انگلستان دارای بیش از یکصدجزیره کوچک و بزرگ است که از جمله آنها میتوان بهجزیره وایت وجزیره من اشاره کرد. شهرلندن پایتخت انگلستان و در عین حال پایتختبریتانیا است. پرآبترین رود انگلستان،رود تیمز است که از میان شهر لندن میگذرد و به دریای شمال میریزد.
پادشاهیهای مستقل انگلستان و اسکاتلند در سال ۱۷۰۷ تصمیم گرفتند که به واسطه یک قرار داد سیاسی به نامپیمان اتحاد انگلستان و اسکاتلند با یکدیگر متحد شده و پادشاهیبریتانیای کبیر را به وجود آوردند. بعدها پادشاهی بریتانیای کبیر در سال ۱۸۰۱ با پادشاهی ایرلند متحد شد وپادشاهی متحد بریتانیای کبیر و ایرلند را پایهگذاری نمود که تا زمان خروج ایرلند تا سال ۱۹۲۲ وجود داشت. با جدایی بخش وسیعی از ایرلند، در نهایت نام این کشور متحد که امروزه انگلستان، ولز، اسکاتلند و ایرلند شمالی را در بر میگیرد بهپادشاهی متحده بریتانیای کبیر و ایرلند شمالی تغییر یافت.[۴][۵]
مساحت این کشور ۱۳۰٬۳۹۵کیلومتر مربع و جمعیت آن تا واپسین برآورد در سال ۲۰۲۲ میلادی ۵۷٬۱۰۶٬۳۹۸ نفر بوده است.[۶]
قدیمیترین نشان وجود انسان در انگلیس کنونی به حدود ۷۸۰ هزار سال پیش برمیگردد کهانسان پیشگام(Homo antecessor) در آن میزیسته است. قدیمیترین استخوانانسان خردمند باستانی که در انگلستان کشف شده ۵۰۰ هزار سال قدمت دارد. گرچه انسان مدرن در سومین (آخرین) بخش دورهپارینه سنگی در این منطقه میزیسته، اما بشر تنها در طول ۶۰۰۰ سال گذشته در این منطقه بهطور دائم ساکن شده است. پس از آخرینعصر یخبندان فقط پستانداران بزرگ مانندکرگدن پشمالو،ماموت وگاومیشهای کوهاندار در این جزیره حضور داشتند و احتمالاً ۱۱ هزار سال پیشانسان خردمند وارد بریتانیا شد. تحقیقات ژنتیک نشان میدهد که آنها از بخش شمالیشبه جزیره ایبری به این سرزمین آمدند. در آن زمان انگلیس با ایرلند و خاک اصلی اروپا متصل بود و با آب شدن یخها و بالا آمدن آب دریاها حدود ده هزار سال پیش از ایرلند و حدود دو هزار سال بعد از اروپای قارهای جدا شد.
ورود فرهنگ بیکر (اروپای غربی پیش از تاریخ تاعصر برنز) به این سرزمین در حدود ۲۵۰۰ سال قبل از میلاد، ظروف غذایی و آشامیدنی ساخته شده از خاک رس و همچنین ظروفی را که در پالایش سنگ معدن گداخته مس استفاده میشود به ساکنان آن معرفی کرد. بناهای بزرگدوران نوسنگی ماننداستون هنج وایوبری در این زمان ساخته شد. مردم فرهنگ بیکربرنز را از حرارت دادن توأم قلع و مس، که در این منطقه به وفور یافت میشد، تولید کرده و بعدها آهن را از سنگ معدن آهن به دست آوردند. توسعهذوب آهن باعث ساخت گاوآهنهای بهتر، ایجاد کشاورزی نوین (به عنوان مثال،روش زمینداری سلتیک) و همچنین تولید سلاحهای مؤثرتر شد.
در طولعصر آهن، فرهنگسلتیک که برآمده ازفرهنگ هالشتات ولاتین بود، از مرکز اروپا وارد انگلستان شد. زبان گفتاری در طول این زمانبریتونی بود. با استناد بهجغرافیای بطلمیوس جامعه قبیلهای بود و در حدود ۲۰ قبیله در منطقه وجود داشت. دستهبندیهای اولیه این قبایل ناشناخته ماندهاند چراکه بریتانیاییها در آن زمان خواندن و نوشتن نمیدانستند. آنها همانند سایر همسایگان امپراتوری روم مدتها از پیوندهای تجاری با رومیان بهرهمند بودند.ژولیوس سزار فرمانروایجمهوری روم در سال ۵۵ پیش از میلاد دو بار به بریتانیا حمله کرد و اگرچه عمدتاً ناموفق ماند اما توانست پادشاهترینووانتس را مطیع خود سازد.
