۱۱] روزی که از آن زمان تاکنون با عنوانجشن جمهوری گرامی داشته میشود. این نخستین بار بود که زنان در سطح ملی در انتخابات شرکت کردند.[۱۱۲] در پی این همهپرسی،اومبرتوی دوم، پسرویتوریو امانوئله سوم، ناچار به کنارهگیری از سلطنت شد.قانون اساسی ایتالیا در اول ژانویهٔ ۱۹۴۸ تصویب و به اجرا گذاشته شد. بر پایهٔپیمان پاریس میان ایتالیا و دولتهای متفق، بخشهایی از سرزمینهای واقع در کناردریای آدریاتیک بهیوگسلاوی واگذار شد که این امر به وقوع کوچ بزرگایستریا ودالماسی انجامید و حدود ۳۰۰ هزار نفر از ایتالیاییهای آن نواحی ناچار به مهاجرت شدند.[۱۱۳] ایتالیا همچنین تمام مستعمرات خود را از دست داد و به این ترتیب،امپراتوری ایتالیا بهطور کامل پایان یافت.
ترس از گسترشکمونیسم در ایتالیا نقش تعیینکنندهای در انتخابات سال ۱۹۴۸ داشت؛ در این انتخابات، حزبدموکرات مسیحی به رهبریآلچیده د گاسپری پیروزی قاطعی بهدستآورد.[۱۱۴] در پی آن، ایتالیا در سال ۱۹۴۹ به عضویتناتو درآمد. اجرایطرح مارشال موجب احیای اقتصاد کشور شد و تا اواخر دههٔ ۱۹۶۰، دورهای از رشد سریع و رفاه اقتصادی آغاز گردید که با عنوانمعجزه اقتصادی ایتالیا شناخته میشود. در دههٔ ۱۹۵۰، ایتالیا از اعضای بنیانگذار جوامع اروپایی بود که بعدها بهاتحادیه اروپا تبدیل شد. با این حال، از اواخر دههٔ ۱۹۶۰ تا اوایل دههٔ ۱۹۸۰، کشور با دورهای پرآشوب موسوم بهسالهای سرب روبهرو گردید که با بحرانهای اقتصادی (بهویژه پس ازبحران نفتی ۱۹۷۳), درگیریهای اجتماعی، وحملات تروریستی گسترده همراه بود.[۱۱۵]
اقتصاد ایتالیا در دههٔ ۱۹۷۰ بهبود یافت و با پیوستن بهگروه هفت، به پنجمین کشور صنعتی جهان تبدیل شد. با این حال، بدهی ملی ایتالیا از ۱۰۰٪ تولید ناخالص داخلی فراتر رفت. میان سالهای ۱۹۹۲ و ۱۹۹۳، ایتالیا در اقدامی تلافیجویانه در برابر سیاستهای سختگیرانهٔ دولت علیهمافیا، هدف حملات تروریستیمافیای سیسیل قرار گرفت.[۱۱۶] در همین دوره، نارضایتی عمومی ازفساد سیاسی، بدهی سنگین، و رسوایی بزرگدستهای پاک — که شبکهای گسترده از فساد را افشا کرد — به مطالبهٔ اصلاحات بنیادین انجامید. حزب دموکرات مسیحی که نزدیک به پنجاه سال قدرت را در دست داشت، دچار فروپاشی شد و به چند جناح جداگانه تقسیم گردید، در حالیکه حزبکمونیست ایتالیا نیز خود را به نیروییسوسیال دموکرات بازسازمان داد. در دهههای ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰، ایتالیا بهطور متناوب میان ائتلافهایراست میانه به رهبریسیلویو برلوسکونی، سرمایهدار رسانهای، و چپ میانه به رهبریرومانو پرودی، استاد دانشگاه، اداره میشد. از اول ژانویه ۱۹۹۹، ایتالیا از جمله ۱۱ کشوری است که واحد پولییورو را به عنوان پول واحد برگزید.
با نزدیک به ۲۰۰ هزار قربانی، ایتالیا یکی از کشورهایی بود که بیشترین تلفات را درهمهگیری کووید–۱۹ متحمل شد[۱۲۳] و از نظر اقتصادی نیز از آسیبدیدهترین کشورهای جهان بود.[۱۲۴] در فوریهٔ ۲۰۲۱، پس از بروز بحران سیاسی،جوزپه کونته از مقام نخستوزیری کنارهگیری کرد وماریو دراگی، رئیس پیشینبانک مرکزی اروپا، دولتوحدت ملی را با حمایت بیشتر احزاب اصلی تشکیل داد.[۱۲۵] او وعده داد تا برای مقابله با پیامدهای اقتصادی ناشی از همهگیری، برنامهای گسترده برای تحریک اقتصادی اجرا کند.[۱۲۶] در سال ۲۰۲۲،جورجا ملونی بهعنوان نخستوزیر سوگند یاد کرد و به نخستین زن در تاریخ ایتالیا بدل شد که این سمت را بر عهده گرفته است.[۱۲۷]
ایتالیا، که قلمرو آن تا حد زیادی با ناحیهٔ جغرافیایی همنام خود منطبق است،[۱۲۸] درجنوب اروپا قرار دارد[۱۲۹] و گاه بخشی ازاروپای غربی نیز بهشمار میرود. این کشور که بهسبب شکل متمایزش در نقشه به«شبهجزیرهٔ چکمهایشکل» شهرت دارد، میان عرضهای جغرافیایی۳۵ تا۴۷ درجهٔ شمالی و طولهای۶ تا۱۹ درجهٔ شرقی واقع شده است. در شمال، از غرب به شرق، بافرانسه،سوئیس،اتریش واسلوونی هممرز است و مرز طبیعی آن عمدتاً از رشتهکوههایآلپ میگذرد که در دامنههای جنوبی خوددشت پو و جلگهٔ ونیز را دربر میگیرد. قلمرو ایتالیا شامل سراسرشبهجزیرهٔ ایتالیا، دو جزیرهٔ بزرگ مدیترانه یعنیسیسیل وساردنی، و همچنین جزایر کوچکتر فراوانی در پیرامون آن است.[۱۲۸] بخشهایی از خاک کشور فراتر از حوضهٔ آلپ امتداد مییابد و شماری از جزایر آن نیز بیرون از فلات قارهٔاوراسیا واقع شدهاند.
