ریشهٔ دو واژهٔ «اژدها» واژی دهاک یکی است و این واژه در متون کهن ایرانی به صورتهایی چون «اژدر»، «اژدرها» و «اژدهات» نیز دیده میشود. درزبان اوستایی «اَژی» (aži)، درزبان فارسی میانه «اَز» (az)[۲] و درزبان سانسکریت «اَهی» (ahi) آمده که همگی به معنای «مار سهمگین» یا «اژدهای ترسناک» هستند. در متون اساطیری، این واژه گاه بهصورت عام برای اشاره به نیروهای ویرانگر یا دیوگونه به کار رفته است.
درفارسی میانه صورت «آزدهک» برای این واژه ثبت شده است. این واژه از دو بخش تشکیل شدهاست: «آز» به معنای حرص یا آزار، و «دهک» به معنای دهنده. بنابراین، «آزدهک» به معنای «آزدهنده» یا «آزارگر» است؛جاندار افسانهای که عامل زیان و تباهی است و در فرهنگ ایرانی بادیو آز و نیروهایشر ارتباط دارد.[۳]
از دیدزبانشناسی تطبیقی، میان ریشههای «اَز» (az) و «اَهی» (ahi) در سانسکریت، و واژههای مرتبط با «من» و «نفس» درزبانهای هندواروپایی شباهتهایی وجود دارد. در برخی متون کهن، صورتazəm دیده میشود که درفارسی میانه بهan و درفارسی نو بهمن دگرگون شده است. این ریشه در زبانهای خویشاوند نیز در واژههایی چونego (لاتین)،ich (آلمانی) وje (فرانسوی) بازتاب یافته است.
اژدها از جمله مشهورترین موجودات افسانهای در میان ملل مختلف محسوب میشود. در تعریف رایج جانوری است بسیار تنومند با بدنی خزنده مانند، که در برخی داستانها و افسانهها تواناییهایی مانند پروازکردن یا پرتاب آتش را نیز دارد.
درفرهنگ غرب اژدها را بیشتر به صورت یکدیو درندهخو و بدذات توصیف میکنند که نمادی از پلیدی است و قصد آسیب رساندن به انسانها را دارد. بر خلاف فرهنگ غرب، در فرهنگ کشورهایشرق وجنوب شرق آسیا، اژدها جانوری مقدس و نیکو است که خرد و دانش فراانسانی دارد.[۴]
اژدها جانوری است که در کهنترین سنننماد ویرانگری و نیز آب و آبادانی بودهاست. روزگاری دراز اساطیر شناسان میپنداشتند که اژدها نمایشگر شر و انگیزه پیشرفت بشر است و سرگذشت بشر سراسر کوششی است برای رهایی از قدرت درهم شکننده اژدها.
رابطه میان اصل و آغاز جهان و اژدها درکیهانشناسیبابلیان آشکار است. در این کیهانشناسی،تیامات یا اژدهایی که نماد ظلمت آغازین است غالباً به صورت ماری خشمگین شده ومردوک یا قهرمان خورشیدی بر آن چیره میشود. بدینگونه جهان روشنپدرسالاری جهان آغازین مادرشاهی را تسخیر میکند.
تندیس اژدها در سنگاپور
درمصر باستان اژدها رمز طغیانهای بزرگ رودنیل بودهاست و سود و زیان آن طغیانها را که بارورکننده یا ویرانکنندهاند نشان میدادهاست. از این رو اژدها غالباً هم با خداوندازیریس و هم با الههٔ هاتور همانند میشده و گاه نیز از لحاظ خیر و برکتی که داشته با اُسیریس و به سبب ویرانگریاش با «ست» دشمن اُسیریس یکی میشدهاست.
اژدها همیشه حیوانی نیرومند و سهمگین پنداشته شده و گاه چنانکه درچین، مقدس بوده و پرستیده میشدهاست، زیرا او را بخشندهٔ آب و باران میدانستهاند. در بعضی نقاط اژدها را همان تمساح دانسته (تمساحی بزرگ) و پنداشتهاند کهتمساح آورنده باران است. اقوام بسیار معتقد بودند که اژدها خدای طوفان و هوای بد و سیل و دیگر بلاهای آسمانی است و طوفان بر اژدها سوار شده موجب لغزش زمین وزمینلرزه میشود. تقریباً همه جا اژدها با شب و تاریکی و بطن مادری و آب کیهانی پیوسته و مربوط بودهاست.
برخی از اژدهایان چند سر مشهورند، چون لادون که نگاهبان سیبهای زرین هسپریدها بود. بعضی اژدهایان یا مارهای چند سر نیز شاخهایی به اشکال گوناگون داشتند از قبیل اژدهای قرمز هفت سر به نامآپوکالیپس،وانی،اژدهای چینی و ژاپنی نیز چندین شاخ دارد. نزد اقوام سرخپوستپوئبلو مار شاخدار نماد روان و روح آب بودهاست، و به باورمانی شیطان یااهریمن درآغاز بر آبها فرمان میراند، «او همه چیز را تباه میکرد و ویران میساخت».