رومیها در سال ۴۳ میلادی در زمان سلطنت امپراتورکلودیوس به بریتانیا حمله کردند و به دنبال آن بیشتر مناطق بریتانیا را تصرف و آن را به ناماستان انگلیس به امپراتوری روم الحاق کردند. مشهورترین قبیله بومی که تلاش کردند در برابر رومیان مقاومت کنندکاتوولانیها به فرماندهیکاراتاکوس بودند. پس از آن، قیام به رهبریبودیکا، ملکهایچه نی، با خودکشی او پس از شکست درنبرد واتلینگ استریت به پایان رسید. این دوران شاهد غلبهفرهنگ یونانی رومی و آشنایی باقانون رومی،معماری رومی، سیستمهای فاضلاب، بسیاری از اقلام کشاورزی و ابریشم بود. در قرن سوم میلادی، امپراتورسپتیموس سوروس درابوراکوم (یورک امروزی) درگذشت و در پی آنکنستانتین امپراتور بعدی اعلام شد.
اگرچه دقیقاً مشخص نیست مسیحیت اولین بار چه زمانی وارد انگلستان شد، اما یقیناً پیش از قرن چهارم میلادی و احتمالاً خیلی زودتر از آن بوده است. به اعتقادسینت بید،الئوتروس مبلغانی را از رم و به درخواست لوسیوس فرمانروای بریتانیا در سال ۱۸۰ میلادی به آنجا فرستاد تا اختلافاتی را که در برگزاری مراسم مذهبی به روش شرقی و غربی وجود داشت و مایه دردسر کلیسا شده بود حل و فصل کنند. روایات مرتبط به گلاستونبری مدعی معرفی مسیحیت طریقیوسف الرامی است اما دیگران به رواج آن از سوی لوسیوس معتقدند. تا سال ۴۱۰ میلادی و در دوران افول امپراتوری روم، بریتانیا با پایان حکومت روم در این کشور و خروج یگانهای ارتش روم، برای دفاع از مرزها در قاره اروپا و شرکت در جنگهای داخلی مواجه شد. جنبشها و مبلغان سلتیک مسیحی و رهبانی مانند پاتریک (قرن ۵ - ایرلند) و در قرن ششم برندان در کلونفرت، کومگال در بنگور، دیوید در ولز، آیدن در لیندیسفرن کلوکبا درآیونا رونق گرفتند. این دوره از مسیحیت در احساسات، سیاست، اعمال و الهیات از فرهنگ باستانی سلتیک تأثیر گرفت. «جماعت» های محلی در جامعه رهبانی محوریت یافتند و رهبران رهبانی بیشتر شبیه سران قبیله، و برعکس سیستم سلسله مراتبی کلیسای تحت سلطه روم، در مرتبه یکسانی قرار میگرفتند (نگاه کنید به مسیحیت اولیه، برندان لهان، چاپ لندن، ۱۹۶۸).[۷]
خروج ارتش روم بریتانیا را در معرض هجوم جنگجویان دریانورد بیدین اروپای شمال غربی، عمدتاًآنگلها،ساکسونها وجوتها قرار داد که مدتهای طولانی سواحل استان رومی انگلیس را مورد تهاجم قرار داده و شروع به سکونت در آن (در ابتدا در بخش شرقی کشور) کرده بودند. پیشروی آنها پس از پیروزی انگلیسیها در نبرد کوه بادون برای چند دهه متوقف، اما مجدداً از سر گرفته شد. آنها ابتدا زمینهای مسطح و حاصلخیز را تسخیر کردند و تا پایان قرن ششم، نواحی تحت کنترلبریتونها به یک سری مناطق محصور جداگانه در اراضی ناهموار و سنگلاخ غرب کشور محدود شد. متون متعلق به این دوره اندک است و توصیف کمی از آن به دست میدهد و بعضاً به همین دلیل دوران تاریک نامیده میشود. اختلاف نظرها دربارهٔ ماهیت و گسترش سکونت آنگلوساکسونها در بریتانیا نیز به همین دلیل است. مسیحیت تحت سلطه روم در سرزمینهای تسخیر شده عمدتاً از بین رفت اما از سال ۵۹۷ میلادی و توسط مبلغانی از رم و به رهبریآگوستین مجدداً آغاز شد. اختلافات بین مسیحیت رومی و سلتی در سال ۶۶۴ با پیروزی سنت رومی درشورای ویتبی به پایان رسید. این شورا گرچه در ظاهر در مورد نحوه کوتاه کردن مو و تاریخ عید پاک بود، اما مهمتر از آن تفاوتهای مسیحیت رومی و سلتیک دربارهٔ قدرت، کلام و عمل را در نظر داشت.