مساحت ایتالیا در مجموع ۳۰۱٬۲۳۰ کیلومتر مربع است که از این میان حدود ۲۹۴٬۰۲۰ کیلومتر مربع خشکی و ۷٬۲۱۰ کیلومتر مربع آب را دربر میگیرد.[۱۳۰] با احتساب جزایر، طول ساحل ایتالیا به حدود ۷٬۶۰۰ کیلومتر میرسد که در امتداد دریای مدیترانه و شاخههای آن یعنیدریای لیگوریا،تیرنی،[۱۳۱]یونان[۱۳۲] وآدریاتیک گسترده شده است.[۱۳۳] مرز زمینی ایتالیا با فرانسه ۴۸۸ کیلومتر، با سوئیس ۷۴۰ کیلومتر، با اتریش ۴۳۰ کیلومتر و با اسلوونی ۲۳۲ کیلومتر طول دارد. درون خاک ایتالیا دو کشور مستقل و کوچک وجود دارند:سانمارینو وواتیکان. واتیکان کوچکترین کشور جهان و مقرکلیسای کاتولیک تحت ادارهٔسریر مقدس است و در دل شهررم، پایتخت ایتالیا، جای دارد؛ مرز آن تنها ۳٫۲ کیلومتر طول دارد. کشور سان مارینو نیز با مرزی به طول ۳۹ کیلومتر درشمال ایتالیا و در دل ناحیهٔامیلیا-رومانیا واقع شده است.[۱۳۴] در مقابل،کامپیونه دی ایتالیا بخشی از خاک ایتالیا است که بهصورتبرونبوم در داخل خاک سوئیس قرار دارد.[۱۳۵] مرز ایتالیا با سان مارینو ۳۹ کیلومتر و با واتیکان ۳٫۲ کیلومتر طول دارد.[۱۳۰]
بیش از ۳۵ درصد از خاک ایتالیا را نواحی کوهستانی تشکیل میدهد.[۱۳۶] رشتهکوههایآپنینی ستون فقرات شبهجزیره را میسازند و کوههای آلپ در شمال، مرز طبیعی کشور را شکل میدهند. بلندترین نقطهٔ ایتالیا قلهٔمون بلان (مونته بیانکو) است که با ارتفاع ۴٬۸۱۰ متر بلندترین قلهٔ آلپ و اروپای غربی نیز بهشمار میرود. از دیگر کوههای شاخص میتوان بهماترهورن (مونته چروینو) درآلپ غربی ودولومیتها درآلپ شرقی اشاره کرد. بخشهای زیادی از ایتالیا منشأ آتشفشانی دارند و بیشتر جزایر کوچک و مجمعالجزایرهای جنوبی کشور نیزجزایر آتشفشانیاند. از میان آتشفشانهای فعال میتواناتنا در جزیرهٔ سیسیل — بزرگترین آتشفشان اروپا —،وولکانو،استرومبولی ووزوو در نزدیکی ناپل را نام برد.
بیشتر رودخانههای ایتالیا به دریای آدریاتیک یا دریای تیرنی میریزند.[۱۳۷] طولانیترین رود کشورپو است که از دامنههای آلپ در مرز غربی سرچشمه میگیرد و پس از گذر ازدشت پو به دریای آدریاتیک میریزد.[۱۳۸] دشت پو با وسعتی حدود ۴۶٬۰۰۰ کیلومتر مربع بزرگترین دشت ایتالیا بهشمار میرود و بیش از ۷۰ درصد اززمینهای همواریا جلگهای کشور را در خود جای داده است.[۱۳۶] بزرگترین دریاچههای ایتالیا بهترتیب اندازه عبارتاند از:گاردا (۳۶۷٫۹۴ کیلومتر مربع)،ماجوره (۲۱۲٫۵۱ کیلومتر مربع) وکومو (۱۴۵٫۹ کیلومتر مربع).[۱۳۹]
اقلیم ایتالیا بهطور مستقیم از دریاهایی که از همه سو، جز از شمال، آن را احاطه کردهاند تأثیر میپذیرد. این دریاها همچون مخزنی از گرما و رطوبت عمل میکنند و در محدودهٔ معتدل جنوبی، موجب شکلگیریاقلیم مدیترانهای با تفاوتهای محلی گوناگون میشوند.[۱۴۱] بهدلیل طول زیاد شبهجزیره و وجود رشتهکوههای فراوان در نواحی داخلی، آبوهوای ایتالیا بسیار متنوع است. در بیشتر مناطق داخلی شمالی و مرکزی، اقلیم میانمرطوبجنبحارهای مرطوب تاقارهایمرطوب واقیانوسی در نوسان است. دشت پو عمدتاً دارای آبوهوای مرطوب نیمهگرمسیری است و زمستانهای سرد و تابستانهای گرم دارد.[۱۴۲] در مقابل، نواحی ساحلیلیگوریا،توسکانی و بخش اعظمجنوب کشور نمونهٔ شاخصی از اقلیم مدیترانهایاند، همانگونه که درطبقهبندی اقلیمی کوپن تعریف شده است.
شرایط آبوهوایی در سواحل ایتالیا با نواحی داخلی کشور تفاوت چشمگیری دارد، بهویژه در زمستان که ارتفاعات سرد، مرطوب و اغلب پوشیده از برفاند. مناطق ساحلی زمستانهای ملایم و تابستانهای گرم و عمدتاً خشک دارند، در حالی که دشتهای کمارتفاع در تابستان بسیار گرم میشوند. دمای زمستان از حدود صفر درجهٔ سانتیگراد در آلپ تا ۱۲ درجه در سیسیل متغیر است، در حالیکه میانگین دمای تابستان بین ۲۰ تا بیش از ۲۵ درجهٔ سانتیگراد نوسان دارد. زمستانها در شمال معمولاً سرد، مهآلود و برفیاند، اما در جنوب هوا معتدلتر و آفتابیتر است. تابستانها در سراسر کشور گرم است، مگر در نواحی مرتفع، و در جنوب شدت گرما بیشتر است. مناطق شمالی و مرکزی از بهار تا پاییز گاه با رعد و برقهای شدید و ناگهانی روبهرو میشوند.[۱۴۳]
تنوع جغرافیایی ایتالیا — از رشتهکوههای آلپ و آپنین گرفته تا جنگلهای نواحی مرکزی و بوتهزارهای مدیترانهای نوعگاریگ وماکیا در جنوب — موجب شکلگیری زیستگاههایی گوناگون و متنوع در سراسر کشور شده است. موقعیت جغرافیایی شبهجزیره، در مرکز دریای مدیترانه و در گذرگاه میاناروپای مرکزی وشمال آفریقا، همراه با بیش از ۸٬۰۰۰ کیلومتر خط ساحلی، باعث شده گونههای جانوری و گیاهی از مناطقبالکان، اوراسیا وخاورمیانه نیز به این سرزمین راه یابند. ایتالیا از نظرتنوع زیستیجانوری در میان کشورهای اروپا در جایگاه نخست قرار دارد؛ بیش از ۵۷٬۰۰۰ گونهٔ جانوری در این کشور شناسایی شده که بیش از یکسوم کل جانوران قارهٔ اروپا را شامل میشود.[۱۴۴] افزون بر این، ایتالیا در میان کشورهای اتحادیهٔ اروپا بالاترین میزان تنوع زیستی در گونههای جانوری و گیاهی را داراست.[۱۴۵]
گیاهان بومی ایتالیا بهطور سنتی حدود ۵٬۵۰۰ گونهٔآوندی برآورد میشدند،[۱۵۳] اما بر پایهٔ دادههای رسمی بانک اطلاعاتی فلور آوندی ایتالیا در سال ۲۰۰۵، شمار آنها به ۶٬۷۵۹ گونه رسیده است.[۱۵۴] از این میان، ۱٬۳۷۱ گونه و زیرگونهٔ گیاهی بومزاد در کشور وجود دارد[۱۵۵] که از جمله میتوان بهنراد سیسیلی، گل آلالهٔ بارباریتزینا، گل همیشهبهار دریایی، اسطوخودوس پنبهای وبنفشهٔسیسیلی اشاره کرد. ایتالیا از امضاکنندگانکنوانسیون برن دربارهٔ حفاظت از حیات وحش و زیستگاههای طبیعی اروپا و همچنیندستورالعمل زیستگاهها در چارچوب اتحادیهٔ اروپاست.