اژدها تنها موجود اسطورهای است که در فرهنگ تمام ملل جایگاهی داشتهاست. عربها، چین، ژاپن، ایران، مصر، یونان، روم، شمال اروپا در کتب تاریخی از این موجود یاد شدهاست.
فرهاد عسکری محقق و فیلسوف اعتقاد دارد که این موجود در گذشته وجود داشته ولی نه به این شکل که مجسمه و روایات ذکر کردهاند، بلکه شاید به صورت موجود (مار عظیم) مانند کنت دراکولا یا ضحاک.
سیمای اژدها در تاریخ اساطیری ایران، در نهایت سهمناکی، زشترویی و پَلَشتی است. آنها از نخستین یاراناهریمن هستند که آفرینش نیکویاهورامزدا را آشفته مینمایند؛ ولی توانایی تباه آن را ندارند. اگر فدیه گرانبهایی نثار ایزدانی همچونآناهیتا ووایو میکنند (یشت ۵، بندهای ۲۹–۳۱ و ۴۱–۴۳ و نیز یشت ۱۵، بندهای ۱۹–۲۱). بر اساس ادبیات اوستایی، هنگامی که اهورامزدا نخستین سرزمین نیک خویش را میآفریند (ایرانویج)، آنگاه اهرمن همه تن مرگ برایتباهی آن، اژدهایی (اژدهای سرخ) را در رود دائیتی پدیدمیآورد (وندیداد ۱، بندهای ۲–۴). از سوی دیگر نیز ایزد هم با رزمافزارهای خود به نبرد با اژدهای زرد برمیخیزد تا او را نابود سازد (یسنه ۹، بند ۳۰).
بر اساس ادبیات ودایی و اوستایی، دو اژدهای ورتره و اپه اوشه (اپوش)، آبها را در دژ جادویی خود اسیر، ابرهای آسمانی را سترون و زمین را خشک و کویر میسازند؛ ولی سرانجام به دست ایزدان ایندره و تیشتر تباه میگردند. از دیگر سو نیزاژدهاک وافراسیاب تورانی نشان از اژدهایان اساطیری دارند که با گذشت زمان و به هنگام تغییر ساختار ساده و نخستین (روایت اوستایی) داستان به شکل پیچیده و پویا (روایاتپهلوی وخداینامه)، جامه نوین پادشاه انیرانی (= ناایرانی) را بر تن مینشانند. خشکسالی، سترونی، زوال و مرگ، ارمغان دشخدایی آنان بر ایران است.
پرداخت شخصیت و ویژگیهای اژدها در روایات اساطیری چندان کامل و دقیق نیست، زیرا اسطوره تنها به آن بخش از سرگذشت زندگی یک بوده اهریمنی (یا حتی قهرمان) میپردازد و آن را آنچنان میبالاند و با شکوه و اغراق درمیآمیزد که برای نمایش جهانبینی ویژه خویش و دیگر اهداف خود نیاز دارد. اما این پرداخت در روایات حماسی (برخلاف نمونههای اساطیری شکل کاملتر و پویاتری دارد و اژدها در این داستانها چهرههای گوناگونی دارد که از میان آنها دو گونه بیش از دیگر نمونهها دیده و تکرار میشود.
اژدها در نخستین چهره، سیمای «فرمانروای بیگانه اژدروشی» را به خود میپذیرد که با تازش بر ایرانشهر و چیرگی بر پادشاه این سرزمین، فرمانروایی را در دست میگیرد، زندگی مردمان و ستوران آنان را تباه، باران و آب را دربند و خشکی و نیاز را بر سرتاسر زمین حکمفرما میسازد. این فرمانروای دژکامه انیرانی با رزمافزار جادویی و سپند قهرمان بیهمتایی از تبار پادشاهان نیکوی ایرانی، تباه میشود. آشتی، آرامش و زیبایی ارمغان پادشاهی نیک قهرمان بر ایران زمین است. روایت کارزارهای «فریدون وضحاک»، «اسفندیار وارجاسب تورانی» (هر دو به نقلشاهنامه) و داستان نبرد پادشاهانی همچون «منوچهر، زو و کی خسرو با افراسیاب اژدهاوش» را میتوان در شمار گونههایی جای داد که اژدها با چهره پادشاه دژکامه انیرانی پدیدار میشود.