به نظر میرسد که در طول دوره اسکان تازه واردان، زمینهای تحت تصرف به صورت مناطق متعدد تکهتکه در مالکیت قبایل مختلف بوده است، اما در قرن هفتم میلادی، یعنی زمانی که مجدداً شواهد قابل توجهی از اوضاع آن در دسترس است، کشور تقریباً مرکب از یک دوجین پادشاهی شاملنورثامبریا،مرسیا،وسکس،آنگلیای شرقی،اسکس،کنت وساسکس بوده است. پس از آن در طول چند قرن متمادی این روند یکپارچگی و ثبات سیاسی ادامه یافت. قرن هفتم شاهد مبارزه برایهژمونی بین نورثامبریا و مرسیا بود که در قرن هشتم منجر به برتری مرسیا شد. در اوایل قرن ۹ مرسیا جای خود به عنوان قدرت برتر را به وسکس واگذار کرد. بعدها در همان قرن افزایش حملاتدانمارکیها به اوج خود رسید و منجر به فتح شمال و شرق انگلستان و سرنگونیپادشاهی نورثامبریا، مرسیا و آنگلیای شرقی گردید. وسکس تحت فرمانرواییآلفرد کبیر به عنوان تنها پادشاهی انگلیسی باقیمانده بود و جانشینان او به تدریج قلمرو خود را در نواحی تحت تصرف دانمارکیها گسترش دادند. این وقایع موجبات اولیه اتحاد سیاسی انگلستان را ابتدا در سال ۹۲۷ در زماناتلستن فراهم کرد و پس از آن و بعد از درگیریهای بیشتر در سال ۹۵۳ در زمانادرد انگلستان این اتحاد مستحکم تر گردید. موج تازه حملات اسکاندیناوی در اواخر قرن دهم با فتح کامل انگلستان توسطاسون یکم در سال ۱۰۱۳ و مجدداً توسط پسرشکانوت بزرگ در ۱۰۱۶ به پایان رسید. آنها انگلستان را تبدیل به مرکز یک امپراتوری کوتاه مدت در دریای شمال کردند که شاملدانمارک ونروژ نیز میشد. اما در سال ۱۰۴۲ سلسله سلطنتی بومی دوباره به دستادوارد خستو بازسازی شد.
اختلاف بر سر جانشینی ادوارد منجر به پیروزینورمنها بر انگلستان به دست ارتش تحت فرمانویلیام، دوک نورماندی در سال ۱۰۶۶ گردید. نورمنها خود اصلاً ازاسکاندیناوی بودند و در اواخر قرن ۹ و اوایل قرن ۱۰ درنرماندی ساکن شده بودند. این پیروزی تقریباً به سلب کامل مالکیت از نخبگان انگلیسی و جایگزینی آن با یک اشرافیت جدید فرانسوی زبان منجر شد که کلامشان باعث تأثیری عمیق و دائمی در زبان انگلیسی گردید.
به دنبال این وقایعخاندان پلانتاژنه از آنژو تاج و تخت انگلستان زمان هنری دوم را به ارث بردند. آنها انگلستان را ضمیمهامپراتوری فئودالی نوپای آنژوین شاملدوکنشین آکیتن که در فرانسه به ارث برده بودند ساختند. آنها به مدت سه قرن در انگلستان سلطنت کردند. برخی از پادشاهان مشهور آنریچارد شیردل،ادوارد دوم،ادوارد سوم وهنری سوم بودند. این دوران شاهد تغییراتی در تجارت و قانون، از جمله امضایمگنا کارتا، منشور حقوقی انگلیس برای محدود کردن قدرت سلطان توسط قانون و حفاظت از امتیازات افراد آزاد (غیر برده) بود. همچنینرهبانیت کاتولیک رونق گرفت، فلاسفه ظهور کردند، و دانشگاههای آکسفورد و کمبریج با حمایت دربار تأسیس شد. امیرنشین ولز در طول قرن ۱۳ تیول پلانتاژنه شد و فرمانداری ایرلند توسط پاپ به دربار انگلیس داده شد.