ایتالیا دارای باغهای گیاهشناسی و تاریخی فراوانی است.[۱۵۶]باغ ایتالیایی از نظر سبک بر پایهٔ تقارن، هندسهٔ محوری و اصل ایجاد نظم در طبیعت شکل گرفته است. این شیوهٔ طراحی تأثیر چشمگیری بر تاریخ باغسازی در اروپا گذاشت و بهویژه الهامبخش شکلگیری باغهایفرانسوی وانگلیسی شد.[۱۵۷] سبک باغ ایتالیایی خود تحتتأثیر باغهای رومی و باغهایرنسانس ایتالیا پدید آمد و آمیزهای از زیبایی معماری، تناسب و نظم هندسی را در طبیعت به نمایش میگذارد.
گرگ ایتالیایی (Canis lupus italicus) حیوان ملی ایتالیا بهشمار میرود[۱۵۸] و درکوهستان آپنینی و بخشهایغربی آلپ زندگی میکند. این گونه در فرهنگهای لاتین و ایتالیایی جایگاهی نمادین دارد و از دیرباز با افسانهٔبنیانگذاری رم — داستان گرگی که دوقلوهایرومولوس و رموس را شیر داد — پیوند خورده است.[۱۵۹] درخت ملی ایتالیادرختآربوس (Arbutus unedo) است[۱۶۰] که بومی ناحیهٔ مدیترانه بوده و برگهای سبز، گلهای سفید و میوههای سرخ آن یادآور رنگهای پرچم ایتالیا هستند.[۱۶۱] پرندهٔ ملی این کشورگنجشک ایتالیایی است[۱۶۲] و گل ملی نیز گل درخت آربوس محسوب میشود.[۱۶۳]
پس از دورهٔ رشد سریع صنعتی، ایتالیا با تأخیر به حل مشکلات زیستمحیطی خود پرداخت. با اجرای اصلاحات و سیاستهای حفاظتی در دهههای اخیر، این کشور امروزه از نظر پایداری بومشناختی در جایگاه هشتاد و چهارم جهان قرار دارد.[۱۶۴] مجموع مناطق حفاظتشدهٔ ایتالیا — شاملپارکهای ملی،پارکهایمنطقهای و ذخیرهگاههای طبیعی — حدود ۱۱ درصد از مساحت کشور را دربر میگیرد[۱۶۵] و نزدیک به ۱۲ درصد از خط ساحلی آن نیز تحت حفاظت زیستمحیطی قرار دارد.[۱۶۶]
پارکهای ملی و منطقهای در ایتالیا
ایتالیا یکی از پیشگامان جهانی در تولیدانرژیهای تجدیدپذیر بهشمار میرود. در سال ۲۰۱۰ این کشور چهارمین دارندهٔ ظرفیت نصبشدهٔانرژی خورشیدی[۱۶۷] و ششمین تولیدکنندهٔ بزرگانرژی بادی در جهان بود.[۱۶۸] تا سال ۲۰۲۰، منابع تجدیدپذیر حدود ۳۷ درصد از کل مصرف انرژی ایتالیا را تأمین میکردند.[۱۶۹]
ایتالیا میان سالهای ۱۹۶۳ تا ۱۹۹۰ دارای نیروگاههای فعال هستهای بود، اما پس از وقوعفاجعهٔ چرنوبیل و برگزاری همهپرسیهای عمومی، برنامهٔ هستهای خود را متوقف کرد. در سال ۲۰۰۸ دولت تصمیم به احیای این برنامه گرفت و طرح ساخت تا چهار نیروگاه جدید را مطرح نمود، اما این تصمیم نیز پس ازحادثهٔ هستهای فوکوشیما و برگزاری همهپرسی دیگری لغو شد و فعالیتهای هستهای غیرنظامی ایتالیا پایان یافت.[۱۷۰]
آلودگی هوا همچنان یکی از مشکلات جدی زیستمحیطی ایتالیا است، بهویژه در نواحی صنعتی شمال کشور. ایتالیادوازدهمین تولیدکنندهٔ بزرگکربن دیاکسید در جهان بهشمار میرود.[۱۷۱] تراکم بالای ترافیک در شهرهای بزرگ نیز همچنان موجب بروز مشکلات زیستمحیطی و بهداشتی میشود، هرچند از دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ میزان مهدود بهطور چشمگیری کاهش یافته و امروزه پدیدهٔ اسمُگ بسیار نادر شده و سطح انتشارگوگرددیاکسید نیز کاهش یافتهاست.[۱۷۲]
تخریب جنگلها، ساختوسازهای غیرقانونی و سیاستهای نادرست مدیریت زمین در مناطق کوهستانی، موجب فرسایش شدید خاک و بروز فجایع زیستمحیطی متعددی شدهاند؛ از جمله فاجعهٔسد وایونت در سال ۱۹۶۳، رانش زمینسارنو در سال ۱۹۹۸، و لغزشهای گل و لای مسینا در سال ۲۰۰۹.[۱۷۳]
ایتالیا از سال ۱۹۴۶، پس از لغو نظام پادشاهی، بهصورتجمهوری پارلمانی واحد اداره میشود.رئیسجمهور کشور، که از سال ۲۰۱۵ این مقام در اختیارسرجو ماتارلا است،رئیس کشور بهشمار میآید. او برای یک دورهٔ هفتساله توسط اعضایپارلمان ایتالیا و نمایندگان نواحی در جلسهای مشترک انتخاب میشود. ایتالیا دارایقانون اساسی مکتوب و دموکراتیک است که نتیجهٔ کارمجلس مؤسسان بود؛ مجلسی که از نمایندگان نیروهایضدفاشیست تشکیل شد و پس از آزادسازی ایتالیا در جریان جنگ جهانی دوم، پایههای نظام سیاسی جمهوری نوین را بنیان نهاد.[۱۷۴]
ایتالیا نقشی مهم در امور اقتصادی، نظامی، فرهنگی و سیاسی در سطح اروپا و فراتر از آن ایفا میکند و همراه با آلمان و فرانسه ازسه قدرت بزرگ اتحادیهٔ اروپا بهشمار میرود. این کشور بهطور گسترده بهعنوان یکقدرت منطقهای شناخته میشود،[۱۷۵] هرچند جایگاه آن بهعنوان یکقدرت بزرگ جهانی همواره موضوع بحث میان پژوهشگران و تحلیلگران سیاسی بوده است.[۱۷۶]
بر پایهٔ شاخصها و ردیاب «وضعیت جهانی دموکراسی» (Global State of Democracy – GSoD) که توسط مؤسسهٔ بینالمللی دموکراسی و کمکهای انتخاباتی (International IDEA) منتشر میشود، ایتالیا در مجموع در سطح بالایی از شاخصهای دموکراسی قرار دارد، هرچند در زمینهٔ حاکمیت قانون و کارآمدی نهادهای قضایی ضعفهایی از خود نشان میدهد.[۱۷۷][۱۷۸][۱۷۹]
ایتالیا دارای نظامی پارلمانی است که بر پایهٔ سیستم انتخاباتی ترکیبیتناسبی–اکثریتی اداره میشود. پارلمان کشور بهصورتدومجلسی برابر سازمان یافته و هر دو مجلس از اختیارات یکسان برخوردارند. دو مجلس عبارتاند از:مجلس نمایندگان که درکاخ مونتهچیتوریو تشکیل جلسه میدهد، و سنای جمهوری که محل آن کاخ ماداما است. یکی از ویژگیهای خاص نظام پارلمانی ایتالیا،نمایندگی شهروندان ایتالیایی مقیم خارج از کشور است؛ در این چارچوب، ۸ نماینده و ۴ سناتور از چهار حوزهٔ انتخابیهٔ برونمرزی برگزیده میشوند. همچنین در سنای جمهوری، مقام سناتور مادامالعمر وجود دارد که از سوی رئیسجمهور به افرادی با «شایستگیهای برجستهٔ میهنپرستانه در حوزههای اجتماعی، علمی، هنری یا ادبی» اعطا میشود. رؤسایجمهور پیشین کشور نیز بهطور خودکار از این عنوان برخوردار میشوند.