تصویری از یک اژدهای بالدار و آتشنفس اثر فردریش جاستین برتوچ در سال 1806
اژدهای چینی امپراتوری دوران چینگ در دیوار نه اژدها ، پارک بیهای ، پکن
کمان های اژدها شکل در کشتی های شهر ایستد، در کشور سوئد، شبیه کشتی های بلند وایکینگ ها
از آن جا که نگارگران دورهٔ اسلامی، برای ترسیم جانوران خیالی، از طرحهای سنتی یکسانی استفاده میکردهاند و به ندرت، آن جاندار را به خلاف آنچه که گذشتگان کشیده بودند، میکشیدند، تصویر اژدها در نگارگریهای دورهٔ اسلامی، تصویر واحدی است.
در این تصویر، اژدها، به شکل ماری بزرگ ترسیم میشود که دست و پاهایی همچون شیر دارد. بر روی کتفها و بالای پاهای این جانور، پشمهایی دیده میشود. پشتش حالتی شبیه پولک دارد و زیر شکمش، خطهایی موازی است. اژدها در هیچیک از نگارگریهای ایرانی، بال ندارد؛ ولی در اسطورهها و داستانهای عامیانه بالدار هم در نظر گرفته شدهاست، همانطور که در فرهنگ دهخدا آمده :جانوری اساطیری بهشکل سوسماری عظیم دارای دو پر، که آتش از دهان میافکنده و پاس گنجهای زیرزمین میداشتهاست.[۵]
سر اژدها، معمولاً همچون سر گرگ است. پوزهای دراز و دهانی بازدارد که زبان باریکش از آن بیرون است. گاهی نیز شعلهٔ آتشی از آن میجهد.
با توجه به شباهت زیاد اژدهای نگارگریهای اسلامی با اژدهای نگارگری چینی و نیز با توجه به این که تصویر کردن اژدها در نگارگریهای اسلامی، پس از دورهٔتیموریان و انتقالفرهنگ چینی توسطمغولان به ایران، رواج یافت، میتوان حدس زد که طرح اژدهای نگارگران اسلامی بعد از مغول، بر گرفته شده از اژدهای چینی است.
نام یکی از درختهایجزیره سقطرا (سُقُطری عربان، مجمعالجزایر واقع در باختراقیانوس هند، میان دو قارهٔ آسیا و آفریقا و در دهانهٔ خلیج عدن از آن کشور یمن) خون اژدهاست. این درخت با نگاه از بالا مانند یک بشقاب پرنده گرد است و برگهای سوزنی شکلش به سمت بالا کشیده شده و از رو به رو یکسره به قارچ ماند. تنه درخت هیچ شاخ و برگی ندارد و تنها سر درخت پر از برگهای سوزنی شکل است. صمغ درخت اژدها را برای رنگکاری و برق اندازی کار گیرند و فزون بر کاربردهای پزشکی صمغ، سالهای سال کیمیاگران هم برگهایش را به کارهای خود زدهاند.
در ده کیلومتری جنوب شرقیگنبد سلطانیه، در نزدیکی روستایویر، در پهنهای مستطیل شکل در دامنه کوه دو اژدهای بیمانند و شگفتآور قرار گرفتهاست. این محل به ناممعبد اژدها و داش کسن (سنگبر) خوانده میشود و مردم محل آن را به نام شیرین و فرهاد مینامند. در درون این مجموعه هنری زیبا، سه غارتاق دستکند با اندازههایی مشخص در دل کوه سترگ کنده شده که پیرامون ورودیهای آن را کنده کاریها و سنگبریهای زیبای و چشمنوازی جلوهای ویژه بخشیدهاند. مهمترین بخش این کنده کاریها، که در نوع خود در ایران منحصر به فرد است، دو تصویر اژدهاست که در روبروی یکدیگر، با طول بیش از ۵ متر، به شکل قرینه در دل سخت سنگ کنده شدهاند، که در پیچ و خمهای خود جهانی از اسرار نهفته دارند. پیرامون این نقش برجستههای یگانه و بیمانند، مهرابهای زیبا و نقش دار، با طرحهای اسلیمی، گل و بوته و مقرنس بر پیکره بیجان سنگ کنده کاری شدهاند. تقارن در هرجای این نیایشگاه به چشم میخورد.
در روستای خُنگ بیرجند در منطقه ای باستانی به نام شبرنگ غاری دستکند به نام لون اژدها وجود دارد و به زمینهای بالادست آن سرپشت میگویند که به گفته بومیهای منطقه محل زندگی گبرها بودهاست.دانشمندان و اندیشمندان ایرانشناس بر این پندارند که غارهای معبد اژدها، یکی بزرگتر در جنوب و دو تا قرینه در شرق و غرب، نخست نیایشگاهآیین مهر، بوده و کاربرد آن را حتی در دوران پس از اسلام هم نگه داشته بودهاست.مار در آیین مهر و اژدها در فرهنگ ایرانی، نقشی بنیادین و اثرگذار دارند. اژدها با جهتگیری خود به درون نیایشگاه، گویی خوش آمدگوی تازه واردان است.