در طول قرن چهاردهم، پلانتاژنه وخاندان والواها هر دو خود را مدعیان مشروعخاندان کاپه و به تبع آن فرانسه خواندند؛ و درگیرجنگ صد ساله شدند. اپیدمیمرگ سیاه در ۱۳۴۸ میلادی به انگلستان رسید و در مجموع تا نیمی از ساکنان انگلستان را کشت. در فاصله سالهای ۱۴۵۳ تا ۱۴۸۷ جنگ داخلی میان دو شاخه از خانواده سلطنتی،یورک ولنکستر، رخ داد. این جنگ که به نامجنگ رزها است در نهایت باعث شد یورکها تاج و تخت را بهطور کامل به یک خانواده نجیبزاده ویلزی به نامخاندان تودور، شاخهای از خاندان لنکستر به رهبریهنری تودور واگذار کند.هنری تودور با پیروزی درنبرد بازورث فیلد به سلطنت رسید وریچارد سوم پادشاه یورک در همین جنگ کشته شد.[۷]
در طول دوره تودور،رنسانس از طریق درباریان ایتالیایی به انگلستان رسید و مباحث هنری، آموزشی و علمی از دوران کلاسیک باستان را دوباره معرفی کرد. انگلستان شروع به توسعه مهارتهای نیروی دریایی کرد و اکتشاف به سمت مغرب زمین گسترش یافت.
هنری هشتم بر سر مسائل مربوط به طلاق خود از همسرش در سال ۱۵۳۴ و با اعلان لایحه استیلا، که پادشاه را رئیسکلیسای انگلستان میدانست، از کلیسای کاتولیک جدا شد. برعکس بیشتر موارد پروتستانیسم در اروپا، ریشههای این جدایی بیشتر سیاسی بود تا عقیدتی. او همچنین سرزمین اجدادی خود ولز را تحت لوایح ۱۵۳۵ تا ۱۵۴۲ رسماً به پادشاهی انگلستان ملحق کرد. در طول سلطنت دختران هنریماری یکم والیزابت یکم درگیریهای داخلی مذهبی به وجود آمد. ماری اول کشور را به مذهب کاتولیک برگرداند اما الیزابت دوباره از کلیسای کاتولیک جدا شد و با زور برتری را به کلیسای انگلستان بازگرداند.
اولین مستعمره انگلیس در قاره آمریکا به نامرونوک در سال ۱۵۸۵ و در رقابت با اسپانیا توسطوالتر رالی کاشف درویرجینیا تشکیل شد. مستعمره رونوک پس از آنکه یک کشتی تدارکاتی با تأخیر به آنجا رسید و آنجا را متروکه یافت به مستعمرهای نافرجام تبدیل شد. انگلستان همزمان از طریقکمپانی هند شرقی با هلند و فرانسه در رقابت بود. در سال ۱۵۸۸، در دوره الیزابت، یک ناوگان انگلیسی به فرماندهیفرانسیس دریک ناوگان مهاجمآرمادای اسپانیا را شکست داد. در سال ۱۶۰۳ و در زمانی کهجیمز ششم شاه اسکاتلند، کشوری که رقیب قدیمی منافع انگلستان بود، تاج و تخت انگلستان را با عنوانجیمز اول به ارث برد، ساختار سیاسی این جزیره تغییر کرد و نوعیاتحاد فرد محور ایجاد شد. او خود را پادشاه بریتانیای کبیر نامید، اگر چه این عنوان هیچ پایه و اساسی در قوانین انگلستان نداشت. تحت نظارت «شاه جیمز یکم و ششم» کتاب مقدسنسخه شاه جیمز در سال ۱۶۱۱ منتشر شد. این نسخه نه تنها در زمره بزرگترین شاهکارهای ادبی در زبان انگلیسی و هم رتبه آثارشکسپیر است بلکه به مدت چهارصد سال نسخه استاندارد کتاب مقدس برای بیشتر مسیحیان پروتستان بود، یعنی تا زمانی که نسخههای مدرن در قرن بیستم منتشر شد.[۷]
مواضع متضاد سیاسی، مذهبی و اجتماعی منجر بهجنگ داخلی انگلستان بین طرفدارانپارلمان و حامیان شاهچارلز اول، که در زبان محاوره به ترتیب به عنوان کله گِرد (Roundhead)ها وشوالیهها شناخته میشدند گردید. این جنگ در واقع بخشی از ملغمهای از یک جنگ گستردهتر چند وجهی درونسه پادشاهی که شاملپادشاهی اسکاتلند وپادشاهی ایرلند نیز میشد بود. در نهایت پارلمانیها پیروز شدند، چارلز اول اعدام شد و پادشاهی جای خود را به کشورهای مشترکالمنافع داد.الیور کرامول، رهبر نیروهای پارلمان، در سال ۱۶۵۳ خود رافرمانروای محافظ نامید؛ و پس از آن دورهای ازحاکمیت فردی آغاز شد. پس از مرگ کرامول و استعفای پسرشریچارد از عنوان فرمانروای محافظ، در سال ۱۶۶۰ ازچارلز دوم دعوت شد تا به عنوان پادشاه به قدرت بازگردد. این واقعه به نامبازگرداندی مشهور شد. پس از انقلاب موسوم بهانقلاب شکوهمند در سال ۱۶۶۸، از طریقلایحه حقوق در قانون اساسی ذکر شد که شاه و مجلس باید با هم حکومت کنند، هرچند قدرت واقعی در اختیار مجلس قرار گرفت. یکی از موارد تغییر در قوانین این بود که فقط پارلمان اختیار وضع قانون را داشت و شاه نمیتوانست مصوبات پارلمان را لغو کند. همچنین شاه نمیتوانست مالیات وضع کند یا بدون تصویب مجلس به سربازگیری برای ارتش مبادرت کند. همچنین از آن زمان، هیچیک از پادشاهان بریتانیا در زمان جلوس واردمجلس عوام نشده است. این مراسمی است که همه ساله و در یادبود روزی که در مجلس در مقابل فرستاده پادشاه محکم بسته شد و سپس شخص وی در را گشود برگزار میشود و نمادی از حقوق پارلمان و استقلال آن از سلطنت است. از سال ۱۶۶۰ و با تأسیسانجمن سلطنتی علم و دانش به شدت حمایت شد.