نخستوزیر ایتالیارئیس دولت و دارندهٔ قدرت اجرایی است، اما برای اجرای بیشتر سیاستها باید رأی تأییدشورای وزیران را بهدستآورد. نخستوزیر و اعضای کابینه توسط رئیسجمهور منصوب میشوند و سپس باید با رأی اعتماد پارلمان تأیید شوند. برای باقیماندن در سمت خود، نخستوزیر موظف است در برابر پارلمان رأی اعتماد دورهای دریافت کند. جایگاه نخستوزیر در ایتالیا مشابه سایر نظامهای پارلمانی است، با این تفاوت که وی اختیارانحلال پارلمان را ندارد. از دیگر تفاوتهای مهم، سپردن مسئولیت مستقیم امور اطلاعاتی و امنیتی به نخستوزیر است؛ بهگونهای که او بهتنهایی اختیار هماهنگی سیاستهای اطلاعاتی، تعیین بودجههای مربوط، تقویت امنیت سایبری، حفظ اسرار دولتی و صدور مجوز برای انجام مأموریتهای اطلاعاتی در داخل یا خارج از کشور را در اختیار دارد.[۱۸۰]
کاخ ماداما در رم، محل برگزاری سنای جمهوری، مجلس اعلای پارلمان ایتالیا
اصلیترین احزاب سیاسی ایتالیا عبارتاند ازبرادران ایتالیا،حزب دموکراتیک وجنبش پنجستاره. درانتخابات عمومی سال ۲۰۲۲، این سه حزب و ائتلافهای وابسته به آنها توانستند در مجموع ۳۵۷ کرسی از ۴۰۰ کرسی مجلس نمایندگان و ۱۸۷ کرسی از ۲۰۰ کرسی سنا را بهدست آورند. بیشترین کرسیها بهائتلاف راستمیانه تعلق گرفت که شامل حزب برادران ایتالیا به رهبری جورجا ملونی، حزبلگا به رهبریماتئو سالوینی، حزب فورتسا ایتالیا به رهبریسیلویو برلوسکونی و حزب میانهروها (ما میانهروها) به رهبریمائوریتسیو لوپی بود. در مقابل، ائتلاف چپمیانه کرسیهای باقیمانده را بهدستآورد که متشکل از حزب دموکراتیک، ائتلاف سبزها و چپ متحد، درهٔ آئوستا، حزب اروپای بیشتر، تعهد مدنی، جنبش پنجستاره، ائتلاف اکشن – ایتالیا ویوا، حزب مردم تیرول جنوبی، جنبش جنوب، شمال را فرا میخواند و جنبش انجمنی ایتالیاییان خارج از کشور بود.
نظام حقوقی ایتالیا دارای منابع متعدد و سلسلهمراتبی است؛ به این معنا که هیچ قانون یا مقرراتی در مرتبهٔ پایینتر نمیتواند با قواعد مندرج در منبعی بالاتر در تعارض باشد.[۱۸۱] بالاترین منبع حقوقی کشور،قانون اساسی سال ۱۹۴۸ است که چارچوب نهایی نظام سیاسی و قضایی را تعیین میکند.[۱۸۲] نظارت بر انطباق قوانین با قانون اساسی بر عهدهٔدادگاه قانون اساسی ایتالیا است. قضات ایتالیایی تصمیمات خود را بر پایهٔ اصولحقوق رومی که در گذر زمان تحت تأثیرقانون مدنی ناپلئونی و مجموعهٔ قوانین بعدی اصلاح شده، اتخاذ میکنند. بالاترین مرجع قضایی کشور برای تجدیدنظر در دعاوی کیفری و مدنی،دیوان عالیتمییز کشور است.
با این حال، در برخی حوزهها ایتالیا نسبت به کشورهای غربی همتراز خود عقبتر ارزیابی میشود؛ از جمله در حقوق افراددگرباش جنسی[۱۸۳] و در قانون منع شکنجه که هنوز با استانداردهای بینالمللی همخوانی کامل ندارد.[۱۸۴]
نظام اجرای قانون در ایتالیا ساختاری پیچیده دارد و شامل چندین نیروی پلیس مستقل است.[۱۸۵] نیروهای اصلی انتظامی در سطح ملی عبارتاند از:پلیس دولتی که مسئول امنیت عمومی و تحقیقات جنایی است؛کارابینیری که هم نیروی پلیس و هم نیروی نظامی محسوب میشود و زیر نظر وزارت دفاع فعالیت میکند؛گارد مالی، که بر مبارزه با جرائم اقتصادی، قاچاق و پولشویی نظارت دارد؛ پلیس زندانها که مسئول نگهداری و امنیت زندانهاست؛[۱۸۶] و همچنین گارد ساحلی که مأموریت حفاظت از مرزهای دریایی و عملیات امداد و نجات در دریا را بر عهده دارد.[۱۸۵] اگرچه بیشتر وظایف انتظامی در سطح ملی انجام میشود،[۱۸۶] اما در کنار آن پلیسهای استانی و شهری نیز فعالیت دارند که مسئول اجرای مقررات محلی، ترافیک، و حفظ نظم در محدودهٔ خود هستند.[۱۸۵]
از میانهٔ سدهٔ نوزدهم میلادی،جنایت سازمانیافتهٔ ایتالیایی و گروههای تبهکار مرتبط با آن در زندگی اجتماعی و اقتصادی بسیاری از نواحی جنوب کشور نفوذ کردهاند. مشهورترین آنهامافیای سیسیلی است که نفوذ خود را به خارج از ایتالیا، از جمله به ایالات متحده، نیز گسترش داد. برآورد میشود درآمد سالانهٔ این گروهها تا حدود ۹ درصد[۱۸۷] تولید ناخالص داخلی ایتالیا برسد.[۱۸۸] بر پایهٔ گزارشی در سال ۲۰۰۹، در ۶۱۰کومونه نفوذ نیرومند مافیا مشاهده میشود؛ مناطقی که بیش از ۱۳ میلیون نفر از مردم ایتالیا در آنها زندگی میکنند و حدود ۱۵ درصد تولید ناخالص داخلی کشور در آنجا بهدست میآید.[۱۸۹] در میان این سازمانها،اندرانگتا در کالابریا — که احتمالاً قدرتمندترین تشکیلات تبهکاری ایتالیاست — بهتنهایی نزدیک به ۳ درصد از تولید ناخالص داخلی را در اختیار دارد.[۱۹۰]