در سال ۱۶۶۶آتشسوزی بزرگ لندن شهر لندن را سوزاند اما شهر پس از مدت کوتاهی بازسازی شد و بسیاری از ساختمانهای مهم آن توسطسر کریستوفر رن طراحی گشت. در مجلس دو جناح به وجود آمده بود -محافظه کاران وحزب ویگ. گرچه محافظه کاران در ابتدا حامی پادشاه کاتولیکجیمز دوم بودند، اما برخی از آنها، به همراه حزب ویگ، او را در انقلاب ۱۶۸۸ سرنگون کرده و از شاهزاده هلندی ویلیام نارنجی دعوت کردند تا به عنوان پادشاهویلیام سوم بر تخت نشیند. برخی از مردم انگلیس، به ویژه در شمال،جاکوبیتیست بودند و به حمایت از جیمز و پسران او ادامه دادند. پس از توافق بین پارلمانهای انگلستان و اسکاتلند، دو کشور در سال ۱۷۰۷ یکاتحادیه سیاسی برای ایجادپادشاهی بریتانیای کبیر تشکیل دادند. برای پابرجا ماندن اتحاد، نهادهایی چون قانون و کلیساهای ملی جداگانه باقی ماند.[۷]
تحت پادشاهی تازه تشکیل شده بریتانیای کبیر، دستاوردهای انجمن سلطنتی و دیگر دست یافتههای انگلیسی همراه باروشنگری اسکاتلندی به ایجاد نوآوری در علوم و مهندسی منجر شد و همزمان رشد شدیدتجارت خارجی بریتانیا که توسطنیروی دریایی سلطنتی حفاظت میشد راه را برای تشکیلامپراتوری بریتانیا هموار کرد و در داخل کشورانقلاب صنعتی را پدیدآورد، که دورهای از تغییرات عمیق در شرایطاجتماعی اقتصادی و فرهنگی انگلستان بود و در نتیجه آن کشاورزی صنعتی، تولید، مهندسی و استخراج معادن به وجود آمد و جادههای جدید، راهآهن و شبکههای جدید آب برای امکان و تسهیل استفاده از آنها گسترش یافت. افتتاحکانال بریجواتر در شمال غربی انگلستان در سال ۱۷۶۱ طلیعهدوره کانالها در بریتانیا شد. در سال ۱۸۲۵ اولین راهآهن دائم لوکوموتیو بخار مسافربری جهان -خط آهن استاکتون و دارلینگتون - به روی عموم مردم باز شد.
در طول انقلاب صنعتی، بسیاری از کارگران در انگلستان از روستاها به مناطق جدید و در حال گسترش صنعتی شهرها نقل مکان کردند تا در کارخانهها کار کنند، مثلاًمنچستر وبیرمنگام به ترتیب به «انبار شهر» و «کارگاه جهان» ملقب شدند. انگلستان در طول دورهانقلاب فرانسه از نوعی ثبات نسبی برخوردار بود.ویلیام پیت جوان در دوره سلطنتجورج سوم نخستوزیر بریتانیا بود. در زمانجنگهای ناپلئون،ناپلئون برایحمله از جنوب شرق برنامهریزی کرد اما طرحش موفق نشد و نیروهایش دریا ازلرد نلسون و در خشکی ازدوک ولینگتون فرماندهان ارتش بریتانیا شکست خوردند. جنگهای ناپلئون باعث تقویت مفهومهویت بریتانیایی و ملیت واحد بریتانیا به همراه اسکاتلندیها و ولزیها شد.