بر پایهٔ دادههای رسمی، ایتالیا یکی از پایینترین نرخهای قتل را در میان کشورهای توسعهیافته دارد. در سال ۲۰۲۲، بنا بر آمارمؤسسهٔ ملی آمار ایتالیا، در سراسر کشور ۳۳۲ مورد قتل عمد ثبت شد که معادل ۰٫۵۶ قتل به ازای هر ۱۰۰ هزار نفر است؛ رقمی که نسبت به دههٔ ۱۹۹۰ بیش از ۸۰ درصد کاهش یافته و ایتالیا را در زمرهٔ امنترین کشورهای اروپا از نظر جرائم خشن قرار میدهد.[۱۹۱][۱۹۲] بر اساس گزارشهاییورواستات و مؤسسهٔ اروپایی برابری جنسیتی، ایتالیا در میان کشورهای عضو اتحادیهٔ اروپا در ردهٔ کشورهایی با نرخ نسبتاً پایینتر وقوع و گزارش خشونت جنسی قرار دارد.[۱۹۳]
ایتالیا از هواداران پرقدرت چندجانبهگرایی در سیاست بینالملل است و از فعالیتهای سازمان ملل متحد و مأموریتهای امنیت جمعی آن پشتیبانی میکند. در سال ۲۰۱۳، ایتالیا ۵٬۲۹۶ نیروی نظامی در خارج از کشور مستقر داشت که در ۳۳ مأموریت سازمان ملل و ناتو در ۲۵ کشور مشارکت میکردند.[۱۹۴] نیروهای ایتالیایی در چارچوب مأموریتهای صلحبان سازمان ملل در کشورهایی چون سومالی، موزامبیک و تیمور شرقی حضور داشتند. افزون بر آن، ایتالیا از عملیات ناتو و سازمان ملل در بوسنی،کوزوو و آلبانی حمایت کرد و از سال ۲۰۰۳ بیش از دو هزار سرباز را برای مشارکت درعملیات آزادی پایدار در افغانستان اعزام نمود. ایتالیا از تلاشهای بینالمللی برای بازسازی و تثبیت عراق حمایت کرد، اما تا سال ۲۰۰۶ تمامنیروهای نظامی خود را — شامل حدود ۳٬۲۰۰ سرباز — از این کشور خارج نمود. در همان سال، ایتالیا در چارچوبنیروی موقت سازمان ملل متحد در لبنان حدود ۲٬۴۵۰ سرباز به جنوب لبنان اعزام کرد تا در مأموریت حفظ صلح شرکت کنند.[۱۹۵]
ارتش،نیروی دریایی،نیروی هوایی وکارابینیری ایتالیا در مجموعنیروهای مسلح ایتالیا را تشکیل میدهند که طبق قانون اساسی کشور، زیر نظر شورای عالی دفاع و به ریاست رئیسجمهور اداره میشوند. بر پایهٔ مادهٔ ۷۸ قانون اساسی، پارلمان ایتالیا اختیار دارد وضعیت جنگی اعلام کند و اختیارات لازم برای اداره و اجرای امور جنگی را به دولت تفویض نماید. اگرچهگارد مالی ایتالیا رسماً بخشی از نیروهای مسلح بهشمار نمیآید، اما از نظر سازمانی دارای ساختار و وضعیت نظامی است و بر اساس الگوی ارتشی اداره میشود.[ژ] از سال ۲۰۰۵، خدمت سربازی در ایتالیا داوطلبانه شده است.[۱۹۶] در سال ۲۰۱۰، شمار نیروهای فعال نظامی ایتالیا ۲۹۳٬۲۰۲ نفر بود[۱۹۷] که از این میان ۱۱۴٬۷۷۸ نفر به کارابینیری تعلق داشتند.[۱۹۸] در چارچوب سیاست اشتراک هستهای ناتو، ایتالیا ۹۰بمب هستهای آمریکاییب۶۱ را در پایگاههای هوایی گِدی وآویانو میزبانی میکند.[۱۹۹]
ارتش ایتالیا نیروی اصلی دفاع زمینی ملی کشور بهشمار میآید. این نیرو در سال ۱۹۴۶، همزمان با تأسیس جمهوری ایتالیا، از بقایای «ارتش سلطنتی ایتالیا» تشکیل شد. از شناختهشدهترین تجهیزات رزمی آن میتوان بهخودرو جنگی پیادهنظام داردو،زرهپوش ضدتانک ب۱ چنتائورو وتانک آریته اشاره کرد. در میان بالگردهای عملیاتی آن نیزبالگردجنگندهٔمانگوستا قرار دارد که در مأموریتهای اتحادیهٔ اروپا، ناتو و سازمان ملل بهکار گرفته میشود. ارتش همچنین از خودروهای زرهیلئوپارد ۱ وام۱۱۳ برای پشتیبانی و جابهجایی نیروها استفاده میکند.
نیروی دریایی ایتالیا یکنیروی دریایی آبهایآبی (آزاد) بهشمار میآید و در سال ۱۹۴۶ از بقایای «نیروی دریایی سلطنتی» تشکیل شد. این نیرو، بهعنوان عضو اتحادیهٔ اروپا و ناتو، در عملیاتهای ائتلافی حفظ صلح در مناطق مختلف جهان مشارکت داشته است. تا سال ۲۰۱۴، نیروی دریایی ایتالیا ۱۵۴ شناور عملیاتی در اختیار داشت که شامل کشتیهای جنگی اصلی و واحدهای پشتیبانی کوچکتر میشد.[۲۰۰]
یک زرهپوش ضدتانک چنتائورو از ارتش ایتالیا در حال گشتزنی دربوسنی و هرزگوین بهعنوان بخشی از مأموریت نیروهای اجرای صلح.
نیروی هوایی ایتالیا در سال ۱۹۲۳ به فرمانویتوریو امانوئله سوم بهعنوان یک شاخهٔ مستقل از نیروهای مسلح با نام «نیروی هوایی سلطنتی ایتالیا» تأسیس شد. پس از پایان جنگ جهانی دوم و برقراری جمهوری، این نیرو به نام نیروی هوایی ایتالیا شناخته شد. در سال ۲۰۲۱، این نیرو ۲۱۹ جنگندهٔ عملیاتی در اختیار داشت. توانایی حملونقل هوایی آن نیز با ناوگانی متشکل از ۲۷ فروند هواپیمایسی-۱۳۰جی وسی-۲۷جی اسپارتان تأمین میشود. تیم نمایشی و آکروباتیک نیروی هوایی، با نام «پیکانهای سهرنگ» از مشهورترین گروههای نمایش هوایی در جهان است.