کارخانههای تولید پنبه در منچستر، «اولین شهر صنعتی» در جهان، در حدود ۱۸۲۰ میلادی
در طولدورهٔ ویکتوریایی، لندن بزرگترین و پرجمعیتترین منطقه شهری در جهان شد و تجارت در درون امپراتوری بریتانیا و همچنین جایگاه ارتش و نیروی دریایی بریتانیا بر دیگران برتری چشمگیری پیدا کرد. آشفتگیهای سیاسی در داخل کشور نظیر رادیکالهایی مانندچارتیستها و جنبشحق رأی برای زنان (suffragettes) باعث اصلاحات قانونی و اعطای حق رأی همگانی شد. انتقال قدرت در شرق اروپای مرکزی منجر بهجنگ جهانی اول شد. صدها هزار نفر از سربازان انگلیسی برای انگلستان به عنوان بخشی از نیروهایمتفقین کشته شدند. دو دهه بعد، درجنگ جهانی دوم، بریتانیا دوباره در جبهه متفقین قرار گرفت. در پایانجنگ نشسته،وینستون چرچیل نخستوزیر زمان جنگ شد. توسعه فناوریهای نظامی باعث آسیب دیدن بسیاری از شهرها در حملات هوایی رعد آسا موسوم بهبلیتس گردید. پس از جنگ، امپراتوری بریتانیا شاهداستعمارزدایی سریعی شد و نوآوریهای تکنولوژیک در کشور شتاب گرفت. خودرو ابزار اصلی حمل و نقل شد و پیشرفتموتور جت توسطفرانک ویتلمسافرت هوایی را گسترش داد.حمل و نقل موتوری و همچنین ایجادخدمات بهداشت ملی (NHS) در سال ۱۹۴۸ الگوهای سکونت را در انگلستان تغییر داد. خدمات بهداشت ملی بریتانیا مراقبتهای بهداشتی با استفاده ازبودجه عمومی را به همه ساکنان دائمی کشور در زمان نیاز به رایگان ارائه میکند. هزینه این سرویس از مالیاتهای عمومی پرداخت میشود. ترکیب مجموعهای از این تغییرات منجر به اصلاحاتدولتهای محلی در انگلستان در اواسط قرن بیستم شد.
از قرن بیستم جابجایی قابل توجهی در جمعیت انگلستان روی داد که عمدتاً شامل مهاجرت از بخشهای دیگرجزایر بریتانیا و نیز ازکشورهای مشترکالمنافع، به ویژهشبه قاره هند بود. از دهه هفتاد میلادی به این سو حرکت بزرگی در جهت دور شدن از بخشتولید و گسترش شدیدبخش خدمات انجام گرفت. انگلستان به عنوان بخشی از ممالک متحد بریتانیا وارد یکبازار مشترک نوپا به نامجامعه اقتصادی اروپا که بعدها بهاتحادیه اروپا تبدیل شد پیوست. از اواخر قرن بیستمدولت بریتانیا به سمت نوعیقدرت سپاری در اسکاتلند، ولز و ایرلند شمالی حرکت کرد. انگلستان و ولز همچنان در یک حوزه واحد قضایی هستند. انتقال قدرت موجب برانگیخته شدن بیشتر یک نوع هویت و میهنپرستی خاص انگلیسی شده است. انگلستان دولت تفویضی ندارد اما تلاش برای ایجاد یک سیستم مشابه به صورت منطقهای در یک همهپرسی رد شد.[۷]
نظام سیاسی در انگلستان به عنوان بخشی از پادشاهی متحده بریتانیا،سلطنت مشروطه ونظام پارلمانی است. از سال ۱۷۰۷ به بعد یعنی زمانی کهلایحه اتحاد ۱۷۰۷ موجب اجرایی شدن مفاد پیمان اتحادیه شد و انگلستان و اسکاتلند را به شکلپادشاهی بریتانیای کبیر با یکدیگر متحد کرد چیزی به نامدولت انگلستان وجود نداشته است. قبل از این اتحاد، انگلستان توسطپادشاه آن وپارلمان انگلستان اداره میشد. امروزه انگلستان بهطور مستقیم توسطپارلمان بریتانیا اداره میشود، اگر چه دیگر کشورهای اتحادیه بریتانیادولت خود را دارند. درمجلس عوام کهمجلس سفلای پارلمان بریتانیا مستقر درکاخ وستمینستر است ۵۳۲ عضو از مجموع ۶۵۰ عضو پارلمان متعلق به حوزههای انتخابیه انگلستان هستند.
انگلستان به عنوان بخشی ازپادشاهی متحد، عضو اتحادیه اروپا بود اما در نهایت در جریانهمهپرسی عضویت پادشاهی متحد در اتحادیه اروپا، اکثر انگلیسیها در کنار ولزیها رای به خروج بریتانیا دادند و در نهایت در دسامبر ۲۰۲۰ بریتانیا از اتحادیه اروپا خارج شد. در انگلستان انتخابات منطقهای برای فرستادناعضای پارلمان اروپا برگزار میشود. درانتخابات سال ۲۰۰۹ پارلمان اروپا مناطق انگلستان شاهد انتخاب نمایندگان پارلمان اروپا به این ترتیب بود: ۲۳ محافظه کار، ده نفر از حزب کارگر، نه نفر ازحزب استقلال بریتانیا (UKIP)، نه لیبرال دموکرات، دو نفر ازحزب سبزها و دو نفر ازحزب ملی بریتانیا (BNP).
از زمانانتقال قدرت، که در آن دیگر کشورهای بریتانیا یعنی اسکاتلند، ولز وایرلند شمالی هر کدام مجلس یا مجمع خود را برای تصمیمگیری در مورد مسائل محلی دارند، بحث در مورد چگونگی موازنه این امر برای انگلستان وجود داشته است. در ابتدا قرار بود کهمناطق مختلف انگلستان نیز دارای اختیارات مشابهی شوند، اما پس از رد این پیشنهاد توسطشمال شرق در یک همهپرسی، این برنامه منتفی شد.
یکی از مسائل عمدهمسئله لوتیان غرب است، به این معنی که نمایندگان اسکاتلند و ولز میتوانند دربارهٔ قوانینی که صرفاً انگلستان را تحت تأثیر قرار میدهد رأی دهند، در حالی که نمایندگان انگلیسی مجلس چنین حقی دربارهٔ امور آن کشورها ندارند. این مسئله پس از آنکه انگلستان تنها کشوری در بریتانیا شد که درمان و داروی رایگان برای بیماران سرطانی و مراقبت در منزل برای افراد مسن ندارد و همچنین شهریههای دانشگاه در آن بالاتر است، منجر به افزایش مداومناسیونالیسم انگلیسی شده است. برخی پیشنهاد کردهاند یک پارلمان تفویضی انگلیسی ایجاد شود ولی سایرین معتقد به روش سادهتر محدود کردن رایگیری صرف از نمایندگان انگلیسی دربارهٔ امور صرفاً مربوط به انگلستان میباشند.[۷]
نظام حقوقی قوانین انگلیسی که در طول قرنها توسعه و تکامل یافته اساس سیستمهای حقوقیقانون مشترک است که در بیشتر کشورهایمشترکالمنافع و همچنین ایالات متحده (به جز لوئیزیانا) مورد استفاده است. با وجود اینکه انگلستان و ولز در حال حاضر بخشی از پادشاهی متحده بریتانیا هستند اما تحتمعاهده اتحادیه نظام حقوقیمحاکم جداگانهای از اسکاتلند دارند. جوهر کلی حقوق انگلیسی را قضات دردادگاه، با استفاده از حس و دانش خود از سابقهسنت قضایی به حقایق ما سبق تعیین میکنند.
نظام دادگاه که توسط محاکم ارشد انگلستان و ولز رهبری میشود، متشکل ازدادگاه تجدید نظر،دادگاه عالی عدالت برای پروندههای مدنی، ودادگاه سلطنتی برای پروندههای جنایی است.دیوان عالی انگلستان بالاترین دادگاه برای پروندههای جنایی و مدنی در انگلستان و ولز است. این دیوان در سال ۲۰۰۹ پس از تغییر قانون اساسی ایجاد شد ووظایف قضایی که بر عهده مجلس اعیان بود در اختیار گرفت. تصمیمات دیوان عالی کشور در سلسله مراتب دادگاهها الزامآور است و در هر دادگاه دیگر باید اجرا شود.
جرم و جنایت بین سالهای ۱۹۸۱ و ۱۹۹۵ افزایش یافت، اما در دوره ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۶ به میزان ۴۲ درصد کاهش یافت. جمعیت زندانیان در همین دوره دو برابر شد و با رقم ۱۴۷ نفر در مقابل هر ۱۰۰۰۰۰ بهبالاترین میزان حبس در غرب اروپا رسید.سازمان سلطنتی امور زندانها که بهوزارت دادگستری گزارش میدهد، مدیریت اکثر زندانها را که بیش از ۸۵۰۰۰ محکوم در آنها سکونت دارند بر عهده دارد.[۷]
تقسیمات کشوری انگلستان شامل چهار سطح مختلف است که از طریق نهادهای اداری مختلف ایجاد شده برای اهداف دولتهای محلی اداره میشوند. بالاترین لایه از دولتهای محلی در انگلستان نه منطقه بودند:شمال شرق،شمال غرب،یورکشایر و هامبر،میدلند شرقی،میدلند غربی،شرق،جنوب شرق،جنوب غرب ولندن. این مناطق در سال ۱۹۹۴ به عنوان ادارات دولتی تشکیل شدند و دولت بریتانیا از طریق آنها به ارائه طیف گستردهای از سیاستها و برنامه منطقهای دست زد، اما اعضای این نهادها به جز لندن در هیچیک از مناطق از طریق آرای عمومی انتخاب نمیشدند. در سال ۲۰۱۱ این ادارات دولتی منطقهای ملغی شدند. امروزه مرزهای بین همان مناطق تعیینکننده حوزههای رایگیری یرای انتخاب اعضای پارلمان اروپا است.