کارابینیری شاخهای مستقل از نیروهای مسلح ایتالیا است که نقشژاندارمری وپلیس نظامی کشور را بر عهده دارد و در کنارسایر نیروهای پلیس، هم بر جمعیت غیرنظامی و هم بر نیروهای نظامی نظارت میکند. شاخههای گوناگون کارابینیری بسته به مأموریت خود به وزارتخانههای مختلف گزارش میدهند، اما در امور مربوط به حفظ نظم و امنیت عمومی، مستقیماً زیر نظروزارت کشور ایتالیا فعالیت میکنند.[۲۰۱]
نیروی زمینی: حدود ۹۴٬۰۰۰ نفر (۲۰۰ تانک آریته، خودروهای زرهی داردو و چنتائورو، بالگردهای تهاجمیمانگوستا)
ایتالیا از ۲۰ناحیه (regioni) تشکیل شده است که پنج ناحیهٔ آن ازوضعیت ویژهٔ خودمختاری برخوردارند و بهموجب آن میتوانند در حوزههایی فراتر از اختیارات عادی، قوانین محلی وضع کنند.[۲۰۲]
ناحیههای ایتالیا در مجموع شامل ۱۰۷ واحد اداری سطح دوم هستند که از دو نوع تشکیل میشوند:استانها (province) وکلانشهرها (città metropolitane). کلانشهرها معمولاً مناطق پرجمعیتیاند که در پیرامون مراکز بزرگ مانندرم،میلان،ناپل وتورین شکل گرفتهاند و وظایف گستردهتری نسبت به استانهای عادی دارند.[۲۰۲]
در پایینترین سطح، ایتالیا از ۷٬۸۹۶کومونه (comuni) تشکیل شده است که معادل شهرداریها یا شهرها و روستاهای مستقل محلی هستند و مسئول ادارهٔ امور شهری، خدمات عمومی و ثبت مدنی ساکنان میباشند.[۲۰۲]
ایتالیا دارای اقتصادی پیشرفته در نظامسرمایهداری و از اعضای مهم آن نظام است. از جمله مهمترین صنایع کشور میتوان به صنایعفلزکاری، ماشینآلات،شیمیایی،وسائل نقلیه، مواد غذایی و مشروبات، منسوجات و البسه، هواپیماسازی، کشتیسازی،پتروشیمی، الکتریکی، اتمی و جنگافزار و انرژی پاک اشاره نمود.گندم، چغندر قند، ذرت، برنج، گوجهفرنگی، سبزی، میوه (نظیر هلو، گلابی و کیوی)، انگور،ماهی، گاو و خوک نیز مهمترین محصولات کشاورزی و دامپروری کشور را تشکیل میدهند. تا سال ۲۰۱۰ تعداد ۱٫۶ میلیون مزرعهٔ کشاورزی در ایتالیا وجود داشته که این رقم ۳۲٫۴٪ کمتر از آمار سال ۲۰۰۰ است.
سرانه زمین مزروعی برای هر نفر بالغ بر ۳۲٫۰ هکتار است. تولید سالیانهگوشت گاو ۴۰۰٫۱ هزار تن، گوشت خوک ۵۰۰٫۱ هزار تن، گوشت گوسفند ۹۰۰٫۱۵۴ تن و ۸۰۶ هزار تن صید ماهی است. تولید سالیانه نیروی الکتریسیته نیز معادل ۱٫۲۴۱ میلیارد کیلووات ساعت است. جنوب ایتالیا بیشترکشاورزی و به نسبت فقیرتر و شمال آن صنعتی و ثروتمندتر است.[۲۰۳]در دورههای اخیر با سرمایهگذاری و سیستم حمل و نقل مدرن و سریع در جنوب این کشور و با داشتن زیر ساختهای مناسب، تنوع غذا، اب و هوای عالی و طبیعت و تاریخ منحصر به فرد ایتالیا، امروزه محل مناسب تعطیلات شخصیتهای شناخته شده و ستارگان سینما و موسیقی جهان شده است
فستیوال بسیاری از هنرها، مد، طراحی، مطالعات زمین، تاریخ و محل مشاهیر و بزرگان جهان بوده. در این کشور میتواند تعداد کارگران بیشتری در بازار کار وجود داشته باشد، زیرا مردان و زنان قبلاً در سن ۵۷ سالگی بازنشسته شدهاند و نرخ بیکاری در آن نسبتاً بالا است یعنی ۸٫۲ درصد.
نشانههای باقیمانده از گذشته، آثار هنری و تنوع فوقالعاده طبیعت درشبه جزیره ایتالیا از جمله عوامل جذب توریست در ایتالیا یکی از توریستیترین کشورهای جهان بهشمار میآید.
رم،فلورانس، ونیز و بسیاری شهرهای دیگر، از جمله مقصدهای هنری هستند که برنامه هر بازدیدکنندهای از شبه جزیره ایتالیا را تشکیل میدهند. در کنار این شهرهای بزرگ و معروف، میراثهای فرهنگی پنهانی هم در شهرهایی با تاریخ هزار ساله وجود دارند که البته در مسیر اصلی بازدیدها قرار ندارند و علیرغم اینکه کمتر شناخته شدهاند، اما به همان اندازه شهرهای هنری ایتالیا دارای جذابیت هستند.
هر ساله بهطور میانگین حدود شصت میلیون گردشگر خارجی از ایتالیا بازدید میکنند[۲۰۴] و از این نظر پنجمین کشور پربازدید شده در جهان است.
توریسم در عمل یکی از مهمترین منابع اقتصادی ایتالیا بهشمار میرود که حدود ۵/۵٪ از تولید داخلی کشور را به خود اختصاص داده است و این به معنای آنست که از نظر ارزش بالاتر از کل تولید بخش کشاورزی قرار دارد.
عمده ایتالیاییها رومیتبار هستند و زبانهای رایج در ایتالیا هم تقریباً همگی شاخههایی اززبان رومی بهشمار میروند. با وجود اینکه زبان رسمی ایتالیا زبان ایتالیایی است اما زبانهای پرگویشور دیگری در این کشور وجود دارند که حالتی نیمه رسمی و گاه محلی دارند. بسیاری از این زبانها در معرض نابودی قرار گرفتهاند که شروع مرگ تدریجی این زبانها به دوره حکومتفاشیسم بر ایتالیا بازمیگردد.
ایتالیایی زبان رسمی این کشور است که از سال ۱۸۶۱ تاکنون این مقام را دارد.
آلمانی: آلمانی زبان رسمی ایالت خودمختارتیرول جنوبی درشمال ایتالیا است. همچنین در بخشهایی ازایالت بولتزانو به دلیل هممرز بودن بااتریش مردم به این زبان تکلم میکنند.
لیگوری: در مناطق شمالی ایتالیا به ویژه شهر جنوا رایج است و بیش از یک میلیون گویشور در ایتالیا دارد.گویش جنوایی وبریگاسکی از مهمترین گویشهای این زبان در ایتالیا هستند.
ونیزی: زبان قدیمی منطقهونیز که اززبانهای رومی بهشمار میرود و در ایتالیا قریب دو میلیون نفر از اهالی منطقه ونیز و مناطق مجاور بدان تکلم میکنند. این زبان دراسلوونی نیز رایج است.
ناپلی: زبان رایج منطقه جنوب ایتالیا به ویژه نواحیپالرمو وناپولی است که بیش از شش میلیون نفر از سکنه ایتالیا بدان سخن میگویند.گویش ایتالیایی جنوبی در واقع گویشی از همین زبان است و نه ایتالیایی.
توسکانی: زبان رایج در منطقهتوسکانی است که گاهی گویشی از زبان ایتالیایی نیز شمرده میشود. حدود سه میلیون تن به این زبان تکلم میکنند.
ساساری: این زبان اگرچه تنها ۱۲۵ هزارتن گویشور دارد اما در منطقه خودمختارساردینیا زبان رسمی بهشمار میرود.
ساردوکمپیدانی از زبانهای بومی جنوب ایتالیا است که هنوز نزدیک به یک میلیون گویشور دارد اما بیشتر گویشورانش در مناطق کوهستانی شمال ایتالیا بهسر میبرند که این به دلیل سیاستهای فاشیستی ایتالیا در زمانجنگ جهانی دوم بوده است.
حاکمیت با آیین مسیحیت است و اکثریت بامسیحیتکاتولیک است، ولیپروتستانها،یهودیها ومسلمانان (که اکثراً مهاجر هستند) نیز در این کشور زندگی میکنند. ۹۳/۹٪ جمعیت ایتالیا مسیحی و بیشترکاتولیک هستند که کمی بیشتر از یک سوم آنها (۳۷/۵٪) عضو فعال هستند. امروزه ۷۱۵۰۰۰ نفر مسلمان در ایتالیا زندگی میکنند که (۱٪) جمعیت ایتالیا را تشکیل میدهند که از بین آنها فقط ۳۰۰۰۰ نفر ملیت ایتالیایی دارند.
↑اگزارخات راونا (به لاتین: Exarchatus Ravennatis؛ به یونانی: Ἐξαρχᾶτον τῆς Ῥαβέννης، بهصورت لاتینشده: Exarcháton tís Ravénnis)، که با ناماگزارخات ایتالیا نیز شناخته میشود، یکی از واحدهای اداریامپراتوری بیزانس بود که از سدهٔ ششم تا هشتم میلادی نواحی تحت فرمان «اگزارخ ایتالیا» (Exarchus Italiae) که مقیم شهرراونا بود را در بر میگرفت. این واحد اداری نقش واسطه میان حکومت بیزانس درقسطنطنیه و قلمروهای ایتالیایی آن را ایفا میکرد و در عمل آخرین نمود حاکمیت روم شرقی در شبهجزیرهٔ ایتالیا بهشمار میآمد.
↑نورمنهای ایتالیاییتبار (ایتالیایی: Italo-Normanni) یا در اشاره به سیسیل و جنوب ایتالیا، نورمنهای سیسیلی (Siculo-Normanni) بازماندگان ایتالیاییزادِ نخستین فاتحان نورمناند که در نیمهٔ نخست سدهٔ یازدهم میلادی به جنوب ایتالیا مهاجرت کردند.[۵۶]
↑عنوان «پادشاهی ناپل» اصطلاحی است که تاریخنگاران بهکار میبرند، اما فرمانروایان آن هرگز از این نام استفاده نکردند و عنوان اصلی «پادشاهی سیسیل» را حفظ کردند؛ بهعبارتی، در آن دوران دو پادشاهی مجزا با نام «پادشاهی سیسیل» وجود داشت.
↑جمهوری چیسپادانا (به ایتالیایی: Repubblica Cispadana) یکی از دولتهای جمهوری وابسته به فرانسه در دوران ناپلئونی بود که در سال ۱۷۹۶ میلادی درشمال ایتالیا، جنوبرود پو (بهویژه مودنا،بولونیا،فرارا ورجو نل امیلیا)، و به مرکزیتمودنا تشکیل شد. واژهٔ Cispadana از ترکیب لاتینی cis بهمعنای «در اینسویِ» و Padus (نام لاتینی رود پو) ساخته شده است و بهمعنای «این سوی رود پو» است. این جمهوری نخستین دولت ایتالیایی بود که پرچم سهرنگ سبز، سفید و سرخ را بهعنوان نماد رسمی خود برگزید.
↑گارد مالی ناوگان گستردهای از کشتیها، هواپیماها و بالگردها در اختیار دارد که به آن امکان میدهد بر آبهای سرزمینی ایتالیا نظارت و گشتزنی کند و در صورت لزوم در عملیات نظامی و رزمی نیز مشارکت داشته باشد.
↑Richard, Carl J. (2010).Why we're all Romans: the Roman contribution to the western world (1st pbk. ed.). Lanham, MD: Rowman & Littlefield. pp. xi–xv.ISBN978-0-7425-6779-5.
↑Richard، Carl J. (۲۰۱۰).Why we're all Romans: the Roman contribution to the western world. ۱ª pbk٫. Lanham, Md.: Rowman & Littlefield. صص. xi–xv.شابک۰-۷۴۲۵-۶۷۷۹-۶.
↑Nolan, Cathal J. (2006).The age of wars of religion, 1000–1650: an encyclopedia of global warfare and civilization (1. publ. ed.). Westport (Connecticut): Greenwood Press. p. 360.ISBN978-0-313-33045-2.
↑Niall, Ferguson (2008).The Ascent of Money: The Financial History of the World. Penguin.
↑۵۳٫۰۵۳٫۱۵۳٫۲Lane, Frederic C. (1991).Venice, a maritime republic (4. print. ed.). Baltimore: Johns Hopkins University Press. p. 73.ISBN978-0-8018-1460-0.
↑G. Benvenuti – Le Repubbliche Marinare. Amalfi, Pisa, Genova, Venezia – Newton & Compton editori, Roma 1989; Armando Lodolini,Le repubbliche del mare, Biblioteca di storia patria, 1967, Roma.Peris, Persi (1982).Conoscere l'Italia. Istituto Geografico De Agostini. p. 74.;"Repubbliche Marinare".Treccani.it(به ایتالیایی). Istituto dell'Enciclopedia Italiana.Archived from the original on 29 August 2019. Retrieved13 September 2019.;"Repubbliche marinare".thes.bncf.firenze.sbn.it(به ایتالیایی).National Central Library (Florence).Archived from the original on 1 January 2020. Retrieved13 September 2019.
↑Ali, Ahmed Essa with Othman (2010).Studies in Islamic civilization: the Muslim contribution to the Renaissance. Herndon, VA: International Institute of Islamic Thought. pp. 38–40.ISBN978-1-56564-350-5.
↑Eleni Sakellariou,Southern Italy in the Late Middle Ages: Demographic, Institutional and Economic Change in the Kingdom of Naples, c.1440–c.1530 (Brill, 2012), pp. 63–64.
↑Stéphane Barry and Norbert Gualde, "The Biggest Epidemics of History" (La plus grande épidémie de l'histoire), inL'Histoire n° 310, June 2006, pp. 45–46; "Plague". Brown University.بایگانیشده در ۳۱ اوت ۲۰۰۹ توسطWayback Machine
↑Encyclopædia Britannica,Renaissance, 2008, O.Ed. ; Har, Michael H.History of Libraries in the Western World, Scarecrow Press Incorporate, 1999.شابک۰−۸۱۰۸−۳۷۲۴−۲. Norwich, John Julius,A Short History of Byzantium, 1997, Knopf.شابک۰−۶۷۹۴−۵۰۸۸−۲.
↑Karl Julius Beloch,Bevölkerungsgeschichte Italiens, volume 3, pp. 359–360.
↑Thomas James Dandelet, John A. Marino (۲۰۰۷).Spain in Italy: Politics, Society, and Religion 1500–1700. Leiden: Koninklijke Brill.شابک۹۷۸-۹۰-۰۴-۱۵۴۲۹-۲.
↑Napoleon Bonaparte, "The Economy of the Empire in Italy: Instructions from Napoleon to Eugène, Viceroy of Italy",Exploring the European Past: Texts & Images, Second Edition, ed. Timothy E. Gregory (Mason: Thomson, 2007), 65–66.
↑Maiorino, Tarquinio; Marchetti Tricamo, Giuseppe; Zagami, Andrea (2002).Il tricolore degli italiani. Storia avventurosa della nostra bandiera(به ایتالیایی). Arnoldo Mondadori Editore. p. 156.ISBN978-8-8045-0946-2.The tri-coloured standard. Getting to Know Italy, Ministry of Foreign Affairs (retrieved 5 October 2008).بایگانیشده در ۲۳ فوریه ۲۰۰۸ توسطWayback Machine.