پس از آنکهتفویض اختیارات در سایر نقاط بریتانیا آغاز شد بنا بر آن بود که برگزاری همهپرسیهایی منطقهای در انگلستان برای انتخابمجامع محلی حقوق بیشتری را به این مناطق تفویض کند تا اعطای اختیارات در سایر نقاط بریتانیا عادلانه باشد. این همهپرسی در لندن در سال ۱۹۹۸ پذیرفته شد و دو سال بعدشورای شهر لندن تشکیل شد. با این حال، زمانی که در سال ۲۰۰۴همهپرسی شمال انگلستان در منطقهشمال شرق رد شد، روند همهپرسی متوقف گردید. مجامع منطقهای در خارج از لندن در سال ۲۰۱۰ لغو شدند و مسئولیتهای خود را بهسازمانهای توسعه منطقهای مربوط و یک نظام جدیدمقامات محلی منتقل کردند.
در لایه بعد از تقسیمات منطقهای، انگلستان به ۴۸شهرستان تشریفاتی تقسیم شده است. این شهرستانها که به تدریج و از قرون وسطی به این سو شکل گرفتهاند در درجه اول به عنوان یک مرجع جغرافیایی استفاده میشوند. البته سابقه تشکیل بعضی از این شهرستانها کمتر است و به سال ۱۹۷۴ میلادی هم میرسد. هر یک از آنها یکلرد نایبالسلطنه و یککلانتر عالی دارد. این دو مقام به مثابه نمایندگان محلی نهادسلطنت بریتانیا هستند. در خارج ازلندن بزرگ ومجمعالجزایر سیلی، انگلستان همچنین به ۸۳ ناحیه شهری و غیر شهری تقسیم شده است که این تقسیمبندی برای اهداف دولتهای محلی استفاده میشود. هر یک از آنها ممکن است از داخل یک منطقه جغرافیایی باشد یا بین چند منطقه تقسیم شده باشد.
کشور انگلستان از ۹ ناحیه، ۴۸ استان و ۳۲۶ شهرستان تشکیل شده است.
انگلیس کشوری غنی از جاذبهها و مکانهای فرهنگی، تاریخی، گردشگری میباشد. از قلعه لندن در شهرلندن گرفته تاصخرهٔ گلاستون بری واقع در سومرست یا دوربین رادکلیف درآکسفورد همه و همه از جاهای دیدنیکشور انگلستان محسوب میشوند.
استون هنج یکی از خارقالعادهترین آثار پیشازتاریخ انگلستان بهحساب میآید. این بناهای سنگی بزرگ در شهرستان «ویلتشر» در ناحیهجنوب غربی انگلستان است واقعشده است. چیزی که امروز ازاستون هنج قابلمشاهده است، باقیمانده نهایی آن بهحساب میآید که حدود ۳۵۰۰ سال پیش درستشدهاند.
این جاذبهٔ گردشگری نه فقط یک مکان گردشگری بلکه معمایی است که هنوز که هنوز استتاریخ نتوانسته به آن پاسخ دهد. این بناهای سنگی با این عظمت و بزرگی چه طور و به چه وسیلهای وارد دشتی به این بزرگی شدهاند.استون هنج از زمان پیدایش تا الآن هیچ سند و مدرکی از خود بهجای نگذاشته است و هیچ مورخ و کتاب تاریخی نتوانسته به این سؤال پاسخ دهد.
جاذبه تاریخیاستون هنج، دشتها و فضاهای پیرامون آن، از سال ۱۹۸۶ در لیستمیراث جهانی سازمان یونسکو قرار گرفتند. هنوز هم باوجود پیشرفت بشر درعلم تاریخ بسیاری از عجایب دربارهٔاستون هنج نامشخص است و افسانهها و داستانهای بسیار مختلفی دربارهٔ این جاذبه گردشگری وجود دارند.
از دیگر جاذبههای گردشگری کشور انگلستان میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
انگلستان دارای آب و هوایی نسبتاً معتدل میباشد که در زمستان از صفر درجه پایینتر و در تابستان از ۳۲ درجه بالاتر نمیرود.[۸] سردترین ماه سالژانویه وفوریه و گرمترین ماه سال ماهژوئیه است.[۸]