↑Article 1 of the law n. 671 of 31 December 1996 ("National celebration of the bicentenary of the first national flag")
↑Maiorino, Tarquinio; Marchetti Tricamo, Giuseppe; Zagami, Andrea (2002).Il tricolore degli italiani. Storia avventurosa della nostra bandiera(به ایتالیایی). Arnoldo Mondadori Editore. p. 18.ISBN978-8-8045-0946-2.;"Fratelli d'Italia"(به ایتالیایی).Archived from the original on 26 April 2023. Retrieved1 October 2021.
↑Denis Mack Smith,Modern Italy: A Political History, (University of Michigan Press, 1997) p. 15. A literary echo may be found in the character of Giorgio Viola in Joseph Conrad'sNostromo.
↑Enrico Dal Lago, "Lincoln, Cavour, and National Unification: American Republicanism and Italian Liberal Nationalism in Comparative Perspective".The Journal of the Civil War Era 3#1 (2013): 85–113. ; William L. Langer, ed. ,An Encyclopedia of World Cup History. 4th ed. 1968. pp 704–7.
↑"The Italian Colonial Empire". All Empires. Archived fromthe original on 24 February 2012. Retrieved17 June 2012.At its peak, just before WWII, the Italian Empire comprehended the territories of present time Italy, Albania, Rhodes, Dodecanese, Libya, Ethiopia, Eritrea, the majority of Somalia and the little concession of Tientsin in China
↑Burgwyn, H. James:Italian foreign policy in the interwar period, 1918–1940. Greenwood Publishing Group, 1997. p. 4.شابک۰−۲۷۵۹−۴۸۷۷−۳. Schindler, John R. :Isonzo: The Forgotten Sacrifice of the Great War. Greenwood Publishing Group, 2001. p. 303.شابک۰−۲۷۵۹−۷۲۰۴−۶. Mack Smith, Denis:Mussolini. Knopf, 1982. p. 31.شابک۰−۳۹۴۵−۰۶۹۴−۴.
↑Mortara, G (1925).La Salute pubblica in Italia durante e dopo la Guerra. New Haven: Yale University Press.
↑G.Sabbatucci,La vittoria mutilata, in AA.VV. ,Miti e storia dell'Italia unita, Il Mulino, Bologna 1999, pp.101–106
↑Lyttelton, Adrian (2008).The Seizure of Power: Fascism in Italy, 1919–1929. New York: Routledge. pp. 75–77.ISBN978-0-415-55394-0.;"March on Rome | Italian history".Encyclopædia Britannica.Archived from the original on 4 May 2015. Retrieved25 July 2017.
↑Rodogno, Davide (2006).Fascism's European Empire: Italian Occupation during the Second World War. Cambridge, England: Cambridge University Press. p. 88.;Kallis, Aristotle A. (2000).Fascist ideology: territory and expansionism in Italy and Germany, 1922–1945. London, England; New York City, USA: Routledge. p. 41.;Ball, Terence; Bellamy, Richard.The Cambridge History of Twentieth-Century Political Thought. p. 133.;Stephen J. Lee (2008).European Dictatorships, 1918–1945. Routledge. pp. 157–158.ISBN978-0-415-45484-1.Archived from the original on 11 February 2024. Retrieved8 February 2022.
↑"Storia della guerra civile in Italia"(PDF).Archived(PDF) from the original on 13 October 2022. Retrieved28 August 2023.; See the books from Italian historianGiorgio PisanòStoria della guerra civile in Italia, 1943–1945, 3 voll. , Milano, FPE, 1965 and the bookL'Italia della guerra civile ("Italy of civil war"), published in 1983 by the Italian writer and journalistIndro Montanelli as the fifteen volume of theStoria d'Italia ("History of Italy") by the same author.
↑Lawrence S. Kaplan; Morris Honick (2007).NATO 1948: The Birth of the Transatlantic Alliance. Rowman & Littlefield. pp. 52–55.ISBN978-0-7425-3917-4.Archived from the original on 16 January 2024. Retrieved5 January 2020.;Robert Ventresca (2004).From Fascism to Democracy: Culture and Politics in the Italian Election of 1948. University of Toronto Press. pp. 236–37.
↑"San Marino".Encyclopædia Britannica. 2012.Archived from the original on 11 May 2011. Retrieved1 March 2011.;"Vatican country profile". BBC News. 2018.Archived from the original on 25 August 2018. Retrieved24 August 2018.
↑۱۳۶٫۰۱۳۶٫۱Riganti, dir. da Alberto (1991).Enciclopedia universale Garzanti (Nuova ed. aggiornata e ampliata. ed.). Milano: Garzanti.ISBN8-8115-0459-7.
↑"Uccelli"(به ایتالیایی).Archived from the original on 11 March 2022. Retrieved11 March 2022.
↑Peter Uetz; Jakob Hallermann; Jiri Hosek."Distribution: italy".The Reptile Database.Archived from the original on 9 January 2023. Retrieved22 June 2021.
↑United Nations Statistics Division, Millennium Development Goals indicators:Carbon dioxide emissions (CO2), thousand metric tons of CO2بایگانیشده در ۲۵ دسامبر ۲۰۰۹ توسطWayback Machine (collected by CDIAC); Human-produced, direct emissions of carbon dioxide only. Excludes other greenhouse gases; land-use, land-use-change and forestry (LULUCF); and natural background flows of CO2 (See also:Carbon cycle)
↑Smyth, Howard McGaw Italy: From Fascism to the Republic (1943–1946)The Western Political Quarterly vol. 1 no. 3 (pp. 205–222), September 1948.JSTOR 442274
↑Gabriele Abbondanza,Italy as a Regional Power: the African Context from National Unification to the Present Day (Rome: Aracne, 2016); "Operation Alba may be considered one of the most important instances in which Italy has acted as a regional power, taking the lead in executing a technically and politically coherent and determined strategy." See Federiga Bindi,Italy and the European Union (Washington, D.C. : Brookings Institution Press, 2011), p. 171.
↑Canada Among Nations, 2004: Setting Priorities Straight. McGill-Queen's Press – MQUP. 17 January 2005. p. 85.ISBN978-0-7735-2836-9.Archived from the original on 16 January 2023. Retrieved13 June 2016.The United States is the sole world's superpower. France, Italy, Germany and the United Kingdom are great powers;Sterio, Milena (2013).The right to self-determination under international law: "selfistans", secession and the rule of the great powers. Milton Park, Abingdon, Oxon: Routledge. p. xii (preface).ISBN978-0-415-66818-7.Archived from the original on 16 January 2024. Retrieved13 June 2016.The great powers are super-sovereign states: an exclusive club of the most powerful states economically, militarily, politically and strategically. These states include veto-wielding members of the United Nations Security Council (United States, United Kingdom, France, China, and Russia), as well as economic powerhouses such as Germany, Italy and Japan.
↑۱۸۵٫۰۱۸۵٫۱۱۸۵٫۲Reece Walters (2013). Kerry Carrington; Matthew Ball; Erin O'Brien; Juan Tauri (eds.). "Eco Mafia and Environmental Crime".Crime, Justice and Social Democracy: International Perspectives. Palgrave Macmillan: 286.doi:10.1057/9781137008695_19.ISBN978-1-349-43575-3.